|
استراتژی خطرناک یحیی
محمد قراگزلو
باور کنید نیازی به این کارها نبود. اصلاً لازم نبود یحیی در مصاحبه بعد از بازی چنین استراتژیای برای فرار از انتقادات برگزیند. تیم او خیلی خوب بازی کرده بود. خیلی بهتر از تمام بازیهای قبلی و البته برتر از حریف دیرینه. بله، نتیجه از کف رفته بود و حتماً اشتباهاتی رخ داده که دو امتیاز شیرین و یک برد غرورانگیز از دست رفته اما چرا نباید نیمه پر لیوان را میدیدیم؟
چرا یحیی از بازی خوب تیمش به اندازه کافی لذت نبرد؟ چرا لذتش را با هواداران شریک نشد؟ چرا این بازی روان و برتر را نشانهای برای تکان خوردن تیمش بعد از یک دوره رخوت چند هفتهای اعلام نکرد؟ چرا به جای حمله به رئیس هیأت مدیره، به هواداران دلگرمی نداد که نمایشهای پرانتقاد تمام شده و از حالا باید منتظر یک تیم قدرتمند و مدعی قهرمانی باشیم؟ چرا یحیی فنی حرف نزد و با فکتهای فنی امیدوارمان نکرد؟ چرا رفت سراغ داستانهایی که به او نمیآید؟ چرا مسیر مصاحبه را به آن سمت کشاند که همه تصور کنند تیم او در دربی شکست خورده و از حیث فنی بازنده بوده که اینطوری عصبانی و شاکی است؟
واقعیت اینکه یحیی گلمحمدی تحت تأثیر اینستاگرام و فضای مجازی چنین استراتژی را بعد از دربی برگزید در شرایطی که نمیدانست با چنین روشی سطح مربیگری خودش و آنچه همه فوتبال ایران از او در ذهن داشتند را مخدوش کرده است.
یحیی بعد از دربی جام حذفی و مسابقهای که برد را در لحظات پایانی از دست داد و در نهایت شکست خورد در فضای مجازی و بخصوص اینستاگرام تحت فشار عجیبی قرار گرفت و سه، چهار روز حال خوشی نداشت. یحیی بعد از دربی اخیر و از دست دادن پیروزی در دو دقیقه پایانی یاد آن انتقادهای عجیب و حملات سایبری به او و کادرش افتاد و برای فرار از ماجراهای تکراری، استراتژی حمله به رئیس هیأت مدیره را برگزید، فارغ از اینکه این استراتژی در همه هواداران و رسانهها نفوذ و تأثیر صددرصدی نخواهد داشت و کاربردی نمیشود.
ماجرا بسیار ساده است. رسانه و هوادار همه چیز را میدانند. هیچ کس از رسولپناه دل خوشی ندارد و همه از ناکارآمدی و سوءمدیریت او خبر دارند. نشانههایش هم دم دست است و هنوز زخمهایی که او به تیم زده تازه به نظر میرسد. همه متعجب و حیرانند که چطور مدیری با آن حجم از حاشیهسازی و ناهمگونی با تیم هنوز در رأس هیأت مدیره مانده و در تصمیمسازی باشگاه تأثیرگذار است.رسولپناه هیچ دوستی در رسانه و هوادار ندارد. همه به رفتار و عملکرد او نقد دارند و ماندنش در باشگاه را اشتباهی بزرگ از سوی رئیس مجمع میدانند اما واقعیت اینکه همه این ماجراها نمیتواند و نباید دستمایهای برای یحیی گلمحمدی به عنوان یک مربی فنی و عملگرا بعد از تساوی در دربی و از دست رفتن دو امتیاز دیگر باشد.یحیی استراتژی اشتباه را برگزیده و در این راه اشتباه همچنان پیش میرود. او در این مسیر برخی جریانهای رسانهای و هواداری را همراه خود دارد اما همین که میبیند همه همراهش نیستند و به سوءمدیریت رسولپناه به عنوان دلیل اصلی از دست رفتن پیروزی دربی یا از دست دادن نصف امتیازهای بازیهایش نگاه نمیکنند و با او همسو نخواهند شد، باید برایش هشداردهنده و روشنگرانه باشد.در این شرایط یحیی با اصرار بر این مسأله در هر مسابقه و هر مقطعی که تحت فشار قرار میگیرد، بیشتر تصور و ذهنیت هواداران، رسانهها، پیشکسوتان و جامعه فوتبال نسبت به خودش را تغییر میدهد و در واقع به ضرر خودش کار میکند.
شاید گلمحمدی با اولتیماتوم و تحت فشار گذاشتن رئیس مجمع او را وادار به اتخاذ تصمیمی مهم کند و با کنار گذاشتن رسولپناه، سرانجام دل کادر فنی با تیم مدیریت باشگاه صاف شود اما حتی اگر استراتژی اخیر یحیی چنین دستاورد مهمی برای او داشته باشد و موفق به بیرون کردن رسولپناه از باشگاه شود، سرمربی پرسپولیس دیدگاه مردم نسبت به خودش را تا حدودی مخدوش کرده و دیگر هیچکس از یحیی آن مربی صرفاً آرام، فنی و عملگرا را در ذهن نخواهد داشت و شاید گلمحمدی هم به دایره گسترده بسیاری از مربیانی که برای توجیه اشتباهاتشان فقط به مسائلی خارج از زمین فوتبال متوسل میشوند و همواره دنبال دشمن میگردند، بپیوندد.اتفاقی که برای یحیی و پرسپولیس یک گام رو به عقب بزرگ به حساب میآید و جدا از پایین کشاندن سطح مربیگری گلمحمدی و مخدوش کردن چهرهاش نزد هواداران و اهالی فوتبال، تبدیل به عادتی خواهد شد که بعد از هر ناکامی میتوان با منحرف کردن مسیر انتقادها نفسی کشید و فشار را از روی خود برداشت که برای هر تیمی میتواند فوقالعاده خطرناک باشد.
استقلال، زخمخورده جنگهای قبیلهای
تا اواسط دهه ۷۰ چیزی به نام دو قطبی روی سکوها میان هواداران استقلال وجود نداشت و همه چیز حول محور نتایجی که این دین داخل مستطیل سبز میگرفت، میچرخید ولی پس از ماجراهایی که آذر ماه سال ۷۵ رخ داد، اولین جرقه دوقطبی شدن هواداران استقلال زده شد. عده از آنها به شدت حامی ناصر حجازی بودند و برخی نیز قاطعانه از منصور پورحیدری حمایت میکردند. البته هر دو چهره فقید آنقدر سیاست و معرفت داشتند که هواداران خود را هرگز وادار به شورش علیه طیف مقابل نکنند.
داستان اما از اواسط دهه ۸۰ سر و شکل دیگری به خود گرفت. حالا استقلال علاوه بر ناصرخان و منصورخان، چند «خان»، «پادشاه» و «آقا» هم داخل مجموعه خود میدید که هیچکدام با دیگری در یک اقلیم نمیگنجیدند. بازیکنان بزرگی که به دوران بازنشستگی رسیده و حالا داعیه هدایت آبیپوشان پایتخت را داشتند. این ماجرا سال به سال پررنگتر شد و از ابتدای دهه جاری عملاً مدعیان شماره یک شدن برای نیمکت استقلال به یک معضل بزرگ برای صاحب منصبان و حتی هواداران بدل شد. گروهی برای امیر قلعهنویی حنجره میتراشید، عدهای فرهاد مجیدی را انتخاب اصلح میدانستند، برخی علیرضا منصوریان را شایستهترین فرد تلقی میکردند و... در این میان افرادی هم بودند که با خرج کردن روی سکوها، برخی از بوقچیها را نمکگیر خودشان میکردند تا در بزنگاههای حساس هواداران هیجان زده را به نفع آنها تحریک کنند و علیه بقیه فریاد حیا کن و رها کن سر بدهند. در چنین فضای نابسامانی بود که هر روز اخبار عجیب و غریبی شنیده میشد. از ادعای برخی افراد مبنی بر آنکه فلان مربی پرافتخار لیگ برتر دلش دلش میخواهد استقلال بدون او نتیجه نگیرد تا نامش در ذهن استقلالیها همواره تحت عنوان یک ناجی مطرح باشد تا زمزمههایی میان قدیمیهای آبی که تأکید میکردند برخی افراد با هم ائتلاف میکنند و مصاحبههای مسلسلوار علیه سرمربی وقت استقلال انجام میدهند تا او برکنار شود و همین نفرات به نان و نوایی برسند. البته به موازات این فعالیتها، فضای مجازی نیز در حال رشد بود و حالا همین فضا در اختیار برخی افراد زرنگ قرار گرفته تا با استفاده از هیجان و احساسات استقلالیها، سوءاستفاده خود را تکمیل کنند.
این روزها استقلال به معنای واقعی کلمه زخمخورده از جنگهای داخلی و قبیلهای است که متأسفانه از داخل فضای مجازی فرماندهی میشود و خود استقلالیها بدون اینکه اصلاً در جریان باشد، نقش سربازان بدون جیره و مواجب افرادی را بازی میکنند که قاعده بازی را خوب بلدند! اینکه امیر قلعهنویی سرمربی استقلال باشد یا فرهاد مجیدی، اینکه محمود فکری روی نیمکت حرف اول را بزند یا صمد مرفاوی، اینکه پرویز مظلومی دلش بخواهد دوباره هدایت آبیها را برعهده بگیرد و ... همه این موارد در نوع خود جای بحث دارد و کاملاً بدیهی است استقلال آنقدر در فوتبال ایران نام بزرگ و ارزشمندی است که بسیاری افراد دلشان میخواهد در داخل مجموعه آن باشند ولی واقعیت امر همان چیزی است که هواداران استقلال در هیاهوی جنگهای مجازی خود از یاد بردهاند. واقعیت بسیار مهمی به نام نتایج مطلوب و موفقیت. عناصری که حداقل طی چند سال اخیر برای آبیها و آبی دوستان حکم کیمیا را پیدا کرده است. قلعهنویی، مجیدی، مظلومی، فکری، مرفاوی و ... همه این افراد نامهای بزرگ و قابل احترامی هستند ولی استقلالیها فراموش کردهاند که نام تیم خودشان از همه کسانی که برشمردیم بزرگتر است. اغلب بزرگان استقلال بخش اعظمی از بزرگی خود را به واسطه بر تن کردن پیراهن آبی به دست آوردهاند و تحت هیچ شرایطی نمیتوانند ادعای بزرگتر بودن از قبیله ای را بکنند که باعث شوکت آنها شده است.هواداران استقلال این روزها دوباره چند تکه شده و هر کدام برای یک نفر سرودست میشکنند.
گروهی حامی مجیدی هستند، عدهای خواهان بازگشت قلعهنویی و تعدادی هم دوستدار آمدن دوباره منصوریان ولی این وسط اصلاً کسی توجه نمیکند که استقلال رتبه دوم جدول را مال خود کرده و به رغم همه نواقص تاکتیکی قابلملاحظه، حداقل تا اینجای کار در عرصه کسب امتیاز به مراتب بهتر از فصول گذشته عمل کرده است. آنها برای مردان بیرون گود مانده از استقلال در فضای مجازی فریاد میکشند ولی توقع دارند افراد داخل گود شرایط بهتری را برای تیم محبوبشان رقم بزنند! این یعنی حمایت نکردن از مربیان کنونی آن هم در شرایطی که آبیپوشان پایتخت حداقل از باب نتیجهگیری موفقیت نسبی داشتهاند. محمود فکری مانند هر فرد دیگری قطعاً نقاط ضعف و قوت دارد اما اینکه در چنین روزهای حساسی به جای حمایت از تیم او، هواداران استقلال را مشغول حمایت از بیرون گود نشستگان ببینیم، قطعاً در عالم حرفهای هواداری، یک کار آماتور محسوب میشود. حضور فکری در استقلال ابدی نیست ولی مطمئن باشید روزی که او برود و یکی دیگر سرمربی آبیها شود، همین حکایت به قوت خود باقی خواهد ماند و اگر هواداران استقلال به خودشان نیایند، دوباره افرادی پیدا میشوند که در فضای مجازی به آنها برای کوبیدن مرد شماره یک نیمکت خط میدهند و طرفداران را به جنگ قبیلهای میفرستند تا خودشان از غنایمی که در آخر این نبرد بیحاصل برجا میماند، کاسبی کنند. نکتهای که استقلالیها به آن توجه ندارند، این است که برخی از خط دهندگان به آنها در کانالها و صفحات، اساساً حامی شخص خاصی نیستند بلکه سنگ هر کسی را که جیبشان را بهتر و بیشتر پر کند، بر سینه میزنند. آنها حتی طرفدار بزرگان استقلال نیز نیستند و قلعهنویی، فکری، مجیدی و دیگران برایشان اهمیتی ندارند بلکه فقط رسیدن به منافع خودشان مهم است و بس ولی آتش حاصل از این جنگ قبیلهای قطعاً دامن استقلال را میگیرد و موجب تداوم قهرمان نشدن و ناکامی این تیم در مسابقات داخلی و آسیایی میشود. اتفاقی که بیشتر از هر کس دیگری، باعث ناراحتی هواداران خواهد شد. همین افرادی که حالا ناخواسته آتش جنگ داخلی را شعلهور میکنند.
روزگار دشوار گل محمدی
داستان اخیر قهر و غضب یحیی گلمحمدی با بازگشت سرمربی پرسپولیس به تمرینات این تیم فروکش کرد. روز دوشنبه داربی تهران برگزار شد و نشست خبری پس از این دیدار به جای بحث در مورد مسائل فنی، به محلی برای اظهارات تند و غافلگیرکننده یحیی تبدیل شد. سرمربی سرخپوشان پس از توضیحی مختصر در مورد شرایط مسابقه، با صراحتی عجیب و کمسابقه در فوتبال ایران به وزیر ورزش به عنوان یک مقام بالادستی ضربالاجل داد تا کادر هیاتمدیره را دستخوش تغییر کند.
کسی که باید میرفت، مهدی رسولپناه بود و گلمحمدی با چنین ادبیاتی خواستهاش را مطرح کرد: «دو روز به وزیر فرصت میدهیم تا تکلیف آدمهای کوچک حاضر در هیاتمدیره را مشخص کند وگرنه تبعات اتفاقاتی که رخ خواهد داد، بر عهده ایشان خواهد بود.» در این مورد به نظر میرسد فضای احساسی حاکم بر شبکههای اجتماعی روی تفکرات سرمربی پرسپولیس اثر گذاشته، در غیر این صورت حتی اگر وزیر ورزش بدترین عملکرد تاریخ را هم داشته باشد و در نوع خودش ضعیفترین مدیر همه ادوار هم به شمار بیاید، باز جایگاه حقوقی او طوری است که یک سرمربی نباید به وی ضربالاجل بدهد. داستان مثل این است که جلال حسینی کاپیتان پرسپولیس باشد و همین یحیی یا مثلا حمید درخشان سرمربی تیم باشند. آیا حرفهای است که جلال با همه کیفیت و تواناییهایش به مدیریت باشگاه اولتیماتوم بدهد که سرمربی را بردارند؟ اصلا فرض کنید کادر فنی بسیار ضعیف عمل کرده باشد، باز دلیلی ندارد بازیکن از حیطه اختیاراتش خارج شود. این که رسولپناه کیست و چه کرده، در جای خودش قابل بحث است و او را میتوان نمادی از مدیران غیر مرتبط و ناکارآمد در فوتبال ایران دانست اما باز جایگاه حقوقی و سلسلهمراتب سازمانی از هر چیز دیگری مهمتر است و بدون رعایت اینها، سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.
در هر صورت سرمربی پرسپولیس غروب دوشنبه ۴۸ ساعت به وزیر ورزش فرصت داد تا رسولپناه را بردارد اما مطابق انتظار وزارتخانه این تهدید را جدی نگرفت. در این میان اما یک اتفاق عجیب رخ داد و چهارشنبهشب درست در پایان اولتیماتوم ۴۸ ساعته گلمحمدی، ناگهان یک ویدئوی جدید از اظهارات ملتهب رسولپناه در جمع خبرنگاران منتشر شد. این قطعه فیلم در راستای همان ویدئوهای قبلی است که به صورت پنهانی از عضو هیاتمدیره باشگاه ضبط شده، اما عجیب است که این یکی با تاخیری تقریبا دو ماهه انتشار یافت. به هر حال ویدئوی جدید، حاوی جملاتی باورنکردنی است که حتی حراست وزارت ورزش اعلام کرده به آن ورود خواهد کرد. نهایتا باید دید داستان این عضو ناشی و جنجالی کادر مدیریتی باشگاه به کجا میانجامد. هر چه بود اما روز پنجشنبه یحیی پس از یک روز غیبت، در تمرینات پرسپولیس حاضر شد و در مصاحبهای بلندبالا به تعدیل مواضع قبلیاش پرداخت. او سعی کرد از وزارت ورزش دلجویی کند، توضیح داد منظورش را بد مطرح کرده و صرفا یک درخواست دوستانه داشته است. او گفت به حدود جایگاهها اشراف دارد، در مسائل مربوط به مقامات بالاتر دخالت نمیکند و سایر قضایا.
فارغ از این که سرنوشت رسولپناه چه خواهد شد، یک نکته روشن است؛ این که یحیی بلیت جنجالسازی بعد از ناکامی با کلیدواژه نام این مدیر را سوزاند و دیگر مردم قبول نخواهند کرد او پس از ناکامیهای احتمالی بعدی همین سناریو را تکرار کند. پرسپولیس البته در داربی تهران شایسته برد بود، اما بیملاحظگی کادر فنی در کنترل جریان مسابقه مخصوصا در دقایق پایانی باعث شد پیروزی از کف سرخها برود و در نتیجه این تیم ۴۵ روز است در هیچ دیداری پیروز نشده. اگر فرض کنیم هر بار بهانهای در کار بوده و آخرین مرتبه هم با طرح اسم رسولپناه فضای پس از ناکامی تحت تاثیر قرار گرفت، دیگر دوره استفاده از این ترفند رو به پایان است. گلمحمدی باید پیروزیهایش را شروع کند و این مقدور نیست، مگر با تمرکز تام و تمام روی موجودی فعلی. به نظر میرسد در نشستهای بعدی سرمربی پرسپولیس سرانجام باید سهم بیشتری به ارائه مطالب «فنی» اختصاص یابد.
چرا ادعاهای رسولپناه بررسی نمیشود؟
مهدی رسولپناه یکی از گمنام ترین اعضای هیاتمدیره پرسپولیس بود که وقتی سمت سرپرستی باشگاه را عهده دار شد، حواشیای برای باشگاه ایجاد کرد که حالا یکی از معروف ترین افراد فوتبالی ایران محسوب میشود. او که در فصل نقلوانتقالات تحت فشار هواداری قرار داشت تا علاوه بر حفظ ستارههای تیم، بازیکنان مدنظر سرمربی را جذب کند، در اقدامی ناشیانه اختلافات خود و ارکان تیم را با ادبیاتی سخیف در بین هواداران تعریف کرد تا پس از انتشار ویدئوهای آن، مجبور به استعفا از سرپرستی باشگاه شود.
با یان حال رسولپناه سمت ریاست هیاتمدیره پرسپولیس را برای خود حفظ کرد تا کماکان یک مدیر ورزشی باقی بماند اما ناکامی سرخها در دستیابی به جام لیگ قهرمانان آسیا و در ادامه جدایی غیر منتظره بشار رسن بعد از بازی فینال داغ دل گلمحمدی را تازه کرد تا دوباره تیر انتقادات خود را به سمت اعضای هیاتمدیره مخصوصا رسولپناه نشانه بگیرد و بعداز تساوی در داربی شدیدترین حملات را به نثار رئیس هیاتمدیره باشگاه کند. بعد از صحبتهای گلمحمدی هم جدیدترین نسخه ویدئو از رسولپناه منتشر شد تا همگان بدانند این دعوا سر دراز دارد.
درباره صحبتهای مهدی رسولپناه ساعتها باید صحبت کرد. او در مقام سرپرست باشگاه با عوامل تحت استخدام باشگاه دچار مشکل شده با ادبیاتی سخیف صحبتهایی را مطرح کرده که از نظر نوع ادبیات و البته مکان و شرایطی که صحبتها را بیان میکند قابل دفاع نیست و باید مورد بررسی نهادهای نظارتی قرار گیرد اما سوال مهم اینجاست چرا محتوای ادعاهای رسولپناه مورد بررسی قرار نمیگیرد؟
رسولپناه اتهاماتی را درباره نقش یک دلال در پرسپولیس و ارتباط او با یحیی گلمحمدی مطرح میکند که نیازمند رسیدگی دقیق و شفاف نهادهای نظارتی است. در این باره هم دو حالت بیشتر ندارد. یا ادعاهای سرپرست سابق باشگاه حقیقت دارد که در آن زمان باید منتظر برخورد با فساد در پرسپولیس باشیم و اگر ادعاها صحت ندارد، رسولپناه به عنوان کسی که اتهامات سنگینی را متوجه سرمربی تیم کرده، باید مورد پیگرد قانونی قرار گیرد.
اما در این میان نقش جعفر سمیعی به عنوان مدیرعامل باشگاه پرسپولیس بسیار پررنگ است. او که در ابتدای حضورش مبارزه با فساد را یکی از اهداف خود بیان کرد، حالا با سکوت عجیب موضع منفعل در قبال حواشی ایجاد شده اتخاذ کرده و در عمل قدمی برای شفافیت و تنویر افکار عمومی برنداشته است.
در این بین قطعا یا فسادی رخ داده که مرد مدعی مبارزه با فساد (جعفر سمیعی) باید به آن ورود کند و یا اتهاماتی واهی صورت گرفته که در این حالت هم حمایت از کادر فنی و تایید سلامت آنها باید رسمی و شفاف اعلام شود.
اینکه سمیعی تصور میکند هر موضوعی با سکوت حل میشود شاید برای نهادهای دیگر باشد اما هواداران میلیونی باشگاه پرسپولیس که بارها عنوان شده سرمایه و صاحبان اصلی باشگاه هستند، حق دارند به دور از پنهانکاری حقیقت را بدانند.
اخبار
نقشه زیدان برای ربودن خرید احتمالی بارسلونا
رسانه های اسپانیایی روز شنبه گزارش دادند که رئال مادرید در نظر دارد تا در نقل و انتقالات زمستانی به سمت بازیکن مدنظر بارسلونا هجوم برده و ممفیس دپای مهاجم هلندی را از تیم لیون فرانسه به خدمت بگیرد. پس از اینکه رئال مادرید با انتقالی قرضی لوکا یوویچ را به اینتراخت فرانکفورت فرستاد و رودریگو برزیلی نیز دچار آسیب دیدگی شده است، حالا زیدان به دنبال این است تا ممفیس دپای را به عنوان جایگزین این دو بازیکن از فرانسه به مادرید بکشاند.شبکه خبری دیاریو گل در خبری اعلام کرده است که رئال مادرید در حال بررسی بازیکنان موجود در بازار نقل و انتقالات است و قصد دارد یک مهاجم را به تیمش اضافه کند و میانجیگرها نیز در حالی ممفیس دپای را به زیدان پیشنهاد داده اند که بارسلونا از نقل و انتقالات تابستانی به دنبال جذب دپای بود ولی به دلیل مشکلات مالی ناشی از کرونا، در جذب این بازیکن ناکام بود. دپای تا تابستان سال آینده با المپیک لیون قرارداد دارد و از تمدید آن نیز خودداری کرده است و بارسلونا قصد داشت که با پرداخت 5 میلیون یورو در نقل و انتقالات زمستانی و یا به صورت رایگان در تابستان آینده دپای را جذب کند ولی حالا آنها یک رقیب بزرگ را بر سر راه خود می بینند.دیاریو گل اضافه کرد که رئال مادرید به فکر ورود به بازار نقل و انتقالات زمستانی فعلی نبوده اما ممکن است پس از قرض دادن یوویچ به فرانکفورت و همچنین غیبت چند هفته ای رودریگو به دلیل آسیب دیدگی تاندون استخوان دو سر ران پای راست، برنامه های رئال مادرید و زیدان تغییر کند و آنها دپای را از لیون به خدمت بگیرند. این رسانه همچنین گفته است که رئال مادرید بابت مصدومیت احتمالی کریم بنزما نیز نگران است و این مسائل همگی دست به دست هم داده است تا آنها قصد هایجک کردن ممفیس دپای را از بارسلونا داشته باشند و باید دید در این جنگ میان دو رقیب دیرینه و سنتی، کدامیک برنده شده و ممفیس دپای را با لباس کدام تیم خواهیم دید.
بدترین شروع؛ چه بر سر زیدان آمده؟
بازی برابر بیلبائو در نیمه نهایی سوپرکاپ اسپانیا در واقع بازی شماره 25 فصل این تیم تحت هدایت زیدان در فصل جاری بود. رئال در این 25 بازی، شش بار شکست خورده، 5 بار مساوی کرده و 14 بار نیز پیروز شده است. این بدترین شروع رئال با زیدان در یک فصل است.
رئال امسال در لالیگا به کادیز، آلاوس و والنسیا باخته، در لیگ قهرمانان دو بار مغلوب شاختار شد و در سوپرکاپ هم به بیلبائو باخت. رئال با زیدان هرگز در سوپرکاپ ناکام نمانده بود.زیدان کار خود در رئال را از ژانویه 2016 شروع کرد. در 25 بازی ابتدایی روی نیمکت، رئال با او 4 تساوی و سه شکست را تجربه کرد. رئال در لالیگا با یک امتیاز کمتر از بارسا دوم شد ولی در لیگ قهرمانان عنوان قهرمانی را کسب کرد. فصل 17-2016 بهترین عملکرد زیدان در رئال بوده و با او تیم فاتح لالیگا و لیگ قهرمانان شد. در 25 بازی ابتدایی فصل، رئال اصلا متحمل شکست نشد و تنها ژانویه 2017 بود که بالاخره در زمین سویا شکست را تجربه کرد. فصل 18-2017 رئال در 25 بازی ابتدایی خود متحمل 3 باخت و 5 تساوی شد. دو باخت در لالیگا و یک باخت در لیگ قهرمانان. در پایان فصل رئال بار دیگر قهرمان چمپیونزلیگ شد ولی در لالیگا سوم شد تا زیدان در پایان فصل به شکلی غیرمنتظره استعفا کند. فصل گذشته رئال با زیدان در 25 بازی ابتدایی دو باخت یکی در لیگ قهرمانان و دیگری در لالیگا و هشت تساوی کسب کرد و در نهایت فاتح سوپرکاپ اسپانیا و لالیگا شد.فصل جاری رئال سوپرکاپ را از دست داده ولی در لالیگا، کوپا دل ری و لیگ قهرمانان همچنان دارای شانس است. در لالیگا اگر اتلتیکو دو بازی عقب افتاده خود را پیروز شود، ده امتیاز از رئال فاصله خواهد گرفت اما تنها یک شکست از سوی این تیم رئال را امیدوارتر به ادامه فصل می کند.
ادامه یادداشت
حیات مابعد قهرمانی؛
اینبار هادی ساعی
حسین محمدی
از نسل فعلی کمتر کسی است که با مدالهای ساعی وکیفیت و توان فنی بالای او در مسابقات متعدد خاطره نداشته باشد و حداقل فیلمها و اطلاعات او موجود است، اگر دارنده دو مدال طلا و یک مدال برنز المپیک قهرمان نیست، او را چه خطاب میکنند؟ اما در مسئله پهلوانی باید بگوییم که این ویژگی ذاتی ورزشکاران نیست و نمیتوان گفت هرکسی که مدال المپیک یا جهانی دارد پهلوان است. پهلوانی یک ویژگی اکتسابی است که در طول زمان شکل میگیرد. افراد با منش، رفتار و سبک زندگی به این مهم دست پیدا میکنند، از طرفی عصر پهلوانی تمام شده و در زمانه قهرمانان هستیم. ویژگیهایی که با آن کسی را پهلوان خطاب میکنیم کمرنگ شده و میتوان گفت دیگر آن ارزشها و معیارها برای کسی اهمیت ندارد که اکنون بخواهیم به دنبال پهلوان بگردیم، اما اگر معتقدیم ورزشمان حرفهای است باید بیش از پیش به مسئله ورزشکاران و خصوصا حیات مابعد قهرمانی آنان توجه کنیم. دنیای ورزش در حال تغییر است و کارشناسان در کشورهای پیشرفته حتی در حال تغییر ژنتیکی ورزشکاران از بدو تولد هستند اما ورزش کشور ما هنوز توان حمایت و مدیریت از قهرمانان خود را هم ندارد، چه برسد به اینکه بخواهد به مابعد قهرمانی آنان بپردازد.
اخبار
عصر اولتیماتوم
تقریبا یک سوم از لیگ بیستم فوتبال پشت سر گذاشته شده و تاکنون تنها دو باشگاه اقدام به تعویض سرمربی خود کردهاند. مسئولان دو تیم تبریزی تراکتور و ماشینسازی عذر علیرضا منصوریان و وحید بیاتلو را خواستند و فعلا با مربیان دیگری به کار ادامه میدهند. تغییر تنها دو مربی در ۱۰ یا ۱۱ هفته برای فوتبال عجول و بیحوصله ما خوب و امیدوارکننده است اما به نظر میرسد به زودی به این آمار افزوده خواهد شد. در حال حاضر دست کم سه مربی در سطح رسانهای و به طور علنی از سوی مدیران باشگاهها اولتیماتوم دریافت کردهاند. این اتفاق بدیعی است که مدیران باشگاهها خیلی واضح و علنی مربیان را تهدید میکنند. سخت است که بتوان مشابه این رفتار را در سطح اول فوتبال جهان پیدا کرد، اما خب اینجا هیچ چیز غیرممکن نیست!
شرایط عجیب رحمان رضایی
در بین خط و نشان کشیدن مدیران، شاید عجیبترین ضربالاجل را باشگاه ذوب آهن به رحمان رضایی داده باشد. آنها تصمیمگیری در مورد سرمربی جوان تیمشان را به پایان نیمفصل اول واگذار کردند. با این حال در یک بیانیه رسمی و علنی مدعی شدهاند اگر ذوب آهن از پنج بازی باقیمانده کمتر از ۱۱ امتیاز بگیرد، رضایی برکنار خواهد شد. روشن نیست فلسفه چنین اولتیماتومی چیست؛ چرا که مربیان در همه مسابقات برای کسب حداکثر امتیازات تلاش میکنند و چنین کارهایی فقط فشار روانی را روی آنها و بازیکنان افزایش میدهد. به علاوه اگر بازیکنی مثلا با کادر فنی مشکل داشته باشد، ممکن است در چنین فضایی راغب شود که کار را شل بگیرد و مربی رفتنی شود. در هر صورت ذوب آهن رحمان رضایی که اصلا هم بد بازی نکرده و فقط کمی بدشانس بوده، دیروز اولین بازی از این پنج مسابقه سرنوشتساز را برابر سایپا برگزار کرد. جالبتر این که مدیران ذوب در همین اطلاعیه اضافه کردهاند در صورت کسب ۱۵ امتیاز از این پنج مسابقه به رحمان رضایی پاداش میدهند. خسته نباشید! کسی که بتواند پنج بازی پیاپی را ببرد شانس اول قهرمانی است. دیگر پاداش شما را میخواهد چه کار؟
وحید فاضلی و فقط دو فرصت
مدیران باشگاه نساجی بعد از جدایی محمود فکری به دستیار او یعنی وحید فاضلی اعتماد کردند. تیم اوایل فصل بد بازی نمیکرد و صرفا در نتیجهگیری مشکل داشت اما بهتدریج کیفیت نمایشهای نساجی هم افت کرد تا کار به جایی برسد که مدیران باشگاه برای تغییر وضعیت دو بازی به فاضلی فرصت بدهند. نساجی هم دیروز اولین مسابقه بعد از ضربالاجل را برابر ماشینسازی، دیگر تیم بحرانزده لیگ بیستم برگزار کرد. فاضلی در کنار بیاتلو و محمد ربیعی سه مربی نوگرا و تئوریسین لیگ بیستم محسوب میشدند که از این جمع ظاهرا فقط ربیعی در مس رفسنجان حاشیه امنیت دارد.
نارضایتی از مهدی رحمتی
در تصمیمی شتابزده اواخر فصل گذشته به دوران بازیاش پایان داد و هدایت شهرخودرو را بر عهده گرفت اما تا اینجا نتایج او اصلا خوب نبوده است. تیم مشهدی فعلا از ۱۱ بازی فقط ۱۲ امتیاز کسب کرده است. رحمتی سه سال با شهرخودرو قرارداد دارد و هنوز برای نتیجهگیری او سقف زمانی مشخص نشده، اما مدیران میانی باشگاه هفته گذشته نارضایتیشان را رسما ابراز کردند. بازی بعدی شهرخودرو چهارشنبه برابر نساجی است؛ تیمی که سرمربی آن هم روی لبه تیغ است و شاید این دیدار یک قربانی بگیرد.
یک قدم تا جدایی رادوشوویچ از پرسپولیس!
دروازه بان کروات تیم پرسپولیس پس از نیمه نهایی لیگ قهرمانان آسیا با حالت دلخوری از جمع پرسپولیسی ها جدا شد و به کرواسی رفت اما با تغییرات در راس کادر مدیریتی، ابراهیم شکوری مذاکراتی را با این بازیکن انجام داد و در نهایت برای بازگشت وی به توافق رسید. با این حال همین زمان رادوشوویچ در گفتگو با خبرنگار ما درباره این توافق گفت: «بدون دریافت حتی یک یورو به ایران میآیم، آن ها روی کاغذ نوشتند که «به زودی» قراردادت را پرداخت میکنیم؛ مثل همیشه گفتند انشالله.»
با این حال رادوشوویچ پس از ورود به ایران حدود 60 هزار یورو از بدهی 120 هزار دلاری اش را گرفت تا رقم طلبش از فصل گذشته نصف شود. او از قرارداد این فصلش هنوز چیزی نگرفته و همچنین نسبت به موعد بعدی پرداخت (ابتدای سال جدید خورشیدی) بی اعتماد است و به همین خاطر نامه جدید خود را به باشگاه پرسپولیس ارسال کرده است.بوژیدار که پیش تر با فدراسیون جهانی فوتبال برای دریافت مطالباتش مکاتبه کرده بود، یک نامه نیز برای پرسپولیس ارسال کرد و حالا طبق قوانین فیفا با ارسال نامه سوم، میتواند به طور قانونی فسخ کند و همچنین خواستار پرداخت مبلغ قرارداد سال های بعدی اش شود. قرارداد او در دوره محمدحسن انصاری فرد به مدت سه سال تمدید شده بود و ممکن است این گلر کروات با هزینه دادرسی، حدود یک میلیون یورو بدهی روی دست پرسپولیس بگذارد. باید دید ابراهیم شکوری و جعفر سمیعی در این باره چه خواهند کرد. عصر امروز شکوری در این باره گفته بود که آن ها قصد ادامه همکاری با رادو را دارند. به نظر میرسد که رادوشوویچ تصور میکند جایی در برنامه های کادرفنی ندارد و نسبت به رفتار مدیریت باشگاه نیز گله مند است و جدایی بازیکنانی چون هرویه میلیچ سبب شده تا او هم در همین مسیر قرار بگیرد و هیچ بعید نیست که یازدهمین جدایی پرسپولیس نسبت به فصل گذشته، باسابقه ترین خارجی تاریخ این باشگاه باشد؛ بازیکنی که اگر تا پایان قرارداد در پرسپولیس میماند، به یکی از کاپیتان های این تیم تبدیل میشد.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4443/20935/84691
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4443/20935/84692
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4443/20935/84693
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4443/20935/84694
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4443/20935/84695
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4443/20935/84696
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4443/20935/84697
|
عناوین این صفحه
- استراتژی خطرناک یحیی
- استقلال، زخمخورده جنگهای قبیلهای
- روزگار دشوار گل محمدی
- چرا ادعاهای رسولپناه بررسی نمیشود؟
- اخبار
- ادامه یادداشت
- اخبار