|
ایران جذابیت اقتصادی برای ناشران ترک ندارد
ترکیه هم کتابخوان نیست
مدیر بنیاد یونس امره میگوید ایران مقصدی اقتصادی برای ناشران ترکیه نیست و آنها ایران را تنها برای معرفی خود میپسندند نه بیزینس نشر.
مرکز فرهنگی یونس امره مهمترین نهاد فرهنگی کشور ترکیه در خارج از مرزهای این کشور به شمار میرود. نهادی دولتی به منظور گسترش فرهنگ و زبان ترکی به سراسر دنیا که بیش از پنجاه شعبه دارد. آقای عبدالله یگین مدیر این بنیاد فرهنگی در تهران است. وی کمی بیش از دو ماه است که پس از یک دوره مأموریت در افغانستان راهی ایران شده است و مدیریت این نهاد را بر عهده دارد. گفتگو با وی به بهانه حضور ترکیه در نمایشگاه کتاب تهران صورت گرفت. آقای یگینزبان فارسی را به خوبی متوجه میشود و تکلم میکند، شیفته فرهنگ ایران است و سینمای ایران. گفتگو با وی حاوی نکات جالبی درباره سازوکار رفتارهای فرهنگی در کشور ترکیه و جذب بازارهای جهانی مبادلات فرهنگی در این کشور است. نکاتی که بسیار ساده و در عین حال کاربردی است. در انجام این گفتگو سرکار خانم آذر مهدوان خبرنگار صفحه ترکی استانبولی خبرگزاری مهر نیز همراهی و تلاش بسیاری داشته است. این گفتگو را در ادامه میخوانیم.
جناب یگین بسیاری از ایرانیان علاقهمند به زبان و فرهنگ ترکیه شاید اطلاع درستی از فعالیتهای مرکز فرهنگی یونس امره کشور ترکیه در ایران ندارند و البته این مرکز هم در فضای رسانههای ایران چندان حضور ندارد. به همین مناسبت شما برای ما از فعالیتهای این مرکز در ایران صحبت کنی
من البته تازه دو ماه و نیم است که در این مرکز مستقر شدهام. این مرکز یک نهاد دولتی وابسته به دولت ترکیه و سفارت ترکیه در ایران است. خارج از ایران نیز ما ۵۸ دفتر برای فعالیتهای بنیاد در سراسر دنیا تأسیس کردهایم. کارهای ما بر چند محور تقسیم میشود که مهمترین آن در همه دنیا آموزش زبان ترکی است. ما از ژاپن تا اروپا و آمریکا روی این مساله تمرکز داریم. در ایران هم فعلاً ۴۰۰ شاگرد داریم. البته گاهی این متقاضیان بسیار بیشتر میشوند اما امکانات ما در حال حاضر پذیرش بیشتر از این را میسر نمیکند. شکر خدا آموزش این زبان در ایران طرفداران زیادی دارد و حتی میتوانیم ماهانه هزار نفر را هم برای آموزش گرفتن در نظر داشته باشیم.
این متقاضیان از چه گروههای اجتماعی هستند؟
از سنها و بخشهای مختلف جامعه ایران در میان آنها هست؛ از دانشجویان تا بانوان خانهدار. از تاجران تا کارمندان. جالب اینکه بانوان خانهدار بیشتر برای دیدن سریالهای ترکی و فهم آنها اینجا حضور پیدا میکنند. تاجران برای مکالمه به منظور کار بازرگانی. در مجموع بیشتر جوانان دانشجو و افرادی که در حال کار اقتصادی با ترکیه هستند اینجا حضور پیدا میکنند.
در کنار آموزش زبان ترکی ما کارهای فرهنگی و هنری مانند نمایشگاه تولیدات سینمایی را هم برگزار میکنیم. البته سعی داریم امسال این موضوع را مبدل به هفته فیلم ترکیه در ایران کنیم. برگزاری کنفرانسهای فرهنگی هم از دیگر کارهای ماست. هدف ما فقط این نیست که در هر کشوری فرهنگ ترکیه را رواج بدهیم. بیشتر از آن برایمان مهم است که روی مشترکات فرهنگی میان دو کشور تمرکز کنیم. ما در این بنیاد روی سیاست و اقتصاد تمرکزی نداریم و سعی داریم اشتراکات فرهنگی میان دو کشور را توسعه و تقویت بدهیم. البته میدانیم که میان دو ملت هم اشتراکات فرهنگی داریم هم تناقضها و هم تفاوتها. برای ما تفاوتهای فرهنگی یک ثروت محسوب میشود و تناقضها مسألهای است که سعی داریم کمرنگش کنیم. البته در جایی مثل ایران بیشتر میان دو کشور اشتراکات داریم تا چیز دیگری.
به فعالیتهای فرهنگی در ترکیه اشاره کردید. برایمان جالب است که بفرمائید چقدر و چه حجمی از این فعالیتها در ترکیه دولتی و چقدر از آنها توسط بخش خصوصی هدایت و حمایت میشود؟
هم دولت و هم بخش خصوصی در این زمینه فعال است. ما به عنوان یک بنیاد و نهاد دولتی به این کار در کشورهای مختلف مشغولیم اما در ترکیه به طور کلی بخش خصوصی متولی کار فرهنگی است. شرکتهای نشر و فیلمسازی خودشان مبادلات فرهنگی را پیش میبرند. بگذارید مثالی بزنید. در حوزه نشر بخش دولتی مسئول انتشار کتابهای ایجاد شده از نسخههای خطی را برعهده میگیرد. دولت در واقع سعی دارد وارد فعالیتهایی شود که بخش خصوصی رغبتی به انجام آن ندارد و سودی برای آن نیز ندارد. در سایر بخشها مثل تئاتر و سینما هم وضع همین است.
وضعیت نظارت بر تولید محصولات فرهنگی در ترکیه چگونه است؟
اول از همه این را بگویم که دولت ترکیه از تولید محصولات فرهنگی در همه زمینهها در صورتی که احساس کند برای مردم مفید هستند، حمایت میکند. در کنار این اگر یک فیلم سینمایی یا کتاب بخواهد بدون حمایت دولتی منتشر شود، مجوزی دولتی برای انتشار آن وجود ندارد. کسی اجازه برای انتشار محصول فرهنگی نمیگیرد. اما برای دولت مهم است که کپیرایت آن محصول پرداخت شده است یا نه.دولت ترکیه از تولید محصولات فرهنگی در همه زمینهها در صورتی که احساس کند برای مردم مفید هستند، حمایت میکند. در کنار این اگر یک فیلم سینمایی یا کتاب بخواهد بدون حمایت دولتی منتشر شود، مجوزی دولتی برای انتشار آن وجود ندارد. کسی اجازه برای انتشار محصول فرهنگی نمیگیرد. اما برای دولت مهم است که کپیرایت آن محصول پرداخت شده است یا نه. وقتی در ترکیه میخواهی کتابی منتشر کنی باید در یک نامه به وزارت فرهنگ وضعیت کپیرایت کتاب را اعلام کنی.
اگر هنرمندی اثری تولید کند که دولت احساس کند در راستای سیاستها و برنامههای دولت و کشور ترکیه نیست با او چه برخوردی میشود؟
وقتی اثری به بازار میآید، تا زمان انتشار کسی کاری به آن ندارد اما پس از انتشار اگر کسی از آن شکایت کرد، به این موضوع در دادگاه رسیدگی میشود. البته شکایت کردن هم منوط به اکران و پخش محصول است و نه قبل از آن. این دادگاه است که تشخیص میدهد محصول مشکلی دارد یا خیر.
پیش آمده که دولت از هنرمندی و یا تولید محصولی شکایت کند؟
بله. اما همین شکایت هم به دادگاه عرضه شده است.
کشور ترکیه در یک دهه اخیر در زمینه به دست آوردن بازارهای تازه در صنعت نشر جهان و معرفی نویسندگانش به دنیا بسیار موفق بوده است. این اتفاق بر مبنای چه الگو و طی چه مسیری به دست آمده است؟
ترکیه یک مرز مشخص برای بررسی اثر پیش از عرضه ندارد. از سوی دیگر ترکیه هم از شرق و هم از غرب برای معرفی فرهنگ خود استفاده کرده است. این هم به موقعیت خاص جغرافیایی آن از میگردد. این وضعیت دست نویسنده ترکیهای را بازگذاشته است تا آسانتر حرکت کند. مساله سوم نیز خصوصی بودن کار نشر در ترکیه است که بعد تجاری آن را رونق داده است. آنها مسئولیت اقتصادی کارهای خود را میپذیرند و رویش کار میکنند. طبعاً بخش خصوصی به دنبال سود بالاست و در نهایت رابطه نشر ترکیه با جهان غرب را هم باید به این معادله اضافه کنیم.
اطلاع دارید کدام کشور و زبان بیشترین طالب آثار ادبی ترکیه هستند؟
کشورهای انگلیسی زبان. مخاطبان این زبان در دنیا بیشتر هستند. ناشران ترکیه هم با انگلیسیزبانان اروپا و آمریکا رابطه کاری زیادی دارند. وقتی اثری در ترکیه به انگلیسی ترجمه شد معمولاً به شش تا هفت زبان دیگر هم ترجمه میشود. حتی ترجمه فارسی آثار ترکی نیز از نسخه انگلیسی معمولاً انجام میشود و وجود این ترجمه راهگشای بسیار خوبی است برای بازشدن پای یک کتاب در بازار جهانی.
درباره وضعیت کتابخوانی در ترکیه برای ما صحبت کنید. در ایران گفته میشود ترجمهها بیش از تألیف با اقبال روبرو میشود در ترکیه وضعیت چطور است؟
تجربه من نشان میدهد که در حوزههای مختلف اتفاقات مختلفی روی میدهد. اگر پاموک در ترکیه اثری منتشر کند بیش از همه نویسندگان میفروشد و از سوی دیگر وقتی اثری در همه دنیا پرفروش میشود در ترکیه هم اینگونه میشود. به نظرم نمیشود یک خط و مسیر مشخص برای این موضوع ترسیم کرد. برخی نویسندگان با یک کتاب مثلاً برای سه سال محبوب میشوند و بعد فراموش و برخی هم تا بیست سال معروف و پرفروش میشوند. در ترکیه از آثار صمد بهرنگی بسیار پرمخاطب بوده است. میدانم چهار ناشر آثارش را ترجمه و منتشر کردهاند و هنوز هم این کار را میکنند. درباره صادق هدایت هم وضعیت همین است.در ترکیه از آثار صمد بهرنگی بسیار پرمخاطب بوده است. میدانم چهار ناشر آثارش را ترجمه و منتشر کردهاند و هنوز هم این کار را میکنند. درباره صادق هدایت هم وضعیت همین است. به نظرم مهم است که خواننده یکدفعه به اثری علاقهمند میشود و یا سالهاست نویسندهای را میخواند.
به مردم هم اشاره کنیم. مردم ترکیه کتابخوان هستند؟
بهتر است بگوییم بودند. این مشکلی است که الان در همه دنیا دربارهاش صحبت میشود. باید قبول کنیم نوع خبر گرفتن مردم تغییر کرده است و همه رو به فضای مجازی آوردهاند. روشهای قدیم دیگر مشتاق ندارد. الان زمان توئیت است. اینها را نمیگویم که نخواندن را توجیه کنم. منظورم این است شکل دریافت محتوا و اطلاعات در مردم تغییر کرده است. بیشتر مردم دوست دارند کوتاه بخوانند و یا ببینند تا اینکه مطالعه طولانی داشته باشند. این موضوع را باید اهالی فرهنگی در نظر بگیرند. نمیشود با آن مقابله کرد. باید به فکر بود که جذابیتی بیش از آنچه تا به حال بوده به محصولات فرهنگی بیافزاییم. جدای از این دسترسی آسانتر به کتاب هم در فضای مجازی را باید در نظر گرفت. مشخص نیست که یک کتاب را الان چند نفر میخوانند ولی با این همه کتابخوانی در ترکیه هم مثل همه دنیا کم شده است و البته اتفاقی است که باید میافتاد چون مسیر دنیا در این راه است.
نکته این است که نباید با فنآوری تازه جنگید باید با آن راه آمد. نگوییم نسل جدید اهل خواندن نیست. از قضا بیشتر از ما میخواند اما با روش خودش و با شکلی سریعتر.
جناب یگین ترکیه در بسیاری از کشورهای اروپایی پایگاه فرهنگی قوی برای خودش ایجاد کرده است. از انتشار مطبوعات تا ایجاد کرسیهای آموزش زبان ترکی در دانشگاهها. این به معنی هدف گذاری بلند مدت ترکیه برای صدور فرهنگ خودش است. ممکن است بفرمائید این برنامه فرهنگی در ترکیه به طور مشخص چه مولفههایی دارد؟
فراموش نکنید که در اروپا ترکهای زیادی زندگی میکنند. در آلمان شش میلیون ترک حضور دارند. این ضرورت ایجاد و انتشار مطبوعات و کتاب و… را حتی بدون برنامهریزی خاصی ایجاب میکند. در واقع در این کشورها این اتفاقات یک نیاز طبیعی است. در سایر کشورها و حضور در دانشگاههای کشورهای مختلف این وظیفه بر عهده نهادی مانند بنیاد یونس امره قرار داده شده است.
شما با چند دانشگاه در دنیا برای توسعه و آموزش زبان و فرهنگتان در ارتباط هستید؟
بیش از ۱۰۰ دانشگاه. برخی رشته زبان و ادبیات ترکی و برخی تنها زبان ترکی را آموزش میدهند.
این دانشگاهها بیشتر در کدام کشورها هستند؟
مختلف است. مثلاً در ازبکستان و تاجیکستان حضور پررنگی داریم. در هشت دانشگاه افغانستان هم رشته زبان و ادبیات ترکی داریم
و برای این کار چقدر بودجه دارید؟
فرق میکند. بودجه دولتی برای این مساله تنها برای بنیاد ما نیست. نهادهای دیگری مانند آژانس همکاری و هماهنگی ترکیه یا اداره کل جوامع خویشاوند و ترکهای خارج از کشور که کارش بورسیه کردن اهالی فرهنگ ترک است یا بنیاد معارف و نیز خود وزارت فرهنگ را نیز باید به این جمع افزود. ما سعی میکنیم با هزینه کم کارهای گسترده انجام میدهیم. بودجه فرهنگی در ترکیه هر سال بسته به وضعیت دولت متغییر است اما میتوانم بگویم که رفته رفته وضعیت بودجه در حال بهتر شدن است. البته فراموش نکنید تنها ده سال از تأسیس مرکز یونس امره میگذرد و قبل از آن چنین فعالیتهایی نداشتهایم. هر سال دولت در حال اضافه کردن برنامهها و نهادهایی برای توسعه کار فرهنگی است. البته از وضعیت موجود راضی نیستیم اما ناراضی هم نیستیم.
در ایران با کدام دانشگاهها ارتباط کاری دارید؟
دانشگاه علامه طباطبایی. فعلاً تنها در این دانشگاه زبان و ادبیات ترکی آموزش داده میشود
وضعیت آموزش زبان فارسی در ترکیه چطور است؟
در حدود هفت هشت دانشگاه به صورت مستقیم این رشته تدریس میشود و در کنارش رشته تاریخ را هم باید اضافه کرد.
پس ایران از شما در صادر کردن فرهنگ به همسایهاش موفقتر بوده است؟
البته ما هم دوست داریم این کار را در ایران بکنیم و گسترده کنیم اما تصمیم با خود دانشگاههاست که بخواهند این رشته را ایجاد کنند. ما حاضریم به آنها کمک کنیم اما بیشتر از این احساس نیاز به ایجاد این رشته است. در ترکیه برای آموزش زبان و ادبیات فارسی احساس نیاز شد و این رشته ایجاد شد. بالاخره مطالعه فرهنگ و تاریخ و زبان ترکیه نیاز دارد به دانش زبان فارسی و البته بالعکس این موضوع هم صادق است. با این همه این نظر من است و دانشگاهها شاید طور دیگری فکر کنند
ترکیه امسال مهمان ویژه نمایشگاه کتاب تهران است. به نظرتان ایران بازار جذابی برای فعالان نشر ترکیه خواهد بود؟
از نظر جذابیت مالی به نظرم خیر. ایران عضو کپیرایت نیست و ما حق دخالت در انتشار کتاب در ایران نداریم. با این حال برای نویسنده و ناشر تنها درآمد مهم نیست. او دوست دارد شناخته شود و آثارش خوانده شود. به نظرم اگر نویسنده ترک بفهمد که آثارش در ایران با اقبال روبرو شده خوشحال میشود از این حس مشترک و البته عصبانی از اینکه چرا اثرش بدون کپیرایت منتشر شده است. در ترکیه اما وضعیت برعکس است. درست است که ایران عضو کپیرایت نیست اما کسی نمیتواند اثری ایرانی را بدون اجازه طرف ایرانی چاپ کند و وزارت فرهنگ ترکیه اجازه این کار را نمیدهد. در نتیجه از این حضور ایران بیشتر از ما سود میبرد.
سوال پایانی را هم به ایران و حس خودتان نسبت به ایران اختصاص میدهم. چه چیزی از فرهنگ ایران شما را به خودش بسیار جذب کرده است
جواب این سوال بسیار مفصل است. من ادبیات ایران را با اینکه زیاد اهل ادبیات نیستم خیلی دوست دارم. به نظر من اوج ادبیات ایران حافظ است. لذتی که از خواندن او میبرم در کمتر متنی کسب کردهام. جدای از این به سینمای ایران خیلی علاقه دارم و تا حد امکان آن را دنبال کردهام. قبل از مسئولیتم در بنیاد وقتی تهران بودم تقریباً هر هفته سینما میرفتم.
و چه چیزی از این سینما برای شما جذاب است؟
مستقل بودن و طی کردن راه خودش را میپسندم. جذابیت مستقل بودن و ایدهگرفتنش از خود زندگی و سادگی آن را دوست دارم. سینمای ایران از یک ایده ساده شاهکار خلق میکند و این بسیار با ارزش است.
چیزی دیگر شدن ما منوط به فهممان از بیماری و مرگ است
مسعود میری
بدن ما ناشناختهتر از آن است که از داناییهای پزشکیای که به سختی کشف کردهایم و آموختهایم و به یاری این آموختهها به طول عمرمان افزودهایم، بی توجه باشیم.
آدمی کم میآموزد و بسیار رنج میکشد. برای جمیع مردم یا غالب آنها زیستن از برای آنکه مقصد نیست، معبری فرض میشود که مقاصد کلان غایت آن است و برای آن غایات فلسفهها، آیینها و دستاویزها ساخته و پرداخته که طی قرنها نازک اندیشی و تامل ورزی در این آفریدههای معنوی و مادی، به نوعی به بداهه و فراواقعیت تبدیل میشود. این باورها رنجی را کسر نمیکنند، خود سرآغاز رنجها و محنتهای تازه میشوند. انسان موجودی پیشایند است. نه آینده را میشناسد و نه پیایندهی پایندگیِ تن خویش است. آن فیلسوف نابهنجاریهای وحشی (به تعبیر آنتونیو نگری) یعنی باروخ اسپینوزا میگوید: «تاکنون کسی معلوم نداشته که بدن قادر به انجام دادن چه کارهایی است.» این به گمان من یعنی بدن خیر و شر نمیشناسد، چنانکه طبیعت خیر و شر نمیفهمد، بلکه همچنان که طبیعت میطبیعتد، بدن نیز، بدن طبیعت است، نه جزوی از طبیعت و گاه در این طبیعتیدن چیزی میسازد که ما که مشعر به برخی آگاهیهای اندکیم، در آن چیزی دیگر میشویم.
فهم اجمالی ما از طبیعتیدن و پیشایندی و مجهول بودگی آن است که به قیاس با بودن یا نبودن ما (که در طبیعت بی معنی است، چیزی دیگر شدن ما مصادف با فهم ما از بیماری و مرگ است) به مفاهیم خیر و شر میانجامد. در قرآن پارهای از این نوع طبیعی نگریستن، به مواجهه ما با چیزها، به این نحوه از نگریستن به جهانِ موجود است. مثلا «وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.»*
اما چه میشود که بیماری و مرگ به جای آنکه به طبیعت راجع شود، به اعمال ما و خیر و شری که در جوف آن میجوییم ارجاع میشود؟ در این باب بسیار گفتهاند و ما سر آن نداریم شرحی بر آن بیفزاییم، تنها به این سخن اشاره میکنیم که اگر بشر به جای جستوجوی علل موجهه یا ناموجه بیماریها و مرگ در عوالم مجعول و مجهول دیگر، کاری را میکرد که طی این دو قرن به انجام رسانده، یعنی کاویدن در طبیعتیدن بدن و کاستن از رنجها و بهبود بخشیدن به_ بودگی و افزودن به طول عمر خود، شاید در قرنهای پیشین مرزی میان کاهنان و طبیبان کشیده میشد و این مرز همجواری فیزیک و متافیزیک، طبیعت و فراطبیعت از هم میگسست و آیینها بدن را به مثابه تجمیعی از چیزهای ناهمگون و ناهمگن به حساب نمیآوردند. این تجمیع و مزج را در درمانهای آیینیای مثل زار که در برخی مناطق رایج است میبینیم یا تلقی غلطی که در باب برخی بیماریها در خیال بشر تخم ریزی کرده، مانند سل و جذام و دیوانگی در گذشته و یا سرطان و ایدز و کرونا در اکنون. (رجوع کنید به کتاب خوشخوان «بیماری به مثابه استعاره» نوشته سوزان سانتاگ» که بیماری ایدز و سل را در این عرصه بررسی کرده ، یا فوکو که جنون و یا دیوانگی را در کتاب تاریخ جنون بررسیده).
وقتی یک روحانی غیرمتخصص به خودش حق میدهد در باب بیماریها و شفای آنها نظر بدهد، کتاب پایه پزشکیِ نوین را به حریق آتش بسپرد و بیماری جدید را به کفار نسبت دهد و مسلم را از آلودگی به آن بیماری مبرا بداند، معنایش آن است که هستند هنوز کسانی که شفا را بر درمان رجحان میبخشند و از داستانهایی پیروی می کنند که در عهد عتیق یا تنخ روایت شده است. این نوع باورها سلامتی جامعه را از هم میگسلاند و خطر شیوع بیماریها را همانند دوران قدیم که یک ملت را به کمتر از نصف کاهش میداد، افزونی میبخشد. عقلای قوم، روشنفکران، دانشمندان و عالمان صالح دینی باید در این باب سخن آفرینی کنند و گستره شتابناک خطر را یادآور شوند. بدن ما ناشناختهتر از آن است که از داناییهای پزشکیای که به سختی کشف کردهایم و آموختهایم و به یاری این آموختهها به طول عمرمان افزودهایم، بی توجه باشیم.
اخبار
دستهای خالی، پاهای خونین...
در کتاب «دستهای خالی و پاهای خونین» تلاش شده با اتکا به اسناد و منابع دست اول و مصاحبه با فرماندهان و رزمندگان صحنه مقاومت و نبرد، تاریخنگاری وقایع به صورت مستند ومتقن به رشته تحریر درآید.
در شهریور ۱۳۵۹ ارتش عراق براساس استراتژی جنگ برقآسا و کوتاه مدت، تجاوز سراسری خود را به مرزهای جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. این تهاجم دشمن با مقاومت نیروهای مردمی و قوای مسلح ایران در نوار مرزی مواجه شد و به ناکامی استراتژی ارتش عراق انجامید. در این میان استانهای همجوار با عراق نقش بارزی در جلوگیری از پیشروی گسترده و تهاجم سراسری دشمن ایفا کردند. کرمانشاه یکی از چند صحنه نبرد بود که به دلیل قرار گرفتن در مسیر راه بغداد تهران از اهمیت نظامی بسیاری برخوردار بود. در این محور مأموریت اصلی عراق برای تأمین بغداد و تعمیق مرزهای شرقی آن که با تصرف پاتاق در عمق ۵۰ کیلومتری خاک جمهوری اسلامی محقق میشد بینتیجه ماند.
در کتاب «دستهای خالی و پاهای خونین» تلاش شده با اتکا به اسناد و منابع دست اول و مصاحبه با فرماندهان و رزمندگان صحنه مقاومت و نبرد، تاریخنگاری وقایع به صورت مستند و متقن به رشته تحریر درآید.
در مقدمه این کتاب آمده است، پس از جنگ جهانی دوم امپراتوری عثمانی سقوط کرد و کشورهای جدیدی تحت نظارت انگلستان شکل گرفت. عراق یکی از کشورهایی است که در سال ۱۲۹۹ ه. ش از تجزیه دولت عثمانی تشکیل شد. با سقوط دولت عثمانی نه تنها اختلافهای شدیدی بین دو دولت عثمانی و ایران در دوره قاجاریه پایان نیافت، بلکه کشور تازه تأسیس عراق پس از مدتی به آنها دامن زد. در واقع اختلافهای مرزی بین دو کشور عراق بعد از عثمانی و ایران و بعد از قاجاریه با فراز و نشیب ادامه یافت و در مواقعی حتی به لشرکشی دو کشور و تقویت نیروهای نظامی آنها نیز انجامید. این اختلافها در دوره پهلوی دوم در سال ۱۳۵۲ به اوج خود رسید.
در جریان این اختلافها، گفتوگوهای سیاسی در سطح منطقهای و بینالمللی میان دو کشور با فراز و نشیب دنبال میشد. در نتیجه عراق در مهرماه ۱۳۵۲ تقاضا کرد روابط سیاسی مجدد برقرار شود و در اواخر همین سال سفرای بین دو کشور مبادله شدند.
پیشینه تاریخی و وضعیت جغرافیایی منطقه
در فصل اول کتاب به موضوعاتی همچون پیشینه تاریخی و وضعیت جغرافیایی منطقه استان کرمانشاه، قصر شیرین، سر پل ذهاب، نوار مرزی و عوارض حساس منطقه شاه نشین و بازی دراز، ایلهای غرب کرمانشاه پرداخته شده است.
کرمانشاه یکی از استانهای غربی کشور پهناور ایران است که از شمال با استان کردستان از جنوب با استان ایلام، از شرق با استان همدان و از غرب با استان دیاله کشور عراق هم مرز است. این استان با وسعتی معادل ۲۳/۶۶۸ کیلومتر مربع نوزدهمین استان کشور از لحاظ مساحت است و براساس سرشماری سال ۱۳۵۵ جمعیت آن معادل ۷۱۴/۰۳۰/۱ نفر بود.
کرمانشاه اوایل انقلاب قهرمانشهر و سپس باختران نام گرفت اما در سال ۱۳۷۳ به نام سابق خود تغییر یافت. مجاورت با جلگه باستانی بین النهرین و بغداد و همچنین وجود منابع غنی نفت و گاز اهمیت خاصی به این داستان بخشیده است. این ناحیه به دلیل داشتن مناطق خوش آب و هوا از گذشتههای دور برای ییلاق و گردش مورد توجه پادشاهان به خصوص سلاطین ساسانی بوده است.
براساس تقسیمات کشوری، استان کرمانشاه در سال ۱۳۵۵ شامل ۵ شهرستان از جمله اسلامآباد غرب، پاوه، و اورامانات، کرمانشاه، سنقر و کلیایی و قصر شیرین بوده و در همین سال بالغ بر ۷۱۴/۰۳۰/۱ جمعیت داشته است. در دوران دفاع مقدس همه شهرستانهای استان درگیر جنگ شدند اما شهرستانهای گیلان غرب با جمعیت ۴۳۶/۳۶ نفر جمعیت، سر پل ذهاب با جمعیت ۸۷۸/۶۰ و قصر شیرین با ۳۹۷/۵۲ نفر جمعیت بیش از همه و به طور مکرر و مستقیم هدف حملات سنگین و بمبارانهای ارتش عراق قرار گرفتند.
در آستانه بحران
صدای انقلاب از رادیو ملی ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ خبر پیروزی انقلاب را نوید میداد. مردم از به ثمرنشستن خون شهدایشان غرق در شادی بودند. فروپاشی نظام شاهنشاهی به همان میزان که موجب شادی مردم شده بود، تزلزل، تردید. نگرانی را در نیروهای شهربانی، ژاندارمری و امنیتی ایجاد کرده بود. نیروهای دولتی نیز از فروریختن دژهای نظام شاهنشاهی پهلوی، در بهت و شوک و نگرانی به سر میبردند.
انقلابیون و مردم شهر به سمت مراکز شهربانی و هنگ ژاندارمری حرکت میکردند. این مراکز که در روزگاری نه چندان دور محل خوف و وحشت و سرکوب بودند، بدون کوچکترین واکنش مأموران به تصرف درآمدند و در اختیار انقلابیون و مردم قرار گرفتند. هنوز صدای نالههای جوانان انقلابی زیر ضربههای باتوم و شکنجه مأموران ساواک شنیده میشد و حس انتقام درون بعضی از جوانان شعله میکشید. جایجای این مراکز، زیرزمینها و بازداشتگاههایش خاطرات تلخی را در اذهان یادآوری میکرد.
اخبار و شایعات ناامید کننده به وسیله رادیوهای بیگانه و وابسته به گروههای ضد انقلاب به سرعت در بین مردم پخش میشد. جو شهرها، روستاها و نوار مرزی قصر شیرین به قدری متشنج بود که مدافعان انقلاب و مردم برای اجرای فعالیتهای انقلاب و معمولی احساس امنیت نمیکردند. حمله به منازل افراد انقلابی، غارت اموال و قتل آنان، حمله به مراکز نظامی و فرهنگی، ایجاد کمین در جادههای مواصلاتی، گروگانگیری، سرقت احشام و دامهای چوپانان و انتقال آنها به آن سوی نوار مرزی به سهولت و با حمایت و چشمپوشی مرزداران عراق از دیگر اقداماتی بود که انجام میگرفت و موجب ناامنی شده بود. اخبار این قبیل اقدامات که عوامل ضد انقلاب و برخی مردم فریب خورده با سرعت در منطقه مرزی استان کرمانشاه پخش میکردند رعب و وحشت را میان مردم چند برابر میکرد.
پس از پیروزی انقلاب، شهر سر پل ذهاب نیز همچون بعضی از شهرهای مرزی استان کرمانشاه، دستخوش حوادث ناگواری شد. در جریان انقلاب، چماقداران طرفدار حکومت شاهنشاهی بارها به این شهر حمله کرده و به قتل مردم و غارت اموال آنان پرداخته بودند. بعد از پیروزی انقلاب نیز سر پل ذهاب تحت تأثیر همان گروههای مخالف انقلاب قرار گرفت. این گروهها با سوءاستفاده از شرایط ایجاد شده پس از سقوط رژیم شاهنشاهی، میدان شاه در بخش غربی شهر را به بازار خرید و فروش انواع و اقسام اسلحه و مهمات تبدیل کردهاند. انواع سلاحهایی سازمانی از قبیل کلاشینکف، قناسه و… که با همکاری مرزداران عراقی وارد سر پل ذهاب میشد در همین بازار به فروش میرسید.
دولت موقت و بحرانهای مناطق کردنشین
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نابسامانی اوضاع سیاسی و آشفتگی قوای نظامی ایران زمینه بروز بحرانهای داخلی را به ویژه در مناطق مرزی شمال غرب، غرب و جنوب کشور فراهم کرد. در چنین وضعیتی فعالیت گروههای ضد انقلاب و تجزیهطلب با عنوان خلق کرد و با هدف ایجاد خودمختاری در مناطق کردنشین در مجاورت کرمانشاه موجی از ناامنی را به دنبال داشت. همچنین فعالیت سلطنتطلبانی چون بختیار، اویسی، پالیزبان و سردار جاف در دشت ذهاب، کرند و قصر شیرین امنیت را سلب کرده بود. علاوه بر این پشتیبانی و حمایت عراق از اقدامات و فعالیتهای نیروهای ضد انقلاب و اجرای عملیاتهای نفوذی، اطلاعاتی و ایذایی نا امنی را در مناطق مرزی دامن میزد. بحران در مناطق کردنشین به ویژه استانهای کردستان و آذربایجان نیز در حال توسعه بود.
کتاب «دستهای خالی، پاهای خونین» درباره تاخت و تازهای ضد انقلاب و ارتش عراق در قصر شیرین، سر پل ذهاب و گیلان غرب، به تألیف اسدالله احمدی، توسط مرکز اسناد وتحقیقات دفاع مقدس چاپ و منتشر شده است.
ثبتنام ۱۱۸ تیم و شرکت از ۲۴ استان در ساختار حمایتی همگرا ۹۹
ثبت نام از متقاضیان عضویت در دور دوم ساختار حمایتی بنیاد ملی بازیهای رایانهای (همگرا) سال۱۳۹۹ به پایان رسید و ۴۲ شرکت و ۷۶ تیم ثبت نام خود را نهایی کردند.
ثبت نام متقاضیان عضویت دور دوم همگرا که از ۱۴ بهمن ماه آغاز شده بود، ۳۰ بهمن به اتمام رسید و اعضای سابق همگرا و متقاضیان جدید با ارائه مدارک کافی ثبتنام خود را برای دریافت رتبه در ساختار همگرا سال ۱۳۹۹ انجام دادند.
در ثبت نام دور جدید همگرا، ۱۱۸ تیم و شرکت از ۲۴ استان کشور مشارکت داشتند که در این میان استان تهران با بیش از ۵۰ درصد بیشترین سهم ثبت نام را به خود اختصاص داده است.
بر اساس اعلام دبیرخانه همگرا تمامی درخواستهای عضویت پس از تکمیل و تجمیع پروندهها در دبیرخانه همگرا مورد ارزیابی کارشناسی کافهبازار، تپسل، کمیته ارزیابی تولید و کمیته ارزیابی فرهنگی قرار خواهند گرفت و طبق برنامهریزی انجام شده رتبهها تا پایان اسفند ماه به شرکت / تیمهای حائز شرایط اعلام خواهد شد.
تیمها و شرکتهای دارای رتبه در سال ۱۳۹۹ یک سال فرصت خواهند داشت تا از خدمات حمایتی داخلی و بینالمللی ساختار همگرا برای ارتقا کیفی بازیها و توسعه بازار محصولات خود استفاده نمایند.
ساختار حمایتی همگرا ۱۳۹۹ شامل ۴ سطح (۷ رتبه) است که سطح یک از «بازیسازان رشدیافته» (رتبههای سیمرغ و هما)، سطح دو از «بازیسازان در حال رشد» (رتبههای ققنوس و شیردال)، سطح سه از «بازیسازان نوپا» (رتبههای هدیوش و یوز) و سطح چهار از «تیمهای بازیسازی مستعد» (معرفیشده از طرف مبادی) تشکیل خواهد شد.
حمایتهای همگرا همچون سال گذشته به طور غیرمستقیم و از طریق خرید خدمات توسط بازیسازان عضو از «همکاران حمایتی همگرا» و یا «فهرست تامینکنندگان خدمات مورد تأیید همگرا» و تأمین بخشی از هزینهها طبق شیوهنامه جدید توسط ساختار همگرا صورت خواهد گرفت.
ساختار حمایتی همگرا پس از طی شدن چند سال فرآیندهای فکری و نیازسنجی و با هدف مشخص «حمایت همسو با نیازهای بازیسازان» برای نخستین بار در سال ۱۳۹۶ آغاز و دور اول ثبتنام اعضا و همکاران حمایتی در همان سال انجام شد و سال ۱۳۹۷ برای نخستین دوره حمایتها به بازیسازان عضو اختصاص یافت.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4230/19159/74915
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4230/19159/74916
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4230/19159/74917
|
عناوین این صفحه
- ترکیه هم کتابخوان نیست
- چیزی دیگر شدن ما منوط به فهممان از بیماری و مرگ است
- اخبار