|
«حاج نادعلی» هم جنگید، هم مداحی کرد، هم ۳ پسرش را داد
مداحان اهل بیت (ع) در برهههای مختلف تاریخ انقلاب اسلامی نقشآفرین بودند؛ به حدی که میتوان گفت در شکلگیری انقلاب و بقای آن تاکنون، مداحان اثرگذار بودند و هرجایی که نیاز بوده است به میدان آمدند و وظیفه تبلیغی و فرهنگی خود را ایفا کردند تا بسیج نیروها برای خنثیسازی تلاشهای دشمنان را ایجاد شود.
مداحی که پدر ۳ شهید بود
در دوران دفاع مقدس نیز مداحان بسیاری حضور داشتند که از جمله آنها میتوان به حاج نادعلی کربلایی از مداحان مشهور غرب تهران اشاره کرد که هم خود رزمنده بود و هم سه فرزندش محسن، مجید و حسین کربلایی در دفاع مقدس به شهادت رسیدند.
حاج نادعلی در سال ۱۳۰۱ شمسی در قلعه جی تهران به دنیا آمد. به علت فقر از سن ۸ سالگی مجبور به کار شد؛ تنها دو سال نخست ابتدایی را در مدرسه روزانه درس خواند و بقیه تحصیلاتش را تا ششم ابتدایی در مدرسه شبانه ادامه داد. مادر بزرگش از ۸ سالگی سرپرستی نادعلی را برعهده گرفت. او که قرآن را از حفظ بود و با سر سوزن ذوقی که داشت، شعر هم میگفت،کربلایی را از کودکی به شعر و شاعری علاقهمند کرد. به حدی که او حتی گاهی با مادربزرگ مشاعره هم میکرد.
کارهایی که نادعلی کربلایی در طول عمر خود کرد
نادعلی کربلایی از کودکی برای گذران زندگیاش کارهای زیادی را تجربه کرد، از کشاورزی و گاوداری گرفته تا چند سالی خرازی و نانوایی، اما این مشاغل راضیاش نکرد؛ علاقهاش به اهل بیت (ع) بالاخره او را در جرگه مداحان قرار داد و تا آخر عمر جز مداحی کار دیگری انجام نداد. کربلایی در آغاز راه، بسیار سعی کرد نوحههایش را خود بسراید، اما توفیقی نیافت تا اینکه حادثهای زمینه اجابت این خواسته را فراهم کرد.
حادثهای که زندگی نادعلی را تغییر داد
حاج مصطفی خورسندی، رئیس کانون مداحان و شاعران آئینی و از شاگردان حاج نادعلی میگوید: «حاجی تصادفی میکند که پایش کاملاً از کار میافتد. در بیمارستان به او میگویند باید قطع شود. او میگوید باید از کسی اجازه بگیرم. خودش میگفت: «رفتم مشهد و شروع به گریه کردم. استادم به من گفته بود با امام رضا (ع) با تکلف صحبت نکن و ساده خواستهات را بگو. در حال صحبت بودم که فردی با لکنت زبان که به او «لالی» میگفتند، به حرم آمد و با همان نوع تکلمش گفت: یا امام رضا این مداح و شاعر شماست، کمکش کن. او میگفت و من گریه میکردم تا بیهوش شدم. به هوش که آمدم، بلند شدم و راه افتادم و کلاً عصا را جا گذاشتم. بعد از چند قدمی یادم افتاد که این مشکل را داشتم. برگشتم و عصاها را برداشتم و از حرم خارج شدم.» نادعلی کربلایی دیده بود که پردهها کنار رفته و چهره واقعی افراد را میبیند. به کنار ضریح برمیگردد و میگوید یا امام رضا من طاقت چشم باطنی را ندارم. آن را از من بگیر. بعد از آن، ایشان طبع شعریاش باز میشود.»
نادعلی کربلایی همان لحظه از امام هشتم (ع) خواست تا طبع شعر و صدای خوش به ایشان عنایت کند. هنوز از دلش نگذشته بود که همان جا طبعش گویا میشود و میسراید: «سلمان صفت، تو میکده دل خراب کن/ تا دل شود ز موهبت مصطفی درست».
به ملکالموت بگویید بعد چاپ کتاب بیاید!
کربلایی از آن پس به سرودن شعر پرداخت و حاصل ۳۰ سال شاعری ایشان، ۱۴ جلد کتاب شامل ارمغان کربلا ۱، ارمغان کربلا ۲، ارمغان کربلا ۳، شکوفههای غم ۱، شکوفههای غم ۲، ارمغان شهید، شهید گمنام، دیوان طالع، دیوان راهیان نور، دیوان کاروان عشق، دیوان گلزار کربلایی، مقتل سالار شهیدان، فاطمه زهرا (س)، صحیفه ایثار و نوحهسرایان است.
خورسندی میگوید: «زمانی که استاد، کتاب شعر ارمغان ۲ خود را برای چاپ فرستاده بود، حالش به شدت بد میشود، به حدی که او را رو به قبله قرار میدهند و به نوعی تمام میکند. خودش تعریف میکرد: دیدم انسان قد بلند و زیبارویی که یک دسته ریحان در دست دارد، سمت من آمد. احساس کردم ملکالموت است. گفتم یا حسین یا حسین، به من گفتند امام حسین کنارت است، حرفت را بگو. من دست ایشان را دیدم، اما صورتش را ندیدم. به ایشان گفتم: من شب تا صبح بیداری کشیدم و شعرها را نوشتم، اما چاپ نشده است به ملک الموت بگویید برود بعد از چاپ بیاید. تعریف میکرد، ملکالموت دست به سینه گذاشت و عقب عقب رفت.»
مهر تو را به عالَم امکان نمیدهم
اشعار نادعلی کربلایی در میان مداحان، بسیار مشهور است، اما شاید نوحهای که خود بارها برزبان جاری میکرد، جذابیت خاصی داشته باشد. حاج محمد بازوبند از مداحان پیشکسوت و از پامنبریها و شاگردان مرحوم نادعلی کربلایی میگوید: «حاجی کتابهای شعر و مداحی زیادی نوشته است و به شعرهایش خیلی علاقه داشت؛ چون آنها را هدیه امام حسین (ع) میدانست. از میان شعرهایی که گفته بود، بارها میشنیدم که شعرهایی را زمزمه میکند، اما اینها را بیشتر از او شنیده بودم: «مهر تو را به عالَم امکان نمیدهم/ این گنج پربهاست من ارزان نمیدهم/ نام تو را به نزد اجانب نمیبرم/ چون اسم اعظم است به دیوان نمیدهم» یا «هر روز زنم بوسه به خاک قدمت/ چون تربت تو مُهر نماز است حسین.
کپی کاربنی کربلایی از روی نوحهها
در دوران دفاع مقدس و پس از آن جلسات یادواره و بزرگداشت شهدا برگزار میشد که نادعلی کربلایی یا خود در آنها حضور پیدا میکرد و یا شاگردانش را دعوت میکردند، اما نکته جالب آن است که نادعلی برای تک تک این مراسم براساس نظر مداحان، شعر متناسب میسرود.
حاج نادعلی به خوشقولی شهرت داشت و هروقت به کسی قول میداد، به طور حتم به وعدهاش عمل میکرد؛ خورسندی میگوید: «ایشان با دستخط خود نوحه مینوشت. گاهی برای چند نفر نوحه مینوشت. کاربن میگذاشت تا دو یا سه کپی تهیه شود و بالای هرکدام اسم مداح مینوشت. نادعلی کربلایی همواره تا صبح بیدار بود و هیچگاه نماز شبش ترک نمیشد. تا صبح نوحهها را میسرود، بعد از نماز صبح میخوابید و مداحان نیز راس ساعتی که مقرر بود، به منزلش میرفتند و نوحه را دریافت میکردند. در مواردی حاج آقا به اسم شهید یا شهیدان نوحه طراحی و به ما ارائه میکرد و بابت این کار نیز یک ریال توقع مالی نداشت.»
مداحی که عامل به سخنانش بود
کربلایی معتقد بود: مداح اهل بیت (ع) باید خود بهترین و نخستین عملکننده به آن چیزی باشد که میگوید و همیشه با وضو به مجالس وارد شود. خورسندی میگوید: «نادعلی کربلایی در دوران پیرمردی خود هم به عنوان رزمنده و هم برای تبلیغ در جبههها حضور پیدا کرد و خود لباس رزم پوشید تا روحیه افراد را بالا ببرد. او در زمان شهادت هیچ کدام از فرزندانش اشک نریخت و این شهادت را از الطاف خدا میدانست. نادعلی کربلایی تنها در زمان درگذشت همسرش اشک ریخت و گفت: پشتوانه خود را در زندگی از دست دادم.
استاد باید مانند دستگاه تنظیم باد باشد
حاج نادعلی کربلایی برای هر مناسبتی، شعر مناسب پیدا میکرد و بسیار کتاب میخواند و تأکید داشت که برای مستمعانش مطالب تازه بخواند؛ پای منبرهای نادعلی کربلایی شاگردان زیادی تربیت شدهاند که امروز نام و یاد استاد زینت منبرهایشان است. نوع کلاس مداحی او سنتی بود و شاگردان باید در کلاس نوحههای ارائه شده را میخواندند و نکات تذکر داده میشد. البته روند او به این گونه بود تا حرمت و احترام شاگرد حفظ شود؛ بنابراین ممکن بود، نکات و ضعفهای افراد را به صورت دسته جمعی بیان کند تا فردی به صورت انفرادی خطاب نشود. استاد جزوات را متناسب با هرمناسبت کپی کاربنی میگرفت و به شاگردان میداد؛ یعنی خودش با دستخط خود مطالب را مینوشت و برای کپی گرفتن، کاربن میگذاشت. خورسندی میگوید: «استاد روزهای جمعه کلاس مداحی در خانهاش برپا میکرد که زحمت پذیرایی و تدارکات این کلاس برعهده همسرش بود. او معتقد بود استاد باید مانند دستگاه تنظیم باد باشد، اگر شاگردی خیلی مغرور شد و هوا برش داشت، باید بزند و باد او را خالی کند و اگر ضعیف شده بود، باید او را تحویل بگیرد تا اعتماد به نفسش را به دست آورد.»
اخلاص نادعلی کربلایی زبانزد بود
نادعلی کربلایی اخلاص بسیار زیادی داشت؛ به حدی که میان هرکس که او را دیده، این امر زبانزد است. نادعلی کربلایی اهل مراقبه بود. او زندگی سادهای داشت، با قرآن مانوس بود و شبها را به دعا و مناجات میگذارند. خورسندی میگوید: «زمانی استاد در مشهد بود که به او گفتند، دختر خانمی را دکترها جواب کردهاند و از شما طلب دعا دارند. ایشان توسلی به حضرت رقیه (س) کرد، اشکی ریخت، قندی برداشت و به قطره اشک خود زد و گفت به آن دختر دهید تا بخورد، شفا میگیرد و آن فرد شفا هم میگرفت. یعنی تا این میزان اعتقاد و اعتماد به اشک بر اباعبدالله الحسین (ع) داشت. در مدتی که با او بودم ندیدم حتی مکروهی از او سر بزند.»
کربلایی داغش را پنهان میکرد
نادعلی کربلایی تا زمان حیاتش یک فرزندش به شهادت رسیده بود و یکی هم مفقود بود و دیگری در بستر جانبازی بود که او نیز بعد از وفات پدرش به شهادت رسید. او در فراق آن فرزند مفقودش میسوخت. خورسندی میگوید: «نادعلی کربلایی، سفری به کربلا میرود. در آن زمان یکی از فرزندانش شهید بود و فرزند دیگرش مفقود بود. او به امام حسین (ع) عرضه داشت شما دو فرزندت شهید شده است؛ یکی روی سینهات و دیگری پایین پای شماست، اما من یک فرزندم را ندیدم. عنایتی کنید تا او را ببینم. خانوادههای شهدا و به خصوص نوکران امام حسین (ع) اعتقاد داشتند که «لْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فی وَجْهِهِ، َحُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ، مومن شادیاش در چهرهاش است، اما ناراحتیاش در قلب اوست.» این خانواده داغ خود را بروز نمیدادند.»
آنکه را دوست داشتی، دیدی
حاج نادعلی کربلایی بر اثر سکته مغزی به مدت سه سال در بستر بیماری افتاد و در ۶ اسفند ۱۳۸۲ دار فانی را وداع گفت. حاج اکبر بازوبند، یکی از مداحان و شاگردان نادعلی کربلایی که لحظه وفات، بالای سر حاج نادعلی بوده است، میگوید: «در آخرین ساعات که دیگر نفسهای کربلایی به شماره افتاده بود و چشمانش دیگر بسته شده بود، کنارش رفتم و شروع به خواندن زیارت عاشورا کردم و از خانواده خواستم که یک مُهر به من بدهند؛ مهری آوردند که تربت امام حسین (ع) بود. آن را بر پیشانی کربلایی گذاشتم. وقتی به «شفاعة الحسین یوم الورود» رسیدم دیدم کربلایی نیمخیز شد و سه بار به حالت سلام دادن حرکت کرد. دوباره چشمهایش را بست. در آن لحظه در دل گفتم کربلایی آنکه را دوست داشتی، دیدی؛ هنوز از منزلشان خیلی دور نشده بودم که تماس گرفتند و گفتند: کربلایی فوت کرده است.»
خانه ابدی این مداح با اخلاص اهل بیت (ع) در قطعه ۷۶ بهشت زهرا (س)، ردیف ۱۵۶ قرار دارد. امشب و در شب جمعه هفته دفاع مقدس به مزار او سری بزنید و کسب نور و معرفت کنید.
«شبهای پرستاره» کلاس درسی از شهدا
روایتهایی از تهران ۴۲ تا ۹۹ در بهشت زهرا
در دوران دفاع مقدس میان رزمندهها مرسوم بود که اگر در عملیاتها درگریری میشد و یا در طول شناسایی و رفت و آمدها راه گم میکردند، میگفتند به ستارهها نگاه کنید آنها راه را به شما نشان میدهند. در شرایط کنونی کشور به خصوص در شهر تهران خیلیها معتقدند که جوانها و حتی میانسالهایی هستند که راه را گم کردند. زمانی در مسیر درست بودند اما الان راه را گم کردهاند و یا اصلاً از اول راه را اشتباه رفتند و نیاز دارند تا راهنماهایی آنها را به مسیر برگرداند.
شبهای پرستاره کلاس درسی از شهدا
در هفته دفاع مقدس دوسالی است که کلاس درسی از زندگی و رفتار شهدا برپا میشود، کلاس درسی در بهشت زهرا (س) که به قول حاج حسین یکتا جنوب تهران نیست بلکه مرکز تهرانِ، تهران که مرکز ایران است و ایران هم مرکز تحولات جهان بنابراین این کلاس در مرکز مرکزها برپا شده است. اسم این کلاس درس شبهای پرستاره است هرسال ۵ شب با روایتگری حاج حسین یکتا برگزار میشود تا با گفتن از ستارههای درخشان دوران دفاع مقدس راه درست به جوانها نشان بدهد و به بزرگترها هم اگر راه را گم کردند و متزلزل شدهاند نشان دهد آنان که استوار ایستادند، به کجاها رسیدند.
کلاس درسی در قطعه سرداران بیپلاک
آدرس این کلاس درس سرراست است، گلزار شهدا قطعه ۴۰ همان جایی که خیلیها دلشان میگیرد، راهی آنجا میشوند تا بالای سر امامزادگان عشق بنشینند درد و دل کنند، قطعه ۴۰ محل مزار شهدای گمنام یا همان سرداران بیپلاک است. شهدایی که به قول حاج حسین پایین پای آقا روحالله دفن شدند تا همان راهی را بروند که علی اکبر(ع) رفت. شهدا مانند علیاکبر(ع) قطعه قطعه دفن شدند هر قطعه رنگ و بویی خاص در بهشت زهرا دارد، یکی شهدای دفاع مقدس، یکی شهدای گمنام، یک شهدای مدافع حرم، یکی زینبیون، یکی فاطمیون و ...
روایتهایی از تهران ۴۲ تا ۹۹
در این کلاس درس همه دور حاج حسین حلقه میزنند، گوش جان میسپرند و او از تهران میگوید به قول خودش نه از برجهای طبقاتی، نه از فاصله طبقاتیاش و یا نه از دود و آلودگیهایش او از تهران متقین و اهل خیر، تهران مبارزین راه خدا، تهران ستاد پشتیبانی جنگ، تهران مقاوم، تهران مواسات و همدلی در دوران کرونا و در نهایت تهران منتظر میگوید. حاج حسین در این کلاس درس از نیمههای پر لیوان تاریخ تهران میگوید. جزییاتی که شاید ندیدهایم که دم از ناامیدی و مشکلات میزنیم. او از این جزییات میگوید تا بازهم دلها قرص شوند و امید به دل جوانترها و بزرگترها بیفتد.
پاداش آن که یک جوان را به راه خدا بیاوری
حاج حسین هدف از برگزاری این برنامهاش را با پخش از یک سخنرانی از آیتالله حقشناس بیان میکند. صوتی از ایشان پخش میشود که میفرماید: « خداوند به موسی (ع) فرمود اگر جوانی را به سمت من بیاوری، از صدسال عبادت که نماز بخوانی و روزه بگیری بهتر است». او میگوید در این برنامه میخواهیم با کمک شهدا و گفتن از آنها حتی شده یک نفر را متحول کنیم.
جای خالی یک رسم در تهران امروز
اول این کلاس درس حاج حسین یک راه جلوی پا میگذارد. او میگوید: «اگر آدمهایی از این تهران توانستند راه درست و از غلط پیدا کنند دلیلش این بود که دست در دست یک بزرگتر و عالم داشتند». حاج حسین برای مصداق حرفش مثال میزند می گوید: «صیاد شیرازی دست در دست آیتالله بهاءالدینی داشت و احمدی روشن پای درس آیتالله خوشوقت بود. رسمی که این روزها جایش خالی شده است»
امام خمینی(ره) بالای مزار طیب چه فرمود؟
حاج حسین در ادامه روایتگری خودش از تهران ۴۲ میگوید و از طیب حاج رضایی که ندیده عاشق امام خمینی (ره) شد. او میگوید: «روزی امام خمینی (ره) به حرم عبدالعظیم حسنی رفت و بعد از زیارت فرمودند سر مزار طیب برویم. تعریف میکنند ایشان دو زانو سر مزار او نشست و فرمودند: تو عاقبت به خیر شدی، دعاکن من هم عاقبت به خیر شوم.»
کاری که رفتار متوسلیان با سپاه دموکراتها کرد
در این کلاس درس حاج حسین میگوید: «اگر حال مردم در این شهر خوب نیست دلیلش این است که حال امثال ما خوب نیست که اگر خوب باشد، حال آنها را هم خوب خواهد کرد. روزی احمد متوسلیان از این تهران به کردستان رفت. خانم دموکراتی نزدش آمد و گفت در خانه آب و غذا نداریم. او نیمی از حقوقش به او داد، خبر به جبهه دموکراتها رسید و به خاطر این کار تسلیم شدند، دموکراتها همان داعشهای امروزی بودند اما رفتار متوسلیان حال آنها را عوض کرد.»
دفاع مقدس با خوندلها تمام شد
حاج حسین از دفاع مقدس میگوید از ۳۱ شهریورماه سال ۵۹ که بعثیها تهران را بمباران کردند، فضای بهشت زهرا با افکتهای صوتی متحول میشود، حال و هوای جنگ به راه میافتد صدای آژیر و اعلام خطر که به پناهگاه بروید. او میگوید: «در روزهای اولیه جنگ ۱۴۰۰ کیلومتر خط درگیری ما با دشمن بعثی بود و ۱۵ هزار کیلومتر از خاک میهن سقوط کرده بود اما در نهایت جنگ با خون دلهایی تمام شد. مادرهایی بی فرزند شده و نامزدهایی در اول زندگی خود بی شوهر. با تمام این سختیها در همان زمان جنگ گروهک فرقان اعلام رسمی حمله نظامی کرد، ۶ تیر ۶۰ آیتالله خامنهای عمود انقلاب را ترور کردند. ۷ تیرماه حزب جمهوری را زدند و ۷۲ نفر را شهید کردند یعنی یک سوم دولت رفت، مجلس داشت از اکثریت میافتاد، مجروحان را با تخت به مجلس بردند تا اکثریت باقی بماند. انقلاب ما این روزها را پاس کرده است.»
او در این کلاس امید هم آموزش میدهد و میگوید: «ما در این دنیا به ظاهر تنهاییم، اما در واقع یک بعلاوه خداییم. به ظاهر تنهاییم اما در باطن یک بعلاوه ۵ تن آل عباییم. در دوران دفاع مقدس گفتند به ازای هر یک نفر در جبهه، ۲۰ نفر باید پشتیبانی کند. تهران شد ستاد پشتیبانی جنگ و زنان به میدان آمدند. دشمن این را فهمید و شروع به بمباران شهرها کرد اما مردم مقاومت کردند و از آن روز تهران شد تهران مقاوم.»
کرونا نمایی از تهران مقاوم را تصویر کرد
تهران مقاوم تا امروز ایستاده است و زمانی که کرونا آمد همه به میدان آمدند و برای مبارزه با این ویروس منحوس بسیج شدند. حاج حسین میگوید: «دختر فارغالتحصیل IT نزد من آمد و التماس میکرد تا بتواند مردهها را بشوید. پرستاری میگفت آرزو میکردم در خط مقدم باشم و امروز حس میکنم در شرایط خط مقدم هستم و در بیمارستان در حال جنگم. این تهران مقاوم است.»
طنین نوای تِزورونی اَعاهِـدکُم
او در آخر از مردم تهران منتظر گفت. مردمانی که این روزها برخلاف سالهای گذشته که در تدارک سفر اربعین خود بودند منتظر هستند و چشم به اخبار تا معجزهای شود تا دوباره در مشایه بشنوند «هلابیکم یا زوار هلابیکم» و نوای باسم کربلایی را بشنوند که میخواند «تِزورونی اَعاهِـدکُم». نقلی که نالههای حاضران را در میآورد مردمانی که داغ نرفتن اربعین این روزها بردلهایشان خیلی سنیگینی میکند. البته تهران و مردمان ایران منتظر ظهور هم هستند، منتظر او که بیاید و پایانی بر این سختیها و مشکلات دهد.
از برنامه روایتگری شبهای پرستاره فقط برنامه امشب جمعه چهارم مهرماه باقیمانده است. این برنامه بعد از نماز مغرب و عشاء در قطعه ۴۰ بهشت زهرا با رعایت تمام نکات بهداشتی برگزار میشود. حرفهای شنیدنی حاج حسین و سینه زنی با نوای محمدحسین پویانفر را از دست ندهید.
آبادان و خرمشهر را بدهیم به صدام، بعداً پس میگیریم!
توان ارتش ایران در آن روزها کم بود و توان نیروی زمینی کمتر. نیروهایی که برای نبرد به مرزها اعزام میشدند در حد لشکر نبودند؛ در حد گردان و گروهان بودند. زودتر از همه تکاوران ارتش در گروههای کوچک برای دفاع رفته بودند و مدافعان شهرها را فرماندهی میکردند. روز سوم مهر دشمن به دروازه های خرمشهر رسیده بود. نیروی هوایی که در نخستین روزهای جنگ با حمله به مراکز نظامی مهم عراق خوش درخشیده بود با همه توانش باید در جبههای میجنگید با وسعت هزاران کیلومتر مربع در داخل و خارج ایران. نیروی دریایی هم در خلیج فارس درگیر حمله هوایی میگهای عراقی بود. در این میان ایران یک مشکل بزرگ داشت. «بنیصدر» رئیسجمهور وقت، ایدههایی داشت که عملا ایران و ارتش ایران را برای دفاع خلع سلاح کرده بود.
زمین بدهیم، زمان بگیریم!
بنیصدر معتقد بود جنگ را باید به روش دیپلماتیک حل کرد! اصلا انگار نه انگار که بعثیها با تانک و هواپیما و توپ و لشکرهای پیاده و زرهی ریختهاند داخل ایران. دیگر اینکه میگفت باید ارتش با روشهای جنگ کلاسیک به نبرد بعثیها برود و چون ارتش توان کافی نداشت، ایده بدترش این بود که زمین بدهیم، زمان بخریم! ایدهای که در ایران نه دولتمردان انقلابی و نه مردم نمیپسندیدند و اصلا شنیدنش را هم باطل میدانستند چه برسد به اجرایش.بنیصدر خودش جبهه زیاد میرفت و عکس میگرفت، ولی نیرو و امکانات نظامی را برای دفاع از مردم به جبههها نمیفرستاد!بنیصدر را خیلیها گمان میکردند بیتجربه و ناپخته و سهلانگار و اهل خودنمایی است، ولی بعدها خیلی بیشتر از خیلیها به این نتیجه رسیدند که اصلا خائن بود! یکی از استراتژیهای خیانتبار وی این بود که باید خرمشهر و آبادان را بدهیم به دشمن! این ایده فکری بنیصدر بعدها توسط آیتالله «هاشمی رفسنجانی» چنین بازگو شد:«چقدر این نمایندههای خوزستان در مجلس داد زدند و از ته دل گریه کردند. پاسداران آنجا داد میکشیدند و خواستشان این بود که یک واحد ارتشی برای حمایت از نیروهای درگیر به آنجا برود. بنیصدر میگفت نمیتوانیم بفرستیم و نداریم. سعی او بر این قرار گرفته بود که خرمشهر و آبادان را بدهیم و نیروهایمان را در شمال حفظ کنیم و بعد که برخود مسلط شدیم، شهرها را پس بگیریم».
اشغال و محاصره شهرها
در چهارمین روز جنگ، محاصره خرمشهر کامل شده بود و بمباران تعدادی از تانکهای پرشمار عراقی توسط نیروی هوایی ایران نیز کارساز نبود. نیروی زرهی عراق در ۵ کیلومتری خرمشهر مستقر شده بود و بسیاری از اهالی شهر خانوادههایشان را میفرستادند تا بروند و خودشان دنبال اسلحه میگشتند تا بجنگند. خرمشهر در حال تخلیه بود و تعدادی از شهرهای استان خوزستان نیز یا محاصره یا اشغال شده بودند. در استان ایلام، عشایر رفته بودند به کمک رزمندهها و وضعیت بهتر بود؛ فقط در این حد که توان بیشتری برای مقاومت طولانیتر ایجاد شده بود. در سرپل ذهاب هنوز درگیری بود؛ هر شهری را عراق اشغال میکرد، مردمش آرام نمینشستند. از نیروی زمینی ارتش فقط یک گردان تانک به اهواز رسیده و تحت امر لشکر ۹۲ زرهی اهواز قرار گرفته بود. بمباران هوایی شهرهای ایران از جمله بوشهر، آبادان، دزفول، ارومیه و تبریز ادامه داشت و درگیری در خلیج فارس هم. از همه بدتر اینکه ضدانقلاب در کردستان و آذربایجانغربی فعال شده و در آن بحبوحه جنگ، وضعیت امنیت ایران را وخیمتر کرده بودند.
متخصص شکار تانک
حالا در خرمشهر چگونه بود که لشکرهای زرهی عراق با پشتیبانی هوایی و تانکهای پرشمار نتوانسته بودند شهر را اشغال کنند؟ چون مدافعان شهر فقط مردم نبودند؛ تکاوران نیروی دریایی هم بودند و همین تکاوران جلوی چشم بعثیها کارهایی کردند که بعدها صدام، خرمشهر را گورستان تانکهای عراقی نامید! یکی از این تکاوران «محمد علی صفا» بود؛ تکاوری آموزش دیده در پایگاه دریایی «رویال مارین» انگلستان. آنجا یک مدرک هم گرفته بود که نشان میداد کماندوی ویژه و متخصص شکار تانک است؛ در خرمشهر معلوم شد مدرکش واقعی بود. ۱۶۴ تانک پیشرفته آن روزگار را منهدم کرد. یارانش هم بودند و افتاده بودند به جان تانکهای عراقی. اینطوری بود که خرمشهر بیش از ۳۰ روز مقاومت کرد و همان روزهای اول جنگ اشغال نشد. صفا در ۴ آبان شهید شد؛ همان روزی که خرمشهر سقوط کرد و خون امثال او بود که این شهر را خونینشهر کرد نزد ایرانیها. وقتی خبر شهادت صفا منتشر شد، پایگاه کماندویی «رویال مارین» پیام تسلیتی برای خانوادهاش فرستاد و اعلام کرد که پرچم این پایگاه به خاطر شهادت صفا ۳ روز نیمه افراشته بوده است؛ آنقدر که شجاعت و مهارت وی در دوران آموزش چتربازی، فنون رزمی و شیوههای نبرد حیرت و تحسین فرماندهان و مربیان نظامی این پایگاه را برانگیخته بود. از همان ابتدای جنگ، نبرد روی زمین، هوا و دریا آغاز شده بود و ناوهای جنگی ایران در خلیج فارس هر روز با حمله میگهای عراقی مواجه بودندآن روز نیروی هوایی ایران دوباره با مانورهای اعجاببرانگیز بغداد را بر سر صدامیان خراب کردند و تاسیسات نظامی در بغداد، اربیل، کرکوک و موصل را بمباران کردند. ۸ میگ عراقی را هم روی هوا زدند.
از هیچچیز ترسی نداریم
آن روز هم مثل روزهای قبل دلهرههای جنگ بیشتر و بیشتر شده بود؛ اما آخرسر قوت قلب ایران کلام روشن مردی بود که روحالله ایران بود: «من از ملت بزرگ ایران خواهانم که در هر مسالهای که پیش میآید قوی باشند، قدرتمند باشند، متکی به خدای تبارک و تعالی باشند و از هیچ چیز باک نداشته باشند. ما از آن قدرتهای بزرگ نترسیدیم، این که قدرتی ندارد، عراق که چیزی نیست... ما متکی به خدا هستیم و با اتکا به خدا از هیچچیز ترسی نداریم. و شما ملت عزیز مجتمع باشید، مصمم باشید و از هیچ چیز هراس نداشته باشید که هراسی هم نیست».
اخبار
شبکه الکوثر با «سکوت پروانه ها» همراه می شود
فیلم سینمایی «سکوت پروانه ها» از شبکه الکوثر پخش می شود.
به گزارش امتیاز، «سکوت پروانه ها» فیلمی درام اجتماعی با کارگردانی شاپور شهبازی است. «فریبا» دختری است که در یک مرکز تهیه غذا به عنوان آشپز کار می کند و از کارکردن در آن مکان بسیار راضی و خشنود است و تحت هیچ شرایطی حاضر به ازدست دادن کارش نیست. سرکارگر آن جا زنی به نام «زری» است که دختری به نام «زیبا» را به عنوان کارگر جدید استخدام می کند. فریبا از ترس از دست دادن کارش در ابتدا سعی می کند تا زیبا را کارگر بدی جلوه دهد اما وقتی متوجه می شود که...
شبنم مقدمی، سارا منجزی، هومن برق نورد، آزاده ریاضی، مهری آل آقا، ساقی زینتی، رضا رضایی، مریم نیک رفتار، روناک قاسمی، عطیه علیپور، علی بهمنش، پوریا باقر و میلاد خرسند در «سکوت پروانه ها» با تهیه کنندگی مجید پری خواه نقش آفرینی کرده اند.
زبانگردانی و ترجمه این فیلم به زبان عربی توسط امیر شعبانی زاده انجام شده است.
«سکوت پروانه ها» جمعه 4 مهر ساعت 10:30 به وقت تهران در مدت زمان 86 دقیقه بر روی آنتن شبکه الکوثر است.
حضور «کودک قهرمان» در شبکه سحر
فیلم سینمایی «کودک قهرمان» از کانال آذری شبکه سحر پخش می شود.
به گزارش امتیاز، داستان این فیلم درباره خانواده ای چهار نفره است که در حال ساخت خانه ای هستند که با حمله دشمن به ناچار مانند سایر مردم شهر و خانه محل سکونت خود را ترک می کنند. با گلوله باران جاده اصلی توسط دشمن آن ها به ناچار از مسیر فرعی ادامه مسیر می دهند اما وسیله نقلیه خانواده خراب می شود و پدر خانواده برای پیدا کردن کمک راهی دور دست ها می شود. با نیامدن خبری از پدر، «هیوا» پسر نوجوان خانواده مسئولیت را برعهده می گیرد و....
جهانگیر الماسی، فریبا کوثری، امیر اسماعیلی، مریم بنی عامریان، یوسف نوروزی، داوود اسدپور و ابراهیم سرابندی در فیلم «کودک قهرمان» با تهیه کنندگی و کارگردانی کمال تبریزی در این فیلم نقش آفرینی کرده اند.
فیلم سینمایی «کودک قهرمان» جمعه 4 مهر ساعت 21:22 به وقت تهران با زبانگردانی و دوبله به زبان آذری توسط مهدی حسین زاده از کانال آذری شبکه سحر پخش می شود.
«مجله ورزشی» از شبکه سحر می پردازد؛
عملکرد تیم های ایرانی حاضر در لیگ قهرمانان آسیا
بررسی فنی و عملکرد تیم های فوتبال ایرانی حاضر در لیگ قهرمانان باشگاه های آسیا منطقه غرب، امروز در برنامه «مجله ورزشی» از کانال آذری شبکه سحر انجام می شود.
به گزارش امتیاز، با برگزاری دیدارهای پایانی مرحله گروهی، فوتبال باشگاه های آسیا امشب به انتهای خط خود می رسد. بررسی عملکرد فنی چهار تیم ایرانی استقلال و پرسپولیس از تهران، سپاهان از اصفهان و شهر خودرو مشهد در این رقابت ها در بخش ابتدایی این برنامه 55 دقیقه ای انجام می شود.
نادر حصاری در بخشی دیگر به عنوان پیشکسوت والبیال کشورمان و مهمان برنامه به بررسی عملکرد والیبالیست های ایرانی و تقویم رقابت های بین المللی پیش روی ورزشکاران این رشته می پردازد.
همچنین در بخش پایانی گوشه هایی از رقابت های بسکتبال «ان بی ای» و تنیس «اپن» برای علاقمندان آذری زبان پخش خواهد شد.
«مجله ورزشی» از شبکه سحر پنج شنبه 3 مهر ساعت 18:30به وقت تهران با اجرای رامتین امن گستر بر روی آنتن کانال آذری است.
مهدی منظوری تهیه کننده این برنامه است.
«از زاویه دیگر» در شبکه سحر می پردازد؛
رویای ابوظبی برای رسیدن به جنگنده های آمریکایی و پایگاه نظامی اینجرلیک
تلاش های امارات متحده عربی برای به دست آوردن جنگنده های «اف 35» آمریکایی و انتقال پایگاه نظامی «اینجرلیک» از ترکیه به امارات در برنامه «از زاویه دیگر» در کانال بالکان شبکه سحر بررسی می شود.
به گزارش امتیاز، در این برنامه 30 دقیقه ای با اشاره به اهداف و شتاب کشور امارات متحده عربی برای ایجاد رابطه با رژیم صهیونیستی و تقویت مولفه های نظامی، موضوع زعامت این کشور عربی بر سایر ممالک عربی به بحث گذاشته خواهد شد.
آگاهی از عواقب موضوع فوق از این جهت برای مخاطبان و بینندگان کانال بالکان شبکه سحر قابل توجه خواهد بود که چندی پیش هم در اقدامی مشابه رئیس جمهور و نخست وزیر دو کشور صربستان و کوزوو با حضور «دونالد ترامپ» قبول کردند تا روابط اقتصادی خود با رژیم صهیونیستی را عادی کنند.
دکتر سیدرضا صدرالحسینی استاد علوم سیاسی دانشگاه امام صادق (ع) در استودیوی برنامه همچنین به تاثیرات مخرب نظامی گری امارات در منطقه و ابعاد نظامی و امنیتی توافق و عادی سازی روابط امارات و رژیم صهیونیستی را به بحث می نشیند.
«از زاویه دیگر» جمعه 4 مهر ساعت 16:30 به وقت تهران با اجرای آنکیتسا بهجتی، ترجمه همزمان عادل حاجی محمداویچ بر روی آنتن کانال بالکان شبکه سحر است.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4364/20295/80922
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4364/20295/80923
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4364/20295/80924
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4364/20295/80925
|
عناوین این صفحه
- «حاج نادعلی» هم جنگید، هم مداحی کرد، هم ۳ پسرش را داد
- روایتهایی از تهران ۴۲ تا ۹۹ در بهشت زهرا
- آبادان و خرمشهر را بدهیم به صدام، بعداً پس میگیریم!
- اخبار