|
گتوزو؛ مردی که اشتباهی در ایتالیا به دنیا آمد!
سال 1997، در اولین روز شروع به کار جنارو گتوزو در گلاسکو رنجرز، خاطره نه چندان خوشآیندی برای او ثبت شد: «در اولین روز حضورم در گلاسکو، پل گاسکوئین داخل جوراب های من مدفوع کرده بود. او این کار را وقتی به حمام رفته بودم کرده بود. برگشتم و آنجا پر از بوی تعفن زننده بود.»
بازیکن 19 ساله ایتالیایی در ماه آوریل از تیم پروجا به رنجرز اسکاتلند پیوست، هرچند که تأخیر در ثبت قرارداد از سوی فدراسیون فوتبال ایتالیا (FIGC) به این معنی بود که او برای بازی باید تا فصل بعد صبر کند. طراح پشت این انتقال، والتر اسمیت بود که تحت تأثیر عملکرد گتوزو در مسابقات جوانان فرانسه قرار گرفته بود. نتیجه ثبت قراردادی 4 ساله با بازیکنی بود که پیش تر تنها 10 بازی حرفه ای انجام داده بود.
در آن تابستان، اسمیت بیشترین خرید های خود را از فوتبال ایتالیا انجام داد و بازیکنانی مثل لورنزو آموروسو از فیورنتینا، سرجیو پورینی از یوونتوس و مارکو نگری از پروجا را هم به خدمت گرفت. حتماً فکر می کنید حضور چنین هموطنانی به معنای سهولت زندگی گتوزو در اسکاتلند است. با اینحال، او بلافاصله خود را در تمرینات به چالشی انداخت که بسیاری از بازیکنان ارشد تیم از خرید چنین هیولایی توسط اسمیت شگفت زده شدند.
اما اوضاع از آنجایی پیچیده تر شد که گتوزو انگلیسی بلد نبود و هیچکس به غیر از گاسکوئین داوطلب نشد که به صورت شکسته بسته نقش مترجم را ایفا کند. اسمیت که نگران مصدوم شدن بازیکنانش بود، از گاسکوئین خواست تا بازیکن ایتالیایی را به آرامش دعوت کند. با اینحال، گازا طبق عادت همیشگی کاملاً برعکس عمل کرد و به گتوزو اطلاع داد که اگر می خواهد به طور مرتب در تیم بازی کند، باید همین روند و فشار را حفظ کند.
با اینحال، گاسکوئین علیرغم تمام شوخی های مخصوصی که داشت، نقش مهمی در جا افتادن گتوزو در رنجرز ایفا کرد. سال ها بعد، گتوزو حکایت مشهوری را در مورد اینکه گازا چگونه او را در روزهای اول حضورش در اسکاتلند برای خرید کت و شلوار برد، به FourFourTwo تعریف کرد. به عنوان یک نوجوان، گتوزو از پوشیدن چنین لباس هایی بی نصیب مانده بود، اما گاسکوئین او را پیش یک خیاط برد تا سفارش چند لباس مختلف را بدهند. گتوزو با خیال اینکه باشگاه با این فروشگاه لباس همکاری دارد، چندین لباس به مبلغ 10,000 یورو انتخاب کرد، اما گاسکوئین در حالیکه می خندید، عدم وجود چنین همکاری را فاش کرد تا او کل مبلغ رسید را از جیب خودش پرداخت کند.
شوخی و خنده ها تنها بخش کوچکی از دوران حضور گتوزو در اسکاتلند بود. لنگرگاه کشتی ها در گلاسکو یک دنیا با معماری مشهور دوره رنسانس پروجا فاصله داشت – اما کاملاً مناسب گتوزو بود. سبک ساده او ارتباط نزدیکی با فوتبال آشفته و خشن اسکاتلند داشت. گتوزو در این باره می گفت: «عاشق سبک بازی فوتبال بریتانیا هستم. اینجا باید 90 دقیقه با تمام توان بدوید و مثل مرد تکل بزنید. در ایتالیا اگر روی بازیکنی تکل بروید، آنها به داور ناله می کنند. اسکاتلندی ها چنین کاری نمی کنند.»
اولین بازی بازیکن ایتالیایی در بازی افتتاحیه فصل 1997/98 از راه رسید که او روی نیمکت نشسته بود و در 10 دقیقه پایانی به میدان آمد و شاهد پیروزی 3-1 تیمش مقابل هارتس شد. مدتی نگذشت که عملکرد گتوزو مورد استقبال هواداران حاضر در ایبراکس (ورزشگاه خانگی رنجرز) قرار گرفت. تعهد و اشتیاقی که در بازی گتوزو وجود داشت، در کنار شباهت های ظاهری به نقش ویلیام والاس از مل گیبسون، به سرعت لقب ‹Braveheart (شجاع دل)› را برای او به همراه داشت.
عملکرد و فرم خوبِ نگری، دیگر بازیکن ایتالیایی – که 7 گل در دو بازی نخستش به ثمر رسانده بود – این نوید را می داد که رنجرز با اقتدار از عنوان قهرمانی اش دفاع خواهد کرد. با تنها یک شکست در نیم فصل اول رقابت ها، گتوزو به سرعت جایگاهش در ترکیب اصلی تیم را پیدا کرد. انجام کار های چرک کنار بازیکنانی تکنیکی مثل گاسکوئین و استوارت مککال باعث شد تا گتوزو خیلی زود نزد هواداران محبوب شود.
عملکرد گتوزو در دو دربی نخست گلاسکو که در هر دو بازی در خط میانی کارت زرد گرفت اما کلاس کاری خود را نشان داد، در افزایش این محبوبیت نقش مهمی داشت. او بعدها با این سبک بازی مشهور شد و گتوزو اعتقاد داشت که این سبک را از فوتبال اسکاتلند برداشته است: «آنها به من یاد دادند که خشونت را با وفاداری ترکیب کنم. من یک بازیکن ستاره نیستم؛ بیشتر یک بازیکن تیمی هستم که تا آخرین قطره انرژی اش را در اختیار تیم قرار می دهد. این چیزی بود که در رنجرز توسط والتر اسمیت به من القا شد.»
گتوزو تا جایی پیش رفت که اسمیت را را به عنوان یکی از تأثیرگذار ترین چهره های دوران حرفه ای خود معرفی کرده و او را مربی مورد علاقه اش خواند: «وقتی برای پروجا بازی می کردم، در اعماق وجودم فکر می کردم که قدرت ذهنی لازم برای ورود به میدان و بازی بدون ترس از اشتباه کردن را ندارم؛ اما وقتی به اسکاتلند رفتم، همه چیز کاملاً فرق کرد. گلاسکو جایی بود که من برای اولین بار مثل یک بازیکن حرفه ای فکر کردم.»
گتوزو با بازی کنار بازیکنانی مثل یوناس ترن، یورگ آلبرتز، برایان لادروپ، گاسکوئین و مارکو نگری، به اندازه کافی خوش شانس بود تا در یکی از بااستعداد ترین تیم های تاریخ رنجرز آموزش ببیند. این تیم تمام راه را برای فتح لیگ طی کرد، بااینحال مشکلات از جایی شروع شد که میدلزبرو در مارس 1998 گاسکوئین را به خدمت گرفت. از دست دادن چنین مهره بزرگی در داخل و خارج زمین، باعث شد تا رنجرز امتیازات زیادی از دست داده و در کورس قهرمانی از سلتیک عقب بیافتد.
گتوزو در تلاش برای بازگرداندن رنجرز به صدر جدول نقش خود را ایفا کرد و دیدار اواخر ماه آوریل مقابل هارتس در زمین حریف دو گل به ثمر رساند. هافبک ایتالیایی در جریان پیروزی 3-0 تیمش مقابل تیم سوم جدولی بریس کرد تا رنجرز همچنان شانس قهرمانی داشته باشد. سرانجام یک شکست خانگی شوکه کننده مقابل کیلمارناک در هفته بعد، باعث شد تا جام قهرمانی بعد از 9 سال به دیگر تیم شهر گلاسکو برود. گتوزو و هم تیمی هایش در فینال جام حذفی اسکاتلند هم مغلوب شدند، و هارتس با پیروزی 2-1 در سلتیک پارک انتقام شکست در لیگ را گرفت و رنجرز یک بار دیگر نایب قهرمان شد.
تابستان آن سال نقطه عطف بزرگی در کارنامه گتوزو در رنجرز محسوب می شود؛ والتر اسمیت، کسی که تأثیر پدرانه ای در کارنامه رینو ایفا کرده بود از این تیم جدا شد و به اورتون رفت. دیک ادووکات جانشین او شد، کسی که قصد داشت پست گتوزو را به مدافع راست تغییر دهد. این چیزی بود که او را تحت تأثیر قرار نداد، و بعد از تنها 10 بازی زیر نظر سرمربی هلندی، در اکتبر 1998 با مبلغ 3.5 میلیون یورو به ایتالیا برگشت تا برای تیم تازه صعود کرده سالرنیتانا بازی کند.
در آن زمان به نظر می رسید جدایی گتوزو مشکل چندانی برای رنجرز نخواهد داشت. بدون بازیکن ایتالیایی، آنها در لیگ اسکاتلند بهتر عمل کرده و با اختلاف 6 امتیازی نسبت به سلتیک، جام قهرمانی را پس گرفتند و در فینال جام حذفی اسکاتلند هم حریف خود را شکست دادند. در همین حال، به گفته لادروپ، کل اعضای تیم هیچ تصوری از آینده حرفه ای گتوزو نداشتند: «فکر نمی کنم هیچ کدام از بازیکنان رنجرز در آن زمان حتی یک پنی هم روی اینکه او ممکن است به چه بازیکنی تبدیل شود، شرط می بستند.»
علیرغم سقوط مجدد از سری آ، بازی جنگنده گتوزو خیلی از باشگاه های داخلی را در ایتالیا تحت تأثیر قرار داد و باعث شد در تابستان سال 1999 او راهی میلان بزرگ شود. در فوریه سال 2000، او یک ملی پوش ایتالیایی و عضو ثابت ترکیب اصلی میلان به حساب می آمد که به خوبی در مسیر تبدیل شدن به یکی از بهترین هافبک های دفاعی دنیا قرار داشت. تا زمان بازنشستگی در سال 2013، گتوزو یک قهرمانی در جام جهانی و دو قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا را تجربه کرد. با اینحال، پرستیژ تمام این عناوین و افتخارات، اهمیت 15 ماه حضورش در رنجرز را کم نمی کند.
بخش زیادی از اوقات فراغت گتوزو در گلاسکو صرف رفتن به رستوران ایتالیایی ماریو رومانو می شد، که بعداً با دخترش مونیکا ازدواج کرد. گتوزو حتی میل و اشتیاقش به پیروزی را هم به والتر اسمیت نسبت می دهد، که پیام «هرچه بیشتر تلاش کنید، شانس دستیابی به اهدافی که برای خود تعیین کرده اید را افزایش می دهید»، را به او القا کرده است.
در حالیکه گتوزو از لحاظ فنی هرگز بازیکن کاملی نبود، در طول کارنامه حرفه ای خود بیشتر به فداکارای و از خودگذشتگی، تلاش بی وقفه و جنگندگی در کارهای دفاعی خط میانی مشهور بود. حضور او باعث ایجاد ترس در مهاجمان حریف می شد و مطمئن بودند که گتوزو رد پای خود را در بازی خواهد گذاشت. به طور خلاصه در مورد او می گویند: «مرد اسکاتلندی که به طور اتفاقی در کالابریا [ایتالیا] به دنیا آمده است. گلاسکو یک استثنای نادر است.»
کاکا؛ رستاخیز پسر مسیح در دنیای فوتبال
میگویند فوتبالیستها دوبار مرگ را تجربه میکنند. یک بار زمانی که به مرگ طبیعی میمیرند و بار دیگر که بسیاری آن را به مراتب تلخ تر میدانند، خداحافظی از دنیای فوتبال است. داستان زندگی ریکاردو ایزکسون دوس سانتوز لیته یا همان کاکا با تجربه رفتن تا یک قدمی مرگ آغاز شد. زمانی که فقط هجده سال داشت و در اول راه فوتبالی خود گام بر میداشت، سانحه ای در استخر باعث شکسته شدن ستون فقراتش شد. جایی که مرگ را دید و بسیاری از پزشکان ادامه فوتبال بازی کردنش را غیرممکن میدانستند. راسل کرو در فیلم گلادیاتور درباره مرگ میگوید: «مرگ همیشه به تو لبخند میزند و تنها کاری که میتوانی انجام دهی این است که تو هم به آن لبخند بزنی.» کاکا اما نه تنها به مرگ بلکه به گفته خودش حتی به عیسی مسیح هم لبخند زد. مرد برزیلی بازگشت دوباره سلامتی خود را معجزه عیسی مسیح میدانست. درخشش در قلب برزیل و تیم سائو پائولو، خیلی زود باعث شد تا باشگاههای بزرگ اروپایی برای جذب استعداد برزیلی دست به کار شوند. انتخاب کاکا در آن زمان عجیب و ترسناک بود. میلانی که پر از ستاره بود! اما سوال اصلی جایی مطرح میشد که آیا پسری جوان که تنها تجربه بازی اش به لیگ برزیل محدود میشود، میتواند بین ستارهها خودش را پیدا کند. جیم ران، نویسنده مشهور و کار آفرین آمریکایی همیشه در سخنرانیهای خود جمله ای معروف به کار میبرد: «افراد موفق کارهایی انجام میدهند که افراد ناموفق دوست ندارند انجام دهند. آرزو نکنید ای کاش آسانتر شود. آرزو کنید ای کاش من بهتر شوم.»کاکا نه تنها آرزو کرد که بهتر شود، بلکه عزمش را جزم کرد و نه تنها بهتر شد، بلکه پس از گذشت مدتی کوتاه به بهترین بازیکن تیمش تبدیل شد. راستش را بخواهید هیچ چیز کاکا عادی نبود. حتی مثل داستان هایی که همیشه از بازیکنان برزیلی میشنویم هم نبود. اکثر آنها غرق در فقر بوده و چاره ای جز جنگیدن نداشتند ولی کاکا در خانواده ای ثروتمند حضور داشت ولی نمیخواست از رویاهایش دست بکشد. هزاران کیلومتر از خانه دور و با پیراهن میلان افتخار آفرینی میکرد.داستان زندگی کاکا گویی ملودرامی بود که تا چشم برهم زدیم دیوانه شخصیت اول فیلم شده بودیم. راستش را بخواهید اغراق نیست اگر بگوییم بسیاری از کودکان آن زمان، اینگونه عاشق فوتبال شدند. مگر میشود شب جادویی کاکا برابر منچستریونایتد در لیگ قهرمانان اروپا را۲۰۰۶ دید و دیوانه فوتبال نشد؟یادتان میآید کمی بالاتر درمورد اینکه آیا کاکا میتواند بین بهترینها در میلان خودش را پیدا کند یا نه سوالی مطرح کردیم؟ راستش را بخواهید بهتر است آن را فراموش کنید چرا که در سال ۲۰۰۷ پسر بچه رویا پرداز، دنیای فوتبال را به تعظیم خود در آورد. او بهترین بازیکن جهان شده بود و آخرین فردی بود که پیش از آغاز سلطنت دو قطبی مسی و رونالدو دستش به توپ طلا رسید.
یک بازی برای تاجگذاری عبور ممنوع کاناوارو در وستفالن
از تیک تاک ساعت می شد فهمید ثانیه های پایانی نیمه نهایی جام جهانی ۲۰۰۶ در حال به پایان رسیدن است و در همین حال، وستفالن اشتادیون در سکوت حیرت انگیز و در میان سر و صدای ایتالیاییها لحظات سختی را سپری می کرد. کشور میزبان آلمان، که هرگز در این ورزشگاه شکست نخورده بود، با گل فوق العاده زیبای فابیو گروسو، شکست خورده وارد دقیقه پایانی بازی شده بود.
توپ پایانی با ارسالی بلند به زمین ایتالیایی ها فرستاده شد تا بلکه یک گل تساوی بخش، بتواند آلمان را از این اتفاق تلخ نجات بدهد. از لبهای آلمانی ها، زمزمه دعای «Hail Mary» به وضوح به گوش می خورد. آن توپ بلند به کسی رسید که با ضربات سر خود، تمام حملات حریف را دفع می کرد. فابیو کاناوارو، خدای محوطه جریمه ایتالیایی ها چنان به دورخیز ایستاد که توپ را به سی یاردی وسط زمین فرستاد. لوکاس پودولسکی در حالی که نگاهش را به آسمان دوخته بود تا توپ را دریافت کند، ناگهان مقابلش دوباره کاناوارو را دید و در یک چشم بهم زدن، دوباره توپ از مقابلش محو شد.
مدافع یوونتوس با مقاومت بی نظیرش دوباره توپ را ربود و آن را سریعا به فرانچسکو توتی رساند. پاس رو به جلوی فرانچسکو توتی، توپ را به آلبرتو جیلاردینو که در گوشه زمین حرکت می کرد، رساند. جیلاردینو از گوشه چشم دل پیرو را زیر نظر داشت که هوشمندانه در حال حرکت به سمت دروازه بود. در یک لحظه پاس جیلاردینو به فضای خالی و حرکت دل پیرو، فینالیست را مشخص کرد. بردن توپ طلا توسط یک مدافع، کار بسیار بزرگی است. تنها سه نفر از زمان آغاز این جایزه - در سال ۱۹۵۶- موفق به کسب آن شدهاند. فرانتس بکن باوئر، افسانه و اسطوره آلمان در ۱۹۷۲ و ۱۹۷۶ جایزه را بالای سر برده؛ در حالی که هموطنش ماتیاس سامر توانسته بود در سال ۱۹۹۶ صاحب این جایزه گرانقدر شود. نیمه نهایی در دورتموند، باعث شد نام فابیو کاناوارو در تاریخ به عنوان سومین مدافع صاحب توپ طلا ثبت شود.
عملکرد کاناوارو در وستفالن اشتادیون مطمئنا یکی از بهترین عملکردهای دفاعی فردی در تمام دوران بود. ممکن است اغراق به نظر بیاید اما اهمیت مرحله، محل برگزاری، حریف و بازیکنان رقیب، اهمیت کار را مشخص می کند. ایستادگی و مقاومت کاناوارو در نیمه نهایی، از جنس ایتالیا بود. فابیو نه تنها تیمش را به افتخار بزرگی هدایت کرد، بلکه قهرمان مردمش شد.
کاناوارو در فصل 2005/6 سری آ، ۳۷ بازی برای یوونتوس انجام داد و ۴ گل به ثمر رساند؛ آن هم در شرایطی که تیمش با ۱۵ امتیاز اختلاف بر صدر جدول تکیه زده بود. این دومین قهرمانی پیاپی فابیو با «لا Vecchia Signora (بانوی پیر)» بود. آن زمان رسوایی کالچوپولی به اوج رسیده بود. یوونتوس علاوه بر اینکه دو عنوان قبلی لیگ را واگذار کرد، به سری بی تبعید شد. همه در جام جهانی از کالچوپولی خبر داشتند اما تصمیم به سقوط یوونتوس قهرمان به سری بی، درست در روزهای قبل از بازی با آلمان به بیرون درز کرد. واقعا عجیب بود. آتزوری خودش را برای اولین نیمه نهایی جام جهانی پس از ۱۲ سال آماده می کرد و ناگهان این خبر؟ مثل بمب بود.
آماده سازی ایتالیا برای جام جهانی ایده آل نبود اما کاری که کاپیتان کاناوارو انجام داد، در تاریخ بی نظیر بود و می شد به عنوان مورد مثال زدنی از آن نام برد. هنگامی که این تیم برای سرود قبل از مسابقه صف آرایی کرد، هوای آرامش و اعتماد به نفس را می شد حس کرد. این مرد طوری خونسرد بود که انگار خاطراتش با یوونتوس خراب نشده. این مدافع ناپلی، شاید از لحاظ قد چندان شانس نیاورده بود اما سعی می کرد با جنب و جوش و بازی خوانیاش، این نقص را رفع کند.
دقیقه ۱۵ بازی بود که میروسلاو کلوزه توپ را درون محوطه جریمه در موازای مسیر حرکت لوکاس پودولسکی ارسال کرد. پودولسکی با جانلوییجی بوفون تک به تک شده بود اما هنگامی که فکر می کرد خودش است و سنگربان کهنه کار ایتالیا، کاناوارو از نقطه کورش به مانند قطار سریع السیری آمد و با تکلی لحظه آخری، این اعتماد را به جیجی داد که تنها نیست و هوایش را دارد.
این اولین دوئل پودولسکی و کاناوارو بود اما آخرینش نبود. آن ها چندین و چند بار باهم روبرو شدند که تصمیمات صحیح را همواره کاناوارو می گرفت. درست ۵ دقیقه بعد از گرفتن اولین فرصت، پودولسکی با یک حرکت خوب سریعا از فضای پشت ماتراتزی و گروسو استفاده کرد و با بوفون تک به تک شد. کاناوارو آن لحظه ایده های دیگری در ذهن داشت. او می خواست بازی را بخواند و در لحظه و زمان درست، مداخله کند و دوباره باعث ناامیدی آلمانی ها شود.
از مراحل اولیه جام مشخص بود که کاناوارو روحیه خوبی داشت. تاکتیک این بود کاناوارو توپ را از مهاجمان حریف بگیرد و به پیرلو بسپارد تا معمار آتزوری، باقی کارها را انجام بدهد. کاملا مشخص بود کاناوارو به درخواست لیپی جلوتر بازی می کرد. او جلوتر بازی می کرد چون می خواست مهاجمان آلمان پیش از آنکه به محوطه جریمه برسند و زهرشان را بریزند، توپ را از دست بدهند. واقعا تاکتیک عاقلانه ای بود. توانایی او برای خواندن بازی همراه با سرعت اندیشیدنش، یک معنا داشت: کلوزه و پودولسکی باید سریعتر از همیشه فکر می کردند زیرا یک دیو کوچک مقابلشان دائم در حال تحرک بود.
کاپیتان آتزوری با وجود برخی از لحظات خطرناکی که آلمانی ها ایجاد کردند، در هیچ نقطهای از بازی هرگز تحت فشار قرار نگرفت. گل دراماتیک و در عین حال والا و غافلگیرانهی گروسو، ایتالیا را به فینال فرستاد اما کاپیتان در لحظات پایانی حرکتی انجام داد که خلاصه کل زحماتش در جام جهانی بود. سهم او در تیر خلاص دل پیرو، مو به تن سیخ می کرد. قبل از حرکت مدافعان آلمان، با آن قد کوتاه تمام ضربات سر را می زد، حتی اجازه نمی داد توپ برگشتی به بازیکنان حریف برسد و در مهم ترین لحظات، پاس های کلیدی ارسال می کرد.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4261/19424/76095
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4261/19424/76096
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4261/19424/76097
|
عناوین این صفحه
- گتوزو؛ مردی که اشتباهی در ایتالیا به دنیا آمد!
- کاکا؛ رستاخیز پسر مسیح در دنیای فوتبال
- یک بازی برای تاجگذاری عبور ممنوع کاناوارو در وستفالن