|
تاثیر فضای مجازی بر کتابهای گردشگری
فقط از روی هم کپی میکنند
امیرحسین بختیاری مدیر انتشارات ایرانشناسی درباره انتشار کتابهای حوزه گردشگری به خبرنگار مهر گفت: همیشه سعی کردیم کارهایی را انجام دهیم که در نوع خودش یک نوآوری به حساب بیاید به عنوان مثال وقتی نقشههای گردشگری را چاپ کردیم اولین مجموعهای بودیم که نقشهها را به صورت اطلس و نقشه منتشر کردیم. البته هنوز برخی افراد تفاوت نقشه و اطلس را نمیدانند ولی در زمان خودش کار پرفروشی بود و هنوز هم بازخوردهای خوبی از آن میگیریم کار دیگر آبشارهای ایران بود که به چاپ پنجم رسید. فکرش را نمیکردیم که آنقدر از آن استقبال شود. مجموعه راهنماهای میدانی یا Field Guides کتابهایی بودند که همراه مسافر میرود و شعارش هم آگاهانه سفر کردن است. این کتابها هم با استقبال خوبی مواجه شد.
پاسخ به نیاز و پرسش گردشگران در کتابها
وی گفت: از آنجا که من و تیم انتشارات ایرانشناسی اهل سفر هستیم همیشه به این فکر میکردیم که گردشگر چه چیزی درباره این منطقه میخواهد بداند. شاید همین موضوع باعث شده تا این کتابها موفق شوند. چون در واقع ما خودمان را جای مخاطب گذاشتیم و از آنجا که معتقدیم ارزش مخاطب ما بسیار بالاست به خودمان این اجازه را ندادیم کتابی منتشر کنیم که حداقل پشتوانه علمی را هم نداشته باشد. هر کتاب را متخصص همان رشته نوشته است مثل کتاب پروانههای ایران که توسط علیرضا نادری نوشته شد. در زمان انتشار برخی انتقاد میکردند که چرا قطع آن کوچک است زمانی که با این سوال مواجه میشوم تصور میکنم مخاطب منتقد من از نظر وزنی کتاب را میسنجد در صورتی که معتقدیم مطالب خودش گویای این است که کتاب در چه سایزی منتشر شود. مخاطبان میخواستند این کتاب در قطع رحلی منتشر شود.
مدیر انتشارات ایرانشناسی با اشاره به اینکه چاپ کتاب با کاغذهای بالکی نمیتواند رنگ گیاه را به طبیعت نزدیک کند به همین دلیل مجبور هستیم از کاغذهای گلاسه به دلیل شفافیت رنگ آنها استفاده کنیم گفت: ما باید بدانیم رسالت کتاب چیست در راهنمای گردشگری میدانی اصلاً قرار نیست که کتاب ما را به همان گونه از پروانه و یا حشرات برساند. چون الان با توجه به گسترش علم خیلی از گونهها از طریق ازمایشگاه تشخیص داده میشوند پس این موضوع در فیلد گاید ارزشی ندارد ما تاریخچه خوبی در معرفی نداریم اگر هم کتابی باشد در سطح دانشگاهی است و مردم متوجه آنها نمیشوند بعد اگر گونهای از بین برود جامعه متخصص خرده میگیرد که چرا این گونه از بین رفت. اینها وظیفه من به عنوان ناشر و آن متخصص است که اطلاع رسانی کنیم و به مردم آگاهی دهیم. اگر ما به مردم اهمیت آن گونهها را بفهمانیم حتماً با آن درست برخورد میکنند. هدف ما از انتشار راهنماهای میدانی این بود که وقتی افراد به منطقهای سفر میکنند نسبت به دور و اطراف خودشان شناخت بیشتری داشته باشند تا از سفرشان بیشتر لذت ببرند. یا اینکه در کتابها سعی کردیم فرهنگسازی کنیم که مارمولک سمی نیست و یا مهره مار وجود ندارد و یا اینکه هیچ ماری مهاجم نیست مگر اینکه خطری را احساس کند. HAND BOOKS را هم منتشر کردیم با این هدف که اگر اطلاعات بیشتری لازم است در این کتابها میتوان پیدا کرد ولی به اندازه یک صفحه و اگر اطلاعات بیشتری میخواهند در کتابهای بزرگتر این موضوع تشریح میشود. بنابراین سعی شد مردم را بیشتر به دانستن این موضوعات مشتاق کنیم. کتاب طبیعتگردی با گیاهان ایران یکی دیگر از پرفروشترین کتابهای ماست که به چاپ چهارم رسید در این کتاب حدود ۷۰۰ گونه گیاه که طبیعتگردها بیشتر با آن مواجه میشوند معرفی شده است.
بختیاری درباره فعالیت در حوزه تولیدات مجازی نیز توضیح داد: در حوزه تولیدات مجازی شروع به کار کرده ایم در این راه هم معضلات زیادی داریم از جمله اینکه حمایت نمیشویم اصلاً حمایت نمیخواهیم اما حداقل ارزش کار ما را پایین نیاورند و کپی نکنند. مشکلات ما بیشتر در حوزه هزینهها و دسترسی به اینترنت است. مخاطب ما به جاده و بیابان میرود و همه جا اینترنت ندارد. از آنجا که احترام به ایده در ایران وجود ندارد فعلاً تا زمانی که از آن رونمایی نکرده ایم درباره این تولیدات اطلاع رسانی نمیکنیم.
وی گفت: نمیتوان گفت که این فعالیت مجازی یک راهنمای جامع است هر کسی ادعا کند که راهنمای جامع منتشر کرده صحیح نیست چون به عنوان مثال ما در کتاب آبشارهای ایران کمتر از ۳۰۰ آبشار را معرفی کرده ایم کتاب آن حدود ۳۲۰ صفحه شد این اطلاعات و حجم فقط درباره تعداد محدودی آبشار بود. پس کتاب کامل باید چند جلد باشد تا بتواند جامع باشد و یا اپلیکیشن چه حجم اطلاعات داشته باشد جامع خواهد بود؟
بلبشوی بازار کتابهای گردشگری
بختیاری با انتقاد از بازار بی نظم کتابهای گردشگری نیز گفت: متأسفانه اکنون اگر کتابی پرفروش باشد؛ دوباره آن را تکرار کرده و منتشر میکنند در واقع به کار، حرفه ای نگاه نمیشود شاید باید وزارت فرهنگ و ارشاد نظارت میکرد. ما که در این حوزه کار میکنیم باید نگاهمان را تغییر دهیم. سیاست مان در انتشارات ایران شناسی این است که اگر کاری انجام شده، آن را تکرار نکنیم یا حداقل نگاهمان فرق کند. اگر هر کدام از کتابهای ما را کنار مشابه آن بگذارید میبینید که تکراری نیستندد به عنوان مثال اگر اطلس منتشر کردهایم و مشابه آن هم وجود داشته ما سعی کردیم در آن اطلس برای هر موضوعی یک عکس هم بگذاریم و چیزی اضافه کنیم که در اطلسهای دیگر وجود ندارد.
وی درباره اینکه گردشگران هنگام سفر کمتر با خودشان نقشه و کتابهای سنگین گردشگری میبرند چون میتوانند از طریق فضای مجازی به همه آنها دست پیدا کنند گفت: در اینکه گوگل مپ و اینترنت در کار ما تأثیر گذاشته شکی وجود ندارد اما همیشه کتاب سرجای خودش هست. وقتی ما قبلاً فرهنگ استفاده از نقشه را نداشته ایم نباید نگران از دست دادن آن هم باشیم. وقتی کتاب قارچهای سمی را منتشر کردیم میدانستم که ممکن است مخاطبی نداشته باشد اما گفتم شاید کسی از آن استفاده کند. دوسال پیش به دلیل بارشهای زیاد باران رویش قارچهای سمی زیاد شد و مسمومیتهای زیادی را نیز به همراه داشت آن زمان از وزارت بهداشت یک نفر یک نسخه از این کتاب را خرید. هر چند که فقط یک نسخه خریدند اما خوشحال بودم که فهمیدند چنین کتابی وجود دارد.
تب داغ سفرنویسی
مدیر انتشارات ایرانشناسی درباره فعالیت در حوزه سفرنویسی هم گفت: اواخر تابستان مجموعه جدیدی از سفرنامه منتشر خواهد شد. سفرنامه نویسی اتفاقی است که در جهان افتاده است ما در گذشته سفرنامههای تاریخی داشتیم. آنها در یک چهارچوبی نوشته میشدند آن نگاه با ایدئولوژی و طرز فکر من امروزی فرق میکرد. نگاه آنها متفاوت بود اما سفرنامههای امروزی مانند این است که ما با هم درباره یک سفر گپ می زنیم. تکنیکهای سفرنویسی متفاوت است و هر کدام مخاطب خودش را دارد. از آنها حتی میتوان به عنوان راهنما نیز استفاده کرد هر کسی به شیوه خودش راهنمایی کرده است. این مدل سفرنامه نویسیها کلیشهها را از بین برده است. دیگر کلیشههایی از این نوع که استان چقدر جمعیت دارد و چه جاذبههایی را میتوان دید ممکن است به کار نیاید. اما الان با اشتراک گذاشتن خاطره یا تجربه سفر مخاطب را هم در تجربه خودمان سهیم میکنیم.
وی گفت: زمانی میتوانم بگویم کارم را در انتشارات ایرانشناسی کردهام که کتاب زنبورها و مگسهای ایران را نوشته باشم. هر سال یا هر دوباره درباره سیاستهای انتشارات برنامهریزی میکنیم و همیشه ایدههای جدید به ما میرسد هیچ وقت کمبود ایده نداریم.
سرهنگ خلبانی که عباس دورانش شد
بلافاصله بعد از آزادسازی خرمشهر، آمریکا، هم پیمانان اروپایی این کشور و چند کشور عربی به این نتیجه میرسند که با وجود ادعای چندی پیش صدام حسین در مصاحبه با روزنامه «الدوره» مبنی بر اینکه این جنگ به خاطر فتح و تصرف چند صد کیلومتر اراضی خاک ایران نیست و همه چیز محدود به اهداف نظامی نمیشود بلکه این جنگ به خاطر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران است؛ صلاح در این است که هرچه سریعتر آتش بس برقرار و عراق از شرایط خطرناکی که در مواجه با آن قرار گرفته بود نجات پیدا کند. بهترین راه خروج از این بحران را هم واگذاری ریاست اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد و صدور بیانیهای توسط این اجلاس آن هم در خلال برگزاری این اجلاس در شهر بغداد تشخیص میدهند. شهری که از طرف عراق بارها امن اعلام شده و دیکتاتور بعثی مدعی بود حتی پرندهای جرأت ندارد در آسمان بغداد پرواز کند. در چنین شرایطی و با در نظر گرفتن این مسأله که برگزاری یا صدور هر نوع بیانیهای از طرف این اجلاس بدون شک به ضرر نظام جمهوری اسلامی ایران تمام میشد، ایجاد ناامنی در استان بغداد در دستور کار نظامی – سیاسی جمهوری اسلامی قرار گرفت تا ضمن هدف قرار دادن تأسیسات پالایشگاهی «الدوره» در جنوب شرقی شهر بغداد، از برگزاری نشست سران غیرمتعهدها جلوگیری شود. سرهنگ خلبان عباس خلبانی بود که خیلی زود فرماندهان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران برای اجرای این عملیات به نام وی رسیدند.
عباس دوران متولد سال ۱۳۲۹ شهر شیراز بود که پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۱ بلافاصله وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی ارتش شده بود. دوران پس از طی دوره مقدماتی در ایران، برای ادامه تحصیل و طی دوره تکمیلی به آمریکا اعزام شده و پس از اخذ نشان و گواهینامه خلبانی در این کشور به ایران بازگشته بود و در زمان شروع جنگ تحمیلی در روز ۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹ در پست افسر خلبان شکاری و معاونت عملیاتی فرماندهی پایگاه سوم شکاری (شهید نوژه) انجام وظیفه میکرد. چیزی از شروع جنگ نگذشته بود که نام دوران با عملیاتهای پیروزمندانه و غرورآفرینش روی زبانها افتاد. خصوصاً بعد از انجام یک عملیات متحورانه در تاریخ هفتم آذر ۵۹. جایی که سرهنگ خلبان عباس دوران و سرهنگ خلبان خلعتبری دو ناوچه نیروی دریایی عراق را در حوالی اسکله «الامیه» و «البکر» غرق و چنانچه خود عراقیها میگفتند نیروی دریایی عراق را به نابودی کشاندند. عملیات پشت عملیات که باعث شده بود سرهنگ دوران برای روزهای متوالی حتی فرصت درآوردن پوتینهایش را پیدا نکند تا آن طور که در یادداشتهای روزانهاش آورده بود بین انگشتان پایش کپک بزند، خیلی زود بیش از ۱۲۰ پرواز جنگی را به نامش ثبت کرد که در میان پروازهای جنگی در نیروی هوایی رکورد به حساب میآمد و حزب بعث عراق را بر آن داشت تا برای سرش جایزه تعیین کنند. با این وجود عباس دوران از بذل جان هم دریغ نداشت. همیشه میگفت من این تخصص را از جیب مردم به دست آوردهام و دفاع از کشور به نیابت از تمام مردم را وظیفه خود میدانم تا آنجا که اگر هواپیمایم بال نداشته باشد خودم بال درآورده و بر سر دشمن فرود میآیم.
تمام این اطلاعات فرماندهان نیروی هوایی را به این اطمینان رسانده بود که عباس دوران بهترین فردی است که میتوان این عملیات سرنوشت ساز و دشوار را به او سپرد. حکم مأموریت در بیستم تیرماه ۱۳۶۱ به سرهنگ دوران ابلاغ و روز ۳۰ تیرماه ۱۳۶۱ سه هواپیما که هر کدام دو سرنشین داشتند با هدف بمباران پالایشگاه بغداد، نیروگاه اتمی بغداد و «پایگاه الرشید» یا ساختمان اجلاس در بغداد به سمت آسمان این شهر به پرواز در آمدند. خلبانان هواپیمای شماره یک: عباس دوران – منصور کاظمیان، هواپیمای شماره دو: اسکندری – باقری و خلبان هواپیمای شماره سه که قرار بود به عنوان پشتیبان دو جنگنده اول در صورت بروز هرگونه مشکلی عملیات را ادامه دهد: توانگریان – خسروشاهی تعیین شده بودند که در همان زمان ابلاغ حکم درصد خطر عملیاتشان بیش از ۸۰ درصد تعیین و این مسأله به آنها ابلاغ شده بود. همه چیز طبق برنامه در حال اجرا بود تا اینکه جنگندههای ایرانی در فاصله تقریباً ۱۵ کیلومتری بغداد با دیوار آتش و پدافند دشمن روبهرو میشوند و چند گلولهای هم به هواپیمای دوران و کاظمیان اصابت میکند که باعث از کار افتادن موتور سمت راست هواپیما میشود. با این وجود پروازشان را به سمت جنوب شرقی شهر بغداد که پالایشگاه «الدوره» در آنجا قرار گرفته بود ادامه میدهند و علی رغم پدافند بسیار قدرتمند دشمن و مورد اصابت و از بین رفتن قسمت عقب جنگندهشان، تمام بمبها را روی این پالایشگاه تخلیه میکنند و بعد در حالی که سوختن پالایشگاه را در پشت سرشان نظارهگر بودند مسیرشان را به سمت همان هتلی که قرار بود کنفرانس غیرمتعهدها در آن برگزار شود ادامه میدهند. همین که خلبان کاظمیان لهیب شعلههای آتش را که از سمت دم هواپیما به سمت کابین در حال پیش روی بود حس میکند، صندلیاش در هوا به پرواز در میآید. درست چند لحظه بعد از آنکه سرهنگ دوران به او برای ترک هواپیما اصرار کرده بود. کاظمیان که هم اصرارهای دوران را شنیده بود و هم به خوبی به خاطر میآورد که چطور رفیق همرزمش همیشه به او میگفت: «منصور جان اگر یک وقت هواپیما دچار مشکلی شد تو خودت را به بیرون پرت کن و منتظر من نمان، چون من باید در هواپیما بمانم و مأموریتم را به اتمام برسانم» بدون هیچ تردیدی اطمینان داشت که صندلیاش توسط سرهنگ دوران با دکمه ایجکت به خارج پرتاب شده است. در این عملیات هم خلبان رشید نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران مصر به اتمام مأموریت خود بود و در حالی که میدانست هواپیمای آتش گرفته توان بازگشت به سمت مرزهای میهن را ندارد تصمیم گرفته بود تا با اقدامی شجاعانه طومار اجلاس سران غیرمتعهدها را در هم بپیچد.
صبح روز سیام تیر ماه سال ۱۳۶۱، هواپیمای آتش گرفته ایرانی در مقابل چشمان سیل خبرنگارانی که خودشان را برای پوشش اخبار اجلاس غیرمتعهدها به بغداد رسانده بودند به هتل محل برگزاری اجلاس کوبیده میشود و به قیمت شهادت سرهنگ عباس دوران، بلافاصله برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها به علت فقدان امنیت در بغداد لغو میگردد تا این خلبان بیباک آخرین عملیات خود را به قیمت بذل جان به بهترین شکل به پایان برساند و خدمتی فراموش نشدنی به هموطنان و کشورش مبذول دارد. خدمتی که بدون شک برای همیشه در حافظه تاریخی مردم ایران و مام وطن با حروفی درخشان به سرخی خون به یادگار باقی خواهد ماند.
گرشاسب برمیخیزد
چهارمین جلد رمان «پَتش خُوارگر» نوشته آرمان آرین بهتازگی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. «پتش خوآرگر» بناست یک رمان پنججلدی باشد که پیش از این، ۳ جلدش با عناوین «حماسه سرآغاز»، «مردی از تبار اژدها» و «بر بنیادهای هستی» منتشر شدهاند.
«پتش خوآرگر» براساس اَوِستا و بندهش نوشته شده و آرین در آن، مثل «پارسیان و من» اثر دیگرش، به بازآفرینی دست زده است. «پتش خوآرگر» گرچه بر بستر اوستا و بندهش جاری شده اما در کلیت خود تازه است. شخصیتهای اصلی داستان هم نو هستند ولی در کنار آنها، شخصیتهای اوستا نیز حضور دارند.
آرین نیز در گفتگویی که سال ۹۵ درباره اینمجموعه با مهر داشت، گفته بود: در پنجگانه «پَتِش خوارگر»، فضای حاکم بر جهان اوستا، بهویژه یشتها و وندیداد گرفته شده و شخصیتهای ریز و درشت، گمنام و پرنام، مینوی و گیتوی همگی در کنار هم و در قالب یک داستان واحد و بسیار پرماجرا منسجم شدهاند. به گفته نویسنده سهگانه «پَتِش خوارگر»، در این رمان، چکیده همه فضاها، حسها، شخصیتها، مکانها، اسطورهها و حماسههای درون اوستا و افزون بر آن بندهش که کاملکننده بخشهای نایاب داستانی اوستاست نیز در آن لحاظ شدهاند.
پتش خوآرگر، نام سرزمینی در شمال ایران و استان مازندران کنونی است که امروزه «سوادکوه» نام دارد و آلاشت و زیرآب و... را در برمی گیرد و البته در گذشته، منطقه بزرگ تری را شامل می شده است.
به گفته آرین، نام سرزمین پتش خوآرگر در کتاب بُندَهِش و کتیبه «بیستون» داریوش بزرگ هخامنشی آمده که به مرور با تغییر به واژگان «تش خوآرگر / فَر شواد گر / سواد گر» به شکل امروزین، دگرگون شده است. برخی احتمال داده اند که معنای احتمالی این واژه، «سرزمین دارنده کوه و دشت و دریا» باشد.
چهارمینجلد اینمجموعه، «از ژرفای تاریکی» نام دارد. در اینداستان گرشاسب برخاسته و بر دوپای کوهمانند خود ایستاده است؛ با گرزی که چشمان سرخِ هرچهارسویش میدرخشد و بازوانی لرزان از حسرت و نفرتی که سالها در جان خود انباشته است. روای داستان مجموعه «پتش خوآرگر» میگوید باورکردنی نیست که گرشاسب بتواند بار دیگر روان خود را با تنش همراه کند و گزرش را که از نیاکانش سام و نریمان به او رسیده بود، بین پنجههایش بفشارد.
ابتدای کتاب، بخش کوتاهی هست که «آنچه در سه جلد پیشین گذشت» نام دارد و سپس فصلهای جلد چهارم شروع میشوند. پس از فصول داستان هم «پیوست: درباره برخی نامها و واژهها» درج شده است. «از ژرفای تاریکی» ۳۷ فصل دارد که عناوینشان بهترتیب عبارت است از:
مینو برمیخیزد، جعبه، ویسپوبیش، شکستخوردگان، از رومِستان تا کوشان، شاهنشهانِ درخت آسمان و دریا، مردی بر فرازِ لبهها، گُرز گاوسر، منوچهر دژ، نبرد بر فراز آبشار، هربار سرآغازی دیگربار، از گوربرخاسته، دژ بینفوذ، شکستهای پیاپی، واسی و سپاهیانش، ویرانشهر، دستگیری، تِشتَر، دو پادشاه در یک مُلک، سه مرد مبارز، بر تختگاه سرخگوهران، تا کرانههای اوژدانوَن، عاقبت پوستین، یاران دیوار، چهار آینه، عظیمترین نبرد دریاها، عروسی ضحاک، چیرگی بیشادمانی، در کوچههای ماتمزده، داد ضدّ دیو، شبیخون، فرزندی در دامان مادرش دریا، قفس، شب هفتم، باغی در اندرون، هنوز با امیدواری، کوه پرسشهای ایزدی.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
اما آراستی ترسان به سایههایی مینگریست که از هر سو میگذشتند و در تاریکیهای شبِ آن کاخ جادوزده به کارهای مرموزشان میرسیدند. آنها که از آدمیان بودند، با چشمهای لبریز از پرسش و لرزان، و آنها که از دیوان بودند، با نگاههایی مردّد و خشمگین و غیردوستانه به آنها مینگریستند. رادمرد همانطور که بر اسب بود، بر خود میلرزید و زیرلب دعاهای دور کردن شیاطین میخواند و پسرانش نیز، اگر نه بیش از او، به حد پدرشان ترسیده بودند.
یک جا، وقتی که در پیچِ پیش از کاخ ملکه، یک غول کوهی تکچشم از نزدیکیشان رد شد، زمین زیر پای اسبها لرزید و پیتَوُنَ زیرلب غُرغُری کرد. جز او حتی ماهداد هم از اوضاع راضی نمینمود و کمکم با خود میگفت حتما باید در اسرع وقت فکری به حال این پریشانی و هرجومرج کرد.
اما پسرک به یاد غولی افتاد که در باغِ سیب، در نخستین شب فرار از روستا با همین وزیرزاده دیده و جان به در برده بود. با خود گفت ایکاش همانشب همهچیز تمام شده بود و خوشا به حال آنها که با یک ضربت آن غول روانشان پرواز کرد و این اندازه از کابوس و مصیبت را به چشم خود ندیدند.
اینکتاب با ۳۹۲ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۵۸ هزار تومان منتشر شده است.
اخبار
«اندیشه امنیتی امیرکبیر» منتشر شد/جستوجوی نظریههای بومی امنیت
انتشارات دیده بان کتاب «اندیشه امنیتی امیرکبیر» نوشته سیداصغر میرجعفری را با شمارگان هزار نسخه، ۱۳۰ صفحه و بهای ۴۰ هزار تومان منتشر کرده است. کتاب با همکاری پژوهشکده امنیت دفاعی دانشگاه صنعتی مالک اشتر فرصت طبع پیدا کرده است.
کتاب چهار فصل دارد که عناوین آنها به ترتیب از این قرار است: «پیرامون امنیت»، «ارثیه حاجی: امنیت در آستانه صدارت امیرکبیر»، «امنیت در اندیشه و عمل امیرکبیر» و «خطاهای امنیتی امیرکبیر». فصل نخست کتاب در اصل شامل شرح مفاهیم مقدماتی است و در آن این بخشها کار شده: «ارکان امنیت»، «بازیگران محیط امنیتی»، «ویژگیهای امنیت»، «ابعاد امنیت»، «سطوح امنیت» و «رهیافتها در مطالعات امنیتی».
بخش دوم کتاب که به مساله امنیت در آستانه انتصاب امیر به صدارت عظمی اختصاص پیدا کرده است. «پیمان وستفالیا»، «همسایگان قدرتمند»، «خلافت از نفس افتاده»، «شورشهای داخلی»، «مشروعیت و کارآمدی» و «پیامدهای امنیتی معاهدات» از مباحث مطرح شده در این فصل است. مباحث این فصل نشان میدهد که امیرکبیر در چه شرایط امنیتیای سکان کشور را در دست گرفت.
در فصل سوم کتاب مفهوم، ابعاد، سطوح، مراجع، غایت، تهدیدات و آسیب پذیریهای امنیتی در اندیشه و عمل امیرکبیر شرح شده است. در نهایت در فصل چهارم کتاب نیز خطاهای امنیتی امیرکبیر ذیل سرفصلهایی چون الگوی نامعقول سلطنت، مار در آستین، غفلت از قدرت مردم و نارفقیان قافله، شرح شده است.
در توضیح این کتاب باید گفت که مطالعات تاریخی – امنیتی در حوزههای آکادمیک ایران بسیار کم انجام شده است. مطالعه و بررسی اندیشههای امنیتی معدود نخبگان سیاسی ایران در تاریخ نه چندان گذشته که هم دغدغه ملی داشته و هم صاحب اندیشه نیز بودهاند و نگاهشان به مسائل امنیتی نیز کم و بیش مشابه بوده میتواند به تولید نظریهها و الگوهای امنیتی بومی کمک کند. نظریهها و الگوهایی که شانس بیشتری برای حل مسائل مزمن امنیتی ما خواهند داشت.
امیرکبیر یکی از این نخبگان سیاسی است. هرچند مثلث استعمار خارجی، استبداد داخلی و جهل مردم به او بیش از سه سال و اندی امان نداد اما اندیشهها و برنامههایش در حوزههای مختلف بسیار درخشان بود و منشا تحولات بسیاری در دورههای بعد شد. نگاه او به مساله امنیت نیز نگاه خاصی است که نویسنده این کتاب توانسته با تحلیل برنامههای او و غور در اندیشه و عملش به تبیین این نگاه بپردازد و همانطور که اشاره شد بحث پیرامون این حوزهها میتواند ما را به نظریههای امنیتی بومی رهنمون سازد.
قاعدتا وقتی درباره مطالعات بومی امنیت در یک بافت معینی مانند ایران سخن به میان میآید، عرصه آن را دو بعد تاریخ و جغرافیا مشخص میکند. بُعد تاریخی از آن جهت اهمیت دارد که بسیاری از موضوعات امنیتی امروز ریشه در تاریخ ما دارند، مسائلی که از موقعیت، فرهنگ و تجربه مشترک ما متاثرند. شباهت برخی از مسائل امنیتی ما با مسائل امنیتی دوران گذشته بویژه از صفویه به بعد قابل انکار نیست.
به عنوان مثال حاکمیت ایران بر خرمشهر و اروندرود که امیرکبیر در ارزنةالروم و در عرصه دیپلماسی برای آن مبارزه کرد و حتی نزدیک بود جان خود را بر اثر آن از دست بدهد، دقیقا همان موضوعی است که صدام حسین ملعون برای آغاز جنگ هشت ساله علیه کشور ما آن را دستاویز خود قرار داد. مساله امنیت خلیج فارس و تلاش انگلیسیها برای تسلط نظامی بر آن، طمع روسها به آبهای گرم جنوب ایران، استفاده ابزاری غربیها از شیوخ عرب سواحل جنوبی خلیج فارس و... و اینکه نگاه سیاستمداران قاجاریه به بعد به این مسائل چگونه بود، همه و همه باید از نظر تاریخی و جغرافیایی بررسی شوند.
کتاب «اندیشه امنیتی امیرکبیر» قدم آغازین مناسبی است برای پرداختن به مسائل و مطالعات بومی امنیتی. امید است که دیگر پژوهشگران نیز در این عرصه ورود پیدا کرده و حاصل مطالعات خود را منتشر کنند.
چراغ کتابفروشی دف خاموش میشود
کتابفروشی نشر دف که از سال ۹۴ در محدوده سیدخندان آغاز به فعالیت کرده بود، از روز شنبه چهار مرداد ۱۳۹۹ تعطیل میشود. خاموش شدن چراغ این کتابفروشی طی متنی در صفحات این کتابفروشی در شبکههای اجتماعی به اطلاع عموم رسید.
در متن منتشر شده توسط مسئولان این کتابفروشی آمده است: «سالهای اخیر و با وجود زنجیرهای از وقایع تلخ پشت سر هم، کاری سخت و طاقتفرسا بود. در دورهای که بنیانها در مقیاس ملی متزلزل و نیازمند بازشناخت و بازتعریفاند، کسب و کارهای فرهنگی نیز مخاطرات «بود و نبود» بیشتری را تحمل میکنند.
خانه کتاب نشر دف در سال ۱۳۹۴ با حضور جمعی از بزرگان حوزه فرهنگ و ادب، طی جشن باشکوهی افتتاح شد و در این پنج سال محیطی گرم و صمیمی برای خانواده بزرگ فرهنگ بود. متأسفیم که به اطلاعتان برسانیم شنبه، ۴ مرداد تعطیل خواهد شد و در این روزهای باقیمانده کتابها را برای سبک شدن هرچه بیشتر بار جابهجایی، با ده درصد تخفیف عرضه میکند. امید که باز بتوانیم در جای جدید و در دورهای جدید کنار شما، زندگی را از سر بگیریم و از نو، نوای عاشقی بنوازیم.»
اخبار
به همت سازمان فرهنگی هنری
مسابقه کتابخوانی «پیوند پایدار» به مناسبت روز ازدواج برگزار میشود
سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران همزمان با روز ازدواج مسابقه کتابخوانی «پیوند پایدار» را در فضای مجازی برگزار میکند.
به گزارش امتیاز، عباس باباخانیان سرپرست مدیریت امور کتابخانهها و ترویج فرهنگ کتابخوانی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران از برگزاری مسابقه مجازی کتابخوانی «پیوند پایدار» خبر داد و گفت: این مسابقه به منظور تکریم سنت الهی ازدواج و ترویج فرهنگ کتابخوانی به مناسبت روز ازدواج، سالروز پیوند آسمانی حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) با مشارکت اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران برگزار میشود.
وی ادامه داد: مسابقه بر اساس کتاب «خانواده در اسلام» نوشته علی قائمی امیری برگزار میشود. این کتاب دارای ۱۶ فصل شامل معیارهای انتخاب همسر، هدف از ازدواج، مسئولیتهای خانواده، امنیت در خانواده، تربیت دینی، خانواده نمونه و... است.
علاقهمندان میتوانند برای دریافت فایل کتاب اینجا و برای دریافت فایل سؤالات مسابقه اینجا را کلیک کنند.
همچنین برای شرکت در مسابقه از ۲۹ تیر تا ۱۰ مرداد ماه پاسخهای خود را به صورت یک عدد ۱۰ رقمی به شماره ۲۰۰۰۱۸۳۷۴۵ پیامک کنید.
برای دریافت اطلاعات بیشتر میتوانید به سایت www.dtlib.ir مراجعه کنید یا با شماره تلفن ۹۶۶۵۳۴۶۲ تماس بگیرید.
مهمیز امر تراژیک: ورود به تماشای «۱۱ جریحه روح»
روزبه صدرآرا، نویسنده، مترجم و منتقد حوزه فرهنگ و مترجم کتابهایی چون «ایدئولوژی و سازوبرگهای ایدئولوژیک دولت» اثر لویی آلتوسر و «تفکر در میانه دلوز و کانت: یک مواجهه غریب» نوشته ادوارد ویلت و مت لی، به مناسبت به صحنه رفتن نمایش «۱۱ جریحه روح» به نویسندگی و کارگردانی فرزاد امینی، یادداشتی را در اختیار مهر گذاشته است. این نمایش که اقتباسی است از همه داستانهای «سه قطره خون» صادق هدایت است از تیرماه در تئاتر مستقل تهران به روی صحنه رفته است.
چه چیز ما را به پیش میراند؟ یک رانه، یک صائق: نفوس. نفسی که گرسنه چیزی است. نفسی که فرسوده یک سیکل معیوب تاریخی است. نفسی که در طلیعه مدرنیته فارسی (از مشروطه بدین سو) خود را باز میشناسد و به رسمیت میشناسد و میخواهد حق و حقوق خودش را، حدود و ثغور خودش را ملتفت شود. این نفس دوپاره است و همین دوپارگی جریحه دارش کرده، از این یکسو نفسی بوده کور در میان بوران وضعیت بهیمه خویش و از سوی دیگر نفسی است که کورمال کورمال به جستوجوی «خود» برآمده و «مساله انگیز» شده برای خودش. این لحظه تکوین نفس مدرن است با تمامی جراحات و نگون بختیاش، با پای فرسوده و دهانی گرسنه.
نفس گرسنه چیزی است؛ اگر از این عبارت معنای هابزی مراد شود، نفس در وضع طبیعی همواره گرسنه است و درنده و بهیمی. اگر میبینیم نیچه در قصص الحیوانات خویش «چنین گفت زرتشت» چنین استادکارانه به زوایای کور و کر نفس بهیمه بشر میپردازد، پیشتر دریافته بوده که این دراماتورژی بنیادین در مقام یک هستی شناسی رادیکال میتواند نفس را به مساله انگیزیاش – چنانکه اشاره شد – هدایت کند. نیچه پرسش هابزی نفس بشری را برمیگیرد و به گونهای ریشهای آن را از پوسته بهیمیاش برمیکشد: اینک آن انسان!
نفس که فرسوده است. دلوز کار فیلسوف را خلق مفهوم و در معنای دراماتیک کلمه، خلق پرسونای مفهومی میداند. فرسوده یک پرسونای مفهومی است که دلوز با ارجاع به متون بکت خلق کرده است. فرسوده خسته نیست؛ خسته کمی میآرامد تا استخوانهایش سبک شوند، فرسوده از پا نمینشیند و به رفتنِ همیشه ادامه میدهد بی آنکه دمی بیاساید. او از جنس سیزیف کاموست. این نفس پیش گفته، تصور تنانی یا هیبت امر تراژیک است. و اینجاست که ما با مولف «۱۱ جریحه روح» رودررو میشویم؛ فرزاد امینی پیشتر در «ترس و لرز» این نیروی امر تراژیک را دراماتورژی کرده بود و خبر از اکسپرسیونی بدیل از نگره دراماتیک خود میداد. اکنون در «۱۱ جریحه روح» این نگره را با جدیت تام و تمام در سه ساعت بلاوقفه و با شور و حدتی چشمگیر و نفسگیر، پی گرفته است.
امینی در «۱۱ جریحه روح» دراماتورژی لحظه تکوین نفس مدرن را با ایجاز و شدت و خشونتی تمام عیار، بر دوش این ماشین عاصی غران، همو نیروی امر تراژیک انداخته است و این «هملت ماشین» درام اوست. دقیقتر، این «هملت ماشین» «به تاسی از هاینر مولر» در جهان دراماتیک مولف «۱۱ جریحه روح» بازیابی و نگهداشت نیروی نظری امر تراژیک است؛ از تراژدی به مثابه فرم اندیشگی یونانی و امر تراژیک در مقام مدرنیسم موجود در ایدهئالیسم آلمانی از یکسو، و پاساژهای هدایت – چوبک «و نیما – نصرت» از سوی دیگر است. این قلب یا بطن درام نظری اوست.
مآلاً امینی با نقب و ورود به قصه حضرت یوسف علیه السلام و تقدیم این نمایش بدان حضرت، وجهی غریب، سودایی و تئولوژیک به خوانش خود از ۱۱ قصه «سه قطره خون» به قلم صادق هدایت و به تعبیر خودش «۱۱ جریحه روح» بخشیده است؛ این نمونه رادیکالیسم نظرگیری است که امروزه در بازار مکاره فرهنگی خودمان «… که از آن سوی دیگر است» به صراحت یکه و یگانه است. گویی که امینی همواره در گوش ما میخواند به قول براهنی «اگر صادق باشیم، با زخم میمیریم.»
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4320/19936/79321
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4320/19936/79322
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4320/19936/79323
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4320/19936/79324
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4320/19936/79325
|
عناوین این صفحه
- فقط از روی هم کپی میکنند
- سرهنگ خلبانی که عباس دورانش شد
- گرشاسب برمیخیزد
- اخبار
- اخبار