|
ضیافتی برایِ جنگ
فرشته نوبخت، داستاننویس و منتقد ادبی و صاحب آثاری چون «زمستان فصل مردن نیست»، «کلاغ»، «کمی مایل به سرخ» و… در یادداشتی به بررسی رمان «جنگ کی تمام میشود؟» نخستین رمان منتشر شده صادق وفایی، روزنامهنگار و کارگردان تئاتر پرداخته است. این رمان اسفند سال گذشته (۱۳۹۸) با شمارگان ۶۶۰ نسخه، ۱۶۰ صفحه و بهای ۱۸ هزار تومان توسط نشر هیلا در دسترس مخاطبان قرار گرفت. نقد و بررسی نوبخت بر این رمان را در ادامه بخوانید:
«پس از پایانِ جنگِ جهانیِ دوم و افشایِ فجایعی مانند آشوویتس، جهان به ناگاه خود را با یک پرسشِ اساسی روبهرو دید. اینکه آرمانها تا چه میزان قادرند انسانها را از ورطهی هولناکی که در آن گرفتار هستند نجات بدهند و آیا اصلاً آرمانی وجود دارد که نجاتبخش باشد یا خیر. از آن پس بود که نحلههای فکری با گرایشهای هستیشناسانه پدید آمد که «عمل» را به عنوان یک ابزار جهت قدرتنماییِ بشر به چالش کشانید و بحثهایی را دامن زد که میتوان ردِ آنها با کسانی همچون هانا آرنت، والتر بنیامین و بسیاری دیگر پیگرفت. در زمینه ادبیات نیز جریاناتی موازی برقرار شد و کسانی چون برتولت برشت، آلبر کامو، سارتر و بسیاری دیگر به اندیشیدن بر روی کاغذ مشغول شدند. اینکه آیا جنگ میتواند راهی به رهاییِ بشر بگشاید و اساساً آیا رهایی از جنگ ممکن است؟ و پرداختن به ضرورتهایی که موجبِ شکلگیریِ جنگها از ابتدا تا اکنون بوده است و البته همگی منجر به یک ایده خاص، یعنی «ایدهی شکست» بودهاند.
با این مقدمه میشود بحث پیرامون جنگ را از آرمانهایِ وطنخواهانه و عشق به سرزمین و باورهایی اینچنینی به سمت و سویی انسانیتر و کُلیتر و جهانشمولتر کشانید و این فرصت را به ذهن داد که فرا تر از ملیتها و ملتها و فراتر از قیدهایی که سرزمین به مفهومِ انسانیت تحمیل میکند، به مسئله جنگ اندیشید. یکی از این زمینهها برای چنین نوع تفکری، ادبیات است و البته عالیترین نوعِ آن رمان و سپس نمایشنامه است.
در ایران، رخدادِ جنگِ هشتساله که جزئیات و وقایعِ آن همواره دستمایهای برای پرداختهای نمادین و تقدسآلود به مفاهیمِ ایدئولوژیکی و دینی بوده است، امکاناتِ سخن گفتن و اندیشیدن پیرامونِ مفهومِ جنگ را تحدید کرده و مسئله انسانها با پدیده جنگ را با پیشفرضهایی مواجه کرده است که رهایی از آن به دلیل چارچوبهای فرهنگی در ایران، نه تنها دشوار که گاه ناممکن است. از این حیث، روبهرو شدن با رمانی مانند «جنگ کی تمام میشود» نوشته صادق وفایی که سبک و نگاهِ ویژهای را دنبال میکند بسیار امیدبخش است. از این رو که نویسنده در قالبِ آن کوشیده روزنهای فراتر از محدودههای موجود برایِ اندیشهورزی پیرامون یک مفهومِ کُلی و جهانی – و نه فرهنگی و دینی - بیابد که این در جایِ خود ارزنده و قابل تامل است.
اما ببینیم، رمان «جنگ کی تمام میشود» چگونه از پسِ چنین مدعایی برآمده است؟
افلاطون اولین کسی بود که اهمیتِ گفتوگو در فهمِ بشر را از طریقِ نوشتنِ رسالههایی نظیرِ ضیافت یا سمپوزیوم مطرح کرد. این ایده افلاطون بود که بعدها متونی مانند شعر و نمایشنامه را تبدیل به عرصهای برای حرف زدن پیش یا پس از عملکردن نمود که در آن انسانها در ضیافتی گردِ هم آمده و پیرامونِ اعمالِ انسانیِ خویش به گفتوگو میپردازند. آنچه رویایِ افلاطون و فیلسوفان پس از او بوده است، ضرورتِ یافتنِ مرجع برایِ انتخابها و اقداماتِ بشر بر روی کره زمین است. یکی از این ضرورتها بیتردید «جنگ» است. صادق وفایی به اولین رمان خود با چنین ایدهای یعنی گفتوگو درباره جنگ به مثابه عملیاتیترین پدیدهی جهان، ساختاری بخشیده که میتوان آن را به نوعی «اتاقِ فکر» یا «میز ضیافت» نامید.
نمیتوان از این نکته به راحتی عبور کرد که فضایِ کُلیِ رمانِ وفایی، نمایشنامههایِ برشت و ویرانه دیوارِ چهارم را به یاد میآورد. حتی اگر با همه وجود دل بدهیم به سه شخصیتِ نمادینِ رمان، یعنی افسر آلمانی، سرباز روسی و زنِ امریکایی، باز هم همواره فاصلهای میانِ ما و فضایِ رمان وجود دارد که من آن را متاثر از «زبان» و ساختارهایِ آن میدانم. «جنگ کی تمام میشود» صرف نظر از اینکه نامِ نویسندهای ایرانی را بر پیشانی دارد و کوشیده از مختصاتِ فرهنگی و بومی نویسندهاش فاصله بگیرد، اما نتوانسته خود را از محدودههای زبانِ فارسی، چنانکه آثار ترجمهای توانستهاند، دور سازد. ما در رمان «جنگ کی تمام میشود» با زبان و لحنی روبهرو هستیم که چارچوبهای فرهنگیِ خود را حفظ کرده است. زبانی که در تضاد با زبانِ افسر روس، آلمانی و آمریکایی قرار گرفته و این فاصله تا انتها حفظ میشود. فاصلهای که نه یک نقص، بلکه امتیازی برای فاصلهافکنی میانِ ذهنِ مخاطب و نویسنده با ذهنیتِ جهانیِ جنگ است. این چنین است که رمان به محاکاتی بدل شده که در آن ما آگاهانه به تماشا نشستهایم. بیآنکه قادر به همذاتپنداری با هیچکدام از شخصیتهای رمان باشیم و این فرصتی فراهم میسازد تا با دیدگاههای خودمان در این ضیافت شرکت کنیم.
اما این سبک، چه کمکی به ساختار بخشیِ مفاهیم در رمانِ «جنگ کی تمام میشود» کرده است؟
این شیوه برخورد با زبان و ساختارِ رمان، ایده اصلیِ نویسنده را برای ساختنِ فضایِ گفتمانی و چند وجهی تحقق بخشیده است. به طوری که باور و نظریه خاصی در کلیتِ رمان غالب نیست. شاید از این حیث باشد که برخی این رمان را فاقد نگاهی ضد جنگ و مشخص دانستهاند. حالآنکه این اثر را میبایست فاقد سوگیری و جهتگیری مشخص دانست که این خود، دیدگاهی ضد جنگ است. چرا که جنگ از اساس همراه با سوگیری و جهتگیری است و فلسفه ضد جنگ، به دنبالِ کاویدنِ امکاناتِ متعدد و متکثر است. نویسنده تلاش کرده، افسر آلمانی، سرباز روسی و زنِ امریکایی، نماینده نوعی از تفکر – فارغ از آنچه ذهنیتِ قضاوتگر و تاریخی ما از آلمان، روسیه و آمریکا میشناسد- باشند، و در این تلاشِ گفتمانی تا حد بسیار زیادی موفق بوده است. ذکر این نکته در پایان ضروری به نظر میرسد اولین رمانِ صادق وفایی که نمایشنامه رادیویِ موفقی نیز از آن اقتباس شده است، از جنبهای عمیقتر، منظری متفاوت و جسورانه به پدیدههایِ انسانی و جهانی مانند جنگ، عشق، مرگ و مفاهیمِ آنها میگشاید.»
گردش مالی کتابهای سال ۹۸ چقدر بوده است؟
برنامه در گفتگو با محمود آموزگار نایب رئیس اتحادیه ناشران و رضا حاجی آبادی مدیر انتشارات هزاره ققنوس از آنتن رادیو گفتگو پخش شد.
آموزگار در ابتدای اینبرنامه در پاسخ به اینسوال که آیا ناشران ورشکست شدند یا کسانی که توانستند وارد فضای دیجیتال شوند، کارشان رونق پیدا کرده، گفت: اینطور نیست که یکباره از نشر سنتی وارد نشر دیجیتال شویم و شاید تأثیر دوران ما این باشد که ضرورت بهکارگیری تکنولوژی جدید بیش از پیش خود را به مصرفکنندگان و ناشران نشان داد.
وی درباره شرایط به وجود آمده بر اثر بیماری کرونا گفت: بهطور کلی نه تنها در ایران بلکه در جهان نشر کسب و کار ضعیفی تلقی میشود و ارزش بازار کل صنعت نشر جهان کمتر از ارزش بازار دو کمپانی بزرگ دنیاست. گردش مالی کل کتابهای سال ۹۸ برابر با ۳ هزار و ۸۰۰ میلیارد تومان است؛ البته اینارزش بازار محسوب میشود و پول در گردش و نقدینگی یا درآمد اینحوزه نیست. این به معنای قابلیت حداکثری یک کسب و کار است و در نهایت به عددی معادل ۲۰۰ یا ۳۰۰ میلیون یورو میرسیم و این سهم ناچیزی در اقتصاد جهان است.
نایب رئیس اتحادیه ناشران درباره اینکه آیا شرایط کرونا موجب ورشکستگی شد یا قواعد جدید بازار را به آن پیوند زد، گفت: ما نوعی ناهنجاری در نشر خود داریم که مربوط به تعداد زیاد دارندگان پروانه نشر است. نوعی نگاه نسبت به پروانه نشر وجود دارد که آن را نوعی جواز کاسبی میدانند، چون روند استعلامی برای صدور پروانه و گویا تعریفی وجود دارد که ارشاد باید ملزومات آنها را فراهم کند. این ملزومات شامل کاغذ ارزان و باقی مواد مورد نیاز تا مالیات میشود و این باعث مواجهه ما با شکل ناملموسی از نشر میشود که ناشر درحال فعالیت حرفهای است و حساب و کتاب کارش را دارد و اینها قاعدتا در این شرایط بحرانی هم میمانند.
آموزگار گفت: عدهای هم که در مقاطعی بوهای خوبی به مشامشان خورده و الآن دچار مشکل شدند، یا فعالیت خود را کاهش دادند یا از صحنه خارج شدند. این مربوط به حوزه نشر میشود و فکر میکنم در حوزه کتابفروشی با مشکلات بیشتری روبهرو هستیم. ما در حال حاضر با سیستمهای آنلاین و مجازی فروش کتاب که قبل از کرونا هم بود، روبهرو هستیم، اما صنعت نشر ما بخشهای مختلفی دارد و این حلقهها یک زنجیرند که کلیتی را ایجاد میکنند و هماهنگی بین این حلقهها موضوع بسیار مهمی است. مشکل فروش آنلاین، فقدان قانون و قاعده مشخص در این رابطه است و کافیست به دیجی کالا مراجعه کنید تا ببینید کتابها را با چه تخفیفی عرضه میکند و هیچکس نمیتواند این معما را حل کند که حداکثر تخفیف ناشر ۴۰ درصد است و چطور با ۷۰ درصد تخفیف ارائه میشود؟
در ادامه حاجیآبادی درباره ورشکستگی ناشران با توجه به کرونا گفت: ورشکستگی پیش از کرونا هم وجود داشت و احتیاجی به بحران نبود، اما ما یاد نگرفتیم در مواقع بحرانی در تمام زمینهها مدیریت کنیم و بهعلاوه زیرساختهای لازم برای نشر الکترونیک در بین ناشران، متولیان دولتی و مردم وجود ندارد. معمولاً مردم اگر قصد خرید داشته باشند، دوست دارند محصول مورد نظرشان فیزیکی باشد.
وی افزود: معمولاً مردم اگر قصد خرید داشته باشند، دوست دارند محصول مورد نظرشان فیزیکی باشد. تمام مردم ما ظرفیت استفاده از ظرفیتهای دیجیتال را ندارند و در این بحث تنها ناشران نیستند و افراد دیگری در عرصه نشر دخیل هستند؛ از کاغذفروش تا چاپخانهدار و لیتوگراف که همه درگیر شدند.
اینناشر با تأیید صحبتهای آموزگار مبنی بر اینکه افراد حرفهای که توان مدیریت در زمان بحران را دارند، میتوانند دوام بیاورند، ادامه داد: عکس اینموضوع شامل کسانی است که یارانه دولتی گرفتند و یکمؤسسه انتشاراتی برپا کردند و حالا هم صدایشان بلند شده که دولت به ما کمک نمیکند و این دست انتشاراتیها نمیتوانند دوام بیاورند. بهدلیل اینکه زیرساختهای لازم را برای زیرساختهای نشر نداشتیم، از ظرفیت بحران کرونا نتوانستیم بهخوبی استفاده کنیم تا مردم کتابخوان شوند.
حاجیآبادی با رجوع به تاریخ کشور درباره علل کتابنخوانی گفت: در جهان سوم و ممالک شرقی فرهنگ شفاهی بیشتر از فرهنگ مکتوب جریان دارد و مردم دوست دارند قصههای خود را از راه رادیو بشوند و تغییر این ذائقه تاریخی دشوار و زمانبر است.
وی در پایان، در پاسخ به اینکه چرا چنین شرایطی داریم، گفت: این ذائقه تاریخی است و اگر به ملل شرقی دیگر نگاه کنیم، متوجه جایگاه خاص داستان خوانی بین آنها میشویم؛ یعنی مردم برای ارتباط بیشتر بهصورت شنیداری به هم مربوط میشدند و چندان نشر مکتوب نداشتند.
پاسخ خواهرزاده بهار به حواشی دفن بالازاده
پس از انتشار نامه جنجالی خانم چهرزاد بهار، فرزند مرحوم ملکالشعرای بهار و خواهر مرحوم زندهیاد دکتر مهرداد بهار مبنی بر خاکسپاری شخصی که نمیشناخته روی مزار مرحوم بهار، سرویس فرهنگ یادداشتی را در اعتراض به این نامه منتشر کرد.(ااین یادداشت در این نشانی قابل مشاهده است.) افشین معاصر که گویا فرزند بانو چهرزاد بهار و خواهرزاده مرحوم مهرداد بهار است، جوابیهای را به شرح زیر ارسال کرده است. پاسخ به این جوابیه نیز به زودی منتشر میشود.
«مقاله آقای محمد آسیابانی با کد خبر ۴۹۳۸۰۸۷ را، در خبرگزاری مهرنیوز، خواندم. متاسفانه ایشان به بانو چهرزاد بهار-فرزند ملک الشعرا بهار و خواهر ملک مهرداد بهار-به نیش قلم زبان به پرخاش و ناسزا گشوده که شایسته خبرگزاری محترم مهرنیوز نیست. برای اجرای عدالت لطفاً یادداشت زیر، به همراه ضمیمهها، را در نخستین فرصت منتشر بفرمائید.
میدانید که بانو سحر قدیمی همسر ارجمندشان مرحوم بالازاده را بی خبر و بدون رضایت خانواده بهار در مزار مرحوم ملک مهرداد بهار، در قطعه هنرمندان واقع در بهشت زهرای تهران، به خاک سپردهاند. با ادای احترام به یاد و خاطره زنده یاد بالازاده به دو سه نکته در زیر اشارهای کوتاه میکنم.
در غروب جمعه ۹ خرداد ۹۹، پس از مشاهده مزار دگرگون شده ملک مهرداد بهار، به بانو قدیمی تلفن کردم. از گذشته میدانستم که امیرکاووس بالازاده شاگرد دائی مهرداد بوده؛ گفتوگویش با بهار را خوانده بودم و نیز کتاب «مهر و داد و بهار» که پس از مرگ استادش منتشر کرده بود. هرگز او را «گمنام» خطاب نکردهایم. روحش شاد باد، ولی موضوع گفتوگو در اصل چیز دیگری است که به آن اشاره نشده.
مادرم، بانو چهرزاد بهار و من، پس از تسلیت درگذشت همسرشان، خواستار توضیح درباره اقدام غیرقانونی، بدون اطلاع خانواده بهار، شدیم. به آگاهی بانو قدیمی رساندم که پیرو سند مالکیت صادره از دفتر مرکزی بهشت زهرا در تاریخ آبان ۷۳ در این قطعه فقط و ابستگان سببی و نسبی مرحوم بهار را میتوان دفن کرد و اقدام ایشان بدون آگاهی خانواده بهار و رضایت همسر و فرزندان ایشان بوده است.
تاکنون خانواده بهار در نامه نگاری با وزارت ارشاد اسلامی، شورای اسلامی شهر تهران و مدیران بهشت زهرا، درباره زیرپا گذاشتن حقوق خانواده بهار و غصب مقبره مرحوم مهرداد بهار در قطعه هنرمندان واقع در بهشت زهرا، ضمایم پنجگانه زیر را تقدیم کرده و در انتظار پاسخ مستدل از جانب ایشان است:
الف-نامه آقای مهندس کاوه بهار - فرزند ارشد زندهیاد دکتر مهرداد بهار - به نمایندگی از جانب بانو دکتر زهره سرمد - همسر مرحوم بهار - و نیز خانم فرغانه بهار و آقای میلاد بهار - دو فرزند دیگر آن مرحوم - به همراه امضای ایشان برای بازگشت حقوق از دسترفتهشان.ب-نامه به امضا بانو چهرزاد بهار - خواهر مهرداد بهار - در شرح آنچه بدون رضایت و آگاهی خانواده بهار رخ داده است. پ-سند رسمی و معتبر مقبره محل تدفین مهرداد بهار، صادرشده در آبان ۱۳۷۳، در دفتر مرکزی بهشت زهرا، با قید این نکته که در این مزار فقط وابستگان سببی و نسبی مرحوم بهار را میتوان دفن کرد. ت-تصویر سنگ مزار اصلی متعلق به مرحوم بهار که بیخبر و بدون اطلاع خانواده بهار برداشتهاند.ث--تصویر سنگ جدیدی که بدون آگاهی خانواده بهار کار گذاشتهاند.
با تقدیم احترام
افشین معاصر تهران -۱۴ خرداد ۹۹»
دست نامرئی بازار لیبرالها حتی برای دفن مردگانمان نیز نیامد
پس از شیوع کرونا تنی چند از متفکران و شخصیتهای فرهنگی این ویروس را دموکرات خواندند، «چراکه تبعیض قائل نشده و هر کسی را که بدنش مستعد این بیماری باشد، از بین میبرد.» اما هرچه زمان پیش رفت بطلان این حرف بیش از پیش ثابت شد، چرا که طبقات بالای جامعه از نظر اقتصادی توانستند به دلیل تمکن بسیار در خانههای وسیع و مجهز خود به قرنطینه بروند و از بهترین خدمات پزشکی بهرهمند شوند، اما طبقات فرودست جامعه به دلیل عدم تمکن مالی ناچار شدند بین کار برای رفع گرسنگی و قرنطینه در «بیغولههای خویش» کار برای رفع گرسنگی و در نتیجه «در معرض ویروس» قرار گرفتن را انتخاب کنند.
در هر صورت کرونا تاثیرش بر طبقات متوسط و فرودست بیشتر بود و این عیان کردن تفاوت طبقاتی قطعاً در آینده فرهنگ جامعه را تحت تأثیر قرار خواهد داد. در این باره با فرید قدمی به گفتوگو نشستیم. قدمی، نویسنده، مترجم و منتقد حوزههای ادبیات و فرهنگ است. به قلم قدمی بیش از ۳۵ عنوان کتاب تألیف و ترجمه منتشر شده است. «سیاست ادبیات: تزهایی دربارهٔ نوشتار» و رمانهای «پارههای پاریسی یا پورهٔ پنیر و پروست»، «زنها در زندگی من یا داف معبد دلفی» و «مایا یا قصهٔ آپارتمانی در خیابان کریمخان» از جمله تالیفات منتشر شده اوست.
«اولیس»، «تبعیدیها» و «مجموعه اشعار» هر سه از جیمز جویس، «ولگردهای دارما»، «هایکوهای آمریکایی» و «دور از بودا» هر سه اثر جک کروآک، «کریسمسِ گردی» از ویلیام باروز، «ای ناخدا ناخدای من» اثر والت ویتمن، «یکی آمریکا را به باد داد» نوشته امیری باراکا، «جلجتا» و «گربه و ماه» هر دو از ویلیام باتلر ییتس، «بارش کلاه مکزیکی: یک رمان ژاپنی» و «ویلارد و جایزههای بولینگاش: یک رمان زیادی جنایی» اثر ریچارد براتیگان، «روزهای آرام در کلیشی» اثر هنری میلر، «خفاشها در آستانه خودکشی» اثر سمیح القاسم و «آوازهای موتوری» نیکولا یانکوف واپتساروف، از جمله ترجمههای منتشر شده قدمی است.
در نقد دموکراتیک بودن کرونا بسیار میتوان گفت. اما اگر اجازه دهید بحث را با این سوال کلی شروع کنیم که به نظر شما کرونا چه اثری بر فرهنگ طبقه متوسط جامعه ایران گذاشت و این اثر در پس از کرونا به چه صورت خود را نشان خواهد داد؟
پیش از هر چیز بگذارید این نکته را برای شما روشن کنم که به نظر من در ایران دیگر طبقه متوسط به معنای اقتصادی کلمه نداریم. جامعه امروز ایران دو طبقه است: طبقه کارگر و طبقه اشراف؛ طبقه واسطی اینجا وجود ندارد. این اشراف به نظرم تازه به دوران رسیدهاند. یعنی معمولاً از طریق تصادف و رانت به ثروت غیر تولیدی کلانی رسیدهاند.
از طرف دیگر یک طبقه متوسط فرهنگی داریم که تحصیلکرده و دانشگاه رفتهاند و سطح مطالعاتی و آموزششان حتی از متوسط اروپاییها هم بیشتر است، اما به لحاظ اقتصادی کارگر است. یعنی برای یکسری کارفرما مشغول به کار است و نیروی کارش را به آنها میفروشد، آن هم با حداقل قیمت؛ حالا این کارگر یا یقه سفید است یا یقه آبی. یعنی چه مهندس باشد چه کارگر ساده در هر حال در زمره طبقه کارگر است.
اما در شرایط شیوع کرونا در این طبقه کارگر طیف یقه آبی اوضاع بدتری را پیدا کردند، چون به هر حال حقوق و مزایایشان به اندازهای نبود که بخواهند حتی برای سه ماه آینده پولی پس انداز داشته باشند تا در شرایط قرنطینه آن را هزینه کنند.
از یک طرف این طیف پولی برای رفتن به قرنطینه نداشتند، از طرف دیگر تبلیغات عظیمی توسط سیستم فرهنگی حاکمیت، صدا و سیما و حتی تلویزیونهای خارجی و تلویزیونهای ماهوارهای فارسی زبان صورت میگرفت که در آنها تبلیغ و تشویق در خانه ماندن را کرده و به کسانی که بیرون میآمدند انگ میچسباندند و ترویج میکردند که این طیف مشتی کودنِ احمق بیمسئولیتاند. این مسائل باعث یک خشم طبقاتی چشمگیر میشود.
کسانی که حالا هم زندگی و سلامتیشان در معرض خطر ویروس کرونا است و هم از سالها پیش، حداقل از سال ۸۴ به بعد، فشار اقتصادی سهمگینی را تحمل و تجربه میکنند، فشاری که هر روز بدتر و بدتر میشود، اکنون یک انگ فرهنگی و اجتماعی هم دارد به آنها میچسبد. این انگ اجتماعی حتی به جایی رسیده که بسیاری از کسانی که به کرونا مبتلا میشدند بیماری خود را اعلام نمیکردند. انگار آن را یک چیز بدی میدانند و این تنها در ایران اتفاق افتاده و میافتد. چرا که با تبلیغاتی که در رسانهها شد هرکسی که کرونا گرفت، خود را انسانی کودن، احمق و بیمسئولیت یافت. این در روند درمان هم تأثیرات خود را گذاشت. چون همه خواستند بیماری خود را پنهان کنند و چه بسا مرگهایی که به خاطر اعلام نکردن کرونا یا حتی نرفتن به پزشک پنهان شده و میشود. این روند هم برای عموم بد است و هم برای کلیت اجتماعی خطر دارد.
چرا به این مرحله رسیدیم؟
به نظرم دوگانگی فرهنگی و اقتصادی حاکمیت روی این مساله کاملاً تأثیر گذاشت. حاکمیت و دولت از یک طرف از طریق تلویزیون مدام با افرادی که بیرون میآمدند، تحقیرآمیز برخورد کرده و خبرنگاران در گفتوگو با مردم در حالی که چهره مردم را نشان میدادند، مدام سعی در ابله نشان دادن آنها داشتند، از طرف دیگر همین حاکمیت شرایط اقتصادی حداقلی را برای طبقه بی سهم جامعه ایجاد نمیکرد که مردم در قرنطینه بمانند.
مسلماً هر انسانی و حتی هر حیوانی که خود و زندگیاش را در خطر ببیند از مسکن خود بیرون نمیآید. حتی یک آهو در جنگل اگر دورش را حیوانات درنده گرفته باشند به طور غریزی از مخفیگاه و یا پناهگاهش بیرون نمیآید. انسان هم همینطور است. حتی اگر آموزش و فرهنگ را به کنار بگذاریم، میل به بقا و میل صیانت نفس در همه هست؛ وقتی کسی مجبور میشود این کار را بکند قطعاً یک شرایط خاصی دارد و آن شرایط در ایران مسلماً اقتصادی است. دولت از نظر اقتصادی این امکان را از مردم بویژه از طبقه کارگر میگیرد و در عین حال تحقیرشان هم میکند و این منجر به یک خشم طبقاتی میشود. به نظرم پس از کرونا از اعتراضات کارگری و طبقاتی به خشم صنفی و طبقاتی خواهیم رسید.
این خشم چه مختصاتی خواهد داشت و چه جریانی را درست میکند؟ آیا چیزی شبیه به مساله گران کردن بنزین توسط دولت خواهد بود؟
مسلماً در بزنگاهها این خشم خود را با مختصات ویژهاش نشان خواهد داد. به نظرم طبقه کارگر، طبقه بی سهمهای ایران، مترصد فرصتی خواهد بود تا این خشم را آشکار کند. بخشی از خشونت ماجرای بنزین به خاطر خشم بهحقی بود که در بسیاری به دلیل رفتار و کنش دولت ایجاد شده بود. رئیس دولت صحبتهایی کرد مبنی بر اینکه من تازه از جمعه یا شنبه فهمیدم بنزین گران شده است و… این بیمسئولیتی و تحقیر مردم باعث همان خشم شد. شما وقتی مردم را تحقیر میکنید نباید انتظار داشته باشید که واکنششان غیرخشمگین باشد. به نظرم این وضعیت در شیوع کرونا بدتر شده و این خشم به مراتب بیشتر شده است.
از طرف دیگر همه شاهد بودند که دولت مدام اخباری مبنی بر نداشتن بودجه برای اعمال شرایط قرنطینه منتشر میکرد، حتی تصمیم داشت که وام ناچیزی با سود ۱۲ درصد به مردم بدهد و از طریق پول یارانه آن را مستهلک کند. هرچند در نهایت این سود را برداشتند اما ایدهشان در کل دنیا خاص بود! از طرف دیگر تمام شرایط بیپولی را به گردن تحریمهای بینالمللی و آمریکا میانداختند و بعد این میان گزارش تفریغ بودجه دیوان محاسبات منتشر میشود که در آن اشاره شده که چهار میلیارد و ۸۲۰ میلیون دلار، یعنی معادل همان پولی که ایران از صندوق بینالمللی پول برای مقابله با کرونا قرض خواسته بود، از بودجه مملکت گم شده است. گم شدن که معنا ندارد، رسانهها نمیتوانند بگویند که این پول چپاول شده است. این پول نابود شده و مردم طبیعتاً از خود میپرسند که پس پول هست اما برای ما نیست.
کافکا جمله مشهوری دارد به این شرح که خروارها امید وجود دارد اما نه برای ما، به نظرم در ایران مصداق جمله این میشود که خروارها پول هست اما نه برای ما. این حس در اغلب مردم که طبقه کارگر هم هستند وجود دارد.
بنابراین به نظر شما دوران پس از کرونا یک نظم جدیدی قرار است حاکم شود و این نظم با بی نظمی شروع خواهد شد؟
گمان نکنم بلافاصله پس از اتمام کرونا چنین چیزی داشته باشیم. به محض اتمام کرونا بسیاری که نزدیکانشان را از دست دادهاند، مشغول سوگواری میشوند و جامعه تازه از بهت دشمن نامرئی در خواهد آمد. تا جامعه بخواهد به خودش فکر کند که چه شرایطی را گذرانده و از شوک دربیاید مدتی طول خواهد کشید، اما به محض اینکه اتفاق خاصی مثل جریان گران شدن بنزین رخ دهد، آن زمان تمام خشمها بروز پیدا میکند. خشم پنهانی ایجاد شده در هر حال در اولین فرصت پس از شوک خودش را بروز میدهد اما اینکه این خشم چگونه رخ نشان خواهد داد، بستگی به شرایط سیاسی و اجتماعی و شرایط ما در عرصه بینالمللی خواهد داشت.
اخبار
مجموعه کتابهای جامعهشناسان کلیدی به فارسی ترجمه میشود
6 جلد از مجموعه کتابهای جامعهشناسان کلیدی که به بیان آرا و اندیشههای جامعهشناسان بزرگ و مطرح جهان نظیر؛ کارل مارکس، امیل دورکیم، زیگموند فروید، اروینگ گافمن، نوربرت الیاس، زیگموند باومن و دنیل بل میپردازد، ترجمه و در مراحل نهایی ویرایش و انتشار قرار گرفته است.
مریم نوتاش مسئول روابط عمومی نشر بایا به مهر گفت: پیشتر مکاتبات متعددی با مسئولان انتشار راتلج صورت گرفت که در نهایت موافقت ضمنی این افراد به منظور انتشار این مجموعه به زبان فارسی حاصل و مقرر شد مکاتباتی با نویسندگان این آثار انجام شود تا کلیه نویسندگان کتابهای مذکور برای ترجمه آثار به فارسی مقدمهای را به دبیر مجموعه و سرویراستار زبان فارسی ارائه کنند. طی روزهای اخیر این مهم صورت گرفت و نتیجه سه عنوان از کتابهای مذکور نیز مشخص شد.
وی افزود: نظر به اینکه موافقت از سوی ناشر اصلی صورت گرفته ولیکن هنوز به تعداد نهایی این آثار اشارهای نشده است نشر بایا درنظر دارد پس از چاپ چند مجلد از این مجموعه سایر آثار آن را نیز که در مجموع ۱۵ مجلد برآورد میشود، ترجمه کند.
نوتاش ضمن تأیید این مطلب که این تعداد سوای ترجمه چند اثر از این مجموعه به فارسی است که پیشتر از سوی مترجمان و سایر ناشران ترجمه و به چاپ رسیده است، گفت: این چند مجلد به نظر میرسد از سوی چند نفر از مترجمان برجسته و صرفاً به دلیل علاقه شخصی به جامعهشناس مورد نظرشان ترجمه شده است. عدم ذکر این مسئله که این مجلدها متعلق به مجموعه مهم و بزرگی هستند نه تنها باعث شده که کیفیت کار بسیار متفاوت شود بلکه عملاً مجموعه را از حیث محتوایی با مسئله مواجه کرده است که برآنیم پس از چاپ آثار اولیه و برآورد نهایی دبیر و سرویراستار مجموعه و مکاتبه با ناشر اصلی نسبت به ترجمه این آثار نیز در این مجموعه اقدام کنیم تا دستکم مجموعهای ماندگار را در آشنایی با معرفت جامعهشناسی در کشور به یادگار بگذاریم.
مسئول روابط عمومی نشر بایا افزود: بنا بر پیشبینیها و برنامهریزیهای صورت گرفته زمان چاپ این مجموعه به تدریج از ابتدای تابستان سال جاری خواهد بود. مترجمان این آثار زینب مسلمزاده، پریسا ابنیمین، روح انگیز شعائیون و پرنیان مجدلیه هستند و دبیری و سرویراستاری این مجموعه را محمد میلانی برعهده دارد.
ترجمهای تازهای از کتاب ژیژک درباره کرونا آماده انتشار است
ترجمه دیگری از کتاب اکنون معروف ژیژک درباره کرونا توسط انتشارات نقد فرهنگ در شرف انتشار است.
این ترجمه با عنوان «هراس جهانی؛ کووید ۱۹ جهان را میلرزاند (ظهور دوبارۀ کمونیسم در جهان پساکرونایی)» به قلم شهریار پاکنیا و ویراستاری بیژن عبدالکریمی است. این کتاب با ترجمه هوشمند دهقان منتشر شده و ترجمه دیگری از آن به قلم کامران برادران و همکارانش نیز در شرف انتشار است.
این کتاب دربرگیرنده درک و دریافت اسلاوی ژیژک فیلسوف معروف اروپا از بحران کروناست و خلاف دیگر آثار او، به زبانی ساده و روان نوشته شده است. کتاب «عالمگیر» نه پیچیده است نه فلسفه محض. اینکتاب یا کتابچه، نشان میدهد چگونه کرونا ویروس دنیا را تکان داد چون به نظر او، دیگر دنیا مثل سابق نخواهد بود.
ژیژک فصل اول «عالمگیر» را با نقل قولی از انجیل شروع کرده است؛ آنجاکه عیسی پس از رستاخیزش به مریم مجدلیه میگوید: مرا لمس مکن (انجیل یوحنا باب ۲۰ آیه ی ۱۷) مسیح پس از رستاخیزش به پیروان خود میگوید: مرا لمس مکنید، در عوض، دیگران را با محبت نوازش کنید و با آنان به مهربانی رفتار نمایید. ژیژک پس از نقل این آیات نوشته است: «با این حال امروز در بحبوحهی همهگیر شدن ویروس کرونا، یکریز به ما سفارش میکنند که دیگران را لمس نکنید… فقط از درونست که میتوانیم به همدیگر نزدیک بشویم، و چشمهای ما پنجرهای است که به درون باز میشود. این روزها وقتی آشنایی (یا حتی غریبهای) را میبینیم و فاصلهی مناسب را حفظ میکنیم یک نگاه عمیق به چشم طرف مقابل میتواند احساساتی بیشتر از نوازشی خودمانی را بروز دهد.»
اینفیلسوف سرشناس در فصل چهارم کتاب هم گریزی هم به ایران زده و از قول ایرج حریرچی معاون وزیر بهداشت ایران نوشته ویروس کرونا، ویروس دموکراتی است؛ فقیر و غنی نمیشناسد، مسئول و غیر مسئول نمیشناسد. ژیژک معتقد است که برابر این ویروس، همگی در یک قایق نشستهایم.
فصلهای بعدی کتاب موردنظر در خدمت نگاه ناقدانه اسلاوی ژیژک به سیاستهای اقتصادی و اجتماعی حکومتهای دنیاست. ضمن اینکه از دادن جواب به منتقدان خود مثل جورجیو آگامبن هم غافل نمانده است. ژیژک با شور و شوق همیشگیاش برای استفاده از تمثیلهای موجود در فرهنگ عامّه، صفحات کتابش را با گفتارهایی از کوئنتین تارانتینو، هربرت جورج ولز، هگل و مارکس آراسته و تصویری موجز از بحرانی به دست داده که همچنان وجود دارد و زندگی انسانها را تهدید میکند.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4290/19676/78166
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4290/19676/78167
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4290/19676/78168
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4290/19676/78169
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4290/19676/78170
|
عناوین این صفحه
- ضیافتی برایِ جنگ
- گردش مالی کتابهای سال ۹۸ چقدر بوده است؟
- پاسخ خواهرزاده بهار به حواشی دفن بالازاده
- دست نامرئی بازار لیبرالها حتی برای دفن مردگانمان نیز نیامد
- اخبار