|
نویسندگان ما یتیم ادبیاند
رواج گونه توریستی در ادبیات رضوی
سعید تشکری یکی از نویسندگانی است که سالها در حوزه ادبیات دینی و بهطور مشخص آثار رضوی فعالیت دارد. او امسال بهعنوان یکی از ۵ خادم فرهنگ رضوی معرفی شد که بناست در هفته کرامت تجلیل شوند. بهجز آثاری که طی سالهای گذشته از او منتشر شدهاند، کتابهای «موقف»، «اوسنه گوهرشاد»، «بهصرف عصرانه» و «آبیها» آثار متاخر ایننویسنده در زمینه ادبیات رضوی هستند..
مشروح متن گفتگو با او را در ادامه میآید:
* آقای تشکری شما بهعنوان یکی از پنج خادم فرهنگ رضوی معرفی شدید. کمی ریشههای اینانتخاب و معرفی را جستجو کنیم؟
فکر میکنم برای اینکار باید کمی گذشته را کندوکاو کنیم و به دورانی برویم که سعید تشکری در برههای ایستاده که نه جشنواره هنری امام رضا (ع) هست، نه چیزی در اینباره گفته میشود و نه کسی شجاعت این را دارد که در زمینه ادبیات دینی کار کند؛ روزگاری که با آثاری روبرو بودیم که درباره زندگی امام رضا (ع) بودند اما چیزی به اسم ادبیات در آنها وجود نداشت. در واقع رونویسی یا بازنویسی منابع یا منبعی همیشگی بودند.
* و شما با چه دغدغهای از آندوران به زمانه فعلی رسیدید؟
همیشه فکر میکنم باید با آثارم جاهای خالی ادبیات را پر کنم. فکر هم میکنم که ایندغدغه، وظیفه هم هنرمندی است. البته ایندغدغه وقتی در آدمها شکل میگیرد که، مطالعات خودشان را درباره موضوعات موردعلاقهشان به تکامل برسانند. یعنی پیش از ورود به حوزه موردنظر، باید به ساحتی قائل بوده و آثار ماقبلِ خودتان را در آنساخت مطالعه کرده باشید. من مدتی را در رادیو کار میکردم و میدیدم در برنامههایی که برای اعیاد یا مناسبتهای مختلف نوشته میشدند، یک منابع اقتباس همیشگی و تکراری وجود دارد. در نتیجه شاهد بودم که اثر جدیدی به وجود نمیآمد. این، توصیف همان گذشتهای است که گفتم در آن ایستاده بودم؛ سالهای حدوداً ۷۱ تا ۷۳
* و آنموقع...
یکقصهنویس بودم. در صفحه ادبیات روزنامه قدس مسئولیت داشتم و قصههایی درباره امام رضا (ع) مینوشتم. زمانی رسید که دیدم اینقصهها با بازخورد خوب از طرف مخاطبان روبرو شدند. همانموقع بود که احساس کردم آنجای خالی را که میخواهم در آن کار کنم، پیدا کردهام. خب، آنموقع نمایشنامهنویس هم بودم و نمایشنامه «هفتدریا شبنم» را نوشته بودم که مربوط به آدمی در محیط جغرافیایی امام رضا (ع) بود. ایننمایشنامه توسط ۱۰۸ گروه تئاتری در کشور اجرا شد و همینمساله برایم خیلی عجیب بود. «هفتدریا شبنم» در شهر مشهد هم دوبار توسط دوستان مشهدی به جشنواره فجر رفت. بعد از آنهم، نمایشنامه «دیده بیدار» را نوشتم. بهاینترتیب اینماجرا داشت کمکم شکل خود را پیدا میکرد و هنوز هم کسی من را با نام «نمایشنامهنویس رضوی» خطاب نمیکرد. میگفتند سعید تشکری درامنویسی است که مسائل روز را با نگاه دینی میبیند. ایناتفاق هم در رادیو میافتاد هم در کارهای تلویزیونی و هم قصههایی که مینوشتم.
اما اینمیان، سهم قابل توجهی را سید مهدی شجاعی مدیر انتشارات نیستان داشت...
* که شما را تشویق کرد؟
که زنگ زد و گفت ما یکرمان از زندگی امام رضا (ع) میخواهیم. نتیجه اینتماس تلفنی، رمان «ولادت» شد. خب اینناشر پیشتر رمان «بار باران» را هم از من چاپ کرده بود که اثر کوچکتری نسبت به «ولادت» بود. «بار باران» برنده جایزه کتابسال رضوی و برنده اولیندوره جایزه شهید غنیپور شد. یادم هست که آنسال که اینرمان برنده جایزه شهید غنیپور شد، رقبای قدرتمندی مثل هوشنگ مرادی کرمانی، حبیب احمدزاده، راضیه تجار و … داشت. در نتیجه به خودم بالیدم که با حضور چنینرقبایی، «بار باران» برنده شده است.
خب، ایناتفاق مثل جویی بود که آب در آن روان شده است. پس از چاپ «ولادت» هم انتشارات نیستان با پیشنهاد آقای شجاعی، رمان «پاریسپاریس» ام را چاپ کرد که درباره کشف حجاب از منظر مشهد و حرم امام رضا (ع) بود. نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم، نقش آقای شجاعی در اینکشف است که بدون هیچاغراقی، آن را بزرگترین نقش میدانم. بهنظرم با چاپ «ولادت» سید مهدی شجاعی، من را کاملشده پیدا کرد.
* از آن به بعد بود که جریان ادبی رضوی شروع شد؟
بهنوعی بله. ولی در اینسالها که آغاز جشنوارههای رضوی را داشتیم، نویسندگانی به اینراه آمدند اما مسیری که من داشتم، همان راهِ پر کردن جاهای خالی بود. رمانهایی که پس از آن، در انتشاراتهایی مثل سوره مهر، نیستان یا آستان قدس رضوی چاپ شدند، بهنوعی فرزندان «ولادت» بودند. نکتهای که میخواهم بگویم این است که بیشتر از آنکه به ماجراهای شعاری قضیه فکر کنم، به ادبیات فکر میکردم.
* یک ادبیات پایتختگریز؟
بله. اینکه ادبیاتم، شهری باشد اما تهرانی نباشد و مشهد را به جغرافیای غیرتهرانی ادبیات ایران وارد کنم. چون تا پیش از آن، میدیدم که اقلیم ادبیات شهری کشور ما، تهران بود و دغدغهای که داشتم باید وارد جغرافیای فکری ما میشد. افراد زیادی بودند که میگفتند ما وقتی میخواهیم به مشهد بیاییم، رمان «ولادت» را میخوانیم. چون در اینرمان، همان مسیری را داریم که امام رضا (ع) طی کرده است؛ البته با شخصیتهای دیگر.
* شخصیتهایی که با تخیل خودتان ساختید.
شاید استفاده از لفظ تخیل صحیح نباشد. باید بگویم که من برای آدمهایی که وجود داشتند، قبل و بعد گذاشتم. دغدغهام هم این بود که باید بتوانیم ادبیات تولید کنید، وگرنه در تیتر تاریخ باقی میمانیم. من تاریخ خصوصی مردمی را مینویسم که عاشق امام رضا (ع) و مشهد اند.
* آقای تشکری در اینسالهای فعالیت بهعنوان یکنویسنده مشهدی، مواقعی پیش نیامد که نگران باشید به شما، عنوانِ نویسنده شهرستانی بچسبانند؟ در واقع برچسباش را.
خب من اینفضا را شکاندم. اینکار هم با همکاری و پشتیبانی انتشارات نیستان انجام شد. ولی خب بههرحال یکعنوان است دیگر! مثلاً میگویند سعید تشکری، نویسنده خراسانی است. بعضی از همکاران ما از ایناسم فرار میکنند ولی من اصلاً فرار نمیکنم. من ایناقلیم را باور دارم و باور داشتم که باید وارد ادبیات میشد. خوشحال هم هستم که اینکار را کردم.
ببینید، نویسندگان شهرستانی ما دو گروه هستند. اول آنهایی که در شهرستان زندگی کردهاند و سپس به تهران مهاجرت کردهاند. اینگروه پس از مهاجرت تهرانی شده و از گذشتهشان فراریاند. اما گروه دوم، رویهای خلاف رویه گروه اول دارند. من عضو گروه دوم هستم و مشخصاً نویسندهای خراسانی هستم. اینمشخصه را در آثارم میتوان دید و سعی کردهام اقلیم خراسان را وارد ادبیات کشورم کنم. اصلاً هم از اینمساله گریزان نیستم و معتقدم اقلیمهای متفاوت شهری هستند که ایران بزرگ را میسازنند. تهران که تمام ایران نیست! و معتقدم کسی که تهران باشد، بهخاطر تهرانیبودنش سهم بزرگی در ادبیات ما ندارد. مثلاً اگر هوشنگ مرادی کرمانی را از ادبیاتمان بگیریم، آیا او را از ادبیات کرمان گرفتهایم یا ادبیات ایران؟
* مشخص است که از ادبیات ایران.
خب، پس او آمده و ادبیات کرمان را وارد ادبیات ایران کرده است. همینکار را داستایوفسکی با شهر مسکو یا ویکتور هوگو با شهر پاریس کرده است. اینها نویسندگانی هستند که یکشهر یا یکاقلیم را به جمهوری ادبیات آوردهاند.
* به خود ادبیات رضوی برسیم؛ فینفسه!
در حال حاضر، توریستهای ایننوع ادبیات زیاد شدهاند. متاسفانه مثل موارد دیگرمان که اصلیها را کنار میگذاریم و به فرعیها میپردازیم، در زمینه ادبیات رضوی هم نویسندگان اصلی را کنار گذاشته و به نویسندگان توریستی میپردازیم. سید مهدی شجاعی به حق، کسی است که به ادبیات دینی ما شاخصه داده و امروز خیلیها یعنی همان توریستیها سعی میکنند مثل او بنویسند. در حالیکه آن جریانسازی و حسی که بهخاطر انتشار یکاثر وجود داشته، فقط به آنفرد و اثرش، آنهم در زمان خودش ربط دارد. میخواهم بگویم نگین بدلی نمیتواند با نسخه اصلی برابری کند. بنابراین نباید خیالمان راحت باشد که ادبیات رضوی وارد دنیای ادبیات شده و دیگر تمام است. چون دوبارهنویسی و بهرهبرداری از قبلیها دوباره منجر به تولید آثار تکراری شده و میشود. بنابراین مدتی است که با همان شکل قبلی ادبیات رضوی روبرو هستیم. فقط داشتههایمان بیشتر از گذشته شده است.
* یعنی میگویید آقای شجاعی چون از گذشته شما خبر داشت و میدانست اندوختهای درباره موضوع مورد نظرش دارید، از شما خواست «ولادت» را بنویسید؟
بله. دقیقاً. اصلاً حرف من همین است. همانطور که گفتم، آقای شجاعی دست به کشف زد. اون مسیر من را دیده بود و اینمساله را کشف کرد که رمانی مثل «ولادت» میتواند متولد شود. «بار باران» را دفعه اول، نیستان چاپ نکرد. بلکه ویراست جدیدش را اینناشر چاپ کرد و پیشتر توسط ناشر دیگری چاپ شده بود.
در مجموع، نگاه سید مهدی شجاعی باعث رقمخوردن دو اتفاق شده است؛ هم نویسندگان واقعی را کشف کرده و هم نویسندگان جوان را. چون ما نیازمند نسلی هستیم که تربیت شود و راه را، یعنی همانمسیر مرارت را ادامه بدهد. متاسفانه ما چنیننگاهی را کم داریم.
* نگاه سید مهدی شجاعی را؟
بله. الان انتشارات نیستان دارد وظایفی را انجام میدهد که به عهدهاش نیست.
* اینوظیفه به عهده کیست؟
همانموسساتی که برای چنینکارهایی تاسیس شدهاند ولی به وظیفهشان عمل نمیکنند. انتشارات نیستان، آثاری مثل آثار دانشگاهی چاپ میکند. یعنی انگار نویسنده دارد جهان ادبیات را متکثر میکند. وقتی نیستان از نویسندهای، یک اثر میخواهد با اثرش با رویکرد منتقدانه روبرو میشود. این را هم فراموش نکنیم که بسیاری از چیزهایی که باید به حق به نویسندگان ادبیات دینی در انتشارات نیستان تعلق بگیرد، در رقابتها، جشنوارهها و خیلی رویدادها نادیده گرفته میشود.
* شما در صحبتهای خود به نویسنده دینی واقعی اشاره کردید. از نظر شما ایننویسنده واقعی کیست؟
در اینبحث، ما دو گروه نویسنده داریم؛ نویسندگان پارهوقت و تماموقت. نویسندگان پارهوقت کسانی هستند که گهگاهی کتاب مینویسند و پنجششسال یکبار کتابی منتشر میکنند. من در بحث خودم با اینگروه کاری ندارم. اما نویسنده تماموقت کسی است که هر روز روی معدن ادبیات کار میکند و وظیفه و مشخصهاش، نویسندهبودن است. اینها نویسنده واقعی هستند و بهنظرم باید حمایت شوند و خانه یا انجمنی داشته باشند.
* اینحمایت چهطور است؟ توسط چهکسی باید انجام شود؟ انتشاراتی مثل نیستان یا...
نهادهای زیربط باید کار کشف را انجام بدهند. نه اینکه کشف را یکیدیگر انجام بدهد، بعد نهادها بیایند بهرهبرداری کنند. مثلاً نویسندهای هست که ناشر ۱۰ کتابش را چاپ کرده و حالا نهادی میآید به او میگوید یکی هم برای ما بنویس! اینکار، اسمش حمایت نیست. باید ادبیات، مساله اصلی باشد. در زمینه ادبیات رضوی هم، باید «ادبیاتِ» رضوی در مرکز توجه باشد. در انتشارات نیستان متر و میزانی وجود دارد که مسالهاش ادبیات است؛ با گرایش دینی، اجتماعی یا هر گرایش دیگری.
نویسندگان باید با اینحمایتها، از اردوگاههای مختلف با هم در ارتباط باشند. من بهعنوان نویسنده، اینپشیبانی و حمایت را نمیبینم چون نهادها خیلیزود از کار حمایت خسته میشوند. بهخاطر همین هم میگویم گونه توریستی ادبیات رضوی یا ادبیات دینی در حال رشد است. چون از حمایت از نویسنده خسته میشوند و اینخستگی چه اجحاف بزرگی است! چون نویسنده هرچه جلوتر میرود، پختهتر میشود و آرامش بیشتری نیاز دارد.
* منظورتان از آرامش این است که دغدغه مالی نداشته باشد؟
نه. اصلاً بحثم به مسائل مالی و اقتصادی ارتباطی ندارد. من معتقدم در شرایط کنونی، نویسندگان ما یتیم ادبیاند. مسالهام این است که جایگاه معنوی نویسنده با تولید آثار ادبیاش حفظ شود. اینحفظشدن مساله مورد نظر من است. وگرنه پول که نمیتواند نویسنده تربیت کند. هیچوقت هم نشده که با پول نویسنده فاخر تولید کنیم.
«پاره نوشتههای پیشاسقراطی» با پنجکتاب دیگر راهی کتابفروشیها شد
انتشارات امیرکبیر بهتازگی ۶ عنوان کتاب چاپ اولی را منتشر و وارد بازار نشر کرده است. یکی از اینکتابها، «پاره نوشتههای پیشاسقراطی» نوشته دانیل دبلیو گراهام با ترجمه بهناز دهکردی است که نسخه اصلی آن سال ۲۰۱۰ توسط انتشارات کمبریج چاپ شده است.
دانیل دبلیو گراهام نویسنده اینکتاب، فارغالتحصیل رشته فلسفه از دانشگاه بریگهامیانگ در مقطع لیسانس و فوقلیسانس است و مدر دکترای خود را هم از دانشگاه تگزاس اوستین دریافت کرده است. انتشارات کمبریج سال ۲۰۱۰ کتاب متون فلسفه متقدم یونان را با عنوان «پارهنوشتههای پیشاسقراطی» به کوشش اینپژوهشگر چاپ کرد که شامل دو جلد است. جلد نخست تحت عنوان «کیهانشناسان و هستیشناسان» و جلد دوم هم شامل «سوفیسم» و پیوست است. البته این اثر گراهام همه پیشاسقراطیان را در بر نگرفته است و او در مجموع دست به انتخاب در میان این دسته از فیلسوفان زده است. در مجموع ایناثر را میتوان ترجمهای روزآمد از پاره نوشتههای پیشاسقراطی گراهام دیلس دانست.
گراهام در ایناثر، آرا و نظریات فلاسفه پیش از سقراط را مرور و بررسی کرده است. پیشاسقراطیان اصطلاحی است که محققان آلمانی قرن نوزده و آغاز قرن بیستم برای اشاره به دوران پیش از سقراط (۴۶۰ تا ۳۹۹ پیش از میلاد) به کار میبردند. فیلسوفان پیشاسقراطی نخستین کسانی بودند که نظریات کیهانشناسانهای را پروراندند که پیداش جهان و موجودات آن را توصیف میکرد. آنها این عادت را پایه گذاشتند که بشر به جای تبیین دینی پدیدهها به دنبال تبیینهای علمی باشد.
اینکتاب با ۸۲۴ صفحه و قیمت ۹۹ هزار تومان منتشر شده است.
دومین کتاب جدید امیرکبیر در تابستان، «ولایت فقیه یا ولایت فقها؟!» اثر حجتالاسلام و المسلمین مرتضی فاطمی است که مولف در آن، درصدد اثبات این دیدگاه است که ولایت تفویض شده از جانب ائمه معصومین(ع) به فقیه، آنگاه که به مقام فعلیت میرسد و در عالم بیرونی مجال اجرا پیدا میکند، ولایت یک فقیه واحد است نه ولایت همه فقها.
مولف اینکتاب عقیده دارد ولایت فقیه قرار نبوده ابزاری برای اختلاف و نامساعدتر کردن اوضاع در عصر غیبت باشد و ناامید ساختن و منزجر کردن جوامع بشری از اسلام. به تعبیر فاطمی، ولایت فقیه راهبردی است برای ایجاد وحدت بین علمای اسلامی و چشاندن شیرینی وحدت و عدالت اسلامی به کام انسانهای تشنه عدالت مهدوی.
چاپ اول اینکتاب هم با ۵۶۶ صفحه و قیمت ۶۹ هزار تومان به چاپ رسیده است.
کتاب «هویت» نوشته فرانسیس فوکویاما با ترجمه امیر فشندی هم بهتازگی توسط انتشارات امیرکبیر منتشر و راهی بازار نشر شده است. فوکویاما در مقدمه کتابش اینکتاب نوشته است: «درست پیش از انتخاب ترامپ نوشته بودم که نهادهای امریکایی در حال فروپاشی هستند چرا که دولت به تدریج توسط گروههای شیفته قدرت به دست گرفته شده و با یک ساختار خشک که قادر به اصلاح خود نیست، قفل شده است و ترامپ هم محصول این وضعیت و هم شریک در آن بود.»
ایناندیشمند که در نظریه پایان تاریخ خود، تمدن و لیبرالیسم غربی را مقصد نهایی کمال و سعادت انسان تعریف کرده بود، در اینکتاب به بررسی مسائلی مانند انتخاب ترامپ و خروج انگلیس از اتحادیه اروپا پرداخته که ظاهرا نظریه پایان تاریخ او را نقض کردهاند چرا که این دو کشور(امریکا و انگلیس) از معماران نظم نوین جهانی محسوب میشوند ولی حالا خود به سمت یک ملیگرایی حرکت میکنند که به تعبیر فوکویاما متعصبانه است.
اولینجمله کتاب «هویت» به اینترتیب است: «اگر دونالد ترامپ به راست جمهوری انتخاب نشده بود این کتاب هم نوشته نمیشود.»
اینکتاب با ۲۱۰ صفحه و قیمت ۲۵ هزار تومان منتشر شده است.
شرح عرفانی ۷۰ غزل ملامحمد شیرین مشهور به شمس مغربی کتاب دیگر جدید امیرکبیر است که با عنوان «طلوع از مغرب» به چاپ رسیده است. شرح غزلیات مذکور توسط وحید عمرانی نوشته شده است.
شمس مغربی عارف و شاعر قرون هشتم و نهم در تبریز است که تمام سخن و نظریاتش، براساس نظریه وحدتوجود ابنعربی شکل گرفته است. او از عرفا و صوفیه باتمکین تاریخ تصوف و عرفان اسلامی است. عمرانی نیز در شرح اشعار شمس مغربی تلاش کرده علاوه بر استنباطهای شخصی، با مراجعه به منابع ادبی و عرفانی، غزلیات اینعارف را شرح و تفسیر کند.
اینکتاب با ۴۱۲ صفحه و قیمت ۵۱ هزار تومان به چاپ رسیده است.
«نیمه تاریک» نوشته جین مایر با ترجمه عباسقلی غفاریفرد کتاب دیگر چاپ اولی امیرکبیر در تابستان است که موضوع آن، واکنش دولتمردان آمریکا برابر حملات ۱۱ سپتامبر است. نویسنده اینکتاب که روزنامهنگار است، در کتاب خود نشان داده مقامات آمریکایی چگونه با سوءاستفاده از ۱۱ سپتامبر دست به قانونشکنی زدند. او ضمن اینمساله از شکنجهها و اوضاع بازداشتیها در گوانتانامو، عراق، افغانستان و دیگر کشورهایی که ایالات متحده در آنها زندان مخفی دارد، نوشته است. مایر در اینکتاب نشان داده چهطور بعضی از زندانیان که کاملا بیگناه بودند در اینفرایند از جانب ایالات متحده در معرض رفتارهایی قرار گرفتند که یادآور تفتیش عقاید اسپانیایی بود.
اینکتاب هم با ۵۵۶ صفحه و قیمت ۶۹ هزار تومان منتشر شده است.
کتاب دیگری که امیرکبیر راهی بازار نشر کرده، رمان «آنژل» نوشته هانری گرویل با نام اصلی آلیس ماری سلست فلوری است که با ترجمه ناهید صادقی در قالب یکی از عناوین مجموعه «داستانهای خارجی» اینناشر چاپ شده است.
مولف اینکتاب، نویسنده و نمایشنامهنویس فرانسوی قرن نوزدهم است که بهخاطر شغل پدرش، سالهای زیادی را در روسیه زندگی کرد. وی در سال ۲۸۷۲ که به فرانسه بازگشت، داستانهای مختلفی از جامعه روسیه نوشت که در نشریات مختلف منتشر شدند. اینداستانها توسط منتقدان و نویسندگان معاصر هانری گرویل مورد تحسین قرار گرفتند و «آنژل» یکی از آنهاست.
ترجمه فارسی «آنژل» با ۲۶۶ صفحه و قیمت ۲۵ هزار تومان منتشر شده است.
اخبار
به بهانه «رپ خوانی» کویتی پور و موضع گیری «مطیعی»
حماسه «ممد»ها و خاطره «پریچهر»ها/ در باب خطر استودیویی شدن
اصرار داشته و دارد «حماسه خوان» است و نه یک «مداح»؛ «حماسه خوان» سالهای جنگ اما این روزها با «رپ خوانی» خبرساز شده است. آن هم رپ خوانیِ داخل استودیوییِ تدوین شده با «پریچهر» ۱۳ ساله که اشعار اعتراضی میخواند و از قضا «غلام کویتی پور» هم «معترض» است. این اعتراض را میتوان از لابلای مصاحبههای او که همیشه طعم «تفاوت» میدهد هم شنید. یا حتی در صفحه اینستاگرامی منتسب به این حماسهخوان پیشکسوت که ملغمهای است از خیلی چیزها؛ از عکسهای یادگاری با برخی چهرهها تا بیشمار ویدئوهایی که با صدای خودش در مرور خاطرات شهدا و یاد رزمندگان به اشتراک گذاشته شده و بخشهایی از مصاحبههای متفاوتی که داشته (در اعلام حمایت از بازیگر فیلم فارسیهای پیش از انقلاب یا خواننده معروف لس آنجلس نشین) و البته بریدههایی از فیلم «مسعود کیمیایی» که «کاملا اعتراضی» است و به مافیای نوکیسهها و تازه از راه رسیدههایی اشاره دارد که سر سفره انقلاب نشستهاند و آن را غارت کردهاند...
«غلام کویتی پور» همانی است که ما را به کنج خرابه برد و گوشهنشین غم دردانه سه ساله میکرد با «عمه بابایم کجاست» و یاد «یارانش»، قاب زندگی ما شد و غریبانههایش برای شهدا حسرت ماندن را به کنج قلبمان سنجاق کرد وقتی «هر سو نظر انداختیم، صد خاطره ساختیم، زان ها که سفر کردند دلشاد از این خانه»
اشکها ریختیم با خاطره «ممد» جانِ «جهان آرا» یی که نبود تا آزادی خرمشهر را ببیند و این اشک و خاطرهها و زمزمه «ممد نبودی ببینی» را مدیون صدایی هستیم که این روزها اصرار دارد بگوید گلایه مند است. معترض است و شاید حتی تغییر کرده است. تغییری که کمترین ظهور و بروز آن در صورت ریش تراشیده عیان میشود.
خودش میگوید «مداح» نیست اما رپ خوانی پر سر و صدا با پریچهر، صدای «مطیعی» ِ مداح را درآورد که اولین واکنش جدی را نسبت به این موضوع داشت. «میثم مطیعی» توئیتی در واکنش به این ماجرا منتشر کرد و با اشاره به اقدام اخیر «غلام کویتی پور»، درباره آفت مداحان «عشق استودیو» هشدار داد که با این کارها، به سنتهای دینی و میراث معنوی شیعه هم ضربه میزنند. توئیت مطیعی البته با واکنشهای فراوانی هم مواجه شد. بسیاری این توئیت را «به وقت» و «بجا» دانستند. توئیتی که شاید به بهانه اقدام عجیب «کویتی پور» میخواست یک هشدار بزرگ بدهد. کاربران در فضای مجازی هم با تأیید این توئیت، سنتشکنی کویتی پور را مورد انتقاد و سرزنش قرار داده و معتقد بودند به هر حال خواننده آثار ماندگاری چون «یاران چه غریبانه» و «ممد نبودی ببینی» نباید به جایی برسد که با یک دختر ۱۳ ساله رپ خوانی کند و روی تمام خاطراتی که از این حماسه خوان داریم، خط بکشد.
عدهای هم با اشاره به متن و محتوای شعری که خوانده شده، این طور برداشت کردند که کویتی پور از گذشته خود پشیمان است.بازنشر گفت و گوهای کویتی پور درباره ابراز ارادتش به خوانندگان و بازیگران لس آنجلس نشین و زیر سوال بردن این مصاحبهها هم بخش دیگری از واکنشهای این دسته از کاربران بود.
هرچند از بازخورد نظرات این طور برداشت میشد که شاید حالا دوقطبی مطیعی-کویتی پور شکل گرفته است اما با نگاهی به نظرات و مصاحبههای پیشین مطیعی در صفحات مجازی منتسب به او و دغدغههایی که مطرح میکند، میشود گلایه و نقد اصلی این مداح نه به شخص کویتی پور که نسبت به فضایی است که در حوزه مداحی شکل گرفته است. مطیعی نگران روضههایی است که «ارکستر» شده است! نگران آینده مداحی است. آنهایی که او را به «ادب» و «احترامش میشناسند؛ میدانند قصدش اهانت و جسارت نبوده است. پس حتماً نیازی به کاسه داغتر از آش شدن آنهایی نیست که حالا به بهانه «کویتی پور» میخواهند «مطیعی» را بزنند! مطیعی، نگران جوانها و نوجوانهای عشق مداحی است که به جای تلمذ در مکتب استاد و رجوع به مقاتل معتبر و بالابردن سطح سواد خود در این حوزه و رشد معنوی در فضای هیئت، به دنبال میکس و استودیو آلبوم پر کردن هستند و آن وقت است که مداح، خواننده میشود و به جای سر و کله زدن با شعرا و بالابردن سطح کیفی شعر، تنها دغدغه ملودی و آهنگ دارد و فکر میکند چرا باید چند ماه قبل از محرم با شاعر و سبک ساز و …سر و کله بزند تا خروجی قابل قبولی داشته باشد؟ میتواند با چند ترک استودیویی کار خودش را بکند و بار معروفیت و شاید حتی محبوبیت خود را هم ببندد! و برخیها شاید حواس شان نیست به اسم استودیو خوانی و نوآوری و به روز شدن و به روزکردن مداحی، چه بلایی بر سر دستگاه مرثیه خوانی اهل بیت میآورند و قطعاً آنچه که حضرت روح ا… میگفت (این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است) هیچ ربطی به آنچه این روزها از فضای هیئت و روضه میبینیم ندارد. حرف مطیعی همین است که «استودیو رفتن» با «استودیویی شدن» فرق دارد. کویتی پور هم البته گلایهها و نگرانیهایی دارد. میگوید مداح نیست چون «لفظ مداح وظیفه میآورد و لیاقت میخواهد.» قبلترها ترجیح میداد او را «حماسه خوان» بنامند اما میگوید حتی در حد حماسهسرا هم نیست، چه برسد به مداح. شاید «خواننده بودن» را بیشتر میپسندد.پنج سال قبل در مصاحبهای گفته بود در تمام این سالها وقتی کسی خبری از ما میگرفت، میگفتیم: «هر چی عشق داشتم را از من گرفتند» …با این سکوت میخواستم به نوعی از همه فاصله بگیرم و حداقل پیش وجدان خودم راحت باشم که به کسی باج ندادهام و آخر سر هم وقتی اجاره خانهام شش ماه، شش ماه عقب میافتاد، از این دنیا بدم میآمد.
و شاید همین جا بشود گلایه کرد از کسی که حالا این روزها در دفاع از کویتی پور پست میگذارد و مسئولیت فرهنگی دارد و پاسخ نمیدهد که چه کسی باید به کویتی پورها میرسید؟ چه بر سر حماسه خوانی آمده که سکوت گزیده و تغییر روش داده است. چه شده که شاید دیگر برایش مهم نیست که نامش یادآور حماسه «ممد» ها باشد یا همخوانی با پریچهرها؟ چه شده که کویتی پور در ۶۲ سالگی از حماسه خوانی عبور کرده و میگوید «وقتشه خودم رو رسوا کنم.»
«رسوایی» آدمی از نسل «معراجی ها» و همنفس با آنها اتفاق خوشایندی نیست. و این همان خطری است که «مطیعی» با توئیت خود، حداقل به یک بخش آن اشاره کرد. اشارهای که میتواند فارغ از جناح بازی و حب و بغضهای شخصی و نگاههای سلیقهای و فرصت طلبانه، یک «هشدار» جدی باشد. حماسه خوانی که به رپ خوانی با پریچهر میرسد، میتواند آینده همه همان جوانهایی باشد که «استودیو رفتن» را با «استودیویی شدن» اشتباه گرفتهاند و البته هشداری هم برای مسئولانی که حواس شأن به بریده شدن نفس هیئتی هایی نیست که با دست خالی، چراغ روضه اصیل اهل بیت را روشن نگه داشتهاند. میراث «ممد» ها همین اشک و روضه و هیئت و ذکر سیدالشهداست که خون بهایش خون شهدا بود.
قاتل مینا در بازار نشر اعتراف کرد
پادای دین به فیلم «هامون»
رمان «من مینا را کشتم» نوشته رضا باباخانلو بهتازگی توسط انتشارات آوند دانش منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب یکی از عناوین مجموعه «نقطه سر خط» است که اینناشر چاپ میکند و مربوط به آثار داستانی نویسندگان ایرانی است. رضا باباخانلو نویسنده اینکتاب متولد سال ۱۳۵۸ و دارای مدرک تحصیلی در رشته مهندسی صنایع است. او ترجمه و ویراستاری برخی کتابها را در کارنامه دارد و «۱۳ خاطره شیرین از سربازی» را هم با لحن طنز از خاطرات خود منتشر کرده است. بنمایه اصلی و بهانه نگارش رمان «من مینا را کشتم» همانمساله قربانیکردن اسماعیل توسط حضرت ابراهیم (ع) است که دغدغه فکری فیلسوفی مثل سورن کییر کگور و فیلمسازی مثل داریوش مهرجویی بوده است. باباخانلو هم با رمان خود، بهنوعی به فیلم «هامون» مهرجویی ادای دین کرده است. ماجرای اینرمان با یک قتل آغاز میشود و برای کشف راز اینقتل، زمان گذشته توسط راوی اول شخص کندوکاو میشود. اینگذشته از زمان دانشجویی و اولین کلاس درس مشترک آغاز میشود. کشتن از فرط عشق، مهمترین موضوع اینکتاب است که باعث بازسازی برخی صحنههای فیلم هامون در ایناثر شده است. با اینحال نویسنده «من مینا را کشتم» سعی کرده از زاویه متفاوتی نسبت به دیدگاه مهرجویی و فیلمش به مساله کشتن از فرط عشق نگاه کند. نویسنده کتاب، پیش از شروع متن رمان، اینجملات را ابتدای کتاب آورده است: به داریوش مهرجویی که هامون را خلق کرد... به خسرو شکیبایی که هامون را نقش زد... و به کسانی که بخشهایی از من مینا را کشتم را، خود زندگی کردهاند...
دستفروشان کتاب، قاچاقچی نیستند
عباس حسینی نیک ناشر برگزیده سال، مدیر انتشارات مجد و مدیر مسئول انجمن فرهنگی ناشران دانشگاهی با برنامه گفتگوی فرهنگی در رابطه با قاچاق کتاب مصاحبه کرد.
مدیر انتشارات مجد بر این باور است که قاچاق کتاب اصطلاح درستی نیست، بلکه تکثیر غیرقانونی کتاب به عنوان اصطلاحی صحیح شامل همه چیز میشود و ابهامات حول این موضوع را هم برطرف میکند. وی افزود: وقتی اصطلاح تکثیر غیر قانونی کتاب را به کار می بریم یعنی فقط شامل قانون وزارت ارشاد و شورای عالی انقلاب فرهنگی و کتابهای مجوز دار نمیشود بلکه کپی رایت و حقوق نشر و ترجمه را هم در بر میگیرد.وی پدیده تکثیر غیرقانونی کتاب را از دو جهت عمده قابل بررسی و اهمیت دانست و گفت: نخست جنبه ملی و عمومی این پدیده است یعنی موضوع کپی رایت و نقض حقوق پدیدآورندگان و مترجمان و ناشران به ویژه در بخش دانشگاهی و جهت دوم هم شامل جنبه حاکمیتی قضیه میشود یعنی کتابهایی که مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد را ندارند و به روشهای دیگری تکثیر میشوند. گاهی خود نویسندگان کتاب به دلیل اینکه کتابشان مجوز نمیگیرد فایل PDF آن را در فضای مجازی منتشر میکنند و گاهی هم ناشران این تخلف را انجام میدهند.
مدیر مسئول انجمن فرهنگی ناشران دانشگاهی با تصریح بر اینکه در برخورد با قاچاق کتاب به اصل موضوع و علت آن توجهی نمیشود افزود: متأسفانه ما فقط شاهد برخورد با دستفروشان این حوزه هستیم درحالیکه هنوز دو پرده پشت این دستفروشان فعالیت میکنند و ناپیدا هم هستند.حسینی نیک در بخش دیگری از این برنامه مطرح کرد: حقوق مالکیت ادبی و هنری از جمله حقوقی است که رعایت آن شرایطی دارد مثلاً حق آثار فکری بعد از پنجاه سال از فوت پدیدآورنده آزاد میشود.
وی در رابطه با اینکه نظامهای مالکیت فکری دارای صلاحیت سرزمینی اند اینگونه توضیح داد: حقوق مادی آثار ادبی و هنری در صورتی حمایت میشوند که برای نخستین بار داخل ایران منتشر شده باشند در نتیجه از کسی که کتابش را در کشور دیگری منتشر کند حمایت نخواهد شد و دلیلش هم اهمیت خارج نشدن اندیشهها از داخل کشور است.
وی همچنین گفت: در مقابل کپی رایت، موضوع کپی لفت هم مطرح بوده است؛ برخی حقوقدانان معتقد بودند با عمومی سازی دانش و فرهنگ بیشتر توسعه پیدا میکنیم اما در مقابل کسانی هم میگفتند با انحصار میتوان به تولید علم و پیشرفت و رفاه اجتماعی کمک کرد.
حسینی نیک بر این باور است که پیشرفت علمی روز دنیا نتیجه انحصاری است که مالکیت فکری ایجاد کرده و دولتها و مردم بابت آن پول داده اند و در چنین شرایطی است که خلق اثر برای محققان هم به صرفه خواهد بود.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4306/19815/78779
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4306/19815/78780
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4306/19815/78781
|
عناوین این صفحه
- رواج گونه توریستی در ادبیات رضوی
- «پاره نوشتههای پیشاسقراطی» با پنجکتاب دیگر راهی کتابفروشیها شد
- اخبار