چطور باید در عصر مدرن مربی شد؟
نیال کوئین
احتمالا هفته سختی برای کلودیو رانیری بوده است. شایعات مبنی بر اخراج احتمالی او و این که بازیکنان با او رابطه خوبی ندارند قویا توسط سران باشگاه تکذیب شد و لستر حمایتش از او را اعلام کرد. اما بعد از آن شکست 2 بر صفر مقابل سوانزی از راه رسید.
وقتی او بعد از پایان بازی با پل کلمنت دست داد اصلا فکرش را هم میکرد که حساس ترین روزهای دوران مربیگریاش پیش رویش هستند؟ او برای 4 باشگاه بازی کرده و بعد از آن در 3 دهه اخیر در 16 باشگاه مربی بوده است. فصل گذشته قهرمان لیگ برتر انگلیس شد و لازم بود نشان دهد میتواند موفقیتهای دیگری هم کسب کند.
روز یکشنبه او با کسی دست داد که مربی برتر ماه ژانویه شده بود. کلمنتی که توانسته بود خیلی زود سوانزی را در مسیر خروج از بحران قرار دهد و بعد از مدت کمی که از روی کار آمدنش میگذشت توانسته بود نتایج قابل قبولی کسب کند. او چطور این کار را کرده بود؟ حالا هواداران دربی کاونتی که تیمشان در چمپیونشیپ در رتبه پنجم است احتمالا حسرت میخورند که چه الماسی را از دست دادهاند و چرا او را اخراج کردند. هواداران سوانزی این حس را میدانند. این باشگاه گری مونک را اخراج کرد و حالا سرمربی جدید آنها کلمنت است.
او در دوران دستیاری در درستترین مکان برای یادگیری قرار داشته است، بایرن مونیخ، رئال مادرید و پاری سن ژرمن. یک دوره آموزشی غیر معمول برای یک مربی انگلیسی و در بیشتر زمانها هم استاد او آنچلوتی بوده است. او هم مطمئنا شاگرد خوبی بوده است.
از زمانی که لیگ برتر آغاز شده تنها 8 مربی قهرمان شدهاند، 3 مربی ایتالیایی (آنچلوتی، مانچینی، رانیری)، دو مربی اسکاتلندی (دالگلیش و فرگوسن)؛ یک پرتغالی (مورینیو)، یک شیلیایی (پیگرینی) و یک فرانسوی (ونگر).
در بین این مربیان بزرگترین آنها مطمئنا فرگوسن است. او در سن 32 سالگی بعد از دورانی که شروعش در کوئینزپارک و پایانش در ایر بود دوران بازیگری را به پایان برد. 41 بازی برای رنجرز بهترین آمار او است. وقتی او برای اولین بار مربیگری را آغاز کرد نه کسی او را میشناخت و نه کسی فکرش را میکرد که روزی سرمربی بزرگی شود. اما جالب اینجاست از همان ابتدا هم بازیکنانش گفته بودند در زندگیشان هرگز از کسی نترسیده بودند و البته از فرگوسن میترسیدند.
فرگی 13 عنوان کسب کرد و در این مدت هرگز پیش نیامد که مردم از او نترسند. این اولین فاکتوری بود که در هیچ یک از مربیان مانند ونگر، پیگرینی و رانیری دیده نمیشده و نمیشود.
ونگر دوران بازیگریاش در تیم های غیرحرفهای بوده و دو سال آخرش را بیشتر برای مربی شدن گذرانده است. مورینیو هم که همه میدانند مترجم بوده و حتی در کار ترجمه هم بهترین نبوده است.
پس این که حتما یک مربی در دوران بازیگریاش بازیکن موفقی بوده باشد اصلا ملاک نیست. آریگو ساکی قبل از این که وارد فوتبال شود کفش فروش بوده است و زمانی گفته بود برای این که سوارکار توانایی باشی حتما لازم نیست اسب داشته باشی.
کارلوس پریرا و بورا میلوتینوویچ تنها مربیانی هستند که توانستند 5 کشور مختلف را به جام جهانی برسانند. پریرا اصلا دوران بازیگری باشکوهی نداشته است، او کارش را در شرایطی شروع کرده که مربی بدنساز بوده است، میلوتینوویچ هم هرگز در سطح بینالمللی بازی نکرده است. مربی دیگر برتی می بوده که توانسته آرسنال را به دو جام (دبل) برساند، کاری بزرگی بود، اما او هم در دوران بازی کردن تنها 30 بازی باشگاهی انجام داده است، آن هم در ساوثهمپتون و بعد فیزیوتراپ شده است.
او 6 سال در آرسنال همین شغل را داشته است، وقتی از او خواستند مربی شود تعجب کردند که یک فیزیو قرار است مربی باشد. او فقط خواست در قراردادش بندی باشد که اگر مربی موفقی نشد دوباره به شغل فیزیوتراپیاش در باشگاه بازگردد.
پپ گواردیولا و آنتونیو کونته در روزهای بازی کردنشان موفق بودهاند. حالا هم پپ به انگلیس آمده تا مربیگری در بهترین لیگ دنیا را تجربه کند و کونته هم در این لیگ در حال رسیدن به موفقیت است.
یورگن کلوپ برای مدتی طولانی در ماینتز بازی میکرده است، اما دوران بازی کردنش هرگز به اندازه مربیگریاش موفق نبوده است.
این روزها میبینیم بازیکنان بزرگ با امید مربی شدن کفشهایشان را میآویزند. جرارد، گیگز، لمپارد و ... مشهورترینهای آنها هستند. اما آنها میدانند لازمههای یک مربی موفق بودن چیست؟ این را دیدهاند، اما هرگز نیاموختهاند. جالب اینجاست مربیان آیندهدار انگلیس و افرادی که فوتبال انگلیس امید زیادی به آنها بسته، هوو، مونک، دایچ و کلمنت، هیچ کدام حتی یک بازی ملی هم ندارند. هیچ کدام هم بازیکنانی نبودهاند که مشهور و موفق بوده باشند. حتی فردی مثل مارکو سیلوا که توانسته اخیرا در هال سیتی عالی کار کند، 15 سال بازی کرده و در این مدت تنها دو بازی در لیگ سطح برتر پرتغال انجام داده است.
پس اگر شما جرارد، لمپارد یا گیگز بودید به این موضوع حسادت نمیکردید؟ همه اینها پول و اعتبار خوبی دارند، اما نمیتوانند به راحتی وارد دنیای مربیگری شوند. خب بعد چه؟کلمنت چه دارد که بردلی نداشت؟ چطور میتوان برای داشتههای کلمنت مدرک گرفت؟
یک داستان وجود دارد که احتمالا هم درست نیست، میگویند سالها قبل افرادی که مشتاق مربیگری بوده اند از شکاف نزدیک به رختکن تیمها حرفهای مربیان را گوش میکردند تا روش آنها را یاد بگیرند. برایشان هم مدرک مهم نبود، کسانی هم نبودند که بازیکن بوده باشند.
اما برای مربی شدن در عصر مدرن چه چیزهایی لازم است؟ همه چیزهایی که در بالا به آنها اشاره کردم.