|
دعاى روز هیجدهم ماه مبارک رمضان
اَللّـهُمَّ نَبِّهْنى فیهِ لِبَرَکاتِ اَسْحارِهِ، وَنَوِّرْفیهِ قَلْبى بِضِیآءِ اَنْوارِهِ، وَخُذْ بِکُلِّ اَعْضآئى اِلَى اتِّباعِ اثارِهِ، بِنُورِکَ یا مُنَوِّرَ قُلـُوبِ الْعارِفینَ
خدایا آگاهم ساز در این ماه از برکات سحرهاى آن و نورانى کن در آن دلم را به پرتو انوار آن و بگمار تمام اعضا و جوارحم را به پیروى کردن آثارش به نور خود اى روشنى دهنده دلهاى عارفان
بازگشت «پسران بدِ» سینما بعد از ۱۷ سال
قسمت سوم از فیلم bad boys یا پسران بد به کارگردانی عادل ال اربی و بلال فلاح امسال به نمایش درآمد. این فیلم که دنباله دو فیلم پسران بد ۱ محصول سال ۱۹۹۵ و پسران بد ۲ محصول سال ۲۰۰۳ میباشد این روزها در باکسآفیس به شدت مورد توجه قرار گرفته است.
کارگردانی دو قسمت اول این پروژه، که میتوان آنها را جزء فیلمهایی دانست که ویل اسمیث را به عنوان سوپراستار تثبیت کرد، برعهدهی مایکل بی بوده است، اما تولید سومین قسمت از پسران بد با فراز و نشیبهای زیادی همراه بوده و نهایتا مایکل بی در این پروژه حضور پیدا نکرد.
البته اوج هیجان و صحنههای اکشن ان قسمت نیز مانند قسمتهای قبلی قادر به جذب بیننده تا پایان فیلم هست، اما درصورتی که از ابتدای قسمت اول آنها را دنبال کرده باشد قطعا جای خالی مایکل بی، کارگردان کمنظیر فیلمهای اکشن را به شدت احساس خواهید کرد.
داستان فیلم
فیلم ماجرای دو پلیس سیاهپوستی را تعریف میکند که به روش گنگستر معابانه خود برای برخورد با جنایتکاران معروفند و این بار بعد از سالها برای ماجرایی که مربوط به یک پرونده قدیمی بوده دوباره متقاعد به همکاری میشوند.
پسران بد هالیوودی یا بالیوودی؟
آرش پارساپور در وبسایت ویجیاتو در نقد این فیلم نوشت: اگر دهه شصتی باشید، احتمالا فیلم پسران بد ۱ و دنباله نهچندان موفق آن، جزو آثار نوستالژیک دوران کودکیتان به حساب میآید و این دو اثر را به مثابه یکی از بهرین فیلمهای اکشن دوران کودکی خود به یاد خواهید آورد. این موضوع در آمریکا هم صدق میکند و متولدین دهه هشتاد (که به نوعی همان دهه شصتیهای ما را تداعی میکنند و حس نوستالژی بازیشان هم پررنگ است) فرنچایز پسران بد را به عنوان فرنچایزی اکشن و خاطرهانگیز به یاد دارند.
با وجود فروش خیلی خوب پسران بد، ساخت دنباله آن کمی بیش از مدت رایج و معمول دنبالهسازیها در هالیوود طول کشید و پس از هشت سال قسمت دوم آن عرضه شد. در طی این هشت سال هم مایکل بی آثار موفق دیگری همچون «صخره» و «پرل هاربر» را ساخت و هم ویل اسمیت و مارتین لورنس مشهورتر از گذشته شدند و به ویژه اسمیت با درخشیدن در آثاری، چون روز استقلال، مردان سیاهپوش و همچنین فیلم علی (که راهش را به آکادمی اسکار هم باز کرد) در این بین تبدیل به یک سوپراستار بیبدیل شده بود. از همین رو قسمت دوم با یک حس غرور بیش از حد ساخته شد و بودجه فیلم نیز با افزایشی نزدیک به ۴.۵ برابر به مایکل بی تعلق گرفت. فیلم پسران بد ۲ یک اکشن پر زرق و برق و تمام عیار بود که در آن محتوای داستانی پشت صحنههای عظیم اکشن گم شده بود. طرفداران از فیلم استقبال کردند و قسمت دوم با وجود فروش نهچندان موفق آمیز، توانست استاندارد سینمای اکشن هالیوودی را در برخی موارد تغییر دهد.
قسمت سوم فیلم با وقفهای ۱۷ ساله ساخته شده و حالا شرایط کاملا تغییر پیدا کرده است. مارتین لورنس دیگر نه در تلویزیون و نه در سینما ستاره دنیای بازیگری محسوب نمیشود و ویل اسمیت هم با وجود اینکه طرفداران خاص خود را همچنان دارد، اما کمی تا قسمتی افول پیدا کرده و دیگر آن ستاره تضمین کننده بفروش بودن فیلم نیست. مایکل بی هم با وجود ساخت فرنچایزهای موفقی، چون ترانسفورمرز، حالا بیشتر شبیه کارگردانی میماند که فیلمهایی با بودجه گزاف میسازد و آن سوددهی که باید داشته باشد را نیز به همراه خود نمیآورد. همین هم شد که ساخت قسمت سوم به جای اینکه به دستان مایکل بی (که معروف به ولخرجی بسیار است و استودیوهای سینمایی چندان از این موضوع استقبال نمیکنند!) به دستان دو کارگردان نسبتا تازهکار واگذار شد: عادل و بلال.
قسمت سوم پسران بد همراه با کاراکترهای خود بزرگ شده و حالا یکی از شخصیتها تبدیل به بابابزرگ شده و به فکر بازنشستگی است، اما مایک (با بازی ویل اسمیت) همچنان روحیه بزن بهادری خود را حفظ کرده و نمیخواهد که گروه دو نفره پسران بد آنها منحل شود. او نه زن و بچه دارد و نه کسی در خانه منتظرش است و از همین رو تمام عشق و زندگیاش کارش است که همراه با مارکوس (با بازی مارتین لورنس) آن را انجام میدهد. مارکوس، اما همانطور که گفته شد به تازگی بابابزرگ شده و دیگر از اکشن بازی خسته شده است و ترجیح میدهد در خانه به موسیقی آرامش بخش گوش کند.
قسمت سوم این فیلم به طرز عجیب و غریبی شبیه به فیلمهای بالیوودی داستان خود را روایت میکند. اگر بخواهیم نکتهسنجی بیشتری کنیم و موضوع را بیشتر واکاوی کنیم، بیشتر از آنکه به سینمای هندوستان نزدیک باشد، به سینمای مکزیک گراییده است. سینمای مکزیک در همه ژانرها سبک خاص خود را دارد (مثلا فیلمهای ترسناکی که این کشور میسازد پیرامون قصههای فولکوریک این کشور است و با اینکه از کیفیت پایینی از منظر جلوههای ویژه بهره میبرد، اما در میان مکزیکیها طرفدار بسیاری دارد)، اما در هسته تمامی این آثار وجوه مشترکی نیز قرار دارد. این وجوه مشترک در قسمت سوم پسران بد هم وجود دارد و توگویی که فیلم بیشتر از آنکه مخاطبین بینالملل را هدف قرار داده باشد، برای قشر مکزیکی و باب طبع میل آنها ساخته شده باشد.
فیلمنامه با اینکه شروع جذابی دارد و ادای دین مناسبی نیز به دو قسمت گذشته در آن انجام شده، اما به مرور غیر قابل باورتر میشود و از حالت منطق خود خارج میشود. در این بین تنها عنصری که میتواند این فیلمنامه لجام گسیخته را سرهم نگه دارد، زوج اسمیت و لورنس هستند که خوشبختانه پس از هفده سال، کماکان شیمی بین خود را حفظ کرده و توانستهاند بار دیگر در فیلم بدرخشند. دیالوگنویسی کمدی برای آنها بسیار جواب داده و فیلم میتواند از پس رسالت کمدی بودن خود نیز به خوبی بربیاید و در کنار صحنههای اکشن خود و تزریق آدرنالین به مخاطب، کمدی را نیز به همراه بیاورد.
سکانسهای اکشن فیلم خوشبختانه مانند قسمت دوم نیستند و دو کارگردان هدایتگر فیلم برخلاف مایکل بی، از خود بی خود نشده و با تدوین تند و انفجارهای پی در پی، صحنههای اکشن را ماستمالی نکردهاند. سکانسهای حساب شده و بریده بریده که در پی هم میآیند، ریتم فیلم را حفظ کرده و همانطور که گفته شد، وجود عنصر کمدی در آن نیز توانسته به داشتن ضرباهنگی جذاب در فیلم کمک شایانی بکند. موسیقی فیلم نیز به مثابه دو قسمت قبلی بسیار قدرتمند ظاهر شده و جدا از تم خاطرهانگیز و همیشگی پسران بد، قطعات موسیقایی با حال و هوای فیلم در صحنههای اکشن جاری میشود که کاملا همحوانی با آنها دارد.
قدرت کارگردانی عادل و بلال باعث شده که شاهد قابهای تصویر مناسبی باشیم و با وجود شلوغ بودن برخی صحنههای اکشن، بتوانیم همچنان بر روند فیلم احاطه داشته باشیم و به عنوان تماشاگر، فیلم را درست دنبال کنیم و شخصیتها را در آن گم نکنیم. کلیشههایی نظیر وجود یک صحنه اکشن در کلاب، تعقیب و گریز خیابانی و… همگی در پسران بد ۳ حضور دارند و جزو موارد لاینفک این فرنچایز (و اصولا فیلمهای اکشن کمدی هالیوودی) هستند، اما خلاقیت خوبی در پیادهسازی آنها به کار گرفته شده است. عادل و بلال ایدههای جدیدی را در این عناصر تکراری به کار بردهاند و با استفاده از فرمول موفقیت گذشته، سبک و سیاق خاص خود را در فیلم نشان دادهاند.
از آنجایی که ویل اسمیت هنوز درخشش خود را حفظ کرده و مارتین لورنس عملا یک هنرپیشه فراموش شده به حساب میآید، تمرکز بیش از حدی روی شخصیت مایک (با بازی ویل اسمیت) گذاشته شده و او نقش اول فیلم به حساب میآید. البته این موضوع در دو قسمت قبلی هم تاحدی به چشم میخورد، اما در این قسمت کاراکتر مارکوس عملا به حاشیه کشانده شده و رسما میتوان به آن به عنوان یک نقش فرعی نگاه کرد تا حتی نقش دوم فیلم. این موضوع باعث شده که هارمونی جالب توجه بین دو شخصیت (که جزو معدود برگهای برنده فیلم است و توانسته نقصان داستان را جبران کند) در برخی موارد کمرنگ شود و حس طنزی که لورنس با خود به همراه دارد نیز به حد کافی دیده نشود. به حاشیه رفتن دیگر شخصیتها نیز کاملا حس میشود به طوری که مرگ برخی از آنها اصلا تاثیرگذاری که باید داشته باشد را ندارد چرا که جملگی تبدیل به یک سری هاشور شدهاند که کنار ویل اسمیت حضور پیدا کردهاند.
باید گفت که پسران بد: تا ابد یک خاطره بازی مناسب برای طرفداران به شمار میآید، ولی حتما آنها هم با دیدن داستان هندیوار (مکزیکی وار؟!) فیلم و پایان بندی عجیب و نامانوس آن که کاملا با حال و هوای سینمای اکشن آمریکایی تفاوت دارد، متعجب میشوند. مشخص نیست دقیقا چنین تصمیمی چرا در ساخت این فیلم صورت گرفته، اما در هر حال به نظر میرسد که قرار است دنباله فیلم (که خبر ساخت آن نیز تایید شده) با محوریت همین داستان عجیب ادامه داشته باشد و شاید سازندگان تصمیم به تغییر قهرمانان در نسخههای آتی گرفتهاند!
یک اکشن جالب و یک کمدی درام خوب
امیر پریمی منتقد سینما قسمت سوم پسران بد را اینگونه نقد کرد: قهرمانان دوران کودکی ما دیگر همان مردانی نیستند که قبلاً بودند. سینما در حداقل پنج سال اخیر چیزی را به ما نشان داده که در آن قهرمانان بزرگ هم به زانو در آمدهاند. برای مثال در سال ۲۰۱۵ راکی را دیدیم، مردی که روزی با چهرهای خونین، اما خونسرد، آروارههای ایوان دراگو مخوف را درهم میکوبید، حالا در زندگی اش سقوط کرده است، و حتی به سرطان هم مبتلا شده، یا در سال گذشته آرنولد را با ترمیناتور جدیدش داشتیم، که نه تنها دیگر مو و چهرهاش خاکستری شده، بلکه شخصیت ترمیناتور حالا یک همسر و فرزند هم دارد که با آنها در عمق جنگل آرام زندگیاش را میکند. یا در همین سینمای خودمان چندین سال است که دیگر جمشید هاشم پور با دو کلاشینکف و سَری تراشیده به مجرمین و قاچاقچیان حمله ور نمیشود.
در واقع این اتفاق غمگینانهای است، اما این واقعیت زشت و زیبا زندگی است که بهترین نسخههای این شخصیتها / بازیگران را به ما داده است. افزایش سن برای مطابقت با حال امروز آنها، آسیب پذیریهایی به آنها افزوده است. البته این را نیز نباید فراموش کنیم که زیر بدن به ظاهر پولادین آنها نیز گوشت و خون جریان دارد. صورتهای آنها اغلب در گذر زمان چروکیده میشوند. آنها نقص دارند، و برای اولین بار قهرمانان ما نیز انسان هستند.
این پیش زمینه را گفتم تا وارد بحث فیلم پسران بد تا ابد (BAD BOYS FOR LIFE) شوم. میامی به عنوان لوکیشن اساسی این فرنچایز خیلی تغییر نکرده، و این همان است که همیشه در این فیلمها وجود داشته، همچنین اولاد ناخلف مایکل بِی نیز کماکان در مرکز داستان هستند. اما قسمت جدید کمی جدیتر شده و البته رنگهای فیلم نیز به لطف کارگردانان جدید اشباع شدهاند، و به نظر ترکیب رنگ فراتر از یک بسته مداد رنگی شش رنگ زمان مایکل بِی شده است، ولی همچنان پلیسهای این شهر ستارههای راکی هستند که ظاهراً خیلی پول میگیرند، و میتوانند ماشینهای اسپرت و کاپشنهای برند را نیز در اختیار داشته باشند. همچنین بر طبق گذشته هنوز زنانی که در خیابان قدم میزنند فقط دو نوع لباس در کمد خود دارند - شلوارک تیپِ جین و بیکینی ریز. اما جدا از اینها یک چیز به شکلی خاص تغییر کرده است، و آن کارآگاه مارکوس بورنت (مارتین لارنس) و کارآگاه مایک لاوری (ویل اسمیت) هستند.
واقعیت این است که من نگران بودم کارگردانان بلژیکی یعنی عادل و بلال راهی را بروند که مایکل بِی میرفت، یعنی همان کودک بِی را مهندسی کنند. اما آنها این کار را نمیکنند. در واقع آنها دریافتهاند که دیگر آزمایش گذشته نتیجه نمیدهد، بلکه باید برای تحمل این پسران بد، در آنها تحول و تکامل ایجاد کرد. در نتیجه پسران بد تا ابد یک انتخاب بالغانه برای ادامه راهش در نظر گرفته است. مارکوس حالا پدربزرگ شده است و در برابر نوه اش گریه و زاری میکند و میخواهد برای ادامه یک زندگی خوش و آرام با خانواده و نوه اش، از کار خود بازنشسته شود. اما از طرفی دیگر مایک هنوز هم معتقد است که ۳۰ ساله است، اما در یک صحنه تکاندهنده در ابتدای فیلم با دریافت چندین گلوله بر پیکرش توسط یک فرد موتور سوار ترور میشود. در واقع این صحنه به ما میگوید مایک ضدگلوله دیگر غیر قابل نفوذ نیست؛ و آن مرد شیک پوش و خفن حالا برای زنده ماندن بر روی تخت بیمارستان محتاج دعای خیر دوستش و حکمت خداست. در این صحنه ما شاهد رنگ کردن ریش خاکستری و سفید او توسط دوستش مارکوس هستیم، این یعنی آنها هم پیرتر شده اند.
اگر اولین فیلم Bad Boys در مورد زن و شوهرهای تازه کاری بود که همه چیز را با پرخاش خراب میکردند تا زندگی یاد بگیرند، Bad Boys For Life با عواقب اعمال آنها برخورد میکند، زیرا شیاطین گذشته برای تعقیب آنها باز میگردند. فیلمنامه کریس برمر، پیتر کریگ و جو کارناهان واقعاً به نسبت دو فیلم قبلی خوب است. در جایی از فیلم شخصیت مارکوس میگوید: «شاید زمان آن رسیده که ما دیگر پسران بد نباشیم و سعی کنیم مرد خوبی باشیم» این فقط یک نکته خنده دار نیست، بلکه همین موضوع تضاد اصلی فیلم را تشکیل میدهد. مثل یک سکانس موازی که مارکوس در حال کشیدن اهرم صندلی راحتی خود در اتاق است و مایک در حال کشیدن ترمز دستی ماشین خود در خیابان. مارکوس به نظر با سن و سالش کنار آمده و احساس آزادی میکند، ولی مایک به شدت ناخوشایند کماکان در فکر افتخارات گذشته است. اما آنها، علیرغم آنچه مایک معتقد است، همان کسی نیستند که قبلاً بودهاند. آنها در زمان حال دیگر فقط آسیب پذیر نیستند بلکه به طور مکرر نیز شکست میخورند. در واقع، آنها آنقدر شکست خوردهاند و به حدی آشفته اند که به یک تیم کامل ارجاع داده میشوند تا در این راه به آنها کمک کنند.
بهترین چیزی که از دو فیلم اول مایکل بِی بیرون میآید و به این فیلم وصل میشود همان جمله معروف است، ما با هم شروع میکنیم، و با هم میمیریم. در اینجا نویسندگان و کارگردانان کشف میکنند که در حقیقت این شعار چیزی فراتر از سطح یک جمله معمولی است. این بدان معناست که دوستی تا کنار تخت بیمارستان و رنگ کردن ریش دوست و حتی تا ۹۰ سالگی و تابوت هم ادامه دارد. دوستی چیزی نیست که با یک حادثه و ماجرا تمام شود بلکه دوستی چیزی ابدی است. آنها زندگیهایی دارند که فراتر از فریمها هستند. دوستی آنها در طول سالها قوام گرفته و رشد کرده است. بنابراین، هنگامی که مارکوس در یک کلیسا مینشیند، و قلب شکسته اش را با اشک مرطوب بر آستین خود میپوشاند و میگوید: «اگر او را نجات دهی، دیگر خشونت به این دنیا نمیبرم.» برای من بیننده باور پذیر است. این صحنه کمک میکند تا اسمیت و لارنس شیمی پویا داشته باشند. نکات ریز دیگری نیز در فیلمنامه وجود دارد. از جمله مضمون دوستی و خانواده که در طرف شرور ماجرا گسترش مییابد. در سوی منفی داستان ما با مادر و پسری روبرو هستیم که به دنبال انتقامی کهنه هستند. به طور کلی فیلمنامه پسران بد جدید چیز ناجوری نیست مثل آن مکالمهای که در باب وجود جهنم شکل میگیرد و با یک صحنه اکشن تبدیل به یک تمثیل میشود.به طرز عجیبی، برخی سکانسهای اکشن و زمان طولانی ضعیفترین قسمتهای فیلم هستند. البته سکانسهای اکشن بد نیستند، بلکه گاهی خیلی طبیعی و ساده هستند. برخلاف فیلمهای مایکل بی اینجا ما شاهد پرواز اشیا و انفجارهای عجیب نیستیم - به جای آن ما با اکشن کوچک تر، اما هوشمندتر روبرو هستیم. باور کنید، من طرفدار مایکل بی نیستم -، اما سکانسهای اکشن او همیشه با اشتیاق و حتی استروئید بیشتری به بیننده تزریق میشد، که این امر در فیلمی مثل این به خوبی کار میکرد. شاید کمبود اکشن اکتان بالا به این دلیل است که عادل و بلال شخصیت را بیشتر درک میکنند. آنها میدانند آنچه که باعث میشود این نوع فیلمها واقعاً کار کنند، تشدید جریانات احساسی است. به همین منظور در آن جبههها، Bad Boys For Life فیلم خوبی است. این به راحتی بهترین فیلم Bad Boys یا پسران بد تا کنون است.
پسران بد تا ابد، چیزی نیست جز یک زمان خوب. این فیلم لحظات عاطفی را شیک بستهبندی میکند، طنز درخشان دارد که طرفداران دو فیلم اول مطمئناً به دنبال آن هستند و در بخشهای خسته کننده ماجرا – اکشنهای سریع و هوشمند ارائه میدهد. سرگرم کننده بودن فیلم بیش از حد کافی است تا بتوانید با پایان آن کنار بیایید. این واقعاً باعث خوشحالی من میشود که بگویم پسران بد برگشتهاند و این چیزی نیست جز اثبات دوستی اسمیث و لارنس در تمام این سالها. این فیلم یک زمان خوب واقعی است.
سهم سینمای بعد از انقلاب از موضوعات اجتماعی
یکی از مهمترین عرصههای بازنمایی مسائل اجتماعی، سینماست و شناخت مسائل اجتماعی در قاب تصویر، به ویژه در آثار سینمایی میتواند به کاستن ابهامهای روندشناختی در حوزه مسائل اجتماعی، کمک فراوانی کند زیرا فیلم های سینمایی منبع فرهنگی مهمی برای درک ماهیت و علل انحرافات اجتماعی هستند. محققان در پژوهشی با عنوان « بازنمایی مسائل اجتماعی در سینمای پس از انقلاب اسلامی ایران» این موضوع را بررسی کردهاند.
این پژوهش که توسط یاسر رستگار، استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه هرمزگان، احسان آقابابایی، استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه اصفهان و زهرا راسخی، کارشناس ارشد پژوهش علوم اجتماعی دانشگاه هرمزگان انجام شده است.
«مبانی نظری این مقاله، در بردارنده دو دسته نظریههای کلاسیک و مدرن سینماست. منظور از سینمای کلاسیک، دورهای تاریخی از سینماست که از پیدایش تا ۱۹۶۰ تداوم داشت. دو دیدگاه متفاوت در این دوره حاکم است. نخست دیدگاه فرمالیستها که فیلم را یکی از اشکال هنر معرفی میکردند و دومی دیدگاه رئالیستها. آنها بیشتر به واقعیتهای مطرح شده در فیلمها توجه میکردند و برخلاف فرمالیستها اعتبار و اهمیت سینما را در قرابت و نزدیکی آن با واقعیت میدانستند.»محققان این پژوهش درباره نظریههای مدرن میگویند: « اندیشمندان علوم اجتماعی از زاویههای مختلفی به رابطه سینما و جامعه نگاه کردهاند. این دیدگاهها گاه جنبه کلان و گاه جنبه خرد داشتهاند.»
در این پژوهش پس از بیان دیدگاههای مدرن به سینما، گفته میشود که در این مقاله، فرض را بر مبنای نظریههای کلاسیک سینما گذاشتهاند به این معنی که سینما، واقعیت اجتماعی را بازنمایی میکند. این بازنمایی مطلق نیست؛ اما مسائل اجتماعی ایران در بطن روایت فیلمهای سینمایی، به طور مستقیم و غیرمستقیم نمایش داده می شود و صرفنظر از ملاحظات سیاسی، گریزی از نمایش آن نیست.در این پژوهش، برای بررسی مسائل اجتماعی در سینما از روش تحقیق تحلیل محتوای کیفی استفاده میشود. در این مطالعه، ۳۷ فیلم پرمخاطب سینمای پس از انقلاب به شیوه نمونهگیری هدفمند به عنوان حجم نمونه برگزیده شد و فیلمهایی انتخاب شدهاند که از نظر فروش و جذب مردم به سینماها از اقبال خوبی برخوردار بودهاند. زیرا فروش زیاد و استقبال مردم، نشانهای از ایجاد رابطه بین متن فیلم با بیشتر مردم است.در این مقاله آمده است:« تکنیک تحلیل بدین صورت است که در گام نخست، فیلمها با دقت و به طور کامل مشاهده شد؛ سپس سکانسهای مسئلهدار با توجه به رمزگان کلامی(دیالوگها)، رمزگان اندامی(حرکات و ظاهر بازیگران، حالات چهره و غیره)، رفتار و ظاهر نقشها، نوع پوشش آنها و موارد دیگر به صورت هدفمند انتخاب و نوشته شدهاند؛ پس از آن با توجه به مسائل موجود در سکانسهای مختلف، مسائل اجتماعی کدگذاری شدند.»نویسندگان این مقاله میگویند:« با این روش، کدهای سایر دههها و شباهتها و تفاوتهای هر دهه با یکدیگر مقایسه و روند حرکت مسائل در طول چهار دهه بررسی و در نهایت مقوله مرکزی هر دهه با توجه به کدگذاریها و مقایسهها با دهههای پیشین مشخص شد.شرایط اقتصادی و سیاسی جامعه در دهه نود تا حدی با دهههای پیشین متفاوت است. رکود اقتصادی در این دهه و شرایط نسبتا پایدار سیاسی کشور بعد از بحرانهای اواخر دهه هشتاد، سینما را به ساحتهای اجتماعی با بحرانهای ناشی از مسائل اقتصادی پیوند زده است. در فیلمهای دهه نود، انباشت مسائل دیده میشود؛ مسائلی که سینما به آنها با جسارت بیشتری نسبت به دهههای پیشین توجه کرد و مسائل بحرانی جامعه مانند اسیدپاشی و تجاوز مطرح شدند.
جشنوارههای سینمایی که کرونا لغوشان کرد
جشنواره فیلم کن پس از کش و قوسهای فراوان در نهایت ناگزیر شد قید دوره هفتاد و سوم خود را به سبب شیوع ویروس کرونا بزند و «تیری فرمو»، دبیر این رویداد مهم سینمایی در یک مصاحبه رسمی با قطعیت از برگزار نشدن آن در سال ۲۰۲۰ خبر داد و اعلام کرد برخی از فیلمهایی که قرار بود در این جشنواره به نمایش گذاشته شود با لِیبل «کن ۲۰۲۰» در سایر جشنوارههای سینمایی و سینماها به روی پرده میروند.
از آغاز شروع بحران جهانی کرونا، شایعهها درباره برگزار شدن یا نشدن جشنواره فیلم کن قوت گرفت. هفتاد و سومین دوره این جشنواره قرار بود از ۱۲ تا ۲۳ ماه می (۲۳ اردیبهشت تا ۳ خرداد) برگزار شود که به سبب شیوع ویروس کرونا به تعویق افتاد و مسئولان آن درنظر داشتند این جشنواره را با عادیتر شدن شرایط در پایان ماه ژوئن و اوایل جولای برپا کنند، اما تمدید شرایط قرنطینه در فرانسه و ممنوعیت برگزاری هر جشنواره و رویداد حداقل تا اواسط ماه جولای (اواخر تیر)، بار دیگر برگزاری کن ۲۰۲۰ را در هالهای از ابهام فرو برد. سرانجام با فروکش نکردن چشمگیر ویروس کرونا که بسیاری از کشورها نیز همچنان با آن درگیر هستند و همچنین شلوغی فصل جشنوارهها در پاییز، عملا هیچ راهی برای برگزارکنندگان کن به جز لغو جشنواره باقی نماند. «تیری فرمو» دبیر هنری جشنواره و دیگر مسئولان نیز ظاهرا علاقه چندانی به برگزاری مجازی جشنواره ندارند. با این وجود، بازار جشنواره کن (Marché du Film) امسال به صورت آنلاین از تاریخ ۲۲ تا ۲۶ ژوئن (۲ تا ۶ تیر) برگزار خواهد شد.
اما ویروس کرونا تنها گریبان جشنواره کن را نگرفت و بسیاری از جشنوارههای پراهمیت منطقهای و بینالمللی نیز ناگزیر به تعطیلی دوره سال ۲۰۲۰ خود شدند، هرچند شماری دیگر نیز فعلا تاریخ جدیدی را برای برگزاری اعلام کردهاند و برخی دیگر هم از گزینه برگزاری مجازی استفاده خواهند کرد.
جشنواره فیلم لوکارنو از مهمترین رویدادهای سینمایی اروپا که قرار بود از تاریخ ۵ تا ۱۵ اوت (۱۴ تا ۲۴ مرداد) در کشور سوئیس برگزار شود به دلیل شرایط پیشآمده از لغو آن در سال آتی خبر داد و هیچ نسخه مجازی نیز برای آن درنظر گرفته نشده است. از جمله ویژگیهای منحصر به فرد جشنواره لوکارنو، نمایش فیلمها در میدان معروف پیاتزا، در فضای باز و بر پرده بزرگ و در حضور حدود هشتهزار مخاطب است.
جشنواره فیلم کارلوویواری به عنوان مهمترین جشنواره سینمایی در اروپای شرقی و مرکزی نیز به صورت رسمی اعلام کرد به سبب اقدامهای دولت کشور جمهوری چک در جهت کنترل شیوع ویروس کرونا و همچنین شرایط پیچیده امروز در سراسر جهان، در نهایت به این تصمیم دشوار رسیده که این رویداد سینمایی در سال ۲۰۲۰ به طور کلی لغو شود. بر این اساس پنجاه و پنجمین دوره این رویداد سینمایی از تاریخ ۲ تا ۱۰ جولای ۲۰۲۱ (۱۱ تا ۱۹ تیر ۱۴۰۰) برگزار خواهد شد.
جشنواره بینالمللی فیلم ادینبورگ اسکاتلند که قدیمیترین جشنواره بریتانیاست طبق برنامهریزی باید از تاریخ ۱۷ تا ۲۸ ژوئن، هفتاد و چهارمین دوره خود را برگزار میکرد، اما شرایط کنونی موجب لغو این رویداد سینمایی شده، هرچند مسئولان این جشنواره ابراز امیدواری کردهاند آثار جشنواره را در تاریخی دیگر به نمایش بگذارند.
شصت و هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم سیدنی هم در ابتدا به صورت کلی لغو شد، اما اخیرا خبری از برگزاری آنلاین این رویداد سینمایی به شکلی کوچکتر در ماه آینده منتشر شده است. البته این جشنواره مجازی که از تاریخ ۱۰ تا ۲۱ جولای (۲۰ تا ۳۱ تیر) برگزار میشود در شکلی محدود و با تمرکز بر سینمای داخلی استرالیا شامل نمایش مستندهای استرالیایی، فیلمهای کوتاه از چهرههای نوظهور سینمای استرالیا و همچنین آثاری از کارگردانان زن اروپایی خواهد بود و خبری از نمایش آثار مهم بینالمللی در این جشنواره نخواهد بود.
در سایه گسترش شیوع ویروس کرونا در آمریکا و کانادا، برگزاری جشنواره معتبر هات داکس در کانادا، مهمترین رویداد سینمایی مستند در آمریکای شمالی نیز به زمان دیگری موکول شده و هنوز تاریخ جدیدی برای آن اعلام نشده است. این جشنواره قرار بود ار تاریخ ۳۰ آوریل تا اول می (۱۱ تا ۱۸ اردیبهشت) در تورنتو کانادا برگزار شود.
جشنواره بینالمللی فیلم ترایبکا نیز داستانی مشابه با هات داکس دارد. این جشنواره مهم آمریکایی که قرار بود از تاریخ ۱۵ تا ۲۶ آوریل (۲۷ فرودین تا ۷ اردیبهشت) در نیویورک برگزار شود به سبب شیوع ویروس کرونا به تعویق افتاد، اما هنوز تاریخ جدید برگزاری آن اعلام نشده است.
همچنین بیست و دومین دوره جشنواره سالانه راجر ایبرت که در دانشگاه ایلینوی برگزار میشود به دلیل ممنوعیت تجمع بیش از ۵۰ نفر در این دانشگاه به ماه آوریل سال آینده میلادی موکول شده است.
بیست و هفتمین جشنواره فیلم جنوب از جنوب غربی آستین (SXSW) در کشور آمریکا نیز به دلیل جلوگیری از شیوع ویروس کرونا به طور کلی لغو شده است. جشنواره جنوب از جنوب غربی که از معتبرترین رویدادهای های سینمایی آمریکاست، قرار بود از تاریخ ٢٣ اسفند تا ٣ فروردین در آستین تگزاس برپا شود.
جشنواره مهم مستند فول فریم هم طبق برنامهریزی پیشین باید در ماه آوریل و در دانشگاه دوک آمریکا میزبان سینماگران و مستدسازان میبود، اما این دانشگاه تمامی این رویدادها را به طول کلی لغو کرده است.
جشنواره بینالمللی فیلم پراگ در کشور چک نیز دیگر رویداد سینمایی است که ترجیح داد امسال برگزار نشود. ۱۸ تا ۲۵ سپتامبر (۲۷ شهریور تا ۳ مهر) تاریخ مقرر بیست و هفتمین جشنواره فیلم پراگ بود.
دهمین جشنواره فیلم پکن که تاریخ ۱۹ تا ۲۶ آوریل (۳۰ فروردین تا ۶ اردیبهشت) برای آن درنظر گرفته شد لغو شده و به جای آن یک رویداد آنلاین با عنوان «جشنواره فیلم آنلاین بهار» از ۱ تا ۵ می (۱۱ تا ۱۵ اردیبهشت) برگزار میشود.
جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه پالم اسپرینگز هم که برای تاریخ ۱۶ تا ۲۲ جولای (۲۶ خرداد تا اول تیر) برنامهریزی شده بود لغو شده و قرار است منتخبی از آثار جشنواره را به صورت آنلاین به نمایش بگذارد.
جشنواره فیلم مونیخ (۲۵ ژوئن تا ۴ جولای- ۴ تا ۱۳ تیر) نیز امسال به سبب همهگیری ویروس کرونا طبق اعلام رسمی سایت این رویداد سینمایی برگزار نمیشود.
همچنین چهل و ششمین جشنواره فیلم سیاتل در آمریکا به دلیل بحران جهانی کرونا امسال تعطیل است. این جشنواره بنا بود از ۱۴ می تا ۷ ژوئن (۲۴ اردیبهشت تا ۷ خرداد) برگزار شود.
چهل و دومین جشنواره بینالمللی مستند سینما دوریل فرانسه نیز امسال بدون برگزاری، به معرفی برندگان خود اقدام کرد. این رویداد سینمایی قرار بود از تاریخ ۱۳ تا ۲۲ مارس (۲۳ اسفند تا ۳ فروردین) در فرانسه برگزار شو
جشنواره فیلم استانبول، جشنواره فیلمهای مستند تایوان، جشنواره فیلمهای فانتزی بروکسل، جشنواره فیلمهای فانتزی اسب طلایی تایپه، جشنواره فیلم واشنگتن دیسی، جشنواره فیلم کوتاه و مستند کراکو، جشنواره فیلم ساراسوتا، جشنواره فیلم سونوما، جشنواره فیلم زنان دنور، جشنواره فیلم لوگزامبورگ، جشنواره مستند مونیخ، جشنواره فیلم اسکوپیه، جشنواره سن فرانسیسکو، جشنواره میامی، جشنواره مونت کلر، جشنواره فیلم کانادا، جشنواره فیلم صوفیه، جشنواره مستند زاگرب و جشنواره حقوق بشر پراگ نیز از جمله دیگر جشنوارههای سینمایی هستند که به سبب شیوع ویروس کرونا لغو و یا زمان دیگری موکول شدهاند.
همچنین به دلیل تاثیر بحران کووید ۱۹ بر تمامی فعالیتها و رویدادهای مهم سینمایی جهان، سیوهشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر در ایران نیز در سال ۱۳۹۹ برگزار نمیشود و به سال آینده موکول شده است.
اما هفتاد و هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم ونیز طبق اعلام مدیران بینال ونیز قرار است بدون تغییر و طبق تاریخ اصلی یعنی از ۲ تا ۱۲ سپتامبر (۱۲ تا ۲۲ شهریور) برگزار شود و باید منتظر ماند و دید آیا شرایط گسترش ویروس کرونا طی چند ماه آینده برگزاری این جشنواره سینمایی را امکانپذیر میکند یا خیر.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4274/19537/76564
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4274/19537/76565
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4274/19537/76566
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4274/19537/76567
|
عناوین این صفحه
- دعاى روز هیجدهم ماه مبارک رمضان
- بازگشت «پسران بدِ» سینما بعد از ۱۷ سال
- سهم سینمای بعد از انقلاب از موضوعات اجتماعی
- جشنوارههای سینمایی که کرونا لغوشان کرد