|
انتخابات مجلس، خبر فوت شجریان و کرونا؛ سه هشدار برای دوران جدید
وقایع پشت سر هم اتفاق میافتد.سال ۹۸ گویا پایانپذیر نیست. دورانی جدید برای ما ایرانیها آغاز شده است و نشانههای هشداردهنده این دوران حالا از دور هم مشخص است.
وارد دوران تازهای شدهایم. اما تعدد حوادث تلخ و ظاهراً بیپایان سال ۹۸ و سرعت بالای رخ دادن یکی بعد از دیگری شاید توجه ما را از تمرکز بر مختصات این دوران جدید دور کند. هنوز وارد تحلیل یکی نشدهایم دیگری رخ نشان میدهد و تا میآییم دقیقتر به حادثه جدید نگاه کنیم باید آستینها را برای حادثه بعدی بالا بزنیم. این سال فراموشنشدنی ایرانیها، علاوه بر همه اتفاقات غالباً عجیب، تلخ و متاثرکننده؛ تأثیرات نادیدهای هم بر روی فرهنگ عمومی جامعه ایرانیها داشت؛ نشانههایی بزرگ برای تحلیل آنچه فرهنگ عمومی ایرانی در دوران جدید درگیر آن شده است. تغییراتی نامشهود که سه اتفاق خاص این روزها بیشتر میتواند برای شناخت آنها راهنماییمان کند.
سعی میکنیم با این چند نشانه نشان دهیم که فرهنگ عمومی ایرانیها، متأثر از حوادث سال ۹۸ چگونه در حال تغییر است.
ذهن تلگرام*زده؛ دوران هیجانات زودگذر؛ بدون حوزه عمومی
ذهن ایرانی کماکان و با شدت بیشتری به پدیدهای به نام تلگرام کاملاً وابسته است. به این ترتیب که به تدریج راهنمای عملی برنامه هر روزش را بر مبنای آنچه در تلگرام میبیند و میخواند تنظیم میکند. با دقت و تأمل بر روی تاریخ حضور تلگرام در ایران به نظر میرسد که امروز با صراحت بیشتری بتوان گفت که ما هماکنون در حال ورود به مرحله سوم تأثیر تلگرام بر فضای عمومی کشور هستیم.
در مرحله اول حضور تلگرام ما عمدتاً با جریانها و پدیدهها و اتفاقات غیرسیاسی روبرو بودیم. گویی تلگرام در آن دوره بیاعتنایی به اتفاقات سخت روز را مزیت خود میدانست. تشکیل گروههای خانوادگی و همینطور دوستانه و رد و بدل کردن عکس و فیلم از لحظات مختلف زندگی و خاطره سازی و همین طور ایجاد کانالهایی با کمترین بار جدیت در فضای رسمی بیشترین طرفدار را داشتند. روش استفاده ایرانیها از تلگرام به این ترتیب بیشتر به اموری غیرسیاسی و سرگرمکننده از طریق ارسال عکس، گیف و ویدئو اختصاص پیدا میکرد.
در دوره دوم تأثیر تلگرام در ایران که با فیلتر این نرمافزار پیامرسان همزمان بود استفاده سیاسی از این ابزار پرطرفدار به شدت رونق گرفت. در یکی دو انتخابات تلگرام عنصر تعیینکنندهای برای رایآوری شناخته شد؛ یک تجمع با هدایت تلگرام شکل گرفت و به همین ترتیب به تدریج استفاده سیاسی از این نرمافزار جای خود را در سپهر رسانهای ایران باز کرد. در همین دوره پدیدهای به نام «آمدنیوز» و مشابه آن شکل گرفت. فضای به شدت سیاسیشدهای در تلگرام رونق گرفت و خیلیها سعی کردند نقش صدای فروخته ملت ایران در فضای سیاسی رسمی را بازی کنند و البته به پیروزیهایی مقطعی نیز دست یافت.
دوران دوم تأثیر تلگرام در جامعه ایرانی چند سالی رونق داشت اما به تدریج همراه با فرآیند سیاستزدایی جامعه در دولت مستقر و همین طور تحت تأثیر عوامل دیگری مثل دستگیری باند آمدنیوز و… به تدریج جو سیاسی در تلگرام کمی فروکش کرد. اگرچه تلگرام از هر دوره توشهای نیز برای خود برمیداشت و همانطور که هیچ گاه از فضای سرگرمی و تفریح بیرون نرفت؛ شمایل سیاسیشده خود را نیز حفظ کرد.
اما آنچه این روزها در دوران سوم تأثیر تلگرام بر فضای عمومی جامعه جریان دارد، توجه تام و خاص تلگرام و کانالهای پرطرفدار به مسائل اجتماعی حساسیتبرانگیز پیرامونمان است. طبیعی است که این دورهها متناسب با تغییرات جامعه ایرانی شکل گرفتهاند و بدیهی است که معتقد نیستیم که به شیوهای رازآمیز دست پشت پردهای همه کانالهای مشهور و پرطرفدار را اداره میکند. اما در هر صورت آنچه امروز به آن روبرو هستیم ذهن تلگرامزدهای است که دیگر زیاد حوصله سیاستبازی به معنای مرسوم آن را ندارد؛ طرفداران دوگانه اصلاحطلب و اصولگرا دیگر نمایشی فراگیر در تلگرام ندارند و بحثهای انتخاباتی انتخابات اخیر نیز به شکلی کمرنگ دنبال میشد و بخشی از اذهان ایرانی برایشان چندان مهم نبود که چه کسی رأی بیاورد یا نیاورد؛ حالا دیگر چیزهای دیگری مهم هستند مثل خبر فوت شجریان.
این دورهها متناسب با تغییرات جامعه ایرانی شکل گرفتهاند و بدیهی است که به شیوهای توهمی دست پشت پردهای همه کانالهای مشهور و پرطرفدار را اداره نمیکند. اما در هر صورت آنچه امروز به آن روبرو هستیم ذهن تلگرامزدهای است که دیگر زیاد حوصله سیاستبازی به معنای مرسوم آن را نداردبه شکلی شگفتانگیز تعدادی از شهروندان تهرانی به محض شنیدن خبر درگذشت محمدرضا شجریان؛ مشهورترین خواننده ایرانی به روبروی بیمارستان محل بستری او میریزند و با داد و پرخاش حتی به پسرش هم میخواهند اثبات کنند که دروغ میگوید و شجریان فوت کرده است. چرا؟ چون در تلگرام خواندهاند.
به یکباره ۸۰ درصد مردم در کوچه و خیابان ماسک یکبار مصرف میزنند؛ چون در تلگرام خواندهاند که ویروس دهها روز قبل وارد ایران شده است و همه مبتلا به کرونا شدهاند و این ماسکها از ورود ویروس کرونا به بدنشان جلوگیری میکند و حالا در تلویزیون هر چه بگویند که این ماسکها بی تاثیر است دیگر فایدهای ندارد. هر چه روضه بخوانند که کرونا تاکنون ۸ کشته داشته است و نترسید که استرس خودش از عوامل بالابردن ریسک ابتلاء به ویروس است؛ فایدهای ندارد و اضطراب عمومی جامعه را چنان برمیدارد که چین را برنداشته است.
بسته به موضوع مورد بررسی این جوهای روانی ایجاد شده برای کاربران تلگرام معمولاً موقتی است و به زودی هیجان و حساسیت از پدیدهای به پدیده دیگر منتقل میشود و دوباره جوی دیگر در جامعه همیشه ناآرام ایران. موضوع رفتن ورزشکاران ایرانی به خارج از کشور هنوز داغ است که عکسهای خصوصی یک بازیکن فوتبال و یک بازیگر سینما بیرون میآید و جو کرونا تازه در جامعه پاگرفته است که خبر درگذشت استاد شجریان میآید و...
این تسخیر بلافصل ذهن ایرانی توسط تلگرام به مرحلهای رسیده است که هیچ محدودیت و ممنوعیتی برای آن کارساز نباشد. همان طور که اکثر کانالهای رسانههای رسمی نیز آشکار و پنهان مجبور شدند به تلگرام برگردند.
این شبکه هماکنون فیلترشده امروز نقشی پررنگ در جامعه ایران دارد. جامعهای که به تبع پیروی ذهنی از رسانههای فضای مجازی و مختصات لاجرم آنها مثل سرعت، کمبود همیشهی وقت، رقابت سنگین جذابیت، امکان انسداد یکطرفه ارتباط، شکل گرفتن بر مبنای عدم جدیت و تفکر و… خیلی زود بیحوصله میشود و به خروش میآید و زود هم یادش میرود. خیال میکند تازه فرصت حرف زدن پیدا کرده و به کس دیگری اجازه نمیدهد این فرصت را داشته باشد. جامعهای که اختلافنظرهای کوچک در یک گفتگوی دوستانه خیلی زود طرفین را به جوش آمدن و برخورد فیزیکی میکشاند و همین است که دیگر هیچ حوزه عمومی پرقدرتی در جامعه ایجاد نمیشود. حوزه عمومی پشت صفحات موبایلهای دیجیتالی شده و با رعایت سلسله مراتب قدرت در آنجا به شیوهای ناقص و بیاعتنا به واقعیت شکل میگیرد. جامعهای که اختلافنظرهای کوچک در یک گفتگوی دوستانه خیلی زود طرفین را به جوش آمدن و برخورد فیزیکی میکشاند و همین است که دیگر هیچ حوزه عمومی پرقدرتی در جامعه ایجاد نمیشود. حوزه عمومی پشت صفحات موبایلهای دیجیتالی شده و با رعایت سلسله مراتب قدرت در آنجا به شیوهای ناقص و بیاعتنا به واقعیت شکل میگیرد
امر سیاسی به دلیل جدیت آن به تدریج به امری نازل و غیرجذاب تبدیل میشود و نهایتاً اینگونه است که امسال تعداد کسانی که برای انتخابات در یک نقطه از تهران جمع شدند کمتر از کسانی بود که روبروی بیمارستان جم جمع شدند. چه مرغ سحری میخواندند برای بیماران ترسیده و از خواب پریده نیمه شب بیمارستان… موبایلها به دست، دکمههای رکورد زده و لایوهای اینستاگرام و ویدئوهای تلگرام آماده.
پسر شجریان هم درباره فوت پدرش دروغ میگوید
ضربهای که یک اشتباه استراتژیک رسانهای در دی ماه سال جاری به اعتماد عمومی زد در تاریخ ایران میماند. هواپیمایی به اشتباه هدف نیروهای پدافند کشوری قرار گرفت و ۱۷۰ نفر کشته شدند. اما تا سه روز همه رسانهها و چهرههای رسمی نظام از سقوط هواپیما سخن میگفتند و سرانجام معلوم شد واقعیت ماجرا کاملاً خلاف روایت رسمی ماجرا بوده است. واقعیت بلافصل و ترسناک ماجرا این است که برخی از مردم که تعدادشان خیلی هم کم نیست حالا به در و دیوار این کشور بیاعتماد شدهاند. هر آنچه از رسانههای رسمی مطرح شود را در درجه اول یک توطئه از سوی حاکمیت میخوانند در جهت تأمین بیشتر منافع خودشان و هر خبری که در روزنامهها و خبرگزاریها و رادیو و تلویزیون دیده میشود باید به محک فراگیری در تلگرام زده شود تا تأیید گردد.
ذهن آنها به تدریج در حال تبدیل به ذهنی است که همه چیز را فریبی در جهت کاهش منافعش میبیند و سدی به بلند یک تاریخ چهل ساله میان خود و حاکمیت می بیند و امروز در تصمیمات و اتفاقات قبلی هم به شدت تردید میکند.ذهن ایرانی متصل به تلگرام حالا برای ادعاهای قبلی خود یک سند غیرقابلاغماض پیدا کرده است: ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی و هر آنچه در زمینه احتمال صداقت به او گفته شود؛ همه را به همین هواپیما حواله میدهد و دیگر گفتگویی در کار نیست.
نتیجه فوری و صریح و بیواسطه این بیاعتمادی عمومی در انتخابات اخیر و کاهش بی سابقه میزان مشارکت دیده شد. اما نتیجه پایدار این بیاعتمادی بسیار خطرناکتر است و به این زودیها این سرزمین را رها نخواهد کرد.
دوستداران شجریان به دکتر و رئیس بیمارستان و حتی به پسر و دختر خود شجریان هم اعتماد ندارند و فریادهای دروغدروغگوی آنها فضای مقابل بیمارستان جم را پر میکند. آنها به واقع معتقدند که شجریان فوت کرده است اما حکومت به هر دلیلی نمیخواهد آن را اعلام کند و همه این افراد هم بازیخورده یا دستنشانده حکومت هستند که در حال نقش بازی کردن هستند.
همه خیال میکنند کرونا دهها برابر تلفات داشته است و خطرش از آنی که میگویند جدیتر است. بنابراین به توصیههای رسمی برای کنترل جمعی بیماری توجهی نمیکنند و هر کس تنها به فکر خویش است. دقیقاً در این فضاست که جا برای اخباری همچون احتکار ماسک در یک داروخانه یا برخورد نه چندان مناسب مسئولین بیمارستانها با بیماران باز میشود.فاز دوم بیاعتمادی مردم به حاکمیت بی اعتمادی مردم به مردم است.
من داد میزنم و همه گوش دهید
آنهایی که آن شب تاریخی مقابل بیمارستان جمع شدند جدا از آنکه ساعت ۲۴ بامداد مقابل شیشههای یک بیمارستان که حتماً بیمارانی در حال استراحت دارد آوازخوانی راه انداختند؛ کارهای دیگری هم کردند. مثلاً اینکه به سختی اجازه حرف زدن به کس دیگری را میدادند. خشمگین و عاصی از خبری که به آنها رسیده بودند دنبال مقصر بودند تا همه چیز را بر سرش خالی کنند. آنها بارها و بارها در حرف کسانی که مشغول توضیح دادن به ابهام آنها بودند پریدند و بارها و بارها با فریادهای زنندهای صحبتهای آنها را قطع کردند.
جنس و سن و ظاهر تجمعکنندگان مقابل بیمارستان جم نشان میداد که جوانان طبقه متوسط شهری هستند که بهانهای دیگر هر چند کوچکتر برای شوریدن پیدا کرده بودند: حتماً تقصیر کسی است. خشمگینها رأی نمیدهند و فقط اعتراض میکنند و آنها خشمگیناند.
جنس و سن و ظاهر تجمعکنندگان مقابل بیمارستان جم نشان میداد که جوانان طبقه متوسط شهری هستند که بهانهای دیگر هر چند کوچکتر برای شوریدن پیدا کرده بودند: حتماً تقصیر کسی است. خشمگینها رأی نمیدهند و فقط اعتراض میکنند و آنها خشمگینانداین ماجرا بی پایان است. دو روز پیش چند بیمار مشکوک به کرونا را از شهر رشت به تالش منتقل کردند احتمالاً به دلیل شلوغی بیمارستان رشت. اما در این میان عدهای از جوانان اهل تالش جلوی بیمارستان جمع شدند و شروع به اعتراض و فریادکشیدن کردند. چرا؟ چه اتفاقی رخ داده بود؟ چند هموطن آنها به بیمارستان شهر آنها آمده بودند تا درمان شوند. باورنکردنی است اما جوانان دنبال مقصر، مقصر را یافته بودند و دیگر کوتاه نمیآمدند. ماجرا با شلیک گاز اشک آور پلیس به اتمام رسید. اگر دستشان به بیماران میرسید چه میکردند؟
همه ماجرا اینجا نیست
این البته همه ماجرا نیست. فرهنگ عمیق و غنی ایرانی به این زودیها و با این اتفاقات دگرگون نمیشود. کافی است به دلاوری، فداکاری و از خودگذشتگی بیسابقه پرستاران و پزشکان بیمارستانهایی که بیماران کرونازده به آنجا منتقل میشوند و همین طور اقدام چند شهروند در مغازههایشان برای توزیع ماسک رایگان و اتفاقات شیرین دیگری که این روزها در تلگرام و دیگر شبکههای اجتماعی ضریب نمیگیرد و دیده نمیشود؛ دقت کنید.
بازی رایانهای صنعت نیست
«فرهنگ» در هیچ حوزهای جایگاه ندارد
صنعتی ۶۰ ساله است که طی سپری شدن این سالها، در زمینههای مختلفی رشد کرده و امروزه یکی از سودآورترین صنعتها محسوب میشود. چنین صنعتی مطمئناً دارای جایگاههای شغلی متعددی است که هر کدام از جایگاهها و پستهای شغلی در نوع خود دارای گرایشهای متفاوتی هستند و همین تقسیمبندی گرایشها در هر جایگاه، باعث تقسیم وظایف در تیمهای بزرگ و پرجمعیت تولیدی میشود تا درنهایت به رشد و منفعت همه تولیدکنندگان و مصرفکنندگان صنعت منجر میشود، در حالیکه امروزه این صنعت خیلی محبوب است اما برای مسئولان هنوز جایگاه صنعت بازیسازی بهخوبی جدی نشده است و جایگاه شاخصی برای آن قائل نیستند، خبرگزاری مهر در این زمینه با بازیسازان در این زمینه گفتوگو کرده است که در ادامه نقطه نظرات آنان میآید:
بازی رایانهای ما هنوز به صنعت تبدیل نشده است
«اسماعیل صبوری»، بازیساز و فعال در حوزه بازیهای ویدئویی درباره شرایط ساخت بازیسازی میگوید: برنامهریزی که ما برای ادامه فعالیتها داریم گسترش دامنه ارتباطات با استودیوها و شرکتهای ناشر خارج از ایران و همچنین توسعه تیم تولید جهت افزایش سرعت و کیفیت اجرای پروژهها است. با توجه به دیدگاه خود ما، به نظر من در این مورد توسعهدهندگان بازی باید کیفیت و سرعت تولید پروژههای خودشان را بالا ببرند تا بتوانند در این مقطع حساس به فعالیت خود ادامه دهند.
او درباره صنعت بازیسازی در کشور بیان میکند: به اعتقاد من هنوز عنوان صنعت برای بازیسازی در ایران به هر دلیلی به رسمیت شناخته نمیشود، بنابراین نمیتوانیم بازیسازی ایران را به عنوان صنعت درنظر بگیریم و اندک کسانی هم که میتوان از آنها به عنوان توسعه دهندههای حرفهای نام برد، بهصورت مستقل در حال پیشبرد پروژهها و برنامهریزی خود هستند. پس نمیتوان جایگاه خاصی برای صنعت بازیسازی ایران در مقایسه با کشورهای بزرگ در این زمینه درنظر گرفت. در رابطه با شرایط سخت کاری فعلی نیز متأسفانه در طی سالهای گذشته شاهد این اتفاق ناراحتکننده (توقف فعالیت تیمهای بازیسازی) بودهایم و امسال هم با توجه به افزایش فشارها و شرایط پیچیده سیاسی و اقتصادی شاید اندک افراد باقیمانده از این جمع که بهصورت عاشقانه درحال ادامه کار هستند هم دست از فعالیت خود بکشند.
هنوز عنوان صنعت برای بازیسازی در ایران به هر دلیلی به رسمیت شناخته نمیشود، بنابراین نمیتوانیم بازیسازی ایران را به عنوان صنعت درنظر بگیریم و اندک کسانی هم که میتوان از آنها به عنوان توسعه دهندههای حرفهای نام برد، بهصورت مستقل در حال پیشبرد پروژهها و برنامهریزی خود هستند
این بازیساز درباره معضلات و مشکلات موجود در زمینه بازیهای رایانهای میگوید: متأسفانه دغدغه ما هنوز همان دغدغه چندین سال پیش، یعنی عدم وجود نیروی متخصص کافی در زمینه توسعه بازی است. بدین معنا که از نظر زیرساخت، ابتداییترین نیازمان برای این صنعت که وجود سیستم آکادمیک و جامع جهت آموزش و رشد استعدادهای موجود در این حرفه است برطرف نشده است. شاید بتوان نمونههایی که توانستند در بازار ایران موفق باشند را اشاره کرد ولی تعدادشان بسیار کم است و با توجه به این موضوع میتوان به نکته مهمی دست پیدا کرد که حتی بازیسازی برای بازار داخلی، علیرغم شناخت بیشتر سازندگان بازی از مخاطبان داخلی هم کار سادهای نیست. بنابراین، اگر بازیسازان توانستند در بازار داخلی موفق بشوند، گام بعدی ورود به بازار خارج از ایران است که البته آن هم به دلیل مشکلات و عدم وجود زیرساختهای مورد نیاز کار بسیار سختی خواهد بود.
با توجه به پتانسیل بالایی که فرهنگ ایرانی- ملی ما دارد، میتوانیم شاهد ایده برداری و تأثیر گرفتن بازیهای رایانهای از آن باشیم؛ کما اینکه عناوین مختلفی در این سالها سعی در الگوگیری از داستانها یا معماری ایرانی- اسلامی بودهاند و چه بسا که موفقیتهایی نیز کسب کردهاند. یکی از بخشهای مهمی که بازیها میتوانند اثرگذار باشیند، خصوصاً اگر بومی شده باشند یا توسط افراد بومی ساخته شده باشند، آموزش است. از آنجایی که در بازیهای رایانهای سطح تعامل با مخاطب در بالاترین حالت ممکن است، بازی به مثابه بهترین ابزار آموزش و یادگیری است. با این اوصاف میبینیم که بسیاری از بایسازان در زمینه بهکارگیری فرهنگ در بازیهای رایانهای به سختی از این حوزه بهرهمند میشوند و علاقه چندانی برای استفاده از آن ندارند.
بازیهای ویدئویی یک نیاز انسانی و فرهنگی است
«محمد زهتابی»، سازنده بازی «پسر خوانده و ارتش فرا زمینی» درباره شرایط بازیسازی در کشور میگوید: با توجه به شرایط اقتصادی برای کل کشور و بهویژه صنعت بازی رشد چند سال اخیر صنعت بازی ایران در سال جاری تکرار نشده با توجه به این شرایط، از نظر من بازیسازهای ایرانی دو دسته هستند: تیمهایی که روی بازار داخلی تمرکز میکنند و تیمهایی که روی بازار خارجی متمرکز میشوند. کسانی که در این شرایط قابلیت فعالیت در بازار خارجی را دارند، مسلماً کار برای آن را به کار برای بازار داخلی ترجیح میدهند. با توجه به اینکه طی چند سال اخیر ترند صنعت بازی به سمت بازیهای سبک هایپرکژوال و بتل رویال رفته، بازیسازهای ما نیز بیشتر به همین سمت کشیده شدهاند؛ البته چون ساخت بازیهای بتل رویال از نظر فنی پیچیدهتر است و نیاز به جذب مخاطب بسیار دارد، تیمهای زیادی در ایران سراغ این سبک بازی نرفتهاند. اما بازیهای هایپرکژوال چون منچ و مارپله بیشتر فراگیر شدهاند و پیشبینی میشود که امسال نیز بیشتر از این سبک بازیها ببینیم.
او ادامه میدهد: ما شرکتهای متفاوتی با روند کاری متفاوت در کشور داریم که برای برخی این مساله صدق میکند و برای برخی دیگر خیر. در هر صورت، برای حفظ تیمها اکثراً مجبور میشوند کارکنان کمتری را به کار بگیرند و تیمهای خود را کوچکتر کنند. همانطور که اشاره شد، حجم معاملات و تولید صنعت بازی با توجه به شرایط اجتماعی و اقتصادی کمتر شده و بازیسازها میبایست به سمت راههای درآمدزایی جدید بروند. گذشته از این مهم، شرکتهای بزرگی که با بازیسازها کار میکنند نیز امسال باید مراعات حال آنها و مخاطبهایشان را بکنند. به نظر من، بنیاد ملی بازیهای رایانهای بهعنوان متولی صنعت بازی ایران میبایست بیشتر به این شرکتها کمک کند تا حفظ شوند و کارشان به تعطیلی نرسد. فرض کنید اگر یک شرکت بازیسازی بزرگ امسال تعطیل شود، چه آثار منفی برای صنعت بازی ایران خواهد داشت. گذشته از کمک بنیاد، خود این شرکتها نیز میبایست در شکلگیری تیمهای کوچکتر کوشا باشند.
تیمهایی که روی بازار داخلی تمرکز میکنند و تیمهایی که روی بازار خارجی متمرکز میشوند. کسانی که در این شرایط قابلیت فعالیت در بازار خارجی را دارند، مسلماً کار برای آن را به کار برای بازار داخلی ترجیح میدهند
این بازیساز درباره جایگاه صنعت بازیسازی در کشور بیان میکند: از نظر من، صنعت بازی ایران جایگاه خاص خود را داشته، دارد و خواهد داشت و اینطور نیست که یک نفر بخواهد جایگاهی به آن بدهد. بازیهای ویدئویی یک نیاز انسانی و فرهنگی محسوب میشوند و اگر هیچکس هم کاری نکند، این جایگاه و این ظرفیت وجود دارد؛ اینکه ما چگونه از این ظرفیت استفاده کنیم اهمیت دارد. حتی در این شرایط اقتصادی نیز صنعت بازی ایران کمتر صدمه میبیند، زیرا صنعت بازی ایران مستقل و روی پا خودش رشد کرده و وابسته به دستگاه یا منبع مالی خاصی نیست. اکثر شرکتهای بازیسازی ایران درآمدشان را توسط مخاطبهای خودشان بهدست آوردهاند و همین باعث بقا آنها خواهد بود. با اینکه صنعت بازی ایران طی سالهای گذشته ضربههایی خورد، اما خود را حفظ کرد و به راه خود ادامه داد. اکنون میبینید که تعداد بازیهای ایرانی که در بازار خارجی منتشر میشود هر سال بیشتر از سال پیش است و همین مهم نشانگر این است که صنعت بازی ایران در این شرایط سخت نیز راه گریز خود را پیدا میکند.
زهتابی درباره نوع حمایتها و ساختار کمکی میگوید: بحث اینکه بنیاد ملی بازیهای رایانهای بخواهد بهصورت مستقیم از تولید یک بازی حمایت کند، کار ثمربخشی نیست. ما تجربه ۱۰ سال پیش را داریم که اکثراً محصولات نهچندان باکیفیتی تولید میشد، با بودجههای دولتی حمایت میشدند و اکثراً هم توسط مخاطب بازی نمیشدند. الان ما بازیهایی داریم که بیش از یک میلیون بازیکن دارند و بدون حمایت از طرف بنیاد ساخته شدهاند. بنیاد باید تمرکزش را روی کارهایی بگذارد که یک شرکت عادی نمیتواند چنین کارهای بکند؛ برای مثال، احیای انستیتو ملی بازیسازی میتواند یکی از این کارها باشد. میدانید که ما الان دچار مشکل کمبود نیروی انسانی شدهایم و در چنین شرایطی، اولویت بنیاد میبایست تربیت نیرو و آموزش آنها باشد. از طریق دانشگاهها و انجام کارهای عامالمنفعه، بنیاد میتواند این مشکل را حل کند و در کنار آن مشکلهای دیگری چون اشتغالزایی، مشکلات اقتصادی و غیره نیز رفتهرفته برطرف میشوند.
او میگوید: کار دیگری که برای مثال بنیاد میتواند انجام دهد، ایجاد زیرساخت برای معرفی راحت بازیهای خوب ایرانی به مردم و مخاطبان است. ایجاد این زیرساخت میتواند از طریق راههای مختلف تبلیغاتی، رایزنی با شهرداری، رایزنی با صداوسیما، برگزاری نمایشگاه انجام شود. کارهای دیگری از قبیل راه حل برای انتقال ارز، حمایت از شرکتهای فعال در بازار خارجی برای شرکت در نمایشگاههای خارجی نیز از دیگر اموری است که بنیاد میتواند در دستور کار حمایتی خود قرار دهد. در واقع، ما در صنعت بازی کشور میتوانیم هرمی داشته باشیم که از پایین به بالا میتواند شامل این موارد باشد: آموزش، شرکتهای متمرکز بر بازار ایران و شرکتهای متمرکز بر بازار خارجی. به نظر من، شمای این هرم و پیادهسازی و مرتبط کردم اجزای آن با یکدیگر میتواند برنامهای جامعه و توسعهدهنده برای صنعت بازی کشور باشد.
بازیهای ویدئویی نوظهورترین ابزار یا مدیا ارتباطی هستند و در این چند دهه موفق شدند تا بیش از دیگر رسانهها فراگیر شوند. اما دولتمردان هنوز اعتقادی به بازیهای رایانهای ندارند و در دستور کارشان قرار ندادهاند و توجهای به این حوزه نشان نمیدهند، آنان بازیرایانهای را بیشتر سرگرمی میدانند و گاه برای کودکان و نوجوانان مضر، از همینرو جای تعجب است! بسیاری از بازیسازان در این زمینه از حمایتهای ناقص و گاه نبود حمایت شکایت دارند.
یک نفره بازی میسازم
«محسن مجیدیراد»، برنامهنویس و فعال در حوزه باریهای رایانهای درباره کمکهای مالی ساختارها در این زمینه میگوید: همگرا اتفاق خوبی برای من به عنوان بازیساز و برنامهریز نبود. با توجه به اینکه چندین بار هم به درخواست کننده همگرا، قبل از شروع کار گفتم که بعید میدانم چیزی از فیلتر دولت به ما برسد ولی آنها اصرار داشتند که حتماً حمایت وجود دارد. همگرا به درد کسانی میخورد که هزینه صرف بازی میکنند و سرمایه دارند. نه کسانی که دانش بازی سازی دارند و بازی میسازند. چون همگرا مثل بیمه یک درصدی از مخارج بازی سازی را پرداخت میکند ولی من شخص حقیقی خودم بازی میسازم و سرمایه ندارم که بخواهم خرج کنم و همگرا درصدی را پرداخت کند. بهتر بود همگرا مستقیم به بازی سازهای فعال پول پرداخت میکرد که استودیوها زنده بمانند و بازی بسازند. ولی مثل تمام عملکردهای بد دولت بنیاد حتی نمیتواند بازی سازهای ایرانی را شناسایی کند تا اگر کمکی بتواند بکند اشتباهاً رانت به وجود نیاید. کلمه اشتباه را گفتم که تهمت نباشد.
اخبار
اعلام سازوکار لغو احتمالی برنامههای سفر گردشگران
معاون گردشگری وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی طی بخشنامهای به ادارتکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استانهای کشور، سازوکار لغو احتمالی برنامههای سفر گردشگران را اعلام کرد.
به گفته روابطعمومی معاونت گردشگری وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی «ولی تیموری» در بخشنامه ابلاغی به مدیرانکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی اعلام کرد: رعایت حقوق مردم و حفظ امنیت و آرامش روانی جامعه بویژه گردشگران، همواره در زمره اولویتهای اصلی صنعت گردشگری بوده و خوشبختانه فعالان این صنعت و مدیران تأسیسات گردشگری با رعایت اخلاق حرفهای، رضایتمندی مسافران و گردشگران را بر سایر ملزومات رجحان میدهند.
وی افزود: در همین راستا با توجه به شرایط خاص روزهای اخیر، ضمن تاکید بر رعایت الزامات «دستورالعمل پیشگیری و کنترل شیوع ویروس کرونا در تأسیسات گردشگری» به شماره ۷۸۳۷۹/۹۸۳۴۰۰ مورخ ۰۴/۱۲/۹۸ و به منظور رعایت حقوق متقابل مردم، فعالان و تأسیسات گردشگری در چارچوب بند یک ماده ۱۳ تصویبنامه حقوق شهروندی، مفاد قرارداد گشتهای داخلی و خروجی و ماده ۱۲ شیوهنامه اجرایی ذخیره اتاق و ابطال آن در واحدهای اقامتی، چنانچه از تاریخ اول اسفندماه سالجاری تا اطلاع ثانوی، گردشگری درخواست انصراف از سفر کند، کلیه تأسیسات گردشگری و دفاتر خدمات مسافرتی و گردشگری بدون هیچ گونه جریمهای نسبت به استرداد وجوه دریافتی از گردشگران اقدام میکنند.
معاون گردشگری در ادامه بخشنامه مذکور فرآیند کنسلی بلیتهای سفر را تابع قوانین و مقررات ابلاغی از سوی دستگاه ذیربط (وزارت راه و شهرسازی) اعلام و تاکید کرد: با توجه به عدم امکان پیشبینی دامنه تبعات و آثار شرایط موجود، لازم است فعالان و مدیران تأسیسات گردشگری از ایجاد هرگونه تعهد الزامآور برای سفرهای نوروزی هموطنان عزیز خودداری کرده، ضمن اطلاعرسانی و توجیه دقیق شرایط حاکم در مبدا و مقصد سفر، تمهیدات لازم را برای اعمال هرگونه کنسلی احتمالی و بازپسگرداندن وجوه گردشگران در قراردادهای کاری خود با ارائه کنندگان خدمات گردشگری در داخل و خارج از کشور، مدنظر قرار دهند.
معاون گردشگری در پایان در اطلاعرسانی موضوع به نحو شایسته، به کلیه تأسیسات گردشگری و دفاتر خدمات مسافرتی و گردشگری تحت پوشش در آن استان را در دستور کار ادارات کل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی قرار داد.
«سرباز کوچک امام» به چاپ ۸۳ رسید/خطر تجاریسازی ادبیات پایداری
معاون پژوهش و انتشارات پیام آزادگان از عرضه چاپ هشتادوسوم کتاب «سرباز کوچک امام» خبر داد.فرزانه قلعهقوند معاون پژوهش و انتشارات پیام آزادگان گفت: کمیت چاپ کتاب در سالهای گذشته فعالیت موسسه انتشارات پیام آزادگان فراز و فرودهایی داشته است بهطوریکه در بعضی سالها در نشر کتاب سرعت بیشتری داشتهایم و برخی سالها هم تعداد کتابهایی که چاپ شدهاند، زیاد نبوده است.وی یکی از دلایل این فرازوفرود را توجه عادلانه به تمامی اردوگاههای اسرای دفاع مقدس دانست و گفت: سعی کردهایم توجهای عادلانه به همه اردوگاهها داشته و بههمین دلیل تلاش شد خاطرات مربوط به تمامی اردوگاهها بهصورت متوازن بررسی، نگارش و چاپ شود. دلیل دوم هم کنترل تمام فرایندهای زنجیره ارزش محصول کتاب است. معاونت پژوهش، تمامی فعالیتهای نشر کتاب اعم از ویراستاری، صفحهآرایی، توزیع و غیره را خود انجام میدهد و فعالیتهای گسترده دیگر این معاونت سبب میشود تا گاهی انتشار کتابها با مشکلاتی مواجهه شود. ما برای حمایت از نویسندگان آزاده، به سمت انتشار خاطرات خودنگاشت آزادگان رفتهایم. در برخی موارد به نوقلمان نیز اعتماد شده و از ظرفیت آنها در نگارش کتابهای حوزه اسارت استفاده شده است.معاون پژوهش و انتشارات پیام آزادگان در ادامه گفت: برای نمایشگاه کتاب پیشرو که بناست بهار سال ۹۹ برگزار شود، ۶ کتاب جدید داریم. تاریخ شفاهی «از فیضیه تا زندان الرشید» با پژوهش و نگارش سیدحسین ولیپور زرومی، «هفتخوان» با پژوهش و نگارش فرزانه قلعهقوند، «امتحان سخت»، با نگارش سیداحمد قشمی، «ممد یزدی» با پژوهش و نگارش یوسف بدرالدین، «دور از چشم صلیب» با نگارش مسعود قربانی و کتاب پژوهشی «اسیران جنگ تحمیلی» با پژوهش و نگارش فتحالله پرتو از جمله اینکتابها هستند. مستند «سرود اردوگاهی» به کوشش سیدرسول عمادی، «آموزش عربی در اسارت» به کوشش آزاده دکتر عظیمپور، «الفبای اسارت» خاطرات خودنگاشت سیدجمالالدین زهرایی آزاده اردوگاههای رمادی و الانبار و خاطرات خودنگاشت آزاده اردوگاه ۱۱، رحمان سلطانی معروف به محمد سلطانی هم از جمله کتابهای دردست نگارش و آمادهسازی پیام آزادگان هستند.
قلعهقوند گفت: کتاب «سرباز کوچک امام(ره)» هم از جمله آثار پیام آزادگان است که خاطرات مهدی طحانیان را شامل میشود و تا پیش از تقریظ مقام معظم رهبری، ۶ بار چاپ شده بود اما پس از اینرویداد، بارها تجدیدچاپ شد و بهتازگی به چاپ هشتادوسوم رسیده است. بهنظرم اتفاقی که برای اینکتاب افتاد، نشان میدهد انتشارات خصوصی پتانسیل و توانایی بالایی برای رقابت با ناشران دولتی دارند و باید اجازه داده شود این رقابت در محیطی سالم شکل بگیرد.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4231/19167/74955
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4231/19167/74956
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4231/19167/74957
|
عناوین این صفحه
- انتخابات مجلس، خبر فوت شجریان و کرونا؛ سه هشدار برای دوران جدید
- «فرهنگ» در هیچ حوزهای جایگاه ندارد
- اخبار