|
شبهای شاد تلویزیون؛ آی کاووسی، پیرپکاجکی و بررهایها
روزگاری هم بود که علیرغم محدودیتها تلویزیون تا این اندازه سرد و غمگین نبود، روزگار طنزهای نودشبی و تکیهکلامهایی که در کل جامعه رواج داشت، این مطلب مروری بر موفقترینهاست.
سال ۷۷ مجموعه طنز «جنگ ۷۷» به کارگردانی مهران مدیری از شبکه ۳ روی آنتن رفت و پایهگذار طنزهای ۹۰ شبی در تلویزیون شد. پس از این مجموعه در دهه ۸۰، چندین سریال طنز ۹۰ شبی ساخته و پخش شد که مورد استقبال مخاطبان قرار گرفتند و به آثار ماندگاری تبدیل شدند، اما تقریبا در دهه ۹۰ این روند متوقف شد و دیگر شاهد طنزهای پرمخاطب طولانی در تلویزیون نبودیم.
اکنون پس از سالها با ساخت سریال «صفر بیست و یک» به کارگردانی جواد رضویان و سیامک انصاری قرار است دوباره یک سریال طنز ۹۰ قسمتی به تلویزیون بازگردد. به بهانه ساخت این سریال، درباره محبوبترین سریالهای طنز ۹۰ شبی تلویزیون نوشتهایم. در این بررسی مجموعه «جنگ ۷۷» را به دلیل این که مجموعهای آیتمی بود، فاکتور گرفتیم.
بدون شرح
سریال «بدون شرح» به کارگردانی مهدی مظلومی، یکی از پرطرفدارترین مجموعههای طنزی است که در اوایل دهه ۸۰ یعنی سال ۸۱ از شبکه ۳ پخش شد. بخش عمده این سریال در دفتر یک هفتهنامه به اسم «شهر قشنگ» میگذشت و اتفاقاتی که در این دفتر رخ میداد و ماجراهای مختلفی که برای کارکنان آن پیش میآمد، داستان را جلو میبرد. محوریت داستان درباره نجات این هفتهنامه از ورشکستگی بود و در حاشیه آن خرده داستانهای دیگری هم روایت میشد.
ماجراهای سرگرمکنندهای که در هر قسمت اتفاق میافتاد و فضای خانوادگی سریال، از مهمترین دلایل محبوبیت این سریال و همراهی مخاطبان با آن بود. یکی دیگر از نقاط قوت سریال، حضور بازیگران خوب آثار کمدی مانند فتحعلی اویسی، امیر جعفری و بیژن بنفشهخواه در این مجموعه بود که «بدون شرح» را به یکی از بامزهترین سریالهای تلویزیونی در دهه ۸۰ تبدیل کرد. این سریال در زمان پخش به اندازهای دیده شد که تکیهکلامهای کاراکترهایش به ویژه شخصیتهای اصلی آن یعنی «آقای کاووسی» و «فرید سپهری»، در دهان مردم افتاد و مورد توجه قرار گرفت.
پاورچین
یکی از دلایل محبوبیت مهران مدیری، سریالهای طنز او و به ویژه مجموعههای طنز ۹۰ قسمتی است که در سالهای گذشته ساخته شده است. یکی از این مجموعهها سریال «پاورچین» است که سال ۸۱ از شبکه ۵ روی آنتن رفت. این سریال یکی از طولانیترین سریالهای کمدی بود که ۱۳۰ قسمت داشت. این سریال چند شخصیت مختلف داشت که داستان حول محور آنها و ماجراهایی که برایشان اتفاق میافتاد، میچرخید. محل تولد بعضی شخصیتها، لهجهای که داشتند و غذایی که میخوردند مندرآوردی و تخیلی و در نوع خود جالب بود.
کاراکتر «داود» با بازی جواد رضویان و «فرهاد» با بازی مهران مدیری شخصیتهای اصلی سریال بودند که بسیاری از لحظات خندهدار و کمیک سریال به واسطه حضور آنان شکل میگرفت. این دو شخصیت با یکدیگر رقابت میکردند تا برتری خود را ثابت کنند. کشمکش میان آنها و تضادهای این دو شخصیت، «داود» و «فرهاد» را به زوج خوب و بامزهای تبدیل کرده بود. حضور ستارههای کمدی آن زمان مانند مهران مدیری، جواد رضویان، شقایق دهقان و محمدرضا هدایتی در این سریال و بازی خوب آنها از دلایل محبوبیت سریال بود.
زیر آسمان شهر
سریال «زیر آسمان شهر» به کارگردانی مهران غفوریان، سال ۸۰ از شبکه ۳ روی آنتن رفت و ۸۱ قسمت داشت. این مجموعه داستان چند همسایه را روایت میکرد که در یک آپارتمان در کنار یکدیگر زندگی میکردند. ارتباط خوب و صمیمانه همسایهها با یکدیگر و چالشها و ماجراهایی که شبیه دنیای خارج از قصه در زندگی هرکدام از شخصیتها اتفاق میافتاد، داستان و ماجراهای سریال را برای مخاطب باورپذیر و ملموس کرده بود، به همین دلیل مخاطبان ارتباط خوبی با این سریال برقرار میکردند و جزو آثار طنز پربیننده در تلویزیون به حساب میآمد.
تکیهکلامهای خاص بعضی کاراکترها و لقب آنها نیز مانند «بدون شرح»، مورد توجه مخاطب قرار گرفت و تا مدتها بین مردم رواج پیدا کرد. کاراکتر «خشایار مستوفی» با بازی حمید لولایی نیز یکی از محبوبترین شخصیتهای سریال بود و این نقش در کارنامه حمید لولایی ماندگار شده است. استقبال مردم از این مجموعه باعث شد «زیر آسمان شهر» ادامه پیدا کند و فصلهای دوم و سوم آن نیز با تغییراتی در عوامل و بازیگران آن ساخته شود، اما این تغییر به نفع سریال تمام نشد و فصلهای بعدی آن به اندازه فصل اول مورد استقبال قرار نگرفت.
کوچه اقاقیا
رضا عطاران نیز مانند مهران مدیری، به بهانه سریالهای طنز موفقی که ساخته، در ذهن مخاطبان خاطرات خوبی به جا گذاشته است. یکی از سریالهای محبوب او «کوچه اقاقیا» است که سال ۸۲، در ۹۰ قسمت از شبکه ۵ سیما پخش شد. هرچند شاید این مجموعه از نظر میزان محبوبیت به پای آثاری مانند «خانه به دوش» یا «متهم گریخت» نرسد، اما میتوان از آن به عنوان یکی از محبوبترین سریالهای طنز ۹۰ شبی یاد کرد. شخصیت اصلی قصه این سریال، زندهیاد منوچهر نوذری بود که به تنهایی همراه با سرایدار خود در باغی زندگی میکرد، فرزندان او طی اتفاقاتی تصمیم گرفتند به خانه او بروند و لحظات پایانی عمر پدرشان را در کنار او باشند.
کنار هم قرار گرفتن آنها، سرآغاز ماجراهایی بود که موقعیتهای طنز مختلفی را در سریال به وجود میآورد. گروه بازیگران خوب سریال مانند رضا عطاران، مجید صالحی، علی صادقی، یوسف تیموری و رضا شفیعی جم که همه آنها سابقه درخشانی در کمدی دارند، یکی از ویژگیهای مهم سریال بود که باعث شد این مجموعه برای مخاطبان جذاب باشد و حسابی مورد پسند آنها قرار بگیرد.
کمربندها را ببندیم
دو سال پس از سریال «بدون شرح» یعنی سال ۸۳، سریال «کمربندها را ببندیم» به کارگردانی مهدی مظلومی، طی ۱۱۷ قسمت از شبکه ۳ پخش شد. پس از موفقیت زوج فتحعلی اویسی و امیر جعفری در سریال «بدون شرح»، این دو بازیگر در مجموعه «کمربندها را ببندیم» دوباره در کنار یکدیگر دیده شدند و بخش اصلی داستان این بار در فضای یک فرودگاه میگذشت. لاله صبوری، سعید آقاخانی، رویا افشار و رضا فیض نوروزی از دیگر بازیگران این سریال بودند. جالب آن که جواد عزتی ستاره این روزهای سینمای ایران نیز نقش فرعی و کوتاهی در این مجموعه داشته است.
شخصیت «منصور ملکی» در این سریال مانند «کاووسی» در مجموعه «بدون شرح»، به یکی از به یادماندنیترین کاراکترهای کمیک در سریالهای تلویزیونی تبدیل شد. هرچند که «کمربندها را ببندیم» هم جزو آثار موفق طنز در تلویزیون که بیش از ۹۰ قسمت بوده، به حساب میآید، اما سریال «بدون شرح» برای مخاطب تازگی بیشتری داشت و میتوان گفت این سریال در مقایسه با «کمربندها را ببندیم» مجموعه جذابتری بوده است.
نقطهچین
یکی دیگر از بهترین آثار مهران مدیری، سریال «نقطهچین» است که سال ۸۲، طی ۱۳۵ قسمت در شبکه ۳ دیده شد. این مجموعه نیز شباهتهایی کلی به سریال «پاورچین» داشت و مانند آن کاراکترهای مختلفی داشت که موقعیتهای کمیک سریال از دل ارتباط آنها با یکدیگر به وجود میآمد. در این سریال مهران مدیری در نقش «اردلان پشندی» و رضا شفیعی جم در نقش «بامشاد» زوج کمدی بسیار بامزه و موفقی بودند. طرز خاص صحبت کردن «بامشاد»، تیپ و ظاهر او و سادهلوحی بامزهای که داشت او را به کاراکتر محبوب و ماندگاری در این سریال تبدیل کرده بود.
علاوه بر شخصیت جالب این کاراکتر و تضاد بامزهاش در مقایسه با «اردلان» که نسبت به او کمی باهوشتر بود، بازی خوب رضا شفیعی جم نیز تاثیر مهمی در محبوبیت این شخصیت داشت. هرچند که این سریال در زمان پخش مورد استقبال فراوان مخاطبان قرار گرفت و حتی بازپخشهای آن نیز دیده شد، اما مهران مدیری ۴ سال قبل در برنامه «هفت» این سریال را جزو آن دسته از آثار خود نام برد که هم اکنون آنها را دوست ندارد و به نظرش ضعیف و بچهگانه اجرا شده است.
شبهای برره
سریال «شبهای برره» جزو محبوبترین سریالهایی است که تا به حال در تلویزیون پخش شده است. این مجموعه سال ۸۴، از شبکه ۳ روی آنتن رفت و با ۱۲۵ قسمت جزو طولانیترین سریالهای تلویزیون است. قصه این سریال در یک روستای خیالی به نام «برره» میگذشت که قبلا در «پاورچین» و «نقطهچین» نام آن را شنیده بودیم. لهجه شخصیتهای قصه، غذایی که میخوردند و محل زندگیشان همه تخیلی بود. شوخیهای غیرمستقیم و کنایهآمیز سریال با مسائل مختلف در جامعه یکی از مهمترین ویژگیهای سریال است که باعث محبوبیت آن شد.
سناریوی گیر افتادن یک فرد عاقل و باسواد با بازی سیامک انصاری در میان عدهای از افراد سادهلوح و نادان از «شبهای برره» شروع شد و بعدها به شکلهای مختلف، در آثار بعدی مهران مدیری دیده شد. جمع بازیگران محبوبی مانند مهران مدیری، سیامک انصاری، رضا شفیعیجم و شقایق دهقان که بعضی از آنها در آثار قبلی مهران مدیری دیده شده بودند، در این سریال نیز حضور داشتند. البته «شبهای برره» به دلیل استفاده خاص از بعضی کلمات و عبارات زبان فارسی، انتقادهایی را نیز برانگیخت.
تهرانِ ساخت اسرائیل، چگونه سوژه خنده شد؟
روزنامه جام جم: عاقبت سریال تهران ساخت اسرائیل عرضه شد و در ایران هم خیلیها کار را دیدهاند، اغلب واکنشها البته مثبت نبود و روزنامه جامجم(متعلق به صداوسیما) هم در گزارشی سریال را نقد کرده، بخوانیدش.
اگر قرار بود ایران، یک سریال ضداسرائیلی بسازد، بعید بود نتیجهای به خوبی «تهران» حاصل شود. ماحصل تلاشهای شبکه اسرائیلی Kan ۱۱ و موشه زوندر (تهیهکننده) و دانیل سیرکین برای ساخت یک سریال جاسوسی ضدایرانی، حتی به گونهای است که شائبه سفارشیبودن آن از سوی ایران هم مطرح میشود! نه اینکه واقعا اینطور باشد، بلکه این میزان از گلبهخودیها و کاریکاتوریبودن فیلمنامه و بیشتر از آن اجرای ناشیانه صحنههاست که این گمانهزنی خطا و تصور بامزه را ایجاد میکند.
تهران، سریالی هشتقسمتی و در یک فصل است که تاکنون پنج قسمت آن منتشرشده و قصه تامار رابینان، زنی عامل موساد را روایت میکند که برای خنثیکردن پدافند هوایی ایران وارد تهران میشود تا بعد از آن هواپیماهای جنگی اسرائیل بتوانند یکی از رآکتورهای هستهای ایران را بمباران کنند و مانع دستیابی ایران به بمباتمی شوند! برای اینکه شما را بهتر در جریان چند و چون این کمدی ناخواسته و گلبهخودی اسرائیلیها قرار دهیم، چارهای جز ارائه مصادیق تصویری پیشرویمان نبود.
ضمن مرور این آلبومِ لطیفهمحور، به پارهای از نواقص فیلمنامه و ساختار و تصورات خندهدار از ایران و ایرانیها هم میپردازیم. «تهران» نشان میدهد با وجود برخی نگرانیها و توصیه به پرهیز از تماشای این سریال، اتفاقا در این مورد خاص بد نیست تهرانِ مورد تصور اسرائیلیها را ببینید. اسرائیلیها پیشتر هم با مشارکت آلمان و آمریکا فیلمی ضدایرانی به نام مامور مخفی ساخته بودند که به شکل عجیبی، آنیکی هم نتیجه معکوسی داشت.
کاری نداریم که چرا در تیتراژ، آهنگ عربی پخش میشود و چرا از همان شروع سعی در ایجاد رعب و وحشت علیه ایران دارند و دو جوان اسرائیلی از اینکه هواپیمایشان در خاک ایران مینشیند. اما واقعا این دستکم گرفتن شعور مخاطب است که همان سرچراغیِ ورود تامار- جاسوس اسرائیلی- به تهران، شاهد اعدام باشد. میگذاشتید از راه برسد و بعد اینقدر گلدرشت عمل میکردید.
اگر بحث دراماتیک و کشمکش نیروهای مقابل را از ویژگیهای اثری جاسوسی درنظر بگیریم، این مورد در سریال تهران به درستی در فیلمنامه رعایت نشده است. سیستم حفاظتی، امنیتی و اطلاعاتی ایران به قدری در این کار آسیبپذیر نشان داده میشود که کمتر امکانی برای مقابله و کشمکش پیش میآید. در این صحنه، جاسوس اسرائیلی با این تغییرچهره - که خود را جای دختر دیگری به نام ژیلا جا زده- وارد شرکت برق میشود تا با خرابکاری، راه را برای حملات اسرائیلیها هموار کند.
اجازه دهید کمی سوال بیجواب بپرسیم: آیا چنین جای مهمی، بیدروپیکر است و کنترل و نظارتی وجود ندارد؟ آیا همه کارکنان، فریب این تغییرچهره مضحک را خوردند؟ آیا حتما باید رئیس و مدیران ایرانی، هوسران جلوه داده شوند و جانشان را بر سر این میل مبهم هوس از دست بدهند؟ آیا در میان پرسنل نیروی انتظامی ایران که برای تحقیق قتل رئیس هوسران وارد شرکت میشوند، فرد صالح و درستی یافت نمیشود؟ و سوالاتی از این نوع.
یکی از بامزهترین و خندهدارترین موارد سریال تهران، وجود یک صندوق صدقات سیار و قابلحمل است که گروه صحنه و تدارکات زحمت جابهجایی آنها را در طول سریال و از اینطرف به آنطرف میکشند و آن را به شکل تابلویی در جاهای مختلف قرار میدهند. خستهنباشند. صندوق صدقات در ایران متصل به زمین است، اما اینجا آنرا در یک قالب سیمانی قرار دادهاند.
انتخاب بازیگران هم در آثار مرتبط با ایران، چالش بزرگی برای سازندگان است. بازیگران داخل ایران که طبیعتا به دلیل مواضع ضدایرانی، با چنین پروژههایی همکاری نمیکنند، بنابراین گزینهها بسیار محدود و نام بازیگران ایرانیتبار یا ایرانیهای مقیم خارج از کشور مطرح میشود. اگر این بازیگران حاضر شوند بازی در چنین آثاری نگاهی یکسویه را قبول کنند، چالش زبان و لهجه به میان میآید.
سازندگان این آثار برای ارتباط بیشتر با مخاطب ایرانی و انتقال مفاهیم القایی، دوست دارند بازیگرانشان در صحنههای موردنظر به زبان فارسی حرف بزنند، اما، چون بیشتر بازیگران یا تقریبا همه آنها سالهاست مقیم خارج از کشور هستند یا اساسا در جایی غیر از ایران متولد و آنجا بزرگ شدهاند، به فارسی مسلط نیستند. نتیجه، گفتاری است که به هیچ وجه برای مخاطب ایرانی قابل قبول نیست و وقتی همان ابتدای کار، ارتباط زبانی مخدوش است و به درستی برقرار نمیشود، مخاطب با حس بازیگر موردنظر و باقی ماجراهای سریال هم ارتباط برقرار نمیکند و آنها را جدی نمیگیرد.
سریال تهران پر است از فارسی حرفزدنهای نچسب، آن هم در جدیترین صحنهها. نوید نگهبان، آرش مرندی، شروین آل نبی و Moe Bar-El اگر فقط انگلیسی حرف میزدند، بهتر بود! بعضی اوقات، لهجه بد، اندک لطف بازی خوب را هم از بین برده، مثلا درباره نگهبان این اتفاق افتاد. بهترین بازی سریال هم متعلق به شان تیوب، بازیگر نقش فراز کمالی، مامور امنیتی ایران است که مشهورترین بازیگر سریال هم محسوب میشود. اگر بعضی لغزشهای گفتاری او را نادیده بگیریم و از کم و کاستیهای شخصیتپردازیاش در فیلمنامه هم صرفنظر کنیم، بازیگر آثاری، چون تصادف، بادبادک باز و هوملند بازی بدی ندارد و حس و حال شخصیت را درست ارائه میکند.
کدام جاسوس بیملاحظهای را سراغ دارید که با این ماشین تابلو و با این آرم تابلوتر-که در قصه مربوط به یک شرکت گردشگری است- مصداق جمله «عسس بیا من رو بگیر» به اینطرف و آنطرف برود؟ ما به شما میگوییم: شخصی به نام محمود تبریزی که همه در سریال به او مسعود میگویند. باور کنید؛ حتی وقتی اسم او را از نزدیکترین نمای ممکن روی تصویر میبینیم، باز فراز کمالی، میگوید مسعود!
یکی از مهمترین چالشهای غربیها برای تولید فیلم و سریال درباره ایران، بحث فضا و اتمسفر است و از این منظر سازندگان این آثار، به ویژه در زمینه طراحی صحنه و لباس، کار بسیار سختی دارند و غالبا هم از این چالش و آزمون نهتنها سربلند بیرون نمیآیند. ممکن است تماشاگران غربی، متوجه گافها و اشتباهات فاحش در این مورد نشوند و هر کشوری را به نام ایران بپذیرند. سریال تهران در این زمینه حتی از برخی دیگر آثار تولید شده درباره ایران هم عقبتر است و به هیچوجه نتوانستند آتن و یونان را به عنوان تهران جا بزنند که سریال در آنجا فیلمبرداری شده است.
یکی از تابلوترین معادلسازیها همین صحنه است، اسرائیلیها فکر کردهاند میتوانند با یک لبو فروش و باقالی پخته و دو خانم چادری- که هنرورانش به شکل بدی هم آن را پوشیدهاند- و یک صندوق پست و آن اعلان فراخوان بیست و دومین جشنواره بینالمللی قصهگویی، تهران را برایمان تداعی کنند، اما فکری به حال آن باجه تلفنهای آبیرنگ نکرده اند که به رنگ پرچم یونان است.
فعالان طرفدار دموکراسی در ایران که جاسوس اسرائیلی به آنها نزدیک میشود و برای ضربهزدن به نظام از کمکهایشان بهره میبرد، چنین افرادی هستند؛ اهل مواد مخدر، پارتی، فساد اخلاقی و آراسته به چند بیهنری دیگر. این سکانس مضحک، سخنرانی با لهجه کریم درباره آزادی در ایران و واکنشهای خندهدار جوانان ضدانقلابی، در توییتر هم واکنشهای بانمکی داشت. سکانسهای درگیری این عده با نیروهای انقلابی هم از فرط پرداخت بد، تاثیر معکوسی دارد و خندهدار از آب درآمده است.
فکر میکنید این پولی که جوانان مدعی دموکراسی، به مامور ایست بازرسی رشوه میدهند- میبینید که سازندگان سریال، همه خصایل ناپسند را در ایرانیها ردیف کردهاند- چه مبلغی باشد؟ به گفته خود کریم یک میلیون تومان! باور کنید هرچقدر هم این هزارتومانیها و حتی ۱۰ هزارتومانیهای اندک بعدی را روی هم بگذاریم، به این رقم نمیرسیم. بعدا که گاوصندوق مسعود را میبینیم فقط بستههای هزارتومانی و ۱۰ هزارتومانی است.
سازندگان سریال معلوم نیست نمره عینک مخاطبان را چند فرض کردهاند که شماره پلاک موتورسیکلتها و ماشینها را این اندازه در نظرگرفتهاند!
«تماشاخانههای خصوصی» در معرض تعطیلی
دولت فقط وعده میدهد!
شاهین چگینی رئیس انجمن صنفی تماشاخانههای خصوصی ایران درباره وضعیت فعلی تماشاخانه خصوصی و روند فعالیت آنها با توجه به شرایط کرونایی موجود و نبود حمایت از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به خبرنگار مهر گفت: قبل از بازگشایی سالنها من در مصاحبهای گفتم که در شرایط فعلی باز شدن با باز نشدن تماشاخانههای خصوصی هیچ فرقی نمیکند. دوستان موضوع را به این سمت برده بودند که پروتکلهای بهداشتی رعایت و ظرفیت سالنها نصف شود، در حالی که موضوع برای ما این نیست.
وی متذکر شد: ما پروتکلها را رعایت میکنیم ولی وضعیت اصلاً مناسب نیست. در حال حاضر تمام تماشاخانهها بدهکاری سنگین دارند. ضمن اینکه فعالیت سالنها با نصف ظرفیت مناسبات جدیدی میان تماشاخانههای خصوصی و گروهها ایجاد میکند و آیا گروهها با توجه به هزینهای که برای تولید اثرشان صرف میکنند راضی هستند که با مناسبات جدید و ظرفیت ۵۰ درصد وارد تعامل شوند؟
در نبود حمایت، فقط ضررها بیشتر میشود
مدیر تماشاخانه خصوصی مشایخی اظهار کرد: وقتی تماشاخانهای فعالیت خود را از سر میگیرد مالکان و طلبکاران درخواست طلب خود را میکنند و این امر باعث میشود تا گرفتاری تماشاخانهها بیشتر شود. وقتی حمایت مالی از تماشاخانهها وجود نداشته باشد ضرر نیز بیشتر میشود. چگینی در ادامه سخنان خود یادآور شد: یک هفته است که سالنها باز شدهاند ولی بالای ۷۰ درصد سالنها با گروهها به توافق اجرایی نرسیدهاند و در آن معدودی هم که میزبان نمایشها هستند، شرایط اجرا مطلوب نیست و تماشاگر به راحتی در سالنها حضور پیدا نمیکند و گروهها کجدارومریز به کار خود ادامه میدهند و اگر این روند ادامه پیدا کند دچار بحران میشویم.این مدیر تماشاخانه خصوصی افزود: نیاز هست که اقدام جدی، عاجل و سریعی در این زمینه و کمک به تماشاخانههای خصوصی صورت گیرد.
وعدههایی که هنوز عملیاتی نشده است
چگینی تأکید کرد: هیچ گونه کمکی حتی در خصوص اینکه مواد ضدعفونیکننده در اختیار تماشاخانههای خصوصی قرار گیرد، انجام نشده است. این کمترین توقع ما از دولت است که علاوه بر تمام نامهنگاریهای انجامشده و حتی ارائه میزان دقیق مواد ضدعفونیکننده موردنیاز و حتی قیمت این مواد در بازار به اداره کل هنرهای نمایشی، هنوز عملیاتی نشده است.
رئیس انجمن صنفی تماشاخانههای خصوصی ایران با طرح این پرسش که چقدر باید وعده بشنویم و انجام نشود و چقدر باید روی این وعدهها برنامهریزی کنیم و محقق نشوند؟ متذکر شد: این یک آسیب است. ما ۱۶ تماشاخانه خصوصی هستیم، اگر دولت از پس حل مشکلات این قسمت کوچک بر نمیآید چه برسد به بخشهای بزرگتر.
چگینی با تأکید بر اینکه باید از طرف صنف تصمیمی بگیریم که این وضعیت را حل کنیم زیرا قصد ما اعتراض سیاسی نیست بلکه به عنوان نهادی اقتصادی به دنبال بهبود شرایط معیشتی خود و بالطبع دیگرانی که با ما در ارتباط هستند، هستیم، تصریح کرد: متأسفانه این توقع به حق ما مدام به بن بست خورده است و کسی پاسخگو نیست. بدون دادن وعده به ما راحت بگویند که قادر به ارائه این عدد کمی که به عنوان حمایت خواستهایم نیستند تا ما بدانیم که کارمان را تعطیل کنیم.
وی در پایان سخنان خود یادآور شد: اگر مدیریت و ارادهای برای حل این مشکل وجود داشته باشد، وضعیت بهبود پیدا میکند ولی چون دغدغه و مدیریت در این خصوص وجود ندارد وضعیت تماشاخانههای خصوصی لابهلای هزاران مشکل دیگر گم شدهایم و این روند به بخش بزرگی از جامعه هنری و تئاتر ایران آسیب میزند.
یادداشت
اشتباه استراتژیک شهرداری منطقه یک و حادثه کلینیک سینا اطهر؛
احداث فضای سبز جزیی خیابان شریعتی مهم تر است؟
رضا بیابانی،
فارغ التحصیل معماری و شهرسازی و دانشجوی دکتری پژوهش هنر
حادثه تراژیک کلینیک سینا اطهر دردی دیگر بر روزهای کرونایی مردم آوار کرد و مردم به درستی می پرسند چرا دستگاههای مسئول در خصوص رعایت مسائل ایمنی که جان و سلامت مردم را به مخاطره می اندازند اصول اولیه پیشگیری را رعایت نمی کنند؟
در فضای مجازی این قانون دست به دست می چرخد که «بر طبق ماده ۵۵ قانون شهرداری ها ، شهرداری منطقه یک تهران موظف به رفع خطر از این کلینیک بود» و بحث های متعددی با سویه نفی و اثبات آن در گرفته است؛ برخی استدلال می کنند بر طبق قانون شهرداری ها ضابط قضایی نیستند و برای انجام چنین کاری باید از پیچ و خم های حقوقی و قضایی زیادی عبور کنند.
اما برخی دیگر مثال های عینی ارائه می کنند که شهرداری ها موفق شده اند با پی گیری مداوم از طریق دستگاه قضایی کشور جلوی ادامه فعالیت برخی ساختمان های پر خطر را بگیرند از این رو ،تعطیلی و یا ترمیم ساختمان کلینیک سینا اطهر امر دست نیافتنی نبود فقط وقت و انرژی بیشتری را نسبت به سایر امور اداری و حقوقی از شهرداری مناطق و نیز شهرداری منطقه یک می طلبید که اگر پیگیری می شد آن ۱۹ همشهری عزیز الان هم در میان ما بودند.
برخی دیگر مدعی اند شهرداری برای انجام پروژهای رفع خطر موظف است که پیمانکار بگیرد و هزینه های پیمانکار را تامین کند، و این امر با توجه به انباشت بدهی های شهرداری تهران و نیز کاهش شدید درآمدهای شهرداری به سبب هایی مانند کرونا موجب شده به سازی و ایمن سازی ساختمان هایی مانند سینا اطهر به حاشیه روند.
اما شهروندان منطقه یک در پاسخ عکس هایی از احداث فضاهای سبز کوچک، رنگ آمیزی جداول کنار خیابان و بلوارهای غیرضروری منتشر کرده اند و پرسیده اند «رفیوژ «سبز خیابان شریعتی که از میدان قدس شروع شده و به سمت جنوب خیابان شریعتی در حال ادامه یافتن است مهم تر است یا ایمن سازی ساختمانی که دهها خانواده را در این روزهای پر درد ،سوگوار و عزادار کرد؟
شهروندان از اولویت ها می پرسند: در شرایطی که مسئولین محترم شهرداری و شورای اسلامی شهر تهران مدام اظهار بر کمبود بودجه می کنند بودجه این پروژه از کجا تامین شده است؟ و اگر بودجه ای در حد رفع امور جاری تهران است پیشگیری از بحران در کجای اولویت های شهرداری منطقه ۱ قرار می گیرد؟ آیا هزینه کردن برای احداث یک رفیوژ که بخشی از خیابان شریعتی را تنگ نموده است و حتی در آینده می تواند بخشی از روند فعالیت خودروهای سنگین امداد و نجات را دچار مشکل کند دارای اولویت است یا هزینه کردن برای پیمانکار به منظور رفع خطر از ساختمان های پر خطر؟
چرا مسئولین شهرداری منطقه ۱ برای ساختمان کلینیک سینا اطهر و چندین ساختمان مشابه که در چند قدمی محل کار آن ها است فکری نکردند؟
متاسفانه آنچه در بعد از پلاسکو و حادثه خیابان جمهوری و حالا هم کلینیک سینا اطهر مشهود است این است که همیشه ته کیسه بودجه به پیشگیری از بحران می رسد و سوال اینجاست که چرا چنین اولویت بندی وجود دارد؟این و صد ها سوال دیگر، سوالاتی هستند که شهردار منطقه یک باید نسبت به آن پاسخگو باشد.
در این بحث های داغ فضای مجازی راهکارهای پیشگیری از چنین حوادث دردناکی نقل مجالس است و مردم با اشتراک گذاری پیاپی آن از مدیران شهری تقاضا می کنند آنها را جدی بگیرند؛ چهار راهبردی که بیشترین تکرار را به خود اختصاص داده اند موارد ذیل است:
۱-بازسازی : تشویق شهروندان به نوسازی و مقاوم سازی بافت های فرسوده و ارائه تسهیلات و بسته های تشویقی تا ساختمان های پر خطر شهری با استاندارد های جدید بازسازی شوند.
۲-به سازی: ساختمان های پر خطر را با بازدیدهای دوره ای به سازی کنیم بعنوان مثال علامت شبرنگ نصب کنیم ، در طبقات کپسول های آتش نشانی و جعبه کمک های اولیه نصب کنیم، سیستم های اعلان و اطفا حریق نصب کنیم و نسبت به فعال بودن آنها دقیق باشیم.
۳-توانمندسازی :اگر روند به سازی و بازسازی هزینه بر است افراد و پرسنل مشغول به کار در این فضا ها را تعلیم دهیم که در هنگام بحران چگونه عمل کنند. به عنوان مثال روش های تخلیه امن را به آن ها آموزش دهیم آن ها را تشویق و یا حتی مجبور به گذراندن دوره های امداد و کمک های اولیه و اطفا حریق کنیم.
۴- اگر امروز برای ایمنی و پیشگیری هزینه نکنیم در آینده باید چند برابر هزینه کنیم و در مقابل خانواده های شهروندان شرمسار باشیم.
اخبار
برد پیت به فیلم اکشن دیوید لیچ پیوست
فیلم بعدی برد پیت مشخص شد و این بازیگر برنده اسکار در نقشآفرینی بعدیاش در یک فیلم اکشن برای سونی پیکچرز جلوی دوربین میرود.این فیلم که با عنوان «قطار سریعالسیر» ساخته میشود را دیوید لیچ کارگردانی خواهد کرد. لیچ در عین حال بر نگارش فیلمنامه این پروژه که توسط زک الکویچ نوشته میشود هم نظارت میکند.لیچ پس از کارگردانی «هابز و شاو» که فیلمی از دنیای «سریع و خشمگین» بود با طمانینه به سراغ فیلم بعدیاش رفت و در نهایت به تازگی برای کارگردانی این فیلم به توافق رسید. «قطار سریعالسیر» بر اساس یک رمان ژاپنی به نام «ماریا بیتل» که تو ط کوتارو ایساکا نوشته شده و به رمانی پرفروش بدل شد، ساخته خواهد شد. «هارویل سکر» اعلام کرده که این رمان را سال آینده به زبان انگلیسی منتشر خواهد کرد. این فیلم را لیچ و کلی مککورمک در کمپانی «۸۷ نورث» تهیه میکنند. آنتوان فوکوآ و کت سمیک نیز آنها را همراهی میکنند. سونی به تازگی اعلام کرد استودیو در حال ساخت «وان پانچ من» با اقتباس از یک مانگای محبوب ژاپنی است و امیدوار است که این فیلم قابلیت بدل شدن به یک مجموعه را داشته باشد.برد پیت پس از کسب جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد برای فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» به کارگردانی تارانتینو وقت بیشتری برای انتخاب بازیهای بعدی خود گذاشته و فیلم بعدی وی «بابل» به کارگردانی دمین شازل برای پارامونت است که در آن با اما استون جلوی دوربین میرود. تولید این فیلم به سال ۲۰۲۱ موکول شده است.
تهیهکنندگان ۲۵ کتاب را برای اقتباس سینمایی پیشنهاد کردهاند
حبیب ایلبیگی قائممقام و سرپرست معاونت فرهنگی، پژوهشی بنیاد سینمایی فارابی درباره آخرین وضعیت اجرای طرح حمایت از سینمای اقتباسی اظهار کرد: با پایان مهلت شرکت در فراخوان «طرح حمایت بنیاد سینمایی فارابی از سینمای اقتباسی»، کار ارزیابی پیشنهادهای رسیده از هفته گذشته آغاز شده است. در این مدت ۲۵ کتاب از سوی تهیهکنندگان سینمای ایران برای اقتباس سینمایی معرفی شد. وی گفت: البته تعداد درخواستهای رسیده برای شرکت در طرح حمایت از سینمای اقتباسی بالاتر از این بود اما به واسطه اینکه با وجود تأکید در فراخوان و یادآوری موکد در این زمینه در گفتگوها و اخبار مختلف که پیشنهاد کتاب باید از سوی تهیهکنندگان باشد، متاسفانه این درخواستها از سوی کارگردانها یا فیلمنامهنویسها به بنیاد فارابی رسید که مشمول این طرح نمیشود و طبعاً مورد بررسی قرار نخواهد گرفت. ایلبیگی عنوان کرد: از ابتدا تصمیم بنیاد فارابی بر این بود که «طرح حمایت از سینمای اقتباسی»، معطوف به تولید باشد و به همین دلیل بر ارائه کتاب توسط تهیهکنندهها تأکید کرده بودیم.قائممقام و سرپرست معاونت فرهنگی، پژوهشی بنیاد سینمایی فارابی در پایان بیان کرد: پس از بررسی درخواستها و مطالعه کتابهای ارائه شده از سوی تهیهکنندگان، بر اساس ظرفیت آثار، اسامی آثار برگزیده این طرح که قرار است وارد مرحله تولید شوند، اعلام خواهد شد.در پی اعلام سیاستهای کلان و راهبردی سازمان سینمایی، اسفند ماه سال گذشته، بنیاد سینمایی فارابی در قالب یک فراخوان اعلام کرد تصمیم دارد تا آثار برگزیده در گونههای مختلف ادبیات داستانیِ پس از انقلاب را بر اساس جذابیتهای داستانی، اولویتهای فرهنگی و قابلیتهای سینمایی، برای تولید فیلم حمایت کند. برگزیده شدن کتابهای پیشنهادی در جشنوارههای ادبی و پرتیراژ بودن آنها از ملاکهای اصلی انتخاب از سوی بنیاد سینمایی فارابی خواهد بود.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4311/19864/78974
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4311/19864/78975
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4311/19864/78976
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4311/19864/78977
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4311/19864/78978
|
عناوین این صفحه
- شبهای شاد تلویزیون؛ آی کاووسی، پیرپکاجکی و بررهایها
- تهرانِ ساخت اسرائیل، چگونه سوژه خنده شد؟
- دولت فقط وعده میدهد!
- یادداشت
- اخبار