|
دستمزد بازیکن را باشگاه باید پرداخت کند یا طرفدار؟
یک هوادار مدعی شده که بخشی از دستمزد شیخ دیاباته و میلیچ را پرداخت کرده و بعد کاشف به عمل میآید سندی که این هوادار رو کرده جعلی است و از همه بدتر غلط املایی هم دارد! بابت همین کار هم از او در رسانه رسمی تشکر کردهاند!
موضوع جداً ناراحتکننده است؛ باشگاه استقلال یکی از دو سه باشگاه بزرگ فوتبال ایران است. باشگاهی که قدمت آن به دههها قبل از انقلاب برمیگردد و از سویی پرافتخارترین تیم ایرانی در فوتبال باشگاهی آسیا به شمار میرود. آیا هزینه دستمزد بازیکن این باشگاه باید از سوی هوادار پرداخت شود؟ بله هوادار میتواند به باشگاه کمک مالی کند، اما در نهایت پرداخت پول به بازیکن باید از سوی باشگاه باشد و سند آن توسط حسابداری باشگاه تأیید شود! نه اینکه هواداری در آن سوی مرزها به دروغ مدعی شود به حساب بازیکنان پول ریخته و بعد دو بازیکن خارجی مدعی شوند سندی که باشگاه رو کرده دروغ است! اینجا تقصیر کیست؟
هر کس میتواند از هر فرصتی «سوءاستفاده» کند و قانون هم تکلیف چنین انسانهای ابنالوقتی را مشخص کرده و حرجی بر آن آدم زرنگ نیست و باید یقه کسی را گرفت که فرصت این اتفاق را مهیا کرده. ایراد از مدیریت باشگاه استقلال است؛ اینکه به هر کسی اعتماد میکند و هر سندی را میپذیرد و آن را منتشر میکند. از همه مهمتر اینکه برای پرداخت دستمزد بازیکن به هوادار رو میاندازد! تصور میکردیم استقلال به عنوان یک باشگاه بزرگ و پرتماشاگر در ایران اینقدر ظرفیت درآمدزایی دارد که برای پرداخت دستمزد بازیکن به هر کسی رو نیندازد. به عقبتر برگردیم؛ باید به وزارت ورزش و جوانان خرده بگیریم که چرا این همه برای استقلال و پرسپولیس مدیر میگذارد؟ سالی سه، چهار مدیر برای پرسپولیس و استقلال انتخاب میشود در حالی که در باشگاههای حرفهای کمترین عمر مدیریت سه، چهار سال است. در ایران هم میتواند عمر مدیریت باشگاهی ۳ تا ۴ سال باشد، چون هر دولتی که به سر کار میآید دستکم ۴ سال سر کار میماند و وزارت ورزش و جوانان هم میتواند مدیر مورد اعتماد خود را برای ۴ سال برای استقلال و پرسپولیس برگزیند. اگر به توان مدیر انتخابی خود ایمان دارید که او را گذاشتهاید، پس حمایتش کنید و اگر طرف این کاره نیست چرا از اول انتخاب میشود؟
این رفتار باشگاه استقلال ما را به یاد فوتبال محلی میاندازد؛ در روزهایی که پول در فوتبال خیلی برو بیا نداشت. دههها پیش مربی بازیکن را به خدمت میگرفت و از فلان هوادار پولدار تیم میخواست مقداری پول به بازیکن بدهد. یا یک ماشین برای او بخرد و یا... تازه آن موقعها اصلاً اینطور نبود که هوادار به دروغ به مربی یا مدیر باشگاه بگوید به بازیکن پول داده و بازیکن منکر شود و در این بین آبروی باشگاه به تاراج برود. وقتی شیخ دیاباته و میلیچ در این باره با رسانههای خارجی صحبت کنند، دیگر بازیکنان و مربیان خارجی چه فکری در مورد باشگاه استقلال و فوتبال ایران خواهند کرد؟
سند جعلی پرداخت به بازیکنان خارجی استقلال تنها یک سند جعلی نبود، سوءاستفاده از نام باشگاه استقلال بود. بازی یک به اصطلاح هوادار با اسم بزرگ استقلال بود و جالب اینکه بخش حقوقی باشگاه هیچ بیانیهای در این باره منتشر نکرده و تنها تشکرات را حذف کردهاند! در حالی که اگر یک باشگاه حرفهای بود اعاده حیثیت میکرد. آن فرد با طرح چنین ادعایی از اسم استقلال استفاده و خود را مطرح کرد و جای تأسف است که چرا چنین فرصتی از سوی باشگاه استقلال به آدمها داده میشود؟ و اصلاً چرا یقه مدیری که چنین گاف عظیمی داده را نمیگیرند؟ کاش لااقل ادعای «حرفهای» بودن نداشتیم و این پسوند را از فوتبالمان برمیداشتیم.
مامه تیام؛ دلارهایی که به دست او نرسید
مامه تیام در روزهایی که در استقلال بازی میکرد این تیم تبدیل به یک تیم رؤیایی شده بود، چون هر توپی را تبدیل به گل میکرد. تا جایی که تماشاگران تیم گفتند تمدید قرارداد تیام باید مهمتر از تمدید قرارداد شفر باشد. باشگاه قرارداد شفر را تمدید کرد، اما قرارداد مامه تیام را نه! قرار بود در ترکیه به او پول بدهند، اما هیچ وقت این دلارها به دست او نرسید و مامه تیام از استقلال رفت. حالا چنین سرنوشتی در انتظار شیخ دیاباته است.
حسین هدایتی؛ هواداری که مدیر شد
حسین هدایتی به عنوان هوادار به فوتبال نزدیک شد و بعد خود در لیگ برتر باشگاهی به نام استیلآذین تأسیس کرد. او خیلی در فوتبال هزینه کرد، اما مشکل از جایی بود؛ پولهایی که او هزینه کرد از وامهایی بود که از دولت میگرفت! جالب اینکه در باشگاه او یکی از واسطههای مدعی پرداخت پول به مربیان خارجی شد در حالی که در این زمینه سندسازی صورت گرفت و فیفا هم به همین بهانه از استیلآذین امتیاز کسر کرد.
آنتونی استوکس؛ او هم قرار است از هوادار پول بگیرد
به نظر میآمد آنتونی استوکس هم یکی از خریدهای خوب پرسپولیس باشد، اما او خیلی زود از حضور در پرسپولیس سر باز زد به این بهانه که جان او به بهانه کرونا در ایران در خطر است. حالا، اما گفته میشود دستمزد او قرار است از سوی یکی از هواداران پرداخت شود. توصیه ما طبیعتاً به باشگاه این است که پول را از هوادار بگیرد و خود به حساب بازیکن بزند. سند باشگاه است که برای فیفا اعتبار دارد نه سند هوادار.
استراماچونی؛ هیچکس نفهمید چرا نیامد
باشگاه استقلال مدعی شد هر آنچه لازم بود برای بازگرداندن استراماچونی انجام داد، اما مربی ایتالیایی منکر میشد. گفتند او با یک تیم جدید مذاکره کرده و بهانه میآورد در حالی که اینچنین نبود. طبیعتاً انتظار از باشگاه استقلال این بود که اصلاً اجازه نمیداد استراماچونی تهران را ترک کند. مدیریت در باشگاه استقلال به خصوص مدیریت مالی، تبدیل به یک معادله چندمجهولی شده است و هیچکس راه حل را نمیداند.
سوپر جام؛ استقلال فقط هزینه کرد
پرونده سوپرجام هم یکی از پروندههای بحرانساز استقلال در سالهای اخیر بود. پروندهای که با بازی استقلال شکل نمیگرفت، اما بعد به جای قبول اشتباهات مسیر اعتراض به پرونده را در پیش گرفت و برای سفر و وکیل خارجی هزینه کرد و در نهایت هم رأی به سود پرسپولیس صادر شد. آنجا هم به باشگاه استقلال گفتند هزینه کند و برنده میشود! هزینه کرد، اما برنده نشد! بحران مدیریت در استقلال به نظر میرسد چیز تازهای نیست.
تعویض طلایی حجازی در مسابقهای که دیده نشد!
در اردیبهشت سال 1378 استقلال تهران به نمایندگی از ایران به مرحله نیمه نهائی رقابت های جام باشگاه آسیا رسیده بود . پیروزی آن ها برابر نیروهوائی عراق در مجموع دو دیدار با نتیجه سه بریک که با تساوی یک بر یک در عراق و پیروزی 2گله در ورزشگاه آزادی بود تیم ناصرخان حجازی را به مرحله گروهی منطقه غرب آسیا با العین امارات ،الهلال عربستان و کوپه داغ ترکمنستان رساند .آنها العین با تک گل علیرضا اکبرپور شکست دادند، الهلال عربستان شکست دو بریک را در روز گلزنی فرهاد مجیدی و سیروس دین محمدی برابر غول آسیا استقلال تجربه کردو در روز آخر بایک گل مغلوب کوپه داغ ترکمستان شدند تا به مرحله نیمه نهائی جام باشگاه های آسیا به همراه العین صعود کنند.
از شرق آسیا دو تیم جوبیلو ایوآتا و دالیان چین خود را به این مرحله رسانده بودند. کنفدراسیون فوتبال آسیا بعد از مدتها انتظار ایران میزبان مرحله نیمه نهائی اعلام کرد و مقرر شد مرحله نیمه نهائی 8اردیبهشت 1378که فردای عاشورای حسینی بود برگزار و فینال در روز جمعه 10اردیبهشت برگزار شود.
در روزی که تلویزیون ایران به دلایلی بازی بزرگ نیمه نهائی استقلال به صورت زنده به تصویر نکشید و آن را با 24ساعت تاخیر پخش کرد در ورزشگاه آزادی 75هزار نفر با برگزاری حسینه ای پرشکوه خود را آماده یکی از جذاب ترین دیدارهای تاریخ باشگاه های آسیا کردند.در بازی اول جوبیلو ایوآتا در ضربات پنالتی و بعد از 120دقیقه بازی برابر العین که 2بر 2شده بود حریف خود را با نتیجه 4بر دو شکست دادو به فینال آسیا رسید.
دالیان در ترکیب خود رضا شاهرودی بازیکن قدیمی پرسپولیس داشت و همین موضوع حساسیت این بازی را دو چندان کرده بود .بازی دو تیم با حملات استقلال شروع شد ولی تا اواخرنیمه اول گلی به ثمر نرسید،تلاشهای استقلال که با حمایت هواداران همراه بود بالاخره نتیجه داد تا در نهایت شوت زمینی پشت هجده قدم محمود فکری استقلال را یک بر صفر از حریف خود جلو بندازد ودر نهایت دوتیم با همین نتیجه به رختکن رفتند.
در آغاز نیمه دوم ضربه سر موسوی که به حالت شیرجه ای زده شد نماینده ایران با دو گل از حریف خود پیش انداخت تا خیال هواداران استقلال برای رسیدن به فینال و کسب سومین ستاره آسیائی بیشتر شود،هر چند داستان این بازی کمی فرق داشت .هنوز 30دقیقه به پایان بازی باقی مانده بود و قرار بود تماشاگران حاضر در ورزشگاه تا مرز سکته پیش بروند ،باور کردنی نبود دالیان به بازی برگشت با سه گل در 17دقیقه !عقربه های ساعت ورزشگاه آزادی دقیقه 77را نشان می دادند ودر تابلو ورزشگاه نتیجه 3بر 2به نفع دالیان ثبت شده بود .کام بک چینی ها در راه بود و حالا آنها داشتند از تاریخ انتقام می گرفتند تا شکست تلخ تیم ملی کشورشان را در شهریور 76با نتیجه 4بر دو که در شهر دالیان و با همین شرایط بود را جبران کنند.
دالیان با رضا شاهرودی 3بر دو پیش بود؛ 13دقیقه به پایان بازی باقی مانده بود و زمان به سرعت برای هواداران استقلال سپری می شد .بازی گره خورده بود و برخلاف نیمه اول موقعیت گلی برای استقلال به وجود نمی آمد .چینی ها خوب دفاع می کردند تا به فینال برسند .ولی نه داستان این بازی فرق داشت، کام بک اصلی بازی در راه بود . حجازی دستورامضا مهمترین برگه تعویض زندگیش داد، علیرضا اکبرپور به بازی آمد تا دقیقه 87بازی ورزشگاه آزادی غرق در خوشحالی شود .فرار در عمق اکبرپور با ضربه فنی او به گوشه سمت چپ دروازه نتیجه را سه بر سه کرده بود و بازی باید در وقت های اضافه که در آن زمان با قانون گل طلائی همراه بود ادامه پیدا می کرد .
بازی به وقت های اضافه رفت، در نیمه اول وقت های اضافه تلاش های هر دو تیم نتیجه ای نداشت، وقت اضافه دوم فرارسید . در دقیقه 108بازی حضور ذهن عالی علی موسوی با چرخشی زیبا در دروازه جنوبی ورزشگاه همراه شد تا استقلال با گل طلائی و دبل موسوی برنده شود و به چهارمین فینال آسیائی خود برسد.رکوردی که یکی از افتخارات باشگاه استقلال و هواداران این تیم است.
لیگ بدون تماشاگر؛ برندهها و بازندهها
بهروز رسایلی
هماکنون شواهد نشان میدهد شرایط برای از سرگیری مسابقات لیگ برتر فوتبال فراهمتر از قبل شده و شانس اینکه رقابتهای این فصل پشت درهای بسته برگزار شود، به شکل چشمگیری افزایش پیدا کرده است. چند لیگ آسیایی و اروپایی با همین برنامه، تمرینات باشگاهها را استارت زدهاند و بهنظر میرسد این اتفاق در ایران هم رخ خواهد داد؛ مخصوصا که طی روزهای اخیر مردم در بسیاری از مشاغل بهطور تدریجی سر کار برگشتهاند. گفته میشود تمرینات تیمهای لیگ برتری از دهه دوم اردیبهشت آغاز خواهد شد و پس از آن با پایانماه رمضان، لیگ بهطور رسمی استارت میخورد. فاکتور بسیار مهم اما بدون تماشاگر بودن مسابقات 9هفته پایانی است؛ مسئلهای که میتواند در تعیین سرنوشت بالا و پایین جدول تأثیر زیادی داشته باشد. قطعا تیمهای پرتماشاگرتر از این شرایط صدمه خواهند خورد.
برندهها
بدون تردید سراغ بزرگترین برندگان برگزاری بدون تماشاگر مسابقات را باید در انتهای جدول گرفت؛ جایی که 2 تیم خودروساز پیکان و سایپا در نبرد برای بقا هستند و حتما از استادیومهای خالی سود خواهند برد. این 2 تیم را میتوان کمتماشاگرترین تیمهای تاریخ مسابقات لیگ در ایران دانست. آنها به سکوهای خالی انس گرفتهاند و عادت دارند وسط بازی، فقط صدای همتیمیها و مربیانشان را بشنوند. هماکنون پیکان با 15امتیاز در قعر جدول ردهبندی قرار گرفته و سایپای 19امتیازی هم 2 رده بالاتر، روی پله چهاردهم ایستاده است. هر دو تیم برای حفظ سهمیه و باقی ماندن در لیگ به کسب حداکثری امتیازات از 9مسابقه باقیمانده نیاز دارند و حالا خبر خوش برای آنها این است که میتوانند بدون فشار هواداران حریف، دنبال رسیدن به این هدف باشند. پارسجنوبی جم هم از دیگر فانوس به دستهای لیگ نوزدهم است. آنها با 20امتیاز دوازدهم هستند و چون معمولا نرخ تماشاگر پایینی دارند، احتمالا از برگزاری مسابقات پشت درهای بسته خشنود خواهند شد. ذوبآهن و ماشینسازی هم در زمره تیمهای کمتماشاگر لیگ برتر قلمداد میشوند اما آنها تقریبا در میانههای جدول جاخوش کردهاند و بعید است در ادامه راه خیلی اتفاق خاصی برایشان رخ بدهد.
بازندهها
شاید اگر پرسپولیس در صدر جدول 10امتیاز با رقبا فاصله نداشت، میشد این تیم را بازنده اصلی برگزاری مسابقات پشت درهای بسته دانست. در فوتبال چیزی غیرممکن نیست، اما منطق میگوید با توجه به همین فاصله و مسابقات آسانتر سرخپوشان در ثلث سوم لیگ، بعید است که چنین فاکتوری بتواند قهرمانی پرسپولیس را به خطر بیندازد. کمی پایینتر اما شاهد یک جنگ بزرگ برای کسب سهمیه آسیایی هستیم؛ جایی که سپاهان، تراکتور، استقلال، شهرخودرو و فولاد بهترتیب با 37، 37، 36، 35و 33امتیاز روی پلههای دوم تا ششم ایستادهاند. تازه فراموش نکنید فولاد و استقلال یک بازی عقبافتاده دارند که روبهروی هم برگزار خواهد شد. بنابراین رقابت برای آسیایی شدن بسیار داغ است. با درنظر گرفتن جایگاه تیمها و وزن هوادارانشان، بهنظر میرسد برگزاری مسابقات پشت درهای بسته از همه بیشتر به ضرر تراکتورسازی است؛ تیمی که معمولا در مسابقات مهمتر میانگین تماشاگر خوبی دارد و این میتوانست برای آنها پوئن باشد. تراکتور پارسال هم آسیایی نشد و این مسئله بسیار برای آنها ناگوار آمد؛ آنقدر که سعی کردند با شکایت از شهرخودروی مشهد مجوز حضور در لیگ قهرمانان را بگیرند، اما تلاششان به جایی نرسید. تبریزیها اگر امسال هم آسیایی نشوند، این مسئله یک شکست بزرگ برای زنوزی خواهد بود و شاید او را در مورد ادامه باشگاهداری مردد کند. نکته بامزه اینکه قبل از کرونا، تراکتور قویا گفته بود اجازه ورود دوربینها به ورزشگاه یادگار امام و پخش مسابقاتش از تلویزیون را نخواهد داد. حالا اگر بازیها بدون تماشاگر شود، مسابقات این تیم را نه از پای تلویزیون میشود دید و نه از داخل ورزشگاه! پایین جدول هم 2 تیم شاهین بوشهر و گلگهر سیرجان که برای بقا میجنگند، بدون تماشاگرانشان با دشواری مواجه خواهند شد؛ مخصوصا شاهین که هم هواداران بیشتری دارد و هم قبل از کرونا تازه اوج گرفته بود.
دومین داربی بدون تماشاگر تاریخ
یک نکته بامزه دیگر در همین مورد؛ پرسپولیس و استقلال همچنان در جدول جام حذفی امسال حضور دارند. سرخپوشان به نیمهنهایی رسیدهاند و آبیها در یکچهارم باید با سپاهان مصاف بدهند. اگر سرخابیها در ادامه مسابقات حذفی به هم بخورند و بازیها پشت درهای بسته باشد، شاهد برگزاری دومین داربی بدون تماشاگر تاریخ خواهیم بود. شهرآورد خاموش قبلی، سال 73در بندرعباس برگزار شد که 2 تیم به تساوی بدون گل رضایت دادند. آن بازی بهخاطر حواشی، دعواها و محرومیتهای سنگین ناشی از داربی قبلی در بندرعباس و پشت درهای بسته برگزار شد.
لودوویچ دلشات؛ فرشته یا شیطان؟
اینروزها نام لودوویچ دلشات وکیل سرشناس عالم فوتبال در فوتبال ایران به کرات شنیده می شود؛ بعد از اینکه زنوزی مالک باشگاه تراکتور این وکیل را به مسایلی چون تبانی متهم کرد امروز باشگاه تراکتور نیز اعلام کرده بزودی از این داور به دادگاه عالی ورزش شکایت خواهد کرد.
اما لودوویچ دلشات کیست که اینقدر اینروزها نامش را می شنویم. در عالم وکیل های ورزشی و حوزه فوتبال او بی شک یکی از سرشناس ترین وکیل ها دعاوی است. کسی که ده سال مسئول حقوقی و همچنین رئیس شورای حل اختلاف فیفا بوده است. او امروز اما در هیبت دوگانه فرشته و شیطان مقابل فوتبال ایران ظاهر شده است؛ در حالی که از یک طرف وکیل بازیکنان خارجی است و علیه باشگاه های ایرانی طرح دعوا می کند از سوی دیگر به فدراسیون فوتبال ایران در پرونده مارک ویلموتس کمک می کند.
در مورد لودوویچ این وکیل پایه یک سوئیسی گفته می شود یکی از خبره ترین وکلای دعاوی در عالم فوتبال است، او همانطور که گفته شد ده سال رئیس DRC (اتاق حل اختلاف فیفا) بوده و یکی از مورد وثوق ترین افراد فدراسیون جهانی فوتبال به حساب می آید. او وکیلی نسبتا جوان و کم حرف است که با دو دستیار کره ای اش کارها را انجام می دهد.
در مورد دلشات در ایران اما امروز یک گروه مخالف جدی و یک گروه موافق قرار دارد و مشخص نیست آیا او برای فوتبال ما یک فرشته است یا شیطان؟ شاید هر دو. او اکنون پرونده کوین فورچونه را برای پیروزی علیه تراکتور در ایران به دست گرفته است اما درباره پرونده استوکس و کنستانت نیز نظر مخالف مالک باشگاه تراکتور می گوید که دلشات توانسته تخفیف خوبی بگیرد. او مبلغ درخواستی 1 میلیون و ششصد هزاریورویی استوکس را به 500 هزاریورو و پرونده 1میلیون و پانصدهزار دلاری کنستانت را به رقمی در حدود 400 هزاریورو می رساند. در واقع موضوع مورد اختلافی که امروز وجود دارد این است که برخی معتقدند لودوویچ دلشات در پرونده های کنستانت و استوکس نباخته است و بلکه توانسته تخفیف خیلی خوبی هم برای تراکتور بگیرد.
استدلال این گروه این است که اصولا به چند دلیل فیفا در این پرونده ها رای را به نفع بازیکنان شاکی اعلام می کرد؛ اول اینکه فیفا معمولا در پرونده بازیکن و باشگاه طرف باشگاه را می گیرد و موضوع مهمتر اینکه قانونی وجود دارد که اگر باشگاهی تا دو نتواند مطالبات بازیکنش را بدهد آن بازیکن می تواند فسخ و حق و حقوقش را از راه قانونی بگیرد. باشگاه های ایرانی معمولا به این موضوع زمان فرصت دوماهه توجهی نمی کنند. این قانون فیفا توجهی به مفاد قرارداد ندارد و در صورتی که باشگاه به تعهدش عمل نکند طبق قانون حق را به بازیکن خواهد داد.
یادداشت ها
خلأ قانونی یا تبانیهای چرک؛ اقدامات مشکوک
سعید سرفرازیان
به جرأت میتوان گفت فوتبال ایران به بهشت دلالان و ایجنتهای بازیکنان فوتبال تبدیل شده است. چون میتوانند با آوردن بازیکنان بیکیفیت پولهای کلان به جیب بزنند، بدون اینکه مورد بازخواست خاصی قرار بگیرند. مدیران باشگاهها از قانون نقل و انتقالات بینالمللی آگاهی کافی ندارند و حتی برایشان سخت است که در کنار آنها وکلای قانون شناس و ماهری حضور داشته باشد تا بر روند امضای قراردادهایی که با بازیکنان و مربیان خارجی صورت میگیرد نظارت داشته باشند، به همین دلیل دلالانی که به جاهای مشکوک وصل هستند میتوانند به راحتی هر بازیکن بی کیفیتی را با هر شرایطی که آنها تعیین کنند به تیمهای ایرانی قالب کنند و حتی برای بعد از امضای قرارداد و دریافت حق ایجنتی هم نقشههای گنج بدون رنج بکشند. کافی است قرارداد بازیکن خارجی تیم را طوری تنظیم کرد که با عقب افتادن دو قسط و بعضاً حتی کمتر از دو قسط مقدمات فسخ قرارداد و سپس شکایت به فیفا را فراهم کرد تا مسیر رسیدن به پولهای کلان هموار شود، متأسفانه در سالهای اخیر و با باز شدن پای بازیکنان خارجی به فوتبال ایران این موضوع به یک موضوع روتین تبدیل شده است. حتی برخی به مزاح میگویند در مقر فیفا یک اتاق مخصوص به فوتبال ایران وجود دارد تا به شکایتهایی که از باشگاههای کشورمان میشود رسیدگی کنند، البته این حرف یک مزاح تلخ و یک واقعیت محض است که در قالب شوخی و مزاح بیان میشود. در سالهای اخیر به طور میانگین سالانه شش هفت پرونده از طرف تیمهای ایرانی در فیفا و مجامع قضایی مرتبط با ورزش مورد بررسی قرار میگیرد و با تأسف اغلب این پروندهها به ضرر طرفهای ایرانی مختومه میشوند، پس حتماً کسانی هستند که در خارج و حتی داخل کشور میتوانند در این مسیر با اعمال نفوذ و تأثیر گذاری با افرادی جاعل دست به پرونده سازی های دورغین بزنند و با بی اطلاعی مدیران باشگاههای کشور و خلأ قانونی و البته عدم نظارت کافی نهادهای نظارتی از فوتبال بی در و پیکر ایران پولهای تُپُل به جیب بزنند. فوتبال ایران به گاو پیشانی سفید در مجامع بینالمللی این رشتهی جذاب ورزشی تبدیل شده از بس که از ایران پروندهی شکایت و اعتراض به فیفا ارسال میشود. به تازگی هم ادعا شده که افرادی هستند که از عدم حضور مراجع قضایی و نظارتی سواستفاده میکنند تا به نوع و زمان رسیدگی این پروندهها دخل و تصرف صورت گیرد، و از این راه به پولهای خوبی هم رسیدهاند. وضعیت فوتبال ایران در مورد شکایت های بیشماری که از آن در فیفا وجود دارد گل بود به سبزه هم آراسته شد. اگر به یاد داشته باشید پروندهی شکایت پروپئیچ از استقلال با مبلغی در حدود چهل هزار دلار و حتی کمتر به فیفا رسید ولی وقتی این پرونده بسته شد پروپئیچ چهارصد و هفتاد هزار دلار از استقلال دریافت کرد، البته مشابه این پروندهها در همهی تیمهای فوتبال ایران به وفور وجود دارد که پرداختن به آنها به فرصت و زمان زیادی نیاز دارد. حالا که کدهایی از سوی بعضی افراد شاغل در فوتبال در مورد سواستفاده و به نوعی اخاذی از پروندههای قضایی فوتبال بیان شده میطلبد قوه قضاییه و نهادهای نظارتی با جدیت بیشتری به این موضوع ورود کنند و این ناندانی را برای همیشه ببندند و اهالی این حکایت ملال آور را رسوای خاص و عام کنند!
علیه تراکتور، بر ضد استقلال
اردشیر لارودی
وقتی کار به اینجا میرسد، از این مجازات برای تفهیم شرایط پیشآمده، استفاده میکنند: ... آش خیلی شور شده و خان هم فهمیده است! آیا حق با رضا اسدی نبود که تراکتور را منطبق با اصول و اولویتهای ویژه میخواست؟ حالا غرور کاری و شخصیت حرفهای تراکتور، دستخوش یک بازی بد و خیلی بد هم شده است! کسانی که استخدام شده بودند، دفاع کنند از دغدغههای تراکتور، انگار که آن کار دیگر کردهاند و به زیان تراکتور در جلسههای چندی اظهار نظر و اقامه دعوا کردهاند!
زنوزی از هوشنگ نصیرزاده نام میبرد که گویا بسیار بیشتر از بقیه مورد اعتماد و وثوق تراکتور بوده است، ولی هنگامی که کار به دادگاه فیفا کشید، قرائن را جور دیگری عرضه داشتند و برد حقوقی در محکمه استانبول را به یک باخت همهجانبه بدل کردند، اما چگونه؟ اما چرا؟ حریف تراکتور در مورد دو بازیکن اسکاتلندی و ایرلندی -یا هر جای دیگری- چگونه استدلالهای تراکتور را به خود این تیم برگرداند؟ تمام ادله، چطور به زیان چند صد هزار دلاری تراکتور، تغییر پیدا کرد؟ مگر همه آقایان وکلا، یکپارچه و متفقاً، تراکتور را برنده پیشاپیش این دادگاه نمیدانستند، پس چرا جور دیگری شد؟
زنوزی، حس بسیار بدی دارد، هم درباره عملکرد وکلایش در تراکتور و هم در مورد ماشینسازی! چه بداقبال است این زنوزی؟ این هم از همکاری همکاران!
یحیای عاقل، یحیای ماهر
یحیی گلمحمدی، زیرکانه و هم عاقلانه، درباره امروز و فردای پرسپولیس در لیگ برتری که آینده اش معلوم نیست که چگونه به جلو میرود، حرف زد! هم صحیح و هم صریح! بدون لاپوشانی، در کمال شمردگی! یحیی، نه شعاری سخن گفت و نه سوار موج شد! حرفهای او درباره مسائل روز، هم مسئولانه بود و هم توأم با آگاهی! نه هیجانزده و نه خسته و نشسته!
... آمادهایم برای شروع دوباره، ولی این شروع و جوانب آن را موکول میدانیم به تصمیمهای روزآمد تصمیمگیران! برای فوتبال و برای پرسپولیس، اولویت اول، حفظ جان حتی یک نفر از مردم است! آری، جان همه را باید پایید و هیچکس را با خطر حداقلی هم، مواجه نکرد! اول سلامتی، دوم سلامتی و سوم هم سلامتی! بعد بازی، بعد پیشرفت!
یحیی البته به یک اولویت دیگر هم، با قوت اشاره کرد:مردمی هستند که در کنار لیگ برتر، اقتصاد کوچک و یا بزرگی دارند! کسانی که از این طریق امرار معاش میکنند! در تیمها، در باشگاهها، در فدراسیون و در سازمان لیگ! به این چرخه هم باید توجه داشت! نان و کسب و کار مردم!یحیی حرفهایش را با مزهمزه کردن به زبان آورد! نه به میخ زد و نه به نعل کوبید! بدون ادا، بدون فرصتطلبی و بدون هر ایفای نقش!
کلاهی چه بزرگ و چه گشاد
کار استقلال، به تماشا کشیده میشود! تازهمدیران جدیدالمیدان، به رغم نیت خوبشان، به واسطه درد بیپولی و تقابل علم اقتصاد، زود به اشتباه میافتند و به جاده خاکی میزنند! مرد رندهای روزگار هم که در واقع، نامردهای حقهباز و کلکاندازهای زمانهاند، به سوءاستفاده میپردازند و ضمن کلاهبرداری، کلاه هم میگذارند! مثل ادعای دروغین تسویه حساب با دیاباته و ملیچ که از بیخ «چاخان» بازی بود و کلاهکلاه کردن!
و اینجاست که کار استقلال دیدنی میشود! یک طرف مردانی که سادهاندیشی کردهاند، طرف دیگر گرگهای گوسفندنمایی که به گله زدهاند و چهها که نکردهاند! این وسط، هم خلیل زاده مانده است، مبهوت و مات که اینان دیگر کیستند و چهجور هوادارانی به شمار میآیند؟! و نیز احمد سعادتمند که هنوز هم نمیداند، کدام را باید باور کند؟ دم خروس را که از لای پیراهن دغلکاران متقلب بیرون زده، یا وعده وعیدهای پر از فریب آرسن لوپنهای روزگار را؟! کلاهبردارانی که حتی میتوانند، سر استقلال هم کلاه بگذارند! درباره اسکوچیچ و چشماندازش برای تیم ملی، فردا چیزکی خواهیم نوشت!
دندان پوپولیسم را بکش!
سام ستارزاده
بدهی ۴۰ میلیاردی جاری باشگاه پرسپولیس یک خبر تلخ ولی روتین بود که از زبان عضو هیأت مدیره سرخها نقل شد. این مبلغ، تنها بخشی از بدهی کلان یکی از پرهوادارترین باشگاههای ایرانی است که باید طی یکی دو ماه آینده صاف شود؛ آن هم در شرایطی که شایعات کوچ ناگهانی بازیکنان سرخپوش هم روزبهروز جدیتر میشود. بشار رسن چمدانش را از همین حالا، به مقصد قطر بسته، شجاع خلیلزاده، علی علیپور و مهدی ترابی سودای لژیونر شدن را در سر دارند. آنتونی استوکس و کریستین اوساگونا هم فعلاً به بازگشت به ایران حتی فکر نمیکنند. تمام این بازیکنان و حتی آنهایی که برای فصل بعد هم تحت قرارداد با پرسپولیس هستند، از عدم دریافت معوقاتشان شاکی هستند. جدیدترین نمود شکایتشان هم، پاک کردن پست اینستاگرامی مشترکی بود که در حمایت از مدیران باشگاه نوشتند. حجم کمرشکن بدهی در اردوگاه قرمزها، بیشباهت به رقیب سنتی و بسیاری دیگر از لیگ برتریها نیست. اما تفاوت پرسپولیس با اکثر تیمهای دیگر، در خرجهایی است که در سالهای گذشته صورت گرفته تا مسبب بخش بزرگی از این بدهی سر به فلک کشیده کنونی باشد. شیوه مدیریت عوامفریبانه که در آن خزانه باشگاه بهجای نقدینگی با خبر و وعده پر میشود، ستونهای پرسپولیس را هر روز بیشتر از دیروز میلرزاند. شاید پارسال در چنین روزی میشد این فاجعه را پشت افتخارآفرینیهای متوالی پرسپولیس برانکو پنهان ساخت؛ اما بالاخره روزی مانند امروز فرا میرسید که به خود بیاییم و این سؤال را از ادارهکنندگان پرسپولیس در سه فصل اخیر بپرسیم: «اگر شما آهی در بساط نداشتید، چگونه و با چه پشتوانهای سه سال است که چنین بیپروایانه دست به هزینههای گزاف و زیانبار میزنید؟» مدیران سابق پرسپولیس، در سالی که از نایب قهرمانی آسیا دو میلیون درآمد کسب کردند، با ماریو بودیمیر قرارداد ۵۰۰ هزار یورویی بستند. و امسال در حالی که حسابهای تهی باشگاه برانکو و کالدرون را به درب خروجی هدایت کرد، بیش از ۲۰۰ هزار دلار به جونیور براندائو دادند تا از عهده کنترل ساده توپ هم برنیاید و ۱۶۰ هزار دلار هم به استوکس تا در دبی خود را غرق لذت و عیاشی کند و بیشتر هم پول بخواهد. البته صورتحسابهای نجومی بازیکنان خارجی، تنها یک نمونه از شاهکار مدیریتی سرخهاست که باید کنار ماجرای بستن قرارداد دلاری با بازیکنان داخلی و اردوی زمستانی کمپ اسپایر که اخیراً مشخص شد برای شاگردان برانکو رایگان نبوده، قرار گیرد تا به درک عمیقی از کوتهنگری اقتصادی تمام مدیران اخیر پرسپولیس برسیم. این خرجهای افسارگسیخته که سالهاست با اصطلاح «بمب ترکاندن» روی آن سرپوش گذاشته میشود، شاید روزی با گردآوردن یک تیم کهکشانی هواداران پرسپولیس را از افتخارآفرینیهای تیم محبوبشان سرخوش کرد تا چشم بر تیرگی بیشتر وضع اقتصادی باشگاه محبوبشان ببندند. اما اکنون، دلار 17 هزارتومانی حقیقت وحشتناکی را روی پرده انداخته که هیچ یک از مدیران سابق پرسپولیس حتی برای گردن گرفتن آن بازخواست نمیشوند. کادر مدیریتی که باید این افتضاح بهبار آمده را جمع کند نیز اکنون عملاً تنها از سه نفر تشکیل شده است. سرپرست موقت پرسپولیس، گویا دندانپزشک ماهری است. او شاید نتواند توان اداره مالی باشگاه در درازمدت را داشته باشد؛ اما دست کم میتواند به این چرخه پوپولیسم پایانی ببخشد. توقع زیادی است چه از سرپرست کنونی و چه از مدیرعامل آینده سرخپوشان، بخواهیم برای رفع موانع اقتصادی خودشان و سایر باشگاههای داخلی، یکبار برای علیه حق پخشی که به فوتبال داده نمیشود، برای عمده درآمد تبلیغات محیطی و برندینگ که به رایگان نصیب دیگران میشود و لیگی که شرکت در آن پاداش مالی ندارد، نیروی مردمی حامی پرسپولیس را بسیج کنند. تنها میشود از آنها طلب کرد که بگذارند این مردم عاشق فوتبال و عاشق پرسپولیس، با چهره واقعی تیمی مواجه شوند که برخاسته از فوتبالی است محروم از درآمدزایی از راههای متداول و قبضه شده بهدست افراد متفرقه
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4264/19447/76206
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4264/19447/76207
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4264/19447/76208
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4264/19447/76209
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4264/19447/76210
|
عناوین این صفحه
- دستمزد بازیکن را باشگاه باید پرداخت کند یا طرفدار؟
- تعویض طلایی حجازی در مسابقهای که دیده نشد!
- لیگ بدون تماشاگر؛ برندهها و بازندهها
- لودوویچ دلشات؛ فرشته یا شیطان؟
- یادداشت ها