|
امان از این همه سرقت و سکوت
مسئله کپی و سرقت آثار مستند و سینمایی و پخش آنها در شبکههای ماهوارهای داستانی قدیمی است که پس از شروع اکران آنلاین فیلمهای سینمایی در سامانههای نمایش درخواستی از ابتدای امسال ابعاد تازهتری پیدا کرد و نیاز به رسیدگی این مشکل جدیتر شده است. اگرچه ایران عضو کنوانسیون برن و متعهد به اجرای قانون مالکیت آثار نیست، اما هر روز که میگذرد این ماجرا شکل دیگری پیدا میکند و تلاش کپیکارها و سارقان، از پخش بدون مجوز آثار سینمایی به استفاده و تولید آثاری جدید و نیز کپی محتواهای تولید شده - بویژه در قالب متن - رسیده است.
در یکی از تازهترین نمونههای رخ داده در این مورد، فردی از بخشهایی از یک مستند شناخته شده استفاده کرده و با آن یک فیلم کوتاه دیگر با نامی جدید ساخته است، اما پیچیدگی و آسیب ماجرا فقط به همین اتقاق ختم نمیشود.
تورج ربانی سازنده مستند «عکس ناتمام» که سیمرغ بلورین جشنواره فجر را هم گرفته است میگوید: «عکس ناتمام» فیلمی است که ۱۲ سال پیش ساخته شده و همچنان راه خود را میرود چون موضوع آن که درباره یکی از استادان بزرگ عکاسی ایران است، تمام شدنی نیست. این فیلم هنوز در دانشگاهها، انجمنها، آموزشگاهها و جاهای مختلف دیگر نشان داده میشود و با وجود اینکه در آن اشاره شده که برای پخش در شبکه نمایش خانگی است، اما جلوگیری نکردم. منتها مدتی قبل متوجه شدم در یک پلتفرم فیلمی نمایش داده شده که درواقع با بخشهایی از «عکس ناتمام» ساخته شده است. یعنی یک نفر بخشهایی از فیلم مرا برداشته و با آن فیلم دیگری با همان موضوع ساخته که نه تنها از اسم سازنده و صاحبان و عوامل اصلی فیلم ذکری نشده بلکه نام ناقص دیگری مشابه «عکس ناتمام» بر فیلم گذاشته شده که حتی اگر کسی بخواهد جستجوی بیشتری درباره فیلم انجام دهد به منبع مشخصی نمیرسد.
او که با پیگیریهای شخصی جلوی انتشار این فیلم را گرفته است، ادامه میدهد: نکته عجیب ماجرا آنجاست که این پلتفرم هیچ مجوزی از وزارت ارشاد ندارد و به عنوان یک استارت آپ از وزارت صنعت، معدن و تجارت مجوز کار گرفته و نماد اعتماد در سایتش دارد. بنابراین مشخص نیست اگر ما بخواهیم پیگیری حقوقی کنیم باید به کجا مراجعه کنیم؟ وزارت صنعت یا ارشاد؟ اگر به وزارت صنعت و معدن برویم که هیچ تخصصی در حوزه هنر ندارند چطور میتوانند این موضوع را بررسی و قضاوت کنند؟ این یک آسیب جدی است که به نظر می رسد در حال رخ دادن است بویژه اینکه هیچ نظارتی بر این گونه پلتفرمها نمیشود و اینها با آثار دیگران و حتی در مواردی با نابود کردن آثار ما در حال تولید محتوا در فضای مجازی هستند.
وی با انتقاد از برخی افراد مطرحی که بدون بررسی در همین فیلمِ به گفته خودش مسروقه، همکاری داشتند اضافه میکند: باید از همکاران خودم در حوزه هنر هم گله کنم که چگونه وارد مسیر تولید چنین آثاری میشوند؟ در کنار اینها اتفاق تلختر این است که در چنین ماجراهایی علاوه بر حقوق مادی، حقوق معنوی صاحبان اثر هم پایمال میشود. ضمن اینکه برخی از این افراد مدعی هستند که خودشان کارشناس هنر هستند و در دانشگاه درس خواندهاند. اگر در واقع اینطور باشد، باید پرسید پس جای اخلاق حرفهای در هنر کجاست؟!
دست ما به هیچ جا بند نیست!
در این باره هادی آفریده هم که پخش آثارش در شبکههای ماهوارهای و استفاده بدون اجازه از آنها را بارها تجربه کرده است، به ایسنا میگوید: پخش فیلمهای ما در شبکههای ماهوارهای خارج از کشور صرفاً یک نمونه است و واقعا موضوع باید ریشهیابی شود. ما اصولاً چیزی به اسم صیانت از نمایش فیلمها نداریم و این در داخل کشور هم اتفاق میافتد، یعنی کانالهای تلویزیونی خودمان نیز همین کار را میکنند. بخشی از ماجرا به این برمیگردد که وقتی در فستیوالها فیلمهای ما را نمایش میدهند حق رایت پرداخت نمیشود. این مسئله بزرگی است که به ما نشان میدهد اصولاً چیزی به اسم حق رایت برای فیلم مستند در ایران وجود ندارد و در خارج از کشور هم که به خاطر مسئله کپیرایت، ما را جدی نمیگیرند.
این مستندساز ادامه میدهد: گاهی فیلمهای مستند سر از شبکههای خارجی در میآورند و گاهی هم در همین شبکه مستند تلویزیون خودمان به سرقت رفته و پخش میشوند و دست من سازنده به هیچ جا بند نیست. اینها جدا از زمانی است که در برنامههای دولتی یا غیردولتی فیلمها را پخش میکنند. درست است که ما متعهد به قانون کپی رایت نیستیم، اما عده زیادی عادت کردهاند که برای نمایش فیلمهای مستند و پخش آنها هیچ اجازهای را در نظر نگیرند و هزینهای هم پرداخت نکنند.
وی اضافه میکند: من در رابطه با اتفاقی که برای برخی فیلمهای خودم رخ داد بیشترین ناراحتیام از این بود که اینقدر راحت ما را نادیده میگیرند. وقتی ما تصمیم گرفتیم از شبکههای ماهوارهای خارجی شکایت کنیم در همین داخل کشور برخی دوستان به ما گفتند این کار را نکنید. اگر بخواهید خسارت بگیرید به محض دریافت خسارت به شما این اتهام وارد میشود که از رسانههای معاند و دشمن خسارت گرفتهاید! از آن طرف وقتی تلویزیون خودمان در داخل کشور این کار را انجام میدهد باز هم راه به جایی نمیبریم و میبینیم که افرادی به راحتی محصولات فرهنگی را مُثله و تکه تکه میکنند بدون اینکه اهمیتی بدهد که این فیلمها صاحب دارند.ضمن اینکه مسئولان پخش و نظارت در تلویزیون هم اصلا متوجه نمیشوند و نمیدانند صاحب محصولی که پخش میشود کیست! به این ترتیب در عمل شاهد یک سیاست چندگانه هستیم.
آفریده در ادامه یاداور میشود: بجز اینها چند سال قبل مستندی از من در مرکز هنرهای نمایشی و یونسکو تهران تکه تکه شد تا برای ثبت نقالی و شاهنامهخوانی به یونسکو جهانی بفرستند و من برای بسیاری از فیلمهایم با چنین اتفاقهایی مواجه شدهام و دستم به هیچ جا بند نیست. در این وضعیت سوال من این است که اگر نمیخواهیم عضو قانون کپی رایت جهانی شویم، آیا باید این جا هم به همدیگر آسیب بزنیم؟ آیا قرار است آثار یکدیگر را تکه تکه کنیم؟ آیا قرار است حتی خبر و تحلیلهای همدیگر را هم بدزدیم که انگار هیچ صاحبی وجود ندارد؟ با این حساب هنر ما نه تنها هیچ پیشرفتی نمیکند بلکه رو به قهقرا می رود. این در حالی است که هم سانسور به ما ضربه میزند و هم خودمان علیه خودمان این طور رفتار میکنیم.
او تاکید میکند: این شرایط نشان میدهد که کارکرد وزارت فرهنگ و ارشاد در همان حد «ارشاد» خلاصه شده و وجه فرهنگی اصلاً قدرتمند نیست در نتیجه میبینیم جامعه فرهنگ و هنر که خود باید بانی گسترش فرهنگ و هنر باشد، دچار بیفرهنگی شده است.
ستاد صیانت از آثار سمعی و بصری برای سینمای قصهگو است
در ادامه پژمان مظاهری پور که سال 95 با همراهی چند مستندساز دیگر کمپینی را با عنوان «نمایش مستند رایگان نیست» راهانداختند، درباره اینکه آیا با توجه به نتایج و موفقیت این کمپین میتوان راهکاری برای موضوع مالکین و کپیرایت پیدا کرد؟ میگوید: فیلم مستند از دو جهت مورد دستبرد و تهاجم قرار میگیرد؛ یکی از نظر استفاده از منابع آرشیوی و دیگری از منظر امکان پخش. یعنی کسانی که پیش از این فیلم مستند را در برنامهها و جلسههای خود پخش میکردند، این تصور را داشتند که به فیلم مستند لطف میکنند. در صورتی که اینطور نیست. فیلم مستند به شبکهها و فضای مجازی و حقیقی اعتبار میدهد. ما در اینجا نیاز به قانون داریم و وقتی قانون ساکت است یا اعمال نمی شود امکان پیگیری هر اتفاقی سخت میشود؛ در نتیجه میبینیم که فیلمها به راحتی دانلود و استفاده میشوند.
او درباره اینکه وظیفه ستاد صیانت از آثار سمعی و بصری وزارت ارشاد در این باره چیست؟ توضیح میدهد: آنچه ما در وزارت ارشاد به آن صیانت میگوییم در عمل منحصر به فیلمهای قصهگو شده است. فیلمهای داستانی همیشه قفل و کلید داشتند. یک زمانی نگاتیو بود و امکان سرقت سخت و بعد که dcp آمد سرقت زیاد شد ولی از آنجا که پای میلیاردها تومان سرمایه وسط است و آدمهای قدرتمند حضور دارند، طبیعتاً اتفاقها پیگیری میشود. در اینجا سینمای مستند باید قدرت خود را بالا ببرد. ما زمانی میتوانیم در شورای صیانت ارشاد و خانه سینما و وزارت کار و غیره حرف خود را بزنیم که اول برای خودمان قیمت بگذاریم. کارگردانی سینمایی مستند در این کشور فاقد دستمزد است و هیچ کارگردان مستندی را در ایران نمیتوانید پیدا کنید که بتواند بگوید دستمزد من این قدر است و مبنای آن را مشخص کند. این در حالی است که اصنافی مثل صدابردار، تدوینگر، فیلمبردار، کارگردان سینما، گریمورها و فیلمنامهنویسها همه قیمت دارند ولی متاسفانه تا الان اصناف ما یا نخواستند یا نمیتوانستند یا به فکر آن نبودند که چنین کاری انجام دهند. البته قبول دارم که تعرفهگذاری کار بسیار سختی است.
این مستندساز در این باره اضافه میکند: اگر زمانی یک مستند مورد سرقت قرار میگیرد و قرار باشد برایش خسارتی تعیین شود، چه کسی میتواند خسارت وارد شده به کارگردان را برآورد کند؟ آن هم کارگردانی که خیلی وقتها پژوهش و تدوین و صدابرداری را هم خودش انجام میدهد و حتی مجبور است چند پروژه را با هم پیش ببرد تا ماهی ۴-۵ میلیون درآمد داشته باشد که بتواند زندگی روزانه خود را پشت سر بگذارد؛ درآمدی که زیر خط فقر است!
وی به نکته دیگری هم اشاره میکند و میگوید: در بسیاری از فیلمهای مستند عکس یا منابع آرشیوی استفاده میشوند؛ منابعی که برای به دست آوردن آنها تلاش زیادی انجام میشود چون پیدا کردن آرشیو و اینکه بدانید کجاست، سخت تر از به دست آوردن و خریدن آن است.به این ترتیب وقتی فیلمی با این منابع تولید میشود خودش تبدیل به یک منبع آرشیوی میشود ولی عدهای تصور میکنند به راحتی اجازه دارند از این منبع استفاده کنند. من در موردی که برای خودم اتفاق افتاد، وقتی پیگیری کردم متوجه شدم هیچ قانونی برای حمایت از من و رسیدن به حقم در این ماجرا وجود ندارد. این در حالی است که ممکن است شما برای استفاده از یک منبع آرشیوی دیگر که به راحتی در دسترس نیست، پول هزینه کرده باشید ولی شاهد هستیم که نه تنها به آسانی منبع شما استفاده میشود و فیلم از آن تولید میشود بلکه به آن جایزه پژوهش هم میدهند، یعنی در این بین هم یک نفر سارق است، هم مورد تشویق قرار میگیرد و هم بقیه در مقابل این اتفاق سکوت میکنند!
چرا کامبیز روشنروان مدتهاست موسیقی فیلم نساخته؟
روشنروان که قبلا در حوزه موسیقی فیلم پرکار بود، چند سالی است که فعالیت خاصی در این زمینه ندارد. او علت این امر را اینگونه توضیح داد: من یکی از پرکارترین آهنگسازان فیلم در دهه های ۶۰ و ۷۰ بودم؛ زمانی که موسیقی فیلم اثری هنری به حساب میآمد که هم در بالا بردن جنبههای دراماتیکی فیلمها نقش بسزایی ایفا میکرد، هم اثری هنری به حساب میآمد و قابلیت شنیده شدن و اجرای صحنهای جدای از فیلم را داشت. آهنگسازان موسیقی فیلم در آن زمان اکثرا دارای تحصیلات آکادمیک موسیقی بودند و میتوانستند موسیقی خود را به صورت پارتیتور بنویسند که در نتیجه امکان ماندگاری آنها و در صورت نیاز اجرای صحنهای ممکن بود. او ادامه داد: از نیمه دهه ۷۰ با ورود سینتی سایزرها، سمپلرها و بانکهای صوتی که مرتبا پیشرفتهتر و کیفیت شنیداری بهتری را عرضه میکردند، از یک طرف شمار زیادی از جوانان بااستعداد وارد سینما شدند که علاقه و توانایی کار با این ابزار را داشته ولی از دانش موسیقی و آهنگسازی آگاهی چندان نداشتند. آنها می توانستند بدون نیاز به نوازندهها با کمترین هزینه موسیقی فیلم بسازند که البته خوشایند تهیه کنندگان فیلم بود. از سوی دیگر گروهی از نوازندگان که اجرای موسیقیهای متن فیلم را انجام می دادند، بیکار شدند.
روشنروان در ادامه صحبت هایش تاکید کرد: این دگرگونی باعث شد تا از یک طرف، آهنگسازانی که موسیقی خود را آکوستیک و با اجرای نوازندگان ضبط میکردند و طبعا هزینه بیشتری برای سازندگان فیلم داشت، به مرور حضورشان در فیلم به عنوان آهنگساز کمرنگتر شود. از سوی دیگر موسیقی فیلم به تدریج کیفیت هنری خود را از دست داد و تبدیل به نوعی موسیقی کلیشهای از جنس موسیقی پاپ شد. از سوی دیگر تهیه کنندگان و کارگردانهایی که فقط فروش هر چه بیشتر گیشه برایشان مهم بود به تولید فیلمهایی پرداختند که عاری از خلاقیت و نگاه هنری بود و نیاز به همان موسیقیهای ماشینی داشت. از این رو زمینه برای حذف کارگردانهای خوب و متفکر، آهنگسازان تحصیلکرده و نوازندگان استودیویی فراهم شد. ناگفته نماند که در همان سالها بودند آهنگسازان خوبی که با استفاده از مولدهای صوتی، موسیقیهای مناسب و تاثیرگذاری هم ساختند.
این آهنگساز بیان کرد: با توجه به موارد گفته شده از ابتدای دهه ۸۰ تصمیم گرفتم حضور کمتری در موسیقی فیلم داشته باشم؛ مگر این که فیلمی ساخته شود که نیاز به موسیقی آکوستیکی داشته باشد و کارگردان آن با شناختی که قاعدتا باید از آهنگسازان و شیوه موسیقی نویسی و سابقه کاری آنها داشته باشد، آهنگساز مناسب آن را انتخاب و به کار دعوت کند. به باور من آهنگساز نباید با لابی گری و شیوههای گوناگون، خود را به کارگردان، تهیه کننده و فیلم تحمیل کند، بلکه باید از طرف کارگردان با آگاهی تمام انتخاب شود.
روشنروان در پاسخ به پرسش دیگر مبنی بر اینکه چرا موسیقی فیلم همانند گذشته با مخاطب ارتباط برقرار نمیکند؟ اظهار کرد: کاملا مشخص است؛ هنگامی که موسیقی متن نتواند ارتباط منطقی با فیلم برقرار کند و توانایی کمک به بالا بردن کششهای دراماتیکی فیلم را نداشته باشد و ساختار موسیقی ضعیفی داشته باشد، نمی توان توقع داشت موسیقی تاثیر مثبتی در فیلم داشته باشد و در حافظه مردم باقی بماند. او اضافه کرد: امروزه بخش بزرگی از موسیقیهای فیلم و سریال، افکتهای صوتی مشابهی هستند که به سبب تکرار زیاد و نامربوط در فیلمها، دلزدگی ایجاد میکنند. امروزه میتوان بخشهایی از موسیقیهای متن را روی فیلمهای دیگری گذاشت، بدون اینکه مشکلی برای فیلم یا بیننده ایجاد کند؛ فرضا بیننده بگوید موسیقی متعلق به فیلم دیگری است. در حالی که سابق بر این موسیقی متن فیلمها هویت منحصر به فرد خود را داشتند که به طور کامل با فیلم منطبق و درآمیخته بودند. از این رو فرضا امروز اگر شما قسمتی از موسیقی سریال «امیرکبیر» یا «گلهای داوودی» را بشنوید، فورا تصاویر آن فیلمها جلوی چشمانتان نقش میبندند. هر چند که این موسیقیها سی و اندی سال پیش ساخته شدهاند.
لزوم استمرار یادگیری موسیقی از هنرستان تا دانشگاه
این هنرمند درباره اینکه آیا در حال حاضر هنرستانها و دانشکدههای موسیقی استاندارهای لازم را برای آموزش موسیقی دارند، گفت: با توجه به اساتید خوبی که امروزه در دانشکدههای موسیقی تدریس میکنند، انتظار این است که فارغ التحصیلان با دانش کافی وارد فعالیت هنری شوند. ولی در پارهای موارد به کسانی برخورد میکنیم که هرچند دانش آموخته دانشگاه معتبری هم هستند ولی از ابتداییترین دانش موسیقی بیبهرهاند. مشکل شاید این است که ورودیهای رشته موسیقی همگی دانش آموخته هنرستانهای موسیقی نیستند و میزان سواد موسیقی آنها با هم برابر نیست. او ادامه داد: اگر ورودیها همگی دانش آموخته هنرستان ها باشند، وقتی وارد دانشگاه میشوند، ادامه منطقی دروس هنرستان را فرا میگیرند و نیازی نیست دروس ابتدایی را از صفر آغاز کنند. اگر چنین نباشد نه تنها اساتید ناچار به تدریس دروس پایه میشوند، بلکه به خاطر درس های زیاد غیرموسیقی نمیتوانند دروس پایه را به طور کامل آموزش دهند که این روند تا پایان دوره ادامه پیدا میکند؛ مگر این که دانشجو با هزینه گزاف کلیه دروس تخصصی را از اساتید خارج از دانشگاه فرا بگیرد.
آموزش مجازی ساز مطلوب نیست
روشنروان همچنین درباره تأثیر آموزش مجازی موسیقی در دوران کرونا، تصریح کرد: با توجه به اینکه فعلا امکان آموزش حضوری در دانشگاهها و هنرستانها وجود ندارد، برخی دروس نظری را هر چند با دشواری میتوان آموزش داد ولی آموزش ساز را به خوبی و با کیفیت نمیتوان انجام داد. برای آموزش ساز لازم است استاد و هنرجو رو در روی یکدیگر باشند تا هنرجو با دیدن دست، نحوه اجرای استاد، ریزه کاریها و حس اجرا بتواند آموزش درستی ببیند. تجربه آموزشی ۱۱ ماه گذشته نشان میدهد که تدریس آنلاین برای ساز مطلوب و قابل قبول نیست.
انتخابات آنلاین خانه موسیقی بهترین گزینه است
این موسیقیدان که از بنیانگذاران خانه موسیقی است، در پاسخ به اینکه آیا نقدی نسبت به اداره کنونی این نهاد دارد یا خیر؟ پاسخ داد: خانه موسیقی که نتیجه تلاش مستمر عوامل اجرایی آن است، باید خانه امن و مورد اطمینان اهالی موسیقی و خانه دوم آنان باشد. اگر هیات مدیره و مدیرعامل محترم احساس کنند که با تغییرات شگرفی که در موسیقی و نسل جوان آن افتاده نیاز به تغییراتی در اساسنامه است قطعا چنین کاری خواهند کرد؛ همینطور اگر اعضای خانه مواردی از تغییرات لازم در خانه را لازم بدانند باید امکان ارائه پیشنهادشان به هیات مدیره را داشته و در صورت نیاز نشستهایی جهت تبادل نظر انجام شود. او همچنین درباه برگزاری آنلاین انتخابات این نهاد عنوان کرد: با توجه به شرایط فعلی که امکان گردهمایی وجود ندارد و معلوم نیست تا چه زمانی این محدودیت ادامه خواهد داشت، اگر امکان برگزاری انتخابات آنلاین وجود داشته باشد بهترین و شاید تنها گزینه باشد که در این صورت عده بیشتری از اعضا میتوانند مشارکت داشته باشند.درست نیست هر کس به تنهایی روز موسیقی را انتخاب کند در سالهای اخیر بارها شاهد اختلاف نظر اهالی موسیقی بودهایم تا حدی که آخرین بار این اختلاف نظر، گریبانگیر انتخاب روز ملی موسیقی شد. این هنرمند در پایان درباره این اختلاف نظرها بیان کرد: اختلاف نظر همیشه وجود داشته و نمیتوان انتظار داشت همگان به یک شکل فکر کنند. در مورد موضوع مهمی چون تعیین روز ملی موسیقی و پیشنهاد آن به شورای فرهنگ عمومی لازم است متفکران موسیقی با مشورت جامعه شناسان و در نظر گرفتن تمام جوانب و دعوت از صاحب نظران پیشنهاد خود را ارائه دهند. اینکه هر کس به تنهایی روز یا مناسبتی را اعلام کند به نظرم درست نیست. این مقوله می تواند توسط خانه موسیقی به سرانجام مطلوب برسد.
اخبار
نمایش رادیویی«خانه خیابان سیروس» روی آنتن رادیو تهران
برنامه «سنگلج» از رادیو تهران تا ۱۴ بهمن، نمایش رادیویی «خانه خیابان سیروس» را پخش می کند.
به گزارش امتیاز؛ اسماعیل عابدیان تهیه و تنظیم کننده این برنامه با اعلام این خبر گفت: برنامه«سنگلج» از رادیو تهران که به بازخوانی کتاب های گویا اختصاص یافته است، هر بامداد ساعت 1:30 از رادیو تهران روی موج اف.ام ردیف 94 مگاهرتز میرود.
تعدادی خانواده در«خانه خیابان سیروس» در کنار یکدیگر زندگی میکنند. خرداد ماه سال ۱۳۴۲ است و تحولات سیاسی مربوط به «انقلاب سفید» مردم را درگیر خود کرده است.
خانوادههای خانه خیابان سیروس، همگی به نوعی درگیر لوایح ششگانه و درگیری دولت و مردم شده بودند. ازطرفی «رضا طوقه» که تا قبل از این همسایه قابل اعتمادی به حساب میآمد، به خاطر شک اهالی خانه به وی، مجبور به ترک خانه شد. همه اهالی خانه شک کرده بودند که رضا به خاطر پول، «سید مرتضی» را که درگیر فعالیتهای ضددولتی شده، لو داده است. هرچند بعد از آزادی سید، دیگر کسی خبری از سید نداشت و کسی هم از اهل خانه خیلی به فکر این نبود که رضا کجاست و چه میکند؛ اما «رحیم لبویی» هنوز عذاب وجدان داشت.... تا این که روز پانزده خرداد چهل و دو شد و درگیر و دار تظاهرات چند نفر از مردهای خانه، شب برنگشتند.
«خانه خیابان سیروس» نمادی از جامعه ایرانی سالهای ۱۳۴۱ و ۴۲ خورشیدی و تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و مردم» است. شنیدن این کتاب گویا شما را با پارهای از تاریخ معاصر این سرزمین آشنا میکند. نویسندگی این اثر نمایشی بر عهده فرهاد امینی و کارگردانی آن با خسرو فرخزادی بوده است.
مشاوران انتخاب فیلمهای نوجوان و موبایلی جشنواره فیلم کوتاه رضوی معرفی شدند
مشاوران انتخاب چهاردهمین جشنواره ملی فیلم کوتاه رضوی در بخش فیلمهای نوجوان و موبایلی معرفی شدند.
به گزارش امتیاز، چهار فیلمساز مسئولیت مشاوره در انتخاب فیلمهای نوجوان و موبایلی چهاردهمین جشنواره ملی فیلم کوتاه رضوی را برعهده گرفتند.
بر اساس این خبر، حمیدرضا زرگرانی، محمد طبرسا، امین قشقاییان و سید محمدرضا حسینی، به عنوان مشاوران انتخاب فیلم های نوجوان و موبایلی، چهاردهمین جشنواره ملی فیلم کوتاه رضوی را همراهی میکنند.
حمیدرضا زرگرانی
حمیدرضا زرگرانی متولد 1353 در گرگان و دارای مدرک کارشناسی هنر و کارشناسی ارشد تهیه کنندگی سیما است. وی عضویت در هیات مدیره انجمن نمایش گرگان، تدریس کارگردانی، داوری جشنواره های تئاتر نمایشهای طنز، جشنواره «ستارههای جوان»، جشنواره «نمایشهای کوتاه» و رویدادهای متعددی را برعهده داشته است.
محمد طبرسا
محمد طبرسا متولد 1354 در گرگان و کارشناس ارشد سینما از دانشگاه هنر تهران است. وی دبیری هنر آموزش و پرورش و تدریس در انجمن سینمای جوانان ایران را در کارنامه کاری خود دارد.
امین قشقاییان
امین قشقاییان متولد 1367 کارگردان و فیلمنامه نویس، دانش آموخته سینما و انجمن سینمای جوانان ایران است. کارگردانی شش فیلم از جمله «پل»، «تو مشغول مردنت بودی»، «من خودم و او» و حضور در جشنوارههای متعدد بین المللی و دریافت جایزه از جشنواره های آتلانتا، مدیترانه ، indie fest، atlantic، ضد جنگ، کویین از جمله افتخارات این هنرمند است.
اخبار
رضایت ۹۹ درصدی از «شبهای مافیا»ی سعید ابوطالب
فصل چهارم رئالیتیشو «شبهای مافیا» با حضور مردان و زنان هنرمند ، با رضایت ۹۹ درصدی در پلتفرم فیلیمو روبه رو شده است.
به گزارش امتیاز؛ در فصل چهارم رئالیتیشو «شبهای مافیا» که رقابتی نفسگیری بین حامد آهنگی، مجید واشقانی، هادی کاظمی، سید جواد هاشمی، سیما تیرانداز، شهرزاد کمال زاده، سمانه پاکدل، مریم مومن، بهنام تشکر، امیر مهدی ژوله، امید حاجیلی و حسین مهری ۱۲ بازیگر منتخب فصلهای اول تا سوم شکل گرفته بود این افراد توانستند لحظات جذابی را برای مخاطبان فیلیمو رقم زدند؛ تا شاهد رضایت ۹۹ درصدی از این فصل بازی مهیج و سرگرم کننده باشند.
رئالیتی شوی «شبهای مافیا» پیش از این برای اولین بار پس از بررسی آماری دقایق تماشا سریالها و رئالیتیشوها در هفته اول انتشار، به رکورد شگفت انگیز ۱۹ میلیون دقیقه تماشا دست یافت و این رکوردزنیها همچنان ادامه دارد و حکایت از رفتار جدیدی در بستر پلتفرم دارد.
این برنامه به تهیه کنندگی و کارگردانی سعید ابوطالب با خوانندگی کاوه آفاق، و سرمایهگذاری شرکت هنر اول ساخته شده است و هر هفته سه شنبهها ساعت ۸ صبح به صورت اختصاصی از طریق فیلیمو پخش میشود.
«کیارستمی و عصای گمشده» در آبادان
به نقل از روابط عمومی پروژه، فیلم «کیارستمی و عصای گمشده» که در گروه سینمایی «هنر و تجربه» در حال اکران است، اول بهمن در آبادان نمایش داده شد.
عباس کیارستمی کارگردان فقید سینمای ایران به سینمادوستان و هنرجویان آبادان و خرمشهر قول داده بود تا به بهانه برگزاری جشنواره فیلم «اروند»، کارگاه آموزش فیلمسازی برگزار کند اما در آن دوران این کار میسر نشد تا با نمایش فیلم «کیارستمی و عصای گمشده» در تالار مهر آبادان این فیلمساز سینمای ایران به نوعی دیگر به عهد خود وفا کند.
بهروز نشان تهیه کننده فیلم «کیارستمی و عصای گمشده» در نشست نقد و بررسی این فیلم گفت: قبل از درگذشت کیارستمی طی قراری که با او گذاشته بودیم بنا بود همزمان با برگزاری جشنواره فیلم «اروند» کارگاه آموزشی در این شهر برپا کند اما متاسفانه با درگذشت وی این امکان و فرصت ارزشمند برای سینمادوستان آبادانی فراهم نشد ولی با نمایش این فیلم در آبادان و با توجه به استقبال گسترده از آن فکر می کنم این مهم به انجام رسیده است و آبادانی های علاقه مند به سینما و کیارستمی برشی از شیوه تدریس سینمای او را دیدند.
وی اظهار کرد: آن زمان قرار بود عباس کیارستمی در کنار اصغر فرهادی و محمود کلاری کارگاه هایی را برگزار کنند که متاسفانه بدون حضور استاد کیارستمی کلاس های درس برپا شد. اما او قول یک دوره برگزاری کلاس را داد.
نشان ادامه داد: آبادان فیلمسازان بزرگی همچون امیر نادری، ناصر تقوای و ادبایی مانند نجف دریابندری و صفدر تقی زاده را در دل خود تربیت کرده است و به نظر می رسد پیشرفت اقتصادی و اجتماعی این شهر به توسعه هنری آن گره خورده است.
در ادامه این نشست محمودرضا ثانی کارگردان این مستند با ابراز خوشحالی از اکران این فیلم در آبادان گفت: همزمان با اهدای نشان ابن عربی در اسپانیا که خود برگزاری آن را برعهده داشتم، قرار شد که کیارستمی به آن کشور سفر کند و کارگاه هایی را نیز برگزار کند. بر همین اساس، ٣۵ دانشجو از سراسر دنیا از میان ۴٠٠ نفر پذیرفته شدند تا در این کلاس ها شرکت کنند. من همراه کیارستمی بودم و از آنجایی که مستندساز هستم همیشه دوربینی در اختیارم بود و او سوال کرد که چرا فیلم نمیگیری؟ اینجا بود که متوجه شدم اجازه دارم تا تصویربرداری کنم.
ثانی ادامه داد: پس از سفرهای طولانی و برگزاری کلاس های درس مختلف، کیارستمی از من خواست تا این تصاویر را تدوین کنم. چرا که خیلی ها دوست دارند در کلاس های درس شرکت کنند اما این امکان میسر نمی شود. من همانجا شروع کردم به تدوین اما با بیماری استاد و سپس از دست دادن ایشان انگیزه این کار از بین رفت تا بهروز نشان از من خواست که این کار را انجام دهیم و خواسته عباس کیارستمی به انجام برسد. این مستندساز آبادانی یادآور شد: این فیلم در جشنواره های متعدد حضور داشته و موفق به دریافت جوایز مختلفی شده است و فیلمی است که تاریخ مصرف ندارد. خیلی خوشحالم که این فیلم در آبادان به نمایش در آمد و مورد استقبال قرار گرفت.در اکران فیلم «کیارستمی و عصای گمشده»، سروش شریفی معاون توسعه مدیریت سازمان منطقه آزاد اروند، قدرت الله طمیمیان معاون فرهنگی، اجتماعی و گردشگری سازمان منطقه آزاد اروند، حیدر جعفری مدیر روابط عمومی و امور بین الملل سازمان منطقه آزاد اروند، کورش کرم پور، علی حیدری، مجید عیدان، طیبه نیک آزاد و تعدادی دیگر از هنرمندان این شهر حضور داشتند.
فلاح: بازار هنر ایران در دست نوسنّت گراهاست
جدا از رکورد ۱۲ میلیاردی این حراج که توسط یک اثر شکسته شد، آنچه اهمیت دارد رکوردهای هنرمندان مکتب سقاخانه و گرایش نوسنت گرایی (Neo-Traditionalism) در این حراج است؛ هنرمندانی که آثارشان ترکیبی از نوگرایی و سنت است و ریشه در مکتبهای قدیمی و میراث فرهنگی ایران دارد. این دسته هنرمندان در پی آن هستند تا پلی میان سنت و دنیای نو بنا کنند و آثارشان دارای خاستگاهی فرهنگی با قدمت چند هزارساله است. از میان هنرمندان مکتب سقاخانه میتوان به هنرمندانی چون ناصر اویسی و ژازه تباتبایی اشاره کرد که قیمت آثارشان در محدوده قیمتیِ متوسطی قرار دارد، و همچنین هنرمندان گران قیمت این مکتب شامل حسین زنده رودی و پرویز تناولی (که اثرش با کمینه و بیشینه ۴ تا ۵ میلیارد تومان به قیمت ۶ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان به فروش رسید) و البته صادق تبریزی که تابلوی چهار سوارش، یک میلیارد و سیصد میلیون تومان فروش رفت.
مهرداد فلاح، هنرمند نقاش در تحلیل حراج سیزدهم، ضمن اشاره به رکوردشکنی هنرمندان نوسنت گرا میگوید: «در حراج سیزدهم، هنرمندان نو سنت گرا پدیدههای جدیدی را رقم زدند؛ هم به لحاظ رشد قیمت و هم به لحاظ ارائه هنرمندان جدید. این مسیر بیشک از سقا خانهایها آغاز شده و کماکان در حال رشد است. جالب است که تقریباً نود درصد رکوردهای این حراج در اختیار هنرمند نوسنت گرا بود، از جمله پرویز تناولی ۶ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان، محمد احصایی ۵ میلیارد و ۹۰۰ میلیون تومان، منیر فرمانفرماییان سه میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان، رضا درخشانی دو میلیارد و ۶۰۰ میلیون، ژازه تباتبایی دو میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان، پرویز کلانتری یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان، مسعود عربشاهی یک میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان، شهریار احمدی یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان، صادق تبریزی یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان و نصرالله افجهای یک میلیارد و ۲۵۰ میلیون تومان.»
به اعتقاد فلاح، نقاشانی همچون رضا درخشانی (با تابلوی سوارانِ صبحگاه) و صادق تبریزی (با چهار سوار بدون عنوانش) که نماینده نسل قدیم و جدید گرایش نو سنت گرایی هستند؛ رشد و دریافت جایگاه واقعی خود را از بازار خارجی آغاز و تداوم دادهاند. این هنرمندان سعی در تثبیت قیمتهای بین المللی و گسترش بازار ثانویه خود در داخل ایران هستند؛ امری که قیمتهای آنان را واقعیتر و قابل تکیه میکند.
فلاح در ادامه ضمن اشاره به بازار جهانی زنده یاد تبریزی نسبت به قیمت دلاریِ آثار او که از سال ۱۹۸۰ در حراجهای جهانی حضور داشته میافزاید: «صادق تبریزی هنرمندی است که تنها کمتر از سه سالست راه خودش را در این حراج طی میکند و بررسی فروش آثارش نشانگر آهنگ منطقی رشد قیت آثارش است.» نماینده هنری خانواده تبریزی درباره اهمیت این اثر گفت: «این تابلو بزرگترین اثری از این هنرمندِ درگذشته است که تا به حال در حراجها ارائه شده و جزو کارهای نادر زنده یاد تبریزی است. تبریزی کار بزرگ کم دارد و کارهای بزرگش محدود است. در این تابلو ما شاهد به تصویر کشیده شدن چهار سوار هستیم؛ در حالی که اکثر تابلوهای تبریزی شامل دو یا سه سوار هستند. در عین حال کمپوزیسیون اثر هم خاص است.» فلاح البته رشد قابل توجه هنرمندان فیگوراتیوی همچون واحد خاکدان را که دارای رکوردهایی قابل توجه در بازار بین المللی نیستند اما سعی در گسترش ارزشگذاری خود در بازار داخلی دارند به عنوان یکی از پدیدههای این دوره حراج تهران توصیف میکند.
این نقاش در پایان تصریح میکند: «همیشه نقل قولی از هنرمند فقید زنده یاد تبریزی در ذهنم است؛ این که هنر را زمان غربال میکند و آثاری که واجد ارزشهای زیبایی شناختی و هنری هستند همیشه خواهان خود را خواهند داشت و راه خود را در بازار هنر طی خواهند کرد.»
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4447/20963/84854
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4447/20963/84855
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4447/20963/84856
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4447/20963/84857
|
عناوین این صفحه
- امان از این همه سرقت و سکوت
- چرا کامبیز روشنروان مدتهاست موسیقی فیلم نساخته؟
- اخبار
- اخبار