|
در ویژه برنامه «راویان مقاومت» مطرح شد:
با «هنر تئاتر»حماسه دفاع مقدس را زنده نگه داریم
ویژه برنامه «راویان مقاومت» با تجلیل از ۸ هنرمند تئاتر دفاع مقدس و رونمایی از سه عنوان کتاب در حوزه تئاتر دفاع مقدس، با رعایت پروتکلهای بهداشتی ستاد ملی کرونا در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
به گزارش امتیاز، ویژه برنامه «راویان مقاومت »روز یکشنبه ششم مهرماه با تجلیل از ۸ هنرمند تئاتر دفاع مقدس و رونمایی از سه عنوان کتاب در حوزه تئاتر دفاع مقدس در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
در این برنامه به پاس سالها تلاش و نقشآفرینی در حوزه تئاتر دفاع مقدس از علیرضا حنیفی، رویا افشار، حمیدرضا آذرنگ، مجید کاظمزاده مژدهی، مالک سراج، کامران شهلایی، مرتضی شاهکرم و شهرام کرمی تجلیل بهعمل آمد.
همچنین در این ویژه برنامه از ۲ نمایشنامه دفاع مقدس با عنوان «کاش بهجای استخوانهایت، لبهایت برمیگشت» اثر شهرام کرمی ، «کجایی ابراهیم» اثر لیلی عاج و همچنین کتاب پژوهشی تئاتر دفاع مقدس با عنوان «روایت هزار مجنون» که شامل نمایشنامههای برگزیده چهار دهه دفاع مقدس و اثر مهدی نصیری است، رونمایی شد.
مراسم ویژه «راویان مقاومت» با حضور حجت الاسلام میثم امرودی رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، سجاد محمدیارزاده سرپرست معاونت فرهنگی و هنری فرهنگستان هنر، علیرضا زند وکیلی معاون هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، حمید نیلی مدیرعامل انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس و حسین مسافرآستانه در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
در ابتدای مراسم پس از پخش سرود جمهوری اسلامی ایران و تلاوت قرآن مجید، کلیپ ویژه چهل سالگی دفاع مقدس برای حضار نمایش داده شد.
کوروش سلیمانی، مجری این مراسم ضمن خیرمقدم به مدعوین بیان کرد: ترانه کجائید ای شهیدان خدایی که شنیدید توسط بیژن کامکار آهنگسازی شده بود و قبل از جنگ ساخته شده است. وقتی این آهنگ را بعد از جنگ گوش میدادیم حس میکردیم انگار مولانا برای جنگ 8 ساله ما سروده است و این ترانه خاطرات آن سالها را برای ما تداعی میکند. امکان ندارد ایرانی باشی و بخشی از وجود خود را در آن سالها جا نگذاشته باشید.
در ادامه حمید نیلی مدیرعامل انجمن انقلاب و دفاع مقدس ضمن عرض سلام و خوشامدگویی گفت: قبل از هر سخنی یاد و خاطره شهدای هشت سال دفاع مقدس خاصه شهدای هنرمند و به ویژه شهید سید مرتضی آوینی را گرامی میداریم. باعث مسرت است در محفلی نشستیم که به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس از هنرمندانی تجلیل میشود که در این عرصه خط شکن بودند و کار کردند. یادی کنیم از دوستان هنرمندی که جایشان خالی است و در این عرصه زحمت کشیدند همچون سلحشور، کشن فلاح و عبدالرضا حیاتی و بقیه دوستانی که در این زمینه فعال بودند. هنر تئاتر؛ بهترین هنری است که میشد از همان زمان جنگ در این زمینه و حماسههای جنگ کار کرد و این برنامه ادای دینی است به هنرمندانی که در این عرصه فعال بودند.
وی افزود: لازم میدانم از سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و حجت الاسلام امرودی، علی عطایی و علیرضا زندوکیلی که صمیمانه برای برگزاری این مراسم کمک کردند تشکر کنم. امیدوارم با هنر تئاتر حماسه دفاع مقدس را زنده نگه داریم. در این برنامه سه کتاب رونمایی میشود که دو اثر نمایشنامه است و یکی هم کتاب پژوهشی تئاتر دفاع مقدس که شامل نمایشنامههای برگزیده چهار دهه دفاع مقدس است.
ادامه مراسم از سه کتاب «کاش بهجای استخوانهایت، لبهایت برمیگشت»، «کجایی ابراهیم» و «روایت هزار مجنون» با حضور حجت الاسلام امرودی، نادری و نیلی رونمایی و از نویسندگان آن تجلیل به عمل آمد.
بعد از تجلیل و رونمایی، حجت الاسلام میثم امرودی رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری ضمن تبریک و گرامیداشت شهدای هشت سال دفاع مقدس، در سخنانی عنوان کرد: خدا را شاکریم فرصتی دست داد تا در محضر هنرمندان عرصه دفاع مقدس و راویان حماسه جنگ باشم. تمدن بزرگی را شهدا و مردم ما رقم زدند و برای ماندگاری این تمدن باید مولفههای آن را هم برجسته نگه داریم. مقام معظم رهبری جملهای دارند و میفرمایند اگر یک روز عاشورا بعد از هزار و اندی سال این همه حماسه خلق کرده و در تاریخ مانده است و نماد ظلم ستیزی است و روحبخش است، هشت سال دفاع مقدس هم میتواند حماسهها برای تاریخ ما به یادگار بگذارد. ایشان تعبیری دارند و میفرمایند ما دو وظیفه نسبت به شهدا داریم. وظیفه اولیه و اصلی ما حفظ نام شهدا و دوم ترویج فرهنگ شهداست که گروه راویان به خوبی و شایستگی در قالب نمایش و کتاب و... در حال انجام این مهم است.
وی تصریح کرد: ممتازترین تفاوت فرهنگ ما با ساسانیان، هخامنشیان و... روحیه شهادتطلبی است. وظیفه تک تک ماست که با قلم و قدم و هر هنری آن روحیات ممتاز شهدای خودمان، توکل، دانش، صبر و بردباری، برنامهریزیها و.. را برای امروزیان بازگو کنیم. این جمله یادگار بزرگی است که اجر کسانی که باعث ماندگاری فرهنگ شهید و شهدا میشوند، کمتر از شهادت نیست. به تعبیر حضرت آقا برجستهکردن و تعریف آنچه که در جنگ رخ داده است اتفاقی است که باید توسط نویسندگان و شعرا و ادیبان رخ بدهد. این ترسیم جای شما را در بهشت کنار شهدا مینشاند زیرا ترسیم و ترویج فرهنگ شهدا ارزش بالایی همچون شهادت دارد.
حمیدرضا آذرنگ در صحبتهایی کوتاه عنوان کرد: مقاومت از بدو خلقت بشر در آدم وجود دارد. این روزگار ما، بیشتر از آنکه به جنگ و مقاومت در جنگ نیاز داشته باشد به عشق، دوستی و محبت نیاز دارد. هشت سال یک تعداد انسان رفتند و شهید شدند که نعداد بیشماری، زندگی را از دست ندهند اما ما امروز زندگی و زندگی کردن را از دست دادهایم. چه اتفاقی افتاده که بعد از گذشت سیوچند سالی از جنگ داریم برای زندهماندن و نفس کشیدن تلاش میکنیم. امیدورام روزی برسد که دردمندی از هر سرزمینی رخت بربندد.
این برنامه با مشارکت انجمن تئاتر دفاع مقدس و با هدف معرفی و قدردانی از هنرمندان عرصه تئاتر دفاع مقدس برگزارشد.
گلهای زبان فارسی در گلستان بیشکک: نورلان بیگ بالتابایف
تاکنون ۱۲ عنوان از یادداشتهای غیراداری پرویز قاسمی، رایزن فرهنگی ایران در قرقیزستان منتشر شده است. بیشک مخاطبان این یادداشتها تاکنون دغدغه او از ضرورت حمایت از آموزش زبان فارسی در کشورهای آسیای میانه را حس کردهاند.
قاسمی در عموم این یادداشتها اشاره کرده که حمایت از مدرسان زبان فارسی و کرسیها و مراکز آموزشی این زبان در دانشگاههای کشورهای این منطقه، نه تنها دیپلماسی فرهنگی ایران را تقویت میکند، بلکه از نظر سیاسی نیز فواید غیرقابل انکاری را بویژه در دوران تحریمهای ظالمانه آمریکا، برای کشورمان دربر دارد.
قاسمی در سیزدهمین یادداشت نیز به بهانه معرفی یکی از استادان زبان فارسی قرقیزستان یعنی «نورلان بیگ» بر این ضرورت تاکید کرده است. این یادداشت را در ادامه بخوانید با این توضیح که تصویر استفاده شده برای این یادداشت عکس یادگاری دیدار ایرانشناسان، استادان و مدرسان زبان فارسی قرقیزستان است با پرویز قاسمی در محل رایزنی فرهنگی ایران در بیشکک:
«نورلان بیگ تقریباً برای هر ایرانی در قرقیزستان بخصوص از نوع دیپلماتش نامی آشناست. جوان قرقیز تباری که زبان فارسی تحصیل کرده؛ مدتی در سفارت کشورمان در بیشکک به عنوان کارمند محلی مترجمی کرده و پس از شرکت در دورههای دانش افزایی و فرصت ۶ ماهه مطالعاتی در ایران و به پشتوانه علاقه و پشتکارش؛ به جایگاه برجسته استاد زبان فارسی در این جمهوری رسیده است.
مواردی از این دست در جمهوریهای شوروی سابق زیاد داریم. حتی کسانی هستند که به پستها و جایگاههای بالاتری نیز دست یافتهاند: عباسعلی حسناف سفیر اسبق جمهوری آذربایجان در ایران و جوانشیر آخونداف سفیر خلف ایشان هر دو تحصیلکرده زبان فارسی و کارمند محلی سفارتخانههای ما در باکو بودهاند. حسناف دیپلمات کارکشتهای بود به زبان فارسی کاملاً مسلط؛ و ایرانشناسی بود به تمام نقاط ایران کاملاً آشنا؛ از تهران بزرگ و انقلاب و نازی آباد و تجریش و درکه و دارآبادش گرفته تا استانها و شهرها و شهرستانهای ایران زمین. این آشنایی تنها به جغرافیا ختم نشده و شخصیتهای بزرگ فرهنگی؛ سیاسی و دینی این دیار و و آثار و تالیفاتشان، افکار و دیدگاههایشان و حتی اطلاعاتی کافی و بلکه وسیع در علوم مختلف (پزشکی؛ رژیم غذایی و طب سنتی و گیاهی و روانشناسی و…) را نیز دربر میگیرد.
حسناف سالها در کشورمان (به گمانم ۱۰ سال) سفیری کرد؛ سفیری به تمام معنا. مارسل گیبادواللین مترجم نگارنده در نمایندگی فرهنگی کشورمان در قازان نیز نمونه دیگری از این آدمها بود. در زمان مسئولیتم در تاتارستان روسیه؛ برای انتخاب و بکارگیری یک مترجم؛ از چند نفر از دانشجویان زبان فارسی دانشگاه فدرال قازان مصاحبه و امتحان گرفتیم. مارسل را زبلتر؛ باهوشتر و زباندانتر از بقیه یافتیم و در نمایندگی فرهنگی کشورمان در قازان – تاتارستان - او را بکار گرفتیم.کاملاً واضح و مشخص بود که برای زندگی و آینده خود برنامه دارد و همان زمان پیش بینی آیندهای درخشان برای او کرده بودم. همینگونه هم شد. یکسال بیشتر با ما کار نکرده بود که جذب وزارت خارجه روسیه شد و کارهای وزارت خارجهاش هم خیلی زود روبهراه شد و از قازان به کنسولگری روسیه در خجند تاجیکستان رفت. چند سال پیش از یکی از دوستان خبردار شدم مارسل پس از خجند به سرکنسولگری روسیه در اصفهان منتقل شده است. ولی این پایان بلندپروازیهای او نبود. در سال ۱۳۹۵ و در جریان برگزاری سیزدهمین اجلاس کمیسیون مشترک اقتصادی ایران و روسیه در وزارت ارتباطات و فناوری کشورمان در تهران او را کنار سفیر روسیه دیدم. پس از سالها همدیگر را میدیدیم. جویای احوالش شدم. از همه چیز راضی بود. میگفت به عنوان نفر دوم در بخش کنسولی سفارت روسیه در تهران مشغول فعالیت است و بزودی به بخش سیاسی سفارت منتقل خواهد شد. (طبق اطلاعات درج شده در سایت سفارت روسیه در ایران؛ او اکنون به عنوان دبیر دوم در بخش سیاسی مشغول به کار شده است).
در همان یکی دو روز اول حضورم در بیشکک مارسلی دیگر را کشف کردم و البته تواناییها و تسلط زبانی این مارسل – چه بصورت کتبی و چه بصورت شفاهی – و نیز کارهای قلمی و گزارشها و تحلیلهایش و همچنین انگیزهها و پشتکارش برای یادگیری هرچه بیشتر را میتوان حتی فراتر از مارسل تاتارستان ذکر کرد. در لابهلای برخی یادداشتهایم در ماههای گذشته نیمچه اشاراتی به این مترجم کارشناس و بلکه ایرانشناس قرقیزستان کردهام. نمیدانم شاید در نوشتارها و یادداشتهای بعدی وقتی را نیز برای نوشتن در خصوص سایر ایرانشناسان و مترجمان و خادمان زبان فارسی قرقیزستان اختصاص دهم. این مارسل جدید - عیسی بایوا- که دربارهاش صحبت میکنم با ترجمههایش خدمات زیادی را برای معرفی فرهنگ و هنر و تاریخ ایران زمین و ایران امروز در حوزه روس زبان ارائه کرده و از این لحاظ شایسته یادکرد و تقدیر است.
از نورلان بیگ مان زیاد دور نشویم که تاکنون چند بار به خاطر این دور شدن او را گم کردهایم. تاکنون در چند نوبت وقتی بحث به ایشان کشیده شده؛ حاشیه بر متن غلبه کرده و سر از ناکجاآباد در آوردهایم! اسمش را یکی دو بار پیش از آمدن به محل ماموریت شنیده بودم. اینکه مولف فرهنگ لغت ارزشمند قرقیزی- فارسی است. همین به سرانجام رساندن کار تالیف و انتشار فرهنگ لغت خود گویای جدیت و پشتکار اوست و اینکه چقدر دلسوخته و بلکه عاشق و دوستدار زبان فارسی بوده که چندسال زحمت و سختی این کار را به جان خریده تا این اثرگرانسنگ را به زیورطبع آراسته کند. البته خودش نیز در یکی از صحبتهایی که داشتیم مساعی و حمایت صبوری سفیر وقت کشورمان را نیز در تقویت انگیزه و حمایت برای به پایان رساندن و تکمیل این فرهنگ لغت کتمان نمیکند. گویا مراحل پایانی تدوین این اثر با ماههای پایانی ماموریت سفیر وقت همزمان شده بود و ایشان یعنی جناب سفیر نیز بیصبرانه منتظر اتمام کار تالیف فرهنگ لغت و چاپ و انتشار آن در دوره خودشان بودند. به همین خاطر نیز همه امکانات لازم برای تدوین و تکمیل این فرهنگ لغت را برای نورلان بیگ فراهم آورده بود و این نگاه و همیت سفیر هم به نوبه خود ارزشمند است و شایسته قدردانی.
نورلان بیگ گویا ادامه این پروژه مهم را نیز در برنامه کاریاش دارد: تهیه فرهنگ لغت فارسی- قرقیزی. و امیدواریم این پروژه را نیز با جدیتی که از او سراغ داریم بزودی به سرانجام برساند و ما نیز در رایزنی فرهنگی حامی و پشتیبان ایشان در این زمینه خواهیم بود.
بالتابایف نام فامیلیاش است: دکتر نورلان بیگ بالتابایف. ولی بیشتر او را نورلان میشناسند و با همین اسم صدا و خطابش میکنند. خوش تیپ و همیشه خوش پوش. سعی میکند هیبت استاد دانشگاهی را در چهرهاش نشان دهد ولی بیشباهت به دیپلماتها هم نیست. در روزهای اول که به بیشکک آمده بودم بدلیل حجم کارها و درگیرشدن در یک نمایشگاه - نمایشگاه بینالمللی راه ابریشم- امکان دیدار حضوری میسور نشد ولی از طریق گروه تلگرامی زبان فارسی دو سه بار چت کرده بودیم و گویا از مطالبی که درگروه به زبان های فارسی و روسی گذاشته میشد؛ خوشش آمده بود. روزی بنا به اضطرار و پیش از دیدار و آشنایی رسمی و حضوری (که هم او منتظر و مشتاق این دیدار بود و هم من)؛ از تلفن همراه خودم و از اتاق مترجم رایزنی با ایشان تماس گرفتم. خوش و بش گرمی شد انگار که مدتهاست همدیگر را میشناسیم و برای دیدار در اسرع وقت قرار گذاشتیم.
در روز قرار در دانشکده شرقشناسی و روابط بین الملل دانشگاه علوم انسانی بیشکک؛ دم در دانشکده به گرمی استقبال کرد و تازه وارد سالن اصلی دانشکده شده بودیم که تالاس بیک مشرباف خوش مشرب رئیس دانشکده نیز به استقبال آمده بود. گفتوگوی خوب و مفیدی در دفتر کار مشرباف که نورلان هم بود؛ داشتیم. از مسائل و مشکلات گفته شد و کمبودها و بایدها و نبایدها. بازدیدی از گروه زبان فارسی و دیداری با دانشجویان زبان فارسی صورت گرفت؛ دید و بازدیدی که طولانیتر از تصور و پیش بینی ما بود. قبل از رفتن به دانشگاه و این دیدار مترجم همراه ما ناهارش را در رایزنی صرف کرده بود. گویا او خبر داشت و میدانست که گفتوگو و بازدید خیلی طولانی خواهد بود لذا پیش بینی همه چیز را کرده بود. پس از این دیدار؛ تعاملات و دیدارهایمان با نورلان بیگ بیشتر شد و بیشتر و بیشتر با ایشان و روحیات و فعالیتهایش آشنا شدم.
نکته جالب و قابل تحسین در نورلان دینداریاش است و پایبندیاش به آداب دینی و بهخصوص روزه و نماز و البته شرکت در فریضه نمازجمعه. در مراسم افطاری رایزنی فرهنگی برای اساتید و معلمان زبان فارسی که به پاس تقدیر از زحمات و فعالیتهای آنان در پاسداشت روزمعلم برگزارشده بود؛ این را به عینه دیدم.
وقتی نورلان را میبینم یاد رامیل یوزمحمداف تاتار میافتم؛ استاد زبان فارسی دانشگاه فدرال قازان. هموکه مترجم مورد اعتماد رئیس جمهور تاتارستان نیز هست و معمولاً در تمام سفرهای ایرانش و یا در دیدارهایش با هیاتها و مقامات عالیرتبه ایرانی این مترجم را در کنارش و در ترکیب هیاتهایش دارد. نورلان بیگ نیز در قرقیزستان تقریباً همین نقش و جایگاه را دارد هرچند بهنظر من مترجمان زبده و زبردست دیگری همتراز او را در قرقیزستان میتوان یافت؛ ولی گویا فعلاً شرایط بر وفق مراد نورلان است و ملاکها و معیارهایی که برای این کار لازم است همه فعلاً در این استاد و ایرانشناس مترجم جمع شده است مثل رامیل در تاتارستان! (البته وزارت خارجه قرقیزستان در سالهای اخیر تلاشهایی را برای تربیت و جذب مترجم به زبان فارسی کرده است.)
تا اینجا هرچه گفتیم و نوشتیم تعریف و توصیف بود از گلی در گلستان زبان فارسی قرقیزستان. گل؛ گل است هر جا که باشد. خاصیتش هم همه جا یکیست: گل نیازمند توجه است و رسیدگی. گو اینکه اگر باغچه و گلهایش مدتی بحال خود رها شوند خشکیده و پژمرده خواهند شد. وضعیت زبان فارسی و کسانی که در این حوزه زحمت میکشند و خون دل میخورند نیز همینگونه است. ما در سازمان فرهنگ و بویژه بنیاد سعدی باید اهتمام بیشتری برای حمایت از گلهای زبان فارسی داشته باشیم. فرق نمیکند این گل در گلستان و باغچه کدام کشور روئیده باشد: در لهستان و یا در قرقیزستان؟!
مهم این است که اینها هستند و با درک شرایط و اندک حمایت و توقعات چراغ زبان فارسی را در دست گرفته و آن را روشن نگهداشتهاند. وقتی این مسئله مهم بنا به هر دلیلی و یا شاید ناخواسته مورد غفلت قرار گیرد طبیعتاً بعضی جاها صداهای ناخوشایندی به گوش خواهد رسید. در این صورت است که زبان شکوه باز میشود. آنچه در دیدارها و بازدیدها و جلسات و نشستها و آسیب شناسیها نیز مطرح میشود بیشتر گله است و ناخرسندی.
در چنین شرایطی انگیزهها نیز تحت تاثیر قرار میگیرند و کلیت مسئله یعنی زبان فارسی دچار افت و آسیب میشود. البته باید شرایط را نیز درک کرد؛ بیشتر از گذشته و مطمئن هستم که اساتید زبان فارسی بهخاطر تسلطشان به زبان فارسی و علاقهای که به حفظ و گسترش روابط کشورشان با ایران دارند تحولات این کشور و روابطش با جهان خارج و تحریمها و فشارها و ایستادگی ملت ایران در مقابل تحمیل و زورگویی را رصد و درک میکنند و لابد در جریان مشکلات و محدودیتها در حوزههای مختلف که زبان فارسی نیز در زمره آنها قرار میگیرد؛ هستند. این نورلان قرقیز ما که درموردش قلم فرسایی کرده و به وجودش در باغچه زبان فارسی قرقیزستان افتخار کردیم و به او بالیدیم نیز؛ گاهی دلسوزانه از این بابت ناراحتی و دلخوری نشان میدهد و درد دلهای انتقادیاش به قولی تمامی ندارد؛ بخصوص وقتی که امکانات سایر گروههای زبانی شرقی و حمایتهایی که از دانشجویان و استادان این رشته ها میشود با امکانات و منابع آمورشی زبان فارسی و میزان و کیفیت حمایت ها از استادان و دانشجویان این رشته مورد مقایسه قرار می گیرد.
اعتقاد دارم در عین مشکلات موجود بایستی بیشتر از گذشته مراکز و گروه های آموزشی زبان فارسی در خارج از کشور را مورد توجه و حمایت قرار داد و بنظرم این توجه و اهتمام در این شرایط سخت تحریم های ظالمانه حداکثری قابل ملموس است.
قطع یقین دارم که با درک شرایط موجود و در سایه توکل و صبر و تدبیر در امور از این مشکل هم عبور خواهیم کرد انشاالله.
اخبار
به همت فرهنگسرای رازی
ویژه برنامه چهلچراغ در جوار گلزار شهدای گمنام دانشگاه افسری امام علی(ع) برگزار می شود
همزمان با هفته دفاع مقدس و در راستای ترویج فرهنگ حماسه و دفاع فرهنگسرای رازی اقدام با همکاری دانشگاه افسری امام علی (ع)اقدام به برگزاری ویژه برنامه چهلچراغ میکند.
به گزارش امتیاز، این برنامه در روز 9 مهر ماه از ساعت 18تا 20 برگزار می شود.
بر اساس این گزارش پخش نماهنگ و کلیپهای با موضوع دفاع مقدس،روایتگری و خاطره گویی ،پخش مستندی از زندگی مادران چشم براه،و تجلیل از مادر شهید جاوید الاثرعلی آقا عبداللهی از دیگر بخشهای این برنامه است.
این برنامه در جوار گلزار شهدای جاویدالاثر دانشگاه افسری امام علی (ع)برگزار می شود.
علاقه مندان می توانند برای کسب اطلاعات با تلفن 55404028تماس بگیرند.
شهیدی که در دو لشکر هیأت راه انداخت
نبرد تن به تن و شهادت،
اما عقبنشینی هرگز
در میان شهدای مداح، نام شهید جواد رسولی میدرخشد، برای آن که هم خوشتیپ بود و هم در مداحی آن زمان خلاق و مبدع. از خصوصیات ویژه او، عاشق مسجد و هیأت بودن است، به حدی علاقه به هیأت داشته که خودش مداح میشود.
آقا جواد از اهالی خیابان غیاثی تهران بود که ۲۰ شهریور ۱۳۴۴ به دنیا آمد. ۱۶ سال بعد یعنی از سال ۱۳۶۰ عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و تا آخرین روز عمر خود در جبههها بود. آقا جواد همیشه به رفقاش میگفت: تا جنگ هست، جبهه هم هست. تا جبهه هست، منم در جبهه هستم.
علاقهاش به هیأت سبب شد در لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) و ۱۰ سیدالشهدا (ع) هیأت راه انداخت و بانی هیأت شد. آقا جواد، مداح این هیأتها هم بود. البته مداحی را با حفظ سمت انجام میداد به این خاطر که معاون گردان امام حسن مجتبی (ع) لشکر ۱۰ سید الشهداء هم محسوب میشد.
در جبهه به قول رزمندهها هرکس که میکروفن بوقی دست میگرفت، دعایی میخواند و یا ذکر مصیبتی میگفت، از نظر آنها مداح بود اما همرزمهای آقا جواد او را یک مداح کاردرست میدانستند. مداحی که هم خوشتیپ بود و هم کلی عطر به خودش میزد.
صدوقی دوست و همرزم شهید جواد رسولی که میگوید:
او در جبهه سبک جدیدی از مداحی را ابداع کرده بود
صدوقی از دوستان و همرزمان شهید جواد رسولی میگوید: در دوران دفاع مقدس از مونولوگ مداحی به دیالوگ مداحی رسیدیم به این صورت که مداح میخواند و سینه زنان جواب میدادند. جواد رسولی یکی از کسانی بود که مبدع سبک مداحی دیالوگ گونه بود. او با استعداد ذاتی که داشت چندین سبک مداحی را با هم ادغام کرد و سبک تازهای از مداحی را تولید کرد. بزرگترین ویژگی جواد رسولی دانش آموخته کلاس علی انسانی بود.»
بعد از پذیرش «قطعنامه ۵۹۸» توسط جمهوری اسلامی ایران، رژیم بعثی عراق حمله سراسری خود را به غرب، جنوب و جبهه میانی کشورمان شروع و در برخی مناطق پیشروی کرد. لشکر ۱۰ سیدالشهدا (علیهالسلام) در آن زمان و بعد از عملیات پیروزمندانه «بیتالمقدس ۶» پدافند (حفظ) «قله شیخ محمد» ماؤوت را بر عهده گرفته بود.
با توجه به اینکه نیروهای عراق در منطقه جنوب پیشروی زیادی کرده بودند، به لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) مأموریت داده شد سریعاً از غرب به جنوب کشور منتقل و در جاده اهواز، خرمشهر با دشمن مقابله کند. به این ترتیب که ابتدا از پیشروی «لشکر ۳ زرهی» عراق جلوگیری کرده و سپس طی یک عملیات عراق را به پشت مرزها عقب براند.
اهمیت عملیات بازپسگیری مناطق از دست رفته کشورمان در آن مقطع بسیار زیاد بود چون عراق به ۱۵ کیلومتری اهواز و سهراه «صاحبالزمان (عج)» رسیده بود و اگر نیروهایش از محورهای جاده اهواز، جفیر و زید در سهراه یاد شده به هم میرسیدند، اهواز سقوط میکرد. در نیمه شب ۶۷/۵/۱ به «تیپ حضرت زهرا (س) لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع)» به فرماندهی سردار خادم مأموریت داده شد تا به جاده اهواز، خرمشهر اعزام و با لشکر ۳ زرهی گارد ریاست جمهوری عراق مقابله کند. این لشکر کاملاً مسلح و باتجربه در مقابل تیپ حضرت زهرا (س) که حتی هر سه گردان زیرمجموعه آن کامل نبود، قرار گفت. «گردان امام حسن (ع)» به فرماندهی شهید «سعید تراب»، «گردان امام حسین (ع)» به فرماندهی برادر جانباز «محمد اسماعیلی» و «گردان حضرت زینب (س)» به فرماندهی «حمیدرضا راستگو» زیر نظر و فرماندهی تیپ حضرت زهرا (س) یعنی سردار خادم در حالی وارد منطقه شدند که نمیدانستند خط مقدم دقیقاً کجاست یعنی کجا باید با دشمن مقابله میکنند. اصلاً کسی فکر نمیکرد عراق تا سه راه امام زمان (عج) پیشروی کرده باشد.نیمههای شب بود که در منطقه «پادگان حمید» و «زید»، درگیری با لشکر ۳ زرهی عراق شروع شد. درگیری در منطقه استقرار دو گردان سمت راست جاده یعنی حمید و زید و گردان مستقر در سمت چپ جاده با دشمن آنقدر شدید و نزدیک بود که شلیک گلولههای «آر.پی.جی» روی تانکها کارساز نبود و بعضی از تانکها با پرتاب نارنجک به داخل آنها منهدم میشدند.
پیکر او در قطعه ۴۰ ردیـف ۲۱، شـماره ۴ بهشت زهرا به خاک سپرده شده است، نشانی خانه ابدی این مداح شهید را نیز در دفتر شهدای خود ثبت کنید.
«حاج جلال» رونمایی شد/ دعای شهید همدانی که بعدها اجابت شد
مراسم رونمایی از کتاب «حاج جلال» خاطرات حاج جلال حاجیبابایی نوشته لیلا نظریگیلانده، امروز با حضور محمدمهدی دادمان رئیس حوزه هنری و حمیدرضا حاجیبابایی در دفتر ریاست حوزه هنری برگزار شد.
در این برنامه قرهداغی مدیر انتشار سوره مهر، با بیان اینکه این کتاب متعلق به استان همدان بلکه کل ایران است، گفت: خانم لیلا نظریگیلانده نویسنده اهل اردبیل است که زحمت این کتاب را بسیار کشیده است اما امروز در جلسه حاضر نیست ولی قرار است به زودی در شهر همدان کتاب رونمایی و بزرگداشتی برای آن برگزار شود.
در بخش دیگری از این مراسم مرتضی سرهنگی، کتاب خاطرات حاججلال را کتابی از ادبیات جنگ و روستایی دانست و گفت: این کتاب فصیحترین اثر از ادبیات جنگ است که مردم عادی با آن درگیر بودند. حاج جلال و پسرانش برای جنگ تربیت نشده بودند اما نانشان را از زمین درمیآوردند و حالا زمینشان در خطر بود. باید چه میکردند. دست به کار شدند تا از زمین و سرزمین خود دفاع کنند.
وی گفت: حدس و گمانمان درست از آب درآمد و خانم نظری توانست حق مطلب را در نویسندگی این اثر به درستی ادا کند. به شکلی که لحنها و صداها درست از کار درآمده است. کتاب حاججلال عاشقانهای است پر از صداقت، احساس و پاکیزگی روستایی. در این کتاب متوجه میشوید که حاج جلال چگونه ازدواج کرد و به زندگی پرداخت. سنتهایی که در کتاب می بینیم هر چند ممکن است امروز برخی از آنها کمرنگ شده باشد اما در کتاب این سنتها به درستی و خوب منعکس شده است.
سرهنگی با بیان اینکه کتاب خاطرات حاججلال نشان میدهد خانواده حاجیبابایی با تمام علقههایشان در جنگ حضور یافتند، گفت: ما میدانیم کم شدن یک جوان در یک روستا یعنی چه. روستایی که شاهد بزرگ شدن همان جوان بود. ما میدانیم شهید شدن دو فرزند و دو داماد در جبهه یعنی چه و...
وی در بخش دیگری از سخنان خود به موج منفی رسانههای غرب اشاره کرد و گفت: وقتی اخبار را دنبال میکردیم رسانههای خارجی مطلب توهین آمیزی را درباره رزمندگان ایران بیان میکردند و آن اینکه آنها میگفتند مثلاً نیروهای ایرانی با امواج انسانی موفق شدند فلان منطقه را به دست آورند، واژه امواج انسانی به ما توهین بود (به شکلی به مانند اینکه مثل سرخپوستها حمله کرده باشند) در حالی که برای عبور از اروند در عملیات والفجر ۸ طراحان عملیات از کتابخانههای لندن جزر و مد رودخانهها را استخراج کرده و با محاسبه دقیق بهترین ساعت را برای حمله انتخاب کردند. امواج انسانی را به توهین به رزمندگان ما اطلاق کردند.
وی افزود: تمام محاسبات دنیا برای حمله به ما درست بود الا یک محاسبه و آن اینکه مردم ما به یک باره سرباز شدند و تا زمانی که این روحیه وجود داشت و دارد مقاومت ادامه دارد.
وی در پایان سخنان خود با بیان اینکه باید از آقای حاجیبابایی تشکر کنم که برای تألیف این کتاب پا به پای ما راه آمدند گفت:خانم نظری نویسنده کتاب با قلبش این مسیر را طی کرد. چرا که ما هر وقت خواستیم انجام وظیفه کنیم شکست خوردیم اما وقتی پای قلب به میان آید پیروز خواهیم شد. این کتاب را به عنوان یکی از زیباترین آثاری که لایههایی از جنگ و روستا را نشان دهد معرفی میکنم. این نهایت وفاداری ما به انقلاب و جنگ است. به غربیها میگوییم این امواج انسانی نیست بلکه شما امواج انسانی دارید که آدمها را میخرید. این حرکت رزمندههای ما وفاداری به امام و مملکت بود.
در بخش دیگری از این مراسم حمیدرضا حاجیبابایی ضمن اشاره به دیدار با رهبر انقلاب در سال ۸۳ اظهار داشت: طی یک دیدار شروع به معرفی خانوادهام کردم. به آقا گفتم: مادرم جانباز است. پدرم، برادرانم شهید، دامادهایم شهید... پس از سخنان من رهبر انقلاب فرمودند: ظاهرا فقط شما سالمید.
وی گفت: برای یک برنامه تدارک حضور حاج قاسم را در همدان دیده بودیم. چرا که علیرضا اولین فرمانده تیپ استان همدان بود. حاج قاسم وقتی وارد سپاه شد گفت ناهار را میخورم و به منزل حاج جلال میروم. وقتی به منزل ما آمدند دو ساعت و نیم نشستند و دست در گردن پدرم انداختند. ۴ ماه گذشت خواهرم به من زنگ زد و گفت برای مصاحبه با ما به خانه مراجعه کردهاند اما ما پاسخی ندادیم. بعدها طی جستجوهایی متوجه شدم حاج قاسم صحبتی کرده بود تا عدهای برای ثبت مسائل تربیتی در خانواده ما به مصاحبه بپردازند تا بتوانند از نکات تربیتی پدر و مادرم استفاده کنند. پس از مدتی این عده آمدند و کارشان را تکمیل کردند.
وی با اشاره به سردار همدانی گفت: همیشه آرامش شهید همدانی در کنار پدرم بود. در سال ۸۸ به همراه شهید همدانی به محل عملیات رمضان رفتیم. مقابل یک تانک نشست. حال عجیبی پیدا کرده بود به شدت میگریست، گفت خدایا به حق علیرضا از من بگذر تا شهید شوم. تاکید کرد این بخش حرفهایم در مستند منتشر نشود. او پس از مدتی شهید شد و ما این بخش از صحبتهایش را در مراسم چهلم پخش کردیم.
به گفته حاجیبابایی مهمترین ویژگی حاججلال این است که از هیچ کسی طلبکار نیست. من یادم نمیآید که نماز شب پدر و مادرم ترک شده باشد. به خاطر ندارم در طول زندگی پول قابل توجهی به دست آورده باشد. آنها زندگی سالمی داشتند ولی به لحاظ بینش سیاسی عمیق بودند.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4367/20320/81026
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4367/20320/81027
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4367/20320/81028
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4367/20320/81029
|
عناوین این صفحه
- با «هنر تئاتر»حماسه دفاع مقدس را زنده نگه داریم
- گلهای زبان فارسی در گلستان بیشکک: نورلان بیگ بالتابایف
- اخبار
- «حاج جلال» رونمایی شد/ دعای شهید همدانی که بعدها اجابت شد