|
فوتبالِ واقعی فراموش خواهد شد؟
جاناتان لیو
رقابتهای فوتبال در سراسر جهان بعد از وقفه ناشی از شیوع «کوئید 19» از چند هفته پیش از سر گرفته شد اما واقعیت این است که هیچ چیزی ما را آماده تماشای یک مسابقه فوتبال بدون حضور تماشاگران نکرده. هیچ چیز در این خصوص برای ما و شما عادی نشده. هنوز هم جای خالی تکتک هواداران روی سکوهای ورزشگاهها زیبا و رنگارنگِ لیگ برتر خودنمایی میکند. من پنجشنبه شب برای تماشای دیدار تیمهای چلسی و منچسترسیتی به ورزشگاه استمفوردبریج رفتم و پس از چک کردن دمای بدنم، پر کردن پرسشنامهای درباره وضعیت سلامتم، با چیزی روبهرو شدم که از نظر من بسیار ظالمانه و دردناک بود: فوتبال تا استخوانهایش لخت شده و حالا فقط به ماده خام ابتداییاش خلاصه میشود!
شاید کمتر کسی فکرش را میکرد که این ماجرا تا این حد از جادوی فوتبال بکاهد اما حالا بزرگترین ورزشگاههای جهان نیز بدون حضور هواداران همانند یک اتاق چند متری، کوچک به نظر میرسد. سکوهایی که تشنه فریادها، حمایتها، انتقادها، شعارهای همزمان و اشکها و لبخندها هستند. سکوهایی که فضای ورزشگاه را پر میکردند اما حالا در جایجای استادیومها، در هر صحنه، هر پاس و هر توپ هوایی، صدای بازیکنان است که در فضا میپیچد. پنجشنبه حتی در دورترین نقطه ورزشگاهِ استمفوردبریج نسبت به مستطیل سبز نیز صدای فریادهای «آنتونیو رودیگر» بر سر همتیمیهایش را به وضوح میتوانستید بشنوید، جایی که «کوین دیبروین» فریاد زد: «حالا حالا» و در انتظار پاس سریع همتیمیهایش ماند. جایی که «رحیم استرلینگ» برای یک توپ به سمت داور رفت و با صدای بلند گفت: «توپ به سود ماست آقای داور!»
بگذارید بسیار شفاف و پوستکنده حرفم را با شما در میان بگذارم؛ ورزشگاههای خالی به همه اثبات کرد که بیشتر فهم ما از فوتبال نه از طریق بازیکنان بلکه از طریق هواداران به دست میآید. یک تکل خطرناک بدون واکنش هوادارانِ روی سکو تنها یک تکل است! در استادیومها یک «اوه» که بعد از یک شوت خطرناک میگوییم با یک «آه» که پس از برخورد شوت به تیرک به زبان میآوریم، زمین تا آسمان تفاوت دارد ولی در یک ورزشگاه خالی هیچکدام با هم فرق نمیکنند. پیش از این فکر میکردیم که هیجان فوتبال را بازیکنان حاضر در میدان رقم میزنند اما اکنون خوب میدانیم که انسانهای متفاوتِ روی سکوها که فوتبال برایشان خود زندگیست، روح فوتبال را تشکیل دادهاند و به آن معنای خاصی بخشیدهاند. روح و معنایی که حالا بدون آنها به سمت پوچی رفته است. یکی از مزایای محدودِ بازی پشت درهای بسته اما فرصتِ گوش دادن به لحظات بازی و در واقع افتادن پرده چهارم بود. تماشاگران دیدار برایتون و آرسنال پشت صفحههای نقرهای گیرندههای خود، فریادهای کرکننده «برند لنو» دروازهبان توپچیهای لندن در حالی که پس از خطای سخت «نیل موپای»، روی زمین غلط میخورد را به وضوح شنیدند. بینندگان دیدار پارما و اینتر هم پس از آنکه هافبک نیجریهای نراتزوری نتوانست توپ را برای مهاجم بلژیکی روی تیر دو ارسال کند، به احساس «روملو لوکاکو» نسبت به «ویکتور موزس» پی بردند. جایی که لوکاکو فریاد زد: «ویکتور، ویکتور، لعنتی!!»
شاید به همین دلیل نیز بود که در این هفته برخی تصمیم گرفتند تا روش متفاوتی را به ورطه آزمون بگذارند؛ روشی که اکنون در هنگام برگزاری مسابقات، صدایی به عنوان صدای اتمسفریک شرکت «EA Sports» در ورزشگاهها پخش میشود و شبکههای پخشکننده بازیها نیز به وسیله آن از صدای تماشاگران بازی «FIFA» برای ایجاد جوِ حاصل از حضور تماشاگران در ورزشگاهها بهره میجویند.
تجربهای که بسیاری از ما در گذشته مزه آن را چشیدهایم؛ بسیاری از ما که دستههای کنسول بازی را در دست گرفته و ورژنهای مختلف «FIFA» را بازی کردهایم. قشری که به خوبی میدانیم تصنعی بودنِ صدای ورزشگاه و هیجانات روی سکوها تا چه حد با واقعیت آن تفاوت دارد و حالا در این شرایط سخت فقط به آن دل خوش کردهایم. به خوبی میدانیم و از حقیقت آگاهیم که این مسئله یک پدیده سورئال است و سعی میکنیم تاخیر میان صحنه و واکنش مصنوعی روی سکوها را نادیده بگیریم اما حتی در این شرایط چه کسی تصمیم میگیرد که یک سوت داور مستحق هو شدن است یا خیر؟ سنگربان تیم مهمان چقدر زمان میتواند تلف کند و مورد انتقاد قرار نگیرد؟
همه اینها نشان میدهد جمعیت حاضر در ورزشگاههای فوتبال، چیزی بسیار فراتر از افکتهای صوتی است، بخشی زنده که نقش خونِ جاری در رگهای این ورزش را ایفا میکند. یک واحد همگانی که در آن صدای افراد به شکل انفرادی هم قابل شنیدن است. صدایی که بالا و پایین دارد و عموما 10 دقیقه پیش از سوت پایان بازی، ورزشگاه را برای غلبه بر ترافیک ترک میکند. واکنش آن تنها به اتفاقات داخل میدان محدود نمیشود و با همه چیز سر و کار دارد. تماشاگرانی که گاهی شوخطبع، گاهی بیاحساس و گاهی نژادپرست هستند. خلاصه کردن این پدیده به چند دکمه برای هر فوتبالدوستی از جمله من، کاملاً ناراحتکننده است!
تماشاگران تلویزیونی به دیدنِ صحنه آهسته، مشاهده آمار زنده و بررسی آنالیز کارشناسان عادت داشتند و به همین دلیل بسیاری از آنها فکر میکردند از فوتبال بیشتر از حاضرین در ورزشگاه لذت میبرند. در نگاه نخست شاهد به آنها حق دهید؛ در مقایسه کسانی که در خانه خود نشسته و در کمال رفاه بازی تیم محبوبشان را به نظاره مینشینند با افرادی که با پرداخت قیمتهای متنوع بلیت مسابقه، تحمل سیستم ضعیف حملونقل و سایر مشکلات موجود پا به استادیوم میگذارند، شاید کفه ترازو به سمت تماشاگرانِ خانگی بچربد اما حالا همگان خوب به این حقیقت پی بردهاند که بدون تماشاگرانِ ورزشگاه، هیچ چیزی کیفیت سابق را نخواهد داشت. تماشاگرانی که فاکتور اصلیِ تولیدکنندگان محتوی هستند و به محصول زینت واقعیاش را میبخشند.
فوتبالِ تلویزیونی که این روزها شاهدش هستیم، یک نسخه جعلی از آن چیزیست که ما را عاشق خود کرد نسخهای جعلی که نه برای حفظ هویتِ آن بلکه صرفاً با هدف تداوم پولسازی به عنوان یک نمایش روی پرده رفته است. به همین دلیل نیز بهتر است از حالا خود را آماده پذیرش تغییرات جدید بکنیم و بدانیم با تداوم شرایط ویژه «ویروس کرونا»، پس از مدتی جمعیت تقلبی نیز در پس زمینه فوتبال اضافه خواهد شد. سرانجام ما و شما دیگر متوجه آن نمیشویم که کسی روی سکوها نیست و دیگر صندلیهای خالی را نخواهیم دید. دیگر خیلی زود همگی فراموش میکنیم که تمام این اتفاقات درست در میانِ یک پاندمی جهانی رخ داده. پس از مدتی دیگر تمام چیزهای تصنعی، به نظرمان طبیعی خواهند آمد. تا مدتی دیگر فوتبال با همین شرایط مصنوعی و بیروحش در ذهنمان جا خوش خواهد کرد؛ گویی پیش از آن تماشاگری نبوده، گویی فوتبال همواره همین بوده که حالا میبینیم. مدتی بعد همه چیز فراموش خواهد شد. خواهد شد؟
آیا ذات باشگاههای ایتالیایی غیرقابل تغییر است؟
عجیب و قابل توجه است که بعضی از باشگاههای ایتالیایی هویتی دارند که به طور قاطع و درشت بر روی جوهر ذاتی آنها درج شده است و به نظر میرسد این قابل تغییر نیست؛ مهم نیست چه تعداد مربی، بازیکن یا مدیر و مالک در این باشگاهها تغییر کنند. اینتر، پاتزا (دیوانه) است و پتانسیل آن را دارد تا از یک پیروزی باشکوه، به یک شکست خندهدار برسد. آ اس رم همیشه راهی برای ایجاد هرج و مرج و درام پیدا میکند. لاتزیو در حومه شهر زندگی میکند و مثل همیشه نهایت نگاهش به پسرعمویش است تا از او بهتر باشد. یوونتوس نتایج را درو میکند زیرا پیروزی برای آنها تنها چیزی است که اهمیت دارد. آتالانتا مثل الههای در باد، زیبا و ساده است.
شکست ۲-۱مقابل بولونیای ده نفره، اینتر دیوانه واقعی را نشان داد. آنتونیو کونته نمیتواند ذات باشگاه را تغییر دهد و مهم نیست چقدر با استایل یوونتوسیاش در مورد ذهنیت پیروز، سر و صدا راه بیندازد. آنها یا در اوج هستند یا در افت. چیزی بین آن وجود ندارد. رنگ پیراهن آنها آبی و مشکی است؛ مثل یک کبودی؛ آنجا جایی برای رنگ خاکستری نیست.
رم، قرمز و زرد است؛ رنگهای آتش؛ مثل رفتارها و تغییرات نرون (امپراطور روم)؛ آنها تا ابد سوزان هستند. باشگاه هر کسی را که در آن قرار بگیرد، میسوزاند؛ از مربی گرفته تا بازیکنان و روسا. وقتی زمین زیر پای شما از شدت گرما در حال آبپز و تاول زدن است، نمیتوانید حتی یک لحظه هم آرام باشید و تمام مدت باید روی انگشتان پا بپرید و هر لحظه روی یک پای خود لیلی کنید؛ از یک ایده به سوی ایدهای دیگر؛ چهار مدافع یا سه مدافع؟ اما آنها همیشه به شیر آتشنشانی ادین ژکو اعتماد میکنند. اگر مرد بوسنیایی گلزنی نکند، بقیه اعضای تیم و حتی باشگاه به ستونهایی از خاکستر تبدیل میشوند.
لاتزیو، آبی و سفید، مثل آسمان شهر رم است که هواداران آن تمایل دارند از حومه شهر آن را تماشا کنند. این معروف است که هواداران بیانکوچلستی در اطراف شهر ابدی زندگی میکنند و هواداران رم بیشتر در مرکز شهر هستند و این روی رویکرد لاتزیو به فوتبال هم اثر میگذارد! پس از آنکه سرجیو کرانیوتی خرج زیادی برای باشگاه کرد و موفقیتهایی در ایتالیا و اروپا داشت، کلودیو لوتیتو عقابها را از ورشکستگی نجات داد اما او انتظار دارد با حداقل ابزار به بزرگترین موفقیتها برسد. لاتزیوی لوتیتو، مظهر جنگ با اسلحه کوچک و در نهایت عقبنشینی است. آنها برای سیمونه اینزاگی استخوانهای بزرگی مهیا کردهاند اما هیچ گوشتی به آن استخوانها نچسبیده است تا آنها را به تیم بزرگی تبدیل کند. اگر شرایط این فصل نرمال بود و تیمهای دیگر هفتهای دو بازی در رقابتهای مختلف انجام می دادند و لاتزیو برخلاف سایرین قرار بود فقط روی سری آ تمرکز کند، شرایط میتوانست متفاوت باشد اما مشکل وقتی به وجود می آید که پلن A کار نکند و شما فقط یک پلن داشته باشید.
پیروزی بیوقفه، هزینههای بسیار بالاتر از رقبا؛ آنها تمام عناصر لازم را دارند تا قدرت خود را بیشتر و رقبا را ضعیفتر کنند. ساری در مسیر کسب اسکودتو است و همچنان از چهار گوشه، انتقاد دریافت میکند و حتی پتانسیل اخراج شدن در این تابستان را دارد و شاید حتی خودش استعفا بدهد. طبق گفته خودش در این هفته، او مجبور بوده مدتها برای متقاعد کردن پائولو دیبالا تلاش کند تا بیشتر از حرکات دفاعی، روی حرکات هجومی تمرکز کند. او تمام تلاشش را میکند تا یوونتوس به تفکر همیشگیاش بازنگردد و کمک کند تا تیم تغییری داشته باشد. لاخویا در زبان اسپانیایی به معنی جواهر است و ساری به شدت دوست دارد این جواهر با درخشش خود چشم همه را ببندد؛ نه سوسوی ضعیفی در یک شبکه زینتی آهنی.
گزارش
آژیر قرمز در کاتالونیا
علیرضا بابک
سیمئونه، نیوکمپ را عصبانی کرد
وقتی سوت پایان بازی به صدا درآمد و نتیجه تساوی دو بر دو روی تابلوها حک شده بود، همه نگاه هایِ خشمگینِ بلوگرانا، نه به سمت کیکه ستین بلکه به سمت بارتومئو رفته بود.
مدیری که این روز ها تمام رفتار هایش زیر ذره بین رسانه ها قرار گرفته است و اشتباهات متوالی اش هواداران بارسلونا را خشمگین کرده است.
انتخاب سرمربی، سخت ترین چالش برای بارتومئو
سیاست های عجیب بارتومئو چه در زمینه خرید بازیکنان و چه در زمینه انتخاب مربیان، هواداران آبی اناری ها را خشمگین کرده است.
بارتومئو پس از خروج لوییز انریکه، والورده را جایگزین کرد و اگر چه والورده در زمینه جام های داخلی موفق عمل می کرد اما در لیگ قهرمانان اروپا بازنده رویایی ترین بازگشت های فوتبالی بود.
اخراج والورده و جایگزین کردن ستین که در مزرعه اش مشغول به کار بود، همه چیز را خراب تر کرد. خروج والورده بیش از آن که انتخاب بارتومئو باشد، فشار رسانه های کاتالان و هواداران آن ها بود؛
اما همان هواداران اگر می دانستند که قرار است جایگزین والورده سرمربی سابق رئال بتیس باشد، برای اخراج والورده عجله نمی کردند.
شکست در الکلاسیکو، لالیگا را به خطر انداخت اما لغزش های شاگردان زیدان، بارسلونایی ها را صدرنشین، به قرنطینه فرستاد.
پس از بازگشت فوتبال در اسپانیا؛
سویا، سلتاویگو و اتلتیکو مادرید جمعا ۶ امتیاز حساس را در راه قهرمانی از آبی اناری ها گرفتند و کهکشانی ها با پیروزی های متوالی صدر نشین شدند.
مشاجره لفظی ادر سارابیا، دستیار کیکه ستین و لئو مسی، نمایی کامل از رابطه سرد بازیکنان و کادر فنی این تیم است. آتش شروع این اختلافات را سارابیا رقم زده است. پس از شکست در الکلاسیکو، فیلمی از نیمکت آبی اناری ها منتشر شد که در آن سارابیا در حال انتقاد کردن به عملکرد لیونل مسی بود.
حالا ستین بیش از هر چیزی کنترل رختکن را به طرز فاجعه باری از دست داده است و شمارش معکوس برای او به صدا درآمده است.
سیاست های نقل و انتقالاتی اشتباه
اما سیاست های عجیب جوزپ ماریا بارتومئو در زمینه خرید بازیکنان، چیزی شبیه به حماقت محض بوده است.
درآمد حاصل از فروش نیمار به پاری سن ژرمن صرف خرید دو ستاره گرانقیمت اما بی مصرف در ترکیب آبی اناری ها شد.
عثمان دمبله از دورتموند و فیلیپ کوتینیو از لیورپول با هزینه ای سنگین راهی نیو کمپ شدند اما هیچ کدام نتوانستند جای خالی نیمار را پر کنند.
کوتینیو در بارسلونا افت شدیدی کرد تا جایی که حتی بایرن مونیخ هم حاضر به دائمی کردن قرارداد او نشده است و قرار است او دوباره به نیوکمپ بازگردد. دمبله هم سرنوشت خوبی نداشت و مصدومیت های پیاپی او را محو کرده است. حالا و در هر پنجره نقل و انتقالاتی صحبت از بازگشت نیمار به نیوکمپ می شود. بارتومئو حتی با بازگرداندن نیمار هم نمی تواند ضرر های هنگفت ناشی از این انتقال را جبران کند.
چیزی که بیش از همه در ترکیب بارسلونا به چشم می آید، جای خالی پویول و دنی آلوز است. پس از خداحافظی کارلوس پویول و فروش دنی آلوز به یوونتوس، بارتومئو هیچ گاه نتوانست خریدی مناسب برای پر کردن این دو جای خالی داشته باشد و همه انتخاب هایش برای این دو پست اشتباه بود.
آخرین اقدام مدیر بارسلونا همان اقدامی بود که برچسب حماقت محض را روی پیشانی او چسباند. او، آرتور هافبک برزیلیِ ۲۳ ساله و آینده دار خود را با میرالم پیانیچ هافبک بوسنیاییِ ۳۱ ساله یوونتوس معاوضه کرد.
بارتومئو یا داوران، نگاه خشمگین هواداران باید به کدام سو باشد؟
به نظر می آید هواداران بارسلونا هم قانع شده باشند که چیزی که بیش از همه در راه کسب جام ها برای آن ها خطرناک است و مانع بزرگی به حساب می آید، انتخاب های اشتباه جوزپ ماریا بارتومئو است نه داوران لالیگا.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4312/19872/78995
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4312/19872/78996
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4312/19872/78997
|
عناوین این صفحه
- فوتبالِ واقعی فراموش خواهد شد؟
- آیا ذات باشگاههای ایتالیایی غیرقابل تغییر است؟
- گزارش