|
تبریزی: سند «گیجگاه» به نام جمشید هاشمپور است
سهم فیلمسازان اول از ویترین سی و نهمین جشنواره فیلم فجر هفت فیلم است که «گیجگاه» ساخته عادل تبریزی یکی از آنهاست؛ فیلمی روایت شده در دهه هفتاد، که البته پلی به این روزهای ما هم میزند. ابتداییترین رفتارهای انسانی را به یادمان میآورد و جهانی را پیش رویمان باز میکند که هرچند ساده است اما این سادگی همان نقطهای است که شاید بتوان گفت «اخلاق» از آنجا آغاز میشود.
آنچه در اولین نگاه در «گیجگاه» به وضوح نمایان است، علاقه کارگردانش به سینما و مشخصتر از آن به جمشید هاشمپور است؛ علاقهای که فرازهایی از اولین ساخته سینمایی عادل تبریزی را به ادای احترامی به این ستاره بیرقیب سینمای ایران در روزهای پر تلاطم دهه ۶۰ تبدیل کرده است. قهرمانی که حلقه وصل همه «نبودنها» در آن دوران بود، هم او بود که عنوان محبوبترین بازیگر دهههای مختلف سینمای ایران را به خود اختصاص داده و تا همین امروز و بعد از گذشت سی سال همچنان در صدر مشهورترینها و محبوبترینها توأمان قرار دارد
البته این تمام حرف فیلم عادل تبریزی نیست؛ کمااینکه خود نیز عنوان میکند در این فیلم به دنبال «نوستالژی بازی» صرف نبوده است. اما مگر میشود «گیجگاه» را تماشا کرد و به روزهای دهه هفتاد و خاطرات تلخ و شیریناش پرتاب نشد؟
در آستانه رونمایی از فیلم سینمایی «گیجگاه» در سالن اصحاب رسانه در جشنواره سیونهم فیلم فجر، عادل تبریزی کارگردان جوان این فیلم با خبرگزاری مهر به گفتگو نشست که مشروح آن را در ادامه میخوانید؛
* در مواجهه با فیلم «گیجگاه» احساسی که به من دست داد این بود که شما از دوران کودکی علاقه ویژه به جمشید هاشمپور در مقام یک ستاره سینما داشتید و حالا در اولین فیلمتان در مقام کارگردان خواستهاید به این علاقه دوران کودکی خود ادای احترامی کرده باشید.
واقعیت این است که جمشید هاشمپور محبوب یک نسل و محبوب طبقات مختلف اجتماعی بودهاند. سینمای ایران بهواسطه حضور جمشید هاشمپور است که چرخه اقتصادیاش در دهه ۶۰ راه میافتد. آنقدر این حضور برای نسل متولدین دهه ۵۰ و ۶۰ خاطرهانگیز است که برای هر فیلمسازی از این نسلها، همکاری با او یک آرزو است. درباره خودم هم میگویم اگر جمشید هاشمپور در فیلم حضور پیدا نمیکرد، «گیجگاه» را نمیساختم. امکان نداشت آن را با بازیگر دیگری بسازم، اما این حضور به معنای آن نیست که من یک فیلم نوستالژیک صرف درباره جمشید هاشمپور ساختهام. جمشید هاشمپور بهعنوان شمایل «آخرین قهرمان در سینمای ایران» در این فیلم حضور دارد. قهرمانی که میتوانست بر عموم جامعه تأثیر بگذارد. بازیگری که تمام طبقات اجتماعی را میتوانست در سالن سینما بهوجد بیاورد.
جمشید هاشمپور نماد چنین قهرمانی در فیلم من است. فیلم «گیجگاه» یک حدیث نفس صرف و روایت علایق شخصی من بهعنوان یک فیلمساز نیست. فیلم درباره تأثیرگذاری کاراکتری (با بازی حامد بهداد) صحبت میکند که تلاش دارد تأثیرگذار باشد و از شاگردانش، قهرمان بسازد. او میخواهد روی نسل زیردستش تأثیر بگذارد تا قهرمان زندگی خود باشند.
این مبنای اصلی فیلم است. اینکه به شاهنامه، اندیشههای سوسای اویاما و آقای هاشمپور در فیلم اشاره میشود، همه در راستای همین مبنا است. بهخصوص با نگاهی که به جامعه امروز دارد. قطعاً جمشید هاشمپور نگین فیلم «گیجگاه» است اما از دریچه نگاه یک قهرمان به سینما و جامعه. اصلاً نمیخواستم فیلمی برای خاطرات گذشته بسازم و حدیث نفس کنم. برایم مهم بود که این فیلم بتواند تلنگری به جامعه امروز بزند و کارکردی داشته باشد.
* درباره نحوه تعامل مذاکره با جمشید هاشمپور برای حضور در فیلم هم کمی توضیح میدهید. میدانیم این سالها بهسادگی راضی به حضور در یک فیلم نمیشوند.
سند معنوی فیلم «گیجگاه» به اسم جمشید هاشمپور است. از روزی که میخواستیم نگارش فیلمنامه این فیلم را آغاز کنم، رفتم از جمشید هاشمپور اجازه گرفتم. بالاخره در دو نقش قرار بود در فیلم حضور داشته باشند و نقش هم به نام خودشان بود. اگر این اجازه از طرف جمشید هاشمپور صادر نمیشد، این فیلمنامه را بایگانی میکردم. خودشان وقتی قصه را خواندند و در جریان جزییات قرار گرفتند، از مسیر روایت آن بسیار خوششان آمد. ایشان من را نمیشناختند. فیلم کوتاههای خودم را بردم تا ببینند. خوشبختانه انرژی خیلی خوبی بین من و جمشید هاشمپور برقرار شد و از همان گام ابتدایی قول همکاری به من دادند.
* احتمالاً همان علقه شدید شخصی شما به جمشید هاشمپور در شکلگیری این انرژی بیتأثیر نبوده است.
صراحتاً میگویم سینمای بعد از انقلاب مدیون جمشید هاشمپور است. در سالهای ابتدایی پس از انقلاب، مردم دیگر هیچ قهرمانی را روی پرده سینما نمیدیدند که بهواسطه حضورش به وجد بیایند. جمشید هاشمپور باعث آشتی دوباره مردم با سینما شد. موتور محرکهای بود که باعث حرکت مجدد سینما شد.
علاقه به این بازیگر به همین دلیل مربوط به یک نسل است و نمیتوان اسم علاقه شخصی روی آن گذاشت. همین امروز در خیابان بروید و از مردم درباره «زینال بندری» بپرسید، هنوز هم ۹۰ درصد مردم از تماشای فیلم «افعی» تاراج و… خاطره دارند. جزو خاطرات شورانگیز مردم ایران از سینما است. چه برسد به آدم عشق سینمایی مثل من که طبیعتاً باید کار کردن با جمشید هاشمپور جزو آرزوهایم میبود. شکلگیری این همکاری برایم مانند یک جایزه بزرگ سینمایی هیجانانگیز بود.
* با وجود این نکات دلیلی داشت که حضور جمشید هاشمپور در فیلم کم است؟
باز هم تأکید میکنم، مبنای قصه «گیجگاه» چیز دیگری است. خط اصلی قصه ما روایت یک آشنایی است و مسیر تکاملی که طی این آشنایی شکل میگیرد. جمشید هاشمپور و سینما در تاروپود قصه اصلی فیلم «گیجگاه» تنیده شدهاند. حتی در خط اصلی داستان فیلم هم عنصر سینما وجود ندارد اما هنگام تماشای فیلم، ردپای سینما را در تاروپود روایت فیلم میبینید. چرا؟ چون «سینما» یکی از عناصر اصلی زندگی مردم ایران در دهه ۷۰ بوده است.
از دهه ۴۰ و ۵۰ تا دهه ۶۰ و ۷۰، سینما و فیلم دیدن در زندگی روزمره خانوادههای ایرانی نقش داشته، اینگونه هم نبوده است که هر طیف از جامعه سراغ نوع خاصی از سینما برود. اگر فیلمی اکران میشد، در صف مقابل سینما از دکتر و مهندس تا کارگر و بقال و… در کنار هم میدیدید. سینما یک اتحاد جمعی ایجاد میکرد و قصه من هم برگرفته از همین فضا است و به همین دلیل سینما در تاروپود آن حضور دارد اما هدف اصلی فیلم فقط ادای دین به فیلمهای آن دهه نیست.
* در کنار جمشید هاشمپور، حضور دو بازیگر باسابقه دیگر یعنی حسن رضایی و رضا صفاییپور در فیلم هم به حال و هوای نوستالژیک آن ضریب داده است. اساساً ترکیب بازیگران فیلم «گیجگاه» یکی از برگ برندههای آن است. چگونه به این ترکیب رسیدید؟
نگارش فیلمنامه «گیجگاه» همراه با ارسلان امیری نزدیک به یکسال زمان برد و ۹۵ درصد سکانسهایی که در فیلم هست، همان است که در ابتدا در ذهن داشتم و برایش استوریبرد هم کشیده بودم. این خوششانسی یک فیلمساز است که آنچه در ذهن دارد را میتواند اجرا کند. حامد بهداد جزو اولین بازیگرانی بود که از چند سال پیش که ایده این فیلم را برایش تعریف کردم، از همان ابتدا مجذوب ایده شد. وقتی هم که فیلمنامه نهایی شد و به حامد بهداد ارائه کردم، احساس کردم دیگر برایش مهم شده است که نقش «حسن خوشنود» را خودش بازی کند.
هیچکدام از بازیگران فیلم را برای فروش انتخاب نکردم. نگاهم از ابتدا این نبود. فقط به دنبال ایجاد یک ترکیب متفاوت و در عین حال در خدمت فیلمنامه بودم. اگر حسن رضایی و رضا صفاییپور را هم برای آن سکانس پایانی دعوت کردم، بابت شکلگیری یک پل میان امروز و دیروز بود و واقعاً هم مثل ستاره در این سکانس میدرخشند. بازهم تأکید میکنم هدفم از همین سکانس هم، نوستالژیبازی صرف نبوده و در بستر کلی داستان، اتفاقات و رویدادهای همین سکانس هم به نظرم قابلتحلیل و بررسی است.
* برای شکلگیری این فضای محتوایی چه فرآیندی را در نگارش فیلمنامه طی کردید؟
شخصاً چندین کتاب درباره اندیشههای سوسای اویاما خواندم. برای سه ماه در کلاس کاراته ثبتنام کردم و لباس کاراته پوشیدم. بیشتر میخواستم به درونیات این ورزش و همخوانیاش با داستانی که در ذهن داشتم پی ببرم. با ارسلان امیری به شکل اجرایی متفاوتی در نگارش فیلمنامه رسیدیم صادقانه میگویم که بازی با خاطرات و نوستالژیبازی هدف چهارم یا پنجم فیلم «گیجگاه» است. رویکرد انسانی و روانشناختی داستان فیلم برایم حائز اهمیت بود.
* در فیلمهای کارگردانان فیلماولی، بعضاً با نوعی تعدد دغدغه مواجه هستیم که در فیلم «گیجگاه» هم گویی این تعدد دغدغه وجود دارد. از نقد سیستم آموزشی تا پیوند کاراته و ادبیات و خیلی مضامین دیگر موجود در فیلم که به نظر هرکدام میتوانست محور فیلم مستقلی باشد. فکر نمیکردید این تعدد دغدغه میتوانست تبدیل به یک پراکندهگویی در خروجی کار شود؟
این نکته درستی است و از زاویهای میتوان آن را تأیید کرد اما درباره «گیجگاه» خط اصلی داستان من همان آشنایی میان دو کاراکتر اصلی است و اگر خرده داستانهای دیگری در فیلم وجود دارد در خدمت شخصیتپردازی همین کاراکترها است. میفهمم منظور شما از طرح این نقد چیست و بهنوعی آن را قبول دارم. شاید خودم هم اگر کمی از فیلم فاصله بگیرم، چنین حسی به آن پیدا کنم.
* شما در جایی اشاره کرده بودید که علاقهمند سینمای مسعود کیمیایی هستید و دستیاری کارگردانهایی چون رسول صدرعاملی بودهاید اما سینمایی که در فیلم «گیجگاه» به آن ارجاع میدهید، متفاوت از این سلیقه است…
چقدر خوشحالم که به این نکته اشاره کردید. در سالهایی دستیار کارگردان بودم و بعدها وارد حوزه کارگردانی فیلم کوتاه شدم، ناگهان متوجه شدم علاقه دارم به تلخترین چیزها، کمی شیرین نگاه کنم. یک اتفاق بد اجتماعی را من از زاویه متفاوتی نگاه میکنم. در مسیر ساخت فیلمهای کوتاهم، متوجه شدم حرکت در مرز میان درام و طنز را خیلی دوست دارم. در فیلم «گیجگاه» هم همان سلیقه را پیاده کردم، هر جای فیلم که شما میخندید، بلافاصله سکانس هست که شاید با آن بغض کنید. این مرز را دوست دارم.
در پایانبندی هم که با یک ملودرام مواجهیم. از این منظر اشتباه میدانم که «گیجگاه» را یک فیلم کمدی معرفی کنیم. «گیجگاه» ملودرامی با رگههای طنز است که تلاش کردم میان این دو فضا تعادل ایجاد کنم. در فیلم من مخاطب با ادابازیهای الکی نمیخندد، با شوخیهای کلامی نمیخندد، با بازی کمدی بازیگران نمیخندد. موقعیتها خیلی جدی است اما گاهی لبخند روی لب مخاطب مینشاند. مثل لبخندی که هنگام مواجهه با یک عکس قدیمی در آلبوم، روی لبمان میآید. آن عکس احتمالاً در زمان خودش کاملاً جدی بوده اما تماشای دوبارهاش لبخند به لبمان میآورد. سعی کردم در «گیجگاه» هم موقعیتها ایجاد خنده یا غم کند و بهزور نخواهم تماشاگر را مجبور به خنده کنم.
* داستان فیلم «گیجگاه» در دهه ۷۰ روایت میشود و به نظر میرسد فضاسازی این دهه نسبت به دهه ۶۰ کمی سختتر بوده است. چه دشواریهایی برای رسیدن به فضای دهه ۷۰ در این فیلم داشتید؟
همین امروز و در دهه ۹۰ وقتی به برخی کوچهها و خیابانهای تهران برویم، حس میکنیم در دهه ۷۰ هستیم. هنوز در برخی خیابانهای پیکان میبینیم. هنوز در پایان دهه ۹۰، حتی در نوع لباس پوشیدن برخی آدمها نشانههای دهه ۷۰ و حتی دهه ۶۰ را میتوان دید. پس خیلی نمیتوانیم بگوییم در دهه ۷۰ مردم دهه هفتادی بودند. همان المانهای مردم در دهه ۶۰ و حتی ۵۰ را هم میتوان در مردم دهه ۷۰ دید. شکل جامعه شهری ایرانی در دهههای مختلف، اینقدر هم قابلتفکیک نیست. «گیجگاه» روایتی از دهه ۷۰ است. تمام ریزهکاریهای فیلمنامه مانند ارجاع به فیلم «تایتانیک» براساس تحقیق بوده است.
* ولی برخی مخاطبان شاید در مواجهه با فیلم دچار تردید شوند که اتفاقات در چه زمانی در حال وقوع است…
وقتی صحبت از فیلم تایتانیک میشود و کاراکتر اصلی موبایل دارد، تقریباً مشخص میشود از چه بازه زمانی داریم صحبت میکنیم. مضافبر این معتقدم در فیلمهای مرتبط با دهههای گذشته، مو از ماست کشیدن شاید درست نباشد! نمیگویم فیلمم صددرصد همه جزییات را رعایت کرده، چون واقعاً هم سخت است، ولی میتوانم مدعی باشم در جزییات داستانی فیلمنامه تحقیق کردهام و بابت آن مطمئن هستم. حالا اگر بخواهیم بهیک جزء ریز از قاب تصویر بند کنیم تا کلیت را زیر سؤال ببریم، حکایت همان یقه حسن رضایی در فیلم میشود! (میخندد)
حسین انتظامی مطرح کرد؛
حاشیهسازی به نام «کرونا» علیه «سینما»
به نقل از روابط عمومی برنامه تلویزیونی «نقد سینما»، حسین انتظامی رئیس سازمان سینمایی، جمعه ۱۷ بهمنماه با حضور در ویژهبرنامه «نقد سینما» درباره برگزاری جشنواره سیونهم فیلم فجر در سایه تهدید ویروس کرونا گفت: در هر فعالیتی برای مواجهه با پدیده عالمگیر کرونا، دو واکنش میتوان داشت؛ یکی موضع منفعلانه در پوشش ترس از بیماری است که منجر به تعطیلی همه فعالیتها میشود و دیگر اینکه زیست کرونایی را تجربه کنیم و براساس شرایط موجود، طراحی جدیدی داشته باشیم، با حفظ همه دستورالعملها. اتفاقات ماههای اخیر فضای مجازی را هم با سرعت و گستردگی بیشتری وارد زندگی ما کرده است.
وی ادامه داد: همکاران ما در سازمان سینمایی، با مشاوره و مشارکت صنوف، به این جمعبندی رسیدند که ما نباید جشنوارهها را تعطیل کنیم و ترکیبی از برگزاری فیزیکی و مجازی را در دستور کار قرار دادند. جشنوارهها کارویژههایی دارند که یکی از آنها استعدادیابی است و طبیعتاً تعطیل کردنشان تصمیم درستی نبود.
انتظامی تأکید کرد: سینما بهواسطه خاستگاه فرهنگیاش جلودار تحولات است و بیش از هر چیزی باید مسئولانه عمل کند. باید از سینماگران و سینمادوستان تشکر کنم که در چند روز برگزاری جشنواره فجر تا به امروز با این توجه مسئولانه حرکت کردهاند.
وی درباره فرآیند متفاوت انتخاب و داوری آثار در جشنواره سیونهم هم گفت: این فرآیند میتواند تجربهای باشد که اشکالاتش گرفته شود و برای سالهای آینده که انشالله کرونایی وجود ندارد بهشکل تکاملیافته ارائه شود. معمولاً در جشنواره فیلم فجر ما مرحلهای به نام هیأت انتخاب داشتیم که کار اصلیشان انتخاب فیلمهای دارای ارزش هنری بیشتر بود. امسال چون پیشبینی میشد متقاضی کم باشد، این مدل جدید طراحی شد، ولی بعد دیدیم متقاضیان زیاد هستند. هرچند برخی پروانه سینمایی نداشتند و تعدادی هم سال قبل توسط هیأت انتخاب دیده شده بودند و نمیتوانستند در جشنواره امسال حضور داشته باشند.
وی افزود: در مجموع تدبیر داوران این بود که فیلمهای در جشنواره به نمایش دربیایند که حداقل در یک رشته کاندیدا شده باشند. بنابر این همه این فیلمها حداقل در یک بخش نامزد شدهاند.
رئیس سازمان سینمایی درباره سهم فیلماولیها در جشنواره امسال هم گفت: در سالهای اخیر، جوانها بهخصوص در رشتههای تألیفی و موثر، در جشنواره خوش درخشیدهاند و به تعبیری میشود گفت شاهد نوعی پوست اندازی در سینمای ایران هستیم. اینکه امسال هم از ۱۶ فیلم، ۷ فیلم متعلق به فیلمسازان فیلماولی است، میتواند نویدبخش باشد.
انتظامی در واکنش به برخی حواشی مطرحشده درباره عدم رعایت پروتکلهای بهداشتی در فرآیند برگزاری جشنواره سیونهم گفت: ارتباط همکاران وزارت ارشاد چه در سینما و چه در بخشهای دیگر مانند تئاتر و موسیقی با ستاد ملی کرونا و به تبع آن وزارت بهداشت و وزارت کشور، تعاملی دیرپا است. در طول سال هم ما همواره تابع تصمیمات ستاد ملی و ستاد استانی کرونا بودهایم. نسبت به رنگبندیهای اعلامی و به تبع آن تعطیلی یا باز بودن سینماها هم در طول سال، این اطاعت و همراهی وجود داشته است. صادقانه میگویم که در این امر همه ما باید تابع ستاد ملی کرونا باشیم.
وی افزود: فضایی که به آن اشاره میکنید، نوعی حاشیهسازی بود تا کلیت سینما از طرف عدهای خاص مورد هجمه قرار بگیرد. سینماگران و سینمادوستان و اساساً هر آن کسی که به این قبیله وابستگی دارند، میزان رعایتشان در زمینه پروتکلهای بهداشتی از معدل عمومی جامعه خیلی خیلی بالاتر است و باید هم اینگونه باشد چرا که این گروه نقش الگو دارند.
انتظامی درباره اکران فیلمهای جشنواره در استانها هم گفت: از ۱۵ بهمن نمایش فیلمهای جشنواره در همه استانها و برخی مناطق آزاد آغاز شده است. حدود ۵ سال میشود که سیاست وزارت ارشاد این بوده است همزمان با تهران، عزیزان استانهای دیگر هم بتوانند جشنواره را دنبال کنند. کار خوب همکاران ما در ستاد جشنواره این بود که امسال همه مردم در مراکز استانها میتوانند صددرصد فیلمها را ببینند. یعنی همان ۱۶ فیلمی که من و شما در تهران میبینیم، در استانها هم اکران میشود، در حالی که در سالهای گذشته، حدود ۴۰ درصد فیلمهای جشنواره اکران استانی داشتند. در استان تهران هم با همت دوستان ما، شهرهای حاشیه تهران که معمولاً نسبت به آنها کملطفی میشود موردتوجه قرار گرفتهاند و همه این مخاطبان هم میتوانند در آرای مردمی جشنواره مشارکت داشته باشند.
اخبار
نشر دیجیتال راه حل برونرفت از بحران کاغذ در سطح جهان
به نقل از روابط عمومی انتشارات علمی و فرهنگی، تعدادی از مترجمان و مؤلفان علمی و فرهنگی گرد هم آمدند و دربارۀ موضوع «مطالعۀ دیجیتال و کتاب الکترونیک» تبادل نظر کردند. در این دیدار نادره رضایی مدیرعامل انتشارات علمی و فرهنگی، لیلا اردبیلی مدرس دانشگاه و مترجم کتاب قربانی؛ ماهیت و کاربرد آن، معصومه عبدلی مدرس دانشگاه و مؤلف کتاب فلسفۀ تربیتی امام موسی صدر، مریم صباغزاده نویسنده و ناشر، و راحله فاضلی مترجم کتاب زنان پنجشنبه حضور داشتند و هریک به طرح دیدگاههای خود دربارۀ مسئلۀ روز مطالعۀ دیجیتال، کتاب الکترونیک و آیندۀ نشر مکتوب پرداختند.
لیلا اردبیلی در این نشست عنوان کرد: با توجه به بحران کاغذ در سطح جهان و مسائل ناشران مطالعۀ دیجیتال میتواند راهی برای برونرفت از این مشکل باشد؛ البته تجربۀ شخصی من از تدریس و پیشنهاد نسخه الکترونیک کتاب به دانشجویان این بود که ارتباط خوبی با نسخههای الکترونیک برقرار نکردند و ترجیح میدادند کتاب کاغذی را در دست داشته باشند. این موضوع هم سویههای مثبت دارد هم منفی و باید به هر دو سو نظر داشته باشیم.
در ادامه معصومه عبدلی اضافه کرد: گمان میکنم در این رابطه باید شکاف نسلی را هم در نظر بگیریم. نسل ما ترجیح میداد نسخههای کاغذی را در دست بگیرد اما نسل جدید با فضای الکترونیک مانوساند.
نکتۀ دیگری که عبدلی دربارۀ ظرفیتهای مطالعۀ دیجیتال عنوان کرد این بود که بستر مطالعۀ دیجیتال میتواند فرصتی را برای زنان و مادران خانهدار فراهم کند و کمبود زمان و فضا برای مطالعه را برای آنها جبران کند.
مریم صباغزاده گفت: جهان امروز ضرورتهایی دارد که دنبال کردن آنها امری جدی است و اگر همگام با آن پیش نرویم جبرانش سخت خواهد بود؛ من موافق این بهرهبرداری از جهان دیجیتال هستم. وضعیت کرونا با سرعت بیشتری ظرفیتها و فرصتها و ضرورتهای این بستر را برای همۀ جهان آشکار کرد.
او اضافه کرد: این بستر و جهان دیجیتال مسائلی هم دارد که مستلزم آموزش و تبیین است. در چنین جهانی ما هیچ گوشۀ تنهایی نداریم و مؤلف صاحب اثر خود نیست و برای گریز از آفات باید آموزش را در نظر داشته باشیم.
همچنین او تاکید کرد که نشر مکتوب اگرچه فرصتها و امکانات نشر الکترونیک را ندارد، حاوی و حامل فرهنگ و سنت است؛ این دو جهان و این دو بستر مانعهالجمع نیستند و هیچیک مزاحم دیگری نیست و میتوانند در کنار هم به راهشان ادامه دهند.
نادره رضایی نیز در این نشست گفت: ما به عنوان نشر باید امکانهای مختلف را با توجه به تغییرات برای مخاطبان فراهم کنیم. وی با اشاره به سابقۀ انتشارات علمی و فرهنگی گفت ضروری است چنین نشرهایی بسترهای نو را ایجاد و امکان را برای مخاطب فراهم کنند و پلۀ بعدی با مخاطب است که چه نسخهای را ترجیح میدهد و یا چه چیزی نیازش را برطرف کند.
رضایی در این نشست خبر داد که علمی و فرهنگی فعالیتش را در حوزۀ کتاب الکترونیک آغاز کرده است و در زمینۀ کتاب کودک و بزرگسال نیز با تکنولوژی AR ورود کرده است.
راحله فاضلی نیز در این نشست عنوان: مطالعۀ دیجیتال تنها منحصر به کتاب نیست؛ تمام رسانههای مجازی که مداوم در معرض دید ما هستند در این دسته قرار میگیرند. با این اوضاف ما باید دغدغۀ حفظ کتاب کاغذی را نیز دنبال کنیم و بتوانیم از محاسن هر دو شکل بهره ببریم. اگرچه نسل جدید تمایل بیشتری به مطالعۀ الکترونیک دارند من فکر نمیکنم زمانی برسد که کتاب کاغذی نباشد.
در ادامۀ این نشست مؤلفان و مترجمان علمی و فرهنگی دربارۀ کتاب صوتی، امکانات بالقوۀ کتب و متون دیجیتال و… نیز گفتوگو و تبادل نظر کردند.
اخبار
«چالش جالب» بابک کریمی با
پرویز پرستویی و هدیه تهرانی
یکی از سه فیلم پرمخاطب سی و نهمین جشنواره فجر ساخته جدید محسن قرایی با نام «بیهمه چیز» است؛ فیلمی اقتباس شده از نمایشنامه مشهور «ملاقات با بانوی سالخورده» اثر فریدریش درونمات که در روزهای گذشته هم فیلم و هم بازی بازیگرانش مورد تحسین خیلی از منتقدان و تماشاگران جشنواره قرار گرفته است.
در این فیلم بابک کریمی که فیلم «سینما شهر قصه» را از جشنواره سال قبل هنوز در نوبت اکران دارد، با بازیگرانی همچون هدیه تهرانی، پرویز پرستویی، هادی حجازیفر، فرید سجادی حسینی و پدرام شریفی همبازی شده که با بیشتر آنها اولین تجربه همکاری را داشته است. این فیلم در روزهایی که کرونا ناشناخته بودن خود را تحمیل میکرد، جلوی دوربین رفت و به جشنواره رسید.
فیلمبرداری در روزهای وحشت کرونا
کریمی درباره تجربه کار در روزهای کرونایی میگوید: آن زمانی که ما فیلمبرداری را شروع کردیم در روزهای اوج شیوع کرونا بودیم؛ همان روزهایی که ترس و وحشت نسبت به آن زیاد بود. البته ما خوشبختانه در روستایی کار میکردیم که هیچ موردی از کرونا گزارش نشده بود و از این لحاظ به یک محیط سالم رفتیم و خیلی از سکانسها در فضای باز فیلمبرداری میشد. با این حال یک تیم پزشکی همیشه سر پروژه حضور داشت، هر روز صبح عوامل تب سنجی میشدند و اگر دمای بدن کسی کمی بالا بود بلافاصله تست گرفته و تا مشخص شدن نتیجه به منزل فرستاده میشد. در آنجا اتاق لباس و گریم و محلی که برای صرف غذا در نظر گرفته شده بود به تجهیزاتی مجهز بود که شبها همه چیز را ضدعفونی میکرد و از این لحاظ تدابیر سفت و سختی داشتیم.
او اضافه میکند: البته با این وجود چند نفری کرونا گرفتیم و من هم مبتلا شدم. اما حین کار این اتفاق نیفتاد و در یک جمع خانوادگی مبتلا شدم و حدود یک ماه و نیم نتوانستم سر کار بروم. به همین دلیل همکارانم مجبور شدند در سکانسهای گروهی، پلانهای مرا بعدا فیلمبرداری کنند. در این پروژه استانداردی رعایت شد که من در پروژههای دیگری هم که میرفتم توضیح میدادم تا آنها هم همان تدابیر را اجرا کنند، چون همه به این شکل کار نمیکنند بویژه آنکه به هر حال انجام این تدابیر هزینههای گروه را بالا میبرد، هرچند آرامش و امنیت خاطر بیشتری به همراه دارد. در سکانسهای گروهی ما، همیشه پزشک و پرستار سر صحنه حضور داشتند چون صحنههای سنگینی بودند مخصوصا سکانس ابتدایی و پایانی که تعداد جمعیت بسیار زیاد بود.
برای وفاداری در اقتباس از کتاب باید خیانت کرد
این بازیگر درباره اقتباسی بودن این فیلم که کمتر چنین اتفاقی در ایران تجربه میشود و سختیهای ساخت فیلم اقتباسی میگوید: یک قاعده وجود دارد که میگویند وقتی میخواهیم از یک کتاب اقتباس کنیم باید از یک جایی آن را فراموش کنیم برای اینکه روایت آن در یک مدیوم دیگری طراحی شده است. رمان، نوشتهای وابسته به کلام است اما سینما، تصویر و حرکت است. در اقتباس باید عصاره داستان گرفته شود و حس و حال آن با مدیوم جدید منتقل شود. شاید باید فکر کنیم اگر خود فردریش دورنمات فیلمساز بود و می خواست این داستان را فیلم کند چه کار میکرد؟ چگونه تمام روایتش را تصویر میکرد؟ برای ساخت این فیلم باید از فرم تئاتر بیرون میآمدیم و فرم تصویر را با تاثیر نگاهها به جای کلام جایگزین میکردیم.
کریمی به کتابهای «موراویا» که فیلمهای زیادی از آنها ساخته شده اشاره میکند و ادامه میدهد: بعد از فیلم «دنباله رو» به کارگردانی برتولوچی که ساختاری جدید داشت، وقتی از موراویا پرسیدند آیا ناراحت نیستی که با داستان کتابت اینطور برخورد شده و این چنین تغییر کرده؟ پاسخی داده بود که خیلی جالب است. گفته بود: «اصلا ناراحت نیستم، چون برای آنکه به یک کتاب وفادار باشید باید به آن خیانت کنید»، به همین دلیل نباید فراموش کنیم که سینما یک مدیوم عجیب و غریب است و اگر بخواهیم عین به عین کتابی را اجرا کنیم آن وقت یک کتاب مصور و متحرک خواهیم داشت.
او در پاسخ به اینکه آیا این فیلم با توجه به اقتباس از یک اثر معروف خارجی میتواند در سینمای دنیا عرضه شود؟ اضافه میکند: فکر میکنم «بی همه چیز» میتواند به عنوان یک اثر اقتباسی در دنیا مطرح شود، اگرچه بعضی جزئیاتش برای ما ایرانیها معنای دیگری دارد و ممکن است برای یک غیرایرانی درک یا توضیحش سخت باشد، اما قطعا ویژگیهای دیگری دارد که میتواند برای مخاطب خارجی هم جذاب باشد.
بازی کنار پرستویی و هدیه تهرانی چالش جالبی بود
وی که با بیشتر بازیگران این فیلم اولین تجربه همکاری را داشته میگوید: بجز پدرام شریفی که در «ماهی و گربه » حضور داشت، تقریبا با بقیه اولین کار مشترک را داشتم. قبلاً همیشه تماشاچی کارهای پرویز پرستویی و هدیه تهرانی و مشتاق فیلمهایشان بودم. بازیگران توانمندی هستند و برای من چالش خوبی بود که در کنار آنها کار کنم.
او درباره هدیه تهرانی که این روزها بخاطر بازی در این فیلم تحسین شده، ادامه میدهد: در میان بازیگران زن هستند کسانی که جذابیت مرموز این کاراکتر را بتوانند خلق کنند، اما اگر هر کس دیگری بجز خانم تهرانی بود یک فیلم دیگری میداشتیم. هدیه تهرانی بویژه با آن لباسها و گریم تاثیرگذار انتخاب بسیار درستی بود و یادم هست برای گریم و پیدا کردن یک ترکیب خوب کلاه و لباس تستهای زیادی انجام شد. کلا فکر میکنم تمام بازیگرها حتی آنهایی که رلهای کوتاهی داشتند ، سر جای خود بودند. ضمن اینکه باید به باران کوثری هم اشاره کرد که خیلی جسارت داشت چون حاضر شد گریمی سنگین داشته باشد تا این قدر زشت شود و کمتر کسانی پیدا میشوند که این گریم را تحمل کنند.
«بیهمه چیز» سمبل امروز است
بابک کریمی با تایید اینکه «بی همه چیز» با وجود اقتباسی بودن و روایت یک داستان در زمان قدیم اشارههای بهروزی از جامعه دارد، میگوید: درست است که تاریخ داستان به زمانهای گذشته برمیگردد اما سمبل امروز است. غرض این نبود که یک ماجرای قدیمی را تعریف کنیم، در واقع درد دلها و کنشهای اجتماعی امروز را تعریف کردیم. من فکر میکنم طرح چنین مسائلی در یک دوران قدیمیتر باعث میشود به این موضوعات با کمی فاصله نگاه کنیم و اگر این ماجرا امروزی میشد به دستهها و گروهها و آدمهای زیادی برمیخورد، ولی وقتی قصه را به جای دیگری در یک زمان دور میبرید مسئلهی شخصی در آن وجود ندارد. انگاری آن موضوعات و مقولهها را از بالا و از فاصلهای دور نگاه میکنیم. آن وقت میتوانیم بفهمیم نسبت ما با آن مقوله در دوران امروز چقدر است.
شیوه زندگی با کرونا را باید یاد بگیریم
او که تابستان امسال قرار بود به جشنواره ونیز برود ولی به دلیل ابتلا به کرونا نتوانست، در پایان این گفتوگو درباره برگزاری جشنواره فجر و حس و حال خودش به آن با وجود هشدارهایی که مرتب داده میشود، میگوید: روزهایی که پاندمی شروع شده بود ما نمیدانستیم که چه اتفاقی میافتد. دنیا در حال کشف کرونا بود و نگرانیهای زیادی وجود داشت و خیلی کارها تعطیل شدند، ولی در همان ایام از کاری که در ونیز انجام شد بسیار خوشم آمد. آنها تلاش زیادی کردند تا همه تدابیر رعایت شود که بتوانند جشنواره را برگزار کنند، در حالی که برایشان بسیار سخت بود اما در نهایت جشنواره را برگزار کردند. الان برداشت شخصی من این است که ما حالا حالاها باید با کرونا زندگی کنیم و نباید اسیر آن شویم. باید شیوه زندگی کردن با کرونا را یاد بگیریم. ما نمیتوانیم زندگی خود را تعطیل کنیم. در روزهای اول شرایط فرق داشت و همه چیز را تعطیل کردیم اما الان دیگر جا افتاده است. روزهایی را یادم میآید که وقتی در تهران راه میرفتم یا به جایی مثل بازار تجریش میرفتم یک سوم آدمها ماسک نداشتند، اما همین چند روز قبل که رفتم، دیدم همه ماسک دارند. به هر حال شعور انسانی هم باید به درد بخورد و ما باید سعی کنیم این شرایط را مدیریت کنیم، یعنی بپذیریم کرونا هست اما نباید از زندگی کردن پرهیز کنیم.
هنر و سینما اکسیژن روح جامعه هستند بویژه در جاهایی مثل سینما که شرایط قابل کنترل است و میتوان تعداد حضور افراد را محدود کرد. من در همین جشنواره دیدم که صندلیهای برج میلاد با فاصله قرار داده شده، تدابیر بهداشتی اجرا میشدند و از این پس هم این کار میتواند ادامه داشته باشد. ما باید زندگی را به جلو ببریم و شیوه زندگی کردن با کرونا را پیدا کنیم.
معتقدم تعطیلی جشنواره دیگر خیلی زیادی بود چون همانطور که با تدابیر بهداشتی فیلم میسازیم پس با همان شرایط هم میشود فیلم را تماشا کرد. از این پس به نظرم باید برای استادیومها هم فکری کرد. الان دیگر وقت این است که فکر کنیم و راهکار پیدا کنیم.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4458/21058/85235
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4458/21058/85236
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4458/21058/85237
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4458/21058/85238
|
عناوین این صفحه
- تبریزی: سند «گیجگاه» به نام جمشید هاشمپور است
- حاشیهسازی به نام «کرونا» علیه «سینما»
- اخبار
- اخبار