|
به بهانه سالروز شهادت مالک اشتر جبهه؛
ققنوس پیش پایت زانو میزند
گرچه اکبر شیرودی تنها چندساعت پیش از رسیدن حکم اخراجش از هوانیروز توسط بنیصدر شهید شد، اما خونش چنان برکتی داشت که درست در چهلمین روز شهادتش، بنیصدر مجبور به فرار از ایران شد.
۸ اردیبهشت، سالروز شهادت سرلشگر خلبان علیاکبر قربانشیرودی است. شیرودی بالاترین ساعت پرواز را بین خلبانهای جنگی جهان داراست و شجاعت ستودنیاش از دیگر ویژگیهای اوست که بارها نقل شده است؛ از جمله تمردی که از دستورات فرماندهی کل قوایی چون ابوالحسن بنیصدر داشته و همراه با چندخلبان دیگر، باعث حفظ دشت ذهاب و جلوگیری از سقوط آن شد.
هلیکوپتر کبرای شیرودی که توسط آیتالله هاشمی رفسنجانی با لقب مالک اشتر خوانده میشد، بیش از ۴۰ بار سانحه دید و بیش از ۳۰۰ بار مورد اصابت گلولههای دشمن قرار گرفت. علیاکبر شیرودی و احمد کشوری یا حمید سهیلیان از جمله نامهای خلبانهای هوانیروز در سالهای ابتدایی جنگ بودند که بهواسطه ساخت سریال تلویزیونی «سیمرغ» نامشان سر زبانها افتاده است. اما مثل شیرودی، خلبانهای زیادی در جبهه حضور داشتند که نامشان هنوز پرآوازه نشده است؛ مثل یحیی شمشادیان و دیگر خلبانان ازجانگذشته هوانیروز.
علیاکبر شیرودی سال ۶۰ حین عملیات در منطقه بازیدراز، از ناحیه کتف مورد اصابت گلوله شلیکشده از سمت تانک عراقی قرار گرفت و کمکخلبانش موفق شد هلیکوپتر آسیبدیده را سالم و بدون انفجار در پایگاه فرود بیاورد. پس از اینفرود شیرودی توسط همرزمانش تشییع و در نهایت در شهر شیرود محل تولدش به خاک سپرده شد.
نوشتاری که در ادامه میآید، تا حدودی سعی دارد نسبت به مالک اشتر یا ستاره درخشان جبههها ادای دین داشته باشد:
هنوز خورشید اول مهرماه سال ۵۹ درست و حسابی طلوع نکرده بود که همراه خلبانان سه فروند بالگرد کبری و دو فروند بالگرد ترابری راه افتادند سمت پادگان ابوذر. تیم آتشی بهسرپرستی احمد کشوری هم راهی ایلام شد. همینکه پرندهاش روی زمین فرود آمد از آن بیرون پرید و یکراست رفت سراغ فرمانده پادگان. دیدن لشکرهای زرهی عراق که از سهمحور قصر شیرین، ازگله و نفت شهر بدون مواجهه با هیچمانعی با سرعت بهسمت گیلان غرب میرفتند، آتشش زده بود. سرهنگ را مخاطب قرار داد و از او خواست برای تعبیرنشدن بلوف صدام مبنی بر فتح سهروزه تهران کاری بکند. اما فرمانده که از شروع ناگهانی جنگ ظرف کمتر از ۲۴ ساعت گذشته حسابی بههم ریخته بود، دستور فرمانده کل قوا، بنیصدر را بهانه کرد و جواب داد تنها کاری که مأمور به انجام آن هستند تخلیه پادگان است.
برای اکبر باور کردنی نبود. سر در نمیآورد چهطور دلشان میآید مهمات پادگانی را که هنوز یکگلوله به طرفش شلیک نشده، از بین ببرند و عقبنشینی کنند. بعد از آنهمه مصیبتی که برای حفظ کردستان کشیده بودند، نمیتوانست اینحجم از بیتفاوتی و خیانت را تحمل کند. همانطور که از اتاق سرهنگ بیرون میآمد داد زد: «خائنها! میخواهید همینطور دست رو دست بگذارید تا بعثیها بیان زن و بچه ما و مردم رو ببرن؟ بهخدا قسم هرکس رو بخواد عقبنشینی کنه، خودم میزنم. هرکس هم میتونه پرواز کنه همین الان بره استارت بزنه»
مخاطب جمله آخر، رفقای همکارش بودند که همگی با اکبر موافق و همنظر بودند و عقبنشینی در آنشرایط را بهنفع انقلاب و کشور نمیدانستند. بین نیروهای فنی اما چندنفری مخالف حضور داشت که حاضر به همکاری نبودند و بالگردها در غیابشان با زحمت چندبرابر سه نفر از بچههای فنی که در همراهی سنگ تمام گذاشتند؛ وارسی، مهماتگیری و آماده پرواز شدند. سرهنگ و نیروهایش در اینفاصله از زمان استفاده کرده و تا گردنه قلاجه عقب نشسته بودند. اما حضور بهموقع اکبر و زبان توأم بهتهدید و التماسش بار دیگر آنها را به پادگان ابوذر باز گرداند. تنها خواسته اکبر از آنها این بود که در پادگان بمانند و بدون هیچمشارکتی در سد کردن راه متجاوزین، با خالینکردن پادگان خلبانها را حمایت کنند.
همین که سایه سهبالگرد آماده پرواز شده بر جادهای که تا قصر شیرین امتداد داشت افتاد، اکبر پیش از همه بهسمت ستون زرهی عراق شیرجه زد تا بقیه با آرامش خیال بیشتری مشغول شکار تانکها و ادواتی که در جاده پیش میرفتند، شوند. همیشه همینکار را میکرد. خودش را در تیررس قرار میداد تا بقیه نیروها از ضریب امنیت بیشتری برخوردار باشند. با اتمام مهمات به پادگان بازگشتند. یکی از سهلشگر متجاوز جوری آشولاش شده بود که امکان ادامه کار نداشت. اما هنوز دولشکر دیگر بهسمت مقصدهایشان در حال تاخت بودند. وقتی برای از دستدادن نمانده بود. تمام خطرها را بهجان خریدند و سوختگیری و مهماتگیری بدون خاموشکردن بالگردها انجام شد و اینبار به سمت هدف دوم به پرواز در آمدند. این رفتوآمد، تکرار و بالگردها دهها بار به همینشکل تجهیز شدند تا بالاخره ماشین جنگی عراق در روز اول مهر، در محور کردستان از کار افتاد و خدمه تانکها و نیروهای نظامی ستونها بعد از سرگردانشدن و مدتی دور خود چرخیدن، گیج و مبهوت پا به فرار گذاشتند.
هوا در حال تاریکشدن بود که اکبر و دیگر خلبانها خسته و خیس از عرق به پادگان بازگشتند. دیگر حتی رمق ایستادن نداشتند. تعداد زیادی از تانکها و تجهیزات نظامی دشمن توسط همین سهبالگرد منهدم شده بود و نظامیان مغرور صدام مجبور به عقبنشینی. آنهم در شرایطی که خلبانها بهخوبی میدانستند سرپیچی از دستور فرماندهی ممکن است حتی منجر به بازداشتشان شود. وقت آن بود که تمام ساکنان پادگان به نیابت از مردمی که باید این ۱۲ مرد را برای همیشه در حافظه تاریخیاش ثبت میکرد به استقبالشان بیایند و حداقل یکدستمریزاد خشک و خالی بگویند اما یکنگاه به اطراف نشان میداد خودشان ماندهاند و خودشان و به جز ۳ نفر نیروی فنی، هیچکس نمانده است. در غیاب آشپز پادگان و مواجه با انبار خالی مواد غذایی، مقداری نان و خشک و آب غذایشان شد و با غصه همانجا به خواب رفتند. ناراحتیشان فقط از خیانت فرمانده کل قوا و بعضی فرماندهان وابسته به او نبود. دل اکبر هنوز داشت برای دریای غنائمی که کسی نبود منتقلشان کند میسوخت.
خبر انهدام حدود ۸۰ خودروی سنگین جنگی و توقف سهلشگر زرهی توسط افرادی که شمارشان به زور از انگشتان دست تجاوز میکرد و سهبالگرد برای خیلیها باور کردنی نبود. تا آنجا که برخی مسئولان لشکر ۸۱ زرهی ارتش مدعی شدند چنینچیزی ممکن نیست. اکبر به محض شنیدن ابراز تردیدها رئیس رکن سوم لشکر ۸۱ و جمع دیگری از مسئولان را سوار بالگردش کرد و در منطقه گرداند. جایی برای شک و تردید باقی نماند. مسئول رکن شوم لشکر همین که پایش به زمین رسید با خوشحالی اعلام کرد: «آنچه دیدم باور کردنی نبود. من شمارش کردم. درست ۷۸ تانک و خودروی زرهی ارتش عراق در مسیر گیلان غرب منهدم شده است.»
جای تعجب نداشت که ریاست مجلس وقت (آیتالله هاشمی رفسنجانی)، اکبر را مالک اشتر زمان بخواند. خودش اما مثل وقتیکه در نبردهای کردستان، دکتر چمران و تیمسار فلاحی به او لقب ستاره درخشان داده بودند میخندید و میگفت: «من توی هفت آسمان یکستاره هم ندارم! چه برسد به اینکه ستاره درخشان باشم». نه مورد تعریف و تمجید دیگران قرار گرفتن ذرهای در نظرش اهمیت داشت و نه از درجه و تشویقی مالی یا غیر مالی خوشش میآمد. خانهاش که در بمباران خراب شد فقط گفت: «فدای سر امام». حتی حاضر نشد مبلغ جزئی را که برای جبران خسارتها میدادند قبول کند. درجه سروانی را که بنیصدر به اکراه و بهدنبال رشادتهایش به او عطا کرده بود، هم همین طور. بهشکل رسمی و مکتوب به نامهای که خبر از ارتقا درجهاش میداد، پاسخ داد و درخواست کرد او را از درجه سروانی به همان ستوانیار سومی برگردانند. با همین حساب و کتاب، چک تشکر از خلبانها در بحبوحه نبردهای کردستان را هم برگرداند و ضمیمهاش کرد: «ما برای مال دنیا اینجا نیستیم».
شاید رد ایننوع تقدیر و تشکرها میتوانست در نظر دیگران، توجیهات قابل قبولی داشته باشد. اما نپذیرفتن فرصت ملاقات با حضرت امام (ره) که دکتر چمران پیشنهادش را داده بود، خیلیها را متعجب کرد. تعصبش به بر زمین نماندن دستورات حضرت امام حتی برای چنددقیقه و ارادتش به ایشان را، بارها و بارها از آنروز که با صدور فرمان امام درباره پاوه پیش از همه آماده پرواز شد تا پیامهایی که راهوبیراه برای امام میفرستاد، نشان داده بود. او در اینپیامها تاکید میکرد: «به امام بگویید خیالشان راحت باشد ما تا آخرین نفس از اسلام و این آب و خاک دفاع میکنیم»
اما اکبر برای از دست دادن فرصتی که مدتها آرزویش را داشت، دلیل محکمی داشت که جز با مقیاس ایثار و گذشت قابل درک نیست: «تو این شرایط خروج من از کردستان بهصلاح نیست». این کردستان که میگفت همانکردستانی بود که میدانست اشرار در آن، برای سرش جایزه سنگینی گذاشتهاند. اما حاضر نبود حتی لحظهای عرصه را خالی کند. به همسرش هم سپرده بود تا خودش را به بهداری هوانیروز که همیشه برای اهدای خون به آن مراجعه میکرد، منتقل کند تا بیشتر بتوانند یکدیگر را ببینند. با اینوجود تازه ۲۵ روز بعد از تولد اولین فرزندش عادله، وقت با او یار شد تا بتواند دخترش را ببیند. بیقراریهایش در دفاع از کشور و انقلاب، پس از شهادت رفیق قدیمی و عزیزش احمد کشوری بیشتر هم شده بود. به زبان میآمد که داغ احمد کمرش را شکسته اما در رفتارش جز صلابت و اراده چیزی دیده نمیشد. آنها که فقط اسمی از اکبر شنیده بودند، مانده بودند اینهمه انرژی را از کجا میآورد. اما هرکس او را میشناخت، میدانست چشمه جوشان اینهمه عزم و قدرت کجاست. اکبر بیش از بالگرد، با سجاده ساده و جمعجورش اوج میگرفت و پرواز میکرد. برایش مهم نبود در چهشرایطی باشد. صدای اذان که بلند میشد، حتی میان مصاحبه با خبرنگار خارجی حرفش را قطع میکرد و خودش را به مهر و سجادهاش میرساند
گفتنیها درباره علی اکبر شیرودی از نوروز ۱۳۴۴ که متولد شد تا بامداد ۸ اردیبهشت سال ۱۳۶۰ که بالگردش در منطقه بازیدراز مورد اصابت قرار گرفت و به شهادت رسید، بهقدری زیاد است که محال است با چندخط خاطرهنگاری، حق مطلب درباره سیمرغ تیز پرواز حریم ولایت ادا شود. شاید همینبس که ایناشاره را چاشنی کنیم که گرچه اکبر شیرودی تنها چندساعت پیش از رسیدن حکم اخراجش از هوانیروز توسط بنی صدر به شهادت رسید، اما خونش چنان برکتی داشت که درست در چهلمین روز بعد از شهادتش بنیصدر مجبور به فرار از ایران شد و ورق جنگ بهطور کلی بهشکل دیگری برگشت. یا شاید بهتر باشد تعارف را کنار گذاشت و درباره ایناسطوره حقیقی اینآبوخاک بهزبان اساطیری گفت ققنوس پیش پای علیاکبر شیرودی زانو میزند.
گفتگویی کرونایی با راوی کتاب «خانم مربی»؛
حکایتهایی از حسینیهای که به جنگ کرونا رفته است
خانم سعیده صدیقزاده از مربیان پرورشی مشهدی و راوی کتاب «خانم مربی» این روزها در حسینیهای به جنگ با کرونا و امداد به بیماران مشغول است.
خودم که خانهنشین شدم یک لیست کامل از آدرسها، شماره تماسها و شماره حسابهای کسانی که با ما کار میکردند و تحت پوشش حسینیه بودند را نوشتم. ابتدا برای ۵۷ نفر خانم سرپرست خانوار هر کدام ۲۰۰ هزار تومان واریز کردیم که از خانههایشان برای خرید ارزاق خارج نشوند.
اینها بخشی از صحبتهای سعیده صدیقزاده است. راوی کتاب «خانم مربی» که به مسائل تربیتی و آموزشی نسلهای پس از انقلاب پرداخته و جایگاه تربیت دینی، سبک زندگی خانوادگی صحیح و حفظ ارزشهای انقلابی، را با روایت خاطرات شفاهی اینمربی باسابقه پرورشی در دهههای ۶۰، ۷۰ و ۸۰، بررسی کرده است. اما این روزها و در شرایطی که ویروس کرونا شرایط جامعه را دستخوش تحولات جدی کرده، حسینیهای که خانواده صدیقزاده با وصیت مادر از سال ۷۸ بر پا کردند، با کمک کسانی که تحت پوشش دارند، به مقابله با حواشی اقتصادی و اجتماعی ناشی از کرونا پرداخته است. در این مصاحبه با تلاشهای اینبانوی مشهدی بیشتر آشنا میشویم.
برنامههای حسینیه شما برای شب عید که مثل هرسال پیگیر بودید، با شیوع کرونا تعطیل شد؟
تعطیل کردن امکانپذیر نبود. راستش سابقه هم نداشته ما چنین کاری بخواهیم انجام دهیم. دو روز در هفته در حسینیه حداقل صد نفر همزمان حضور داشتند. ابتدای داستان کرونا، شرایط را کنترل کردیم. درب حسینیه را برای رفت و آمد عمومی بستیم و هر خیّری میآمد دم درب آنچه برای نیازمندان فراهم کرده بود را تحویل میداد و میرفت.
دو هفته به عید مانده بود که قضیه خیلی جدی شده بود. این شد که به طور کامل تعطیل کردیم تا رفت و آمدی نباشد. خودم که خانهنشین شدم یک لیست کامل از آدرسها، شماره تماسها و شماره حسابهای کسانی که با ما کار میکردند و تحت پوشش حسینیه بودند را نوشتم. ابتدا برای ۵۷ نفر خانم سرپرست خانوار هر کدام ۲۰۰ هزار تومان واریز کردیم که از خانههایشان برای خرید ارزاق خارج نشوند.
این رقمها هم از جلسه دعا ندبهمان است. اعضای محفل دعای ندبه ما، همیشه در موقع رفتنشان صدقه برای امام زمان، صدقه برای اوّل ماه، کارهای خیر، مشکلات مؤمنین و هر نیتی که داشتند، جمع میکردند. الان که برپایی اجتماعات امکانپذیر نیست، نخواستیم ارتباط با این افراد که حدوداً ۲۰۰ نفر میشوند، قطع شود. دو روز بود که اطلاعرسانی کردم و حسابم را دیدم که ۹ میلیون تومان جمع شده است و اصلاً فکرش را نمیکردم اینطور سریع استقبال شود و کار راه بیافتد.
این ۲۰۰ نفر خیّر چه کسانی هستند؟
از خدام کشیک حرم مطهر رضوی خیلیها هستند که خودم شمارهشان را دارم و گروه اولیه را تشکیل دادیم. البته فقط همینها نیستند، در زمان کشیکهای حرم که برای دعای ندبه اعلام میشد، آزاد بود و خیلیها میآمدند. منتهی چون الان کشیکها تعطیل است و برنامه حضوری نداریم، برای اینکه بتوانیم این ارتباط را حفظ کنیم، گروهی تشکیل دادیم. البته ۴۰ خانواده شهید هم در همین مجموعه هستند و آنها نیز کمک خیلی کمک کردند.
به خاطر شرایط قرنطینه، حضوری کار کردن که میسر نیست. چطور کار را مدیریت میکنید؟
کار را تلفنی و مجازی جلو میبریم. از روزی که حسینیه تعطیل شده، فقط کارم این شده با تلفن اینها از خواب پا میشوم و با تلفن اینها میروم توی رختخواب. و تقریباً شبها تا صبح بیدار هستم. شماره حساب اینها را بگیرم، آدرسهایشان را بگیرم، بعد برایشان ارسال کنم، بعد به ایشان خبر بدهم که ارسال کردم، بعد پای صحبتهایشان بنشینم چون مراجعه ندارند.
اینجوری است دیگر، شده مجازی و تلفنی. بعضیها را هم که مستقیم شمارهاش را به خیّر میدهم میگویم شما این را ساپورتش کنید، من خیالم راحت باشد که این مورد را شما پیگیری میکنید. هر خانواده اگر حتی یکی را زیر پوشش بگیرند که آدم خیالش راحت میشود. با تجربهای که در این مدت داشتم، باید بگویم متمرکز هم کار نکنیم، هیچ عیبی ندارد. اگر بشود انشاءالله کمکم تقسیمش کنیم، خیلی بهتر هم میشود کار را گسترده کرد و افراد بیشتری را تحت پوشش قرار داد.
درباره روال کار حسینیه، توضیح مختصری بدهید.
ویژگی حسینیه ما این است که خانمهای بیسرپرستی را تحت پوشش گرفتیم که دوست داشتند خودشان کار بکنند. یعنی برایشان ایجاد اشتغال هم کرده بودیم. با توجه به وضعیتی که داشتند و تواناییهایشان از آنها میخواستیم یک کاری هم انجام دهند و اینطور نباشد که فقط پول و اقلام از خیّر بگیریم و توزیع کنیم. این خانمها هم کارهایشان به نوعی مشاغل خانگی بود. مثلاً فرض کنید انواع سبزی بود، پیازداغ بود، آبغوره بود، آبلیمو بود، فلافل بود، اینجور چیزهایی که تجربه کرونا نشان داد ممکن است شرایطی پیش بیاید که اینها را از افراد تحت پوشش ما، نمیخرند.
خب اینها همهشان الان خانه نشین شدند و ما برای اینکه اینها بیرون نیایند و در معرض بیماری قرار نگیرند، سعی کردیم اولاً با تأمین مالی به کمک خیّرین وظیفهمان را انجام دهیم. باز مثلاً دیروز گوسفند کشتیم گوشت برایشان فرستادیم. دیشب از انگلیس زنگ زده بودند که یککرونایی داشتند، گفته بودند دعا کنید برای بیمار ما. خانواده خیلی مؤمنی هستند؛ همه هم پزشک. گفت الحمدالله بهتر شده. حالا به شکرانه اینکه بهتر شده ۳ میلیون تومان فرستاد گفت هر طور صلاح میدانید استفاده کنید.
گفتم ما طبق روال این مدت، همین را به ۱۵ خانواده دیگر نفری ۲۰۰ تومان دادیم. همین کارها را با فاصله تا وقتی که باز خبر بگیریم و احساس کنیم لازم است کمکی بشود انجام میدهیم. تا الان در مجموعه حدود صد نفر سرپرست خانوار را حمایت کردهایم.
کار دیگری هم با توجه به شرایطی که شیوع بیماری پیدا کرده انجام دادهاید؟
برای نیمه شعبان بسته حمایتی ارزاق تدارک دیدیم و با توجه به شرایط خانهنشینی طولانی مدت، یک پک فرهنگی شامل چند کتاب متناسب با مخاطبمان تهیه کردیم. این بستهها بین نزدیک به صد خانوار توزیع شد. یک اتفاق دیگر هم به نظرم اینجا قابل ذکر است. گروهی از خواهران که بیشتر همسران شهدا هستند، تصمیم گرفتند در این جریان نقشی ایفا کنند. اینطور شد که یک برنامه خیاطی هم با همت همسران شهدا راه افتاد. این خانمها برای حضور در مراکزی که ماسک و لباس پرستاری (گان) برنامهریزی کردند.
در این بین چند نفر از خواهران تحت پوشش ما که دستی بر خیاطی دارند را به آنها معرفی کردیم. هر کسی تمایل داشت را به آنها ارتباط دادم و دقیق نمیدانم چند نفر شدند. البته یک خانمی هم تحت پوشش ماست که خودش ماسک میدوزد. کار خیاطیاش را قبلاً هم دیدهام، خیلی خوب است. من چند باری از او خریدهام و رایگان در محلهمان توزیع کردم. فکر میکنم تا الان صد تا خریده باشم. با توجه به ارزش این کار، قیمتی که پرداخت کردیم به ازای هر ماسک سه هزار تومان بود.
بین همین کسانی که تحت پوشش دارید، کسی هست که خدایی ناکرده کرونا گرفته باشند؟
شکر خدا نداشتیم.
چه دغدغههایی در این مدت برای شما در ارتباط با مدیریت شرایط کسانی که تحت پوشش دارید پیش آمده؟
خیلی از اینهایی که در حسینیه میشناسیم، بیسرپرست هستند، کسی را ندارند چیزی برایشان بگیرد. باز از طرف دیگر الان مردهایی که مثلاً کارگر بودند یا فصلی کار میکردند هم نشستند در خانهها و کاری ندارند. یکی زنگ زده بود میگفت شوهرم کارگر است، میرفت بنّایی، عملگی. بعد رفته سر کار. داخل پایش پروتز است، خیلی ورم کرده و مشکل پیدا کرده. حالا آنهایی که زیر پوشش کمیته امداد هستند و تعدادشان زیاد است و اینها باز بالاخره هم پول کمیته امداد و بهزیستی و یارانه و اینها هست. باز از همه سختتر الان مهاجرهایمان هستند که هیچکدام این چیزها را ندارند، هیچ چیز از این چیزها را ندارند، برای آنها از همه سختتر است و ما هم باز به خاطر این مسائل در تقسیم کمکهای خیرین اولویتبندی داریم.
اخبار
خاطرات سردار سلیمانی از دوران دفاع مقدس منتشر میشود
کتاب «رفیق خوشبخت ما» شامل خاطرات سردار سلیمانی از دوران دفاع مقدس توسط انتشارات سبط اکبر منتشر میشود.
غلامحسین قاسمی مدیر مسئول انتشارات سبط اکبر به خبرنگار مهر گفت: کتاب «رفیق خوشبخت ما» نوشته اسدالله و محمد محمدینیا پس از پایان ماه مبارک رمضان توسط این انتشارات در دسترس مخاطبان قرار میگیرد. این کتاب به خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی در دوران هشت سال دفاع مقدس میپردازد. همچنین روایتهایی از مدافعان حرم در وصف شهید سپهبد سلیمانی به کتاب اضافه شده است. وی افزود: پس از شهادت سردار قاسم سلیمانی کتاب تک جلدی در بیان خاطرات او به قلم اسدالله محمدینیا و محمد محمدینیا آماده چاپ شد. همزمان با آماده شدن کتاب «رفیق خوشبخت ما» وصیتنامهای از این شهید منتشر شد و تیم نویسندگان این کتاب تصمیم گرفتند تا وصایای این شهید را نیز به مطالب درون کتاب اضافه کنند و این عمل باعث شد تا زمان زیادی صرف نگارش آن شود قاسمی ادامه داد: «کتاب رفیق خوشبخت ما» دارای فصلهای مختلفی است که به خاطرات سردار سلیمانی از دوران دفاع مقدس، سخنان مقام معظم رهبری و خاطرات ایشان با این شهید بزرگوار و… میپردازد. عکسهایی از دوران کودکی تا زمان قبل از شهادت قاسم سلیمانی نیز در بخش انتهایی ضمیمه کتاب شده است. خداوند در قرآن میفرماید زنده کردن یاد شهدا تقواست. درنتیجه ما باید یاد و خاطر شهدا را زنده نگه داریم. مدیر مسئول انتشارات سبط اکبر درباره منابع مورد استفاده نویسندگان برای تدوین کتاب «رفیق خوشبخت ما» گفت: کتاب با کمک بسیاری از منابع از جمله روزنامهها، صحبتهای رهبری که بخش اعظم این کتاب را شامل میشود و همچنین یک کتاب دیگر که به زندگینامه شهید سلیمانی پرداخته بود، تدوین شده است متأسفانه ما در گردآوری مطالب کتاب دسترسی به خانواده شهید سلیمانی نداشتیم. قاسمی در ادامه با اشاره به این نکته که کتاب پیش از اربعین سردار آماده انتشار شده بود، گفت: به دلیل اضافه شدن بخش وصیتنامه و همچنین تعلل وزارت ارشاد اسلامی در صدور مجوز انتشار این کتاب تاکنون به تأخیر افتاده است. از طرفی بیماری کرونا نیز مزید بر علت شده است، اما با همه این تفاسیر ما همچنان انگیزه خود را در به چاپ رساندن این کتاب حفظ کرده و مصمم در انتشار آن هستیم. وی در بخش دیگری از سخنان خود به دیگر کتابهای در دست انتشار مؤسسه نشر سبط اکبر اشاره کرد: کتاب «دایرةالمعارف معاد» شامل ۲۰۰ سوال در حوزه برزخ، قیامت و بهشت و جهنم برزخی و پاسخ به آنها بر اساس قرآن و روایات را در نوبت نشر داریم. قصد داشتیم که چند کتاب قدیمیمان را نیز بازنشر کنیم که متأسفانه به دلیل کمبود بودجه این امر محقق نشد.
میرزایی مطرح کرد؛
واگذاری بناهای تاریخی را به بخش خصوصی تسهیل میکنیم
رئیس صندوق احیای بناهای تاریخی گفت: امیدواریم با استفاده از ظرفیت کنشگران اجتماعی در خارج از صندوق، روند واگذاریها را تسهیل و کاربریهایی در شأن و هویت بناهای تاریخی ارائه کنیم.
هادی میرزایی رئیس صندوق احیا و بهرهبرداری از بناها و اماکن تاریخی و فرهنگی گفت: سال ۸۴ اساسنامه صندوق تصویب شد و مسئولان وزارت میراث فرهنگی به ایننتیجه رسیدند که با منابع ملی نمیتوان آثار تاریخی را مرمت کرد. امروز برای بناهایی مانند تختجمشید ۲۰ میلیارد تومان بودجه در نظر میگیرند که شاید ۵ میلیارد آن تخصیص پیدا کند که آن مبلغ حتی هزینه نگهداری از تختجمشید نمیشود.وی افزود: ما در حوزه بناهای تاریخی، هزینه مرمت و نگهداری را داریم. وقتی بنایی مرمت میشد، چندسال بهعنوان موزه از آن نگهداری میکردند و دوباره باید هزینه مرمت و فرسودگی را میپرداختند. باید اینهزینهها از دوش دولت برداشته میشد. در صندوق حفظ و احیا این ظرفیت وجود دارد که بناها را به بخش خصوصی بسپاریم. در حوزه واگذاری بناها، افراد صاحبنظر طرح مرمت برای یکبنای تاریخی را میدهند که مبتنی بر اصول مرمت و حفاظت است و کاربری متناسب با نیاز امروز برای آن بنای تاریخی در نظر گرفته میشود.رئیس صندوق احیا و بهرهبرداری از بناها و اماکن تاریخی و فرهنگی در ادامه گفت: امروزه در کاربری بناها، حتی خانه یا حمام داریم. قانون میگوید صندوق باید بستر واگذاری بناها به بخش غیردولتی با نگاه حفاظتمحور را داشته باشد. اولینکار ما برگرداندن زندگی و بازْزندهسازی است تا مردم با فرهنگ و تاریخ ملت آشنا شوند. در این باززندهسازی، نقطهنظراتی هم وجود دارد. نمیتوان گفت همه افراد مانند هم فکر میکنند اما برای اینکه از نظر فردی فاصله بگیریم و به خرد جمعی برسیم، شورای فنی صندوق تشکیل شد و افرادی مانند آقایان دولتآبادی، رایتی مقدم و افراد صاحب خرد نظر میدهند.میرزایی گفت: تلاش داریم با خرد جمعی تصمیمگیری کنیم. هدف ما احیای بافت تاریخی است یعنی کسب و کار در آن جریان داشته باشد و افراد در خانههای تاریخی زندگی کنند. یا اینکه در برخی استانها اعلام کردیم افراد میتوانند بناهای تاریخی را به محل ارائه آموزشهای صنایع دستی یا آموزش مرمت بناهای تاریخی تبدیل کنند. یعنی اینکه کاربری بناها مختصر به چندبخش یا تنها پذیرایی و اقامتی نشود. ما در کاربریها به جایی مثل حمام، کاربری حمام دادهایم مانند حمام شیخبهایی. وی گفت: معتقدیم باید کاربریها را طبق آنچه که از قبل کارکرد داشتهاند، انتخاب کنیم. برخی از بناها هم کاربری داشته که دیگر الان نمیتواند همان را ادامه دهند. اینبناها در طول زمان چون صرفه اقتصادی نداشتهاند، کاربری خود را از دست دادهاند ولی ما باید با کاربریهای مناسب و بسترسازی و تعیین کاربری در شأن بنا، هم بافت را احیا کرده و هم امکان بازگشت سرمایه و چرخه اقتصادی را ایجاد کنیم.
اخبار
یادداشت مهمان
آینده گردشگری در دوران پساکرونا
آینده گردشگری در پی شیوع ویروس کرونا با محدودیتهایی مواجه است که این محدودیتها اهمیت رعایت کدهای اخلاقی گردشگری را دوچندان میکنند. بنابراین نیاز است کدهای اخلاقی جدیدی تدوین شود.
مجید فرهادی یونکی دانشجوی دکترای مدیریت گردشگری یادداشتی درباره آینده گردشگری ایران در دوران پساکرونا نوشته و آن را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.
نگارنده اینمطلب در نوشته خود، از گردشگری جایگزین صحبت کرده و درباره محدودیتهای آینده گردشگری و کدهای اخلاقی جدید مطالبی را بیان کرده است.
مشروح متن اینیادداشت در ادامه میآید:
ویروس کرونا که اینروزها جامعه جهانی را درگیر خود کرده، تنها یکبیماری نیست بلکه پدیدهای است که نوع نگرش و روابط را در آیندهای نزدیک تغییر میدهد. کووید ۱۹ اقتصاد دنیا را دچار رکود شدید کرده و تقریباً تمام صنایع را تحت تأثیر خود قرار داده است؛ ازجمله این صنایع که به شدت تحت تأثیر کووید ۱۹ قرار گرفته گردشگری است، صنعتی که اساس و پایه آن، روابط متقابل انسانها با یکدیگر است.
از اینرو، سوالات زیادی در ذهن افراد شکل گرفته که آینده صنعت گردشگری چگونه خواهد شد؟ آیا صنعت گردشگری باید همچنان متوقف باشد؟ آیا مردم مانند گذشته سفر خواهند کرد؟ بله! مردم دوباره به سفر میروند و گردشگری متوقف نخواهد شد. ولی ماهیت سفرها متفاوت از گذشته خواهد شد، سفرهای انفرادی رونق میگیرد و اینمیان متأسفانه بعضی از شرکتهای گردشگری برای همیشه ورشکست خواهند شد و درنتیجه نیچه مارکتهای جدید (بازارهای کوچک موضوعی جدید) در گردشگری شکل گرفته و رشد خواهند کرد.
در صورتیکه فعالان صنعت گردشگری بخواهند در اینبازار و در چنینشرایطی موفق باشند، باید بهسمت گردشگری جایگزین حرکت کرده و از گردشگری انبوه خودداری کنند چراکه ایننوع گردشگری بازار خود را از دست خواهد داد.درحقیقت، آینده گردشگری با محدودیتهایی مواجه است که این محدودیتها اهمیت رعایت کدهای اخلاقی گردشگری را دوچندان میکند، بنابراین نیاز است که کدهای اخلاقی جدیدی تدوین شود. کدهایی که بیانگر رعایت توصیههای بهداشتی از سمت گردشگر در ارتباط با کووید ۱۹ در قبل از سفر و حین سفر است و همچنین رعایت اصول ایمنی در مقاصد گردشگری، نظیر چگونگی رعایت فاصلهها در جاذبههای گردشگری یا رعایت اصول بهداشتی در اقامتگاههای گردشگری ازسوی فعالان گردشگری و همچنین در زمان سفر چگونگی رسیدن به مقصد یعنی حمل و نقل سفر باید مورد اهمیت واقع شود در اینشرایط با آموزش این دستورالعملها به گردشگران و تلاش برای رعایت آنها قدمی بزرگ در احیا صنعت گردشگری برداشته میشود. نکته پایانی اینکه در ایندوران لازم است نوع دیدگاه جامعه میزبان به گردشگرانی که از کشورهای دیگر به کشورمان سفر میکنند، همچنان مانند گذشته صمیمانه باشد، بهویژه کشورهایی که گردشگرانی با بضاعت کمتری دارند و مردم با تصور اینکه چنین گردشگران ممکن است بیمار باشند موجب آزار آنها شوند. بنابراین ضروری است با آموزشهای اصولی و بنیادی مردم کشورمان را نسبت به شرایط پیش رو آگاهتر سازیم و همچنان با آغوشی باز پذیرای گردشگران باشیم و فرهنگ اصیل مهماننوازی ایرانی را حفظ کنیم.
نورا بوسونگ برنده جایزه ادبی توماس مان شد
جایزه ادبی توماس مان که از جوایز معتبر ادبی آلمان است، برنده جایزه ۲۵ هزار یورویی خود در سال ۲۰۲۰ را اعلام کرد. آکادمی هنرهای عالی باواریا واقع در مونیخ، جایزه توماس مان را به نورا بوسونگ نویسنده آلمانی اهدا کرد.آکادمی در بیانیه اعلام اهدای جایزه به بوسونگ ۳۸ ساله او را «یکی از انعطافپذیرترین نویسندههای آلمانی زبان حال حاضر» خواند. این نویسنده که در سال ۱۹۸۲ به دنیا آمده، یک جایزه نقدی ۲۵ هزار یورویی دریافت میکند.این نویسنده نخستین رمان خود را سال ۲۰۰۶ با عنوان «منطقه» منتشر کرد که یک رمان خانوادگی بود. او از آن موقع تا به حال چهار رمان دیگر و همچنین تعدادی کتاب شعر و مقاله منتشر کرده است. او در جدیدترین رمان خود «منطقه حفاظت» (Schutzzone) که سال ۲۰۱۹ منتشر شد، بین لوکیشنهایی در بورگوندی، ژنو و هاگ حرکت میکند و سعی دارد به این سوال پاسخ بدهد که سازمان ملل متحد چه کارهایی میتواند انجام بدهد و در حال حاضر چه کارهایی انجام میدهد.آکادمی هنرهای عالی باواریا در بیانیه خود گفت آثار بوسونگ «منجر به بررسی حوزههای مشکلزای بسیار مرتبط و دردناک زمان حال میشوند و در عین حال شاخصه برتری زبانی فوقالعادهای از خود به نمایش میگذارند». بوسونگ جایزه خود را روز دوازدهم نوامبر امسال در تئاتر لوبک از دست یان لیندنو شهردار لوبک و وینفرید نردینگر رییس آکادمی هنرهای عالی باواریا دریافت میکند. این جایزه ابتدا توسط بنیاد توماس مان در شهر لوبک آلمان در سال ۱۹۷۵ و همزمان با صدمین سال تولد «توماس مان» نویسنده بزرگ آلمانی راهاندازی شد اما از سال ۲۰۰۹ با همکاری آکادمی هنرهای زیبای مونیخ و بنیاد توماس مان شهر لوبک به صورت سالانه و مشترک اهدا میشود. جایزه ادبی توماس مان از سال ۲۰۱۰ تا به حال هر سال در شهرهای لوبک یا مونیخ به برنده اهدا می شود. اعضای هیات داوران آن شماری از چهرههای ادبی و آکادمیک هستند که از جمله آنها میتوان به دکتر فریدهلم مارکس (سخنگوی هیات داوران)، مایکل کروگر، دکتر بیرت لیپینسکی، مارتین موزباخ، جورج ام. آزوالد، گابریل شوپنهاور و دکتر هانس ویسکرشن اشاره کرد.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4265/19459/76253
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4265/19459/76254
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4265/19459/76255
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4265/19459/76256
|
عناوین این صفحه
- ققنوس پیش پایت زانو میزند
- حکایتهایی از حسینیهای که به جنگ کرونا رفته است
- اخبار
- اخبار