|
سدسازی و خشکی، یا کشاورزی پایدار و احیا؟
دو راهی پایانی دریاچه ارومیه
نیو صدر
صحبتهای برخی مسئولان نسبت به شروع پروژههای سدسازی در اطراف دریاچه ارومیه، بسیاری را نسبت به خشکی آن نگران کرده است.
از مجلس صحبتهایی مبنی فشار برای اجرای برخی پروژههای سدسازی در دریاچه ارومیه به گوش میرسد، سدهایی که به گفته برخی کارشناسان میتوانند سد راه آب ورودی به این دریاچه نیمهجان شوند و مسیر آن را از سمت احیا به نابودی تغییر دهند.
مدتی پیش حجت الاسلام سید سلمان ذاکر نماینده مردم ارومیه، اعلام کرده بود که «در راستای احیای دریاچه ارومیه» با دستور وزیر نیرو ساخت دو سد نیمه کاره نازلو و باراندوز تکمیل میشوند و این کار برای «کشاورزی منطقه حائز اهمیت است.» این حرفها نگرانیهای زیادی درباره احیای دریاچه ارومیه به وجود آورده است، دریاچهای که چه به دلیل بارندگیها و چه به دلیل اقدامات انجام شده در بهترین وضعیت دهه اخیر قرار دارد.
او تنها نماینده موافق تکمیل سدسازیها نیست، انور حبیب زاده بوکانی، نماینده بوکان، هم چندی پیش در گفتوگویی با خانه ملت گفته بود که سد شهرچای یکی از مطالبات اصلی مردم است که در مجلس هفتم گلنک زنی شده و پس از صرف میلیارد تومان هزینه ادامه ساخت آن با مصوبه کارشناسی ستاد احیا تعطیل شد و باید در این مصوبه تجدید نظر شود چراکه سد سیمینه رود نقش مهمی در رونق کشاورزی و کاهش بیکاری و مهار آب های جاری و هدر رفتن آب های سطحی درمنطقه دارد، این سد می تواند به پایان برسد.
البته مسئولان میگویند، از سرگیری پروژههای سدسازی در اطراف دریاچه ارومیه ممکن نیست، مسعود تجریشی، معاون محیطزیست انسانی سازمان حفاظت محیطزیست و مدیر دفتر برنامهریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه، در همین رابطه به خبرآنلاین گفته بود: « قطعا میتوانیم نسبت به سدسازی سوالی مطرح کنیم اما به نظر من این رویه برگشتپذیر نیست و هیچ نشانهای هم وجود ندارد که این اتفاق رخ بدهد. همه ما دنبال خدمت هستیم، اما به نظر من ساخت این سدها تقریبا غیرممکن است.»
مصوبهای که سدسازی در اطراف دریاچه ارومیه را متوقف کرد در روزهای پایانی است؟
در واقع تجریشی به قانونی اشاره میکند که در سال ۱۳۹۳، چند ماه پس از تشکیل ستاد احیای دریاچه ارومیه، به تصویب رسید که بر اساس آن «کلیه طرحهای سدسازی در دست مطالعه و اجرایی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه» متوقف شدند.
این مصوبه چنین معنایی داشت که امکان ساخت چهار سد بزرگ سیمینهرود، لیلان، باراندوز و نازلو مجموعاً با ظرفیت تنظیم ۸۱۰ میلیون مترمکعب و ۲۹ سد استانی مجموعاً با ظرفیت تنظیم ۴۶۰ میلیون مترمکعب وجود ندارد و از سویی دیگر حقآبه دریاچه ارومیه هم باید پرداخت شود.
علیرضا شریعت، مدیر دفتر پایش ستاد احیای دریاچه ارومیه، در رابطه با علت تصویب چنین قانونی به خبرآنلاین میگوید: «براساس گزارش گروه تخصیص وزارت نیرو، مجموع عوامل طبیعی مثل کاهش بارش و افزایش دما، مسئول تنها ۳۱ درصد از بحران خشکی دریاچه ارومیه هستند و ۶۹ درصد مابقی، ماحصل عوامل انسانی مانند توسعه کشاورزی ناشی از ایجاد ظرفیت دسترسی به آب تنظیم شده بیشتر حاصل از احداث سدها و افزایش برداشت از منابع آب زیرزمینی بوده است.»
او افزود: «در واقع تمرکز گروههای تحقیقاتی دولتی و مستقل بر مسأله و با بهرهگیری از روشهای متنوع علمی، پرده از این حقیقت برداشته شد که استفاده فزاینده و بیرویه از منابع آب حوضه آبریز دریاچه ارومیه و بیتوجهی به نیاز زیستمحیطی دریاچه ارومیه، عامل اصلی بروز بحران بوده و تحقق احیای پایدار دریاچه ارومیه در گرو مدیریت برداشت از منابع آب تجدیدپذیر حوضه است.»
به همین دلیل ساخت سدهایی که مسیر آب را از دریاچه ارومیه به اراضی دیگر تغییر میدادند، متوقف شد، تا شاید دریاچه ارومیه در مسیر احیا قرار بگیرد. اما حالا یک سال بیشتر از پایان کار دولت و ستاد احیای دریاچه ارومیه باقی نمانده است و این میتواند به معنای پایان مصوبه و شروع پروژههای سدسازی و شاید خشکی دوباره دریاچه ارومیه باشد، موضوعی که به نظر میرسد برخی از مسئولین هم منتظر آن هستند.
براساس گزارش روابط عمومی استانداری آذربایجان غربی، محمدمهدی شهریاری استاندار این استان چندی پیش گفت که «امسال کار ستاد احیای دریاچه ارومیه پایان میپذیرد و درخواستهای زیادی درباره بهینهسازی مصرف آب در بخش کشاورزی داریم که در پی اجرای آن هستیم.» او همچنین گفته بود که با کار ستاد احیای دریاچه ارومیه، «محدودیت هایی برای حقابه کشاورزی اعمال و پروژه های سدسازی در دریاچه ارومیه متوقف شد.»
تاریخ دریاچه ارومیه نشان میدهد؛ سدسازی به معنای بحران است
تجربه بحرانی که دریاچه ارومیه را یک بار تا مرز خشکی برد، نشان میدهد که ساختوساز سدها در حوضه آبریز دریاچه اصلا به سود دریاچه ارومیه نیست و این سدها میتوانند میزان آب ورودی به دریاچه را کمتر و کمتر کنند.
در سال ۱۳۷۴ در این منطقه تنها دو سد بزرگ با قدرت تنظیم ۹۹۵میلیون متر مکعب آب وجود داشت، در سال ۱۳۹۲ تعداد این سدها به ۱۲ عدد رسید و وزارت نیرو مسئولیت تنظیم ۱۹۶۰ میلیون متر مکعب آب دیگر را برعهده گرفت، یعنی یک میلیارد متر مکعب بیشتر از ۳۰ سال قبل، در این میان هر سال تراز دریاچه کاهش پیدا کرد و کار به جایی رسید که بسیاری باور کنند دریاچه ارومیه کاملا خشک شده است.
شریعت میگوید: «برخلاف آنچه اخیراً گفته میشود که از سرگیری احداث سدها در راستای احیای دریاچه ارومیه است، تجربه تاریخی دریاچه ارومیه از احداث سدهای جدید در بازه زمانی ۱۳۷۴ الی ۱۳۹۲، یعنی همان بازه زمانی که افت تراز دریاچه ارومیه بیشتر از زمانهای دیگر رخ داده است، گواه ارتباط زمان بهرهبرداری هر سد با افت تراز دریاچه ارومیه است.ضمن اینکه همزمان با احداث هر یک از سدهای مذکور، روند افت تراز دریاچه ارومیه به دلیل بیتوجهی به حقابه زیستمحیطی آن، شتاب بیشتری به خود گرفته است.»
اگر نازلو و باراندوز ساخته شوند...
بعد از آن، در هفت سال اخیر خبری از احداث هیچ سدی در اطراف دریاچه نبود و از سوی دیگر با انجام برخی اقدامات مثل افزایش بهرهوری در بخش کشاورزی و از سویی افزایش بارندگیها وضعیت دریاچه ارومیه به شدت بهتر شد تا جایی که به گفته برخی از مسئولان با ادامه روند کنونی امکان احیای دریاچه تا سال ۱۴۰۶ وجود دارد.
اما با پایان کار ستاد احیای دریاچه ارومیه و خبرهایی که از همین حالا از مجلس و برخی مسئولان استانی میآید، به نظر میرسد اگر پروژه تکمیل سد نازلو و باراندوز اجرایی شود، این احتمال وجود دارد که مسیر نمودار تراز دریاچه ارومیه دوباره نزولی شود و بقای دریاچه ارومیه در خطر قرار بگیرد.
مدیر دفتر پایش ستاد احیای دریاچه ارومیه، در این رابطه میگوید: «مشخصا در مورد دو سد نازلو و باراندوز با ظرفیت ذخیرههای ۱۷۰ و ۹۱ میلیون مترمکعب، تجربه نشان میدهد با احداث آنها و در نتیجه توسعه مصارف کشاورزی در پایاب آنها، سهم تعریف شده برای این رودخانهها از کل نیاز زیستمحیطی دریاچه ارومیه در مجوز تخصیص منابع آب حوضه آبریز دریاچه ارومیه وزارت نیرو که به ترتیب ۱۱۷ و ۱۴۹ میلیون مترمکعب است، احقاق نخواهد شد و این، به معنای از دست رفتن سرمایههای مالی، علمی، اجرایی و اجتماعی مصرف شده در مسیر احیای دریاچه ارومیه است.»
دو راهی پایانی دریاچه ارومیه؛ سدسازی و خشکی، یا کشاورزی پایدار و احیا؟
به نظر میرسد، احداث این دو سد و شروع پروژههای بعدی، وضعیت اطراف دریاچه ارومیه را به همان شرایط سالها میرساند، بیشتر منابع آب صرف بخش کشاورزی میشود و پرداخت حقآبه دریاچه در خطر قرار میگیرد.
به گفته کارشناسان انجام اقداماتی دیگر هم میتواند، وضعیت کشاورزی را در اطراف دریاچه ارومیه بهبود ببخشد و نیازی به سدسازی برای بهبود شرایط کشاورزی در این منطقه وجود ندارد. تجریشی در رابطه با این موضوع به خبرآنلاین گفت: «ما در ایران به ازای هر متر معکب آب ۱.۵ دلار محصول دلار تولید می کنیم، در کشورهایی که روی کشاورزی خود کار کردهاند این عدد ۳ تا ۵ برابر است. این تصور که برای توسعه باید سدسازی انجام بشود برای دو دهه پیش است، تجربه ارومیه به ما اثبات کرده است که بین سدسازی و توسعه ارتباطی وجود ندارد.»
اما موافقان سدسازی، باور دارند که اجرای پروژههایشان راه حل بهبود وضعیت کشاورزی حوضه آبریز دریاچه، موضوعی که کارشناسان را را نسبت شروع به بحرانی دوباره در اطراف دریاچه ارومیهای که ۱۱هزار میلیارد هزینه احیای آن شده، نگران کرده است.
شریعت در این رابطه میگوید: «در شرایطی که عزم عمومی جامعه بر تحقق احیای دریاچه متمرکز است و دریاچه نیز به خاطر هفت سال تلاش شبانهروزی در شرایطی امیدآفرین قرار دارد، اینکه به جای حمایت از مدیریت مصرف آب و ترویج فرهنگ بهینهسازی مصرف به پدیده مردود احداث سدهای جدید برگردیم، روندی را شروع میکنیم در کوتاه مدت بقای دریاچه و در میان مدت سلامت مردم منطقه را تهدید میکند.»
خودروهای تاریخی کاربری سرو غذا پیدا کردند
در بخشی از مجموعه فرهنگی و تفریحی عباس آباد تعدادی از خودروهای تاریخی را به نمایش درآمده که هم کارکرد موزهای داشته باشند و هم بتوان از آنها برای سرو و تهیه غذا استفاده کرد. به عنوان مثال هامر یک کمپر نظامی دارد که با چیدمانی که برای آن تعریف شده به سرو غذا میپردازد. خودروها با ایده غذاهای ایرانی فراموش شده نیز کاربری داده شدهاند. در اینجا ۲۰ طرح غذایی با استفاده از نمایش خودروهای تاریخی وجود دارد که همه آنها در چهار زون تقسیم بندی شدهاند. در میان آنها میتوان پورشه دیزل ۱۹۴۶ را دید که به سرو آب میوههای طبیعی تغییر کاربری داده است. وسپای تولید ۱۹۴۲ متعلق به یکی از بانکها نیز که برای جابه جایی پول کاربرد داشته به همراه موتورهای جنگ جهانی در فضای رو باز تپههای عباس آباد تهران به نمایش درآمده است و گاهی نیروهای خدماتی محوطه، شیلنگ آب را روی آن میگیرند! این موزه کاربردی دو ماهی است که افتتاح شده است و بعد از ظهرها برای بازدید عموم در نظر گرفته شده است. هنوز این خودروها آن طور که باید برای بازدید مردم آماده نشدهاند. چون گاهی دیده میشود که کودکان پشت ماشینهای تاریخی مینشینند تا والدین آنها عکس بگیرند. اگرچه برای این خودروها تابلوی معرفی قرار داده شده و دور برخی از آنها طناب کشیده شده است اما همچنان حفاظت از آنها به درستی انجام نمیشود. چون به عنوان مثال در روز افتتاح این موزه ۶ نفر سوار موتور جنگ جهانی شدند به نحوی که بخشی از آن آسیب جدی دید این درحالی است که تعمیر خودرو یا موتورهای تاریخی به راحتی انجام نمیشود و بسیاری از تعمیرکاران آنها یا در قید حیات نیستند و یا قطعات این وسایل حمل و نقل دیگر موجود نیست. بنابراین باید حفاظت حداکثری از آنها میشد. این خودروها متعلق به مجموعه دار خودروهای تاریخی به نام امینی است که نیمی از وسایل حمل و نقل مجموعه تاریخی خود را در اینجا به نمایش گذاشته است. او قصد دارد تا این مجموعه را گستردهتر کند و در روزهای آینده استیجی برای این خودروها تعبیه کند البته اگر تا آن زمان آسیب جدی به این وسایل وارد نشود! این مجموعه که میتوان گفت وسیعترین نمایشگاه موزهای خودروهای تاریخی در فضای باز است خودروهایی دارد که هر کدام از آنها سرنوشت و تاریخی منحصر به فرد دارند و حتی ممکن است نمونهای از آنها دیگر در جهان وجود نداشته باشد. در میان این خودروها شورلت اسکول باس همان اتوبوس زرد رنگ بچههای مدرسه هم به چشم میخورد که توسط کمپانی آن هنوز هم برای همین کاربرد، تولید میشود. یا خودروی کمپر ویژه گردشگران که برای جابهجایی در شهرها مورد استفاده قرار میگیرد و در این محوطه همچنان دل هر گردشگر ایرانی و یا خارجی را میبرد. اولین خودروی الکتریکی سیتی کار تولید شده در آمریکا نیز که با تاریخ ایران گره خورده است در میان این خودروها به نمایش درآمده است که اگر کسی بداند چه سرنوشتی را طی کرده تا به تهران رسیده حتماً مانند صاحبش قدر آن را بیشتر میداند. از این مدل خودرو تنها یک نمونه به ایران وارد شد که آن هم پشت باغ کتاب برای بازدید در معرض دید قرار گرفته است.
ظلمستیزی گزینشی نمیشود
همه حق را بگوییم، نه بخشی را
وحید قاسمی، هم شاعر اهل بیت (ع) است، هم ذاکر اهل بیت (ع). همچنین در ضمن این فعالیتها که به بیان خود این فعالان «نوکری اهل بیت (ع)» محسوب میشود، او به جد و با پشتکار، مشغول کارهای پژوهشی در حوزه معارف دینی و آموزههای ائمه اطهار (ع) است؛ آنهم نه پژوهشهای صرفاً تاریخنگارانه و یادبودی، بلکه دغدغهمندی قاسمی بیشتر معطوف به حیات اجتماعی دیندارادانه در وضعیت امروز است و پژوهشهایش که کتاب هم شدهاند، قرارند به برخی از مسائل کنونی حیات اجتماعی دیندارانه پاسخ بدهند. به هر حال، با این شاعر و پژوهشگر دینی درباره اقتضائات، محدودیتها و پیچیدگیهای شعر عاشورایی حقطلبانه و سیاسی گفتوگو کردیم؛ هرگونه مختصرسازی دیدگاههای او در این مقدمه، ممکن است به کلیت و عمق بحث او آسیب وارد کند، پس مشروح گفتوگو را بخوانید؛
در خصوص شعر عاشورایی حقطلبانه که واجد نوعی موضعمندی مختص امروز هم باشد، یک چالش وجود دارد؛ از یکسو هم خود فرهنگ عاشورا و هم دستور بزرگان دین این است که شعرها و هیئتها به سمت سکولاریسم و سیاستزدایی نروند، اما از سوی دیگر هم ورود شاعران به عرصه اجتماعی سیاسی امروز ممکن است شعر را به دام نوعی سیاستزدگی و حتی جناحیبازیهای نامطلوبی بیندازد که نمونههای آن را هم کم نداشتیم. در این میانه چه اقتضائات و مولفههایی باید رعایت شود تا این آسیبهای دوسویه به شکلی برطرف شوند یا به حداقل برسند؟
اساساً ما برای اینکه بتوانیم از عاشورا درس بگیریم، درسی که یک بخش آن سیاسی است، یک بخش آن اجتماعی است، یک بخش آن فرهنگی و… است، قبا از هر چیز باید بیاییم جامعه آن دوران را که قبام امام حسین در آن انجام گرفته از جهات مختلفی واکاوی کنیم. این نکته خیلی مهم است. چون به نظر من کوفیان آن زمان، در بحث دینداری از مردم امروز ما خیلی جلوتر بودند؛ یعنی دینداری و تقید کوفیان سال ۶۰ و ۶۱ هجری به دین، از کلیت و غالب مردم ما، بسیار جلوتر بوده و قطعاً آنها به لحاظ ظاهری دیندارتر از مردم ما بودهاند.
ببینید، وقتی آنها نامه مینویسند به حضرت اباعبدالله (ع) و ایشان را دعوت میکنند به کوفه، معروف است که در بسیاری از نامهها نوشته بودند شما بیایید که شاخههای درختان باغهای ما آنقدر بار داده که فلان؛ یا نوشته بودند بیایید که همه چیز اینجا برای حضور شما و خانواده شما مهیا است و… و این مضامین و نشانههای دیگری هم که در این نامهها منتقل شده، نشان میدهد که کوفیان آن دوران به یک رفاه نسبی رسیده بودند و در بطن این رفاه اینگونه منتظر امامشان بوده و از او دعوت کردهاند.
امروز من خودم، اگر بخواهم بروم به باغی و مثلاً تفریحی بکنم، یا بار میوههای باغم را ببینیم و… خیلی کم پیش میآید که یاد امام زمان (عج) بیفتم! ولی کوفیان آن زمان، وقتی میوههای باغشان را میبینند و برکت مالشان برایشان جلوه میکند، یاد امامشان هستند و به این واسطه امام را دعوت میکنند. بنابراین ما باید ببینیم در این وضعیت تاریخی، چه شده است که آنها بعد از مدتی امام حسین (ع) را رها کردند. به نظر من این تحلیل و واکاوی خیلی مهم است و میتواند به ما کمک کند تا از عاشورا به درستی درس بگیریم و آن را با شرایط کنونی بسنجیم و در این زمینه پیامهای اجتماعی و تاریخی و سیاسی این واقعه را هم درست منتقل کنیم.
حالا در همین راستا و زمینه تاریخی اجتماعی باید بیاییم آن مفاهیمی که در بحث از فرهنگ عاشورا مطرح است، مثلاً آزادگی، یا ظلمستیزی و… درست و دقیق بفهمیم و اگر قرار است در حوزه سیاست وارد کنیم با یک نگرش عمقیافته این کار را انجام بدهیم. مثلاً وقتی ما میگوییم «آزادگی»، آیا باید با همه دارای این آزادگی باشیم یا نه، فقط با برخی؟ بگذاریم رک بگویم، وقتی ما میگوییم «آزادگی»، قرار نیست جلوی غرب بایستیم ولی بیاییم جلوی شرق گردنمان را کج کنیم! اینکه نمیتواند مصداق درستی برای آزادگی باشد.
بنابراین قضیایا به نظر من از پیچیدگی خاصی برخوردار است؛ یک گفتاری از آیتالله بهجت رضوان الله تعالی علیه موجود است که به صورت متن هم درآمده. این گفتار درباره آن گفتگوهاییست که بین امام حسین (ع) و عمر سعد ملعون رخ میدهد؛ یک جایی از این گفتوگو آن ملعون میگوید به من دستور دادهاند یا با تو بجنگیم و تو را بکشیم، یا تو را دستبسته ببریم پیش عبیدالله بن زیاد (لعنتالله علیه). حضرت در پاسخ میفرمایند من به هیچکدام از اینها تن نمیدهم و جالب است که حضرت خودشان راه سومی را پیشنهاد میفرمایند! آیتالله بهجت در آن گفتار میگویند امام فرمود بگذارید من میروم شام و این قضیه را با خود یزید فیصله میدهم! این خیلی نکته جالبی است که کمتر هم نقل شده است. اینجا حضرت دارند به ما یک نوع دیپلماسی را که ما کمتر درباره آن سخن گفتهایم.
به هر حال، حرفم این است که وقتی این مسائل و وضعیت تاریخی اجتماعی را درست واکاوی نکردهایم، برخی میآیند میگویند که امام حسین (ع) دست زن و بچهاش را گرفت و برد در بیابانها و هم خودش کشته شد و هم زن و بچهاش اسیر شدند و…! یعنی عدم تبیین و واکاوی درست ما از قضیه، باعث ایجاد برخی شبهات شده که اساساً هیچ مبنایی ندارد. حالا بماند که ما بدون تبیین درست این مسائل نتوانستیم آن درسهای فرهنگی و سیاسی را اولاً درست درک کنیم و ثانیاً آنها را از دل این تاریخ و بیرون بکشیم و به مخاطب منتقل کنیم.
موافقم، اما اگر حالا نخواهیم یا اقتضائات این را نداشته باشیم که خیلی بنیادین و یا ریزبینانه در نظر بگیریم، به نظرم استبعادی ندارد که اگر ظلمی را در دیدیم، سکوت نکنیم، شعرمان واجد مضامین ظلمستیزانه و عدالتمحورانه باشد، بدون اینکه بخواهیم این ظلمها را با ظلمهای سال ۶۱ هجری مقایسه کنیم و ببنیم کیفیتشان چقدر به هم نزدیک یا دور است. در همین معنای متعارف و عرفی ظلمستیزی و… آیا شاعر موضعمند باشد؟
ببینید، اتفاقاً یکی از مفاهیم و پیامها یا دستاوردهای مهم عاشورا که همین بحث ظلمستیزی ما را وارد برخی پیچیدگیها میکند که باید مد نظر ما باشد؛ خیلیها میگویند و از جمله خودمان هم بارها گفتیم که باید در شعر و نوحه و مجالسمان این پیام ظلمستیزی را داشته باشیم! اما اینها فقط یک تاکید و یک واژه کلی و دمدستی است که اصلاً مصادیقش را مشخص نکردهایم و به دست ندادهایم. یعنی ما معنا و مفهوم و مصادیق این ظلم تبیین نشده و تعریفی از آنها ارائه نشده است. تازه، ظلمستیزی چطور و چگونه باید باشد؟ با چه ابزاری و با چه محدودیتهایی مواجه است و…؟
در این وضعیت، آنچه که از ظلمستیزی میبینیم، فقط یکی از زیرشاخهای ظلمستیزی تحت عنوان «استکبارستیزی» است و آن هم فقط در خصوص آمریکا و اسرائیل به آن میپردازیم. آیا فقط همین است؟ به نظر من ما باید در خصوص این دستاورد و پیامهای مهم عاشورا بیاییم تبارشناسی کنیم به شکل دقیق و مصداقی آن را بیرون بکشیم. این ظلمستیزی چه مصادیقی را در برمیگیرد و چه مصادیقی را در برنمیگیرد؟! حتی باید بررسی کنیم که اگر شما فقط روی برخی ازظلمها دست بگذارید و به برخی دیگر از انواع و اقسام ظلم نپردازید، چه تبعاتی میتواند داشته باشد و آیا اصلاً چنین چیزی مجاز است و میتوان کسی را که اینگونه ظلمستیزی میکند، تشویق کرد و به او عنوان «شاعر ظلمستیز» داد؟! به نظرم اینها مسائل مهمی است که ما هنوز به آن نپرداختهایم.
اتفاقاً ما با همین مفهوم ظلم و ظلمستیزی خیلی درگیریم و هنوز در آن گیر داریم. آیا مثلاً این بلایی که ما داریم سر محیطزیست میآوردیم، ظلم نیست؟ به نظر شخص من که هم ظلم به خودمان است، هم ظلم به نسل آیندهمان است! یا مثالی که همین روزها پیش چشم ماست؛ این کارگران شرکت هفتتپه و خیلی کارگردان دیگر! الان کارگران هفتتپه بیشتر از دو ماه است که اعتصاب کردهاند، چون حقوق و مزایایشان را پرداخت نکردهاند. آیا به اینها ظلم شده است یا نشده است؟ و آیا ما به اینها پرداختهایم؟ ما چقدر روایت و حدیث داریم درباره حقوق کارگران؟ آیا این ظلم نیست؟ پس اگر ما قرار است ظلمستیز باشیم، باید به تمام زوایای این ظلمها چه در داخل و چه در خارج بپردازیم، نه اینکه گزینشی برخورد کنیم.
موافقم، حالا سوال این است که آیا همین گزینشی برخورد کردن نیست که به نوعی برخی شاعران دغدغهمند را به سمتی میبرد که میتوانیم دربارهشان حکم به نوعی سیاستبازی و جناحیگرایی بکنیم؟ یعنی همین غفلت از وجوه متنوع ظلم نیست که ممکن است در مخاطب این احساس را بوجود آورد که شاعر با این گزینشی عمل کردن و موضع گرفتن دچار نوعی سیاستزدگی یا شعارزدگی شده است؟
همین است. درباره این سیاستزدگی و شعارزدگی ما باید به تمام جوانب ظلمستیزی برسیم. اگر امروز میآییم برای یمن شعر میخوانیم و باید هم بخوانیم و از مظلومان دفاع کنیم، فردا هم باید بیاییم بگوییم که کارگرهای ما چرا وضعشان اینطور است و چرا این نوع خصوصیسازی این بلاها را سرشان آورده است! چون مخاطب و مردم ما به طور کلی، باشعورند و میفهمند و انصاف را تشخیص میدهند. من به شخصه همیشه به «خردِ جمعی» احترام میگذارم و مردم را با شعور میدانم؛ چون دارم برایشان تولید محتوا میکنم بر همین مبنا جلو میروم.
معتقدم یک بخش وسیعی که گاهی ما را به سیاستزدگی و شعارزدگی و جناحیبازی و… متهم میکنند، به این دلیل است که ما به همه جوانب ظلم نپرداختهایم؛ اگر ما به ظلم در همه جوانبش بپردازیم دیگر این را نمیگویند. میگویند اینها انصاف دارند و فقط به سوریه و یمن و فلسطین نمیپردازند، بلکه مشکلات داخل کشور را هم میبینند. این خیلی مهم است. اگر به همه بپردازیم و در این راستا اعتدال را رعایت کنیم، دیگر کسی ما را متهم به شعارزدگی و سیاستزدگی نمیکنند.
بگذارید یک مثال عینی از رویکرد گزینشی برخورد کردن بزنم تا ضرورت اینکه ما باید با کلیت معارف اهل بیت (ع) همراه بشویم، نه فقط با بخشی از آن روشن شود: ما یک حدیثی داریم که از حضرت علی (ع) است؛ حضرت میفرمایند «نادان کسی است که دشمن را دستکم بشمرد، و نادانتر از او کسی است که دشمن را عصبانی کند». خب ما الان در کشورمان و در ساختار حاکمیت دو تا جناح فکری و سیاسی مختلف داریم که یکی مثلاً اصول و بنیادهایی دارد و میتوانند از بخش اول این حدیث استفاده کند و بگوید طرف مقابل ما دشمن را دستکم میگیرد. از آن طرف، طیف مقابل این جریان هم میتواند از بخش دوم این حدیث بر علیه جریان مقابلش استفاده کند. بنابراین مسئله صفر و صدی نیست که شاعر بخواهد یک حرف مطلق بزند و باید فرمول همه چیز را روشن کند. آنچه که مسلم است این است که ما باید حق را بگوییم و همه حق را مد نظر داشته باشیم، نه فقط بخشی از آن را.
به عبارت دیگر ما برای جلوگیری از این انگهای جناحیبازی و سیاسیکاری باید مراقب باشیم که برداشتهای ما از سیره اهل بیت (ع) مقطعی، موضعی، فردی و منفعتطلبانه نباشد؛ یعنی بگوییم حالا اینجایش به نفع ماست برداریم و بقیه را نگوییم! نه به هیچوجه نباید چنین کاری بکنیم. ما باید تعهد تمام و کمال به متن داشته باشیم. باید مصلحت و منفعت را کنار بگذاریم و الا کارمان به انحراف کشیده خواهد شد. ما گاهی که رجوع میکنیم به متن سیره اهل بیت (ع)، میبینیم محتوای آن به ضرر ماست، ولی عیبی ندارد، ممکن است ما گاهی مسیری را اشتباه رفته باشیم و حالا که رجوع میکنیم، میبنیم غلط بوده و حالا باید درستش کنیم. اما با اینکه این را تشخیص میدهیم، متاسفانه میگوییم به مصلحت نیست این را بیان کنیم و بیانش نمیکنیم! نباید اینطور باشد، بلکه شاید راه نجات ما این است که به حقیقت متعهد باشیم، نه به مصلحت.
یک مسئله مهم دیگر هم این است که ما به عنوان شاعر موضعمند در چه موقعیتی قرار گرفتهایم. یعنی در بحث از سیاستزدگی و شعارزدگی آن موقعیتی که شما در آن، پیام خود را عرضه میکنید، خیلی مهم است. یک وقتی من در هیئت هستم و دارم یک موضع سیاسی را بیان میکنم، یعنی مثلاً نقل تاریخ میکنم و برداشتی از آن ارائه میدهم و موضع سیاسی خودم را بیان میکنم. باز یعنی من روی منبری در یک جلسه مذهبی مستقل دارم حرف میزنم، این وضعیت معمولاً یک برداشت منصفانهای را در مخاطب برمیانگیزد. ولی یکوقت من میروم در میتینگ و ستاد انتخاباتی یک نامزد ریاست جمهوری یا نماینده مجلس و… همین موضع سیاسی را مطرح میکنم! اینجا اگر من حرف معصوم و آیه قران هم بخوانم، یک برچسب سیاستزدگی و جناحیبازی به آن میچسبد. این خیلی نکته مهمی است. هر چند که به طور کلی شما نمیتوانید همه برداشتها را کنترل کنید، ممکن است در همان جلسه مذهبی هم کسی بر مبنای نگاه خودش حرف شما را برداشت کند و به آن برچسب سیاستزدگی و جناحیبازی بزند.
با وجود همه اینها، حالا گاهی شاعر مصداقسازیهایی میکند و مثلاً شخصیتهای امروزی در عرصه سیاست و حمکرانی را با چهرههایی از ماجرای سال ۶۱ مقایسه میکند، با توجه به تفاوتهای تاریخی و جغرافیای فرهنگی ما با آن زمان، این مصداقیابی و مصداقسازیها تا چه حد میتواند درست یا غلط باشد و آیا شاعر مجاز است این کار را بکند؟
حنیف طاهری: چرا امامان جماعت، هیأتها را از مساجد بیرون میکنند؟
حنیف طاهری مداح اهل بیت (ع) با اشاره به ضرورت حضور و مشارکت جوانان در امور مدیریتی مساجد و هیأتها اظهار داشت: طبیعتاً برای انجام یک کار باید از ظرفیت جوانان استفاده کرد و بدون حضور آنان اتفاق نمیافتد. البته حضور یک بزرگتر و فرد باتجربه برای نظارت بر کار لازم است تا فرضاً بگوید، اینجا حواستان باشد و مشورت دهد، اما کار باید دست جوانان باشد.
وی افزود: من چند سال دیگر میخواهم مداحی کنم؟ در حوزه مداحی باید چند نفر را کنار خودم داشته باشم تا کار کنند و با حمایتهای من بعد از ۵ ـ ۶ سال، آنها در جلسات بخوانند. در حوزه هیاتداری نیز همین روند باید باشد؛ یعنی در برگزاری جلسات هیات باید قشر جوان حضور پیدا کنند. بعد از چندسالی آنها ناظر و مشاور شوند و نفر دیگری جای او بیاید و کار انجام دهد.
ضرورت کادرسازی در هیأت امام حسین
طاهری با اشار به اینکه در هیات امام حسین باید کادرسازی شود، تصریح کرد: اگر این مهم رخ ندهد، کار به کِسلی و سکون میرسد زیرا فکر افراد یک مدل است، درحالی که حضور نیروهای جوان، فارغ از انجام کار عملی، موجب ایدهپردازی میشود. این ایده و تفکرهای جدید تحت نظارت بزرگترها، با نیروی جوانان اجرایی میشود. بسیاری از هیاتها به خاطر اینکه جوانان را جذب نکردند، یعنی بزرگترها، پسرها و خانوادههایشان را نتوانستند به هیأت بیاورند، در یک رنج سنی باقی مانده و به شدت از لحاظ ظاهر و محتوا اُفت کردهاند.
چرا مساجد، نمازخانه شدند؟
این مداح اهل بیت(ع) با اشاره به اینکه متاسفانه مساجد کشور نیز امروزه به این مشکل دچار شدهاند، گفت: متاسفانه مساجد ما امروز با یک نمازخانه بینجادهای هیچ تفاوتی ندارند. برخی امامان جماعت در مناسبتهای خاص برنامههایی اجرا میکنند اما چند مسجد این کار را میکنند؟ ما از مسجد هیأتی شدیم و همه چیز را در مسجد یاد گرفتیم ولی امروز مسجد برنامهای ندارد.
امور مساجد وظیفهاش چیست؟
وی با بیان اینکه امور مساجد یک بار واضح توضیح دهد چه وظایفی دارد، گفت: در هیأت ما به فردی، میگوییم کار انجام دادی، دست شما را هم میبوسیم و با حفظ جایگاه شما را در صدر مجلس مینشانیم و همیشه، همه باید به شما احترام بگذارند. در مساجد هم اینگونه باید باشد. برخی ائمه جماعت مساجد دیگر توان انجام کار و نوآوری را ندارند. دیگر کافی است. کاری از دست آنها برنمیآید و جوانها باید وارد میدان شوند. تاریخ حضور و مسئولیت یک امام جماعت چه زمانی تمام میشود؟ آنها تا چه زمانی باید مسجد را اداره کند؟
طاهری گفت: مسجد نیروگاه هستهای نیست که شما بخواهید برای آن برنامه خاصی بریزید. کار مشخص دارد. فرضاً عیدغدیر تزیین کنید یا در مناسبتهای شهادت، دسته عزاداری داشته باشید و برنامههای کلانتر محتوایی، فرهنگی و تربیتی اجرایی کنید اما امروز مساجد در امور بسیار سادهای لنگ میزنند.
ادارهای شدن آفت مساجد است
این مداح اهل بیت (ع) با بیان اینکه آفت مساجد ما امروز این است که مانند اداره شدهاند، گفت: مساجد امروز ادارهای مدیریت میشود؛ در حالی که مسجد مردمیترین نهاد مملکت است. انقلاب ما داخل مساجد و هیأتها جرقههایش زده شد و تمام اتفاقات بزرگ داخل مساجد ما رخ داده است. امروز چرا مساجد ما باید اینگونه شود؟
چرا هیأتها را از مساجد بیرون میکنید؟
وی با اشاره به اینکه جوانی که تا ۲۰ سالگی پایش به مسجد باز نشده یا پای ثابت به مسجد نمیرود، چگونه میتوان مسجدی کرد، گفت: این آفت بزرگی است. در پی این سوءمدیریتها امروز هیأت را در مقابل مسجد قرار میدهند؟ برخی ائمه جماعت، هیأتها را از مساجد بیرون میکنند. آقایان مسئول امور مساجد، رسیدگی کنند. فرضاً ۲۰ تا هیات شاخص را انتخاب کنند، ۲۰ تا مسجد شاخص را هم در نظر بگیرند و فضا را برای حضور آنان در مسجد ایجاد کنند. سپس از آنها کار بخواهند. اگر هیاتی هم اشتباه کرد به او تذکر بدهند. خواهند دید که قطعا آن هیات هم گوش میکند.
طاهری با بیان اینکه در تهران این همه مسجد وجود دارد، اما همه هیاتیها دنبال این هستند که حسینیه بسازند، گفت: اینها خرج اضافی است، اما مشکل این است که جا ندارند. مسجد که ملک پدری برخی نیست. آقای امام جماعت ۹۰ ساله را موظف کنید فقط نماز بخواند، اما مدیریت مسجد را به یک جوان واگذار کند. آن زمان خواهید دید که مسجد چگونه جذاب میشود.در گذشته محرمها مساجد شلوغ میشد، اما امروز حسینیهها شلوغ است این مداح اهل بیت (ع) با اشاره به اینکه برخی امامان جماعت، افراد را از مسجد فراری میدهند، گفت: مساجد ما منفعل هستند. زمانی خاطرم است که در ایام محرم مساجد شلوغ میشد، اما امروز فقط تکیهها و حسینیهها شلوغ میشود و در مساجد خبری نیست.
پایگاه هیأت به مساجد برود، موجب جذب جوانان است
وی با بیان اینکه برای مسئول امور مساجد، چه بدی دارد که ۲ هزار جوان در مساجد شما سینه بزنند؟ افزود: ما در محرمها، عزاداری خود را در یک مسجد برپا میکنیم. شب عاشورا این مسجد موقع نماز جماعت پر میشود و تماما جوانها در صفوف نماز حضور دارند. اگر امام جماعت یک روی خوش نشان دهد، آنها فردا شب هم برای نماز به مسجد نمیآیند؟ اما این افراد فردای عاشورا از مسجد خداحافظی میکنند تا عاشورای سال دیگر، زیرا هیأت را از مسجد بیرون میکنید. اما اگر شما پایگاه این هیأت را مسجد قرار میدادید، جوانها در طول سال با شما آشنا میشدند و کار فرهنگی هم میکردند.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4350/20181/80372
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4350/20181/80373
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4350/20181/80374
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4350/20181/80375
|
عناوین این صفحه
- دو راهی پایانی دریاچه ارومیه
- خودروهای تاریخی کاربری سرو غذا پیدا کردند
- همه حق را بگوییم، نه بخشی را
- حنیف طاهری: چرا امامان جماعت، هیأتها را از مساجد بیرون میکنند؟