|
نسبت غیزانیه و کپرنشینها با آدمکشی در آمریکا
توئیترعلیه ترامپ؟!
حمید بوالی
لئوپولد دوم (Léopold Louis Philippe Marie Victor) در ۹ آوریل ۱۸۳۵ در بروکسل به دنیا آمد و ۱۷ دسامبر ۱۹۰۹ از دنیا رفت. او دومین پادشاه بلژیک بوده و سلطنت را بعد از پدرش لئوپولد اول به ارث برد. او دومین فرزند لئوپولد اول و لوییز اورلئان بود. وی ۱۷ دسامبر ۱۸۶۵ به تخت نشست و تا پایان عمر پادشاه بلژیک بود.
این بلژیکی خونخوارترین پادشاهی است که تاریخ به خود دیده است. لئوپولد دوم که بانی استعمار و غارت کنگو شناخته میشود در طول مدت اشغال جمهوری دمُکراتیک کُنگُو، موجب شکنجه و قتل بیش از ۱۰ میلیون نفر از مردم این کشور شد. لئوپولد دوم از ۱۸۶۵ تا ۱۹۰۹ کنگو را به بند استعمار؛ قتل و غارت کشید. هولوکاست عظیم کنگو در همین زمان رقم خورد. جنایات او قابلمقایسه با جنایتکار دیگری در دنیا نیست.
اما لئوپولد انساندوست بزرگی بود و بیشتر سود حاصل از طرح تبدیل کنگو به یک تیول شخصیاش نه به جهت تجملات شخصی بلکه به نفع مردم بلژیک برای احداث تأسیسات عمومی، موزهها، آسایشگاهها و… صرف شد. پاپ لئوپولد را یکی از قدیسان میدانست. هولوکاست بلژیک از اسفبارترین جریانها در نتیجه روندی به نام جهانی شدن بود. روند جهانی شدن که از قرن هجدهم به تدریج آغاز شد امروز در نقطه اوج خود قرار دارد. بیشک لئوپولد دوم الگوی همه رهبران جدید دنیای جهانی شده ماست.
***
۱. ویلیام بنت، محافظهکار مشهور و نویسنده کتاب «فضائل» در برنامه زنده «صبح در آمریکا» به صراحت سخنان جنجالآمیزی گفت: «من واقعاً بدین گفته اعتقاد دارم که اگر خواستار کاهش جرم هستید و اگر تنها به همین هدف چشم دارید میتوانید تکتک کودکان سیاهپوست را در این کشور عقیم کنید. تا بدین ترتیب نرخ بزهکاری در آمریکا کاهش یابد. «
کاخ سفید بیدرنگ از خود واکنش نشان داد: این اظهارات مناسب نبوده است…
رهبران جامعه جدید آمریکا یکبهیک علیه این گفته موضعگیری کردند. کمی بعدتر خود او از اظهارنظرش عقبنشینی کرد و کمی بعدتر رئیس جمهور آمریکا یک سیاه پوست شد. آیا اوضاع در آمریکا تغییر کرده بود؟
حالا دیگر ما با یک نژادپرستی ساده و قدیمی مواجه نبودیم. چیزی بیش از آن در میان بود: همه یکصدا علیه نگرههای نژادی علیه سیاهپوستان موضع میگرفتند و در عین حال واقعیت نه تنها تغییری نکرده بود بلکه جداسازیای فراتر از تقسیم نژادی در جریان بود. چه اتفاقی در حال رخ دادن بود؟ در یک همزمانی تاریخی نظریه پایان تاریخ فوکویاما، ایمان به پیروزی نهایی لیبرال دموکراسی در تاریخ پایان پذیرفته بود، دورانی که قرار بود همه چیز را تیول شخصی خود کنند. ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاده بود و «دیگری» نشان داده بود که لیاقت ندارد، ما به دوران «دیوارها» وارد شده بودیم. اما ماجرا به شدت پیچیدهتر بود. یک دیوار کشی بزرگ و پهناور بین دو دسته از آدمها در دنیا اتفاق افتاده بود. سرمایهداران و غیر آنها.
اما این بار ما با دیوار برلین مواجه نبودیم. دیوار جدید نباید دیده شود. در دنیای تسلط رسانهها و پیچیدگی موضعگیریها این استراتژی سخت اما حساب شدهای بود: بر دیوارهای کوتاهتر و سطحیتری تمرکز کنیم تا دیوارهای واقعی به تدریج در زیر لایههای مدیریت جدید جهان پنهان شوند: « ما ناجیان دیوارهای کوتاه دنیاییم و کسی آن دیوار بلند را نمیبیند؛ بر کنترل خشونتهای ظاهرین تمرکز میکنیم تا کسی خشونت سیستماتیک حال حاضر را نبیند»
حالا وارد دوران جدیدی از جهانیشدن شده بودیم. ما موجودات کوچکی هستیم که با بندهنوازی مورد استقبال قرار میگیریم؛ کسی حق اعمال خشونت علیه ما را ندارد. ما پارهتن آنها هستیم به شرطی که خوب کار کنیم و خوب بخریم و خوب خرج کنیم و البته؛ به شرطی که از جوهر مقاومت خالی شده باشیم. درست مثل قهوههای بدون کافئین؛ روغنهای بدون کلسترول و بستنیهای بدون شیر و....
آنها که هستند؟ همانهایی هستند که انتظار شنیدنشان را داریم. رهبران جدید دنیا، بیل گیتس و جورج سوروس، کارمندان ارشد اجرایی شرکتهای گوگل، یاهو، آیبیام، اینتل، فیسبوک، توئیتر و....
آنها اصرار زیادی دارند که بر روی خشونتهای ظاهرین (دیوارهای کوتاهتر) توقف کنند و اذهان را از توجه به خشونت سیستماتیک (دیوار اصلی ما و آنها) دور کنند. آنها معتقد نیستند که گروه رنجکشیدهای از آدمها وجود دارد که به دلایل ساختاری دچار مشکلات عمومی شدهاند. بلکه معتقدند اکثر مشکلات دامنگیر مردم طبیعی و در سرنوشت آنهاست. به همین ترتیب آنها روی مبارزه با بیماریهای عمومی مثل سل و مالاریا و ایدز و اخیراً کرونا به شدت تمرکز میکنند. بلایای طبیعی مثل سیل و زلزله هدف اصلی آنهاست و بخش بزرگی از درآمد خود را صرف مبارزه با آسیبهای این اتفاقات میکنند و همه اینها تلاشی است برای اینکه این تئوری وجود تقسیم بندی ما / آنها در اذهان و افکار عمومی شکست بخورد. این نیکوکاران چگونه میتوانند بین خودشان و ما دیواری کشیده باشند؟ آنها که هر روز در آفریقا و هندوستان و جنوب شرق آسیا مشغول کمک به مردم در مواجهه با آسیبهای طبیعی هستند. پسران و دختران کوچک آنها هر شب دعا میکنند که شر بلایای طبیعی از سر زمین کنده شود تا برادر و خواهر آفریقایی و رنجور آنها هم بتواند مثل آنها زندگی کند.
اینجا دیگری جایی برای حرف زدن از تبعات سیستم سرمایهداری جهانی شده وجود ندارد. این دیوار بزرگ کشیده شده میان شمال غرب و بقیه دنیا دیگر عملاً وجود ندارد. کسی از آن حرف نمیزند و بزرگترین متهمان این دیوارکشی که موجب مرگ و نابودی میلیونها نفر و بهم ریختن وضع زندگی میلیونها تن دیگر شده است امروز در جایگاه ناجیان ایستادهاند.
۳. ماجرا همیشه هم طبق تمایلات رهبران جدید جهان به پیش نمیرود. یک سیاهپوست در آمریکا کشته شده است و شعلههای خشم بخشی از مردم آمریکا علیه آن به آسمان برخاسته است. رهبران جدید دنیا؛ وارثین سرمایهداری جهانی اما مثل همیشه به فکر مصادره هستند. یکی یکی صف کشیدهاند و اظهار تأسف میکنند از کشته شدن یک سیاه پوست و خشونت علیه معترضان به این قتل. درست در میانه همین ماجرا دعوای توئیتر با ترامپ قابل بررسی است. توئیتر توئیتهای خشونت بار ترامپ را محدود کرده است و ترامپ نیز آنها را به محدودیتهایی تهدید کرده است. نقش اول رهبران جدید دنیا در قصه کشته شدن سیاهپوست آمریکایی جک دورسی مدیرعامل توئیتر است که چندی پیش یک میلیارد دلار از ثروت خود را صرف مبارزه با بیماری کرونا کرده است. او پای عدم خشونت علیه مردم ایستاده است و قرار است هزینههای آن را هم بپردازد. در حالی که سود سهام توئیتر روز به روز در حال افزایش است و توئیتر با روشهای بیرحمانهای در حال حذف رقبای ایدئولوژیک خود است؛ حالا توئیتر قهرمان دوران جدید است. تمرکز ویژه توئیتر بر روی پوشش گسترده اعتراضها علیه دولت و پلیس آمریکا شکبرانگیز نیست؟ توئیتر نقش محوکننده مرز ما و آنها را به خوبی ایفا میکند. خشونت ظاهرین علیه سیاهپوستها را به شدت بازنمایی میکند و دیگر کسی مگر به فکر خشونت ساختاری تقسیم بندی ما و آنها نیز هست. ما به رهبری توئیتر علیه خشونتهای کوچک جهانی مبارزه میکنیم؛ بیآنکه حرفی از آن دیوار بزرگ در میان باشد.
کشته شدن سیاهپوست آمریکایی حالا فرصت خوبی است برای تمرکز دوباره بر نقش رهبران جدید دنیا که کسی مثل ترامپ را هرگز به جمعشان راه نمیدهند؛ چون او اعلام میکند که با شلیک گلوله از معترضین پذیرایی میکند. او الفبای رهبری جدید دنیا را هم نمیداند. حالا آنها، شبکههای اجتماعی آنها، رسانههای آنها به شدت در حال تمرکز بر روی کشته شدن این سیاهپوست هستند. خبرنگار آنها توسط پلیس دستگیر میشود و.... نتیجه نهایی مشخص نیست؟ کسی به آن دیوار بزرگ که یکی از نتایج کوچکش این رفتار با سیاهپوستان است حتی فکر هم میکند؟ مگر اینکه ماجرا از دست رهبران جدید در برود و اعتراض بزرگ شود و فرصتی برای عیان کردن فاصله ما و آنها.
۴. جهان یکسره پر از اتفاقات جالب است. همزمان با این اتفاق دو اتفاق بسیار تلخ نیز در ایران رخ داده است. یک پیرزن کپرنشین بر اثر حمله نیروهای اجرایی شهرداری به محل زندگی اش ظاهراً دچار آسیب شده و نهایتاً جان داده است و مردمانی در خوزستان، مهد تولید ثروت ایران سالهاست بی آب ماندهاند و اعتراض آنها نیز به روش خشونتباری پاسخ داده شده است.
گیجکنندهترین نقش در این میان را امروز یک عدالتخواه واقعی ایرانی به عهده دارد. او باید چه کار کند؟ اعتراض صرف و بیدامنه به کشته شدن پیرزن کرمانشاهی و تیر خوردن جوان خوزستانی او را به لبه پیوستن به آنهایی نزدیک میکند که دنبال فرصتهایی مثل اینگونه موارد هستند تا دیوار بزرگ را با تمسک به موارد جزئی تحت پوشش قرار دهند؛ اگر او نداند که امروز با اعتراض علیه این دو اتفاق تلخ مشغول حرف زدن از ساختاری است که برآمده از جهانی شدن تقسیم بندی «ما و آنها» ست. عدالتخواه ایرانی، اگر قرار باشد با کمکهای خیریه ماجرای اصلی را پوشش دهد و تمایز جهانی ما و آنها را به فراموشی بسپارد دقیقاً در مسیر رهبران جامعه جدید جهانی گام برداشته است؛ همان رهبرانی جامعه جدید جهانی شدهای که آنچه امروز و دیروز در غیزانیه و کرمانشاه رخ میدهد ثمره مستقیم نفوذ تقسیم بندی «ما / آنها» در کشور پر ماجرایی به نام ایران است.
بنابراین عدالتخواه ایرانی اگر به خشونت ظاهرینی که در این دو اتفاق رخ داده است اکتفا کند و ساختارهای تقسیم کننده ما / آنها را که در جریان جهانی شدن به یک کشور اسلامی با حاکمیت اسلامی هم این چنین نفوذ کرده است نبیند دچار اشتباهی اساسی شده است. این ساختار تقسیم کننده ما / آنهاست که آن پیرزن را در حاشیه نگه میدارد و برای غیزانیه اهمیتی قائل نیست تا آبش را تأمین کند.
طبیعی است که با چنین مقدماتی انتقاد و اعتراض عدالتخواه ایرانی به آنچه امروز در آمریکا در حال رخ دادن است به اندازه اعتراض او به این اتفاقات تلخ در ایران اهمیت دارد. اینجا و آنجا ندارد. عدالتخواه علیه دیوار بلند تقسیمکننده ما / آنها در هر جغرافیایی میجنگد. شلوغکاریهای فضای مجازی اما عدالتخواه ایرانی را در معرض خطر بزرگی قرار داده است. یک نگاه عوامانه زمینی (محبوب رهبران جدید دنیا) دائماً به او توصیه میکند که آمریکا به ما چه مربوط؟ وقتی در کشور خودمان این همه اتفاق مشابه در حال رخ دادن است. واضح است که آمریکا و هر آنچه در آمریکا رخ میدهد به خصوص وقایعی مثل کشته شدن سیاهپوست آمریکایی که فرصتی همزمان برای پنهان کردن و عریان کردن آن دیوار است به عدالتخواه ایرانی مربوط است چون سرمنشاء و علل موجبه به وجود آورنده تقسیم بندیای که امروز کشور او را با این اتفاقات مواجه کرده است در واقع در بزرگترین حامی و مجری جهانیسازی در حال رقم خوردن است و اگر او به جریان اصلی ساختار دنیا بیتوجه باشد؛ فقط ناتوانی خود را از داشتن یک تصویر پانوراما و واقعی از ماجرای غیزانیه و پیرزن کپرنشین نشان میدهد.
ماجرا کمی پیچیده است. به این ترتیب است که سوال آیا با وجود این اتفاقات تلخ در ایران اعتراض به آنچه در آمریکا رخ میدهد موجه و اخلاقی است سوال اساساً بیموردی است واضح است که اعتراض به رخ دادن اتفاقی اگر علاوه بر اصل موضوع به اعتراض به سرمنشا و علل اصلی آن میسر باشد مؤثرتر است. اینجاست که باید سمت و سوی اعتراض را به شکلی هوشمندانه به شیوهای که فریب توئیتر و بازیهای رهبران جدید دنیا را نخورد متوجه ساختار قدرت و آن تقسیم کننده ما و آنها در جهان کنیم. کسی نیست که در این شک داشته باشد که سرمایهداری جهانی شده متضمن ایجاد خودکار افرادی حذف شده و چشمپوشی از بیخانمانها تا بیکاران است.
دازای و ایران
بهره نویسنده جهانوطن ژاپن از رباعیات خیام
انتشارات کتاب فانوس به تازگی رمان «نهآدمی» اثر اوسامو دازای و ترجمه مرتضی صانع را با شمارگان ۵۰۰ نسخه، ۱۰۰ صفحه و بهای ۱۸ هزار تومان منتشر کرده است. این انتشارات بهار سال گذشته (۱۳۹۸) رمان «شایو» این نویسنده را نیز با ترجمه مرتضی صانع منتشر کرده بود که در عرض یکسال به چاپ چهارم رسید.
اوسامو دازای، از سرشناسترین و اثرگذارترین نویسندگان ژاپنی است. بسیاری از نویسندگانی که اکنون بدل به نماد ادبیات و فرهنگ ژاپن شدهاند، وامدار او هستند. دازای سال ۱۹۴۸ و در سن ۳۸ سالگی از دنیا رفت و علیرغم اهمیتی که در ادبیات معاصر ژاپن داشت، اما پیش از انتشار رمان «شایو» صرفاً یکی دو داستان کوتاه از او به فارسی منتشر شده بود.
به مناسبت انتشار این رمان با آرش معدنی پور، مدیر انتشارات کتاب فانوس به گفتوگو نشستیم. معدنیپور درباره زندگی دازای گفت: اوسامو دازای سال ۱۹۰۹ به دنیا آمد و به سال ۱۹۴۸ به زندگی خود پایان داد. او زندگی پر فراز و نشیب و پرماجرایی داشت و چندین بار نیز خودکشی کرد. البته در فرهنگ ژاپن خودکشی معنای متفاوتی به نسبت فرهنگ ایران دارد و لزوماً نشان دهنده ناامیدی و سرخوردگی نیست؛ بلکه قسمتی از سبک زندگی ژاپنیهاست. آنها در فرهنگشان خودکشیهای متعدد با اشکال گوناگون دارند مثل هاراکیری، کامیکازه و...
وی افزود: آخرین مرحله خودکشی دازای «جوشی» نام داشت که در واقع یک خودکشی دونفره است که زوجها انجام میدهند. در این روش زوجین همدیگر را به طنابی که سر آن به یک تیر چوبی اتصال دارد، بسته و همزمان خود را داخل یک رودخانه خروشان میاندازند. دازای در سن جوانی این خودکشی را انجام میدهد، اما صرفاً خانم همراه او میمیرد و دازای تا سالها با عذاب وجدان حاصل از زنده ماندن خود، زندگی میکند، تا اینکه در نهایت در سن ۳۹ سالگی دوباره به همین روش خود را در رودخانه تاما میاندازد و اینبار او و خانم همراهش هر دو میمیرند.
دازای در ایران
معدنیپور در بخش دیگری از این گفتوگو به سابقه حضور نام «اوسامو دازای» در رسانهها و بازار نشر ایران پرداخت: درباره دازای در ایران مقاله مفصلی را هاشم رجب زاده به سال ۱۳۷۴ در نشریه «کلک» منتشر کرد. رجب زاده سالها در ژاپن استاد دانشگاه بود. او تسلط خاص و ویژهای به ادبیات و فرهنگ ژاپن دارد و مقالات متعددی را هم درباره فرهنگ ژاپن و تأثیرات متقابل فرهنگ ایران و ژاپن بر همدیگر منتشر کرده است. جالب اینجاست که در همین مقاله رجب زاده مشخصاً درباره رمان «نه آدمی» هم صحبت میکند.
مدیر انتشارات کتاب فانوس ادامه داد: رجب زاده در آن مقاله به نخستین آشنایی ایرانیان با نام اوسامو دازای اشاره میکند و مینویسد که احتمالاً نخستین طرح نام دازای در رسانههای ایرانی در دوره ۲۴ نشریه سخن صورت گرفته است. در آن شماره از نشریه سخن نویسندهای به نام م. سجودی مقالهای با عنوان «سیری در ادبیات معاصر ژاپن» نوشته بود و در آن اوسامو دازای را معرفی کرد. اما مفصلترین مطلب فارسی درباره دازای همین مقاله هاشم رجب زاده است.
این ناشر درباره انتشار آثار دازای در ایران نیز گفت: پیشتر نشر شورآفرین مجموعه داستانی را منتشر کرد که یک داستان نیز از دازای در آن بود. سال ۹۸ ما رمان «شایو» را با ترجمه مرتضی صانع منتشر کردیم کردیم که نخستین کتاب مستقل دازای در زبان فارسی بود که خوشبختانه از آن استقبال شد و به همین دلیل نیز ما به ترجمه رمان دیگری از این نویسنده فکر کردیم.
نگاه دازای به خیام
معدنیپور در بخش دیگری از این گفتوگو درباره علت جذابیت دازای در نظر محققانی چون هاشم رجب زاده، اشاره کرد: دازای در رمان «نه آدمی» مشخصاً از خیام صحبت میکند و چند رباعی او را نیز میآورد و شاید به همین دلیل رجب زاده مفصل درباره «نه آدمی» و زندگی دازای و همچنین آن رباعیاتی که دازای از خیام درج کرده، صحبت میکند.
این مدیر نشر گفت: راوی «نه آدمی» زندگی پرماجرایی مثل خود دازای دارد. در خلال داستان جایی در حین نقاشی کردن به خیام اشاره میکند و میگوید که یک ایرانی بود که اشعاری دارد؛ و بعد شروع میکند به رباعیات را خواندن. در برگردان رباعیها ما مشکلاتی داشتیم. اشعار بزرگانی چون حافظ و خیام بسیار به زبانهای دیگر ترجمه شده است. بیشتر این ترجمهها نیز به صورت آزاد است و هنگام برگردان دوباره آن ترجمهها به فارسی برای دانستن اینکه کدامیک از اشعار است، مشکلاتی بوجود میآید و معمولاً در این برگردان دوباره سخت میتوان به مبدا و اصل اشعار رسید. ترجمههای ژاپنی خیام در دوران حیات دازای هم احتمالاً از روی ترجمههای انگلیسی صورت گرفته است. ما هم این رمان را از انگلیسی به فارسی ترجمهکردهایم. بنابراین آن رباعیات از متن دازای دوباره به انگلیسی برگشته و در این رفت و آمدها تغییرات زیادی در آنها صورت گرفته است.
وی در ادامه با اشاره به این نکته که در روند ترجمه مشخص نشد که دقیقاً کدام رباعی خیام مدنظر دازای بوده، گفت: ما خیلی جستوجو کردیم تا بدانیم که متن فارسی آن رباعیات مدنظر دازای کدام بوده است؟ همانطور که گفتم در رفت و برگشتهای مکرر ترجمهای معانی آنها تغییر و تحول پیدا کرده بود. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که در رمان جهانبینی خیام مهم و اثرگذار است و باید در ترجمه فارسی هم منتقل شود نه اینکه مشخصاً کدام رباعی منظور دازای بوده است. این بحث درباره خیام در ایران نیز هنوز هم مطرح است و معلوم نیست که کدام رباعیات دقیقاً برای خود خیام است و کدامیک صرفاً به او منتسب است و سروده شاعران دیگر؟
معدنی پور ادامه داد: دازای در رمان سه رباعی خیام را میآورد و ما در ترجمه تلاش کردیم سه رباعی از خیام را بیاوریم که فلسفه خیامی را به مخاطب منتقل کند و البته رباعیاتی باشد که انتسابش به خیام جدیتر از بقیه رباعیها باشد و به نظرمان آمد که با این سه رباعی که از تصحیح محمدعلی فروغی از «رباعیات خیام» انتخاب شده جان کلام و معنا منتقل میشود. به هر حال محتوای نگاه خیام برای دازای مهم بوده و راوی داستان نیز نگاهش خیامی است در عین حالی که درگیر افسردگی و جداافتادگی از جامعه است.
نخست
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست * بی بادهٔ گلرنگ نمیباید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست * تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست
دوم
گویند کسان بهشت با حور خوش است * من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار * کاواز دهل شنیدن از دور خوش است
سوم
نیکی و بدی که در نهاد بشر است * شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل * چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است
اخبار
بررسی ثبت جهانی خوشنویسی در سال ۲۰۲۲
اسپانیا شریک مقرنس نشد
مصطفی پورعلی مدیر کل دفتر ثبت آثار تاریخی و فرهنگی به خبرنگار مهر گفت: پروندههای پیشنهادی برای ثبت جهانی را به سازمان یونسکو ارسال کردهایم سهمیه کشورها برای ارسال پرونده به صورت ملی یک سال در میان است. به همین دلیل تلاش شد از ظرفیت پروندههای چند ملیتی یعنی مشترک با کشورهای دیگر استفاده کنیم که البته این آثار نیز به عنوان میراث جهانی ایران ثبت میشوند.
وی گفت: سال گذشته چهار پرونده برای ثبت در اجلاس میراث ناملموس سال ۲۰۲۰ فرستاده شد مانند مهارت ساختن و نواختن ساز سنتی عود مشترک با سوریه، زیارت تادئوس مشترک با ارمنستان، مینیاتور مشترک با ترکیه ترکمنستان، آذربایجان و ازبکستان و جشن مهرگان. منتها تاریخ اجلاس میراث جهانی ۲۰۲۰ به دلیل شیوع ویروس کرونا هنوز اعلام نشده است. ایران در اجلاس ۲۰۲۰ سهمیه ملی ندارد چون در سال ۲۰۱۹ سهمیه ملی را که همان دوتار ایرانی بود استفاده کردیم و این میراث ناملموس جهانی شد. اما پرونده مشترک میتواند داشته باشد به همین دلیل برای سال ۲۰۲۰ پرونده مینیاتور با همکاری کشورهای دیگر تهیه شد.
وی گفت: پرونده ثبت ملی یلدا نیز اصلاح و دوباره ارسال شد این پرونده ملی است و سهمیه لازم دارد یعنی مانند هر پرونده ملی دیگر هر دو سال یک بار مطرح میشود. پروندههایی که نوروز امسال به یونسکو ارائه شد میبایست در سال ۲۰۲۱ بررسی شوند مانند پرونده یلدا. در نوروز ۹۹ دو پرونده مهارت سنتی ساختن و نواختن رباب را مشترک با تاجیکستان و ازبکستان و جشن سده را با تاجیکستان به صورت مشترک ارسال کردیم.
پورعلی گفت: به دلیل محدودیتهای در نظر گرفته شده به سمت پروندههای چند ملیتی رفتهایم. حتی میخواستیم پرونده مقرنس را با همراهی اسپانیا جهانی کنیم این هنر در ایران تاریخچه طولانی دارد و ممکن است ازایران به نقاط محتلف جهان رفته باشد. در آثار تاریخی کوردوبای اسپانیا مقرنس کار شده با آنها در این باره صحبت کردیم اما گفتند این هنر دیگر در اسپانیا رواج ندارد و برای یک دوره تاریخی بوده است و الان پویا نیست با عراق نیز وارد مذاکره شدیم اما در نهایت نشد بنابراین امیدواریم در آینده این پرونده به عنوان پرونده ملی ثبت شود.
وی گفت: برای پرونده کشتی پهلوانی نیز از مزیت چند ملیتی استفاده میکنیم و برای اجلاس ۲۰۲۲ این پرونده را ارسال خواهیم کرد. سعی شد از طبقه بندی برنامه پاسداری خوب از میراث ناملموس استفاده کنیم و پرونده زیارت رضوی و خوشنویسی را در این فرمت تدوین و ارسال کردیم.
وی با بیان اینکه میراث ناملموس ایران بیشتر در فهرست معرف ثبت شده است گفت: در فهرست پاسداری خوب از میراث ناملموس شاید کمتر از ۲۵ کشور پرونده داشته باشند بنابراین میتوان از ظرفیت این فهرست نیز استفاده کرد و پرونده آئین زیارت رضوی را با استفاده از این ظرفیت ثبت کرد. به همین دلیل پرونده آن تهیه و ارسال شد. پرونده خوشنویسی نیز در این فهرست جای میگیرد و ثبت میشود چون در ایران پاسداری خوبی از آن شده است و برنامه ملی در این خصوص در کشور جریان دارد.
مدیرکل دفتر ثبت آثار تاریخی گفت: یونسکو به تازگی نامهای زده که از مفاد آن این طور برمیآید که در این فهرست نیز هر سال هر کشوری تنها یک سهمیه دارد بنابراین احتمال دارد که خوشنویسی که برای یونسکو ارسال شده در سال ۲۰۲۲ مطرح شود.
پور علی در پاسخ به اینکه چرا پرونده نخل در میان برخی از کشورهای همسایه ایران به ثبت جهانی رسید اما ایران با وجود اینکه نخلستانهای زیادی دارد در این پرونده قرار نگرفت گفت: از کشور ایران برای مشارکت در این پرونده دعوت نشد و گرنه تمایل داشتیم به این پرونده ملحق شویم از طرفی کشورهای تدوین کننده این پرونده نیز کشورهای عربی بودند و پیشنهادی به ایران در این باره ندادند. البته براساس مقررات یونسکو در این خصوص محدودیت نداریم یعنی میتوانیم در سالهای آینده این موضوع را به صورت ملی ارسال و در فهرست جهانی ثبت کنیم. در پروندههای ثبت جهانی ناملموس انحصار نداریم یعنی اگر یک عنصر ناملموس توسط کشوری ثبت شد، انحصار ایجاد نمیکند که کشور دیگری آن را ثبت نکند.
ارائه بیش از ۳۶۰ میلیارد ریال تسهیلات به فعالان صنایعدستی
پویا محمودیان معاون صنایع دستی وزارت میراث فرهنگی گفت: این تسهیلات در راستای رونق و توسعه کسبوکارهای حوزه صنایعدستی و تقویت جایگاه تولید و بازرگانی صنایعدستی از محل اعتبارات فنی و اعتباری از نیمه دوم سال ۹۷ تا پایان سال ۹۸ به ۹۰ کارگاه تولیدی و فعال بازرگانی، پرداخت شده است.
او افزود: پرداخت کمکهای فنی و اعتباری در حوزه صنایعدستی با نرخ بهره ۱۰ درصد، تنفس شش ماهه و بازپرداخت ۲۴ ماهه است که در نوع خود، دارای شرایط بسیار ویژهای برای فعالان حوزه صنایعدستی محسوب میشود.
معاون صنایعدستی کشور افزود: ارائه تسهیلات یکی از برنامههایی است که در معاونت صنایعدستی در قالب کمک بهمنظور توسعه کسبوکارها، فرصتسازی، ایجاد انعطاف بیشتر در محیطهای بازرگانی، تجاری و تسهیلگری برای فعالان و کمک به ذینفعان در نظر گرفته میشود.
او گفت: برای حمایت بیشتر از هنرمندان صنایعدستی پرداخت تسهیلات به فعالان این حوزه در سال ۹۹ نیز ادامه دارد.
اخبار
ماجرای باورنکردنی مدرسه من
بچهها مدرسه جای عجیب و غریبی است
کتاب «ماجرای باورنکردنی مدرسه من»، به نویسندگی دیوید کالی، تصویرگری: بنجامین چاد و ترجمه: رضی هیرمندی توسط واحد کودک نشر افق چاپ و منتشر شده است.
«هنری» که میخواهد همکلاسی تازهواردش را با خود همراه کند تا جاهای دیدنی مدرسه را نشانش دهد، کتابخانه مدرسه یک هزار توست و برای غذا خوردن در سالن غذاخوری باید مثل یک نینجا مهارت داشته باشد. فکر میکنید این مدرسه خیلی عجیب و غریب است؟ حالا کجایش را دیدهاید؟ مثلاً اتاق مخفی ناظم خیلی عجیب است و اتاق معلمها را کسی خبر ندارد که در آنچه خبر است.
دیوید کالی، نویسنده و تصویرگر و کارتونیست تاکنون ۴۰ کتاب منتشر کرده، کتابهایی مثل به مدرسه دیر رسیدم چون…، ماجرای باورنکردنی تابستان من، ماجراهای بامزه در موزه و مشق شبم را ننوشتم که به ۲۱ زبان دنیا ترجمه شدهاند. دیوید کالی در فرانسه و ایتالیا زندگی میکند.
بنجامین چاد برای بیش از ۶۰ کتاب تصویرگری کرده، کتابهای مثل مشق شبم را ننوشتم، به مدرسه دیر رسیدم و… او همچنین نویسنده کتابهایی چون ترانه خرس و فرار دریایی خرس کتابهای برگزیده نیویورک تایمز است. بنیامین در فرانه زندگی میکند.
کتاب «ماجرای باورنکردنی مدرسه من»، به نویسندگی دیوید کالی، تصویرگری: بنجامین چاد و ترجمه: رضی هیرمندی، به قیمت ۱۵۰۰۰ تومان، توسط واحد کودک نشر افق چاپ و منتشر شده است.
«هدیه تولد مامان» در کتابفروشیها
انتشارات کتاب نیستان، کتاب «هدیه تولید مامان» را با قلم و تصویرگری منان عشینی روانه بازار کتاب کرد.
داستان این کتاب به زبان ساده از سوی نویسنده آن اینگونه بازگو شده است: «تولد مامان نزدیک بود و دخترک میخواست هدیه خیلی خوبی به مادرش بدهد. هدیهای که مادرش را خیلی خوشحال کن. دخترک فکر میکند که با نقاشی قشنگی مادر را خوشحال کند اما از هر چه میکشد، راضی نیست... » اما همچون تمام ماجراهایی که بناست باعث رشد قهرمان خود شود، میان تصمیم و هدف، فاصله زیادی وجود دارد و دخترک خردسال و مهربان ماجرا ناچار است تا چالشی بزرگ را به تنهایی پشت سر بگذارد.
«منان عشینی» نویسنده و تصویرگر در این اثر به شکلی هوشمندانه مشکل کمالطلبی کودکان را نمایش داده است. او با ترسیم تصویر از زاویههایی نهچندان مرسوم، فاصلهای میان مخاطب و قهرمان ایجاد کرده و با این کار به فردیت او و به تلاش شخصیاش برای مبارزه با ناامیدی، ارزش و اعتبار مضاعفی بخشیده. احترام به حریم خصوصی کودک و رها کردن او برای یافتن راه حل، در رفتار بزرگترها هم دیده میشود. غیبت آنان، به معنای بیتوجهی به کودک نیست. در واقع، این فاصله گرفتن هوشمندانه، فرصت بزرگ شدن، تصمیم گرفتن و عمل کردن مستقل را فراهم میآورد و کاری بهظاهر پیشپاافتاده و روزمره را به موقعیتی برای یادگیری مهارتهای ارزشمند زندگی تبدیل میکند.
«هدیه تولد مامان» از تصویرگری قوی و متفاوتی برخوردار است که نقش خود را در پیشبرد داستان به خوبی ایفا میکند و پیامهایی چه بسا بیشتر از واژگان محدود اثر را به مخاطب کمسن انتقال میدهد
سیر درونی قهرمان از صفحه نخست تا آخر کتاب، غرق شدن او در دنیای نقاشی و ریزهکاریهای دیگر، این اثر را به کاری چند لایه و متفاوت تبدیل کرده که برای والدین و کودکان پنج تا هشت ساله به یک اندازه جالب است.
«منان عشینی» بیان ارتباط عاطفی عمیق میان مادر و دخترک، احساسات و خاطرات شیرین خانوادهها را برمیانگیزد. وی پیشتر در کتاب «روزی که خورشید قهر کرد» از همین مجموعه، زاویه دید متفاوت خود را در خلق تصویر به نمایش گذاشته بود اما در اثر فعلی، شاهد خلاقیت بیشتر وی در هر دو عرصه داستاننویسی و تصویرگری هستیم.
انتشار کتاب صوتی «سه دیدار» با صدای وحید یامینپور
نسخه صوتی کتاب «سه دیدار با مردی که از ماورای ذهن ما میآمد»، نوشته زندهیاد نادر ابراهیمی با صدای وحید یامینپور توسط انتشارات سوره مهر همزمان با سالروز رحلت امام راحل(ره) منتشر شد
این اثر که ابراهیمی آن را در بین سالهای ۷۵ تا ۷۷ نوشته شامل تجربیات شخصی این نویسنده از دیدار با امام خمینی (ره) است که جلد اول آن توسط حوزه هنری برای نخستینبار در سال ۷۷ منتشر شد. زنده یاد نادر ابراهیمی در جلد نخست مجموعه «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما میآمد»، با عنوان «رجعت به ریشهها»، به ابعاد مختلف شخصیت امام خمینی (ره) از کودکی تا ازدواج پرداخته است. همچنین در کتاب «در میانه میدان»، جلد دوم این مجموعه، مبارزات امام (ره) و حکایتهایی از همسر ایشان روایت شده است.ابراهیمی در مقدمه این اثر ضمن تشکر از تمامی کسانی که وی را در نگارش این سهگانه یاری کردهاند، مینویسد: من داستان مینویسم، تاریخ نمینویسم. تاریخهای بسیاری قبل از من نوشته شده است و همزمان با من و بعد از من نیز نوشته میشود و خواهد شد، اما داستان، فقط یکبار نوشته میشود؛ فقط یکبار. آنها که واقعیت را میخواهند نه حقیقت را، و طالب واقعیات تاریخی هستند نه حقایق انسانی، میتوانند بیدغدغه خاطر، به بهترین تاریخها مراجعه کنند.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4287/19652/78050
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4287/19652/78051
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4287/19652/78052
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4287/19652/78053
|
عناوین این صفحه
- توئیترعلیه ترامپ؟!
- بهره نویسنده جهانوطن ژاپن از رباعیات خیام
- اخبار
- اخبار