|
کرونای بیپولی در استقلال
حمیدرضا عرب
بازیکنان استقلال انتظار میکشند که هرچه زودتر وعده باشگاه در پرداخت بخشی از مطالبات آنها عملی شود. وقتی ابتدا فرهاد مجیدی و بعد از آن وریا غفوری با فتحاللهزاده دور یک میز نشستند و قول گرفتند که مبالغی از دستمزد خود را تا قبل از پایان سال98 دریافت کنند شاید تصور این بود که به واسطه حضور دوباره علی فتحاللهزاده در باشگاه این وعده خیلی زود عملی شود اما حجم بدهیها و مشکلات اقتصادی به حدی است که حالا نه تضمینی برای پرداخت مبلغی به بازیکنان تا قبل از پایان سال وجود دارد و نه پرداخت بخشی از مطالبات بجا مانده به خارجیها و تسویه برخی پروندهها که رقمی در حدود یک میلیون و 200هزار دلار است. این وضعیت در روزهای اخیر نه تنها نگرانی بازیکنان را به دنبال داشته بلکه، شایعاتی درباره کنارهگیری قریب الوقوع علی فتحاللهزاده را نیز در فضای رسانهای دست به دست کرده و هیچ بعید نیست که سرپرست باشگاه استقلال زودتر از آنچه تصور میشد از ادامه همکاری با این باشگاه انصراف دهد.
سکوت چند روز اخیر فتحاللهزاده نیز مزید بر علت شده تا این شایعه رنگ واقعیتری به خود بگیرد اما مسأله دیگری هم هست که آقای سرپرست را آزار میدهد. فتحاللهزاده در روزهای اخیر با بیماری شدید مواجه شده و به دفعات به دکتر مراجعه کرده و حتی یکی، دو شب را هم در بیمارستان سپری کرده است. البته بیماری او کرونا نیست و سرپرست استقلال به ویروس آنفلوآنزا دچار شده است. این بیماری به کلی سرپرست استقلال را خانهنشین کرده تا او حتی به تماسهای تلفن خود نیز پاسخ ندهد و این دوران سخت بیماری را پشت سربگذارد.
حال بد جسمانی فتحاللهزاده البته بیشباهت به حال این روزهای استقلال نیست. باشگاهی که با حجم عظیمی از بدهیها و بودجههای پیشخور شده مواجه است و کار را برای اعضای مدیریتی خود سخت و دشوار کرده است. فتحاللهزاده روزی که با وزیر برای تصدی مدیریت باشگاه استقلال به توافق رسید تصور نمیکرد که حتی برخی اسپانسرها از پرداخت تعهدات خود به این باشگاه سر باز بزنند.
موضوعی که کامران منزوی نیز در مصاحبههای اخیر خود به آن اشاره و حتی تهدید کرده اگر شرکتهای طرف قرارداد با استقلال مبالغ توافق شده را پرداخت نکنند او نام آنها را افشا خواهد کرد.
فارغ از این بدقولی که صدای منزوی و دیگر اعضای هیأت مدیره باشگاه را در آورده پیشخور کردن مبالغی از سالهای آتی به کلی دست مدیریت فعلی را بسته تا راهی برای برون رفت از چالشهای مالی نیابند و عرصه را عمیقاً به روی خود بسته ببینند.
طبق اسنادی که از باشگاه استقلال بیرون آمده رقمی در حدود 38 میلیارد تومان نیز پیشخور شده است. این رقم درحالی از سالهای بعد هزینه سالهای قبل شده که باشگاه استقلال با بدهیهای بزرگی به شفر، ساشا شفر، جباروف، دو وکیل خارجی، هزینه پرونده سوپر جام، باشگاه پاختاکور و برخی موارد دیگر مواجه است و سؤال بزرگی که لاینحل مانده این است که چرا با این حجم از مبالغ پیشخور شده باشگاه استقلال همچنان بدهکار است؟!
پاسخ این سؤال را باید از مدیرانی همچون افتخاری و فتحی پرسید؛ مدیرانی که با وجود صرف بودجه سالهای آتی بدهیهای بسیاری از زمان مدیریت خود به بار آوردهاند. به واقع باید برای افکار عمومی روشن شود که چه فعل و انفعالاتی در باشگاه استقلال رخ داده که با وجود صرف بودجه سالهای آتی بدهیهای بسیاری نیز که متعلق به سالهای گذشته است همچنان باقی مانده تا مدیریت فعلی با یک بحران بزرگ مواجه شده و نداند با این دایره از بدهیها و دیون چه کند.
اگر بخواهیم نگاهی واقعبینانه به ماجرا کنیم پرداخت بدهیهای اخیر نه کار خلیلزاده است و نه کار فتحاللهزاده. بدون شک برون رفت از این چالش عظیم نیاز به یک اقدام ملی دارد و شاید تنها کمکهای دولتی بتواند باشگاه استقلال را از چالش بزرگ پیش رو نجات دهد. باشگاه استقلال در واقع با یک غائله یک میلیون و 200 هزار دلاری (بدهی به خارجیها) و ماجرای 38 میلیارد تومان پیشخور بودجه سالهای آتی مواجه است و در عین حال باید مبلغی را هم برای پرداخت به بازیکنان و مربیان تا قبل از سال 98 کنار بگذارد. کل این مبالغ اگر دلار را 15 هزار تومان در نظر بگیریم 18 میلیارد تومان بدهی به خارجیها به علاوه 38 میلیارد پیش خور بودجه سالهای آتی و یک رقم 10 میلیارد تومان برای تسویه حساب با بازیکنان و مربیان است که مجموعا 66 میلیارد تومان میشود.
این رقم را پیشتر علی فتحاللهزاده برآورد کرده بود واگر به مصاحبههای اخیر سرپرست این باشگاه رجوع کنیم میبینیم که او بارها به رقم 60 تا 70 میلیارد تومان بدهی اشاره کرده که تامین آن نه در دایره تخصص مدیری همچون او است ونه خلیلزاده و نه دیگران. به این مبالغ البته باید بدهی به استراماچونی را هم افزود که کلاف را عمیقا پیچیدهتر خواهد کرد.
آزمون اعتماد در فدراسیون فوتبال
فرشاد کاسنژاد
اصلاح اساسنامه فدراسیون فوتبال و آییننامه انتخابات به یک عملیات در آینده تبدیل شد، اصلاحاتی با تاریخ نامعلوم. کمیته تدوین مقررات فدراسیون فوتبال باید اساسنامه و آییننامه جدید را بنویسد و بعد مجمع فدراسیون فوتبال برگزار شود. شیوع ویروس کرونا دلیلی است که برای برگزار نشدن مجمع فدراسیون فوتبال و تصویب اساسنامه جدید مطرح شده، در حالی که برگزاری آنلاین جلسه چندان دشوار نیست و اعضا میتوانند پس از مطالعه اساسنامه جدید نظرات خود را به فدراسیون بفرستند تا برای تصویب آن رأی بدهند. اصلاح اساسنامه هم چندان حکایت پیچیدهای نیست و هشدارهای فیفا روشن است. فیفا در چند خط تمام درخواستها را برای اصلاح ارائه کرده، کوتاه و گویا. اصلاح آن نکات یک عملیات پیچیده حقوقی نیست و در فرصتی کوتاه قابل اجراست، مگر آنکه حالا به دلایلی عجیب فدراسیون فوتبال دوست داشته باشد این کار را با تأخیر طولانی انجام دهد یا به شیوهای اساسنامه جدید را بنویسد که باز هم فیفا آن را نپذیرد.
فیفا از حذف موضوع تأیید صلاحیتها، حذف آن بندی که نامزدها را مکلف به دریافت ده رأی اعتماد میکند، حذف مواردی مثل ۵ سال سابقه مدیریت برای پذیرش نامزدها در انتخابات و البته اصلاحات دیگری مثل ساختار کمیته انضباطی و کمیته استیناف حرف زده و اینها موارد شفافی است که میتواند فدراسیون فوتبال و پیش از آن انتخابات را با تغییرات اساسی مواجه کند.
عجیب است که هیچ مسئولی از فدراسیون فوتبال درباره نیاز به ابطال ثبتنامهای پیشین در انتخابات و نامنویسی مجدد نامزدها در آینده و پس از اصلاح اساسنامه و اصلاح آییننامه انتخابات حرف نمیزند و انگار گرایش پنهانی وجود دارد که با نامزدهای پیشین انتخابات آینده را برگزار کنند. فدراسیون باید شفاف این موارد را اعلام کند تا روند انتخابات مطابق آنچه عرف بینالمللی است - فارغ از قوانین بازدارنده اساسنامه و آییننامه فدراسیون ایران- برگزار شود.
فدراسیون فوتبال که پیشتر مذاکراتش با فیفا را درباره اصلاح اساسنامه پنهان کرده بود و متن فارسی و انگلیسی اساسنامهاش نیز مغایرت داشت، همچنان درباره روند اصلاح اساسنامه و هشدارهای فیفا و اشتیاق فدراسیون به این اصلاحات حرف نمیزند و آخرین بیانیه رسمی این فدراسیون همچنان متنی است که همه چیز را انکار کرده بود و میخواست اصلاح اساسنامه را به رییس بعدی فدراسیون فوتبال بسپارد. فدراسیون به اینکه با آییننامه فعلی، رییس غیرقانونی برای فوتبال ایران انتخاب میشد، توجه نداشت و پس از پرسش خبرنگاران، سرپرست دبیرکلی فدراسیون مجبور به پاسخگویی در این زمینه شد. بنابراین این اعتماد در جامعه فوتبال وجود ندارد که روند اصلاح اساسنامه و آییننامه انتخابات در فدراسیون فوتبال شفاف پیش برود و زمانی که برای اصلاح اساسنامه و آییننامه میخواهند، منطقی باشد.
فدراسیون فوتبال برای جلب اعتماد باید شفاف از حذف موضوع تأیید صلاحیتها بگوید، از شفافیت در تغییر ساختار کمیته انضباطی و کمیته استیناف. اما خبری نیست و فقط در کلیگوییها از اصلاح اساسنامه حرف میزنند. با توجه به سوابق فدراسیون فوتبال دستکم در یک دهه اخیر و کوتاهیها در اصلاح اساسنامه و انتخاب شیوه شفاف و آزادانه برای انتخابات، دشوار است که تصور کنیم با ظرافت تمام هشدارهای فیفا در اصلاحات تازه مورد نظر قرار میگیرند. این فدراسیون فوتبال است که باید صادقانه اعتمادها را دوباره جلب کند.
کارنامه اقتصادی مردود فدارسیون فوتبال
امیر علیزاده
عملکرد اقتصادی فدراسیون فوتبال ایران در دورانی که تیم ملی با یکی از نامدارترین مربیان فوتبال جهان برای اولین بار دو دور پیاپی به جام جهانی راه پیدا کرد، بسیار ضعیف بود. هر چند فدراسیون فوتبال در این دوران شرکت سازمان اقتصادی را تاسیس کرد و تلاشهایی هم کرد، اما در عمل این سازمان هم کار خاصی از پیش نبرد. بر خلاف عرف در فوتبال جهان و برخلاف فدراسیونهای کشورهای دیگر، فدراسیون فوتبال ایران هیچ گزارشی از عملکرد اقتصادی خود منتشر نمیکند و اغلب مزایدهها و قراردادهای تجاری هم با ابهامات زیاد و حداقل شفافیت برگزار میشود. با این حال ارزیابی عملکرد اقتصادی فدراسیون فوتبال و تشخیص مردودی آن کار دشواری نیست. اگر تمامی منابع درآمدزایی در فوتبال را تحت سه سرفصل کلی «درآمدهای تجاری» (اسپانسرینگ و بازارپردازی)، «درآمدهای رسانهای» (فروش حقوق پخش) و «درآمدهای روز مسابقه» (بلیتفروشی و سایر منابع درآمدزایی در استادیوم) تقسیم کنیم و عملکرد فدراسیون را در این بخشها مورد بررسی قرار دهیم، میبینیم که بخش بازاریابی فدراسیون – که در ایران سازمان اقتصادی فدراسیون وظیفهاش را بر عهده دارد – عملاً کاری خاصی نکرده است.
۱-درآمدهای رسانهای
درباره فروش حقوق پخش تلویزیونی و مذاکره با صداوسیما برای گرفتن حق مسلم فوتبال وضعیت مشخص است. فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ هنوز نتوانستهاند یک ریال از صداوسیما بگیرند و راه حلی هم برای این مشکل ندارند. راه حلی که مسئولین ورزش و صداوسیما ظاهراً به آن رسیدهاند، آن طور که یک ماه پیش جمشید تقیزاده معاون وزیر ورزش اعلام کرد، این است که صداوسیما درصدی از درآمد فروش آگهی را به فدراسیون فوتبال بدهد. به عبارت دیگر فدراسیون حق پخش مسابقات خود را نمیفروشد، بلکه همچنان مجانی در اختیار صداوسیما میگذارد و درصد محدودی –به گفته آقای تقیزاده ۳۰ درصد- را مثلاً به عنوان «کارمزد» میگیرد!
فدراسیون هیچ برنامهای هم برای فروش حقوق تلویزیونی محصولاتش در بازارهای بینالمللی ندارد. در ایران ما با یک بازار انحصاری مواجهایم اما بازارهای بینالمللی رقابتیاند و فدراسیون میتوانست برای فروش بستههای حقوقی پخش، مزایده بینالمللی بگذارد. اما هیچ برنامهای در این راستا در فدراسیون فوتبال وجود ندارد.
سازمان اقتصادی فدراسیون فوتبال با این فرض که مالک معنوی محتوای فوتبال است، برای فروش حقوق پخش دیجیتالی مسابقات این کار را انجام داد و یک مزایده هم پنج ماه پیش برگزار کرد، اما آن مزایده هم با ابهامات زیاد و در دعوای بین فدراسیون و صداوسیما -که در اینجا هم در کمال ناباوری مدعی شد- به محاق رفت! بعد از این مزایده یک اختلاف دیگر هم به دعواهای فدراسیون و صداوسیما اضافه شده و آن این که صداوسیما حالا مدعی مالکیت معنوی محتوای فوتبال هم هست و فدراسیون و سازمان لیگ عملاً در این بخش هم کاری از پیش نمیبرند.
۲-درآمدهای تجاری
پایدارترین و باثباتترین منبع درآمدی یک فدراسیون یا باشگاه فوتبال درآمدهای تجاریاند. حتی در توسعهیافتهترین کشورهایی که بازار تلویزیونی رقابتی دارند و همواره میتوان روی درآمدهای تلویزیونی حساب کرد، این درآمدهای تجاریاند که میتوان روشان برنامهریزی دقیقی انجام داد. در فوتبال ایران با توجه به مشکلات با صداوسیما قاعدتاً باید روی این منبع بیشتر تمرکز میشد. اما در اینجا هم فدراسیون عملکرد افتضاحی داشته است. فدراسیون نه سلسلهمراتب اسپانسرینگ تعریف کرده و نه قراردادهای بلندمدتی بسته است. در سایت فدراسیون تنها دو اسپانسر قید شدهاند. شرکت نفت پارس که برای تبلیغ روی پیراهن داوران مسابقات لیگ با فدراسیون قرارداد بسته و مبلغ قراردادش منتشر نشد، و شرکت هاکوپیان که به بازیکنان تیم ملی برای مسابقات کت و شلوار میدهد و طبق شنیدهها اسپانسرینگاش فقط تهاتری است و اسپانسرینگ نقدیای در کا نیست.
شرکتهایی که تبلیغاتشان بعضاً در هنگام بازیهای تیم ملی دور زمین دیده میشود، هیچ کدام اسپانسر تیم ملی به معنای واقعیاش نیستند. کاری که فدراسیون میآید برای هر بازی و هر تورنمنت و هر تیم ملی انجام میدهد و از اساس غلط است، این است که امتیاز تبلیغات محیطی را برای هر بازی دوستانه مثل یک بیلبورد وسط بزرگراه واگذار میکند. این گونه است که به عنوان نمونه در یک بازی به عنوان نمونه سه موسسه اعتباری همزمان با هم تبلیغ میکنند!
طبق اصول بازاریابی ورزشی، تبلیغات محیطی دور زمین مسابقات یکی از فضاهایی است که صاحب حقوق بازیها در اختیار اسپانسرها یا شرکای خود قرار میدهد. تبلیغات دور زمین نباید مانند بیلبوردهای سطح شهر با یک مزایده به فروش بروند، بلکه باید بر اساس سطوح و بستههای حقوقیای که در سلسلهمراتب اسپانسرینگ طراحی شدهاند، در اختیار پارتنرها قرار بگیرند. هر کدام از این اسپانسرها هم در گروه محصولی خود صاحب امتیاز انحصاریاند. اما حتی در اجرای این شیوه اشتباه هم فدراسیون نتوانسته خوب عمل کند و در برگزاری مزایدهها ابهامات زیادی وجود داشته است. باشگاهها همواره از اینکه پولی بابت تبلیغات دور زمین دریافت نمیکنند گلهمندند. فدراسیون در وصول درآمد این قراردادها هم همواره مشکل داشته و بعضاً کار به دعواهای حقوقی هم کشیده شده است. حتی در این مدل فروش تبلیغات دور زمین هم اغلب این گونه بوده که فدراسیون امتیاز را نفروحته بلکه آن را واگذار کرده و درصدی از درآمد آن شرکت را گرفته است.
یک منبع درآمد تجاری مهم دیگر فروش حق تامین لباس تیمهای ملی است. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم این مورد سیاهترین نقطه کارنامه اقتصادی فدراسیون قبلی است. با وجود تمام مشکلات در بازار ایران از جمله تعرفه بالای واردات و تحریمها و عدم حضور رسمی بسیار از برندهای مطرح خارجی، با توجه به راهیابی به جام جهانی باز هم میشد از این راه درآمدی کسب کرد یا دستکم هزینهای روی دست فدراسیون نگذاشت. اما فدراسیون فوتبال نه تنها اسپانسری پیدا نکرد و درآمدی از این راه بدست نیاورد، بلکه حتی مانند اداور قبلی جام جهانی هم نتوانست مجانی لباس تیمهای ملی را تامین کند. فدراسیون فوتبال ایران به عنوان تنها فدراسیون حاضر در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه لباسهایش را از کمپانی آدیداس خرید! اگر فدراسیون مانند هر فدراسیون یا باشگاه دیگری بسته حقوقی حق تامین پوشاک تیمهای ملی را درست تعریف میکرد و برای فروش این بسته یک مزایده بینالمللی برگزار میکرد، با توجه به حضور تیم ملی در میدانی مانند جام جهانی قطعاً برندهای معتبر متعددی پیدا میشدند که با وجود همه شرایط سخت بازار ایران، حاضر بودند اسپانسر تیم ملی شوند. قرارداد با برند آلمانی اولشپورت و نماینده ایرانیاش در خاور میانه هم بعد از جام جهانی ابهامات زیادی دارد و هیچ وقت شرایطاش اعلام نشد. بر اساس شنیدهها در بهترین حالت این قرارداد هم صرفاً تامین رایگان پوشاک تیم ملی است.درآمد تجاری دیگر بازارپردازی یا همان «مرچندایزینگ» است. فدراسیون فوتبال ایران فروشگاه هواداری که هیچ، در عصر دیجیتالی حتی پیراهن و محصولات هوادرای را به صورت آنلاین هم نمیفروشد! اگر هواداری قصد این را داشته باشد که پیراهن اصلی تیم ملی را بخرد، در نهایت باید به پیراهنهای تقلبی بازار منیریه رضایت بدهد، چون پیدا کردن اصل آن به خاطر ضعف محرز فدراسیون در بازاریابی و توزیع، عملا غیرممکن است. اما تیم ملی ایران نه علامت تجاری ثبتشدهای دارد که طبق قانون ثبت علامت تجاری خود ایران –ونه آن طور که همواره به اشتباه گفته میشود قانون کپی رایت!-ازش محافظت شود، نه فروشگاهی و نه فروش آنلاینی!
۳-درآمدهای روز مسابقه
فدراسیون فوتبال در روز مسابقه هم اغلب اوقات درآمدی کسب نمیکند. فضاهای اطراف استادیوم هیچ خبری از فروشگاه و رستوران و دکههای رسمی نیست که عوایدش همه جای دنیا به صاحب حقوق بازی تعلق میگیرد. در فروش بلیت هم فدراسیون عملکردش فاجعه است. یک فدراسیون برای بازیهای دوستانه و رسمی تیمهای خود در یک سال آینده قاعدتاً باید برنامه بریزد و بخش بازاریابی هم برنامه و کانالهای توزیع مشخصی برای فروش بلیت مسابقات داشته باشد و از این راه درآمد کسب کند. اگر هواداری در ایران بخواهد برنامه بازیهای تیم ملی را ببیند و بلیت بازیای را زودتر بخرد، به در بسته خواهد خورد، چون چنین امکانی وجود ندارد. او حتی برای بازیهای مقدماتی جام جهانی که برنامهشان از قبل مشخص است هم باید احتمالاً تا روز مسابقه صبر کند تا ببیند فدراسیون چه تصمیمی میگیرد و بعد در نهایت تعجب ببیند که فدراسیون تصمیم گرفته تماشای بازی را رایگان اعلام کند و به راحتی از حداقل ۵۰۰ میلیون تومان بلیتفروشی در هر بازی بگذرد.
گزارش
گره کور فوتبال؛
با دندان هم باز نمیشود!
سعید سرفرازیان
پازل اشتباهات مدیران ورزش کشور و فدراسیون فوتبال در حال کامل شدن است. از اساسنامهای که این روزها به موضوعی برای دعوا، اختلاف و از خجالت هم درآمدن دستاندرکاران فوتبال ایران تبدیل شده تا مشکلات عدیده دیگر که فوتبال را به چهار میخ بی تدبیری و بی توجهی کشیده است. حال و روز فوتبال ایران عین حال و روز مردمی است که در بیم امید آینده به سر میبرند که آیا راه نجاتی هست یا خیر؟
تخم لق دخالت در فوتبال
دخالت و اعمال نفوذ مدیران وزارت ورزش در سالهای گذشته و ادامهی این موضوع تا امروز بلایی سر ورزش جذاب و دیدنی فوتبال آورده که باید وزیر ورزش از فیفا و رئیس آن خواهش و التماس کند که اجازه دهد کما فیالسابق با همان اساسنامهی نیم بند انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال برگزار شود چون شرایط کشور به دلیل شیوع بیماری کرونا چندان مساعد نیست و برای انجام بررسی و مطالعه بیشتر فرصت چندانی وجود ندارد. موضوع دخالت دولت از طریق وزارت ورزش در فوتبال که قرار بود تشکیلاتی مجزا و مستقل از وزارت ورزش داشته باشد باعث شده که فدراسیون فوتبال برای کوچکترین تصمیم گیریها هم با وزیر ورزش هماهنگ باشد.
حرف و حدیث های زیادی که امروز در اطراف برخی از تیمهای فوتبال لیگ برتری وجود دارد و عدم پاسخگویی صادقانه فدراسیون فوتبال به این مسئله همه و همه نشأت گرفته از دخالت غیر ضروری و غیر قانونی دولت در امور اجرایی فوتبال است.
اساسنامه یا اختلاف نامه
در روزهای اخیر نصیر زاده در هر برنامهای حاضر شده با مهمان دیگر همان برنامه بر سر موضوع اساسنامه فدراسیون فوتبال به اختلاف خورده است.
حتی با افرادی که به صورت تلفنی هم با برنامه تلویزیونی و رادیویی تماس گرفته هم اوضاع بر همین اساس بوده، نصیرزاده به عنوان کارشناس و کاتب اساسنامه فدراسیون فوتبال میخواهد به دیگران بقبولاند که این اساسنامه ایرادی ندارد و آنهایی که آن را مشکلدار می پندارند شناخت چندانی از مقرارت و قوانین بینالمللی فوتبال ندارند. آخرین کسی که با نصیرزاده به جنگ و جدل پرداخت سعید آذری مدیرعامل فولاد خوزستان بود.
البته نصیر زاده آذری را به موج سواری روی بیانیه فیفا متهم کرد و از او سوال کرد تا دیروز کجا بودی که امروز مدعی شده است. به هر حال آقای نصیرزاده باید به جای عصبی شدن و دعوا کردن باید خیلی راحت بپذیرد که اشتباه کرده و او مرد همه چیز دان فوتبال ایران نیست.
سرمربیگری تیم ملی
موضوع بعدی برای فدراسیون پر حاشیهی فوتبال چگونگی انتخاب سرمربی تیم ملی فوتبال است. وقتی ویلموتس بلژیکی با شکست از هدایت تیم ملی سرباز زد مهدی تاج رئیس وقت فدراسیون فوتبال با قاطعیت از انتخاب یک مربی داخلی برای هدایت ملیپوشان ایران گفت، حتی مذاکراتی هم با چند گزینه داخلی صورت گرفت، بالا گرفتن بیماری قلبی تاج او را از ادامهی راه در فدراسیون فوتبال بازداشت و کار به حیدر بهاروند به عنوان سرپرست فدراسیون فوتبال رسید، ایشان هم از امیر قلعهنویی و دایی به عنوان گزینههای سرمربیگری تیم ملی فوتبال ایران نام برد بعدها دایی از سوی وزارت ورزش رد شد و قلعهنویی از تعهداتش به سپاهان اصفهان گفت تا دست فدراسیون فوتبال در پوست گردو بماند.
ولی هیچکس باور نمیکرد که فدراسیون پنج ستارهی فوتبال ایران از کیروش پرتغالی به دراگان اسکوچیچ کروات برسد به هرحال بازهم یک رفتار عجیب دیگر از فدراسیون فوتبال رقم خورد تا بدانیم در روی همان پاشنه میچرخد که سابقا میچرخید.
البته آقایان برای حفظ حمایت هواداران از تیم ملی دست روی کریم باقری گذاشتهاند تا او به عنوان دستیار کنار اسکوچیچ باشد حتی قرار است برای تعادل موازنه آبی و قرمز سهراب بختیاریزاده هم به جمع دستیاران اسکوچیچ اضافه شود.
در فوتبال ایران رفع تکلیف و دغدغههای هواداران استقلال و پرسپولیس خیلی مهمتر از آینده و افق روشن برای فوتبال ایران میباشد. طلوع پشت طلوع اتفاق میافتد تا فوتبال ایران در تارک فوتبال جهان بدرخشد مبارکمان باشد.
مالیات هزار میلیاردی فدراسیون فوتبال
در این وانفسای مشکلات خبر بدهکاری مالیاتی فدراسیون فوتبال گل بود به سبزه هم آراسته شد. تمامی این اتفاقات و حوادث یک دلیل مشخص دارد و آن عدم توجه به مشکلات ریشهای و پاک کردن صورت مسئله است. مدیران فدراسیون فوتبال در تمام این سالها هرگاه مورد نقد قرار گرفتند منتقدان را به تخریب و دشمنی متهم کردند هرگز اجازه ندادند آدمهای دلسوز و کاردان به فدراسیون نزدیک شوند حتی برای مشاوره و راهنمایی هایی شفاهی، جمع کردن افرادی به ظاهر دوست و همراه که شناخت دقیقی از مسائل مهم و فراموش شده در مدیریت فوتبال ایران نداشتند کار را به جایی رسانده که فدراسیون فوتبال به یک جزیره صعبالعبور برای اهالی فوتبال تبدیل شود. کاش میشد برای یکبار هم شده دوستانی که در این اتفاقات مقصر اصلی هستند.
اخبار
اساسنامهای که کاغذپاره شد
علی عالی
فوتبال در ایران صد چهره دارد؛ این آخری ناامیدکننده و تحقیرآمیز بود. حس غارت در اعماق وجود فوتبال شکل گرفته است. نزدیک به یک دهه مدیرانِ عالی فدراسیون فوتبال ایران پشتِ دستنوشتهای پنهان شدند که به بندهای آن دستبرد زده بودند.
دستنوشتهای با نام «اساسنامه» که نه اصالت داشت و نه هویت. اصالت و هویت را یک مرجع رسمی باید تأیید کند؛ مثل خانه، مغازه یا ماشین که اصالت و هویتش ثبت و برایش سند صادر میشود.
اصالت و هویت اساسنامه فدراسیون فوتبال ایران توسط سه مرجع رسمی تأیید میشود؛ مجمع فدراسیون فوتبال، دولت و فیفا. در این چند روز مشخص شد که این اساسنامه، نه در مجمع به تصویب اعضا رسیده است، نه دولت آن را مصوب کرده تا به مجلس ارسال کند و تبدیل به قانون شود و نه فیفا صحت آن را تأیید میکند، چون در نامهای رسمی اعلام کرده نسخه فارسی با انگلیسی یکی نیست و بندهایش تناقض دارد.
این اساسنامه در حال حاضر «دستنوشته» است چون مراجع سهگانه تأییدش نکردند و «کاغذ پاره» است چون هوشنگ نصیرزاده چند شب پیش مقابل چشم میلیونها بیننده پارهاش کرد و به مستنداتی که به آن الصاق شده، نقد جدی وارد دانست. در تاریخ ایران چنین تقلبی را به خاطر ندارم، در فدراسیونهای فوتبال دنیا هم این اتفاق بینظیر است.
همیشه برای ما اساسنامه اصل بود اما حالا تبدیل به موضوعی فرعی شده و این پرسش مطرح است که شعبدهبازان فوتبال ایران با چه شهامتی، با چه جرأتی و با چه جسارتی حاضر شدند چنین هزینهای را به فوتبال ایران تحمیل کنند؟
این وصله ناجور به فوتبال ایران وارد شد و اعتماد جهانی فوتبال ایران زیر سؤال رفته است. هرچه بیشتر به گذشته فکر میکنیم، بیشتر از آینده نگران میشویم.
ما رسانهایها بارها نوشتیم و گفتیم. بارها از سوی فدراسیون به جانبداری و خط گرفتن متهم شدیم. بارها تهدید شدیم اما ما از قانون جانبداری کردیم و خوشحالیم دیوار پنهانکاری فرو ریخت و همه چیز شفاف شده است.
میشود درخواست کرد تا مقصرانِ عدم تصویب اساسنامه در دولت مشخص شوند، میشود پرسید چه کسانی اساسنامه تقلبی برای فیفا ارسال کردند و میشود اصرار کرد مقصرانِ عدمِ تصویب اساسنامه در مجمع چه کسانی هستند؟ دلیل این شتابزدگی عامدانه و این پنهانکاری با قصد قبلی چیست؟
حالا نهادهای نظارتی هستند و صورتحساب بلندبالای تخلفات. حالا نهادهای نظارتی هستند و ضربه مهلکی که به اعتماد عمومی وارد شده است.
دیگر وقتِ شانه خالی کردن نیست و باید پاسخ بسیاری از پرسشها داده شود. سؤال اصلی این است: پاسخگوی این همه هزینههای مادی و معنوی فوتبال ایران کیست؟
اما درس مهم برای فوتبال ایران چیز دیگری است. اگر بخواهیم از گذشته، هر قدر هم که وحشتناک باشد، تجربهای بیندوزیم، سخت نیازمند آن خواهیم بود که این خاطرات را به یاد داشته باشیم و فراموش نکنیم. همه ارکانِ فوتبال در راستیآزمایی جدی قرار گرفتند.
هر فرد در جایگاه خود دارای مسئولیتِ مهمی است.
پاسداری از قانون و دوری از دخالت. بانی این اتفاق، دخالتهای بیمورد در امور فوتبال بود و باید یاد بگیریم این مسیرِ نادرست را دوباره تجربه نکنیم.
لابی کردن فقط این طرف مرزها جواب میدهد
فرهاد اشراقی
به جز فدراسیون فوتبال، وزارت ورزش هم خواستار برگزاری انتخابات فدراسیون یا همان اساسنامه قبلی شده بود که در نهایت فیفا برای دومین بار به ایران «نه» گفت تا مشخص شود که آنجا مثل اینجا نیست که با یک تلفن و یک خواهش و من بمیرم و تو بمیری همه چیز ردیف شود. ما بارها و بارها در همین فوتبال قانون را دور زدهایم. بارها و بارها AFC را گول زدیم که فلان امکانات استاندارد را داشتیم، اما نداشتیم.
الان هم میخواستیم ماجرای اساسنامه را ماستمالی کنیم که خب نشد و فیفا در دو نوبت جلویمان را گرفت تا بلکه از رو برویم!
واقعیت این است که اینجا دیگر پای فیفا وسط است و اینطور نیست که فلان مدیر با نفوذ یا فلان مربی با یک تماس تلفنی ساعت و روز بازی را عوض کند.
خلاصهاش میشود این که لابی کردن در داخل جواب میدهد، ولی در عرصه بینالمللی جواب نمیدهد و همین است که شما میبینید تیمهای ایرانی هیچ موقع در لیگ قهرمانان آسیا به جایی نمیرسند و یا ۴۸ سال است که به المپیک نمیرسیم.
اینکه ما انتخابات فدراسیون فوتبال را چه زمانی برگزار کنیم خیلی مهم نیست، مهم این است که فیفا دوبار مچمان را گرفته و صدبار دیگر هم میگیرد، ولی ما همان هستیم که قبلاً بودیم.
فعلاً اینجا ذهنها درگیر کروناست و حرف فوتبالی هم که میشود همه یاد قرارداد ترکمنچایگونه جناب ویلموتس میافتند که پول را گرفته و سه ماه است که دارد به سبیل همه ما میخندد.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4242/19263/75346
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4242/19263/75347
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4242/19263/75348
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4242/19263/75349
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4242/19263/75350
|
عناوین این صفحه
- کرونای بیپولی در استقلال
- آزمون اعتماد در فدراسیون فوتبال
- کارنامه اقتصادی مردود فدارسیون فوتبال
- گزارش
- اخبار