|
آقای خواننده لطفا با خانم خواننده بخوان!
ادعای رئیس جمهور اسبق درباره تک خوانی زنان آوازه خوان،حملات تند انتقادی به همایون شجربان بابت هم خوانی با زن غیر ایرانی و شوک هفت ریشتری حاج غلام کویتی پور در همخوانی با پریچهر ۱۳ ساله سبب شده بار دیگر این ماجرای پرتنش به بحث داغ جامعه هنری بدل شود.
به گزارش امتیاز؛ حسین هاشم پور سردبیر ایران آرت در این باره می گوید:» ۲۹ مهر وقتی ویدئوی « دختر آبی، دختر تار، دختر سه تار، دختر گیتار» که بازخوانی موسیقایی خودسوزی سحر خدایاری، معروف به دختر آبی در اعتراض به ورود به استادیوم آزادی را منتشر کردم و هشدار دادم برخی ممنوعیت ها برای دختران و زنان ایرانی بیشتر شبیه به یک شوخی است؛ مثلا در اصفهان دختران در سیستم رسمی آموزش و پروش جمهوری اسلامی ایران، دیپلم موسیقی می گیرند اما در همان شهر اجازه اجرای موسیقی ندارند و یا به دانشگاه می روند و کارشناسی فلان ساز می گیرند اما امکان کنسرت ندارند، برخی را خوش نیامد.این روزها دومینو ممنوعیت ساز زدن زنان در ۱۳ استان ایران به جهت کرونا و به اغما رفتن برگزاری کنسرت ها به حاشیه رفت اما مانند هر زخم دیگری سوزش آن به جان است و فراموش نمی شود.
لیکن در ماههای اخیر ماجرای آواز خواندن زنان و ممنوعیت صدای زنان به انواع بهانه ها بار دیگر رسانه ای شده و آن زخم کهنه تر هم سر باز کرده است:
نخستین تلنگر را سیاستمدار کهنه کار عیسی کلانتری زد که رئیس کنونی سازمان محیط زیست است و پیشتر دوازده سال را به عنوان وزیر در دولت های مختلف حضور داشته و حتمن از حساسیت ها کاملا آگاه است و دقیقا می داند چه می گوید؛ او ۱۳ اردیبهشت در ویدئویی اعلام کرد :»امام خمینی مخالف تک خوانی زنان نبوده است.»
به گزارش عصرایران به نقل از سایت دیده بان؛ کلانتری وزیر کشاورزی در دهه هفتاد گفت: زمانی که آقای خاتمی وزیر ارشاد بودند، بنده وزیر کشاورزی کابینه بودم. ایشان از حضرت امام (ره) مستقیماً برای خود من نقل کردند که « حضرت امام به من دستور دادند که شما چرا از آواز خواندن خانم ها استفاده نمی کنید؟ به صورت تک خوانی نه به صورت گروهی.»
کلانتری افزود:» آقای خاتمی گفتند حضرت امام این جمله را دو بار به بنده فرمودند اما من جرات بیان و اجرای آن را نداشتم..منتها حضرت امام (ره) در ادامه فرمودند» خانم هایی که صدای خوبی دارند نه خانمی که صدای خوبی ندارد اما به خاطر قیافه اش بیاوریم تا بخواند و به مردم تحویل دهیم»
خاطره جالب توجه آقای عیسی کلانتری بازتاب بسیار وسیعی داشت، کافی بود سری به فضای مجازی بزنید و ببینید هنرمندان خاصه زنان موزیسین، چه هاج و واج مانده بودند که ۴۰ سال محرومیت و حذف را فقط به واسطه تعارفات عجیب وزیر وقت ارشاد از دست داده اند، از فضای مجازی هنری ها داغ حسرت بلند بود؛
اما فردای خاطره گویی وزیر اسبق، رئیس دولت اصلاحات توضیحی داد که البته مانند گفته های آقای کلانتری بازتاب نداشت، لیکن آن سنگی که باید به آب برکه می افتاد، افتاد و بار دیگر موضوع تک خوانی زنان به صدر اخبار بازگشت.
همشهری آنلاین به نقل از تسنیم نوشت: رئیس دولت اصلاحات در مطلبی در کانال شخصی خود اظهارات کلانتری را رد کرد. متن پاسخ آقای خاتمی به شرح زیر است:
صحبت های جناب دکتر عیسی کلانتری در باب آوازخوانی زنان که در آن نسبتی به من داده شده بی اساس است. گرچه درحسن نیت آقای کلانتری تردیدی ندارم ولی اشتباه منافاتی با حسن نیت ندارد.
موضوع از این قرار است که مدیر کل محترم ارشاد یکی از استانها، استفتایی از حضرت امام کرده بود که همخوانی زنان (و شنیدن مردان) حکمش چیست؟ امام نوشتند اگر فسادی بر آن مترتب نباشد اشکالی ندارد.
در سوال دوم پرسیده شده بود که تکخوانی زنان حکمش چیست؟ فرموده بودند حکم مسأله بالا را دارد.
نه یکبار نه دوبار، ابدا درباره پخش یا عدم پخش مطلبی نفرمودند.»
سردبیر ایران آرت افزود: خاطره آقای کلانتری سبب شد بار دیگر اظهار نظر جنجالی وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی، علی جنتی، نیز نقل مجالس مجازی و حقیقی شود. جنتی ۳۰ مهر ۱۳۹۲ به رسانه ها اعلام کرد:» طبق نظر مراجع اگر صدای تکخوانهای زن در موسیقی موجب مفسده نباشد، ایرادی ندارد و برخی از مراجع در این باره چنین نظری دارند.»
حالا برخی مدعی شده اند لابد همین جنس اظهار نظر موجب شد آقای جنتی به آن شکل عجیب و غریب و مشکوک ناگهان صندلی وزارت را ترک کند!
هاشم پور یادآوری کرد:» آخرین روزهای خرداد ماهی که گذشت ویدئویی از هم خوانی همایون شجریان و خواننده زن لبنانی، عبیر نعمه، انتشار یافت که ماجرای محرومیت زنان از خوانندگی را این بار بیش از همیشه داغ کرد؛ صدای اعتراض از مرزهای ایران فراتر رفت و خیلی ها به صراحت از شجریان جوان انتقادهای تند کردند چرا با خوانندگان زن ایران این کار مشترک را نداشته و ... البته این حجم از واکنش خشمگنانه به همایون کمی جای تامل داشت، زیرا این نخستین بار نیست که یک موزیسین مرد ایرانی چنین کاری می کند، سه سال پیش، تابستان ۱۳۹۶، کنسرت موسیقی «سرمستی « اثر علی قمصری با آواز علیرضا قربانی و درصاف حمدانی خواننده تونسی در شهر نیس فرانسه برگزار شده بود و چنین تبعاتی به همراه نداشت؛ بیراه نیست جامعه شناسان متعددی از خشم فروخورده و انباشته شده جامعه ایرانی که هر روز بیشتر و بیشتر می شود هشدار می دهند.
به نظر می رسد سویه آقایان همایون شجریان و آرش گوران از همکاری با خواننده لبنانی، وجهه بین المللی یافتن ترانه «مرغ سحر» بود و در اعتراض ها به این هدف کم توجهی شد؛ غیر از این اگر بنای همکاری همایون با خواننده زن ایرانی می بود آنها باید هم خوانی می کردند و تک خوانی زن به محاق می رفت؛ اما جمعیت زنان خشمگین معترض، حتی به یاد نیاورد دو سال پیش همایون در کنسرت سی، شب های متمادی با خانم «دلنیا آرام « به صورت زنده اجرای مشترک داشته است... در هر حال، صدای دل سوخته زنانی که شوق آواز دارند و برخی شان برای تحقق چنین آرزویی مجبور به ترک وطن شدند عزیز و محترم بود.»
این روزنامه نگار هنری گفت:» تابستان اما داغ تر از همیشه آغاز شد؛ همخوانی غلام کویتیپور، مداح و نوحه خوان معروف «ممد نبودی ببینی»، همان نوستالژی آزاد شدن خرمشهر با پریچهر ۱۳ ساله در روز دختر منتشر شد تا همه را با یک شوک هفت ریشتری مواجه کند؛ برخی از طرفداران حقوق زنان و همین طور موزیسین های زن برای حاج غلام کویتی پور جیغ و دست و هورا برگزار کردند و اما جریان های اصولگرا تا می توانستند، حسابی از خجالتش در آمدند؛ هجمه این بخش دوم و لعن و نفرین ها چنان بالا گرفت که عزت الله ضرغامی ، رئیس اسبق صدا و سیما را بر آن داشت تا در صفحه شخصیاش در توئیتر از به قول خودش «داش غلام « حمایت کند؛ او نوشت : « به دختر گلم پریچهر میگم، حاج غلامی که تو استودیو بهت درس میده، همون آشیِ که شهدا پختن و مزه خوبش تا ابد همراهمونه. میگن کویتی پور از قطار انقلاب پیاده شده! داش غلام، خودِ قطاره عزیزم! حرمت نگهداریم!»
حسین هاشم پور در ادامه گفت:» شاید کمتر کسی فکر می کرد ماجرای ممنوعیت خوانندگی زنان به این زودی ها بار دیگر به تیتر رسانه ها بدل شود اما در عین ناباوری این مسئله در سطح گفته های رئیس جمهور سابق به تب تند جامعه بازگشت. ما ایرانی ها عادت داریم مسئولین مان چه وقتی بر سر قدرت هستند و چه کنار گود نشسته اند، نقش اپوزوسیون به خود بگیرند و چنان درباره مشکلات و کمبودها سخن گویند انگار هر کسی مقصر است غیر از خود ایشان. در همین راستا ۱۹ تیر ، رییس جمهور سابق در گفت و شنود موسیقایی، با تاکتیک گفتاری شناخته شده خود گفته اند:» تک خوانی زنان مشکل قانونی ندارد.»
خیلی ها به این مصاحبه تاخته اند، خیلی از نقدها هم درست به نظر می رسد اما کم تر کسی به این نکته اشاره کرده است که تا به حال سابقه نداشته سیاستمدار صاحب منصبی که هم امروز در مجمع تشخیص مصلحت نظام صاحب کرسی ست، درباره موسیقی مصاحبه اختصاصی بدهد، به چند قطعه موسیقی گوش دهد و درباره شان اظهار نظر کند، چنین اتفاقی نوبرانه و عجیب غریب است و برخی حق دارند بگویند انتخابات نزدیک است و احتمال اینکه در اردیبهشت موعود، طیف هنرمندان پای صندوق بیایند کم تر از همیشه است و لابد چنین ورود تابو شکنی مقرون به صرفه است!
در عین حال کسی یادش نرفته همین آقای محمود احمدی نژاد توئیت هایی با موضوع مایکل جکسون و نیپسی هاسل، رپر فقید آمریکایی، داشته که خیلی ها را انگشت به دهان کرده است.
پرسش تکراری پس از این مصاحبه، همچنان این است که چرا سیاستمداران بوی انتخابات می پیچد، یاد هنرمندان می افتند؟! چرا ایشان در هشت سال ریاست جمهوری حتی قدمی برای پیگیری و تحقق مطالبات زنان اینجا زنان موزیسین بر نداشت و ...
سردبیر ایران آرت با یادآوری انتشار آلبوم «آواز در سایه» در فرانسه گفت:» خانواده های ایرانی به خوبی از محرومیت زنان ایران از خواندن آگاه اند اما دختران شان را از نوجوانی راهی کلاس های آواز می کنند؛ کافی ست سرکی به آموزشگاههای موسیقی بزنید و ببینید تعداد هنرجویان موسیقی دختر اگر از هنرجویان پسر بیشتر نباشد از آنها کمتر نیستند. حتمن بر اساس شناخت چنین پتانسیل و شوق بالا ست که شرکت فرانسوی ADMP از ۳۴ بانوی آوازه خوان ایرانی دعوت می کند گزیده ای از آوازهای کلاسیک زنان ایران امروز را ضبط و منتشر کند. این آلبوم که در چهار سی دی با آوازه خوانی دختران ایرانی پنج سال پیش به بازار موسیقی آمده بر اساس نوشته سایت هایی مانند» شهدای ایران» در ایران نیز در دسترس قرار گرفته است و آدمی حیرت می کند خانواده های ایرانی با وجود علم به چنین محدودیتی چه عشقی به هنر دارند که دختران خود را راهی کلاس های آواز می کنند.»
حسین هاشم پور در پایان گفت:» اظهار نظرهای پیاپی و گمانه زنی های متعددی درباره تک خوانی زنان سبب شده تابو طرح چنین مبحثی در رسانه ها شکسته شود و برخی رسانه ها بارها و بارها گلایه های خوانندگان زن را بازتاب می دهند که از وضعیت کنونی دچار افسردگی شده اند و برای آینده هنرشان انگیزه و امیدی ندارند.
در این بین به نظر می رسد با توجه به پیامدهای هم خوانی همایون و عبیر ، پیشنهادی کاربردی و شدنی برای این روزگاران این است که خوانندگان مرد شناخته شده ایران به هم خوانی با دختران و زنان آوازه خوانی برآیند که صاحب جایگاه شایسته ای در موسیقی هستند. فردای کرونا و بازگشت کنسرت ها می تواند حاوی قطعاتی از هم خوانی مردان و زنان خواننده باشد تا بعدترها بزرگان برای این درد دیرین چاره اندیشی کنند.
البته این پبشنهاد حرف تازه ای نیست، همکاری های درخشانی پیش از این بین خوانندگان مرد و زن شکل گرفته است که در ذهن اهل هنر جاودانه است مانند «آلبوم مستان سلامت می کنند» حاصل هم خوانی بیژن کامکار با نجمه تجدد و پوپک ابراهیم پور که سال ۱۳۸۱ تولید شد، و یا آلبوم موسیقی محلی با هم خوانی مسعود و شیوا جاهد و یا دهها نمونه دیگر که همه این سال ها رخ داده است.
شاید ادامه چنان همکاری هایی این روزها بیش از همیشه نیاز و ضرورت جامعه موسیقی زنان است، ویژه آنکه ایران هیچگاه این تعداد خواننده و موزیسین زن نداشته است.
اخبار
مدیران ارشاد پشت میزنشینی را رها کنند
روزهای پرغصه موسیقی نواحی
هوشنگ جاوید مدرس، پژوهشگر و کارشناس شناخته شده موسیقی نواحی ایران با انتشار یادداشتی نسبت به برخی سیاستهای مدیریتی ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی استانها در حوزه موسیقی نواحی به طرح مواضعی انتقادی پرداخت.
در یادداشت هوشنگ جاوید آمده است: «من همواره از همان ابتدای ایجاد پستی به نام مسئول موسیقی در ادارات استانی وزارت ارشاد پرسیدم: کار اینها چیست؟ اگر قرار باشد این مدیران پشت میز نشین باشند و کارت ورود و خروج بزنند هیچ اتفاقی در موسیقی استانها نخواهد افتاد. همین هم شد، بعد از چهل سال، هیچ نشانی از هنرمندان به طور جدی در استانها نداریم، این در حالی است که دهها بار بانک اطلاعاتی هنرمندان تشکیل شد، اما الان ناکارآمدی آنها هم به چشم میآید، چون با تعویض مدیریتها به طور کلی این گردآوری اطلاعات به فنا رفته و روز از نو روزی از نو!!
من بر این باورم وقت یک بازنگری مجدد در دستور کار دو عنوان مسئولیت در ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی فرارسیده، یکی مسئول موسیقی، دیگری مدیر امور هنری. من معتقدم این افراد باید از قید پشت میز نشستن خلاص شوند و مدام در استان به سرکشی و شناسایی و ثبت هنرمندان واقعی فعال بپردازند تا پس از یک برنامهریزی دقیق دیگر نیازی به این گونه گلهگذاریها به وقت لازم و عقده گشاییها نباشد.
بهتر است باور کنیم. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در چهار دهه اخیر، شرایط نامطلوبی را ایجاد کرده که اکنون در حال سرباز کردن است. باید یک دروننگری جدی در این زمینه پدید آید وگرنه آش همان آش و کاسه همان کاسه و هنرمندان بی نصیب.
کاش مسئله ماجرای حیدرعلی عاشق استادی که طی روزهای گذشته از او در رسانهها مسائلی درباره بیمه و درمان او مطرح شد، تنها دغدغه ما بود. اما همین الان نزدیک به دست کم دویست هنرمند پیشکسوت استانها در بدترین وضعیت معیشتی و بیماری به سر میبرند و تا یک نفر یک خبری کار نکند و کسی چیزی نگوید، روال همان است که بود
حیدر علی، عاشق بزرگی در نقطه مرزی ایران منطقه نوخندان درگز است، او استاد نوازندگی کمانچه و سرنای کردی (کرمانجی) است که در آن ناحیه فعالیت میکند، او این روزها هیچ حال مناسبی ندارد، او خیلی اذیت شده و در بیمارستان به سر میبرد. اخیراً گفتگویی ویدئویی با او انجام شده که در فضای مجازی سروصدا کرد که میگفت: «مگر ما را به عنوان هنرمند نمیشناسید حالا چرا به ما نگاه نمیکنید!؟». پیرمرد بعد با ناراحتی تمام میگوید: «ول کن!»
بسیار ناراحت شدم از این موضوع که چرا باید یک پیشکسوت هنر موسیقی ملی ما این گونه دلخور باشد از بی تفاوتیها، دست کم مردی که در طول عمرش هزار عروسی را راه برده و هزاران تن را شاد کرده، اینک غمگین از بی تفاوتیها کنج بیمارستان، چه زجری دارد این جفای دوران!! برای او آرزوی سلامتی دارم و از تمام کسانی که به یاری او شتافتهاند از راه دور سپاسگزارم و دستشان را میبوسم. امیدوارم به زودی خبر سلامتیاش را بشنوم.
یادمان باشد: مذهب عاشق ز مذهبها جداست / عاشقان را ملت و مذهب خداست (مولوی)»
«ایوب خان» سر از دریاچه چیتگر در میآورد
یک اجرای محیطی در آرامش
امیر دژاکام نویسنده و کارگردان تئاتر درباره اجرای نمایش «ایوب خان» به خبرنگار مهر گفت: با وضعیتی که برای تئاتر به وجود آمده و شرایطی که همه ما را درگیر کرده است چارهای نداریم و باید صبر کنیم تا این وضعیت به پایان برسد. با وجودی که میدانیم هیچ چیز جای اجرای زنده تئاتر را نمیگیرد اما معتقدم تا زمانی که واکسن کرونا تولید نشده و به دست مردم نرسیده است نمیتوان به سراغ تئاتر و سینما رفت.
وی ادامه داد: در این میان نمایش «ایوب خان» نیز به سرنوشت تئاترهای دیگر دچار شد البته این نمایش قابلیت این را داشت که شرایط اجرایی متفاوتی را تجربه کند و میتوانست در این دوران اجرا برود که این امکان هم برایش فراهم شد. این اثر نمایشی در فضای باز مجموعه فرهنگی تاریخی سعدآباد کنار ایوان عطار اجرا شد و خوشبختانه با وجودی که به دلیل شرایط کرونا پذیرای بیشتر از ۴۰ تماشاگر نبودیم، کار با استقبال مخاطبان نیز روبرو شد. در حال حاضر نیز صحبتهایی برای اجرای نمایش در دریاچه چیتگر شده است که توافقهای اولیه انجام گرفته و قرار است ۱۰ اجرا نیز کنار دریاچه داشته باشیم.
دژاکام درباره زمان اجرای نمایش بیان کرد: به محض اینکه ستاد ملی مقابله با کرونا اجازه تجمع تا ۴۰ نفر را بدهد «ایوب خان» با رعایت کامل پروتکلهای بهداشتی و فاصله گذاری اجتماعی در فضای باز به صحنه میرود. این نمایش، تئاتر بیرونی است نه تئاتر خیابانی به همین دلیل برای اجرا احتیاج به فضایی امن و محیطی آرام و ساکت دارد. همچنین با مسئول فرهنگی منطقه ۲۲ تهران نیز صحبتهایی صورت گرفته که بتوانیم در باغ «راز هستی» نیز اجرا داشته باشیم. بوستان «نهجالبلاغه» و «آبشار تهران» نیز از دیگر مکانهای مورد نظر برای اجرای «ایوب خان» هستند. تلاشم این است که نمایشی در مکانهایی که چشمانداز ویژهای دارند به صحنه برود. وی یادآور شد: تجربه این اجرا برای من بسیار متفاوت از دیگر کارهایم و حتی متفاوتتر از اجرای نمایش خیابانی بوده است چون در اجرای این اثر نمایشی به دنبال تجربهای جدید بودم نه تئاتر تجاری. اجرای نمایش در فضای باز به معنای فضای بازِ ساکت و حفاظت شده است تا مخاطبان در محیطی آرام و همراه با بهداشت صوتی بتوانند به دیدن یک اثر نمایشی بنشینند.
تخلف تبلیغ اینستاگرام برنامه ابلاغ شود، تابعیم
نمایش آدرس اینستاگرام برنامههای تلویزیونی این روزها گسترش زیادی در شبکههای تلویزیونی پیدا کرده است که مساله فقط معرفی و نمایش این آدرس نیست بلکه مجری یا برنامهساز علناً مخاطب را به فالو کردن و پیوستن به صفحه مجازی برنامه دعوت میکنند و از این طریق میخواهند مخاطبان برنامه را بیشتر کنند.
چندی پیش محمدحسین صوفی دبیر شورای نظارت بر صداوسیما در گفتگویی با مهر اعلام کرد که نمایش آدرس اینستاگرام برنامهها یک تخلف رسانهای است که مدیران باید با آن برخورد کنند با این حال هنوز در برنامههای تلویزیونی این صفحات تبلیغ میشود.
«طبیب» یکی از برنامههای مرتبط با سلامت و پزشکی در شبکه سه است که از صفحه مجازی خود در اینستاگرام برای تعامل با مخاطبان و طرح سوالات آنها از کارشناسان و متخصصان بهره میگیرد.
در زمینه تخلف تبلیغ اینستاگرام تابع ابلاغ سازمان هستیم
علی زاهدی تهیهکننده برنامه «طبیب» در گفتگو با خبرنگار مهر، درباره سخنان دبیر شورای نظارت بر صداوسیما و تخلف بودن نمایش آدرس اینستاگرام برنامهها روی آنتن، بیان کرد: باید در نظر داشت برنامه «طبیب» ارتباط مستقیم با مخاطب را برای رفع نیاز مخاطب در نظر گرفته و استفاده از فضای آنلاین برای برنامه در همین راستا تعبیه شده است. البته ما همه تابع هستیم و در صورت ابلاغ سازمانی حتماً به آن عمل میکنیم.
وی در ادامه درباره میزان بخش تبلیغاتی برنامه و محصولاتی که تبلیغ میشود، اظهار کرد: به دلیل مشکلات مالی که سازمان ما درگیر آنهاست مجبوریم از حامی مالی استفاده کنیم که خوشبختانه حامی ما مرتبط با برنامه و خوشنام است. البته لازم است یادآوری کنم که همین رویکرد هم با مساعدت مسئولان شبکه انجام شده تا این برنامه بتواند ادامه پیدا کند و حذف نشود.
زاهدی با اشاره به بازخوردهای برنامه اظهار کرد: برنامه «طبیب» خدا را شکر پربینندهترین برنامه پزشکی تلویزیون به شمار میرود و با توجه به نظرسنجیهای انجام شده توسط سازمان صدا و سیما و اعلام روابط عمومی سازمان و شبکه سه جایگاهی بسیار مناسب در بین مخاطبان دارد. واکنشها در صفحات مجازی برنامه نیز این مساله را تأیید میکند.
پخش فصل جدید «طبیب» از اواخر تابستان
این تهیهکننده درباره ادامه این فصل از برنامه توضیح داد: با توجه به استقبال مخاطبان این برنامه و نظر مساعد مجموعه مدیریتی شبکه سه قرار است تا آخر سال این برنامه تولید شود. فصل جدید این برنامه اواخر تابستان و اوایل پاییز با دکور جدید و رویکردی جدید تولید خواهد شد. همچنین تغییر در تیتراژ، گزارشها و گرافیک و حتی مهمانان از جمله مواردی است که به صورت همیشگی در حال انجام است و در فصل جدید مشهودتر خواهد بود.
زاهدی با اشاره به گسترش کرونا و انتظارات مردم از این برنامه نیز یادآور شد: ما در رسانه ملی یاد گرفتهایم در شادی و غم مردم همیشه کنار آنها باشیم، با همین رویکرد برنامه «طبیب» با توجه مدیر محترم شبکه سه در ایام کرونا حتی یک روز هم تعطیل نشد. همچنین ما هر سال در عید نوروز استراحت داشتیم که با توان بیشتر در سال جدید کار را شروع کنیم اما امسال به خاطر کرونا و وظیفه مهم اطلاعرسانی به مردم علاوهبر برنامه روتین خود، زمانی هم در ساعات شبانه و پربیننده به تکرار این برنامه اختصاص داده شد تا بتواند به انتظارات مردم در ایام کرونا پاسخ دهد.
نقد اکران؛ پسرکُشی، نرگس مست، شنای پروانه، جدایی
در این روزها کسی حواسش به سینما نیست و انگار برخی منتظر بودند تا بهانهای باشد که سینما را از زندگیشان حذف کنند، در این فهرست نگاهی نقادانه به پنج فیلم در حال اکران داشتهایم.
صحنههایی از یک جدایی؛ درخشان و غافلگیرکننده
«صحنههای از یک جدایی» که این روزها در گروه «هنر و تجربه» در حال اکران است، نه فقط فیلمی درباره یک فیلم یا پشت صحنهای صرف، بلکه فیلمی درباره کلیت سینما و در لایهای عمیقتر فیلمی درباره خودِ «زندگی» ست. روایت در این مستند با تلاشی تماموقت، لحنش را بیطرف نگه میدارد و در روندی خطی و ساده از وصف انگیزه ساخت فیلم، تا بررسی و مرور آن چه که بر تک تک کاراکترهای سناریو گذشته، کارش را جلو میبرد.در صحنههای ابتدایی فیلم با اصغر فرهادی در یک کوچه (احتمالا در مناطق شمالی تهران) همراه هستیم، او از موتورمحرک ذهنیاش برای ساخت چنین فیلمی میگوید، پدربزرگی حکیم و فرزانه که ناگهان دچار آلزایمر میشود و آن از دست رفتن ناگهانی پدربزرگ تبدیل به شوکی ماندگار در ذهن فرهادی میشود. تلفیق یک فقدان با تحولات سال ۸۸ در ذهن فرهادی، سویهها و انگیزههای فردی را در همنشینی با یک جریان درگیرشونده اجتماعی قرار میدهد، فرهادی البته به سطح ماجرا نمیپردازد و اصلا هیچ مولفهای از آن چه که در خیابان میگذرد را در فیلم نمیآورد، او تقابل میان اقشار مدرنتر و آن دسته که سنتیتر فکر میکنند را در شخصیت آدمهای داستانش میکارد.
پسرکشی نه، پدرکشتگی با مخاطب
ظاهرا پیش از این «پسرکَشی» اکران بوده و پس از شیوع کرونا سازندگان فیلم تصمیم به ادامه اکران فیلم در بستر آنلاین گرفتهاند، اگر گمان میکنید کرونا تماما شر و پلیدیست، باید بگویم که گمانتان اشتباه است. همین که مثلا فیلمی، چون «پسرکُشی» پردهی سینمایی را اشغال نکرده و در همان انزوای «اکران آنلاین» دارد به حیاتش ادامه میدهد، از محاسن کروناست. فکر این که برای تماشای چنین اثری زحمت سینما رفتن و وقت گذاشتن را متحمل بشوی، فکرش، حتی فکرش هم آزاردهنده است! سوال اساسی این است که اصلا چرا چنین فیلمی ساخته شده؟ این همه بد بودن و پرت و پلا بودن را چگونه در یک پکیج ۹۰ دقیقهای توانستهاند گرد هم بیاورند؟
«پسرکُشی» درباره میل و نگاه سنتی به فرزند پسر است. زوج جوانی احتمالا در دهه سی یا چهل، پسردار نمیشوند، مرد خانه تصمیم میگیرد با ازدواج دوم طعم پسرداشتن را بچشد. چیزی حدود بیست دقیقه با سکانسهای منفک و منقطع که شامل گفتگوهای کمحرف و نه گزیده است، با دغدغه اهالی آن خانه قدیمی آَشنا میشویم. سکانسها با هیچ چسبی بهم نمیچسبند و طرح داستان خیلی آبکی اجرا میشود. طراحی صحنه، دیالوگها و شکل بازیها هیچ دادهی قابل اتکایی نمیدهد که این خانواده در چه دورهی تاریخی و در چه جغرافیایی زندگی میکنند؟ این ابهامزایی البته در یک فضای سورئال یا در جهت تشدید مضمونی استعارهای نیست، بلکه بیشتر به نظر میرسد از سرِ سهلانگاری و آسانگیریست، بیاحترامی به مخاطب در اوج است و تا پایان فیلم در اوج میماند.
بیوقفه در فرهنگ گُنده لاتها
اگر مروری بر اخبار همین یکی دو سال گذشته داشته باشیم، دو چهره از فرهنگ گُنده لاتها به شدت در کانون توجه بوده؛ یکی وحید مرادی و دیگری هانی کُرده. با جزئیات ماجراهای مربوط به این دو بزرگوار! کاری نداریم. مساله شگفتزدگی از حجم توجه مردم به اخبار حوزهی گُنده لاتهاست. این توجه افراطی البته که مختص امروز و دیروز هم نیست و از دیرباز و از همان دوره «شعبان بیمُخ» حداقل در شهرهایی نظیر تهران، گُنده لاتها موقعیتی استراتژیک در شهرها داشتند. آن زمان شهرها محلهمحور بودند و حالا که اتوبانها شهر را قیچی کردند هم گُندهلاتها همچنان اثرگذارند.
«شنای پروانه» از حیث پرداخت گُنده لاتها فیلمی آوانگارد است. اتفاقا برخلاف آن چه که خیلیها فیلم را با «ابد و یک روز» و «مغزهای کوچک زنگزده» قیاس کردند، فیلم نسبتی با آنها ندارد و تنها وجه اشتراکش آن وجه نمایش کثافت و پلشتیست. وگرنه لایهبرداری که فیلم از فرهنگ لاتها میکند، کمنظیر است؛ و این خلاف آن چیزیست که پیش از این در کارهای مثلا حسن فتحی دیده بودیم. لاتهای فیلمفارسیها و یا آثار فتحی، اگر خیلی سر به راه و تحت هنجار رفتار نمیکنند، اما معمولا واجد مولفههایی از جوانمردی و عطوفت هستند که سرِ بزنگاه دلِ تماشاچی را با خودش همراه میکند.
لو رفتن فیلم پروانه از یک استخر زنانه، قتل پروانه توسط هاشم، زندانی شدن هاشم، تلاش خانواده برای نجات او از چوبه دار، تریلر معمایی یافتن آن کس که به هاشم نارو زده، شیفت درام از هاشم به حجت، پرداخت همدلانهی حجت، نَقب زدن به زیر پوست شهر با آن افشاگریِ داستانی در سکانسهای تولید مشروبات و قمارخانه و... فصل افشاگریِ مصیب، سقوط مصیب، سقوط هاشم و سکوت حجت، همه و همه عناصری هستند که به درستی و به جا در فیلمنامه کاشته شدند. نه زود خرج شدند و نه دیر به کار رفتند، سرِ موقع و به مثابه آشپزی که میداند نمک و فلفلش را کجای فرایند طبخ خرج کند.
رمهی گرگزدهای که به کشتارگاه نرسید
کشتارگاه درباره چیست؟ مهمترین نکته درباره ساخته عباس امینی همین است که مشخص نیست این فیلم میخواهد کجای سینما بایستد؟ آیا قرار است یک فیلم ژورنالیستی با لحنی منتقدانه و حتی افشاگرایانه باشد؟ آیا این فیلمی با درونمایههای فلسفیست که اخلاقیات را یادآوری میکند؟ یا نه! این فیلمیست که میخواهد همهی اینها باشد و هیچکدامشان هم نیست. منظور از این که هیچ کدام نیست نه این که تقلیل و تخفیف فیلم باشد بلکه به عبارتی دقیقتر «کشتارگاه» فیلمی شلخته و چندلحنی از حیث مضمونی است.
صاحب شیاد یک کشتارگاه، چند قاچاقچی دلار را در یخچال سردخانه محصور میکند، آنها میمیرند و فیلم از بعد مرگ آنها شروع میشود. سه قربانی ماجرا البته در ظاهر طرف معامله کشتارگاه هستند و، اما در واقع دلار جابهجا میکنند. همان کاری که صاحب کشتارگاه، انجام میدهد، او در شب واقعه برای از بین بردن اجساد از «عبد» و پسرش کمک میگیرد، آنها از اصل داستان آگاه نیستند و رفته رفته با واقعیت مواجه میشوند.فیلم شروعی با ضربه و محرک دارد، در ابتدا گمان میکنیم با یک کار جنایی و رازآلود مواجه هستیم، اما رفته رفته همراه با کنجکاویهای «امیر» فیلم تلاش میکند لحنی افشاگرایانه درباره تحولات اقتصادی سالهای اخیر به خودش بگیرد و به خط سیر اصلی داستان وفادار نمیماند. در واقع تلاش «اسرا» برای اطلاع از سرنوشت «هاشم» به عنوان یک خرده پیرنگ مطرح میشود و گویی یافتن قاتل هاشم یک داستانک فرعیست که در میانهی هضم «امیر» در دم و دستگاه صاحب کشتارگاه در روندی رفت و برگشتی دائما حاضر و غایب میشود.
تُف به روزگار سُفلهپرورِ نخبهکش
«نرگس مست» شبیه این فیلمهای تجربیست، انگار یک کارگردان تازهکار خواسته برای معرفی خودش یک کار به اصطلاح «سَمپِل» به جشنوارهای و یا جمعی از اهالی فن عرضه کند. به عبارتی دیگر فیلم، در فیلمنامه و اجرا پر از ناپختگیست و حتی در نگاه و مضمون هم این ناپختگی و ناشیگری لمس میشود. در همهی ارکانِ «نرگس مست» نوعی سِقط اتفاق میافتد، درست چند لحظه قبل از تکامل.
احضار شخصیتهای چون: علی اکبر شیدا و عارف قزوینی و قمرالملوک وزیری ایده نابیست، هنرمندانی که زحمت پیریزی موسیقی اصیل ایرانی در دورهی معاصر بر عهدهی آنها بوده و هنوز هم این جنس موسیقی از محضر ساختههای آنها کسب فیض میکند. پرداخت چنین شخصیتهایی و تجسمبخشی به آنها فرصت کمنظیریست که در عین جذابیتهای ذاتی، میتواند دچار سهلانگاری شود، که در «نرگس مست» این سادهانگاری اتفاق افتاده. فیلم در واقع نسبتش را با سوژه روشن نکرده و بیشتر شبیه یک نوع عشقبازیِ ناشیانه با چند آدم دوست داشتنیست. برای فیلم ساختن درباره مثلا «عارف قزوینی» ما با یک دستمایه بسیار غنی مواجهیم که میتوان از آن چندین و چند فیلم درآورد، میشد یک اثر موزیکالتر و تمیز در باب اهمیت جایگاه فرهنگی عارف، یا شیدا ساخت، کاری که البته نیاز به یک پژوهش دقیق دارد و پیشتولید سنگینی را میطلبد، چون قبل از هر چیز باید نقاط عطف زندگی کاراکتر موردنظرشناسایی شود و در فیلمنامه به عنوان بزنگاههای درگیرکننده کاشته شود. ژانر چنین اثری شاید باید موزیکال باشد. دُری نخواسته و یا نتوانسته به یک موزیکالِ شسته رفته نزدیک شود، شاید هم حوصلهاش نبوده، حتی برای این بیحوصلگی هم میشد چاره داشت و داستان را در یک درام تاریخی روایت کرد و از سختیهای موزیکالی آن چنانی فرار کرد. البته در درام تاریخی قواعد فیلمنامه اهمیت بیشتری پیدا میکند، اما خب خیلی نیاز به پژوهش و تحقیق و تاریخنوردی نیست. دراماتیزه کردن آدمها و روایت، مثلا گسترش عشق عارف قزوینی به افتخارالسلطنه مایهی کافی برای کار در یک درام تاریخی بود. انتخابهای دیگری هم بود، مثل آن چه که مثلا علی حاتمی در دلشدگان کرد، یک نوع از موزیکالی که خیلی فانتزی نبود، اما ماجراجویانه و درگیرکننده بود، یعنی هم جا برای موسیقی داشت و هم قواعد یک فیلمنامه در آن رعایت شده بود.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4326/19984/79552
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4326/19984/79553
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4326/19984/79554
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4326/19984/79555
|
عناوین این صفحه
- آقای خواننده لطفا با خانم خواننده بخوان!
- اخبار
- تخلف تبلیغ اینستاگرام برنامه ابلاغ شود، تابعیم
- نقد اکران؛ پسرکُشی، نرگس مست، شنای پروانه، جدایی