|
کسروی وجهه دینی رهبران مشروطه را رد نکرد
سندحضور استالین در گیلان
انقلاب مشروطه یکی از مهمترین رخدادها در طول تاریخ تمدن ایران زمین است. ملت ایران با این نهضت که به حق «بیداری ایرانیان» نام گرفت، با دستاوردهای تمدن جدید در علوم انسانی و صنعت آشنا شدند و تلاشهای خود را برای بازخوانی آنها با سنت اسلامی - ایرانی به کار بردند تا «قوام دین و دولت» را موجب شود. درباره مشروطه منابع زیادی منتشر شده و پژوهشها و تحلیلهای بسیاری صورت گرفته است. خوشبختانه اسناد و مدارک و همچنین شرححالها و زندگینامههای بزرگان مشروطه اکثراً به قلم خودشان موجود است. احمد کسروی یکی از مهمترین مورخان مشروطه است که با دسترسی به منابع دسته اول کتابهای مهمی را کار کرد که هم اکنون به عنوان مهمترین منابع مطالعاتی در شرح انقلاب مشروطه ایران، در ایران و جهان شهرت دارد. ایرانیان و غیرایرانیان زیادی به دو کتاب «تاریخ مشروطه ایران» و «تاریخ هجده ساله آذربایجان» ارجاع داده و بسیار از آن بهره بردهاند. اما کسروی بجز این دو کتاب بازهم درباره مشروطه نوشته است.
نشر علم چندی پیش کتاب «مشروطه به روایت کسروی؛ سومین اثر احمد کسروی درباره مشروطیت بر اساس یادداشتهای او را در روزنامه پرچم» را به کوشش مهدی نورمحمدی، با شمارگان ۷۷۰ نسخه، ۲۹۸ صفحه و بهای ۷۵ هزار تومان منتشر کرد. این کتاب بر اساس یادداشتهای کسروی در روزنامه پرچم میانه سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۱ خورشیدی فراهم شده است. این یادداشتها که درباره رجال و حوادث انقلاب مشروطه است و ارکان و ساختار کتاب حاضر را تشکیل میدهد، شامل ۶ موضوع است: «هواخواهان مشروطه»، «بدخواهان مشروطه»، «گروه سوم»، «یک سند تاریخی»، «یک عکس تاریخی» و «از اینجا و آنجا».
به مناسبت انتشار این کتاب با نورمحمدی گفتوگویی داشتهایم که در ادامه آن را خواهید خواند. نورمحمدی مورخ، پژوهشگر و سندشناس پرکار این روزهاست. از دیگر کتابهای او میتوان به این موارد اشاره کرد: «ترور در بهارستان»، «قره العین؛ زندگی، عقیده، مرگ»، «خاطرات عارف قزوینی: به همراه اشعار چاپ نشده»، «تاریخچه میرزا کوچکخان: روایتی نو و متفاوت از قیام جنگل»، «مرقع دلگشا: زندگی و آثار ملک محمد قزوینی شیخ علی سکاک و محمدعلی خیارجی از پیشگامان خط تزئینی، خط گذار و نقاشی خط»، «قزوین در انقلاب مشروطیت»، «من و آزادی: خاطرات میرزا حسین خیاط (فرنیا) از دوستان عارف قزوینی و میرزا کوچک خان جنگلی»، «اخبار و اسناد قمرالملوک وزیری» و...
اگر موافق باشید بحث را با اهمیت کسروی و یادداشتهای روزنامه پرچم در تاریخ نگاری مشروطه آغاز کنیم. ویژگی این یادداشتها چیست و چه شباهتها یا تفاوتهایی با دو کتاب «تاریخ مشروطۀ ایران» و «تاریخ هجده سالۀ آذربایجان» دارد؟
احمد کسروی (۱۲۶۹ – ۱۳۲۴ خورشیدی) مورخ، زبانشناس، پژوهشگر، روزنامه نگار، حقوقدان و وکیل دعاوی، در حوزههای گوناگون دارای تألیفات متعدد پژوهشی است. وی دربارۀ انقلاب مشروطیت صاحب دو اثر سترگ به نام «تاریخ مشروطۀ ایران» و «تاریخ هجده سالۀ آذربایجان» است که از مهمترین مدارک و منابع مربوط به مطالعات مشروطه محسوب میشود و همواره مرجع اصلی پژوهشگرانِ این عرصه بوده است.
با وجود اینکه از بدو انتشار تا کنون، نظرات متفاوتی در موافقت و مخالفت با این دو کتاب ابراز شده است، چاپهای متعدد با شمارگان بالا نشانگر توجه فراوان محققان، دانشگاهیان، علاقهمندانِ تاریخ مشروطه و کتابخوانان به این آثار است.
اقبال عمومی به آثار کسروی دربارۀ مشروطیت، جنبهای کلاسیک به آنها بخشیده و به همین دلیل است که کتابی دربارۀ مشروطه به چاپ نمیرسد که ارجاعی از این دو کتاب در آن وجود نداشته باشد. این کتابها علاوه بر ایران، در خارج از کشور نیز دارای شهرت است و به زبانهای عربی و انگلیسی ترجمه شده است.
کتاب «مشروطه به روایت کسروی» که سومین اثر کسروی دربارۀ تاریخ مشروطیت محسوب میشود، بر اساس یادداشتهای کوتاه او در روزنامۀ پرچم در سالهای ۱۳۲۰ و ۱۳۲۱ خورشیدی فراهم آمده و برای نخستین بار در قالب کتاب به چاپ رسیده است. بر مبنای نوشتۀ کسروی، هدف او از نگارش این یادداشتها «ثبت وقایع در تاریخ»، «قدردانی از قهرمانان و کوشندگان مشروطه»، «زنده نگه داشتن نام مجاهدان گمنام مشروطه» و «نکوهش بدخواهان و دشمنان مشروطه» بوده است.
عکسهایی که کسروی در این یادداشتها به کار برده آیا در دیگر آثارش درباره مشروطه هم استفاده شده بودند؟ اطلاعی دارید که سرنوشت گنجینه عکسهای کسروی از مشروطه چه شد؟
عکسهای تاریخی آن چنان برای کسروی در شرح وقایع و داستانهای مشروطه دارای اهمیتاند که در کنار آوردن عکسها، از ذکر مشخصات عکسشناسی مانند: زمان و مکان انداخته شدن و معرفی دقیق افراد حاضر در عکس غافل نشده و حتی اگر شخصیتی را نیز نمیشناخته، به این نکته اشاره کرده است.
کسروی هیچیک از یادداشتهای تاریخی خود در روزنامۀ پرچم را بدون عکس به چاپ نرسانده و برای برخی اشخاص همچون: ستار خان، شیخ فضل الله نوری، سید محمد طباطبایی، میر هاشم دوچی که آنان را بیش از یک بار معرفی کرده، عکس جدید و غیرمکرر آورده است. علاقه و اهتمام کسروی به جمع آوری عکس به حدی است که در هنگام معرفی رجال و شرح رویدادها نیز از خوانندگان درخواست ارسال عکس کرده است.
یکی از ویژگیهای کسروی در نگارش یادداشتهای روزنامه پرچم این است که به صراحت و بدون ملاحظه، نظر و داوری خود را دربارۀ رجال مؤثر در انقلاب مشروطه ابراز کرده و دوستی و یا نفرت خود را نسبت به آنان آشکار ساخته که این امر نشانگر بیباکی اوست
با توجه به امکانات محدود آن دوران و نبود متولی جمع آوری عکسهای تاریخی و همچنین فقدان آرشیو عکس در ایران در آن روزگار، اهتمام کسروی در جمع آوری و چاپ عکسهای مختلف ستودنی است و چه بسا اگر کوشش او نبود، این عکسهای ارزشمند به دست ما نمیرسیدو از میان میرفت.
برخی از عکسهایی که کسروی در آثار خود گردآوری کرده منحصر به فرد است و غیر از کتابهای او در اثر دیگری دیده نشده است. بخصوص عکسهایی که از قهرمانان گمنام مشروطه در تبریز همچون: نایب محمد آقا و دو برادرش ابوالقاسم و محمود، غلام خان اهرابی، برادران یکانی (بخشعلی خان، قوچعلی خان و شیرعلی خان)، ابراهیم آقا و برادرانش آیدین پاشا و حسن بیک، ایلدرم خان (توپچی ماهر تبریزی)، میریعقوب، سید علی، میر صمد، محمدباقر، اسد آقا خان، اسماعیل خویی، تقی خان، اصغر، آقا عمواوغلی و آقا میریعقوب آورده است. بعضی از عکسهای یادداشتهای پرچم در دو کتاب مشهور او نیامده است و متأسفانه من اطلاعی دربارۀ سرنوشت گنجینۀ عکسهای کسروی ندارم.
علت علاقه کسروی و اهتمام او به جمع آوری عکسها و سرگذشت قهرمانان گمنام مشروطه چه بوده است؟
چون کسروی نادرستیِ افراد گمنام را کمتر از رجال برجسته میدانست و معتقد بود در انقلاب مشروطیت، کارها را همین مجاهدان به دلیل پاکی و خلوص نیت خود پیش بردند، اهتمام فراوانی در زنده نگه داشتن نام و خاطرۀ آنان داشت که این نکته، یکی از مهمترین دلایل جمع آوری سرگذشت و عکس قهرمانان گمنام مشروطه توسط کسروی در روزنامۀ پرچم محسوب میشود. چه بسا اگر قلم تیزبین و موشکاف کسروی نام و تصویر قهرمانان، مجاهدان و عیاران گمنام مشروطه را ثبت و ضبط نمیکرد، امروزه هیچ اثر و نشانهای از آنان در تاریخ باقی نمیماند. در نوشتههای کسروی به نامهای فراوانی از مجاهدان و قهرمانان گمنام انقلاب مشروطه برمیخوریم که به غیر از آثار او در منبع دیگری به این نامها اشاره نشده است.
بسیاری از کسانی که کسروی درباره آنها ذیل مخالفان و دشمنان مشروطه نوشت، در زمان انتشار روزنامه پرچم در قید حیات بودند. این مساله مشکلی برای او ایجاد نکرد؟
یکی از ویژگیهای کسروی در نگارش یادداشتهای روزنامه پرچم این است که به صراحت و بدون ملاحظه، نظر و داوری خود را دربارۀ رجال مؤثر در انقلاب مشروطه ابراز کرده و دوستی و یا نفرت خود را نسبت به آنان آشکار ساخته که این امر نشانگر بیباکی اوست.
بدیهی است که این سبک تاریخ نویسی و روزنامه نویسی به طور قطع و یقین موجب برانگیخته شدن دشمنیهایی علیه وی میشد، بخصوص که در زمان چاپ روزنامۀ پرچم بسیاری از رجال مورد اشاره و یا فرزندان آنان در قید حیات بودهاند.
کسروی به مخالفت با روحانیت شهره است اما در این یادداشتها تعریفات او از روحانیون بسیار بیشتر از تکذیباتش است. دلیل چیست؟
به نظر من کسروی را به خودیِ خود نمیتوان یک ضدروحانی محسوب کرد. کسروی چه در این یادداشتها و چه در دو کتاب مشهور خود، از روحانیون طرفدار مشروطه و هواداران ملت به نیکی و با احترام یاد کرده ولی نسبت به روحانیون هوادار محمدعلی شاه به دلیل همراهی با استبداد نظر مثبتی ابراز نکرده است.
بر اساس همین مرزبندی، وی در یادداشتهای روزنامه پرچم برای روحانیون طرفدار مشروطه به ویژه طباطبایی و بهبهانی و همچنین مجتهدین سهگانۀ حامی مشروطه در عتبات عالیات احترام و فراوانی قائل شده و برای آنان از لفظ «شادروان» و «آقایان» استفاده کرده است.
او در این یادداشتها برای سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی عبارت «پیشوای دینی» را به کار برده و همین امر، پاسخی به آن دسته از مخالفین کسروی در سالهای اخیر است که معتقدند وی برای رهبران مشروطه وجهۀ دینی قائل نبوده است. ضیاءالعلما، میرزا مصطفی آشتیانی، ثقهالاسلام تبریزی، سید جمال افجهای، صدرالعلما، شیخ محمدرضا قمی، شیخ محمود سلماسی و میرزا حسن مقدس از دیگر روحانیونی هستند که کسروی در این یادداشتها آنها را مورد ستایش قرار داده و با نیکی و احترام از آنها یاد کرده است.
به نظر شما کسروی با آن همه صراحت در گفتار چرا نام استالین را نیاورده است؟
به هر حال نباید فراموش کرد که ایران در آن هنگام در اشغال ارتش سرخ بوده و کسروی به عنوان یک مورخ ملی گرا نخواسته با آوردن نام استالین، اهمیت او را زیاد کند و با این اقدام، نارضایتی خود را از اشغال ایران توسط قوای بیگانه به نمایش درآورده است. البته این احتمال هم هست که شاید نخواسته هواداران حزب توده از این بابت سوء استفاده کند. برای مثال، من از کهنسالان قزوین شنیدهام در جنگ جهانی دوم که ارتش شوروی این شهر را به اشغال خود درآورده بود، روسها در بناهای مهم شهر همچون حیاط نادری، عمارت شهرداری، و گراند هتل فیلمهایی راجع به پیشروی نیروهای خود در جبهههای جنگ پخش میکردند. در هنگام پخش این فیلمها هنگامی که چهرۀ استالین از پردۀ سینما پخش میشد، مردم تحت فشار حزب توده مجبور بودند بایستند و به افتخار او دست بزنند. البته در شهرهای دیگر هم عملکرد هواداران حزب توده بهتر از این نبوده است.
ممکن است کسروی به دلیل جلوگیری از سوءاستفادههای احتمالی حزب توده نخواسته است نام استالین را به طور آشکار در روزنامۀ خود بیاورد.
با چاپ این کتاب، مسیر مطالعات مشروطه چه تحولی را پیدا خواهد کرد؟
با توجه به اینکه آثار کسروی یکی از منابع مهم مشروطه شناسی است، با چاپ این کتاب، سندی ارزشمند به اسناد انقلاب مشروطه اضافه شده که در شناخت این انقلاب بزرگ مفید و سودمند خواهد بود.
راه ناهموار دیپلماسی فرهنگی
پرویز قاسمی رایزن فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در قرقیزستان یکی از موفقترین فعالان عرصه دیپلماسی فرهنگی است. قاسمی مدرک کارشناسی زبان و ادبیات روسی و کارشناس ارشد روسیه شناسی از دانشگاه تهران دارد. موضوع پایاننامه او سیاستهای فرهنگی روسیه در قبال اقوام و ملیتهای این کشور با تأکید بر جمهوری تاتارستان بود. وی پیش از مأموریت قرقیزستان در سمت رایزن فرهنگی ایران در تاتارستان فعالیت داشت و سالها به عنوان کارشناس ارشد مسائل فرهنگی روسیه و اوکراین در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ایران خدمت کرده است. در کارنامه کاری رایزن فرهنگی ایران در قرقیزستان سابقه مطالعات پژوهشی در حوزه کشورهای روس زبان و مستقل مشترک المنافع (CIS) و روابط و مناسبات فیمابین ایران و این کشورها و تحقیق و مطالعه درباره فعالیتهای سازمانها؛ مراکز و مؤسسات اجتماعی- فرهنگی خارجی در کشورهای آسیای مرکزی، قفقاز و روسیه نیز به چشم میخورد.
گزارش اقدامات صورت گرفته در بدو ورود به محل ماموریت
بامداد ۲۴ اسفند ۹۷ از طریق پرواز ترکیش ایر تهران- استانبول- بیشکک وارد قرقیزستان شدم و بلافاصله در هتل گلدن دراگون که طرف قرارداد با رایزنی فرهنگی است؛ مستقر شدم. پایان ماموریت جناب آقای حکیم پور رایزن محترم سابق ۲۵ اسفند اعلام شده بود و طبیعتا بایستی حداکثر تا ۴۸ ساعت کار تغییر و تحول نمایندگی صورت میگرفت. آقای مقدم حسابرس اعزامی از سوی معاونت اداری مالی سازمان یک هفته پیش از عزیمت بنده در بیشکک حضور یافته و مشغول بررسی اسناد مالی سالهای ۹۶ و ۹۷ بود. پس از استراحتی کوتاه در هتل؛ ولی جان راننده رایزنی ساعت ۱۱ دنبالم آمد و با ایشان به سمت رایزنی رفتیم. همان کوچه ورودی رایزنی فرهنگی کافی بود و کافی هست تا نگاه و نظر بنده و هر کس دیگری که بخصوص از ایران وارد این منطقه میشود؛ بدان جلب شود. کوچهای خاکی؛ بشدت ناهموار و پر از دست انداز و کاملا مغایر با شان و شئونات یک مکان فرهنگی دیپلماتیک. با تماس راننده؛ درب رایزنی فرهنگی از داخل باز شد و من و راننده از خودرو پیاده شدیم تا وارد مکانی شویم که قرار است برای سه سال سکاندارش باشم. ولی جان پس از ورود به ساختمان نمایندگی به سمت در پارکینگ رفت تا خودرو را به پارکینگ نمایندگی هدایت کند. معمولا در ورود به مکانهای جدید مثل خیلیها سعی میکنم همه چیز را کنجکاوانه از نظر بگذرانم و تصاویر و برداشتهایم از آن را در ذهنم ثبت و ضبط کنم. دو چیز در همان نگاه اول و در ورودی نمایندگی فرهنگی در بیشکک نظرم را بخوبی بخود جلب کرد:
- سر در نمایندگی فرهنگی: هر قدر گشتم نوشتهای که نشان دهد این ساختمان یک مرکز فرهنگی و دیپلماتیک و مربوط به ایران است؛ نیافتم.
- درب پارکینگ نمایندگی. نمیدانم چه جور میتوانم شکل و شمایل این درب را برای ذهن شما تصویرسازی و تجسم کنم. دربهای بزرگ روستاها در ۵۰-۶۰ سال گذشته را تجسم کنید. دو میله آهنی در طرفین چپ و راست این درب- البته از داخل حیاط- در واقع قفل درب ورودی نمایندگی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در جمهوری قرقیزستان را تشکیل میدهند. در هر بار ورود خودروی رایزنی به پارکینگ؛ راننده اول بایستی از خودرو پیاده شده و از داخل حیاط دو میله آهنی را به طرفین باز کند و پس از هدایت خودرو به پارکینگ دوباره برگردد و درب پارکینگ را بهمان ترتیب یعنی با دو میله آهنی ذکر شده چفت و بسته کند.
القصه؛ نه این روز یعنی ۲۴ اسفند و نه فردایش ۲۵ اسفند که اصولا و طبق حکم ریاست سازمان؛ رایزن فرهنگی بایستی کارها را شسته و رفته تحویل جایگزینش میداد؛ کاری پیش نرفت و آقای مقدم با چهره همیشه متبسمانهاش همچنان ترازهای مالی درست میکرد و آقای حکیمپور هم در کنارش اسناد لازم را تکمیل و ارائه میداد. با این وضعیتی که شاهدش بودم و بخصوص در خونسردی کاملی که از دوست و رفیق بسیار صمیمیام میدیدم و بدان غبطه هم میخوردم و میخورم؛ بسیار بعید بود که کارهای تغییر و تحول در روز ۲۵ اسفند ردیف شود. در بعد از ظهر ۲۵ اسفند کارتابل نمایندگی نیز دیگر بنام رایزن جدید تغییر پیدا کرد و بناچار از مرکز یک روز هم مهلت خواستیم کارتابل بنام رایزن سابق باقی بماند تا بلکه ایشان تتمه کارها و مکاتبات با مرکزش را انجام دهند. در واقع استدلال این بود که آخرین مکاتبه آقای حکیمپور به عنوان رایزن فرهنگی با مرکز ارسال صورتجلسه تغییر و تحول نمایندگی خواهد بود. الغرض؛ ظهر روز ۲۶ اسفند هم شد و خبری و بلکه تلاشی برای تهیه لیست اموال و تحویل آنها به رایزن جدید مشاهده نشد.
نهایتا با استدلالهایی که آوردیم و نمونهها و سوابقی که در خصوص نحوه تغییر و تحول برشمرده شد و مسئولیتی که در این خصوص نفر تحویل دهنده و نفر تحویل گیرنده دارند؛ جناب آقای حکیمپور همان لیست دو سه سال قبل را که در زمان حضور نماینده اداره کل پشتیبانی- آقای قاسم شاهی- و آقای ستاری تهیه شده بود، به عنوان لیست اموال نمایندگی بامضای خودش و بنده رساند و تعجب و تنقد ما به این رویه تغییر و تحول؛ حاصلی نداشت و جالب است حسابرس اعزامی سازمان نیز در این خصوص با جناب حکیم پور هم نظر بود و اینکه بنده مسائل را خیلی سخت میگیرم و مشکلی بوجود نمیآید.
شرکت در مراسم جشن ۱۳ رجب در مسجد امام علی(ع) و آشنایی با حجت الاسلام ایمانی امام جماعت این مسجد و نیز شرکت در ضیافت شام سفیر کشورمان بمناسبت بازگشت آقای حکیم پور به ایران و ورود رایزن جدید از دیگر اقدامات در دو سه روز اول حضور در بیشکک و پیش از تغییر و تحول نمایندگی بود.
برگزاری مراسم بمناسبت نوروز در دانشگاه بین المللی قرقیزستان؛ دیدار با خانمها ثقفی؛ دانشگر؛ تولقون آی و پریزاد استادان زبان فارسی دانشگاهها و مدارس قرقیزستان؛ بازدید از دفتر نمایندگی الهدی در بیشکک؛ تهیه چندگزارش و بارگذاری مطالب جدید در سایتها و شبکههای اجتماعی و رسیدگی به امورات داخل نمایندگی و بررسی پروندهها؛ سوابق و اقدامات و مکاتبات انجام شده در گذشته از دیگر اقدامات صورت گرفته در هفته اول حضورم در قرقیزستان بشمار میروند.
در این چند روز اولی که فعلا تا زمان تهیه منزل در رایزنی فرهنگی مستقر هستم؛ بخصوص شبها کارم شده است، نظم بخشیدن به گزارشها و پروندههای تودرتوی هم و تفکیک و دستهبندی کردن آنها. این کار هر چند زحمت زیادی میبرد ولی حسن بزرگی هم دارد. در حین انجام آن؛ با زحمات و تلاشهای نسلهای قبلی رایزنی فرهنگی هم گذرا آشنا میشوم. کارنامه و عملکرد دوستان قبلی در قرقیزستان بر اساس زونکنها و گزارشهای موجود بعینه مشخص و پربار است.
اخبار
کتابهای دلهره میآیند
بازشدن پرونده یکمجموعه پلیسی جدید در بازار
نشر یاد آرمیتا بهتازگی سهعنوان از آثار هاوارد فاست نویسنده آمریکایی آثار پلیسی را منتشر و راهی بازار نشر کرده و با اینآثار، پرونده مجموعه پلیسی «کتاب دلهره» را باز کرده است.
عباس کریمی عباسی دبیر و سرویراستار مجموعه «کتاب دلهره» معتقد است ژانر جنایی و معمایی با وجود استفاده بسیار و تولید آثار ادبی ارزشمند، جدی گرفته نشده و نویسندگان بزرگی هستند که هنوز آثار عمیق و بزرگشان به فارسی ترجمه نشده است. او با فهرستکردن نامهای زیادی از نویسندگان جهان چون ارنست همینگوی، پاتریشیا های اسمیت، جان اشتاین بک و ... میگوید آنها داستانهایی دارند که میتوان برخی از آنها را در فهرست صد رمان برتر جهان قرار داد و تعلیق و دلهره دارند. بهاینترتیب مجموعه «کتاب دلهره» مجموعهای از انتخابهای ادبی برای سرگرمی، آموختن و لذتبردن از ادبیات است.
هاوارد فاست، نویسندهای که مجموعه مورد اشاره با آثار او شروع شده، متولد ۱۹۱۴ و درگذشته به سال ۲۰۰۳ است. او در ۱۹۶۰ با نام مستعار ای. وی. کانینگهام شروع به نوشتن رمانهای معمایی کرد. چون تا پیش از آن، به نوشتن آثار دیگری از جمله داستانهای علمیتخیلی اشتغال داشت. فیلم سینمایی مشهور «اسپارتاکوس» بهکارگردانی استنلی کوبریک و بازی کرک داگلاس براساس رمانی ساخته شده که فاست نوشته است.
رمانهایی که از فاست در قالب مجموعه پیشرو منتشر شدهاند، عبارتاند از «جسد عالی»، «شیرینیهای تلخ» و «استخری که دیگر نبود» که هرسه، عناوین مجموعهای هستند که هاوارد فاست با محوریت شخصیت کارآگاه ماسائو ماسوتو خلق کرده است. کریمی در پایان متن هر رمان، بخشی با عنوان «پنجره عقبی» آورده که در آن اطلاعاتی درباره کتاب ارائه کرده است.
«جسد عالی» براساس تجربیات فاست در بازجوییهای کمیته مککارتی است که باعث شد او به زندان افتاده و رمان «اسپارتاکوس» را در همانزندان بنویسد. او در رمان «جسد عالی» حادثه قتلعام جمعی از ورزشکاران المپیک مونیخ را که دهه ۱۹۷۰ رخ داد، به داستانی دیگر پیوند زده و فاشیسم را بهعنوان سرچشمه اصلی خشونت در جهان نشان داده است.
اینکتاب، اولین عنوان «کتاب دلهره» است که شخصیت اصلیاش همانطور که اشاره شد، کارآگاهی ژاپنی بهنام ماسائو ماسوتو است و در دو کتاب بعدی هم حضور دارد. ترجمه «جسد عالی» بهعهده مرضیه براهیمی بوده است. نام اصلی کتاب مورد نظر، «پرونده دیپلمات روسی» و تنها کتاب جاسوسی هاوارد فاست در مجموعه هفتگانه کارآگاه ماسوتو است. ماسوتو کارآگاهی ژاپنیالاصل و متولد آمریکا، باهوش و در ضمن اخلاقمدار است که در پلیس بورلی هیلز آمریکا خدمت میکند. او با استفاده از اخلاق شرقی و مکتب ذن و مدیتیشن، پروندههای جنایی را حل میکند و از روانشناسی هم برای کشف انگیزههای جنایت بهره میبرد.
رمان «جسد عالی» داستانی جاسوسیجنایی را شامل میشود که با تجربیات جاسوسی از دوران جنگ سرد همراه شده و سیاهی آندوران را نشان میدهد. با اینحال رگههایی از طنز هم در اینداستان وجود دارد.
اینکتاب با ۲۰۰ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۳۹ هزار تومان منتشر شده است.
کتاب دوم، «شیرینیهای تلخ» است که توسط محمد قمری حبشی ترجمه شده است. نام اصلی اینکتاب «خامهایهای مسموم» بوده و عنوان «شیرینیهای تلخ» برای ترجمه فارسی آن در نظر گرفته شده است. در اینداستان کارآگاه ماسوتو که عموما اخلاقی خوب و چهرهای مودب و صبور داشته، روی دیگر خود را نسبت به گذشته یعنی داستان «جسد عالی» نشان میدهد. گفته میشود این روی کارآگاه ماساتو را میتوان روی دیگر نویسندهاش یعنی هاوارد فاست دانست.
بهقول برخی منتقدین، کارآگاه ماساتوی شورشگر و یاغی اینکتاب، جلوه اعتراض و خشم فاست است که چشمهای از خود را در رمان اسپارتاکوس نشان داده است. اینکتاب چهارمین عنوان از هفتگانه کارآگاه ماسوتو است. او در فرازهایی از اینداستان شبیه به همان کارآگاه هری کالاهانی میشود که کلینت ایستوود در سری فیلمهای هری کثیف به او عینت و جان بخشید.
اینکتاب هم با ۲۲۴ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۴۲ هزار تومان به چاپ رسیده است.
«استخری که دیگر نبود» هم توسط عهدیه قاسمی ترجمه شده که به گفته دبیر مجموعه «کتاب دلهره» چون نام اصلیاش دوپهلو و غیرقابل ترجمه به فارسی بوده، چنین عنوانی برایش در نظر گرفته شده است. سرعت بالای حوادث و ضرباهنگ بالای آنها از جمله ویژگیهای نثر اینداستان است. هاوارد فاست در اینکتاب با خلق شخصیتهای فرعی در کنار شخصیت اصلی کارآگاه قصه، با رویکرد روانشناسانه، جامعه آمریکا را کند و کاو کرده و نژادپرستی را در اینکشور به انتقاد گرفته است.
سرمایهسالاری، سوءاستفاده از قدرت، نژادپرستی، بوروکراسی و ... از جمله مواردی هستند که فاست در اینکتاب خود، در کنار انتقاد از روح مککارتیسم آمریکایی از آنها انتقاد کرده است.
اخبار
روایت تاریخ آگاهی طبقه کارگر در کتاب مشهور ادوارد پالمر تامپسون
نشر آگاه دومین چاپ کتاب «تکوین طبقه کارگر در انگلستان» نوشته ادوارد پالمر تامپسون و ترجمه محمد مالجو را با شمارگان ۳۳۰ نسخه، ۹۵۲ صفحه و بهای صدوهفتاد هزار تومان منتشر کرد. چاپ نخست این کتاب سال ۹۶ با شمارگان ۵۵۰ نسخه و بهای ۷۵ هزار تومان منتشر شده بود. ادوارد پالمر تامپسون مورخ، نویسنده سوسیالیست و مبارز صلح بود. او را امروزه بیشتر برای پژوهشهای تاریخیاش دربارهٔ جنبشهای رادیکال اواخر سده ۱۸ و اوایل سده ۱۹ میلادی در انگلستان و بریتانیا میشناسند؛ به ویژه با کتاب «تکوین طبقه کارگر در انگلستان».مقدمه ترجمه فارسی این کتاب را یرواند آبراهامیان نوشته است. کتاب سه بخش و ۱۶ فصل دارد. بخش نخست کتاب با عنوان «نهال آزادی» شامل پنج فصل است: «اعضای نامحدود»، «مسیحیت و اپالین»، «قلعههای شیطان»، «آزادمرد انگلیسی» و «کاشتن نهال آزادی».
بخش دوم کتاب با عنوان «نفرین آدم ابوالبشر» نیز شامل هفت فصل است: «استثمار»، «فعلههای مزرعه»، «پیشهوران و دیگران»، «بافندگان»، «سطوح متعارف زندگی و تجربهها»، «نیروی دگرگون ساز مسیحیت» و «اجتماع». در نهایت «حضور طبقه کارگر» نیز عنوان بخش سوم کتاب است با این سرفصلها: «وست مینستر رادیکال»، «ارتش تلافی گران»، «زبان آوران و شهیدان» و «آگاهی طبقاتی».
تامپسون سه ویراست مختلف از این کتاب را در زمان حیات خود منتشر کرد. نخستین ویراست در سال ١٩٦٣ به انتشار رسید. دومین ویراست در سال ١٩٦٨ همراه با بازنگریهایی تقریباً در حد ۶ هزار کلمه در متن یا در زیرنویسهای فصلهای گوناگون خصوصاً فصل هفتم و افزودن پینوشتی تقریباً ۱۰ هزار کلمهای شامل برخی تعدیلها و پاسخ به نقدهای درگرفته در بین محققان منتشر شد. سومین ویراست نیز در سال ١٩٨٠ همراه با مقدمه کوتاه جدیدی به مناسبت بازنشر آن به بازار آمد. ترجمه فارسی کتاب بر مبنای سومین ویراست است و پینوشت ١٩٦٣ نیز در انتهای ترجمه فارسی آمده. درعینحال، متن فارسی واجد دو افزوده مترجم نیز هست: یک گاهشمار تاریخ انگلستان که مترجم آن را با تکیه بر اطلاعات متن اصلی کتاب و سایر منابع مرجع برای تسهیل مطالعه متن فراهم آورده و یک اصطلاحنامه که با استفاده از منابع گوناگون در توضیح بسیاری از اصطلاحات غالباً ناآشنا برای خوانندگان تدارک دیده شده است.تئوری اصلی تامپسون در این کتاب روایت تاریخ آگاهی طبقه کارگر است و در خلال آن میکوشد روند همبستگی، جمعگرایی و رادیکالیسم سیاسی طبقه کارگر را در انگلستان نشان دهد. فاصله زمانی بررسی کتاب ١٧٨٠ تا ١٨٣٢ است. فاصلهای که تامپسون آن را دوره «تکوین» طبقه کارگر میداند. به روایت مارکس، میتوان این دوران را دوران گذار از «طبقه در خود» به «طبقه برای خود» و رسیدن به آگاهی طبقاتی دانست. در توصیف مارکس از رشد سرمایهداری این دوره به اندازه دوره ۱۶۴۰ (انقلاب انگلستان) مهم است. گرچه تا قبل از ١٨٧٠ طبقه سرمایهدار آشکارا مسلط بود ولی هنوز سود اصلی از تجارت به دست میآمد. در نظر مارکس، تنها سرمایهداری صنعتی میتوانست ایجاد بیحد سود را به این شیوه در حوزه تولید تامین کند. تامپسون تأثیر انقلاب صنعتی را از طریق تجربههای صنعتگران، بافندگان و دیگر کسانی که بر اثر دگرگونی از جامعه کشاورزی به جامعه شهری سلب مالکیت شده بودند بررسی میکند.
بخشی از مقدمه یرواند آبراهامیان در این کتاب چنین است: «ادوارد پالمر تامپسون در تکوین طبقه کارگر در انگلستان، برخلاف سایر نحلههای تاریخنگاری، از منظر خبرگان و نخبگان و نهادهای قدرت به تاریخ نمینگریست. نگاه او به تاریخ از «پایین» بود، از منظر فرودستان و تهیدستان. عبارت مشهورش را همه خواندهایم: «میکوشم قربانیان گذشته را از خفت فراوانی که نسلهای بعدی بارشان کردهاند برهانم.
تاریخ اجتماعی برای او مطالعه سنتها و مبارزههای مردم عادی بود و از اینرو سیاست را نه منازعه میان نخبگان رقیب بلکه غالباً تضاد طبقاتی میان فرادستان و فرودستان میدانست… تامپسون اگر به روایت کلان میرسید، تکیهاش بر گستردگی دادههای خُرد بود، انبوهی از دادههای تجربیِ کاویدهشده. در این روایتِ کلان میشد صدای بی صدایان را شنید. صدای تهیدستان و فرودستان… ترجمه فارسی تکوین طبقه کارگر در انگلستان گرچه پس از پنجاهواندی سال به دست خوانندگان فارسیزبان میرسد، اما سالهاست که میتوان ردپای تامپسون را در کار تنی چند از مورخانی یافت که پژوهششان درباره گذشتههای دور و نزدیک ایران بوده است… در تاریخنگاری ایران که عمدتاً تختهبند تاریخنگاریهای ملیگرایانه و آئینی و استالینی بوده است، ترجمه فارسی اثر بزرگ تامپسون ستودنی است.»
آثار موزه آبگینه و سفالینه مرمت میشود
حمید وکیل باشی با بیان اینکه در این طرح ۳۰ اثر از موزه آبگینه مرمت و نجات بخشی میشود گفت: اولین مرحله قبل از هر گونه اقدام حفاظتی و مرمتی، مستندنگاری دقیق و ثبت وضعیت اولیه هر شیء است. در ابتدا از زوایای مختلف با اشل از اشیا عکاسی و سپس سایر مشخصات فیزیکی مانند وزن و ابعاد ثبت میشود. وکیل باشی افزود: در مرحله بعد وضعیت شیء از لحاظ استحکام، میزان آلودگی و سایر آسیبهای نیازمند مرمت، بررسی و پس از مرحله مستندنگاری اقدامات حفاظتی و مرمتی شروع و بستگی به نوع آسیب، استحکام بخشی و یا پاکسازی اولیه اجرا میشود. او بیان کرد: پس از مراحل فوق در صورت نیاز وصالی و در نهایت پاکسازی و استحکام بخشی نهایی، مراحل حفاظت و مرمت مجدد عکاسی از زوایای مختلف و مستندنگاری محقق میشود.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4315/19896/79127
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4315/19896/79128
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4315/19896/79129
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4315/19896/79130
|
عناوین این صفحه
- سندحضور استالین در گیلان
- راه ناهموار دیپلماسی فرهنگی
- اخبار
- اخبار