|
کرونا با اقتصاد فوتبال ایران چه کرد؟
فوتبال ایران در حالت طبیعی هم دخل و خرج نمیکرد و نمیتوانست گلیمش را از آب بیرون بکشد. البته نه این که پتانسیل این کار را نداشته باشد؛ نه، اما وقتی از حق پخش تلویزیونی محروم هستی یعنی به اندازه ۵۰ تا ۷۰ درصد هزینهها، از همه جای دنیا پس میافتی.
این یعنی هنوز بازی شروع نشده، ۳ بر صفر از رقبا عقب هستی. برای این که بدانید چه میگوییم، فقط کافی است در نظر بگیرید حق پخش تلویزیونی مسابقات فصل گذشته لیگ امارات، ۳۹۰ میلیون درهم بوده است؛ رقمی که به پول ما میشود چیزی حدود دو هزار و ۴۰۰ میلیارد تومان. این تازه مربوط به یک لیگ غیر جذاب و کممخاطب است اما به هر حال نمایندگان ما با همین تیمها رقابت میکنند و همین پولها خرج خرید مهاجمان قاتل برای آنها میشود. بگذریم. سوژه این مطلب چیز دیگری است؛ این که اقتصاد شکننده فوتبال ایران، حالا با یک مشکل بزرگ دیگر به اسم همهگیری ویروس کرونا مواجه شده است. مرور مسابقات اخیر لیگ برتر در دوران کرونا، به وضوح اصل کاهش درآمدها و افزایش هزینهها را در این شرایط خاص نشان میدهد.
هزینههای ضدعفونیکردن
یکی از سادهترین هزینههایی که بازی در شرایط کرونا به فوتبال ایران تحمیل کرده، مخارج اجرای پروتکلهای بهداشتی و از جمله ضدعفونیکردن قسمتهای مختلف ورزشگاههاست. اولین بازی عصر کرونا در فوتبال ایران بین فولاد و استقلال برگزار شد و آن زمان سعید آذری، مدیرعامل تیم خوزستانی مدعی شد ۴۰۰ میلیون تومان برای تجهیز بهداشتی ورزشگاه شهدای فولاد هزینه شده است. باشگاه پرسپولیس برای برگزاری تمرینات و نیز میزبانی از رقبا در مسابقات خانگیاش یک تونل ضدعفونی خریداری کرد که قیمت آن ۲۹ میلیون تومان تخمین زده میشود؛ عددی که البته غیر از هزینه تهیه مواد شیمیایی است. به اینها باید هزینه ماسک و آبمعدنیهای جداگانه و تهیه تبسنج و... را هم اضافه کنید و تازه یادتان باشد این موارد فقط مربوط به روز مسابقات نیست و شامل هر نوبت تمرین تیمها هم میشود.
تستهای مستمر کرونا
بخش دیگری از هزینههای مخصوص به این دوره، مربوط به تستگیری مرتب از بازیکنان میشود. سازمان لیگ مصوب کرده بازیکنان و سایر عوامل هر تیم در فواصل پنج تا ۱۰ روزه تست کرونا بدهند. تازه اگر تست کسی مثبت بود، نوبت به راستیآزمایی و اخذ تستهای جدید میرسد. این یک فرآیند فوقالعاده پرخرج و اجتنابناپذیر است. ارقام متنوعی برای انجام هر تست کرونا اعلام میشود؛ عددهایی که بین ۲۵۰ تا ۷۰۰ هزار تومان متغیر است و محاسبه مخارج نهایی را ناممکن میکند اما حتی با در نظر گرفتن کف ۲۵۰ هزار تومان برای هر نفر و با توجه به این که هر تیم حدود ۴۰ عضو فنی و اجرایی دارد که هر کدام شاید تا آخر فصل باید ۲۰ بار تست کرونا بدهند، به رقم ۲۰۰ میلیون تومان میرسیم؛ گو این که حتما هزینه نهایی بالاتر از این حرفهاست.
هواپیمای خالی
یکی از گزافترین هزینههای تحمیلی در دوران شیوع کرونا، الزام تیمها به مسافرت با پرواز چارتر است. طبیعتا ریسک حضور در پرواز عمومی بالاست و همین امسال استفاده از چنین پروازی برای استقلال در سفر به اهواز، حسابی حاشیهساز شد. بنابراین باشگاهها باید با تقبل هزینههای بیشتر، هواپیما چارتر کنند. خرج اجاره هواپیما به طول مسیر و ظرفیت صندلیهای آن بستگی دارد؛ اما هزینه هر پرواز اختصاصی به طور متوسط بین ۱۰۰ تا ۲۵۰ میلیون تومان تخمین زده میشود. از زمان بازگشایی مسابقات لیگ برتر، هر تیم ۴ یا ۵ بازی خارج از خانه داشت. تازه رقابتهای حذفی هم برای پنج تیم باقیمانده در این مسابقات در راه است. کرونا هزینههای اقامتی را هم افزایش داده است. همه تیمها چه برای مسابقات خانگی و چه بازیهای بیرون از خانه حداقل از یک شب قبل هتل رزرو میکنند و به اردو میروند. پیشتر بازیکنان تیمها در اتاقهای دو یا سهنفره اسکان داده میشدند اما در شرایط کنونی توصیه میشود برای هر بازیکن یک اتاق جداگانه بگیرند.
لیگ قهرمانان؛ متمرکز
برای چهار نماینده ایران در فصل جاری لیگ قهرمانان آسیا، حضور در ادامه این مسابقات هم هزینهبر است. به خاطر شرایط خاص ناشی از شیوع کرونا، قرار شده بازیهای امسال از اواخر شهریور به طور متمرکز در قطر از سر گرفته شود. به این ترتیب چهار تیم ایرانی که هیچکدام هم وضع خوبی در گروههایشان ندارند، باید آماده یک اقامت حداقل دو هفتهای در قطر باشند که قطعا هزینههای زیادی خواهد داشت. البته در این مورد گفته میشود کنفدراسیون فوتبال آسیا برای هر کدام از تیمهای حاضر در لیگ قهرمانان یک کمکهزینه ۱۶۰ هزار دلاری در نظر گرفته است.
درآمدهای از بین رفته
در دوره حاضر، تمامی مسابقات فوتبال در ورزشگاههای خالی برگزار میشود و به این ترتیب خبری از بلیتفروشی نیست. قبلا نوشتیم که چهار تیم پرهوادار فوتبال ایران یعنی پرسپولیس، استقلال، تراکتور و سپاهان حداقل ۹ میلیارد تومان به همین دلیل ضرر خواهند کرد. حداقل در مورد تیمهای حاضر در لیگ قهرمانان، باید بلیتفروشی مسابقات خانگی این تورنمنت را هم در نظر بگیریم. مثلا پرسپولیس برای دو بازی مهم برابر الدحیل قطر و الشارجه امارات، به راحتی میتوانست ظرفیت ورزشگاه آزادی را پر کند، اما این امکان از دست رفت.
دو اگر بزرگ در زندگی لوسیانو ادینیو!
احسان محمدی
در محله برو بیای لیگ فوتبال ایران که انواع بازیکن از آفریقا، پاناما، کاستاریکا، لبنان، سوریه و... را به خودش دیده است، برزیلیها هم پاتوق دارند؛ چیزی شبیه ساحل ریودوژانیرو.
البته منهای مخلفات! در میان انبوه بازیکنان برزیلی که به ایران آمدهاند و بسیاری از آنها هنوز مشخص نیست که واقعاً قبل از سفر میتوانستند ایران را روی نقشه پیدا کنند یا نه، «لوسیانو ادینیو» یکی از برزیلیترینها بود؛ یک مدل رونالدینیو در قواره آسیا.
در صفحه ویکیپدیای لوسیانو ادینیو عکسی از او با پیراهن تراکتور دیده میشود که بعد از گلزنی نوشته زیر تیشرتش را به تماشاگران نشان داده است؛ «من عاشق آذربایجانم»، به انگلیسی و بهجای عاشق یک قلب سفید روی لباس سیاه.
اما واقعیت این است که او زندگی حرفهای خود را مدیون کرمان است و حتی اگر شعر «در روی زمین نیست چو کرمان جایی/کرمان دل عالم است و ما اهل دلیم» را روی بدنش خالکوبی کند باز هم نمیتواند نشان بدهد که چقدر مدیون «کرمونی»هاست!
سال 1387 از یک باشگاه کمنامونشان برزیلی به مس کرمان آمد. فرهاد کاظمی او را پسندید، در فصل اول بعد از چند بازی کاملاً معمولی و حتی ناامیدکننده مصدوم شد.
حتی گفتند اسمش را در لیست فروش و دیپورت گذاشتهاند اما مسیها با او قرارداد بستند و این آغاز آتشبازی یک برزیلی بود که در استارتها به ساموئل اتوئو شبیه بود.
ضربات روی پای مرگباری میزد، خودش را از مدافعان جدا میکرد و به بازیکنهای کناری پاسهای طلایی میداد. شوتهای محکم درجا، ضربهزنی با هر دو پا و پنالتیهای دقیق، ادینیو را به کابوس تیمهای رقیب تبدیل کرد و خیلیها مشتریاش شدند، اما سر از الشارجه امارات درآورد.
هرچه در مس خوب بود، در الشارجه معمولی شد. فصل بعد دوباره به کرمان برگشت و باز هم درخشید. هواداران مس کرمان علاقه وافری به سبک بازی ادینیو داشتند و این موضوع را در بازیهای خانگی این تیم بارها نشان دادند
آوردن بنر و نصب آن در سکوهای روبهروی دوربین تلویزیونی خواستند همه ایران بدانند که ادینیو در مس چه جواهری است.
درست وقتی میگفتند به پرسپولیس یا استقلال میرود سر از تبریز درآورد و در آن سال عجیب که تراکتور تا لمس جام پیش رفت، با 20 گل آقای گل لیگ چهاردهم شد؛ 8 گل بیشتر از سجاد شهباززاده (استقلال) و مهدی شریفی (سپاهان). همان روزها بود که فاش کرد کارلوس کیروش از او مدرک خواسته است تا بتواند تابعیتش را به ایرانی تغییر بدهد و او را با خودش به جامجهانی 2014 ببرد.
نشد، نخواست، نتوانستند، نگذاشتند... فرقی نمیکند، ادینیو جامجهانی را تجربه نکرد؛ نه با ایران و نه برزیل. با برزیل که سخت بود و محال و با ایران هم چنین اتفاقی هرگز رخ نداد.
وقتی از تراکتور به السیلیه رفت و فصل کابوسواری را تجربه کرد، گفت برانکو با او صحبت کرده است و قصد پیوستن به پرسپولیس را دارد. هرچند سالها بعد مدعی شد هرگز پیشنهادی از استقلال و پرسپولیس دریافت نکرده است.
کسانی اما این مصاحبه ادینیو درباره پیشنهاد پرسپولیس را به عربی ترجمه کردند و گذاشتند کف دست مسئولان تیم قطری. تنبیه، توبیخ، عذرخواهی و تکذیب... نه به پرسپولیس آمد و نه در باشگاه قطری ماند. سال بعد به تراکتور برگشت اما آن طراوت سابق در ساقهایش نبود. گفت بهخاطر اینکه زندگی برای بچههایش در ایران آسان نیست میرود.
در اینستاگرامش هم نوشت: «تراکتور و هوادارانش همیشه در قلبم خواهند ماند. یاشاسین تراکتور.» رفت و به خاطرهها پیوست.
فوتبال ادینیو چشمنواز بود؛ از آنها که هواداران هر تیمی دوست داشتند در پیشانی خط حملهشان باشد. او اگر برای تیم ملی بازی میکرد یا اگر به پرسپولیس میپیوست شاید حالا مثل یک اسطوره و قهرمان از او یاد میشد. امان از این «اگر»های زندگی!
داستان یک اعاده حیثیت؛ میگفتند نمیتواند
بیایید برندههای پوکر قهرمانی پرسپولیس را بشماریم؛ یحیی گلمحمدی که بعد از 13 سال بالاخره یک قهرمانی آورد، جلال حسینی که با هشت جام دستنیافتنیتر شد، مهدی ترابی که بهترین فصل فوتبالش را پشت سر گذاشت، مهدی عبدی که به نوعی پدیده این تیم بود و... در این قبیل لیستها اما به ندرت اسمی از محمدحسین کنعانیزادگان به چشم میخورد؛ بازیکنی با دو رباط پاره و یک داستان جالب، کسی که شاید حتی اعضای خانوادهاش هم باور نمیکردند دوباره به این سطح برگردد.
تابستان 95 وقتی سنگ بنای اولین قهرمانی پرسپولیس گذاشته میشد، خدمت سربازی کنعانیزادگان تمام شد و او که تازه برای یکی، دو اردو به تیم ملی دعوت شده بود، به تهران برگشت. گمان پرسپولیسیها این بود که کنعانی هنوز شش ماه با آنها قرارداد دارد، اما مدافع خوزستانی توانست ثابت کند قراردادش تمام شده و بازیکن آزاد است. مدیران وقت پرسپولیس با او شبیه یک بازیکن معمولی و متوسط مذاکره کردند؛ کنعانی هم ناراحت شد و موقع خروج از ساختمان باشگاه به خبرنگاران گفت: «فکر کردهاند من همان بازیکن گمنام سابق هستم؛ انگار نه انگار ملیپوش شدهام.» او در عصبانیت پیغام استقلالیها را دریافت کرد و با قراردادی که از 50 میلیون به 950 میلیون تومان افزایش یافته بود، در این تیم شاگرد علیرضا منصوریان شد. شیفت کردن او از شش قلب قرمز به چهار قلب آبی، تا مدتها نماد سریعترین تغییر رنگ تاریخ بود! بعد هم خیلی زود کنعانی رباط پاره کرد و ادامه فصل را از دست داد تا جوک ساختن برایش شروع شود.
کنعانیزادگان بعد از تنها دو بازی استقلال را ترک کرد و راهی سایپا و بعد ماشینسازی شد، اما حتی حضورش در تیم ملی هم خیلی نگاه منتقدان را عوض نکرد؛ تا اینکه پیش از شروع لیگ نوزدهم، شایعه احتمال پیوستن او به پرسپولیس منتشر شد. این شایعه باعث عصبانیت شدید بسیاری از هواداران شد. کافی است یک سال به عقب برگردید و پستها و کامنتها را زیر عکس او کنار ایرج عرب ببینید؛ هم به طور مفصل به خود محمدحسین حمله شد و هم از خجالت عرب درآمدند. با وجود این، آغاز فصل حکایت دیگری داشت. حتی اگر از کنعانیزادگان خوشمان هم نیاید، چارهای نداریم جز اینکه اعتراف کنیم او با سختکوشی و اعتمادبهنفس توانست آب رفته را به جوی برگرداند. کنعانی نشان داد هیچوقت برای از سر گرفتن مبارزه و اعاده حیثیت دیر نیست. او او از هفته سوم به جای جلال حسینی فیکس پرسپولیس شد و همان هفته گل سه امتیازی بازی با نفت آبادان را زد. پس از آن کنعانی به یکی از سه مدافع میانی چرخشی کالدرون تبدیل شد و این جایگاه مطمئن را با حضور یحیی گلمحمدی هم از دست نداد. یحیی اخیرا برای بازی دادن به جلال حسینی تحت فشار قرار گرفت، اما باز کنعانیزادگان را حذف نکرد؛ ولو به قیمت تغییر سیستم به دفاع سه نفره یا فرستادن شجاع خلیلزاده به سمت چپ خط دفاعی. جالبتر اینکه اخیرا برانکو هم گفته: «تنها بازیکن فیکس جدیدی که بعد از من جذب شد کنعانیزادگان بود که او هم خرید درستی به شمار میآید.» کنعانی در این مدت از نظر اخلاقی هم پیشرفت کرد؛ تا جایی که موقع بیرون نشستن به نفع جلال حسینی مصاحبه میکرد و میگفت: «هر روز از کاپیتان یک چیز جدید یاد میگیرم» و حتی وقتی سعید راد سختگیرانه ایراد گرفت که: «پرسپولیس جای رقصیدن بازیکن نیست»، کنعانیزادگان پاسخ بسیار محترمانهای به آقای بازیگر داد.
میدانید چرا اینها را نوشتیم؟ برای اینکه نشان بدهیم کیفیت، تلاش و بردباری، سنگ را هم نرم میکند. وقتی به اندازه کافی خوب باشی، بقیه چارهای جز قبول کردن تو نخواهند داشت. به علاوه هرگز برای «بازگشت» دیر نیست؛ قابل توجه آنهایی که در هر حوزهای فکر میکنند دیگر خیلی دیر شده و کار از کار گذشته است.
درباره مجریان تلویزیون؛ حکایت آداب دانی!
محمد هدایتی
فاصله آن فضای تماما رسمی پیشین تلویزیون، با فضای کمی ولنگارانه امروز خیلی نیست. اما قواعد کار از اساس تغییر کرده است. راستش اگر مخیر باشیم به داوری درباره این دو دوره، چه خوب که پاسخ «نه این، نه آن» باشد.
برای سال ها، مجریان تلویزیونی تجسم تمام عیار «رسمیت» بودند. لباس ها عموما خاکستری، رسمی، محاسنی مختصر، کمی هم عصا قورت داده. اصطلاحاً جا افتاده. ادبیاتی شبیه معلمان مدارس. از خنده و مزاح خبری نبود. پای ورزش و فوتبال که به میان می آمد، همه از وحدت ملی می گفتند و ارزش نمایندگان ایران در آسیا و اینکه اینجا دیگر جای هواداری از قرمز و آبی نیست، همه یک رنگیم. راستش با وجود کسوت شان، کسل کننده بودند. این بود که برنامه هایشان خیلی دل نشین نبود. می دانستیم که داستان باشگاه حکایتی متفاوت از بازی های ملی دارد. ربطی به عِرق ملی و این صحبت ها ندارد. ما، مخاطبان تلویزیونی آرزومند چیزی جذاب تر بودیم، کمی هم شوخی، کمی هم راحتی. چه می دانستیم قضا در کار است و روزی هم اصطلاحاً از آن ور بام می افتیم.
حالا اما داستان فرق کرده. همه چیز در ظاهر رنگی است، خبر از سرزندگی می دهد. مجریانِ کم سال تر، با لباس های مد روز و انواع و اقسام شوخی ها. کرکر خنده. کرکری. انگار که پای صفحات هوارداری در فضای مجازی نشسته ایم. هرچه بخواهند می گویند. شاید از عمد، شاید ناآگاهانه. گاهی خط قرمزها را رد می کنند. چند روزی هم خودشان سوژه فضای مجازی می شوند. عذرخواهی می کنند یا نه. شلوغش می کنند و فضای را متشنج تر. بهرحال این داستان این سال های مجریان تلویزیونی است.
یادداشت
عضو هیات مدیره یا نمایشی برای جذب هوادار؟
سپهر ستاری
در سالهای اخیر یکی از سیاستهای وزارت ورزش و جوانان در قبال سرخابیهای پایتخت به خصوص تیم استقلال، استفاده از افراد متمول در هیات مدیره و دیگر پستهای مدیریتی این دو تیم بوده است تا از این طریق بخشی از هزینههای این دو باشگاه جبران شود. چند سال قبل فردی به نام پندار توفیقی وارد مجموعه مدیریتی باشگاه استقلال شد و بنا بر ادعای امیر خادم مبلغ دو میلیارد تومان در ابتدا برای عضویتش پرداخت کرد و در سالهای بعد حتی به سمت معاونت ورزشی این باشگاه هم رسید؛ تصاویر شبانه پندار با خریدهای مختلف استقلال باعث شد او خیلی زود از هواداران این تیم لقب «پندارتایم» را کسب کند و در مدتی کوتاه در این باشگاه به محبوبیت برسد ولی قراردادهای عجیب و غریبی که معاون ورزشی سابق استقلال امضا کرده بود باعث شد این باشگاه در نقل و انتقالات لیگ هجدهم با مشکلات زیادی مواجه شود و همین موضوع مقدمات جدایی توفیقی از استقلال را فراهم کرد. با وجود این؛تجربه نهچندان موفق وزارت ورزش پس از جدایی پندار هم افراد دیگری را به صرف داشتن توانایی مالی وارد بدنه مدیریتی این دو باشگاه کرد ولی حضور آنها هم به جز حواشی پرتعداد عایدی دیگری برای استقلال نداشت و این تیم را بیش از گذشته وارد بحران مدیریتی کرد؛ هنوز از یاد نبردهایم که در زمان جدایی استراماچونی، مصاحبه اسماعیل خلیلزاده باعث خشم او شد و پس از آن هم حضور کوتاهمدت موسوی و ماجرای طلب قرضالحسنه او به باشگاه استقلال چقدر این تیم را وارد حاشیه کرد.این روزها اما وزارت ورزش که نشان داده از اتفاقات قبلی درس نمیگیرد، فردی به نام مهدی عبدیان را وارد مجموعه استقلال کرده است. او که در گذشته هم بعضا در کنار تیم دیده شده بود حالا تبدیل به یکی از اعضای هیات مدیره شده ولی بیش از اینکه کمک بیشتری به منافع اقتصادی باشگاه داشته باشد مشاهده شده که بیشتر مشغول گذاشتن پست و استوری در صفحه اینستاگرام است!تقریبا روزی نیست که پیامی از او در فضای مجازی منتشر نشود. نکته جالب در مورد حضور چنین افرادی حمایت کادرفنی و بازیکنان استقلال از آنهاست، مثلا فرهاد مجیدی در ابتدای حضور سعادتمند شدیدا مخالف او بود و دلیل این موضوع هم علاقه سرمربی استقلال به حضور موسوی بود تا شاید بازیکنان و کادرفنی با حضور موسوی به خواستههای مالی خود برسند. این روزها هم بازیکنان استقلال شدیدا حامی عبدیان هستند که در هیات مدیره باشگاه حضور دارد ولی ظاهرا از زمان ورودش تاثیرگذاریاش در فضای مجازی بیش از باشگاه بوده است!با این حال تجربه نشان داده این مدل انتخابها نه تنها سودی به باشگاه نمیرساند، بلکه باعث آسیب میشود و وزارت ورزش به جای یافتن راهی برای درآمدزایی، چنین نسخههای برای تیمها میپیچد که به نوعی شبیه پاک کردن صورت مسئله است؛ فراموش نکنیم که روزگار خوش پرسپولیس از زمانی آغاز شد که حسین هدایتی یا همان عابربانک قرمزها از این تیم کنار رفت و از آن زمان بود که پرسپولیس توانست قهرمانیهای پیاپی را به دست آورد و حواشی این تیم به شکل قابل ملاحظهای کاهش پیدا کند.
فوتبال سر راه خود چاه مىکند
اردشیر لارودی
امروز به چه دلیل، مسابقه مهم و پربرخوردى که مىتواند بدل شود به یکى از نقطههاى عطف فوتبال ایران، به پرسش دیگرى از این قبیل سؤال کلیدى مىرسیم و مىگوییم: ... محرم نویدکیا، در فوتبال ایران، امروز چهکاره است؟ زود آمد و تند نشست و فىالفور رفت تا پسر خوبى باشد؟ یعنى اینطور؟ و یعنى که همین؟ تا به این درجه از مردان خاص فوتبال خود، بىنیازیم؟ و تا این حد کارهاى خود را بدون حضور اینان که «نخبه» هاى ادوار مایند، به پیش مىبریم؟ مىشود؟ امکان دارد؟
١٠ سال و ٢٠ سال را صرف پیدایى و پرورش استعدادى ویژه مىکنیم و، چون پرورده شد و پروریده نه، بروند پى کارشان؟ نادیدهشان مىگیریم و نابودهشان مىانگاریم؟ سؤال این است: نویدکیا کجاست؟ یا احمد باقرى؟ یا حمید و مجید ندیمیان؟ یا بصیرت و شجاعى و بقیه؟
ببین چه فراموشکار «تندکارى» شدهایم، هیچ سراغى نه از علیرضا رحیمى مىگیریم که جایش در میان مقامات ادارهکننده وزارت ورزش نیز خالى است و نه از اکبر ترکان مىپرسیم که عامل دگردیسى اخیر و آخرین فوتبال اصفهان بود!
آرى! این ماییم، این خود ماییم که دست تطاول گشودهایم به روى مردى که اسمش همراه است با تحول و با تغییر! کارى به کار سرمایههاى فوتبال خود نداریم! هرچه این سرمایه انسانىتر و هر اندازه انسانمحورتر، از نقطه مرکزى توجه دورتر و دورافتادهتر!
آنقدر به نادیده گرفتن «محرم نویدکیا»ها خو کردهایم که اصلاً یادمان رفته که ما، چنین جواهرهایى هم داشتهایم! دورشان مىکنیم و دورشان مىزنیم که دچار کجراهه شوند و پس بزنند تا ما باشیم و ما! مایى که فوتبال ایران را به این روز انداختهایم! درجه دوم که خوب است، درجه سوم و چهارم...
استقلال و سپاهان، پُرند از دیدنىها! رقابت زیرزیرکى امیر و فرهاد که حالا روىِ رو بازى مىکنند! رقابت محمود فکرى و همه مربیان صاحب حرف و صاحب سبک! حتى اگر مثل محمود فکرى، بازى مطلوبشان به شدت ساده و به غایت آسان باشد! امروز- یا بهتر آنکه گفته شود امشب- نساجى و پرسپولیس یک بار دیگر خالق گوشههایى زیبا از فوتبال خواهند شد! به اندازه مقابله استقلال و سپاهان، تقابل نساجى- پرسپولیس هم قابلیت تماشا دارد! صبر کنید این چند ساعت را، خواهید دید!
ترس پرسپولیسیها از کسر ۶ امتیاز
پرونده شکایت برانکو ایوانکوویچ از باشگاه پرسپولیس در فیفا باز است؛ پروندهای که اگر مدیران باشگاه فوراً فکری به حالش نکنند، ممکن است سرخپوشان را با چند دردسر جدی مواجه سازد و پرسپولیس را از رسیدن به موفقیتهای بعدی بازدارد. در این میان مسائلی هم به وجود آمده که باید به آن پرداخت.
بوشیچ و سیاست سختگیرانه
داریو بوشیچ حالا دیگر نام آشنایی برای پرسپولیسیهاست. وکیل برانکو ایوانکوویچ و سایر کرواتهایی که در این مدت از سرخپوشان شکایت کردهاند. بوشیچ جدا از آنکه تلاش کرده با مدارک و اسناد کامل، سختترین شکایت ممکن از پرسپولیس را به کمیته تعیین وضعیت فیفا ببرد، تلاش زیادی دارد تا با مصاحبههایش، روحیه طرف ایرانی را سست کند و آنها را در این پرونده بترساند. البته مهدی رسولپناه و سایر مدیران باشگاه پرسپولیس با تعلل بیدلیل خود، به اقدامات بوشیچ کمک میکنند و باعث شدهاند او با فراغ بال، کارها را پیش ببرد.
مرد مصاحبههای ضد و نقیض
بوشیچ که تا به حال حرفهای ضد و نقیض زیادی به زبان آورده، بالاخره روز ۱۶ مرداد را برای قطعی شدن حکم بستن پنجرههای نقل و انتقالاتی باشگاه پرسپولیس اعلام کرد. تا پیش از این، بوشیچ میگفت در اوایل تیر پنجره پرسپولیس بسته میشود ولی پیشبینی او کاملاً اشتباه از آب درآمد. از سوی دیگر، هنوز هم اعتقاد دارد که هیچ نامهای از سوی دادگاه حکمیت ورزشی در خصوص ارجاع پرونده از فیفا به CAS به دستش نرسیده و با این کار، قصد داشت پرسپولیسیها را دروغگو خطاب کند.
ترسی که آقای وکیل ساخت
بوشیچ در تازهترین صحبتهایش اعلام کرده اگر باشگاه پرسپولیس تا روز ۶ آگوست یا همان ۱۶ مرداد اقدام به تسویه حساب کامل با برانکو نکند، دو اتفاق مهم در انتظارش خواهد بود؛ اول اینکه پنجره بسته میشود و در ثانی ۶ امتیاز از پرسپولیس کسر خواهد شد. این جمله دوم آقای وکیل، ترس بزرگی به جان پرسپولیسیها انداخته زیرا در این صورت، ممکن است اتفاقات زیادی رخ دهد مثلاً اینکه شایعه شده از آنجا که فصل جاری رو به اتمام است، فیفا برای کسر امتیاز، فصل آینده را مد نظر قرار میدهد و اگر اینطور باشد، کار یحیی گلمحمدی و شاگردانش برای تکرار قهرمانیها یا رسیدن به موفقیتهای بیشتر، سخت خواهد شد.
واکنش یحیی طبیعی بود
همین ترس از ادعاهای مطرح شده توسط بوشیچ باعث واکنش یحیی گلمحمدی به خبر عجیب باشگاه پرسپولیس بود. از سوی ارگان خبری این باشگاه اعلام شد برای برانکو و کالدرون کارت دعوت ارسال کردهاند تا به تهران بیایند و در جشن قهرمانی حاضر باشند. یحیی هم از طریق استوری اینستاگرام خود، نسبت به این موضوع واکنش تندی نشان داد و اعلام کرد بهتر است به جای این «شومنبازی»، پول برانکو را بدهند تا اتفاقات تلختری رخ ندهد! همین نگرانیها از نتیجه نهایی پرونده برانکو، چنین واکنشهایی را در پی داشت.
همه پول را نقدی میخواهند
رسولپناه با اینکه تقصیری در ماجرای شکایت برانکو نداشت، اما زمان کافی در اختیار داشت که بتواند از هر راهی، یک توافق با سرمربی کروات تیم بسازد ولی به همین سادگی زمان را از دست داد و حالا حتی اگر پرونده به CAS هم رفته باشد، باز هم پرسپولیسیها هستند که زمان را از دست دادند. با یک نگاه ساده هم میتوان فهمید دادگاه حکمیت ورزش مثل فیفا رأی دوباره و چه بسا سنگینتری همراه با جریمههای مالی بیشتر علیه پرسپولیس صادر خواهد کرد.
گرهای که میشد با دست باز کرد، حالا با دندان هم باز شدنی نیست.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4328/20000/79609
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4328/20000/79610
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4328/20000/79611
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4328/20000/79612
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4328/20000/79613
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4328/20000/79614
|
عناوین این صفحه
- کرونا با اقتصاد فوتبال ایران چه کرد؟
- دو اگر بزرگ در زندگی لوسیانو ادینیو!
- داستان یک اعاده حیثیت؛ میگفتند نمیتواند
- درباره مجریان تلویزیون؛ حکایت آداب دانی!
- یادداشت
- ترس پرسپولیسیها از کسر ۶ امتیاز