گفت و گوی اختصاصی امتیاز با صادق درودگر
در فوتبال باید از گروهبانی به امیری برسی ولی این جماعت سرباز صفر می آیند و یک شبه سرلشگر می شوند!
هومن جعفری
صادق درودگر این روزها بی محابتار از قبل صحبت می کند و آدرس هایی را می دهد که با کمی پیگیری می توان از دل آنها سوژه های خوبی در آورد. او که این روزها مثل دیگر مدیران ورزشی با سابقه و کار بلد ، راهی به دل فوتبال پر از مناسبات سیاسی و اقتصادی نمی یابد ، در گفتگو با امتیاز صحبت هایی را بر زبان می آورد که خواندنش خالی از لطف نیست.
حرف های او را با هم می خوانیم.
درد فوتبال ایران
فوتبال ما از چهارچوب رابطه خارج شده و دیگر لیاقت افراد، جایگاه آنان را در پستهای مهم تعیین نمیکند. افراد بر حسب ارتباطی که با منابع قدرت دارند و یا بر حسب سابقهی نظامی یا سیاسی خود و حتی بر مبنای ارتباطات شخصی به پستهای مهم میرسند. در فوتبال باید از گروهبانی به امیری برسی؛ یعنی مدارج را پلهپله طی کنی، قواعد را در همهی سطوح بیاموزی تا بعداً که مسؤولیت گرفتی، به مشکل برنخوری. اینها یکروزه برای سربازی میآیند و سرلشگر میشوند! الان در یکی از تیمهای پرطرفدار لیگ برتری، پسر شهردار مسؤولیت مهم دارد! خب این یعنی چه؟ پسر شهردار را چه کسی به لیگ راه میدهد؟ نتیجه همین نایبرییسشدن پسر شهردار، میشود محرومیت تیم؛ میشود هزار فاجعهی مدیریتی. شما میخواهید خانه بسازید، از مهندس و معمار استفاده میکنید یا از پسر این و آن و فامیل این و آن؟ ما الان خانهی فوتبال را دادهایم دست آدمهای شهرتطلب و نتیجهاش هم این شده که هر روز یکتکّه از این خانه میریزد.
مدیران ما باج می دهند!
وقتی شما مدیر میشوی باید بلد باشی قرارداد ببندی. برای این کار باید حقوق بدانی، باید زبان و روابط بین الملل یا حقوق بین الملل بدانی. وقتی بلد نباشی و ندانی، مدیران برنامهها سوءاستفاده میکنند. طوری قرارداد میبندند که بعد از مدتی بهراحتی بازیکن را بکشند بیرون و پول را هم بگیرند! در حقیقت، بعضی از مدیربرنامهها دارند از مدیران بیاطلاع ما باج میگیرند. من خودم این ایده را به فدراسیون و کمیتهی آموزش دادم که مدیران باشگاهی بیایند و در کلاسهای مدیریت شرکت کنند؛ اما کمیتهی آموزش قبول نکرد. انگار همین کلاسهای مربیگری برایشان کافی است! در حالیکه ریشهی مشکلات فوتبال ایران در ناآگاهی مدیران آن است. چطور راضی نمیشویم که یک مربی بدون مدرک A در لیگ مربیگری کند، اما همان مدرک را برای مدیران نمیخواهیم؟ بعد هم مردم روی چند باشگاه پرطرفدار تمرکز و شناخت دارند، و دیگر برایشان مهم نیست در باشگاههای دیگر چه خبر است! اصلاً خبر ندارند. نمیدانند چه اتفاقاتی دارد در این تیمها رخ میدهد. فعلاً همهی حواسها به بازیکنان خارجی است و کسی خبر ندارد سر قرارداد بازیکنهای داخلی دارد چه اتفاقاتی رخ میدهد.
وقتی میخواهیم برای شرکت و حتی باشگاه خود حسابدار بیاوریم، در روزنامه آگهی میدهیم. مشخصاتی تعیین میکنیم و میگوییم حسابداری میخواهیم با این شرایط. وقتی هم آمد از او تعهد میگیریم و قرارداد امضا میکنیم تا اگر خسارتی زد، زیانش را جبران کند. کدامیک از این کارها را برای جذب مدیرعامل باشگاه انجام میدهیم؟ تا این لحظه میدانید از چه صنفهایی مدیرعامل جذب کردهایم؟ معلّم بوده، مدیرعامل بوده، نظامی و صنعتی و سیاسی بوده، کمسواد بوده و باسواد بوده؛ یعنی هیچ الگوی مشخصی برای انتخاب مدیرعامل نداریم. نه شرط مدرک گذاشتیم، نه شرط مدرک مدیریت فیفا گذاشتیم، نه عدم اعتیاد و سوء پیشینه خواستیم و حتی سراغ شرط عدم محکومیت کیفری هم نرفتهایم!
آدم های بدون توانایی فاجعه می سازند!
چند سال قبل، یکی از مدیران وزارت ورزش یا تربیت بدنی که مسؤولیت استانی داشت برکنار شد. آنقدر اعتراض کرد و شکایت نوشت و دوستان و اطرافیانش پیگیری کردند که مقام بالادست به رؤسای فدراسیونهای مختلف زنگ زد که یکجا برای این آدم پستی دست و پا کنید که سر و صدایش بخوابد! در فدراسیون فوتبال پست گرفت! یعنی ملاک حضور در فدراسیون فوتبال به عنوان یک مدیر عالیرتبه این نبود که چقدر توانایی داشته باشد، این بود که اطرافیانش دیگر به وزیر زنگ نزنند! همان آدم که فامیلش در بالاترین نهادهای اجرایی پست دارد، امسال فاجعهای را رقم زد که در تاریخ ماندگار است. جزئیات را نپرسید که نمیخواهم آدرس دقیقتر بدهم. اسمش را به خودتان میگویم اما ننویسید!
ساکت ها و بهمن مداح ها چرا نیستند؟
کسی که میخواهد مدیرعامل یک باشگاه شود باید مدیریت کرده باشد، از مارکتینگ و اسپانسرشیپ بداند، حقوق را بفهمد و سرش کلاه نرود. اینجا دارند به آدمهایی مدیریت میدهند که هیچکدام از اینها را بلد نباشند! شما محمدرضا ساکت را نگاه کنید. سپاهان با ساکت ۱۰ سال رؤیایی را سپری کرد. الان اوضاع این تیم را ببینید! چقدر مدیر عوض کردند و چقدر بیشتر از قبل خرج میکنند و چقدر بد نتیجه میگیرند! از ایندست مدیرها زیاد داشتیم. مشکل فوتبال ایران این است که مدیرانش خانهنشین هستند و نامدیرانش باشگاهها را ورشکست میکنند. آدمهایی که آنقدر خوب کار میکردند که هنوز بعد از سالها اسمشان باقی مانده است؛ آدمهایی مثل بهمن مداح که باشگاه بهمن را راه انداخت و چقدر برای فوتبال خرج کرد. وقتی تیم ملی به آلمان رفت، خرج اردو با او بود. تیمش ۹ ملیپوش داشت! بهمن مداح فوتبالی نبود اما مدیریت داشت. چه کرد برای تیمش و منشأ خیر شد، ورزشگاه ساخت و کارهای ماندگاری کرد و اگر ناامیدش نمیکردند فوتبال ایران از آدمی مثل او خیلی بهرهها میبُرد.
نقل و انتقالات را قانون مند کنیم
من یک ماه قبل مصاحبهی دیگری داشتم و در آن دو توصیه به آقای تاج کردم که هر دو عملی شد .اول اینکه پیشنهاد کردم تمام قراردادهای خارجی زیر نظر فدراسیون بسته شود تا دیگر مشمول اینهمه جریمهی ناشی از بیاطلاعی مدیران نشویم. ایشان هم برای کمیته نقل و انتقالات رییس گذاشته و تمام قراردادهای جدید را ممنوع کرده و وارد کار شده. دوم اینکه درخواست کردم برای جذب بازیکن خارجی، ضابطهمند عمل شود و دیگر اجازه ندهیم هر بازیکنی بیاید؛ که شنیدهایم اینهم مدّ نظر است و در حال تدوین ضوابط هستند. پیشنهاد میکنم در حوزهی نقل و انتقالات اگر بازیکنی از اروپا میآورند، حتماً باید در سه فصلِ قبلترش سابقهی بازی در لیگهای معتبر را داشته باشد. مثلا ساموئل یا جری بنگستون یا مانوئل -دروازهبان تیم ماشینسازی- این شرطها را داشتند.
اگر از اروپای شرقی بازیکن جذب میکنیم، باید بازیکنی باشد که در ۳ سال قبل، عضویت در تیم بزرگسالان را تجربه کرده باشد. برای بازیکنان آسیایی و آفریقایی هم عضویت در زمان حال در تیم ملی، شرط رسمی باشد. منتهی مشکل ما بازیکن نیست، ما مشکل مدیریت داریم.
برای مدیران شرط مدرک مدیریت بگذارید
بنده به آقای تاج توصیه میکنم از الان اعلام کند که از دو فصل بعد (یعنی سال ۹۷)، تنها مدیرانی اجازهی حضور در باشگاهها را دارند که دورهی مدیریت فوتبال را سپری کرده باشند. شما همین کار را بکنید و مدیران را بیاورید پای این کلاسها و مدرک را روی عملکرد بدهید، نود درصد مشکلات فوتبال ایران حل میشود.
یک مشکلی هم در مورد سرمایهگذارها داریم. درست است دولت پول ندارد تا در بخش ورزشی با اطمینان خرج کند و وضع اقتصادی کشور نامساعد است، اما هر کسی را که از راه رسید و گفت میخواهد سرمایهگذاری کند هم راه ندهیم. امسال به من پیشنهاد مدیریت شد. مردی آمده بود و میخواست یک تیم معروف لیگ برتر در شهرستان را بخرد و من هم مدیرش شوم. پرسیدم هدفت از تیمداری چیست و از من چه میخواهی؟ به من گفت صد و بیست هکتار زمینی داشته که روی آن دست گذاشتهاند و برای زندهکردنش میخواهد تیمداری کند و من هم باید با تمام مسئولان شهر ارتباط بگیرم تا زمینش زنده شود! خب فکر میکنید چند نفر همچین معامله سودآوری را رد میکنند؟ من رد کردم.
چنین آدمهایی کمکی به حال فوتبال نمیکنند. اکثریت آدمهایی که در فوتبال ایران تیمداری میکنند بدهکاران بزرگ بانکی هستند که سعی میکنند با تیمداری در شهرستانها وام بگیرند و تجارت کنند. طرف یک تیم در شهرستان میگیرد و یک میلیارد هم کمک میکند. همه فکر میکنند چه خبر است؛ بعد متوجه میشویم که چند امتیاز اقتصادی از استان میخواسته که آنها خودشان چنددَه میلیارد ارزش داشتهاند. نمیگویم همه، اما اکثریت اینگونه هستند. من نمیگویم سرمایهگذار وارد فوتبال شود و پول هم بدهد و ضرر کند. نخیر! تاجر بیاید و تیمداری کند و هزینه بدهد و مسؤولان استان هم با امتیازات اقتصادی، کمکحالِ تیم باشند، اما نه به این صورت که طرف یک کیسه بدهد و یک گونی بردارد! فوتبال صدقهبگیر نیست.درد ما این است که درآمدهای فوتبال را بستهایم و فوتبال را صدقهبگیر کردهایم.