|
چرا سولسشر سرمربی مناسبی برای یونایتد نیست؟
از زمانی که سولسشر سکان هدایت منچستر یونایتد را به دست گرفت و نوید ایجاد تغییرات در این باشگاه را داد، نشانه های پیشرفت کمی را در این تیم شاهد بودهایم. در یک عصر جمعه در تاریخ 5 مارچ 1909 منچستر یونایتد برای رویایی با برنلی در چارچوب نیمه نهایی FA Cup به این شهر مسافرت کرد. زمین یخ زده بود و برف شدیدی در حال باریدن بود، در حالیکه 18 دقیقه تا پایان این دیدار باقی مانده بود داور مسابقه تصمیم گرفت بازی را متوقف کرده و ادامه آن را به زمان دیگری موکول کند. این توقف بازی برای شیاطین سرخ بسیار خوش یمن بود، زیرا آنها موفق شدند شکست 1-0 پیش از توقف بازی را با پیروزی 3-2 عوض کنند و برای اولین بار موفق شدند جام قهرمانی این مسابقات را بالای سر ببرند.
هاربرت باملت که در سال 1909 به عنوان داور دیدار منچستر یونایتد و برنلی انتخاب شده بود و آن دیدار را متوقف کرده بود در سال 1914 نیز فینال FA Cup را قضاوت کرد. او سپس حوزه فعالیت خود را تغییر داد و از داور فوتبال به سرمربی فوتبال تغییر شغل داد. او در همان سال 1914 به عنوان سرمربی باشگاه اولدهام انتخاب شد و سپس سکان هدایت باشگاه های ویگان و میدلزبرو را به دست گرفت. سپس در آوریل سال 1927 با یک پیشرفت واقعی در حرفه خود تبدیل به سرمربی باشگاه منچستر یونایتد شد.
و این سرآغاز ایجاد مشکلات در این تیم بود. دو ماه بعد جان هنری دیویس مالک و بنیانگذار شیاطین سرخ چشم از جهان فرو بست. علیرغم مشکلات مالی باشگاه تصمیم گرفت شاکله بازیکنان تیم را تغییر دهد که البته سرانجام خوشی نداشت و آنها در سال 1931 به دسته پایینتر رقابت های انگلیس سقوط کردند و در نتیجه قرارداد باملت به عنوان سرمربی باشگاه دیگر تمدید نشد. انتخاب باملت نشان دهنده انتخاب احمقانه و احساسی مدیران منچستر یونایتد در آن مقطع بود که در آخر منجر به سقوط باشگاهی شد که در 2 دهه قبل از آن کاندیدای فتح تمام جام های داخلی انگلستان بود.
به زمان حال بازگردیم، از زمانی که باملت رختکن شیاطین سرخ را تحویل داد تا به امروز اوله گونار سولسشر پایینترین درصد پیروزی در مسابقات را داشته است، او با نرخ پیروزی حدوداً 36.5درصد حتی از کسانی مانند فرانک اوفارل، ویلف مکگینس و اسکات دانکن نیز آمار بدتری را به جا گذاشته است.
صحبت از ارزش فرصت دادن به بازیکنان جوان و سرمایهگذاری بر روی آنها بسیار زیباست و میتوان وعده داد منچستر یونایتد با بها دادن به این جوانان در آینده بر بام فوتبال انگلستان خواهد ایستاد، اما اگر 1 سال یا 2 سال یا 4 سال دیگر مشخص شود سولسشر به طور کلی سرمربی اشتباهی برای شیاطین سرخ بوده است چطور؟ چه شواهدی وجود دارند که نشان بدهند او انتخاب درستی برای هدایت منچستر یونایتد است؟ اگر همانطور که نتایج نشان میدهند پتانسیل بازیکنان منچستر یونایتد در حال هدر رفتن باشد چطور؟ مهمتر از همه اگر آنها برای وفاداری به ایده های شاید اشتباه سولسشر شانس همکاری با مربیان بزرگی مانند پوچتینو را از دست بدهند چطور؟
ایده کلی جذاب و وسوسه کننده است. کدام هوادار فوتبال دوست ندارد که اسطوره باشگاه مورد علاقهاش به عنوان سرمربی به باشگاه خود بازگردد و با استفاده از ارزش ها و فلسفه ها پیشین باشگاه آنها را به روز های خوش گذشته برگرداند؟ کدام هوادار فوتبال دوست ندارد فکر کند که تیم او یک تیم خاص و با فلسفه مشخص است و تنها کسانی که با آن فلسفه پرورش یافتهاند میتوانند باشگاه را به روز های درخشان سابق برگردانند؟ به همین دلیل است که فرانک لمپارد به عنوان سرمربی چلسی به این اندازه محبوب است و باشگاه بارسلونا در تلاش است تا ژاوی را به عنوان سرمربی باشگاه به کاتالونیا بازگرداند. به همین دلیل هواداران ساندرلند مشتاق سرمربیگری کوین فیلیپس در تیم محبوبشان هستند. به همین دلیل تصمیم اد وودوارد مبنی بر اخراج مورینیو و سپردن نیمکت مربیگری منچستر یونایتد به مربی جوانی مانند سولسشر به مذاق هواداران این تیم خوش آمد. سولسشر گزینه مناسبی برای بازگرداندن ارزش ها و فلسفه سابق باشگاه و همچنین دفع سموم جدید از این تیم به حساب میآمد و این ایده جواب داد و آنها موفق شدند تحت سرمربیگری موقت سولسشر به میانگین کسب 2.46 امتیاز به ازای هر بازی دست پیدا کنند. آنها موفق شدند به یک پیروزی مضحک در پاریس دست پیدا کنند و با استفاده از خاطرات پیروزی برابر بارسلونا در 20 سال پیش موفق شدند به طوری عجیب پاری سن ژرمن را در خانه حریف از گردونه مسابقات لیگ قهرمانان اروپا حذف کنند.
اد وودوارد که تا حدی تحت تأثیر نظر هواداران و البته نتایج عالی تیم سولسشر قرار گرفته بود تصمیم گرفت تا قرارداد اوله گونار سولسشر به عنوان سرمربی منچستر یونایتد را دائمی کند. از آن زمان تا به امروز میانگین کسب امتیازات منچستر یونایتد کمتر از 1.4 به ازای هر دیدار بوده است. شاید جالب باشد که بدانید باملت نیز با یک شروع درخشان در 7 دیدار نخست خود به عنوان سرمربی منچستر یونایتد موفق به کسب 6 پیروزی و 1 تساوی شده بود.
جهان فوتبال مدرن به یک محل کم تحمل و ناشکیبا تبدیل شده است. انتظارات بر حسب عادت بسیار بالاست و دوران سلطنت پادشاهان بر روی نیمکت تیم ها کوتاه مدت است. طبق طرز فکر فوتبال امروز مربیان بزرگ و موفقی مانند هربرت چاپمن در آرسنال، بیل شنکلی در لیورپول، دان ریوی در لیدز، برایان کلاف در تیم های دربی کانتی و ناتینگهام فارست و البته شایستهترین مربی این لیست یعنی سر الکس فرگوسن در منچستر یونایتد احتمالاً پیش از آنکه بتوانند دوران طلایی این تیم ها را رقم بزنند و جام ها را برای این تیم ها به ارمغان بیاورند، از تیم خود اخراج میشدند تا یک سرمربی دیگر جانشین آنها شود.
اما این یک طرز تفکر بسیار خطرناک است، زیرا اگر دادن زمان به برخی از مربیان باعث موفقیت تیم شده است دلیل نمیشود دادن زمان به هر مربی در هر تیمی تضمین کننده موفقیت آنها باشد. سولسشر روز یکشنبه برابر لیورپول برای چهل و چهارمین مرتبه بر روی نیمکت شیاطین سرخ نشست و کاملاً منطقی است اگر بپرسیم که منچستر یونایتد تحت هدایت او چه پیشرفتی کرده است؟
مورینیو در صورتی از هدایت منچستر یونایتد اخراج شد که به طور میانگین آمار 53.8درصد پیروزی را از خود به جا گذاشته بود، درحالیکه حتی با احتساب دوران سرمربیگری موقت سولسشر میانگین او حدوداً 48.5درصد پیروزی در مسابقات است، آمار گلزنی منچستر یونایتد به صورت بسیار جزئی بهبود پیدا کرده است در حالیکه دروازه آنها به مراتب بیشتر باز شده است. آنها که تحت هدایت مورینیو به طور میانگین 1.6 گل در هر دیدار به ثمر میرساندند این آمار را به 1.7 گل در هر دیدار ارتقا دادهاند، اما به ازای آمار 0.9 گل خورده در هر دیدار در دوران مورینیو آنها تحت هدایت سولسشر 1.2 گل در هر دیدار دریافت کردهاند.
در روزهای آغازین سرمربیگری سولسشر در یونایتد، لوییس فن خال ادعا کرده بود که سکان هدایت یونایتد به دست کسی سپرده شده است که مایل به اجرای سبک دفاع-ضد حمله است، هرچند در آن زمان او مورد تمسخر قرار گرفت اما امروز مشخص شده که حق با فن خال بوده است. اغلب علاقهمندان به فوتبال معتقد هستند که تمایل به حفظ توپ منچستر یونایتد در دوران لوییس فن خال بینتیجه و بدون فایده بوده است، اما سبک دفاع-ضد حمله یونایتد تحت هدایت سولسشر نیز تنها در مقابل آن دست از تیم ها موفق است که مایل به انجام بازی هجومی هستند و یونایتد با استفاده از فضای خالی پشت مدافعان آن تیم ها میتواند به آنها ضربه بزند، به همین دلیل آنها در ماه دسامبر موفق به پیروزی در مقابل تاتنهام و منچسترسیتی شدند که سبک هجومی را ارائه میدادند. همچنین آنها در مقابل تیم های چلسی، نیوکاسل و نوریچ نیز از حریف خود پیش افتادند، اما در برابر بسیاری از تیم های قعر جدولی یا متوسط امتیازات زیادی را از دست دادهاند.
برای موفقیت در بالاترین سطح فوتبال مدرن، یعنی کاری که لیورپول و منچسترسیتی آن را انجام میدهند باید تیم دارای یک ساختار مناسب برای موفقیت در تمام مسابقات باشد، حمله کردن به همان اندازه مهم است که دفاع کردن مهم است و مهمتر از آن سازماندهی مناسب است، بازیکنان باید کاملاً با ایده های کادرفنی آشنایی داشته باشند و دقیقاً بدانند که چه زمانی به کدام سمت حرکت کنند، بازیکنان باید بدانند چه زمانی و از چه طریقی موقعیت ها ایجاد میشوند و باید بازیکنان مانند یک ربات بار ها و بار ها یک کار تکراری را در زمین مسابقه انجام دهند، اما پس از گذشت یک سال هیچ کدام از این نشانه ها را در منچستر یونایتد تحت هدایت سولسشر نمیبینیم.
یکی از دلایل اخراج مورینیو عدم سازگاری سبک مورد علاقه او با فلسفه باشگاه منچستر یونایتد بود. اما نمایش یونایتد سولسشر نیز تفاوت زیادی با چند فصل قبلی خود ندارد و شباهت های آمار منچستر یونایتد تحت هدایت سولسشر و مورینیو واقعاً تأمل برانگیز است. آمار میانگین پاس های آنها اندکی کمتر شده است، همچنین آمار پاس های موفق آنها در یک سوم هجومی زمین نیز اندکی کاهش یافته است و البته در حالیکه آمار گل های زده فقط اندکی پیشرفت داشته است اما آنها به طور محسوسی گل های بیشتری دریافت کردهاند.
منچستریونایتد دارای درگیری ها و مشکلات زیادی است و بدون شک تنها با جایگزین کردن سولسشر تمام این مشکلات حل نمیشوند. اما هیچ نشانهای مبنی بر حرکت منچستر یونایتد در مسیر درست برای تبدیل شدن به یک تیم رویایی را در تیم سولسشر نمیبینیم، در حال حاضر مربیان مطرح زیادی برای منچستر یونایتد در دسترس هستند اما شرایط همیشه همانطور باقی نخواهد ماند و به طور قطع وعده های واهی برای تکیه بر تیم های پایه و تاکتیک هایی مبنی بر ضد حمله که در مقابل بسیاری از تیم ها ناکارآمد هستند برای تیمی مانند منچستر یونایتد به هیچ عنوان کافی نخواهد بود.
در ذهن فلورنتینو پرز چه میگذرد؟
سیاست نقل و انتقالاتی رئال مادرید در سالهای اخیر بدل به یکی از چالشبرانگیزترین تصمیمات تیم مدیریتی رئال در نزد هواداران این تیم شده است. همزمانی این سیاست با افت قابل انتظار رئال در فصل قبل پس از فروش رونالدو و نمایشهای دور از انتظار وینیسیوس به عنوان یکی از اصلیترین چهرههای نسل جوان رئال مادرید در این فصل، باعث بروز تردیدهایی نسبت به این رویکرد شده است. بسیاری از طرفداران، ریشههای خرید بیمارگونه استعدادهای برزیلی را در از دست دادنِ نیمار میدانند. هر چند صرفنظر از علاقه شخصی پرز به نیمار، تمرکز رئال بر خرید بیل در همان تابستانی که نیمار راهی بارسلونا شد و سد محکمی به نام زیدان در دوره دوم، علامت سوالهای زیادی در مقابل این ادعا قرار میدهد. از اینها گذشته حضور استعدادهایی از اقصی نقاط جهان نشان میدهد، سیاست جدید نقل و انتقالاتی رئال مادرید، بیش از آنکه پاسخی به یک عقده شخصی باشد، نوعی از دوراندیشی است که با توجه به وضعیت جدید بازار نقل و انتقالاتی، نه یک انتخاب که تا حد زیادی یک ضرورت است.
برای درک بهتر این مساله باید کمی به عقبتر برگشت و فرآیندی که بازارهای تابستانه و زمستانه فوتبال در این سالها سپری کرده است را دقیقتر دید. در گذشتهای نه چندان دور، قیمت ستارهها و قدرتِ برندِ ورزشی و مالی تیمی نظیر رئال مادرید به پرز این اجازه را داد تا در فصل ۲۰۰۹ یکی از تکاندهندهترین فصول نقل و انتقالاتی را با خرید دو برنده توپ طلا یعنی کریستیانو رونالدو و کاکا، به انضمام ابرهافبکی نظیر ژابی آلونسو و استعداد اول فوتبال اروپا در خط حمله یعنی کریم بنزما را در کنار بازیکنان دیگری نظیر رائول آلبیول، گارای، آربلوآ و گرانرو با رقمی نزدیک ۲۶۰ میلیون یورو به خدمت بگیرد. حال آنکه تغییرات حاصله در بازار نقل و انتقالات پس از انتقال نیمار به پاریسنژرمن و قوانین دست و پا گیر یوفا مبنی بر تعادل میان خرید و فروش باعث شده است تا ترمیمهایی نظیر آنچه در یک تابستان در آغاز کهکشانیهای دو رخ داد، در این دوره نیازمند فرآیندی دو تا سه ساله باشد. در واقع نه رئال مادرید که دیگر هیچ تیمی نمیتواند در یک تابستان دست به چنین بازسازی بزند و یادمان نرود که با چنین رقمی در این سالها نهایتا تیمها میتوانند کیلیان امباپهای را به خدمت بگیرند که نه مثل کاکا و رونالدو برنده توپ طلا است که قرار است در عصر پسامسی و رونالدو برنده توپ طلا باشد.
از این ها که بگذریم «نگاهی واقع گرایانه» به ترکیب فعلی رئال نشان دهنده آن است که به جز یک یا دو پست، کمترین بازیکنی را میتوان یافت که بتواند رئال مادرید را به مجموعه بهتری از آنچه هست بدل کند. به جز مهاجم سمت راست و جانشینی برای مودریچ (اگر فده والورده را شایسته این پست ندانیم!) ترکیب فعلی رئال ترکیبی کامل است که با امباپه و نهایتا پل پوگبا تکمیل میشود. دو ستارهای که مطلقا امکان خریدشان در تابستان قبل میسر نبود و همه میدانیم که به احتمال زیاد پاریسیها تنها زمانی اجازه خروج امباپه را میدهند که فقط یک سال به پایان قراردادش مانده باشد. در مورد پوگبا نیز صرف نظر از ارقام محیرالعقولی که در تابستان قبل از جانب مدیران منچستریونایتد شنیده میشد و هر گونه دست به جیب شدنی را فاقد مشروعیت و عقلانیت میکرد، پرسش اساسیتر آن است که آیا خرید بازیکنی با ویژگیهای پوگبا برای رئال حتی با رقمی معقولتر منطقی است؟ آن هم زمانی که شما فده والوردهای را دارید که با یکی دو فصل تجربهاندوزی میتواند پوگبای شما باشد، یک پوگبای جوان، با تعصب و البته اهلی که پنج شش فصلی هم سابقه پوشیدن پیراهن تیمتان را دارد.
علی رغم انتقادهایی که میتوان به سیاست تمرکز بر خرید استعدادهای رئال داشت، اما زوایای روشنی نیز وجود دارد که پرداخت رقمی نزدیک به سیصد میلیون یورو برای نسل آینده تیم را توجیه پذیر میکند. در وهله نخست سیاست خرید استعدادهای جوان برای تیمی نظیر رئال مادرید از این حیث غیرمنطقی است که اساسا فشار خرد کننده هواداران و بالا بودن سطح انتظارات، فرصت «آزمون و خطا» که پیشزمینه رشد است را از بازیکنان جوان میگیرد. استعدادهای جوان برای تبدیل شدن به ستاره باید دست به ریسک بزنند و از این طریق مهارتهای فنی خود را ارتقا بخشند. حال آنکه سطح بالای انتظارات در برنابئو باعث میشود این جوانان به منظور در امان ماندن از پیامدهای احتمالی اشتباهاتشان، به سادهترین شکل ممکن بازی کنند و همین مساله فرآیند رشد را برایشان کُند و ایستا میکند. حل این مشکل در سالهای قبل با واگذاری زمان رشد بازیکنان به تیمهای دیگر انجام شد. چنانچه دنی کارواخال، کاسمیرو، آسنسیو همگی فرآیند تبدیل شدن از یک استعدادِ صرف به یک ستاره باثبات را در تیمی غیر از رئال مادرید سپری کردند. فرمولی که کمابیش برای اشرف حکیمی، اودگارد و فده والورده اجرا شد و ظاهرا جواب هم داده است.
یکی دیگر از نگرانیهای اصلی هواداران رئال مادرید، نمایشهای ناامیدکننده این فصل یکی از اصلیترین چهرههای نسل نوی رئال یعنی وینیسیوس است، که البته کاملا بجا و منطقی است اما آیا نیمفصل یا حتی یک فصل نمایش متوسط از یک استعداد نوزده ساله توجیه مناسبی برای کنار گذاشتن اوست؟ آن هم وقتی همه میدانیم که عموما عملکرد واقعی یک بازیکن را نه در هجده سالگی که در بیست و چند سالگیاش باید جست و بر همین اساس بسیاری از ابرستارههای دیروز و امروز فوتبال جهان درخشش خود را از حدود 24 سالگی شروع کردند و آنچه در سالهای قبل آموخته بودند را در سالهای بعدی به کار بستند. اگر این واقعیت را بپذیریم آن گاه میتوانیم با آرامش بیشتری به عملکرد استعدادهای رئال نگاه کنیم و با کم کردن انتظارات این نکته را در نظر بگیریم که تک تک آنها دو الی سه سال دیگر زمان برای یادگیری دارند.
از همه این ها گذشته اگر فرض کنیم، صرفا نیمی از استعدادهایی که رئال در این سالها با رقمی نزدیک به سیصد میلیون یورو جذب کرده است همان چیزی بشوند که مدیران رئال انتظار دارند به نظر میرسد فلورنتینو پرز معامله را هم از حیث ورزشی و هم از حیث اقتصادی برده است. سوالی که طرفداران رئال باید از خود بپرسند این است که در بازاری که قیمت ژائو فلیکس به اعتبار یک فصلِ درخشان در بنفیکا ۱۲۶ میلیون یورو است، اگر نیمی از استعدادهایی که رئال خریده تبدیل به ستاره شوند (مثلا فده، اودگارد، وینیسیوس و رینیر) پرز این مجموعه را در سال ۲۰۲۳ با پرداخت چه رقمی باید به خدمت میگرفت؟ و مهمتر اینکه اگر این ستارهها در تیمی نظیر بارسلونا، یوونتوس، منچستریونایتد، بایرن مونیخ و ... بودند، آیا اصلا به خدمت گرفتن آنها ممکن بود؟
استارت بازسازی برنابئو و تبدیل آن به یک شاهکار معماری پولساز پس از فتح پنج عنوان قهرمانی در اروپا پرز را بسیار به رویای دیرینهاش نزدیک کرده است. صرفنظر از اینکه فلورنتینو چه اندازه به سانتیاگو برنابئوی افسانهای نزدیک یا دور است، به نظر میرسد این روزها پیرمرد هفتاد و دو ساله، بیش از همه به فرعونی شبیه است که خواب تولد کودکی را دیده که امپراطوری بعدی از آنِ اوست. از ژاپن تا مراکش و اسپانیا تا برزیل هر کودکی که برقی در چشمها و ساقهایش دیده میشود به برنابئو فرخوانده شده است. اصلا فرض محال اینکه هیچ کدام از این جوجهها از تخم در نیایند، چه باک؟ مگر نه اینکه فرعون هر موسای بالقوهای را در نطفه خفه کرده است؟
گرانترین انتقالات زمستان ۲۰۲۰؛ مهمان ناخوانده!
البته رکورد بیشترین برد پرسپولیس به انتهای لیگ ششم و ابتدای لیگ هفتم بازمیگردد که سرخپوشان ۹ بازی را برنده شدند اما رکورد قبلی برانکو و فعلی یحیی مربوط به بازیهایی است که در یک فصل برگزار شده است. در صورت گرفتن امتیازات کامل دربی یحیی میتواند برای رسیدن به آن رکورد هم خیز بردارد و در کسب رکوردها جا پای برانکو بگذارد. رکوردهایی که البته، بخشی از آن را با کالدرون شریک است.
پنجره نقل و انتقالاتی زمستان ۲۰۲۰ جمعه شب بسته شد و جهان فوتبال به خصوص در روز پایانی این پنجره، جابهجایی های زیادی را به خود دید. شاید مهم ترین پیش بینی های این پنجره در نهایت محقق نشد و اولیویه ژیرو و ادینسون کاوانی به ترتیب در چلسی و پاریسنژرمن ماندنی شدند تا در تابستان ۲۰۲۰ به عنوان بازیکن آزاد با خیال راحت بتوانند تیم بعدی خود را انتخاب کنند. پس از یک ماه بحث و گمانه زنی و کم و زیاد شدن احتمالات، برونو فرناندز رسما به منچستریونایتد پیوست و با قراردادی ۵ و نیم ساله به ارزش ۵۵ میلیون یورو، رسما عنوان گرانترین انتقال این پنجره را به خود اختصاص داد.
البته منچستریونایتد به جز ثبت رکورد گرانترین انتقال، احتمالا عجیب ترین انتقال ممکن را هم به نام خود ثبت کرد. پس از مصدومیت مارکوس رشفورد، شیاطین سرح برای جذب یک مهاجم هم وارد بازار شدند و پس از مطرح شدن نام هایی مثل سالومون روندون، دریس مرتنز و تیمو پوکی، در نهایت اودیون ایگالوی نیجریه ای با قراردادی قرضی از شانگهای شنهوا به لیگ برتر بازگشت تا پس از واتفورد، این بار پیراهن منچستریونایتد را به تن کند.
در بین تیم هایی که مهم ترین انتقالات زمستانی را به نام خود ثبت کردند، میتوان هرتابرلین را مهمانی ناخوانده و غریبه ای در جمع بزرگان تلقی کرد. بانوی پیر فوتبال آلمان که پس از ورود یورگن کلینزمن در روزهای پایانی نوامبر از روزهای کابوس وار ابتدای فصل فاصله گرفته، در فصل نقل و انتقالات زمستانی برون لارسن (دورتموند)، کانیا (لایپزیش) و لوکاس توسار (لیون) را جذب کرد و در مهم ترین شاهکارش با غلبه بر تیم هایی مثل تاتنهام و وستهم یونایتد موفق شد کریشتوف پیونتک را از میلان به خدمت گیرد. در ادامه نگاهی خواهیم داشت به ۱۰ انتقال بزرگ دنیای فوتبال در ژانویه ۲۰۲۰:
۱- برونو فرناندز (پرتغال، ۲۵ ساله، هافبک تهاجمی): اسپورتینگ لیسبون به منچستریونایتد؛ ۵۵ میلیون یورو
۲-دژان کولوسفسکی (سوئد، ۱۹ ساله، وینگر راست): پارما به یوونتوس؛ ۳۵ میلیون یورو
۳-راینیر ژسوس (برزیل، ۱۸ ساله، هافبک تهاجمی): فلامینگو به رئال مادرید؛ ۳۰ میلیون یورو
۴-استیون برخواین (هلند، ۲۲ ساله، وینگر چپ): آیندهوون به تاتنهام؛ ۳۰ میلیون یورو
۵-کریشتوف پیونتک (لهستان، ۲۴ ساله، مهاجم مرکزی): میلان به هرتابرلین؛ ۲۷ میلیون یورو
۶-لوکاس توسار (فرانسه، ۲۲ ساله، هافبک تدافعی): لیون به هرتابرلین؛ ۲۵ میلیون یورو
۷-پاکو آلکاسر (اسپانیا، ۲۶ ساله، مهاجم مرکزی): دورتموند به ویارئال؛ ۲۳ میلیون یورو
۸-ساندر برژ (نروژ، ۲۱ ساله، هافبک تدافعی): خنک به شفیلدیونایتد؛ ۲۱.۵ میلیون یورو
۹-جارد باون (انگلیس، ۲۳ ساله، وینگر راست): هال سیتی به وستهم یونایتد؛ ۲۱.۳ میلیون یورو
۱۰-ارلینگ هالند (نروژ، ۱۹ ساله، مهاجم مرکزی): ردبول سالزبورگ به دورتموند؛ ۲۰ میلیون یورو
اخبار
گواردیولا: مورینیو ۱۵ یا ۲۰ سال موفق داشته
پپ گواردیولا در کنفرانس خبری پیش از بازی تیمش مقابل تاتنهام در هفته بیست و پنجم رقابتهای لیگ برتر انگلیس به تمجید از ژوزه مورینیو، سرمربی رقیب پرداخت. سرمربی تیم فوتبال منچسترسیتی در این باره گفت: حال لاپورته خوب است. او کمی احساس خستگی میکند. در حال حاضر مصدومی نداریم، اما نمیخواهیم ریسک کنیم. امیدوارم لاپورته بتواند مقابل تاتنهام بازی کند، اما اگر اینطور نشود، شاید در جدال با وستهام به میدان برود. سانه با ما تمرین میکند. او به خوبی میتواند حرکت کند و دیدن اینکه سانه مجددا به تمرینات بازگشته، بسیار خوب است. او درباره پیشرفت تاتنهام زیر نظر مورینیو اظهار داشت: من یک بازی و نیم از تاتنهام زیر نظر مورینیو تماشا کردهام! همه درباره مورینیو، شخصیت او به عنوان یک سرمربی و البته از اینکه هدایت تیمی را در میانه فصل به عهده میگیرید، آگاه هستند. اصلا کار سادهای نیست. همیشه به زمان نیاز دارید، اما در آینده همه چیز را خواهیم فهمید. او درباره بازگرداندن آدارابیویو افزود: لاپورته بازگشته، فرناندینیو را داریم، جان استونز را داریم و اریک گارسیا هم برای مدتی طولانی با ما کار کرده پس نیازی به بازگرداندن آدرابیو نداریم.او درباره برنامه سیتی برای رویارویی با تاتنهام تصریح کرد: یک بازی خاص پیش رو داریم و من یک ایده دارم، اما قرار نیست این ایده را با شما در میان بگذارم! من و مورینیو شاید پیرتر و باتجربهتر شده باشیم. او یک سرمربی با تجربه و بسیار موفق است و نباید به خاطر یک فصل قضاوت شود. میدانم با آخرین بازی خود و ایدههایی که داریم قضاوت میشویم، اما من به عنوان یک حرفهای سعی میکنم نه برای یک سال بلکه بعد از گذشت ۱۰-۱۵ سال در مورد همکارانم را قضاوت کنم. هر سرمربی دورههای خوب و بدی را دارد. ژوزه حدود ۱۵ یا ۲۰ سال موفق داشته و باید به آن احترام گذاشت، زیرا فکر میکنم این سختترین کار است. معمولا در ورزش، شما بیش از اینکه به پیروزی برسید، شکست میخورید. به عنوان مثال مایکل جوردن طی ۱۶ یا ۱۷ سال موفق به کسب ۶ عنوان قهرمانی در NBA شد، اما بیشتر از آنکه ببرد، شکست خورد. پپ در ادامه افزود: با یا بدون مورینیو، من سعی میکردم تا تمام تلاش خودم را به کار بگیرم. البته باید یاد بگیرم مورینیو با تیمهایش چه میکند، اما بدون او هم من همین کار را میکردم، زیرا رقبای دیگری هم وجود داشتند. تنها ژوزه مقابل تیمهای من مبارزه نمیکند. بازیکنان بسیار خوبی هم در این مبارزه سهیم هستند. البته باید به بازی در مقابل سرمربیان بزرگ توجه بیشتری داشت و این کاملا طبیعی است. در آلمان، اسپانیا و ایتالیا سرمربیان بزرگی وجود دارند. گواردیولا درباره زمان تقریبی بازگشت سانه افزود: سانه به زمان بیشتری نیاز دارد. آیمریک لاپورت هم ۲ یا ۳ هفته قبل از بازی با شفیلد یونایتد تمرین کردن را شروع کرد؛ بنابراین او نیز به زمان احتیاج داشت. اخبار جدیدی درباره سانه ندارم. من دوست دارم تا در این باره به شما چیزی بگویم، اما شما باید از بگیریستین در این باره بپرسید. آخرین چیزی که بین ما و سانه اتفاق افتاد این بود که ما مدتها پیش به او پیشنهاد دادیم و درخواست ما را رد نکرد. پس از آن پیشنهاد ما خبر دیگری نداریم. او در پاسخ به این سوال که آیا اخیرا احترام متقابل بیشتری میان پپ و مورینیو بوده، گفت: من از طرف خودم، احترامی باورنکردنی نسبت به کاری که مورینیو برای فوتبال و در دوران حرفهای خودش انجام داده، قائل هستم.
سرمربی یووه و رفع سوءتفاهم در مورد مصاحبه جنجالی
مائوریتسیو ساری، سرمربی یوونتوس در مورد مصاحبه جنجالی هفته گذشته اش توضیحاتی ارائه داد.
مائوریتسیو ساری هفته گذشته و بعد از شکست یوونتوس مقابل ناپولی مدعی شد از اینکه این باخت موجب بهبود شرایط تیم سابقش شده به نوعی ابراز رضایت کرده و اذعان داشت حالا که یوونتوس مغلوب شده، چه خوب که این اتفاق برابر ناپولی رخ داده است. این مصاحبه به مذاق هواداران یووه خوش نیامد و حالا مائوریتسیو ساری رفع سوء تفاهم کرده است.
مائوریتسیو ساری گفت: «از نظر من هیچ جنجالی ایجاد نشده و بعضی از صحبت ها چرخانده و تغییر داده می شود. بعد از اینکه سه سال با این بچه ها کار کردم و آنها به من کمک کردند که سرانجام در این ماجراجویی سرمربی بزرگترین باشگاه ایتالیا شوم، هنوز هم آنها برایم دوست داشتنی هستند و از بازیکنان ناپولی قدردانی می کنم. هواداران باید عصبانی باشند، زیرا ما نه تنها مغلوب شدیم، بلکه واقعا بد بازی کردیم که از این شکست هم بدتر استدیدار مقابل فیورنتینا؟ «تیم های تحت هدایت بپه لاچینی با تمرکز بسیار خوبی دفاع کرده، سپس با سرعت روی به ضد حمله می آورند، بنابراین ما باید سعی کنیم توپ را به سرعت جابه جا کنیم تا مانع ترافیک در میانه میدان شویم. بسیار مهم است که هنگام دفاع کردن موقعیت بازیکنان تغییر نکند میرالم پیجیچ اخیرا از ناحیه مچ پا مصدوم شده، اما با تیم تمرین کرد و در دسترس است. من از تعداد گل هایی که دریافت می کنیم نگران نیستم. ما در لیگ قهرمانان و کوپا ایتالیا بهتر از سری آ بوده ایم، اما پیشرفت کلی خوب بوده و حتی می توانیم بهتر عمل کنیم.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4215/19019/74309
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4215/19019/74310
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4215/19019/74311
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4215/19019/74312
|
عناوین این صفحه
- چرا سولسشر سرمربی مناسبی برای یونایتد نیست؟
- در ذهن فلورنتینو پرز چه میگذرد؟
- گرانترین انتقالات زمستان ۲۰۲۰؛ مهمان ناخوانده!
- اخبار