|
مقابله با «یقهسفیدها» و دلالان ورزش به کجا رسید؟
۱۵ اردیبهشت ماه سال جاری بود که وزیر ورزش و جوانان در نامهای خطاب به سید محمود علوی، وزیر اطلاعات خواستار ورود و برخورد جدی این نهاد با واسطهها و دلالان غیر رسمی ورزش و به خصوص فوتبال شد.
رسوخ دلالان در بدنه ورزش ایران
دلالیسم در ورزش ایران و به ویژه در رشته فوتبال که با تبادلات مالی هنگفت روبرو است، پدیدهای نوظهور نبوده و از سالیان قبل به عنوان یکی از اصلیترین آفتهای ساختاری در ورزش کشور به ویژه حوزه قهرمانی آن مطرح است و کمتر موردی پیش میآید که زمانی با نام بازیکنان و مربیان نام آور داخلی و خارجی مواجه هستیم ردپایی از واسطه گری، دلالی و سودجویی وجود نداشته باشد.
در عین حال این مساله صرفا مربوط به بازیکنان و مربیان شاخص داخلی و خارجی نیست و انعقاد قرارداد عجیب و غریب با برخی بازیکنان هستیم که از کیفیت مطلوبی برخوردار نبوده و مبلغی بسیار بیشتر از ارزش واقعی خود در ورزش ایران دریافت کردهاند، پولهایی درصد قابل توجهی از آن نیز به جیب افراد دیگری تحت عنوان واسطه سرریز شده است.
حتی چنبره دلالان در ورزش ایران صرفا به جابجایی بازیکنان و مربیان خلاصه نمی شود، بلکه واسطهگری در بخش قراردادهای مالی با باشگاهها چالش دیگری است که نیازمند ورود دستگاه های بازرسی و نظارتی بوده و باید از حیف و میل کردن پول هایی که به جیب این دست از افراد سرریز می شود جلوگیری کرد، مقولهای که طی سالیان گذشته ورزش کشور در برخورد با آن آچمز شده و با توجه به اینکه عوامل بسیاری در جابجایی چنین پول هایی ایفای نقش میکنند هرگز به صورت جدی با آن برخورد نشده است.
درخواست وزارت ورزش از وزارت اطلاعات
در متن نامه وزیر ورزش و جوانان به وزیر اطلاعات آمده بود: “از آنجا که مدتی است عوامل نامشخص و غیر رسمی تحت عنوان واسطه در انتقال ورزشکاران خارجی به کشور روابط ناسالمی را ایجاد کرده و موجب بروز مشکلات زیاد و فعالیت غیر قانونی و عوارض حقوقی و مالی برای باشگاههای مختلف ورزشی و به ویژه فوتبال شده اند، از جنابعالی و مجموعه خدوم و پرتلاش وزارت اطلاعات درخواست مینمایم مانند همیشه یاور مردم و ورزش کشور بوده و دستورات لازم را به عوامل ذیربط صادر نماید تا سریعا با اقدامات غیر قانونی و بحران آفرین دلالان در ورزش (به ویژه رشته فوتبال) که موجب خدشه به اعتبار و پیکره ورزش کشور شده است برخورد لازم و قانونی صورت گیرد و ریشه اینکار خشکانده شود و بدیهی است تمامی بخش ها و مدیریت های این وزارتخانه و باشگاههای ورزشی موظف به همکاری با مجموعه ذیربط وزرات اطلاعات به منظور سالم سازی و مقابله موثر با پدیده دلال ها در ورزش و بخصوص فوتبال کشور هستند”.
در این بین اما دلالی در ورزش به عنوان یک فعالیت درآمدزا و به ظاهر موجه، پیش رفته است و یقه سفیدها در این حوزه افرادی هستند که در طبقه پایین جامعه قرار نداشته و با احترام صوری، پوششی مناسب و گرانبها به گونهای عمل میکنند که مردم به آنها گمان بد نبرده و اینگونه به چپاول و پولشویی مبادرت میکنند، افرادی که به طور حتم برخی از آن ها با عوامل و مسئولان تیم ها و باشگاه های ورزشی روابط پنهان دارند.
معاون وزیر ورزش: از وزارت اطلاعات بپرسید!
به تازگی و پس از گذشت ۹ ماه، معاون توسعه ورزش قهرمانی و حرفه ای وزارت ورزش و جوانان به تازگی در نشستی خبری در پاسخ به سوال ایسنا، مبنی بر این که درخواست وزیر ورزش از وزیر اطلاعات در رابطه ورود و برخورد جدی این نهاد با واسطهها و دلالان غیر رسمی ورزش و به خصوص فوتبال، به کجا رسید و آیا صرفا به همان یک یا دو مورد بازداشت و آزاد شدن، خلاصه شد؟ تصریح کرد: این موضوع مربوط به فساد در ورزش و همه رشتهها بود و بخشی از این اقدامات رسانهای شد و بخشی نیز اقدامات پنهان بود! بهتر است از دوستان وزارت اطلاعات در این رابطه سوال بپرسید که فعالیتها چگونه بوده است.
در این گزارش اما سعی داریم چند پرسش را در برخورد با واسطهها و دلالان غیر رسمی ورزش مطرح کنیم:
- واسطه ها در فوتبال روز دنیا به صورت رسمی و قانونی فعالیت خود را دنبال میکنند و صورتهای مالی در این خصوص شفاف است و خبری از پولشویی نیست، بنابراین چرا یکبار برای همیشه تکلیف ورزش ایران با مقوله واسطهگری مشخص نمی شود؟
- چرا همواره شاهد برخوردهای موردی، مقطع و غیراثرگذار با این آفت مالی ورزش کشور هستیم و به صورت اساسی با مافیای دلالی در ورزش ایران برخورد نمی شود تا ریشه آن خشکانده شود؟
- پیش از این یکبار در دولت محمود احمدینژاد شاهد بودیم که با دخالتهای صورت گرفته برخی از دلالان فوتبالی دستگیر شدند و مدتی هم در بازداشت به سر بردند، هرچند که در نهایت از سرنوشت پروندهها و احکام صادر شده خبری نشد. طی این چند سال و به ویژه ۹ ماه اخیر نیز، خبری از برخورد با پدیده دلالان، واسطه ها و بخشی از افراد که به طور حتم در بدنه باشگاه ها و تیم های ورزشی مشغول به فعالیت هستند، نشده و این سوال مطرح است که آیا باز هم شاهد پاسکاری با دولت بعدی هستیم یا قبل از پایان دولت دوازدهم اقدامات ویژهای در رابطه با مقوله واسطه گری و دلالی غیر رسمی ورزش خواهیم دهید؟
- با توجه به اظهارات معاون وزیر ورزش مبنی بر اینکه بخشی از این اقدامات رسانهای شده و بخشی نیز اقدامات پنهان بود، این سوال مطرح است که آیا اقدامات صورت گرفته به همان یکی دو مورد بازداشت و آزاد شدن خلاصه شده است؟ در عین حال بهتر نیست که در این حوزه به طور شفاف، آشکار و بی پروا عمل کرد؟
- اگر دلالیسم را طی سال های اخیر به عنوان یک معضل جدایی ناپذیر از ورزش ایران تلقی کنیم، باید در ابتدای امر بپذیریم که ارکان قضایی، انضباطی و اخلاقی دارای وظایفی در این رابطه هستند، اما عملکرد این مراجع در برخورد با واسطهها و دلالان غیر رسمی ورزش چه بوده است؟
- به طور مثال علی رغم ممنوعیت ورود بازیکنان و مربیان خارجی به فوتبال ایران، رد پای دلالان در قراردادهای لیگ بیستم فوتبال ایران با دو تا سه برابر شدن مبلغ قراردادها به وضوح مشخص است! بنابراین با محدود شدن نقل و انتقالات به بازیکنان و مربیان داخلی، چه اقداماتی در رابطه با این افزایش چند برابری قراردادها صورت گرفته است؟
- پس از درخواست وزارت ورزش و جوانان از وزارت اطلاعات در مورد برخورد با پدیده دلالیسم در ورزش کشور به ویژه رشته فوتبال که حدود ۹ ماه از آن میگذرد، اما مسیر اقدامات صورت گرفته شفاف نیست و نه تنها با واکنش رسمی از سوی وزارت اطلاعات همراه نشده، بلکه مشخص نیست در این خصوص قرار است چه فعالیتهایی از سوی مجموعه های وزارت ورزش و جوانان و وزارت اطلاعات مدنظر قرار گیرد.
علی کفاشیان برای چه کسی لابی میکند؟انتخابات فدراسیون فوتبال نزدیک است و حجم بسیاری از اخبار فوتبال در ایران این روزها حول همین محور میچرخد. بعد از بررسی صلاحیتها، مشخص شده علی کریمی، کیومرث هاشمی، شهابالدین عزیزیخادم و مصطفی آجورلو، چهار گزینهای هستند که باید برای نشستن روی صندلی فدراسیون فوتبال با یکدیگر رقابت کنند. بهجز این چهار نفر، حیدر بهاروند، سرپرست کنونی فدراسیون فوتبال هم یکی از کاندیداهای پست ریاست فدراسیون فوتبال بود که صلاحیتش تأیید نشده و نمیتواند در انتخابات پیشرو نقشی داشته باشد. با کناررفتن حیدربهاروند، به نظر میرسد معادلات برای ریاست به هم خورده است؛ او با شهاب عزیزیخادم وارد ائتلاف شده بود و هرکدام به نوبت، دیگری را بهعنوان نایبرئیس انتخاب کرده بودند. با ردصلاحیت بهاروند، به نظر میرسد شرایط برای عزیزیخادم هم پیچیده شده است؛ بهطوری که عدهای، ردصلاحیت بهاروند را به سود او و عدهای دیگر این موضوع را به ضرر عزیزیخادم میدانند. اگرچه تا روز انتخابات یعنی دهم اسفند نمیتوان نتیجهای قطعی از انتخابات فدراسیون فوتبال گرفت، ولی همین حالا جو رسانهای بهراهافتاده مشخص میکند علی کریمی به همراه کیومرث هاشمی وارد جدال پایاپایی شدهاند. به این موضوع میتوان از شایعههایی که در رسانهها در چند روز اخیر راه افتاده، پی برد. ولی از آن مهمتر، اتفاق دیگری رخ داده که حساسیت کار را دوچندان میکند؛ ورود علی کفاشیان به لابی به نفع یک گزینه خاص! این مورد بهصورت رسمی به تأیید نرسیده، اما یکی، دو نفر درباره آن حرف زدهاند و اسم علی کفاشیان به میان آمده است؛ اینکه رئیس اسبق و نایبرئیس سابق فدراسیون فوتبال به رؤسای هیئتها زنگ میزند تا به نفع یک کاندیدای خاص لابی کند و آرا را به سبد او بیاورد. این ادعایی است که کاظم محمودی، سرپرست سابق تراکتور، دارد و میگوید: «شنیدهام آقای کفاشیان به بعضی از هیئتها زنگ میزند و میگوید به فلان گزینه رأی بدهید. این کارها خوب نیست و امیدوارم صحت نداشته نباشد. بگذارند خود اعضای مجمع تصمیم بگیرند. این باندبازیها باید جایی تمام شود تا فوتبال نفس بکشد. هر عضو مجمع باید خودش عاقل و بالغ باشد و منتظر نمیماند که دولت یا رؤسای سابق فدراسیون بگویند به چه کسی رأی بدهید». پیش از او اما امیر حاجرضایی، کارشناس برجسته حوزه فوتبال، در گفتوگو با رادیو، چنین موضوعی را بدون اینکه اسم کسی را بیاورد، مطرح کرد. او گفت: «گذشته برایم تاریک بوده است و نمیخواهم گذشته را به ۱۰ اسفند بچسبانم، اما من را میترساند؛ به این علت که در دوران گذشته نیز خیلی کارها کردند، لابی کردند، این و آن را دیدند تا هرچه میخواست بشود، اتفاق افتاد. خوشبین نیستم و فوتبال را یک ورزش سیاسی میدانم؛ بنابراین از نهادهای قدرتمند برای نشاندن آدمهای مورد علاقه خود به صندلی ریاست فدراسیون فشارهایی وارد میشود». لابیکردن در آستانه برگزاری انتخابات فدراسیون فوتبال امر چندان عجیبی نیست و کاندیداها با توجه به قدرت و نفوذی که دارند، میتوانند از این موضوع به نفع خودشان سود ببرند؛ با این حال از آنجا که عملکرد فدراسیون فوتبال در دو 10 سال اخیر در انتصاب یا انتخاب رؤسای هیئتهای فوتبال همواره با حرفوحدیث همراه بوده، الان این لابی به ضرر چهرههای مستقلی مثل علی کریمی است؛ موضوعی که خداداد عزیزی هم در گفتوگو با فرهیختگان به آن اشاره میکند و میگوید: «رأی فوتبالیها اهمیت زیادی دارد که یکی مثل علی کریمی رئیس فدراسیون فوتبال شود. منتها خیلیها میگویند چون در انتخابات این فدراسیون لابی حرف اول را میزند، او شانسی ندارد. انتخاب رئیس فدراسیون انتخاب رئیسجمهور نیست که عامه مردم بخواهند رأی بدهند که اگر این بحث بود، علی کریمی مثل آبخوردن رأی میآورد. الان تعدادی خاص در مجمع فدراسیون فوتبال رأی میدهند، اگر حدود صد نفر را در مجمع در نظر بگیریم، از این تعداد شاید ۱۰ درصد فوتبالی باشند و ۹۰ درصد غیرفوتبالی بهشمار بروند. آن ۱۰ درصد هم شامل کاپیتان تیمهای ملی یا مربی تیم ملی هستند و ۳۰ درصد را رئیس هیئتها که هیچکدام فوتبالی نیستند، تشکیل میدهند و طبیعتا از خدایشان هم هست که علی کریمی انتخاب نشود. همین فوتبالیهای خودمان هم بعضیهایشان حاضر نیستند به علی رأی بدهند، چون آنها هم تحت تأثیر مدیران و رؤسای خود هستند و نگاه میکنند ببینند که آقای رئیس چه میگوید؛ بنابراین شانس علی خیلی کم است؛ چون او آدم خیلی سالمی است که اهل زدوبند، رابطه و خیلی چیزهای دیگر نیست». سؤالی که در این بین مطرح میشود، این است که اگر شایعه لابی علی کفاشیان صحت داشته باشد، او برای لابی به نفع کدام کاندیدا وارد گود شده است؟ برای رسیدن به پاسخ دقیق این پرسش، نیاز است تا یکی از رؤسای هیئتها پرده از این موضوع (اگر صحت داشته باشد) بردارد، ولی تا آن زمان میشود با نگاهی به نشانههای موجود به پاسخ تقریبی دراینباره رسید. ابتدا باید به جدال روزهای اخیر تیم انتخاباتی کیومرث هاشمی با علی کریمی پرداخت؛ جایی که حتی شایعه شده آنها به علی کریمی پیشنهاد انصراف دادهاند تا بعد بهعنوان نایبرئیس اول تیم کیومرث هاشمی وارد فدارسیون فوتبال شود؛ خبری که با واکنش تند علی کریمی مواجه شده است. پس دوباره نیاز است به همان فرضیه اول رجوع کرد که این روزها جدال سختی بین علی کریمی و کیومرث هاشمی در راه رسیدن به صندلی فدراسیون فوتبال درگرفته است. از طرفی، حملات اخیر علی کریمی به علی کفاشیان هم چندان بیدلیل نیست و میتواند پرده از سؤال موجود بردارد. علی کریمی در یک هفته اخیر دو بار بهشدت علیه کفاشیان پست گذاشته است؛ یک بار او را تهدید کرده و نوشته «دعاکن که من به صندلی ریاست نرسم، وگرنه همه شما باید جواب پس بدهید. شک نکن آقای خوشخنده». مورد دوم هم در پاسخ به اظهارنظر علی کفاشیان بوده که گفته است: «{علی کریمی} اگر توانست مثل ما نتیجه بگیرد، هرچه بگویید درست است». کریمی به این صحبتها واکنش نشان داد و برای کفاشیان نوشت: «12 سال فدراسیون دست شما بود، فقط دو صعود به جام جهانی!؟ بهجیبزدن حق پخش بازیهای جام جهانی هم جزء نتیجههای شما حساب میشود!؟ مطمئنا به افراد دیگر هم ۱۲ سال فرصت بدهند و بگذارند کارشان را انجام دهند، بهتر عمل میکنند». جدال لفظی علی کریمی با علی کفاشیان بعد از آن رو به فزونی گذاشت که شایعه شد علی کفاشیان به نفع کیومرث هاشمی وارد گود شده است و به نظر میرسد اظهارات جنجالی جادوگر، واکنشی سریع به شایعات مطرحشده باشد. با کنار هم چیدن این موارد میتوان به موضوع اصلی رسید؛ اینکه علی کفاشیان و کیومرث هاشمی سابقه همکاری با یکدیگر را داشتهاند. پیشتر و زمانی که کیومرث هاشمی رئیس کمیته المپیک بود، علی کفاشیان عضوی از هیئت اجرائی کمیته بود و ارتباط تقریبا خوبی با هم داشتند. پس برای نتیجهگیری میتوان به این موضوع رسید که اگر شایعه زنگزدن کفاشیان به رؤسای هیئتها برای لابی به نفع کاندیدای خاص صحت داشته باشد، آن کاندیدا، احتمالا کیومرث هاشمی است که میخواهد از تمام ظرفیتهای موجود برای رسیدن به ساختمان فدراسیون فوتبال استفاده کند.
بدبینی اهل فن به خصوصیسازی سرخابیها
سعید سرفرازیان
ظاهراً بحث واگذاری استقلال و پرسپولیس به بخش خصوصی از طریق بورس جدی شده و به ادعای وزارت ورزش و سازمان خصوصی سازی شرایط اولیه برای عرضهی سهام این دو باشگاه پرهوادار به بورس آماده شده است. البته قرار است اول سهام پرسپولیس واگذار و بعد از مدتی سهام آبیپوشان هم به بورس برده شود.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید اولین کسی که از خصوصی سازی سرخابی ها گفت محسن مهرعلیزاده رئیس وقت سازمان تربیت بدنی بود در دولت اصلاحات بود، وعدهای که مهرعلیزاده موفق به انجامش نشد و حتی به گفتهی خودش بارها تهدید هم شد که این پیشنهاد را ارائه داده است، بعدها این وعده از زبان چند رئیس سازمان تربیت بدنی و وزیر ورزش هم شنیده شد ولی عمر هیچکدام از این افراد به عملی کردن وعدهی خصوصی سازی سرخابی ها قد نداد و هواداران این دو تیم در عمل چیزی به چشم ندیدند، تنها مشکلات، بدهی و پروندههای سنگین طلبکارانی بود که در فیفا و فدراسیون فوتبال ایران روی هم انباشته میشد و میشود.
با آغاز وزارت مسعود سلطانیفر تب خصوصی سازی استقلال و پرسپولیس یکبار دیگر بیش از همیشه بالا گرفت به طوری که در سه چهار سال اخیر خصوصی سازی سرخابی ها ورد زبان وزیر ورزش دولت روحانی بوده است در حالیکه بسیاری از پیشکسوتان دو تیم و آنهایی که در زمینهی خصوصی سازی و فعالیتهای اقتصادی در حوزهی غیر دولتی دستی بر آتش دارند به این موضوع چندان خوشبین نیستند و با شرایطی که در حال حاضر بر این باشگاهها حاکم است پروژهی خصوصی سازی سرخابی ها را از پیش یک پروژهی شکست خورده می دانند، این افراد معتقدند دولت برای عرضهی سهام این دو باشگاه چیزی نکاشته تا بخواهد ثمری قابل توجه در بورس درو کند.
دخالت های بی جا و غلط دولت در امور مدیریتی باشگاههای پرهوادار و محبوب سرخابی در سالهای اخیر و سپردن مدیریت آنها اغلب به افراد کارنابلد و غیر ورزشی که شناختی از ورزش و فوتبال نداشتهاند و بیشتر به واسطهی ارتباطات جناحی و سیاسی عهدهدار امر خطیر مدیریت در این دو باشگاه بودهاند عملاً این دو باشگاه را به پرتگاه ورشکستگی و نابودی کشانده است.
به عنوان مثال تیمی مانند استقلال با داشتن حداقل سی میلیون هوادار و افتخارات بیشمار در عرصهی فوتبال ایران و دو عنوان قهرمانی ارزشمند در قارهی کهن از داشتن یک زمین تمرین مناسب که ابتداییترین نیاز یک تیم فوتبال میباشد بی بهره است به طوری که مربیان و بازیکنان این تیم برای برگزاری یک جلسه تمرین بدون دغدغه خانه به دوش تهران بزرگ هستند!
البته شرایط در اردوگاه قرمزها در سالهای اخیر به دلیل توجه ویژهی وزیر ورزش و دولتمردان به این تیم از نظر شرایط سخت افزاری به مراتب بهتر از آبیپوشان است ولی آنها هم مشکلات ساختاری و جدیای دارند که در نوع خود بی نظیر است.
اگر قرار است دولت به اسم خصوصی سازی عنان اختیار این دو باشگاه را به افراد مسئلهدار و بدهکار به سیستم بانکی کشور واگذار کند بهتر است این کار اصلا انجام نشود، خبرهایی که به گوش میرسد و حضور برخی آدمها در فعل و انفعالات خصوصی سازی نشان دهندهی اتفاقات خوبی برای پرسپولیس و به ویژه استقلال نیست،
حتی برخی این خصوصی سازی را با خصوصی سازی های بنگاههای اقتصادی و کارخانهجات صنعتی مقایسه میکنند که سرانجام خوبی نداشتند و اینک به یک بنگاه اقتصادی- تجاری ورشکسته و بی فایده تبدیل شدهاند،
نیشکر هفت تپه و فولاد بزرگ المهدی بهترین مثال برای این موضوع اسفناک است.
به هرحال ما خاطرات خوبی از خصوصی سازی در فوتبال هم نداریم و تیمهایی که با شرایط خصوصی و غیر دولتی به فوتبال ایران گام نهادند سرانجامی بد و ناراحت کننده داشتند از بهمن چند سال پیش تا راه آهنی که همین دو سه فصل پیش به بخش خصوصی واگذار شد دیگر نشانی نمیبینیم.
امیدواریم دست اندرکاران وزارت ورزش و سازمان خصوصی سازی با دقت نظر و درس گرفتن از گذشته و سرنوشت تیمهای مختلف که اینک اسمی و نامی از آنها نمانده کار خصوصی سازی در این دو تیم پرهوادار و پرافتخار را به بهترین شکل ممکن و با آدمهای کاردرست و امین انجام دهند چون این دو تیم دلخوشی میلیونها هوادار عاشق هستند بازی با سرنوشت تیمهایی که عشق میلیونها انسان پشت آن قرار دارد عاقبت خوبی نخواهد داشت.
اخبار
حال خوب سپاهان؛ از نویدکیا تا محرم
از آخرین قهرمانی سپاهانیها در لیگ برتر فوتبال شش هفت سالی میگذرد و در طول این سالها سپاهانیها مثل همیشه به دنبال مربیانی بودند که یا رزومه بسیار خوبی داشتند یا اینکه قهرمان فصل قبل این رقابتها بودند، از ویسی که قهرمان لیگ برتر با استقلال خوزستان شد تا استیماچ، از زلاتکو کرانچار تا امیر قلعهنویی؛ در طول این سالها فقط امیدواری به بازگشت سپاهان به روزهای خوبش وجود داشت و در عمل اتفاقی نه با ویسی و نه با استیماچ رخ نمیداد، حتی امیر قلعهنویی هم نتوانست زردپوشان اصفهانی را به روزهای خوبشان بازگرداند. روزهایی که در قهرمانی هتتریک میکردند و در بین تماشاگرانشان به محبوبیت کاملی دست یافته بودند اما با استراتژی که اصفهانیها داشتند سپاهان روز به روز از آن روزها دورتر شد تا جایی که در کارنامه این تیم چهاردهمی جدول ردهبندی رقابتها هم ثبت شد که بدترین نتایج در دوران حضور سپاهان بود.
آخرین باری که سپاهان قهرمان شد در سال 94-93 بود که بعد از آن سپاهانیها مدت کوتاهی تیمشان را به نویدکیا سپردند اما بر اساس همان استراتژی اصفهانیها، نویدکیا خیلی زود نیمکت سپاهان را تحویل داد تا روزهای ناامیدکننده سپاهان آغاز شود. روزهایی که در طی 7 سال سپاهان بهترین عنوانی که توانست در لیگ برتر کسب کند دومی در سال 98-97 بود و همانطور که گفته شد چهاردهمی رقابتها را هم تجربه کرد. بعد از یک دوره نسبتاً طولانی و ناامیدکننده و گذر اصفهانیها از نویدکیا و بخصوص گذر از تکرار استراتژی قدیمیشان، حالا سپاهانیها تغییر رویه دادهاند و در فصلی که فوتبال خیلی چنگی به دل نمیزند، تیمشان را به محرم سپردهاند و ظاهراً از او حمایت هم میکنند.
حالا روی نیمکت سپاهان مربیان جوانی مثل نویدکیا، رحمان احمدی و ... دیده میشوند که توانستهاند تا اینجای لیگ که نزدیک نیمفصل هستیم، حداقل بهتر از چند سال گذشته، عملکرد داشته باشند. البته که این شرایط باز هم برای سپاهانیها ایدهآل نیست اما سپاهان با دوری از هزینههای همیشگی و اعتماد به داشتههای تیمش، امروز بعد از برگزاری 14 بازی با 7 برد، 4 تساوی و 3 باخت، 23 گل زده، 18 گل خورده و با کسب 25 امتیاز در رده دوم جدول ردهبندی لیگ برتر قرار دارد و امیدوار است تا پایان نیمفصل بتواند خود را به صدر جدول هم برساند.
به طور حتم کار برای نویدکیا و همراهانش سخت خواهد بود، مدعیانی مثل پرسپولیس، استقلال و ... این کار را سختتر هم خواهند کرد و شاید سپاهان در این فصل هم نتواند تمام انتظارات اصفهانیها را برآورده کند اما روند سپاهان نشان میدهد که این تیم ظاهراً در مسیر درست حرکت میکند و با حمایت هوادارانش و بخصوص مسئولان این تیم از ادامه این روند، میتوان امیدوار بود که سپاهان خیلی زود به روزهای خوبش بازگردد.
شاگردان محرم نویدکیا مثل سروش رفیعی، محمدرضا خلعتبری، شهباززاده، محبی، کیروش استنلی و ... قطعاً تجربیات خوبی از حضور در ترکیب سپاهان در سالهای گذشته دارند و میتوانند به محرم برای برگرداندن سپاهان به مسیر بهتر کمک کنند. آنطور که شنیده میشود این امیدواری در بین مسئولان سپاهان هم به وجود آمده و در تلاش هستند با تقویت تیم محرم و بازگذاشتن دست او برای ادامه بازیها، کمک حال او در هفتههای باقیمانده باشند. به طور کلی ظاهراً همه چیز برای سپاهان مهیا است تا بتواند روزهای ناکامی را به فراموشی بسپارد و با حضور محرم بعد از چند سال دوباره در لیگ برتر خودی نشان دهد و شاید قهرمانی در این فصل هم برای زردپوشان اصفهانی دور از انتظار نباشد. قرار است که این تیم در نیمفصل و در فرصت جذب بازیکنان جدید، تقویت شود و این فرصت خوبی برای نیمکت سپاهان و محرم نویدکیا خواهد بود که کمبودهایشان را جبران کنند تا بازیهای باقیمانده را بهتر از هفتههای گذشته سپری کنند.
کارچاق کنی به جای درآمدزایی
سالها است که نحوه فعالیت اعضای هیأت مدیره در باشگاه استقلال به معمایی بزرگ تبدیل شده و مشخص نمیشود که چرا برخی اعضا به باشگاه پول قرض میدهند؟ شاید چنین اقدامی از نگاه برخی هواداران جذاب باشد و منجر به افزایش هواخواهان افرادی شود که با این نیت قدم به هیأت مدیره میگذارند اما به واقع چنین اقداماتی از سوی برخی اعضای هیأت مدیره -که یقیناً با چراغ سبز وزارت ورزش هم هست- نشان میدهد که باشگاه به بنبستهای اقتصادی خورده و عالیترین تصمیمگیرانش در بخش مدیریتی نیز قادر به برطرف کردن موانع مالی نیستند و در واقع با باشگاهی کاملاً ورشکسته مواجهایم.
پیشتر نیز افرادی همچون شفیعزاده، انصاری، سبک دست و بسیاری دیگر با همین پوزیشن در باشگاه استقلال ظاهر و بعد از اندک زمانی نیز از نظرها پنهان شدند.
طعنهآمیز است که این افراد همگی پیش از ورود به دایره مدیریتی باشگاهها از درآمدزایی و ایجاد تیمهای اقتصادی صحبت به میان میآورند اما در عمل شاهد بودیم که جز در مواردی تأمین اعتبارات با کمک تبلیغات محیطی، راه دیگری برای کسب درآمد ایجاد نمیکردند و همه وعدههایشان در حد حرف باقی میماند.
در این سالها هیچ گاه همین اعضای به ظاهر اقتصادی و کاربلد حتی نتوانسته حق کپی رایت را به اجرا بگذارند و در مواجهه با این مورد مهم و ضروری موضع منفعلانه در پیش گرفتهاند. درآمدزایی از طرق دیگر نیز هیچ گاه جدی گرفته نشده است. نه از کنار بلیت فروشی، نه فروش پیراهن و نه اقدامات تبلیغاتی گسترده. اسفبار اینکه این افراد حتی نتوانستهاند در سالهای اخیر ورزشگاههایی که در اختیار این باشگاه قرار دارد مانند اردوگاه ناصر حجازی را که وزارت ورزش نیز رسماً اعلام کرد به جرگه اموال این باشگاه افزوده شده برای تمرینات یک فصل مهیا کنند و زمین آنها را مورد مرمت و بازسازی قرار دهند؛ ورزشگاهی که ظرفیت درآمدزایی از طرق گوناگون را دارد و میتواند یک محیط پولساز باشد. مشی اعضای هیأت مدیره استقلال در عمل با آنچه در بدو ورود به دایره مدیریت بیان میکنند در تضاد است و خود را تا سطح افرادی که بیشتر اقدام به کارچاق کنی میکنند، تنزل میدهند و انگار هیچ توجهی به عملکرد این افراد از سوی بالادستیها هم نیست و آنها خود را با هر سطح عملکرد از ارزیابی مصون میدانند.
مهدی عبدیان که اخیراً خبر دریافت پولهای قرض داده شده از سوی اعضای هیأت مدیره را تکذیب کرده، خود یکی از جمله همین افراد است که در بدو ورود به باشگاه استقلال با جملاتی پرطمطراق وعده درآمدزایی داده بود. عبدیان در تاریخ 13 تیرماه سال جاری مصاحبهای انجام داده که در آن عیناً به درآمدزا بودن اعضای هیأت مدیره اشاره کرده است. او در بخشی از مصاحبه بلند بالای خود چنین گفته است: «استقلال ۵ عضو هیأت مدیره اقتصادی میخواهد که درآمد کسب کنند. هیأت مدیره باید توان این را داشته باشد که اگر روزی باشگاه دچار مشکل شد از جیب خود خرج کند و مدتی بعد آن پول را دریافت کند.» گرچه امروز اعتراضهای گسترده بازیکنان و مربیان سطح عملکرد عبدیان و همکارانش را به وضوح نمایان میکند اما از عضو هیأت مدیره استقلال باید پرسید که آیا اجاره برند باشگاه درآمدزایی است و صرفاً عقد قرارداد با یکی دو شرکت تبلیغاتی میتواند پاسخگوی نیازهای امروز باشگاه استقلال باشد؟ از عبدیان که در امور نقل و انتقالاتی استقلال هم دخالت دارد باید سؤالهای مهمتری را هم پرسید. شما به جز خرید بازیکنی که در لیست مازاد پرسپولیس قرار داشت چه کار مثبتی برای این باشگاه انجام دادید؟ آیا برای آینده استقلال اقدامی شده است؟ استقلال در آینده میتواند به کدام یک از دستاوردهای سختافزاری شما دلخوش باشد؟
آشتی عربستان و قطر؛ فوتبال ایران تنها شد؟
یاسر المشعل، رئیس فدراسیون فوتبال عربستان ، در جریان سفر هیات فدراسیون این کشور به قطر و جلسه با مسئولان فدراسیون فوتبال، در مورد راه های همکاری بین فدراسیون عربستان و همتای قطری خود به بحث پرداختند. در این جلسه، المشعل با شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، رئیس فدراسیون قطر، در مورد موضوعات مشترک و راه های توسعه همکاری بین فدراسیون ها در زمینه های ورزشی گفتگو کرد.
نکته جالب درباره این قرار اینکه کلیه مسئولان عالی رتبه فوتبال عربستان در آن حضور یافتند و به همین دلیل می توان به جدیت کامل این کشور در ارتباط دوباره فوتبالی با قطری ها پی برد. عربستانی ها برای این دعوت از نام های سرسری و کم اهمیت در فدراسیون فوتبال خود استفاده نکردند و با حساسیت بالا سعی در نهایت استفاده از این جلسه، مهم ترین نفرات خود را راهی این سفر کردند. هیات عربستانی حاضر در این جلسه شامل یاسر المشعل (رئیس فدراسیون) احمد عید (رئیس سابق فدراسیون) خالد التوبیتی (نایب رئیس فدراسیون) و ابراهیم القاسم (دبیرکل فدراسیون) بود.
هیات عربستانی حاضر در این جلسه مدعی شدند این سفر با درخواست همتای قطری آنها صورت گرفته و آنها برای دیدن دیدار دو تیم الاهلی مصر و بایرن مونیخ در مرحله نیمه نهایی جام باشگاه های جهان به این دعوت پاسخ مثبت دادند و راهی دوحه شدند!
نکته ای که در این مطلب می توان به آن پرداخت شرایط جدید در فوتبال آسیاست، اتفاقی که پس از به کدورت کشیده شدن رابطه سیاسی و دیپلماتیک دو کشور عربستان و قطر باعث تعریف موضوعاتی جدید در فوتبال آسیا شده بود و به این ترتیب امیدواریم از این جلسه که قطعا توافق و تفاهم بیشتری میان فوتبال عربستان و قطر به همراه خواهد داشت، آسیب کمتری به فوتبال ایران وارد شود.
سال هاست فوتبال ایران به دلایل دستمالی شده و کلیشه ای همچون کرسی نداشتن در کنفدراسیون فوتبال آسیا اسیر تصمیم گیری هایی می شد که برخی از آنها علیه فوتبال ایران بود اما در دو سه سال اخیر و به دلیل نزدیک شدن قطری ها به ایران در برخی تصمیم گیری ها اتفاقات بهتری برای فوتبال ایران به وجود می آمد. اتفاقاتی که هم از نظر مالی و هم از نظر شرایط برای ما بهتر از همیشه بود و امیدواریم که طبق گفته یاسر المشعل (این جلسه به گونه ای طراحی شده که منافع مشترک دو کشور را تامین کند)، منجر به تغییر اوضاع برای فوتبال ایران نشود.
مسئولان عالیرتبه فدراسیون فوتبال عربستان و قطر در پایان این جلسه لباس هایی به یکدیگر هدیه دادند. لباس های تیم ملی عربستان با شماره جام جهانی 2022 و با نام مسئولان قطری و در سوی دیگر لباس های تیم ملی قطر با شماره 2022 و با نام مسئولان عربستانی.
در سال هایی که میان قطر و عربستان اختلاف سیاسی ایجاد شده بود، فوتبال ایران به خوبی از امکانات اسپایر قطر استفاده کرد ولی حالا نزدیکی دوباره قطر و عربستان به معنی پایان همکاری قطر با فوتبال ایران خواهد بود. تیم های قطری و عربستانی دنبال میزبانی لیگ قهرمانان آسیا هستند و برای این که نماینده های این دو کشور بدون مشکل به مصاف هم بروند از همین حالا هماهنگی های لازم میان دو کشور عربستان و قطر آغاز شده است.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4461/21079/85356
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4461/21079/85357
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4461/21079/85358
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4461/21079/85359
|
عناوین این صفحه
- مقابله با «یقهسفیدها» و دلالان ورزش به کجا رسید؟
- علی کفاشیان برای چه کسی لابی میکند؟انتخابات فدراسیون فوتبال نزدیک است و حجم بسیاری از اخبار فوتبال در ایران این روزها حول همین محور میچرخد. بعد از بررسی صلاحیتها، مشخص شده علی کریمی، کیومرث هاشمی، شهابالدین عزیزیخادم و مصطفی آجورلو، چهار گزینهای هستند که باید برای نشستن روی صندلی فدراسیون فوتبال با یکدیگر رقابت کنند. بهجز این چهار نفر، حیدر بهاروند، سرپرست کنونی فدراسیون فوتبال هم یکی از کاندیداهای پست ریاست فدراسیون فوتبال بود که صلاحیتش تأیید نشده و نمیتواند در انتخابات پیشرو نقشی داشته باشد. با کناررفتن حیدربهاروند، به نظر میرسد معادلات برای ریاست به هم خورده است؛ او با شهاب عزیزیخادم وارد ائتلاف شده بود و هرکدام به نوبت، دیگری را بهعنوان نایبرئیس انتخاب کرده بودند. با ردصلاحیت بهاروند، به نظر میرسد شرایط برای عزیزیخادم هم پیچیده شده است؛ بهطوری که عدهای، ردصلاحیت بهاروند را به سود او و عدهای دیگر این موضوع را به ضرر عزیزیخادم میدانند. اگرچه تا روز انتخابات یعنی دهم اسفند نمیتوان نتیجهای قطعی از انتخابات فدراسیون فوتبال گرفت، ولی همین حالا جو رسانهای بهراهافتاده مشخص میکند علی کریمی به همراه کیومرث هاشمی وارد جدال پایاپایی شدهاند. به این موضوع میتوان از شایعههایی که در رسانهها در چند روز اخیر راه افتاده، پی برد. ولی از آن مهمتر، اتفاق دیگری رخ داده که حساسیت کار را دوچندان میکند؛ ورود علی کفاشیان به لابی به نفع یک گزینه خاص! این مورد بهصورت رسمی به تأیید نرسیده، اما یکی، دو نفر درباره آن حرف زدهاند و اسم علی کفاشیان به میان آمده است؛ اینکه رئیس اسبق و نایبرئیس سابق فدراسیون فوتبال به رؤسای هیئتها زنگ میزند تا به نفع یک کاندیدای خاص لابی کند و آرا را به سبد او بیاورد. این ادعایی است که کاظم محمودی، سرپرست سابق تراکتور، دارد و میگوید: «شنیدهام آقای کفاشیان به بعضی از هیئتها زنگ میزند و میگوید به فلان گزینه رأی بدهید. این کارها خوب نیست و امیدوارم صحت نداشته نباشد. بگذارند خود اعضای مجمع تصمیم بگیرند. این باندبازیها باید جایی تمام شود تا فوتبال نفس بکشد. هر عضو مجمع باید خودش عاقل و بالغ باشد و منتظر نمیماند که دولت یا رؤسای سابق فدراسیون بگویند به چه کسی رأی بدهید». پیش از او اما امیر حاجرضایی، کارشناس برجسته حوزه فوتبال، در گفتوگو با رادیو، چنین موضوعی را بدون اینکه اسم کسی را بیاورد، مطرح کرد. او گفت: «گذشته برایم تاریک بوده است و نمیخواهم گذشته را به ۱۰ اسفند بچسبانم، اما من را میترساند؛ به این علت که در دوران گذشته نیز خیلی کارها کردند، لابی کردند، این و آن را دیدند تا هرچه میخواست بشود، اتفاق افتاد. خوشبین نیستم و فوتبال را یک ورزش سیاسی میدانم؛ بنابراین از نهادهای قدرتمند برای نشاندن آدمهای مورد علاقه خود به صندلی ریاست فدراسیون فشارهایی وارد میشود». لابیکردن در آستانه برگزاری انتخابات فدراسیون فوتبال امر چندان عجیبی نیست و کاندیداها با توجه به قدرت و نفوذی که دارند، میتوانند از این موضوع به نفع خودشان سود ببرند؛ با این حال از آنجا که عملکرد فدراسیون فوتبال در دو 10 سال اخیر در انتصاب یا انتخاب رؤسای هیئتهای فوتبال همواره با حرفوحدیث همراه بوده، الان این لابی به ضرر چهرههای مستقلی مثل علی کریمی است؛ موضوعی که خداداد عزیزی هم در گفتوگو با فرهیختگان به آن اشاره میکند و میگوید: «رأی فوتبالیها اهمیت زیادی دارد که یکی مثل علی کریمی رئیس فدراسیون فوتبال شود. منتها خیلیها میگویند چون در انتخابات این فدراسیون لابی حرف اول را میزند، او شانسی ندارد. انتخاب رئیس فدراسیون انتخاب رئیسجمهور نیست که عامه مردم بخواهند رأی بدهند که اگر این بحث بود، علی کریمی مثل آبخوردن رأی میآورد. الان تعدادی خاص در مجمع فدراسیون فوتبال رأی میدهند، اگر حدود صد نفر را در مجمع در نظر بگیریم، از این تعداد شاید ۱۰ درصد فوتبالی باشند و ۹۰ درصد غیرفوتبالی بهشمار بروند. آن ۱۰ درصد هم شامل کاپیتان تیمهای ملی یا مربی تیم ملی هستند و ۳۰ درصد را رئیس هیئتها که هیچکدام فوتبالی نیستند، تشکیل میدهند و طبیعتا از خدایشان هم هست که علی کریمی انتخاب نشود. همین فوتبالیهای خودمان هم بعضیهایشان حاضر نیستند به علی رأی بدهند، چون آنها هم تحت تأثیر مدیران و رؤسای خود هستند و نگاه میکنند ببینند که آقای رئیس چه میگوید؛ بنابراین شانس علی خیلی کم است؛ چون او آدم خیلی سالمی است که اهل زدوبند، رابطه و خیلی چیزهای دیگر نیست». سؤالی که در این بین مطرح میشود، این است که اگر شایعه لابی علی کفاشیان صحت داشته باشد، او برای لابی به نفع کدام کاندیدا وارد گود شده است؟ برای رسیدن به پاسخ دقیق این پرسش، نیاز است تا یکی از رؤسای هیئتها پرده از این موضوع (اگر صحت داشته باشد) بردارد، ولی تا آن زمان میشود با نگاهی به نشانههای موجود به پاسخ تقریبی دراینباره رسید. ابتدا باید به جدال روزهای اخیر تیم انتخاباتی کیومرث هاشمی با علی کریمی پرداخت؛ جایی که حتی شایعه شده آنها به علی کریمی پیشنهاد انصراف دادهاند تا بعد بهعنوان نایبرئیس اول تیم کیومرث هاشمی وارد فدارسیون فوتبال شود؛ خبری که با واکنش تند علی کریمی مواجه شده است. پس دوباره نیاز است به همان فرضیه اول رجوع کرد که این روزها جدال سختی بین علی کریمی و کیومرث هاشمی در راه رسیدن به صندلی فدراسیون فوتبال درگرفته است. از طرفی، حملات اخیر علی کریمی به علی کفاشیان هم چندان بیدلیل نیست و میتواند پرده از سؤال موجود بردارد. علی کریمی در یک هفته اخیر دو بار بهشدت علیه کفاشیان پست گذاشته است؛ یک بار او را تهدید کرده و نوشته «دعاکن که من به صندلی ریاست نرسم، وگرنه همه شما باید جواب پس بدهید. شک نکن آقای خوشخنده». مورد دوم هم در پاسخ به اظهارنظر علی کفاشیان بوده که گفته است: «{علی کریمی} اگر توانست مثل ما نتیجه بگیرد، هرچه بگویید درست است». کریمی به این صحبتها واکنش نشان داد و برای کفاشیان نوشت: «12 سال فدراسیون دست شما بود، فقط دو صعود به جام جهانی!؟ بهجیبزدن حق پخش بازیهای جام جهانی هم جزء نتیجههای شما حساب میشود!؟ مطمئنا به افراد دیگر هم ۱۲ سال فرصت بدهند و بگذارند کارشان را انجام دهند، بهتر عمل میکنند». جدال لفظی علی کریمی با علی کفاشیان بعد از آن رو به فزونی گذاشت که شایعه شد علی کفاشیان به نفع کیومرث هاشمی وارد گود شده است و به نظر میرسد اظهارات جنجالی جادوگر، واکنشی سریع به شایعات مطرحشده باشد. با کنار هم چیدن این موارد میتوان به موضوع اصلی رسید؛ اینکه علی کفاشیان و کیومرث هاشمی سابقه همکاری با یکدیگر را داشتهاند. پیشتر و زمانی که کیومرث هاشمی رئیس کمیته المپیک بود، علی کفاشیان عضوی از هیئت اجرائی کمیته بود و ارتباط تقریبا خوبی با هم داشتند. پس برای نتیجهگیری میتوان به این موضوع رسید که اگر شایعه زنگزدن کفاشیان به رؤسای هیئتها برای لابی به نفع کاندیدای خاص صحت داشته باشد، آن کاندیدا، احتمالا کیومرث هاشمی است که میخواهد از تمام ظرفیتهای موجود برای رسیدن به ساختمان فدراسیون فوتبال استفاده کند.
- بدبینی اهل فن به خصوصیسازی سرخابیها
- اخبار