|
سهلانگارانه فکر نکنیم؛ طراحی اسباببازی یک شبه شکل نمیگیرد
قطعاً شخصیتهای انسانی، منابع ادبی و حتی در ادبیات عامیانه ما سرشار هستند. داستانهای محلی و منابع داستانی ما مملو از انواع شخصیتها هستند که قابلیت به روز شدن دارند. کاراکترهای به ظاهر سادهای مانند «حسن کچل»، «حسنی»، «قلقلی»، «فلفلی» و غیره که در داستانهای ما به وفور دیده میشوند میتوانند به شخصیتهای موفقی در زمینه بازی و اسباببازی تبدیل شوند. من معتقدم اگر شخصیتهای به ظاهر سادهای از این دست در هر فرهنگ پیشرو و جامعه توسعه یافتهای وجود داشت، انواع و اقسام کاراکترها از آن طراحی و ساخته میشد که میتوانست داستانهای جدید، فیلمها و انیمیشنها، بازیهای رایانهای و صنعت اسباب بازی را تغذیه کند.
نکته مثبت این نوع شخصیتها آن است که داستانها و حکایات مربوط به آنها دارای ارزش تربیتی و آموزشی بوده و حکمتآموز هستند. بدون شک، استفاده از این نوع شخصیتهای رایج میتواند به بومیسازی کاراکترهای گیمها، اسباببازیها و دیگر اقلام صنایع فرهنگی کمک کند.
برای بازآفرینی شخصیتهایی که در متون کهن یا آثار تاریخی وجود دارند باید به دو مساله توجه داشت. نخست، پیشینه و زمینههای تاریخی، فرهنگی این شخصیتها و دوم، مطالعه موارد استفادهای که در طول تاریخ از این شخصیتها شده است.
مطالعه شرایط کنونی و بازارسنجی در حوزه بازی و اسباب بازی بسیار مهم است. وقتی تصمیم میگیریم از عناصر یا شخصیتهای تاریخی دارای محتوای فرهنگی برای اسباببازی و بازیهای رایانهای یا حتی لوازمالتحریر استفاده کنیم همواره باید بخشی از مطالعاتمان معطوف به ریشههای تاریخی و کارکردهای فرهنگی آن باشد و بخشی دیگر، جنبههای خلاقانه و روزآمدی و کارآمدی آنها را در بر بگیرد.
بهروز رسانی و درک اقتضائات روز در طراحی کاراکتر خیلی مهم است. زمانیکه از بهروز رسانی حرف میزنیم باید توجه کنیم که شناخت و درک مفاهیم امروزی بسیار مهم است، زیرا شتاب تحولات در جهان زیاد است و ممکن است شاخصهای جذابیت و اثرگذاری یک کاراکتر به سرعت تغییر کند. در ادامه گفتوگوی مهر با آیدین مهدیزاده، کارشناس و منتقد حوزه صنایع فرهنگی درباره ظرفیتهای ادبی در خلق کاراکتر اسباببازی میآید:
بسیاری از کارشناسان، منتقدان، طراحان تولیدکنندگان در حوزه صنایع فرهنگی تاکید بر بومی بودن شخصیتها و کاراکترها دارند و زمانی که به آنان پیشنهاد داده میشود تا از شخصیتهای ادبی و تاریخی در کاراکترسازی و قهرمانسازی بهره ببرند، استقبال میشود اما در عمل میبینیم که ترجیحشان بر تولید کپیهایی محصولات غربی است، یا اقتباس از اسباببازیها و بازیهای فکری غربی! برای عملی ساختن بهرهگیری شخصیتهای ادبی چه راهکارهایی وجود دارد تا مسیر را به آن سمت سوق داد؟ پس شخصیتهای موجود در متون ادبی ما قابلیت تبدیل شدن به کاراکترهایی برای بازی و اسباب بازی را دارند و میتوانیم راه را برای اینگونه شخصیتها باز کنیم؟ و به نوعی به وجه مسالهمند بودن آنها توجه داشته باشیم؟
ظرفیتها در این حوزه وجود دارد و ما مقداری به آشتی حوزه ادبیات و طراحی در زمینه اسباببازی که اگر این اتفاق رخ دهد، پیشبینی من این است که خروجی خوبی داشته باشد. البته اگر به این هم فکر کنیم که این راه یک شبه یا چند ماه طی خواهد شد و به سرعت روال حرفهای را طی میکند، اشتباه است. اینکه طراح در عرض یک روز کتاب ادبی بخواند و تا فردایش ۱۰ نمونه اسباببازی بومی براساس ادبیات و تاریخمان طراحی کرده، بهنوعی نگاه سهلانگارانه است و باید بدانیم که انتقاد در این زمینه کمی منصفانه نیست. قطعاً این پروژه کاری سنگین است که نیازی به پژوهش و قدرت دارد هم طراح باید خیلی وقت بگذارد و هم نویسنده. به اعتقاد من این فعالیت با کار تیمی به سرانجام خواهد رسید که طراح اسباببازی، نویسنده، پژوهشگر و… در کنار هم موضوع اقتباس کاراکتر ادبی را پیش ببرند.
قرار گرفتن کارشناسان، منتقدان، طراحان، جامعهشناسان، انسانشناسان، روانشناسان کودک و… در کنار همدیگر و تشکیل اتاق فکر باید چگونه باشد، یا تشکیل این اتاق فکر بر عهده چه کسی یا چه نهادی باید باشد؟
به نظرم نهادهای دولتی و ارگانهایی که متولی این امر هستند، مثلاً کانون پرورش فکری در این زمینه فعالیتهایی را آغاز کرده و به اعتقاد من به سرانجام خوبی هم خواهد رسید. حالا این اتاق فکر در هر نهادی هم میتواند صورت بگیرد که نویسنده ادبی، طراح اسباببازی، تصویرگر و گرافیست در کنار هم اگر قرار بگیرند این ظرفیت در کشور وجود دارد که تبدیل به محصولات خوبی شوند که من حتی نوید بازارهای جهانی هم خدمت دوستان خواهم داد.
مسئلهای که در تشکیل اتاق فکر ادبا، طراحان، جامعهشناسان و روانشناسان وجود دارد این است که این کار باید بر عهده ارگان یا نهادی باشد که متولی فرهنگ هستند، که بسیار هم در حوزه تولید اسباببازی و حتی صنایع فرهنگی محدودند! بیشتر تولید اسباببازی در کشور بر عهده تولیدکنندگانی است که نمیتوانند در این راه هزینههای هنگفت داشته باشند و هزینههایی را صرف طراح و کارشناس و منتقد کنند حتی برای انتخاب کاراکتر و شخصیتها هم ترجیح میدهند کاراکترهایی همچون «فروزن»، «اسپایدرمن»، «بتمن»، «باباسفنجی» را انتخاب کنند که آزمون و خطا شدهاند و دارای محبوبیت و مقبولیت از سوی کودکاناند. با توجه به اینکه این پروژه باید همراه با پژوهش فراوان و هماندیشی کارشناسان صورت بگیرد چه راهحلی در این زمینه دارید؟
اینکه درباره تولیدکننده گفتید در نگاه اول حق با تولیدکننده است و در این شکی نیست. زمانیکه تولیدکننده محصولی را از سایت خارجی دانلود میکند در واقع با محصول شسته و رفته مواجه میشود این امر همانند فستفود عمل میکند. زیرا صرف دیدگاه اقتصادی به ما میگوید که در درجه اول کارهای شستهرفته شده را انجام دهیم ولی ما با ۳ حوزه مختلف مواجه هستیم که این مسئله از لحاظ اخلاقی نادرست است که تولیدکننده اسباببازیهای متنوع در دنیا را کپی کند و به خورد مردم دهد. بالاخره این نوع اسباببازیها که در خارج از کشور هم تولید میشوند سالهای سال برای طراحی آن زحمت کشیدند، آزمون و خطا کردند، با ادیتها، رفع اشکالات داشتند، در محافل مختلف آن محصول را شرکت دادند تا آن محصول به موفقیت رسیده است. این فکر خیلی سهلانگارانه است که بگوییم آنها به راحتی طراحی میکنند ولی ما باید یکسال بر روی هر محصول بگذاریم، خیر! آنها هم سالها تلاش میکنند تا محصول با کیفیتی را ارائه دهند و حتی آن محصول جهانی شود. اما تولیدکننده ایرانی بهراحتی به خود اجازه میدهد بدون درنظر گرفتن حق کپیرایت آن محصول را کپی کند.
کلاً تولیدکنندهها به کپیرایت هیچ اهمیتی نمیدهند و آن را نادیده میگیرند! این حتی در برخی موارد به ضرر خودشان است که شاید در بازار خارجی محصولاتشان به همین بهانه مورد مقبولیت واقع نشود؟!
ما میبینیم که در نمایشگاههای خارجی نزدیک به ۱۰ هزار محصول اسباببازی رونمایی شد. نکته دیگر اینکه اگر تولیدکننده تنها به بازار محدود خودش فکر میکند که حق هم دارد کپی کند و فقط از لحاظ اقتصادی پیشرفت کند. اما اگر بخواهیم به بازاری جهانی و حتی منطقهای فکر کنیم دیگر این شیوه کپیکاری و یا به عبارت دیگر اقتباسی جوابگو نیست. یعنی باید به تولیدکننده توضیح داده شود که اگر بخواهد تولید بالنده و نویی داشته باشد برای شرکت در نمایشگاه جهانی باید هزینه طراح پرداخت کند. طراحی یک محصول آبروی برای تولیدکننده خواهد بود.
از خرید و خواندن این رمانها پشیمان نمیشوید
بعضیها هم در انتخاب یک «رمان» خوب و امتحان پس داده مشکل دارند، در این جا چند رمانِ محبوب و مطمئن را گذاشتیم تا با خیال راحت بخرید و بخوانید.
بازمانده روز
«بازمانده روز» سومین کتاب نوشته کازئو ایشی گورو نویسنده انگلیسی-ژاپنی است که در سال ۱۹۸۹ موفق شد جایزه بوکر را از آن نویسنده اش کند. همانند دو رمان پیشین ایشی گورو، «بازمانده روز» هم از زبان اول شخص روایت میشود.
آقای استیونز، راوی داستان، سرپیش خدمت خانهای اشرافی در انگلستان است که خاطرات زندگی گذشته اش را در خلال اتفاقاتی که هم اکنون روی میدهد بازگو میکند. رمان خیره کنندهی ایشی گورو، داستان عاشقانهای همزمان ناراحت کننده و خنده آور، تأملی عمیق بر شرایط حاکم بر انسان مدرن، و مرثیهای برای انگلستان در زمان تغییرات سرنوشت ساز است.
در میان نقشها
آخرین رمان ویرجینیا وولف، بانوی رمان نویس، مقاله نویس، ناشر، منتقد و فمینیست انگلیسی است. نگارش این رمان، هم زمان با جنگ داخلی اسپانیا و به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان بوده است.
این اثر، نخستین بار پس از مرگ نویسنده در سال ۱۹۴۱ به چاپ رسید. نگاه وولف را به جنبههای تاریک زندگی و نیروهای شر معطوف کرد. همین امر به سمبولیسم غریب داستان زیبایی و بصیرت هولناکی بخشیده است. امروزه به باور بسیاری از منتقدان در میان نقشها شاهکار وولف محسوب میشود و زندهبودن مضامین داستان و تأکید و تأییدی است بر این مدعا.
از اعماق
«از اعماق» شامل نامهای طولانی است که وایلد از زندان ریدینگ برای دوستش آلفرد داگلس فرستاد. این نامه پنج سال بعد از مرگ شاعر به اهتمام دوست و وصیاش، رابرت راس، به صورت کتاب منتشر شد. «از اعماق» نقطه اوج زندگی و فلسفه وایلد است؛ و شاهدی تازه، و شاید سادهترین راه است بر اینکه چگونه هریک از تجارب او ارزش و معنی هنری به خود میگیرد. «از اعماق»، بیگمان بهترین نثر وایلد است. الهام غنایی در آن فارغ از تصنع است که در دیگر آثار او با آن همراه است. این الهام زندهترین و نهاییترین جنبه شاعر را آشکار میکند و به ما امکان میدهد که آثار دیگر او را از زاویه حقیقی آنها ببینیم.
رودین اثر ایوان تورگنیف
«رودین» اولین رمان ایوان تورگنیف است. او نوشتن این رمان را در سال ۱۸۵۵ آغاز کرد و برای اولین بار در سال ۱۸۵۶ در مجله ادبی سوورمنیک به چاپ رساند.
تورگنیف بر آن است که در شخص رودین نسل جوان آرمان پرست را به نمایش درآورد؛ نسلی که دلبسته فلسفهای نسبتا میان تهی است. داستان «رودین» بیانگر زندگی یک انسان روشنگر و در عین حال بی ثمر در دوران تقابل فرهنگ ارباب و رعیتی با انقلابها، شورشها و جنگهای پیوسته است.
مرگ قسطی اثر لویی فردینان سلین
«مرگ قسطی» دومین رمان لویی فردینان سلین، نویسنده بزرگ فرانسوی در سال ۱۹۳۶ منتشر شده است. «مرگ قسطی» کتابی است که در آن سلین از سختیهای روزهای کودکیاش میگوید.
روایت تلخ و گزنده اى که او در زندگى شخصیت هاى طبقه متوسط رو به زوال پاریس دارد؛ مخاطب را به نقطه اى مى رساند که به گزندگى زبان عادت مى کند و حتى به نویسنده حق مى دهد، طورى که انگار نوک پیکان همه این خشونت رو به خواننده است. سلین معتقد است کار نویسنده گفتن حقیقت است؛ حال هر قدر تلخ و گزنده.
یوسا با صداقت یک منتقد ادبی از بورخس نوشت
زمانی که خورخه لوییس بورخس در آمریکای لاتین فقط به عنوان یک آرژانتینی عجیبوغریب شناخته میشد، همه در فرانسه او را به عنوان بزرگترین نویسنده قرن بیستم میشناختند. سال ۱۹۶۳ ماریو بارگاس یوسا در پاریس بود، برای همین او توانست در مراسم بینالمللی ثبت اثر دست نویسنده «ویرانههای مدور» و «الف» شرکت کند.
آن موقع، این نویسنده ۲۷ ساله اهل پرو کتاب «شهر و سگها» را سال ۱۹۶۲ منتشر کرده بود و تازه داشت اوجگیری ادبی خود را آغاز میکرد، برای همین او هنوز مشغول کار به عنوان خبرنگار برای آرافآی بود. بنابراین وقتی کتابخانهدار نابینا ۶۴ ساله وارد پاریس شد، یوسا توانست با او مصاحبه کند.
او با احساسات غیرقابل انکار اما با رفتار رسمی یک خبرنگار از بورخس درباره یکی از ملاقاتهایش در برلین پرسید و بورخس هم با مزاح معمول خود پاسخ داد: «از این نظر خوشایند بود که توانستم با بسیاری از همکارانم صحبت کنم. اما در مورد نتایج آن کنگرهها، به نظرم کاملاً منفی هستند. به نظر میرسد زمانه باعث میشود اینطور باشیم. باعث تعجب و اندوه من بود که در ملاقات با جمعی از نویسندگان تا این حد کم درباره ادبیات صحبت شود و این همه به سیاست؛ موضوعی که خستهکننده است، پرداخته شود.»
این مصاحبه به یادماندنی بخشی از «نیم قرن با بورخس» است، کتابی جدید توسط ماریو بارگاس یوسا که در آن او تمام نوشتههای خود از دو مصاحبهاش (آخری در سال ۱۹۸۱ در بوینوس آیرس بود که بورخس خیلی از آن بدش آمد چون یوسا جرات کرد بگوید کسی در خانهاش خبررسانی میکند) و سخنرانیها، نقدها و مقالههایش درباره آثار نویسنده آرژانتینی را گرد هم آورده است. با وجود تمام تفاوتهای شخصی و ایدئولوژیکی که یوسا با بورخس داشت، او در این کتاب کیفیت یک منتقد ادبی را حفظ میکند و به آثار این نویسنده میپردازد که تا زمان مرگش در سال ۱۹۸۶ همیشه کاندیدای دریافت جایزه نوبل ادبیات بود.
نباید فراموش کرد که وقتی گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۸۲ و یوسا در سال ۲۰۱۰ جایزه نوبل ادبیات خود را دریافت کردند، هر دو در سخنرانیشان از بورخس یاد کردند و گفتند تعجبآور است که این نویسنده آرژانتینی نوبل نگرفته چون میتوان از او برای هر چیزی نقد کرد غیر از قابلیتهایش در نویسندگی.
صداقت یک منتقد ادبی که همیشه میداند چطور باید فراتر از تفاوتها حرکت کند، که در عین حال نشانی از علاقه و احترام بین نویسندگان هم هست، در شعری نمایان است که یوسا در ابتدای کتاب خود به بورخس تقدیم میکند. او همچنین مینویسد: «او زبان اسپانیایی پرتلاطم را که پر از صدا و خشم است، تبدیل به زبانی دقیق، ظریف و شفاف کرد. او از ظریفترین و شکیلترین نویسندگان دورانش بود.»
خواندن آثار نقد ادبی یوسا همیشه جالب است و میتواند تعجبآور باشد که وی تا چه حد میتواند کار حرفهایاش را فراتر از ایدههای سیاسی حفظ کند. این مسئله را میتوان آشکارا در نقدهایش از آثار گابریل گارسیا مارکز، فردی که با او دعوا کرده بود، یا مقالههایش درباره آثار خوان کارلوس اونتی دید.
یوسا رماننویس تمهای موضوعی عظیم و بورخس شاعر، مقالهنویس و داستانسرای دنیاهای خیالی و کتابخانههای بیپایان است. آثار آنها نمیتواند دیگر بیش از این متفاوت باشند، اما یوسا که کار نقد ادبی را از دوران دانشگاه آغاز کرد، در کتابش تفاوتها را کنار میگذارد.
در دومین مصاحبهای که یوسا در سال ۱۹۸۱ با بورخس انجام داد، کاملاً مشخص است که بورخس مصاحبه را جدی نگرفت. در کتاب یوسا، مخاطب میخواند که نویسنده پرویی به این نکته اشاره میکند که نام گربه بورخس، بِپو است. نویسنده آرژانتینی به یوسا گفت این نام را به افتخار گربه لرد بایرون انتخاب کرده است. اما آدولفو بیوی سزارس در کتاب خاطراتش میگوید: «میدانم که گربه بورخس (که واقعاً متعلق به دختر فنی، کارمندش است)، پپو نام داشت و بورخس به خاطر اینکه از آن اسم خوشش نمیآید آن را بپو، قهرمان شعر بایرون صدا میکرد.
شاید بخشش معجزهای باشد که نویسندگان بزرگ میتوانند ارایه کنند. همانطور که دبلیو. اچ. آدن نویسنده گفت، آثار نویسندگان میتواند بخشش آنها باشد. یوسا هم با جدیدترین کتاب خود بورخس را میبخشد و احتمالاً خوانندگان یوسا هم همین کار را خواهند کرد.
این کتاب در ۱۱۲ صفحه از سوی انتشارات آلفاگورا به زبان اسپانیایی منتشر شده است.
اخبار
ذائقه ایرانی تولید کردیم
۴۰ درصد بازار نوشتافزار ایرانی است
نشست خبری و افتتاحیه جشنواره سراسری ایران نوشت امروز صبح ۱۹ مردادماه، که یک ساعت دیرتر از زمان مقرر با حضور محمد یقینی مدیرعامل مجمع نوشتافزار و دبیر جشنواره سراسری ایراننوشت در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی برگزار شد.
محمد یقینی مدیرعامل مجمع نوشتافزار ایرانی اسلامی, در ابتدای این نشست درباره محصولات بازار نوشتافزار گفت: با توجه به محتوای خارجی نوشتافزار این جریان حس شد که باید به سمت تولید نوشتافزار ایرانی حرکت کنیم و نزدیک به ۱۰۰ تولیدکننده ایرانی به این نتیجه رسیدند که باید به سمت محصولات ایرانی حرکت کنند.او ادامه داد: تولیدکنندگان سعی داشتند که با خانوادهها و بچههایی که استفادهکنندگان نوشتافزار هستند ارتباط برقرار کردند تا نیاز آنان را برطرف کنند و الان میبینیم که نزدیک به ۴۰ درصد محصولات داخلی تولید میشود و ۶۰ درصد وارداتی هستند اما خب بعضی از محصولات مشابه ایرانی ندارند و مجبوریم که حتی از آن کالاها استفاده کنیم. یقینی درباره موضوع فرهنگ در نوشتافزار اظهار کرد: با توجه به اینکه نوشتافزار نزدیک به ۱۲ سال با بچه ها سروکار دارند و درجه الگوبرداری از شخصیتها و کاراکترها بسیار بالا است؛ میبینیم که بحث نوشتافزار اهمیت بالایی دارد. از همینرو باید در این زمینه دستاوردهای بیشتری را کسب کنیم. او گفت: با توجه به فروش خوب بازارهای خارجی تولیدکنندگان ایرانی محصولاتی را که تولید میکردند برند ایرانی بر رویش نمیزدند تا آن محصول به فروش برود اما با گذشت سالها تولیدکنندگان برند خودشان را تدوین کردند و این سالها میبینیم محصولات ایرانی که در زمانهای گذشته ضد ارزش به حساب میآمدند به کالاهای ارزشمند تبدیل شوند.یقینی درباره بحث ذائقهسازی در محصولات نوشتافزار گفت: در محصولات وارداتی بحث ذائقهسازی خیلی پررنگ و جدی دنبال نمیشود اما تولیدکنندگان ایرانی با ذائقهسازی توانستهاند بازار را از آن خود کنند.به گفته او، مجموعه نوشتافزار از فعالیتهای پویشهای مختلف برای مناطق محروم سعی دارد ۵۰۰ هزار بسته فرهنگی نوشتافزار را با کمک مردم و ستاد اجرایی حضرت امام (ره) میان مردم توزیع کند.مدیرعامل مجمع نوشتافزار گفت: جشنواره سالهای پیش در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار میشد که امسال به دلیل کرونا این جشنواره لغو شد و جشنواره سراسری ایراننوشت را شروع خواهیم کرد و در این جشنواره با عملیات فروشگاه اینترنتی و فروشگاه محلی صورت می گیرد. مردم به فروشگاه میتوانند مراجعه کنند و خرید خود را داشته باشند. او اظهار کرد: نزدیک به ۲۵ فروشگاه تخصصی ایران نوشت در شهرهای مختلف همچون، یزد، مشهد، تبریز، همدان و … فعالیتهایشان را شروع خواهند کرد و این جشنواره تا ۳۱ شهریور فعالیتشان را خواهند داشت.
کتاب جدید جورج بوش؛ ترکیبی از نقاشیها و نوشتههای او از مهاجران
گروه نشر کراون اعلام کرد کتاب «از میان خیلیها، یک نفر: پرترههایی از مهاجران آمریکا» روز دوم ماه مارس (۱۲ اسفند) منتشر خواهد شد. این کتاب شامل ۴۳ پرتره از مهاجران میشود که توسط چهلوسومین رییسجمهور آمریکا کشیده شدهاند. کتاب همچنین شامل چهار نقاشی چهار رنگ از مهاجرانی خواهد بود که او طی سالها شناخته است. در کنار این تصاویر مقالههای بیوگرافیکی بوش درباره هر یک از این شخصیتها منتشر میشود. بوش که بین سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۹ رییسجمهور بود، اغلب از نقش مهاجران در پیشبرد آمریکا تجلیل کرده و این موضوعی است که در تضاد با صحبتها و سیاستهای دونالد ترامپ قرار دارد. بوش وقتی رییسجمهور بود از یک لایحه اصلاحات مهاجرت حمایت کرد که در سال ۲۰۰۷ با مخالفت تعدادی از لیبرالها و جمهوریخواهان تصویب نشد. بوش در مقدمه کتاب جدید خود مینویسد «با وجود اینکه میدانم مهاجرت میتواند مسئلهای احساسی باشد، این ایده را رد میکنم که مسئلهای حزبی است. شاید آمریکاییترین مسئله باشد و باید مسئلهای باشد که ما را متحد میکند». وی اضافه میکند که نمیخواهد کتابش در فصل انتخابات آمریکا منتشر شود. بوش تا به حال از ترامپ یا رقیب دموکراتش جو بایدن در انتخابات پیش رو حمایت نکرده است. بوش در مقدمه نوشته: «امید من این است که این کتاب به ما کمک کند توجه جمعیمان را مطوف اثرات مثبتی بکنیم که مهاجران روی این کشور دارند.» این کتاب در کنار نمایشگاهی از راه میرسد که قرار است در مرکز ریاستجمهوری جورج دبلیو بوش در دالاس برگزار شود.
خانه نشر کراون در بیانیهای گفت: «هم کتاب «از میان خیلیها، یک نفر» و هم نمایشگاه که با همین نام برگزار میشود، شامل راهکارهایی شجاعانه و اصولمحور میشود که به طور جامعی به این باور رسیدگی میکنند که هر سالی که بدون درست کردن سیستم در هم شکسته این کشور میگذرد، فرصتی برای اطمینان حاصل کردن از رفاه، قدرت و امنیت کشورمان از دست میرود.»
این نخستین کتاب بوش نخواهد بود. کتاب خاطرات او با عنوان «نقاط تصمیم» که پس از خروج او از کاخ سفید منتشر شد، توانست بیش از ۳ میلیون نسخه بفروشد و از دیگر کتابهای او هم میتوان از «۴۱» درباره پدرش رییسجمهور جورج اچ. دبلیو. بوش و «پرترههای شجاعت» که مجموعهای از نقاشیهای او از کهنه سربازان ارتش بود، نام برد.
برنده جایزه بوکر: اینترنت شما را بچه میکند
دیبیسی پیر نویسنده هفت کتاب از جمله «خفاشها را رها کن»، کتابی راهنما برای نوشتن رمان و «ورنون گادلیتل» که در سال ۲۰۰۳ برنده جایزه بوکر شد، با یک کتاب جدید برگشته است.پیِر که سال ۱۹۶۱ با اسم پیتر فینلی در استرالیا به دنیا آمد، در مراسم دریافت جایزه بوکر، پولش را به دوستانی اهدا کرد که در دوران گذشته آنها را گول زده بود. او خودش میگوید قبلاً فردی فریبکار و معتاد بوده و دیبیسی هم مخفف «کثیف اما تمیز» است. او از خانه فعلیاش در کمبریجشایر، جایی که جدیدترین رمانش «در عین حال در شهر دوپامین» را نوشته که داستانی پادآرمانگرایانه و هجومانند درباره بیوهای است که در عصر نوآوری دیجیتال سعی در بزرگ کردن دو فرزند کوچک دارد، مصاحبهای با گاردین انجام داد.چه چیزی باعث شد تا این حد از تکنولوژیهای جدید و اینترنت در کتاب استفاده کنید؟
دوست داشتم کتابی درباره پروانهها یا چیزی مانند آن بنویسم اما خیلی مجذوب اتفاقهایی که دارد میافتد شدم. حدود پنج سال پیش کاملاً مشخص شد که ایده اینکه هر یک از ما به صورت آنلاین میتوانیم صدای خود را به گوش دیگران برسانیم دارد در مسیری متفاوت از آنچه فکر میکردیم حرکت میکند. دلیل این امر ارتباطات شیمیایی مغز و فرهنگ جرایم سازمانیافته و سودجویی است.
من به هیچ وجه تکنوفوب نیستم؛ بلکه این کتاب درباره اهداف به شدت نگرانکننده پشت تکنولوژیهای آنلاین است. داریم راه میرویم و میگوییم که صدایمان شنیده میشود، اما اینترنت شما را بچه میکند. وقتی از هر یک از این ابزارهای رسانههای اجتماعی استفاده میکنید به صورت اتوماتیک تبدیل به یک نوجوان شدهاید. آنها اینطور خلق شدهاند: ما مخلوقاتی هستیم که بسیار بیشتر از یک حقیقت، عاشق یک ایده هستیم و به این ترتیب میتوانیم حقایق بسیاری را نادیده بگیریم.
به این نتیجه رسیدهاید که منابع خلاقانهتان نسبت به زمانی که «ورنون گادلیتل» را نوشتید گستردهتر شدهاند؟
اوه بله مسلماً. برای حدود یک سال از زمانی که شروع به نوشتن این کتاب کردم این اشتباه را انجام دادم که فقط ۵ تا ۱۰ سال جلوتر را تصور کردم. چیزهای باحالی اختراع کردم اما تا پایان آن سال تمام آن تکنولوژیهای ابداعی تبدیل به اخبار قدیمی شده بودند.
اوایل کتاب به شخصیت اول داستان برچسب سوءاستفادهچی را میزنند چون دخترش را کتک میزند...
شخصیت «لانی» در دنیایی لیبرال از شانسهای دوم بزرگ شده بود. زندگی من از شانسهای دوم ساخته شده. اگر من را نبخشیده بودند و به من کمک نکرده بودند از زمین بلند شوم و روی پاهایم بایستم الان با شما صحبت نمیکردم. به نظرم راه درست هم همین است اما این مسئله دارد به سرعت از بین میرود. ممکن است بر پایه یک اشتباه کلاً از زندگی بیفتید.
لانی نگران بود که دخترش دارد بیش از حد سریع بزرگ میشود...
او مانند کامپیوتری میماند که کدش دیگر در سیستمهای مدرن اجرایی نمیشود و این در حالی است که بچهها با ویندوز ۱۰ به دنیا میآیند و او باید با آن کد کار کند. او طی این سالهای تغییر، به صورت نمادین در یک تونل بوده و داشته در فاضلاب کار میکرده است. باید او را در یک تونل فیزیکی قرار میدادم تا کاری کنم آن اتفاق نمادین جلوه پیدا کند. حالا او روی زمین است، شغلش را از دست داده و متوجه شده که دنیا تغییر کرده است. او به طور توجیهپذیری نگران است. گریزناپذیر است که احساس فردی از نسل من این باشد، اما حس من این است که کد لانی شریفتر از آن چیزی است که ما در نظر میگیریم و آزادی بیشتری دارد. وقتی لانی برای نخستین بار تلفن هوشمند میگیرد، متن کتاب هم به دو ستون تقسیم میشود. شما مقدار کار خارقالعادهای برای درست کردن این فرمت انجام دادهاید و نه فقط اتفاقهای اصلی دارد در سمت چپ میافتد، بلکه اخبار دیوانهواری هم سمت راست دیده میشود...نوشتن آن ستون سمت راست ۱۸ ماه طول کشید! تنها راهی بود که میتوانستم تجربه جلب توجه و حواس پرتی را به تصویر بکشم. برای همه نخواهد بود. هدف اصلیام این بود که ذهن شما تغییر کند: آن ستونهای سمت راست کاملاً مرتبط بودند و مجبور بودید تصمیم بگیرید که اول کل سمت چپ را بخوانید و دوباره برگردید یا در هر صفحه همزمان ستون چپ و راست را بخوانید و به این ترتیب تجربه روایت را بشکنید. اما در حالت فعلی میتوانید سمت راست را سریع بخوانید یا آن را نادیده بگیرید و روی ستون چپ تمرکز کنید. این یکی از پیشنهادهای ویراستار بود که به نظرم خیلی خوب عملی شد. صفحهبندی این کتاب کابوسوار بود چون یک کاما در نخستین ستون باعث میشود نظم ۲۰۰ صفحه به هم بخورد. همه خیلی خوشحال هستند که این لعنتی بالاخره چاپ شد!
درک روانشناسانه از آموزش موسیقی با ادگار ویلمز
«بنیانهای آموزش موسیقی به کودکان» نوشته ادگار ویلمز ششمین کتاب از «مجموعه موسیقی جهان» نشر افکار با ترجمه مهران پورمندان منتشر شد. این کتاب پیشتر با عنوان «بنیانهای آموزش موسیقی» توسط «نشر نقد افکار» منتشر و تجدید چاپ شده بود که نشر افکار ویرایش جدیدی از ترجمه را با برند «نشر افکار جدید» به مخاطبان به ویژه مربیان و مدرسان موسیقی عرضه کرده است.مترجم که پژوهشگر موسیقی و استاد دانشگاه است، در پیشگفتار خود ادگار ویلمز را چنان معرفی میکند: «نام و آثار ادگار ویلمز در ایران ناشناخته است، در حالی که او یکی از بزرگترین مربیان موسیقی کودک و از پیشگامان آن در جهان است. ویلمز در سال ۱۸۹۰ در لانکن بلژیک به دنیا آمد. در مدرسه هنرهای زیبای بروکسل به تحصیل پرداخت و از ۱۹۲۰ در پاریس اقامت گزید. در سرنوشت هنری او ریموند دانکن، موسیقیدان و خالق روش آمادهسازی بدن در هنرهای مرتبط با ژیمناستیک، امیل ژاک دالکروز، یکی از پیشگامان آموزش موسیقی کودک و خالق روشی به نام خود او، ارنست آنسرمه، آهنگساز و رهبر موسیقی سوئیسی، و سزار ژوفری فرانسوی، رهبر کر و خالق روش «دلهای شاد»، تأثیر قطعی به جای گذاشتند. ویلمز آموزشهای موسیقیایی خود را زیر نظر ترزا سورویا در سلفژ، ویلیام مونتیله در هارمونی و امیل ژاک-دالکروز در ریتم گذراند و پس از آن به گذراندن دورهای تحت عنوان «فلسفه موسیقی» با سورویا پرداخت و به تربیت حرکات جسمانی مرتبط با موسیقی به منظور تربیت ذهن علاقهمند شد. در سال ۱۹۳۴ اولین اثر مکتوب خود را تحت عنوان «بنیانهای روانشناختی آموزش موسیقی» به انتشار رسانید و با برگزاری کنفرانسهای متعدد به ترویج ایدهای که در آن مطرح کرده بود، پرداخت. از سال ۱۹۵۶ در کنسرواتوار موسیقی ژنو به تربیت مربیان آموزش موسیقی کودک روی آورد و تا سال ۱۹۷۱ این هدف را پیگیرانه دنبال کرد. در سال ۱۹۷۸ در ژنو چشم از جهان فرو بست.» مترجم همچنین درباره متد آموزش موسیقی ویلمز به کودکان مینویسد: «روش ادگار ویلمز در زمینه آموزش موسیقی که امروزه وجههای بینالمللی دارد، دارای ویژگیهای زیر است: آموزش موسیقی میبایست راهی برای شکوفایی انسان گردد و تمامی افراد، چه مستعد و چه غیرمستعد، میبایست بتوانند از این امکان که همانا موسیقی باشد، بهره جویند. نخستین گامها از ارزش بیکرانی برخوردارند. اگر اولین گامها درست برداشته شوند، حرکتهای بعدی طبق قوانین ساده زندگی، خود به خود طی خواهند شد. عمل موسیقایی بر هرگونه نظریهپردازی ذهنی متقدم است. عوامل بنیانی موسیقی همچون ریتم، ملودی، هارمونی، بداههنوازی و آهنگسازی میبایست همچون عوامل حیاتی در نظر گرفته شوند.» ادگار ویلمز در این کتاب با بررسی متدهای مختلف آموزش موسیقی در سنین مختلف، به ویژه متدهای مربیان موسیقی کودک، با دانش گسترده خود در زمینههای فلسفی و روانشناسی، اشکالات و دشواریهای پیش روی مربیان و هنرآموزان با سطوح استعدادهای متفاوت را برمیشمارد و راهکارهایی مبتنی بر تجربه خود و دانش پژوهشگران متعدد در حوزههای موسیقی و روانشناسی ارائه میکند. کتاب «بنیانهای آموزش موسیقی به کودکان» در ۲۳۰ صفحه قطع رقعی به بهای ۴۸ هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار دارد.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4333/20041/79813
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4333/20041/79814
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4333/20041/79815
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4333/20041/79816
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4333/20041/79817
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4333/20041/79818
|
عناوین این صفحه
- سهلانگارانه فکر نکنیم؛ طراحی اسباببازی یک شبه شکل نمیگیرد
- از خرید و خواندن این رمانها پشیمان نمیشوید
- یوسا با صداقت یک منتقد ادبی از بورخس نوشت
- اخبار
- برنده جایزه بوکر: اینترنت شما را بچه میکند
- درک روانشناسانه از آموزش موسیقی با ادگار ویلمز