|
رئال مادرید مسی را محو کرد و برد
سرانجام بعد از ماهها انتظار الکلاسیکو برگشت نیز از راه رسید؛ جدالی همانند گذشته پرهیجان و سرنوشتساز که اینبار یک مهمانِ ویژه نیز داشت، مهمانی که سالها به عنوان ستاره رئال مادرید آن را تجربه کرد و این بار به تماشای پیروزی تیم سابقش نشست. اما شاید مهمترین نکته در دیدِ «کریستیانو رونالدو» افولِ رقیب دیرینه و آبیاناریپوشش در این مسابقه بود. «لیونل مسی» در شب شکست دو بر صفر بارسلونا مقابل قوهای سپید اسپانیا شب بسیار کمفروغی را پشت سر گذاشت تا بلوگرانا هم الکلاسیکو را به میزبانش واگذار کند هم صدر جدول را.
سرنوشت تیمِ تحت رهبری «زینالدین زیدان» در این فصل به این دیدار بستگی داشت و کهکشانیها چارهای جز پیروزی پیش رو نداشتند و به آن رسیدند. دو گل از سوی «وینیسیوس جونیور» و «ماریانو دیاز» پیروزی را برای مادریدیها در خانه رقم زد و شاگردانِ زیزو را با یک امتیاز بیشتر از بارسا به صدر جدول ردهبندی فرستاد. این نکته را از یاد نبرید که در یک سناریوی بسیار عجیب و در صورت به تساوی رسیدن همه گزینهها در در پایان فصل، این پیروزی - در دیدار رو در رو – نقشی کلیدی در تعیین قهرمانِ این فصلِ لالیگا ایفا خواهد کرد.
تفاوت دو تیم در فصل جاری چندان نبود و دیدار جذاب یکشنبه شب رئال و بارسا در ورزشگاهِ مملو از جمعیتِ «سانتیاگو برنابئو» میتوانست نتیجهای متفاوت داشته باشد. چطور؟ با مسی! در واقع هواداران بارسلونا در طی سالهای حضور فوقستاره آرژانتینی در ترکیب تیمشان، بارها به چشم دیدهاند که لئو چگونه نتیجه یک مسابقه را به تنهایی تغییر داده. در واقع در چنین روزها و مسابقاتی، مسی میتواند عامل تعیینکننده در نتیجه مسابقه باشد اما مهاجم آرژانتینی یکشنبه شب با مرد همیشگی، فرسنگها فاصله داشت و تقریبا نمایشی بیروح از خود به تصویر کشید. این نمایش به حدی برای فوتبالدوستان عجیب بوده که اکنون شایعاتی در خصوص عدم آمادگی کامل لئو ناراحتی او از ناحیه رانِ پای راست مطرح شده است؛ مشکلی که او را از بازی کردن منع نکرده اما دستِ او را برای به تصویر کشیدن بهترین نمایشها بسته است.
در یکی از صحنههای مهم الکلاسیکو، این مسئله به وضوح مشخص بود؛ «فرانکی دییونگ» با عبور از مدافعان حریف توپ را در عمق برای فوقستاره آرژانتینی ارسال کرد. تقربباً هشتاد هزار تماشاگر سپیدپوش در برنابئو و میلیونها سینهچاک این تیم پای گیرندههای تلویزیونی خود برای یک لحظه نفسهایشان در سینه حبس شد و هواداران تیمِ کاتالانی منتظر هنرنمایی کاپیتان خود و گلزنی مجدد او در برنابئو بودند تا با تمام وجود فریاد بکشند و فضا را با شادی به تسخیر خود درآوردند. اما راه لئو توسط مارسلو که با تصمیم زیدان به جای «فرلان مندی» در ترکیب اصلی به میدان رفته بود، بسته شد. سرمربی فرانسوی مادریدیها از مارسلو انتظار شرکت در حمله را داشت اما مدافع برزیلی در این صحنه، جواب منتقدان خود را به سختی داد و فوقستاره آرژانتینی را ناکام گذاشت. او در این صحنه کنار مسی ماند و سپس با کمک «رافائل واران» مالکیت توپ را از دستان لئو خارج کرد. اتفاقی که باعث شد او همانند لحظه گلزنی، به خوشحالی بپردازد. این صحنه ارزش بالایی داشت و مارسلو خود از آن آگاه بود و حق داشت در کنار همه هواداران رئال از خلق کردنِ چنین صحنهای شاد باشد.
یکشنبه شب برای بازیکنان تیمِ نخست مادرید شب مهمی بود، شبی که به آن نیازی مبرم داشتند تا به شکست برابر منچسترسیتی در لیگ قهرمانان اروپا واکنش مناسبی نشان دهند. تا مشخص کنند هنوز برای آنها هیچ چیز تمام نشده و برای بازی برگشت در «اتحاد» برنامه دارند. «کاسمیرو» که در نبرد برابر سیتیزنها نمایشی ضعیف و دور از انتظار داشت اما در نیمه دوم الکلاسیکو عملکردی درخشان از خود برجای گذاشت و حملات بارسلونا را متوقف کرد.
«تونی کروس» نیز که در دیدار برابر منسیتی از روی نیمکتنشین به تماشای باخت تیمش نشسته بود، در جدال برابر بارسا به رئال کمک کرد تا نمایش فوقالعادهای ارائه بدهد و روی گل تیماش به صورت مستقیم تاثیر گذاشت. «ایسکو» در الکلاسیکو نشان داد به معنای واقعی کلمه احیا شده. اگر مهار فوقالعاده «مارک آندره ترشتگن» یا دفع توپ بینظیر «جرارد پیکه» نبود، مقابل نام ایسکو یک گل هم به ثبت میرسید. این عملکرد درخشان باعث شد هنگام ترک میدان پس از تعویض، برنابئو او را ایستاده تشویق کند.
در اردوی آبیاناریها پیکه در حال سپری کردنِ یک شب خوب از لحاظ عملکرد بود؛ توپگیریهای به موقعی داشت و مانند یک دیوار تک نفره برابر حملات رئال مادرید ایستادگی میکرد تا اینکه زمان موعود فرا رسید و روی گل وینیسیوس دچار یک اشتباه مرگبار شد. او با اثرگذاری روی توپ و تغییر مسیر آن، به مهاجم برزیلی کمک کرد تا نخستین گل خود در الکلاسیکو را به ثبت برساند.
«نلسون سمدو» مدافع پرتغالی بلوگرانا هم میتوانست شب درخشانی داشته باشد ولی از قضا او هم در صحنه گل وینیسیوس اشتباه کرد و با دادن فضا به این ستاره برزیلی، شب خوبش را به یک شب تیره و تلخ تبدیل کرد. شاید سمدو از ترس مهارت وینیسیوس و اینکه در یک لحظه دریبل بخورد یا مرتکب خطای پنالتی شود به او نزدیک نشد ولی او باید خودش را پیش از شوتزنی مهاجم برزیلی، در مسیر او قرار میداد و مانع از ایجاد خطر روی دروازهاش میشد. یک لحظه درنگ از سوی سمدو اما تقاص سنگینی داشت و دروازه بارسلونا فرو ریخت.
حالا «وینیسیوس جونیور» با 19 سال و 233 روز سن به جوانترین گلزن تاریخ الکلاسیکو در قرن بیستویکم تبدیل شد؛ مهاجمی که در دیدار برابر منچسترسیتی هم از معدود خوبهای کهکشانیها بود که پاس گل ایسکو را هم ارسال کرد. ستارهای که میتواند در بازی برگشت نیز پیامآور خوشبختی برای اردوی مادریدیها باشد.
رئال مادرید در نیمه دوم الکلاسیکو لایق رسیدن به پیروزی و برتری بود و تا پیش از گل وینیسیوس هم سه مرتبه به گلزنی و موفقیت نزدیک شد. پس از دو تلاش ناموفق ایسکو، ضربه والی «کریم بنزما» - که با فاصله کمی از بالای دروازه ترشتگن راهی بیرون شد – سرانجام قوهای سپید به چیزی که استحقاقش را داشتند رسیدند.
آبیاناریها نیز البته در نیمه نخست موقعیتهای مناسبی داشتند و «آنتوان گریزمان»، «آرتور» و البته فوق ستاره آرژانتینی میتوانستند در این نیمه، بلوگرانا را از میزبان پیش بیندازد اما هر سه موقعیت فوقالعاده کاتالانها راه به جایی نبرد.
تیم تحت رهبری زیدان در پایان مسابقه از خستگی بازیکنان حریف بهره برد و به همین دلیل بود که دیاز تنها یک دقیقه پس از ورود به میدان - که از قضا نخستین دیدار فصل او در لالیگا هم بود - با فرار از کمند «ساموئل اومتیتی» توانست تیر خلاص را در دقایق تلف شده نیمه دوم بر پیکر بارسلونا شلیک کند. نکته مهم اینجاست که رئال مادرید با «ادن آزار» مصدوم، «لوکا یوویچ» ناآمده و «گرت بیل» غیرقابل اعتماد، موفق شد این پیروزی را به دست آورد و حالا هم امید به قهرمانی را در دلِ هواداران پرتعدادش زنده کند و هم امیدواری به جبران نتیجه شکست برابر سیتی در بازی برگشتِ لیگ قهرمانان اروپا.
اسون گوران اریکسون، معمار لاتزیوی افسانهای
در سال 1984 که باشگاه رم به من پیشنهاد سرمربیگری این تیم را داد، سری آ بهترین لیگ جهان به شمار میرفت و بهترین بازیکنان جهان به این لیگ کوچ میکردند. من به عنوان سرمربی بنفیکا موفق شدم رم را در مرحله یک چهارم نهایی جام یوفا حذف کنم و سال بعد پیشنهاد آنها به دستم رسید. فکر میکنم آن پیروزی دلیل پیشنهاد رم به من بود و زمانی که پیشنهاد آنها به دستم رسید تعلل نکردم، زیرا زمان پذیرفتن یک چالش جدید برایم فرا رسیده بود.
من به یک تیم خوب پیوستم، اما یک تیم با بازیکنان پا به سن گذاشته. رم تحت هدایت یک مربی سوئدی دیگر یعنی نیلس لیدهولم دوران موفقی را سپری کرده بود. آنها در سال 1983 قهرمان سری آ شده بودند و چند ماه پیش از ورودم به رم، آنها به فینال جام باشگاه های اروپا رسیده بودند هرچند قهرمانی را در ضربات پنالتی به لیورپول واگذار کردند. آنها یک تیم پر از بازیکنان عالی بودند که موفقیت های فراوانی را بدست آورده بودند. آنها احساس میکردند که پادشاهان رم هستند.
اما من ایده های متفاوتی داشتم و خواسته هایم از بازیکنان رم با خواسته های مربی قبلی کاملاً متفاوت بود. من از آنها میخواستم تا بیشتر بدوند. در سال اول با بازیکنان کشمکش فراوانی داشتم و بارها از خود پرسیده بودم که آیا کوچ به ایتالیا تصمیم درستی بوده است. پیش از اینکه به رم جواب مثبت بدهم از طرف باشگاه بارسلونا با من تماس گرفتند و گفتند: به رم نرو، بلکه به بارسلونا بیا. زیرا در ایتالیا نمیتوانی بر روی نیمکت بنشینی.
در آن زمان در سری آ نشستن مربیان خارجی بر روی نیمکت ممنوع بود. سال اولم در رم بسیار مشکل بود و تیم واقعاً بد بازی میکرد. من حق نشستن بر روی نیمکت را نداشتم و از جایگاه نیز نمیتوانستم تیم را هدایت کنم، همچنین بین دو نیمه نیز نمیتوانستم وارد رختکن شوم و زمانی که تیم میباخت رفتار رسانه ها واقعا بد و غیرمنصفانه بود.
اما پس از گذشت یک سال شرایط بهتر شد. ما چند بازیکن جوان و باانگیزه را به خدمت گرفتیم و دومین سالم در رم واقعا خوب بود. آن زمان مهاجمان واقعاً مهاجم بودند و فقط گل میزدند و مانند امروز مهاجمان در کار های دفاعی مشارکت نداشتند. امروزه دفاع کردن مهاجمان به یک امر عادی بدل شده است، اما در آن زمان اینگونه نبود. آن سبکی از فوتبال که من در رم مایل به ارائه آن بودم را نمیشد با بازیکنان مسن یا بازیکنان اسم و رسم داری که از انگیزه کافی برخوردار نبودند اجرا کرد، یعنی سبک حمله و دفاع همزمان.
به خود گفتم: اسون اگر در آینده خواستی از این سبک استفاده کنی، بازیکنان مناسب را در اختیار بگیر زیرا هر راه دیگری تنها اتلاف وقت است.
بعد از 3 سال حضور در رم، دو سال بعدی را در باشگاه فیورنتینا سپری کردم. من میتوانستم سال های طولانیتری را در فیورنتینا سپری کنم اما آنها جاهطلبی لازم برای فتح عناوین را نداشتند و تنها میخواستند تا به لیگ پایینتر سقوط نکنند و قرار گرفتن در میانه جدول برای آنها کافی بود. پس از چند سال حضور در ایتالیا بار دیگر به پرتغال برگشتم و به مدت 3 فصل هدایت بنفیکا را بر عهده داشتم و پس از آن بار دیگر ایتالیا. در سال 1992 پیشنهاد تیم سمپدوریا به دستم رسید. آن زمان روبرتو مانچینی و جیانلوکا ویالی که ستاره های سمپدوریا بودند درخواست کرده بودند که من سرمربی تیم شوم. فکر میکنم بیش از اینکه مالک باشگاه خواهانم باشد، این دو بازیکن میخواستند که سرمربی آنها باشم.
در آن زمان نیز سری آ بهترین و مطرحترین لیگ جهان محسوب میشد، پس پیشنهاد آنها را قبول کردم. پیش از اینکه کار خود در سمپدوریا را آغاز کنم مدیر عامل باشگاه طی یک تماس تلفنی گفت: دیگر نمیتوانم با میلان، اینتر و یوونتوس رقابت کنم. باید شروع به فروش بازیکنان کنم، پس متأسفانه باید ویالی را به یوونتوس بفروشم. اگر میخواهی به ما ملحق شوی بسیار خوشحال خواهم شد و اگر نظرت عوض شده آزادی تا تصمیمت را تغییر بدهی.
هرچند ویالی که از عوامل پیشنهاد سمپدوریا به من بود باشگاه را ترک کرده بود، اما در نهایت به سمپدوریا پیوستم و 5 سال حضورم در سمپدوریا از لذتبخشترین سال های مربیگری ام بوده است. باشگاه سمپدوریا در آن برهه به مانند یک خانواده بود و نه تنها خانواده مانتووانی مالک باشگاه بودند بلکه اداره آن را نیز بر عهده داشتند و اتمسفر باشگاه بسیار دلنشین و خانوادگی بود. ما در 5 سال تنها یک مرتبه قهرمان جام حذفی شدیم اما بازی های بسیار خوبی را از خود ارائه میدادیم و از بازیکنان خوبی بهره میبردیم. واقعا دوران خوبی را در سمپدوریا سپری کردم و از یادآوری خاطرات آن دوران لذت میبرم.
بعد از گذشت 5 سال هم من و هم باشگاه به این نتیجه رسیده بودیم که زمان تغییر فرا رسیده است. پس با باشگاه بلکبرن قرارداد امضا کردم. چند روز پس از آن سران لاتزیو با من تماس گرفتند تا هدایت این تیم را به عهده بگیرم. آنها تیم فوقالعادهای را در اختیار داشتند اما بیش از 20 سال بود که هیچ عنوانی را بدست نیاورده بودند. همچنین میدانستم سرجیو کرانیوتی که مدیر لاتزیو بود یک مدیر بسیار متبحر است و همچنین از جاهطلبی آنها نیز آگاه بودم. بنابراین از مدیران بلکبرن درخواست کردم تا به من اجازه جدایی و انتقال به لاتزیو را بدهند. پس از جلسات فراوان آنها گفتند که درکم میکنند و اجازه ترک باشگاه را دادند و از آن روز تا به الان همیشه شکرگزار آنها هستم.
از سال 1997 که به لاتزیو پیوستم، سه و نیم فصل فوقالعاده را در آنجا سپری کردم. آن سال ها واقعا برایم دوستداشتنی بودند و مدیر باشگاه تقریباً هر چیزی را که از او خواستم برایم فراهم کرد. ما در آن فصول عملکرد درخشانی داشتیم و موفق به کسب 7 قهرمانی شدیم. تعدادی بازیکن در لاتزیو وجود داشتند که سال های زیادی را در این تیم سپری کرده بودند اما از ذهنیت قدرتمند و درستی برخوردار نبودند و تصمیم گرفتم که آنها در اسرع وقت از تیم جدا شوند.
جوزپه سینیوری یکی از آن بازیکنان بود. او یک بازیکن خارقالعاده و باکیفیت بود همچنین کاپیتان و بهترین گلزن لاتزیو نیز بود و برای تیم ملی ایتالیا نیز به میدان رفته بود اما او طی سال های فراوانی که برای لاتزیو به میدان رفته بود موفق به کسب قهرمانی نشده بود و این در ذهنیت او تأثیر منفی گذاشته بود و ذهنیت پیروزی را از او گرفته بود. این ذهنیت که ما باید پیروز شویم یا همیشه میتوانیم پیروز شویم کاملاً در او از بین رفته بود. پیش مدیر رفتم و گفتم: ما باید سینیوری را بفروشیم. عکسالعمل او به نحوی بود که فکر کردم او دچار سکته قلبی شده است. سپس گفت: نه، شوخی میکنی اسون. این غیرممکن است او کاپیتان و بهترین بازیکن ماست. او پادشاه این شهر است.
من گفتم اگر ما میخواهیم عناوین قهرمانی را بالای سر ببریم او برای تیم ما مناسب نیست. برای چند هفته هر روز پیش مدیر باشگاه میرفتم و به او میگفتم: «او را بفروش، او را بفروش.» ناگهان او این کار را انجام داد و هواداران واقعاً از این اتفاق خشمگین شدند. آنها از من متنفر شده بودند. فکر میکنم واقعاً میخواستند من را بکشند. ما او را فروختیم و پس از آن در خانه از اودینزه شکست خوردیم، جلسه تمرینی بعدی نمیتوانستم وارد زمین تمرین شوم زیرا هواداران باشگاه آنجا تجمع کرده بودند و با اینکه پلیس به آنجا آمده بود اما آنها نیز نمیتوانستند شرایط را کنترل کنند. سپس هواداران از دیوار بالا رفتند و به سمت زمین تمرین هجوم بردند پس طبق انتظار آن جلسه تمرینی ما لغو شد.
آن روزها ما دوران سختی را پشت سر میگذاشتیم، اما چند ماه بعد ما قهرمان جام حذفی ایتالیا شدیم و هواداران لاتزیو پس از سالیان متمادی طعم شیرین قهرمانی را چشیدند و سپس 6 جام دیگر را نیز برای آنها به ارمغان آوردیم و پس از آن دیگر هواداران از خروج سینیوری گلایه نکردند. پس از آن ما با تعدادی بازیکن معرکه از جمله روبرتو مانچینی، خوان سباستین ورون و سینیشا میهایلوویچ قرارداد امضا کردیم و این لاتزیو همانگونه که انتظار داشتم تبدیل به یک تیم برنده شد. ما در آغاز فصل 1999/2000 روند امتیازگیری متوسطی داشتیم اما همواره باور داشتم که میتوانیم بالاخره فاتح اسکودتو شویم. ما در فصل قبل از آن نیز میتوانستیم قهرمان شویم اما در آخرین هفته ها رقابت را به آث میلان واگذار کردیم.
ما امتیازات زیادی را از دست داده بودیم و یوونتوس با اختلاف امتیاز زیادی بالاتر از ما قرار داشت، اما به بازیکنانم گفتم: «ما میتوانیم قهرمان سری آ شویم.» نمیدانم که در آن لحظه چند نفر از بازیکنانم باور داشتند که ما از پس انجام این کار برمیآییم. به یاد دارم مالک باشگاه به من گفته بود: «اسون، بار دیگر قهرمانی از دستمان در رفت.» و در جوابش گفتم: «نه، ما هنوز هم میتوانیم قهرمان شویم.» ما از انجام یک فوتبال خوب به انجام یک فوتبال شاهکار رسیدیم. بازی های فراوانی را بدون شکست خوردن انجام دادیم و فقط در یک مسیر حرکت میکردیم، پیروزی پس از پیروزی و پیروزی پس از آن و در همان زمان بود که یوونتوس در چند بازی امتیازاتی را از دست داد.
اما تکلیف قهرمانی سری آ به آخرین روز مسابقات لیگ کشیده شد. ما دیدار خود مقابل رجینا را پیروزی 3-0 پشت سر گذاشتیم و در صورتی که یوونتوس مقابل پروجا به پیروزی نمیرسید، لاتزیو قهرمان سری آ میشد. بازیمان به اتمام رسیده بود و سرنوشت خود را در بازی یوونتوس و پروجا نظاره میکردیم، بارش باران در آن دیدار به قدری شدید بود که پس از استراحت بین دو نیمه شروع بازی به تعویق افتاد. قضاوت آن دیدار به عهده برترین داور آن زمان پیرلوئیجی کولینا بود و از آنجایی که یوونتوس با نتیجه 1-0 از رقیب خود عقب افتاده بود از داور تقاضا کرده بود تا نیمه دوم این دیدار در روز دیگری پیگیری شود. شاید اگر هر داور دیگری در جایگاه کولینا قرار داشت به درخواست یوونتوس پاسخ مثبت میداد اما کولینا بسیار قدرتمند بود در جواب آنها گفت: «فعلا صبر میکنیم.»
پس از مدتی توقف دیدار آنها دوباره آغاز شد و ما در رختکن از طریق رادیو گزارش بازی آنها را گوش میدادیم. آنها موفق به گلزنی نشدند و ما اسکودتو را بالای سر بردیم. این طریق عجیبی برای قهرمانی بود اما یک طریق هیجانانگیز و زیبا و فکر میکنم آن روز بدون شک یکی از زیباترین روزهای زندگی هر کدام از هواداران لاتزیو بوده است. آن تیم شامل تعداد زیادی از بازیکنان طراز اول بود که هر کدام به تنهایی میتوانستند سرنوشت یک دیدار را تغییر دهند. میهایلوویچ که در قلب خط دفاعی ما حضور داشت یکی از این بازیکنان بود و در آن زمان صاحب بهترین پای چپ در تمام جهان فوتبال بود و با حضور او ضربات ایستگاهی و کرنر همواره یک موقعیت گلزنی برایمان محسوب میشدند.
پس از او نیز ستاره های دیگری مانند پاول ندود، مانچینی، ورون و سالاس در ترکیب لاتزیو وجود داشتند که هرکدام توانایی گلزنی را داشتند و البته بارها نیز این کار را انجام دادند و البته آن تیم بیشتر از یک رهبر داشت درواقع 11 رهبر در ترکیب لاتزیو وجود داشت. برای اینکه این حرف را باور کنید به شرایط امروز آن بازیکنان نگاه کنید؛ مانچینی یک مربی فوقالعاده است، دیگو سیمئونه که آن روزها هافبک لاتزیو بود این روزها از بهترین سرمربیان فوتبال جهان به شمار میرود و همچنین سباستین ورون، ماتیاس آلمیدا و الساندرو نستا تبدیل به مربیان خوبی شدهاند. شما میتوانید به وضوح ببینید که اعضای آن تیم برندگان ذاتی بودند و همگی باور داشتند که توانایی شکست هر حریفی را دارند.
بهترین اتفاقی که اثبات کننده قدرت ذهنی آن بازیکنان بود پس از قهرمانی ما در سری آ در روز یکشنبه رخ داد، پنجشنبه همان هفته ما باید برای انجام دیدار برگشت فینال جام حذفی به میدان میرفتیم. ما باید مقابل اینترمیلان صف آرایی میکردیم و روز های دوشنبه و سهشنبه موفق به انجام تمرین نشده بودیم، زیرا بازیکنان و تمام شهر مشغول جشن گرفتن قهرمانی در لیگ بودند.
من به یاد دارم که مشغول صحبت کردن با مارچلو لیپی سرمربی اینترمیلان بودم و او گفت: «شما که برنده همه چیز شدهاید پس بگذارید ما قهرمان جام حذفی شویم.» من خطاب به او گفتم: «شما برنده خواهید شد اما به این دلیل که ما واقعا برای این دیدار آماده نشدهایم و همه چیز در این روزها دیوانهوار بوده است.» اما روز قبل از مسابقه در رختکن خطاب به بازیکنانم گفتم: «اگر شما بازیکنان حرفهای هستید وارد میدان خواهید شد و برای قهرمانی با تمام وجود خواهید جنگید.» آنها دقیقاً همین کار را انجام دادند و ما قهرمان جام حذفی ایتالیا شدیم. این واقعا یک پیروزی ذهنی بود. آنها با این ذهنیت وارد میدان شدند که قطعا به عنوان قهرمان از میدان خارج خواهند شد، پس همین اتفاق نیز افتاد.
من زمانی سرمربی لاتزیو شدم که بازیکنان تیم فاقد ذهنیت برنده بودند و اتفاقاتی که در آن سال ها در لاتزیو رقم خورد واقعاً برایم زیبا بود. من از قهرمانی در آن جام حذفی حتی بیشتر از قهرمانی در لیگ لذت بردم و از بازیکنانم متشکر بودم، نه به خاطر چیزی که بدست آمد بلکه به دلیل نحوه به بدست آمدن آن و ذهنیت قدرتمند و درستی که پشت آن قهرمانی وجود داشت.
اخبار
این چلسی دوستداشتنی
علی کمانگری
سوپر فرانکی و پسرانش توانستند از سری رقابتهای مرحلهی یکهشتم نهایی جام حذفی انگلیس،با دو گل لیورپول را شکست دهند تا سومین شکست را در چهار مسابقهی اخیر به شاگردان کلوپ تحمیل کنند. چلسی که این روزها در آستانهی حذف از لیگ قهرمانان اروپا قرار دارد و با توجه به قرارگیری احتمالیاش در یکی از جایگاههای سوم تا پنجم لیگ و کسب سهمیه لیگ قهرمانان اروپا،تا حدودی تکلیفش را با رقابتهای دیگر مشخص کردهاست، با انگیزهی زیادی پا به این مسابقهی جام حذفی گذاشت تا شاید بتواند این فصل را دست پر به پایان برساند. لمپارد بار دیگر و بعد از سه مسابقه به آرایش چهار دفاعه برگشتهبود. کورت زوما و آنتونیو رودیگر در مرکز، سزار آزپیلیکوئتا در راست و مارکوس آلونسو در چپ، خط دفاعی تماماً غیر بریتانیایی تیم چلسی را تشکیل میدادند. متئو کواچیچ و بیلی گیلمور هجده ساله (در ششمین بازی خود برای تیم بزرگسالان چلسی) جلوی این دفاع چهار نفره قرار داشتند. ویلیان، راس بارکلی و پدروی کهنهکار هم پشت سر تک مهاجم تیم، اولیویر ژیرو، حاضر بودند. کپا آریزابالاگا هم بعد از چند هفته نیمکتنشینی توانستهبود به ترکیب اصلی آبیهای لندن راه پیدا کند. در سمت مقابل،یورگن کلوپ تیمش را با ترکیبی از بازیکنان اصلی، ذخیره و زیر بیستوسه سال به میدان فرستادهبود. فندایک، رابرتسون، فابینیو و مانه چهار مهرهای بودند که از ترکیب اصلی لیورپول در این مسابقه از ابتدا به میدان رفتند.پسران پرانگیزهی لمپارد از همان دقایق ابتدایی و با پرس کردن تیم کلوپ، آنها را غافلگیر کردند. چلسی با ژیرو، بارکلی، ویلیان و پدرو سعی در توپگیری در نیمهی زمین حریف داشت و روی یکی از همین پرسها، مهرهی باتجربهای مثل فابینیو دچار اشتباه شد و با پاسش توپ را در اختیار هموطنش در تیم چلسی قرار داد تا ویلیان با ضربهای از پشت محوطه و روی اشتباه مسلم آدریان، چلسی را پیش بیندازد. بعد از گل دیگر خبری از پرس سنگین تیم چلسی نبود و آنها فقط با دو نفر (بارکلی و ژیرو) لیورپولیها را در نیمهی زمین آنها دفاع میکردند. شاگردان لمپارد با دفاع منطقهای خود، فضای بسیار کمی را در اختیار لیورپول قرار میدادند و تیم کلوپ تنها دوبار صاحب موقعیت در نیمهی اول شد که یکی از این دو موقعیت هم روی حرکت انفرادی سادیو مانه بدست آمد.چلسی که قبل از این بازی هم چهار مهرهی کلیدیاش، تامی آبراهام (بهترین گلزن فصل تیم)، کریستین پولیشیچ (دومین گلزن برتر فصل تیم)، کالم هادسون ادوی (بهترین پاسور تیم) و انگولو کانته را به علت مصدومیت در اختیار نداشت، در جریان مسابقه هم دو نفر را به لیست مصدومانش اضافهشده دید. کواچیچ در نیمهی اول و ویلیان در نیمهی دوم به علت مصدومیت جای خود را به مِیسِن مونت و جورجینیو دادند. با خروج ویلیان در نیمهی دوم، مونت که در نیمهی اول در پست هافبک دفاعی قرار گرفتهبود، به جناح چپ خط هافبک منتقل شد و پدرو هم از چپ به راست آمد تا جایگزین ویلیان شود. بدین ترتیب جورجینیو و گیلمور دو هافبک دفاعی تیم را در چهلدقیقهی پایانی تشکیل دادند. چلسی در نیمهی دوم هم به تجمع در نیمهی زمین خودی و دلبستن به ضدحملات ادامه داد تا سرانجام روی یکی از همین ضدحملات، راس بارکلی نهایت استفاده را از کنترل ضعیف توپ کورتیس جونز و نبود فندایک در قلب دفاع لیورپول ببرد و با یک حرکت پابهتوپ پنجاه متری و شوتی دیدنی دروازهی لیورپول را برای بار دوم باز کند. تنها چند دقیقه بعد از این گل، باز هم روی یک ضدحمله چلسی میتوانست گل سوم را هم بزند که قدمهای لرزان و ضربهی ضعیف پدرو باعث از دست رفتن موقعیت تک به تک شد.در روزی که حتی خبری از Gegenpressing (نوعی پرس که در آن بلافاصله بعد از از دست رفتن توپ، تیم حریف را تحت فشار میگذارید تا در سریعترین زمان ممکن بازپسگیری توپ را انجام دهید) معروف تیمهای یورگن کلوپ هم نبود، لمپارد و پسرانش توانستند با ارائهی یک بازی منطقی و سود بردن از اشتباهات بازیکنان ذخیره و جوان لیورپول، تیم کلوپ را از دومین جام فصل هم حذف کنند. لمپارد با این داشتههایش و با توجه به بستهبودن پنجرهی نقلوانتقالاتی تیمش در ابتدای فصل، اگر بتواند سهمیهی لیگ قهرمانان اروپا و قهرمانی جام حذفی را بدست آورد، کار بزرگی کرده اما بدون تردید کار بزرگتر او، معرفی جوانانی است که تا پیش از شروع این فصل، کمتر فوتبالدوستی با اسامی آنان آشنا بود.
چرا هوپ در استادیومهای بوندسلیگا منفور است؟
امیر علیزاده
نفرت بین بخشی از هواداران باشگاههای فوتبال آلمان و دیتمار هوپ، مالک باشگاه تاسگ هوفنهایم وارد ابعاد جدیدی شده است. حالا دیگر گروههای اولترای بایرن مونیخ هم که پیش از این تا به حال کاری به کار هوپ نداشتند، علیه او شعار میدهند و در ورزشگاه خانگی هوفنهایم در شهر زینسهایم بدترین ناسزاها را روی پارچهنوشتهها نصیب هوپ میکنند.
فدراسیون فوتبال آلمان ظاهراً مصمم است با این رفتار هواداران برخورد کند و دیگر مدارا نکند. برای همین بود که داور بازی هوفن هایم و بایرن روز شنبه بازی را دو بار متوقف کرد و اعلام کرد اگر طبق مقررات پارچه نوشته پایین کشیده نشود، بازی به کل لغو خواهد شد. سرانجام مسئولین و بازیکنان دو تیم در اعتراض به آن هواداران بایرن و در حمایت و همبستگی با دیتمار هوپ فقط توپ را در زمین به همدیگر پاس دادند و عملاً بازی نکردند. هفته پیش هم بازی در مونشنگلادباخ به دلیل همین شعارها متوقف شد. در بازی روز یکشنبه اونیون برلین و ولفسبورگ هم طرفداران اونیون پلاکاردهای مشابهی را بالا گرفتند.
نماد تجاریسازی فوتبال
همه چیز از سال ۲۰۰۸ شروع شد. موقعی که باشگاه هوفنهایم در شهر کوچک زینسهایم برای اولین بار به دسته اول بوندسلیگا صعود کرد. این باشگاه با سرمایهگذاریهای هوپ توانست خود را فصل به فصل بالا بکشد و در آن سال به بوندسلیگا راه یابد. حالا هوفنهایم از قدرتهای اصلی این لیگ است. از همان زمان، هواداران سایر باشگاههای به اصطلاح «سنتی» آلمان که همواره مخالف تجاری شدن بیش از حد فوتبالاند، در استادیومها گاه و بیگاه علیه هوپ شعار میدادند. آنها هوپ را که با سرمایه شخصیاش از یک باشگاه محلی یک باشگاه مدرن بینالمللی ساخته بود، تهدیدی میدانستند برای مدل سنتی باشگاهداری سنتی و قانون معروف «۱+۵۰» در فوتبال آلمان. بر اساس این قانون که فوتبال آلمان را از سایر کشورهای بزرگ فوتبال اروپا متمایز میکند، دستکم۵۰ درصد به علاوه یک حق رای در یک باشگاه باید در اختیار مجمع عمومی باشد و یک سرمایهگذار نمیتواند مالک عمده باشگاه شود و اکثریت حق رای را بدست بیاورد. هدف از این قانون محافظت از رقابت در سطح اول فوتبال باشگاهی آلمان است.
تنها دو باشگاه صنعتی ولفسبورگ و بایر لورکوزن که به ترتیب در مالکیت دو کمپانی غول آلمانی یعنی فولکسواگن و بایر هستند، با یک تبصره از این قانون مستثنا بودهاند. طبق مقررات فوتبال آلمان هر شخصی که بیش از ۲۰ سال در یک توسعه زیرساختهای باشگاه سرمایهگذاری کرده باشد، میتواند اکثریت سهام و حق رای را بدست آورد. دیتمار هوپ هم در سال ۲۰۱۵ شامل این قانون شد و حالا از پنج سال پیش ۹۶ درصد سهام باشگاه را در اختیار دارد.
اتحاد اولتراها
بعد از آن گروههایی از طرفداران تندرو و سنتگرای باشگاههای بزرگ، ، به خصوص باشگاههای ریشهدار و پرهواداری مثل بوروسیا دورتموند و بوروسیا مونشنگلادباخ، فدراسیون فوتبال آلمان را متهم به آن کردند که با حمایت از هوپ حامی تجاری شدن بیش از اندازهی فوتبال است. بعد از آن خصومتها شدت گرفت و شعارها و پلاکاردهای ورزشگاهها بیشتر شد. تصویر هوپ در تیررس نشانه یک تفنگ، در برخی از ورزشگاهها عادی شدند. دیتمار هوپ، که موسس شرکت اسآپ، غول تولیدکننده نرمافزار و باارزشترین شرکت آلمان در بازار سرمایه، آرام نگرفت و علیه برخی از این هواداران شکایت کرد.
اما آن دسته گروههای طرفداری هم کوتاه نیامدند. در نهایت دادگاه ورزشی فدراسیون فوتبال آلمان چندی پیش، در حکمی بیسابقه بوروسیا دورتموند را به مدت دو سال از سفر به زینسهایم در بازیهای خارج از خانه دورتموند مقابل هوفنهایم محروم کردند. این حکم دادگاه ورزشی فدراسیون فوتبال آلمان حالا گروههای طرفداران اولترای باشگاههای مختلف را علیه فدراسیون و هوپ متحد کرده و منجر به اتفاقات اخیر در این هفته بوندسلیگا شده است. یک گروه از هوادران تندروی بایرن مونیخ که روز شنبه مسئولیت آن پلاکاردها در استادیوم خانگی باشگاه هوفنهایم بر عهده گرفتند، در وب سایت خود طی بیانیهای اعلام کردند که پیش از این کاری به کار هوپ نداشتند و از این ادبیات استفاده نمیکردند، اما حکم دادگاه ورزشی فدراسیون فوتبال آلمان را «ناعادلانه» میدانند چون فدراسیون فوتبال آلمان به ادعای آنها پیش از این وعده داده بود که مجازاتهای دسته جمعی در این گونه موارد اعمال نکند و با این حکم «زیر قول» خود زده است. این هواداران مدعیاند که مشکل شخصی با دیتمار هوپ ندارند، و هدفشان صرفاً محافظت از سنتهاست.
هر چقدر باشگاهها و مسئولین و بازیکنان با هم متحدند، گروههایی از هواداران اولترا باشگاههای مختلف هم در اعتراض به فدراسیون فوتبال آلمان و دیتمار هوپ همبستهاند و بعید به نظر میرسد که این درگیریها به این زودیها پایان یابد.
روی جیب هواداران حساب نکنید!
علی مغانی
موعد سررسید پرداخت بدهی بازیکنان خارجی استقلال فرا رسیده؛ همانهایی که موقع استخدامشان در کانالهای هواداری جشن و شادی به پا بود، حالا به معضل این روزهای تیم تبدیل شدهاند و باید هرچه زودتر با آنها تسویه حساب شود. کمیته تعیین وضعیت فدراسیون هم ضربالاجلی تعیین کرده و به استقلال هشدار داده هرچه زودتر بدهیهای معوق بازیکنان و مربیان پیشین را پرداخت کند. در همین گیر و دار، وریا غفوری به عنوان کاپیتان تیم به دفتر مدیر جدید باشگاه رفته و تقاضای پرداخت بخشی از دستمزد بازیکنان را کرده. بدهیها در استقلال تمام نمیشوند، تنها از یک مدیر به مدیر دیگری منتقل میشود و حالا نوبت فتحاللهزاده است که با این معضل روبهرو شود.
ایسما، منشا، جباروف، فرزاد حاتمی، جواد نکونام، محمدمهدی نظری، وریا و بقیه بازیکنان فعلی استقلال، مربیان قدیمی، همگی حق دارند که دستمزدشان را مطالبه کنند. به کسی نمیشود خرده گرفت. هیچ کدام حرف ناحساب نمیزنند؛ در حد بضاعت خودشان زحمت کشیدهاند و از باشگاه میخواهند که به تعهدات قانونیاش پایبند باشد. در دورهای که وعده و وعید کمترین خریدار را دارد، فتحاللهزاده باید در مواجهه با مشکلات مالی استقلال و حساب خالی باشگاه، راهکاری عملی داشته باشد. او در دو سه ماه گذشته عضو هیأت مدیره بوده و روزی که پست مدیرعاملی باشگاه به او تعارف شده، طبعاً میدانسته که منابع مالی محدودی در اختیار دارد، بعضی قراردادها تا سال 1401 «پیش خور» شده و خبری از پولهایی که بشود با آن در بازار نقل و انتقالات بمب منفجر کرد، نیست. از منظری دیگر، اگر وضعیت مالی امروز استقلال مطلوب بود، اساساً نوبت به فتحاللهزاده نمیرسید که به این تیم برگردد و همانهایی که قبلاً بودند، سفت و محکم به کار ادامه میدادند و به این راحتی میدان را خالی نمیکردند که حاجی استقلالیها به صندلی مدیریت باشگاه تکیه بزند!
درست یا غلط، وضعیت امروز باشگاههای فوتبال ایران به گونهای است که مدیرعامل و اعضای هیأت مدیره، پیش از هرچیز باید توانایی آن را داشته باشند که ولو به صورت موقت، برای مشکلات مالی تیم راهکاری کوتاه مدت، مؤثر و قابل تحقق داشته باشند اما فتحاللهزاده در این روزها، ایده مشخصی برای اینکه چه برنامه کوتاهمدتی برای حل مشکلات مالی استقلال دارد، ارائه نکرده و صرفاً به روشهای مردود و امتحان پس دادهای مثل «کمک مستقیم هواداران» دلخوش کرده که از همین الان با قاطعیت میتوان گفت حتی یکی از چالههای متعدد استقلال را پر نمیکند.
این گزاره که «استقلال یا پرسپولیس بیست سی میلیون هوادار دارند و اگر هر هوادار فلان مبلغ به حساب باشگاه واریز کند، همه مشکلات حل خواهد شد» حرف تازهای نیست و این پیشنهاد ناکارآمد پیش از این بارها مطرح شده. اگر مدیر جدید استقلال بخواهد روی کمک هواداران نقشه بکشد و برای جبران کسری بودجه چند ده میلیاردی روی جیب هواداران حساب کند، زودتر از آنچه تصور میشود به منطقه بحران نزدیک خواهد شد.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4237/19223/75188
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4237/19223/75189
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4237/19223/75190
|
عناوین این صفحه
- رئال مادرید مسی را محو کرد و برد
- اسون گوران اریکسون، معمار لاتزیوی افسانهای
- اخبار