|
آیدین آغداشلو: در پی حذف من هستند
پاسخ به شش سال شایعه سازی
آیدین آغداشلو، استاد شناخته شده هنر ایران چند سالی ست در فضای مجازی با اتهاماتی روبرو می شود که معمولا در برابر آنها سکوت کرده است، حتی مقاله پنج ماه پیش نیویورک تایمز و شبکه های تلویزیونی ماهواره ای فارسی زبان خارج کشور نیز سبب نشد او به این تخریب ها پاسخ دهد؛ اما اکنون در آستانه سال نوی خورشیدی او در گفتگویی مفصل با مجله تجربه به بخشی از این شایعات پاسخ داد.
به گزاش امتیاز؛ آغداشلو در گفتگو با هومن مرتضوی، مجسمه ساز و گرافیست گفته است: قصهی من این است که در معرض بیانصافی عظیمی قرار گرفتهام. قصه این است که آدمی که با قدرت هیچ رابطه ی مستقیم یا غیر مستقیمی نداشته در معرض زشتترین و رکیکترین افتراها به قصد حذف شدن قرار گرفته است. نامهی اعمال من گواه است: آدمی که هزاران نقاشی کشیده، نزدیک به ۱۵ جلد کتاب دارد، صدها جلسه سخنرانی کرده و هزاران شاگرد تعلیم داده است.
او گفت: یک آدم معمولی هستم و حتماً خطاهای بسیاری هم در زندگی کردهام، اما نه از این خطاهایی که مقاله نیویورکتایمز و منبع بلاگر دروغپردازش میگویند. اینها سندسازی و جعل است تا بتوانند هدف دیگری را با آن بپوشانند. هدف حذف مرا. قطعاً من آدم کاملی نیستم ولی سعی کردم به هر قیمت و هر ضرب و زوری مستقل بمانم. ایستادهام و کارم را کردهام. سوال هم از من کردهاند و به سوالات مختلف و متعدد پاسخ دادهام. بارها هم بابت اندیشهام و اینکه موضعم چیست بازجویی شدهام. اما خودم را هیچوقت به هیچ قدرتی و هیچ حاکمی وابسته نکردهام. اگر هم کار کردهام به خاطر مردم بوده است و نه به دستور دولتهای گذرا. همیشه سعی کردهام مستقل بمانم و مستقل هم هستم.
آغداشلو توضیح داد : ماجرا این است که مدت ۵-۶ سال است که من و شاید بیش از یک صد نفر از اهل فرهنگ و هنر مملکت، توسط یک وبلاگنویس زرد ساکن نیویورک در معرض افترا و فحاشی گستردهای قرار گرفتهایم. اینکه این افتراها از کجا تامین میشود و آبشخورش کجاست، بحث مفصلی است. اما در مورد شخص من، نوع اتهامات دور از عقلترین و گستردهترین بوده است. به هر آن چه که میتواند در ذهن کسی بگنجد متهم شدم. حتی عنوان شد که عکس پدرم، عکس پدرم نیست! به قول جوزف گوبلز، اگر یک دروغ بزرگ را مدام تکرار کنی مردم باورش خواهند کرد. این هتاکیهای کور و انباشته شده اسباب ناراحتی خانواده، دوستان و اطرافیانم را فراهم کردند و مجموعهی خدمات فرهنگی من − که کم هم نیست − تماماً نفی و انکار شد. این ماجرا ادامه داشت و ماهی دو یا سه بار یک اختراع تازه و یک افترا و تهمت بدون سند و مدرکی مطرح شد. این آدم در هیچ دادگاهی در ایران یا آمریکا حاضر نمیشود و مخفیانه زندگی میکند. حتی در یکی از این متون به مرگ من و صحنهآرایی مرگ من اشاره شد به نشانهی تمایل شدید نویسنده به اینکه مرا در حال مرگ مجسم کند! این دیگر نه یک «افشاگری» اجتماعی، که تجسم یک کینهی شخصی و بی حد و حصر بود. هر کسی به چیزی متهم بود. مثلاً فلان مدیر فرهنگی به سرقت از موزه یا فلان خوشنویس به جعل یا رونویسی از روی خط خودش متهم شد. مشخص بود که اینجا هدف آشکاری در کار است تا آدمها را حذف کند. این حذف شامل حذف مالی هم بود، طوریکه اعلام کرده بودند بازار فروش فلان خوشنویس را به صفر و یا فلان شاعر و ترانهسرا را به بیکاری مطلق رساندهاند. اما من با اتهامات متعددی مواجه شدم که بسیار بیشتر از اتهاماتی بود که شامل بقیه شده بود. به این اتهامات هیچ پاسخی ندادم. اما در طراحی توطئهی حذف، هر نوع اتهامی جایز است. پس رفته رفته شدت این اتهامات حیرتانگیز بالاتر رفت تا به افتراهای جنسی رسید. بهتانهایی که سرشار از تناقض بود و این تناقضها آشکار شد. اما همین خمیرمایهی دروغین اسباب کار خبرنگار ایرانی روزنامه نیویورکتایمز شد تا به آن پر و بال بدهد که نویسندهی مقاله نیز خود به این وابستگی و ارتباط اشاره کرده. اما وضعیت اتهامهای زده شده یکسان نبود. دو یا سه نفر در این میان تکذیب کردند و بقیه هم صاحب هویت نبودند و بینام و نشان بودند. برای اینکه توجیه شود چرا صاحب اسمی نیستند و چرا از من شکایت نمیکنند − تا به این لحظه حتی یک شکایت هم بر علیه من مطرح نشده − قصهی پوچ و نامربوط وصل بودن من به قدرت را بی هیچ سندی عنوان کردند.
استاد نقاش با ذکر این نکته که همین الان یکی از دلشکستگیهایم این است که بعضی از دوستان و همکاران قدیمیام این روزها ساکت نشستهاند و حرف حق را نمیزنند و از آنها گله دارم و دلشکسته هستم، گفته است:
اگر جامعهای در مقابل افترا، دروغ و بهتان ساکت بنشیند و فرض کند خود آن آدم وارد و خبره است و خودش از عهده برمیآید و پاسخ آدمهای بیانصاف را میدهد، درست نیست و هیچوقت این اتفاق نمیافتد. اگر جامعه به تکلیف خودش عمل نکند این اتفاق نمیافتد.
او درباره سرانجام شکایتش از روزنامه نیویورک تایمز گفت: خواستم از روزنامهی نیویورک تایمز به خاطر دروغهایی که نوشته بود شکایت کنم، به من گفتند وارد این مقوله نشوم چون نیویورک تایمز پشت سر خبرنگار غیرحرفهای و کارنابلدش میلیونها دلار بیمه دارد! یعنی اگر شما شکایت کنید و در دادگاه هم نادرستی ادعا ثابت شود − که ثابت هم میشود − همان چند میلیون دلار بیمه خلاصش میکند! البته من چنین پولی ندارم که بتوانم پابهپای این روزنامه هزینهی وکیل و دادگاه و غیره را بپردازم.
نقاش خاطرات انهدام خاطر نشان کرد: به سانسور اعتقاد ندارم. معتقدم آزادی بیان باید وجود داشته باشد. معتقدم اگر انسان سانسور شود آرام آرام خودسانسوری میکند و آدمی که خودسانسوری کند لال میشود. آدم لال به چه درد جامعهی حتی یکسونگر میخورد؟ من به آزادی و برابری زن و مرد معتقدم. بروید نقاشیهایم را نگاه کنید. ببینید چه تعداد نقاشی دربارهی انسان رنجدیده و صدمه خورده کشیدهام. سری نقاشیهای «خاطرات انهدام» سند من است، در خاطرات انهدام اگر هم بنا، کاسه، قطعه خط، یا مینیاتوری منهدم شده، نشانهی آدمی است که در پشت آن قرار گرفته. اگر کسی به من بگوید ۸۰ سال عمر کردی و چه حاصلی دادی، میگویم برو کتابهایم را ورق بزن. خیلی ساده است. هنر باید غیر مستقیم باشد. من همه حرفهایم را زدهام. دربارهی زنان زیاد حرف زدهام. هیچکس جرات ندارد ادعا کند که به موقعیت زن در طول تاریخ بیاعتنا بودهام. اگر ۴۰ نقاشی «خاطرات انهدام» و «معما» کشیده باشم ۳۰ تایش درباره زنان است. مردهایی که در معرض انهدام قرار گرفته باشند را خیلی کمتر از زنان کشیدهام. پس چطور میشود یک نفر رویش بشود ادعا کند نسبت به سرنوشت تاریخی زنان بیاعتنا بودهام؟
آغداشلو یادآوری کرد: یک کسی قبل از انقلاب ممکن است فکر کند که اگر در دستگاه دولتی کار کند مثمر ثمر باشد و چند موزه بسازد. پیش از انقلاب موزههایی را ساختم که قبل از من وجود نداشت. موزه رضا عباسی را من تاسیس کردم. اما حقوقم از حقوق منشیام کمتر بود. مگر صاحب چه شدم؟ این را درباره من اصلاح کنید: من بستانی از هیچ حکومتی نداشتم. دولت اکراه دارد که کاری از من بخواهد چون چیزهایی که من دارم دلخواه او نیست، و الا چرا بی هیچ خطایی و به خاطر افکارم باید ممنوعالخروج و بازجویی میشدم و بارها و بارها مورد سوال قرار میگرفتم؟ این نشانهی رضایت از من نیست. در ایام بعد از انقلاب تنها لطفی که به من شد این بود که تحمل شدم من معلم نقاشی هستم و بس. این دروغهای پرتی که مطرح شد انصاف نبود. روضه نمیخواهم بخوانم اما من که الان دارم با شما صحبت میکنم صاحب مال و منالی نیستم.
گفتنی ست مصاحبه آیدین آغداشلو در شماره اسفند ماه مجله تجربه قریب به ۱۲ هزار کلمه است که به پرسش های مختلفی از سبک کاری، شائبه کپی بودن آثارش، زندگی فروغ فرخزاد ، جنبش من هم تا خلق رکورد ۱۲ میلیاردی در حراج اخیر تهران پاسخ داده است.
نوروز ۱۴۰۰ ادامه داستان های پرچالش نوری؛
از ازدواج تا اعتیاد در فصل سوم «نون خ»
حالا دیگر نورالدین خانزاده به یکی از قهرمان های تلویزیونی ایرانی تبدیل شده است. مردی با اصالت کردی که یکی از معتمدین شهر در بین مردم و در شغل فراوری تخمه آفتاب گردان است. در نوروز ۱۴۰۰ ادامه داستان های پرچالش نوری را در فصل سه سریال «نون خ» خواهید دید.
سعید آقاخانی کارگردانی و مهدی فرجی تهیه کنندگی این سریال را در این سه فصل به عهده داشته اند.
«نون خ ۳» در ایام نوروز هر شب ساعت ۲۲ از شبکه یک سیما بروی آنتن می رود.
کارگردان هایی که خود بازیگرند!
شاید تعداد کارگردان هایی که خودشان نقش اصلی سریالشان را به عهده می گیرند انگشت شمار باشند. از این نمونه تنها مهران مدیری را با سریال های ساعت خوش، نقطه چین، پاورچین، شب های برره، باغ مظفر، رضا عطاران را با کوچه اقاقیا، خانه به دوش، متهم گریخت، ترش و شیرین، بزنگاه و مهدی فخیم زاده را با سریال های تنهاترین سردار، ولایت عشق، خواب و بیدار، فوق سری در این سالها می شناسیم که آثار قابل توجهی برای مناسبت های مختلف برای تلویزیون ساختند.
نورالدین خانزاده در پشت دوربین
در این بین اما سعید آقاخانی هم از این قاعده مستثنی نبود. او در «راه در رو» و «بیمار استاندارد» علاوه بر کارگردانی، بازی هم می کرد و در هر کدام نقشی متفاوت را به تصویر کشیده بود. اما او سه سال است که مجموعه کمدی جدیدی را کارگردانی می کند که در کنار کارگردانی، ایفاگر نقش اصلی نیز هست.
آقاخانی و تجربه حضور در نوروز
بیمار استاندارد و راه در رو از سریال هایی بودند که به کارگردانی و بازی آقاخانی برای نوروز تهیه و پخش شدند. او یکبار در سال ۸۹ و یکبار در سال ۹۴ تجربه حضور در سریال های مناسبتی برای نوروز را دارد. اما بعد از آغاز تولید نون خ این سریال به یکی از گزینه های اصلی نوروز تبدیل شد.
مدیری که تهیه کننده شد
شاید مهدی فرجی را بیش از اینکه با نام تهیه کننده سریال های تلویزیونی بشناسید، با نام مدیریت شبکه یک و دو سازمان صداوسیما بشناسید. او بعد از پایان دوران مدیریت خود تصمیم گرفت در سمت تهیه کنندگی فعال باشد و بلافاصله سریال های لژیونر، نون خ و صفر بیست و یک را برای تلویزیون تهیه کرد.
«نون خ» سریالی در مناسبت های متفاوت
مجموعه تلویزیونی «نون خ» با اینکه در ابتدا برای مناسبت نوروز در نظر گرفته شده بود، در نوروز ۹۷ بروی آنتن رفت. همان زمان به دلیل جدید بودن فضا و حضور شخصیت هایی که در دل مخاطبان جایی برای خود باز کرده بودند، بنا شد تا فصل دو آن نیز ساخته شود. با توجه به اینکه در نوروز ۹۹ «پایتخت۶» یکی از گزینه های حتمی پخش شبکه یک بود، ابتدا بنا شد تا «نون خ» ماه رمضان پخش شود. اما بعد از مدتی و به دلیل خالی بودن آنتن شبکه یک از ۱۵ فروردین تا ابتدای ماه رمضان، تصمیم گرفتند تا «نون خ ۲» را بلافاصله بعد از نوروز به پخش برسانند.
داستان سریال چه بود؟
داستان نون خ با محوریت فردی به نام نور الدین خانزاده، به تصویر کشیده شده است. نوری صاحب یک کارگاه فرآوری تخمهٔ آفتابگردان در کردستان است. هممحلی ها و هم شهری هایش، محصول تخمهٔ آفتابگردان شان را به نورالدین فروختند و نوری هم آن را به شخصی فروخته که در تهران زندگی می کند. در قسمت های ابتدایی فصل یک مردم روستا متوجه می شوند که میرزایی از دنیا رفته است.
نام مخفف «نون خ» از کجا آمد؟
در ادامه داستان این سریال وقتی اهالی روستا متوجه می شوند میرزایی از دنیا رفته است، به تکاپو می افتند تا پولشان را از نوری بگیرند و عده ای هم فکر می کنند که خود نوری این پول ها را برداشته است و با طعنه ای به ماجرای اختلاس هایی که در این چند ساله در وضعیت کشور بوجود آمده است و با توجه به اینکه معمولا نام اختلاس کنندگان را با نام مخفف شان صدا می زنند، اهالی روستا نیز در جمع خودشان نورالدین خانزاده را «نون خ» خطاب می کنند.
تصویربرداری در کرمانشاه و منطقه خُجیر
بخش مهمی از «نون خ» در فصل اول در کرمانشاه مقابل دوربین رفته بود. در فصل دو هم به همین صورت بود اما در فصل سه به دلیل شیوع کرونا گروه تولید تصویربرداری را در تهران و منطقه خجیر ادامه دادند. به این صورت که در خجیر لوکیشن هایی طراحی و اجرا شد که فضا را تا حدی شبیه به روستای نورالدین خانزاده در کرمانشاه کرده بود.
خشایار الوند و طرحی که متعلق به او است
طرح اصلی و ابتدایی این سریال متعلق به مرحوم الوند بود که به قلم امیر وفایی به نگارش درآمد. الوند علاوه بر این نگارش فصل هایی از سریال پایتخت، سریال دیوار به دیوار، نقطه چین، شب های برره، باغ مظفر، مرد هزار چهره و ... را نیز به نگارش درآورده بود.
او یکی از نویسندگان جوان ایرانی و اغلب سریال های کمدی تلویزیونی بود که در اسفند ماه سال ۹۷ بر اثر سکته قلبی درگذشت.
دختران نورالدین خانزاده چه کسانی هستند؟
سعید آقاخانی علاوه بر اینکه در این سریال نقش کارآفرین را بازی می کند، پدر سه دختر و معتمد روستا است. مرجان، شیرین، روژان و کژال از دخترهای نوری هستند که به ترتیب شیدا یوسفی، ندا قاسمی، هدیه بازوند و صبا ایزدپناه نقش آنها را ایفا می کنند. اما در فصل دو و حالا فصل سه هدیه بازوند و ندا قاسمی به عنوان دختران نوری در سریال حضور دارند و صهبا شرافتی نیز در نقش دختر دایی دختران در کنار آنها نقش آفرینی می کند.
بازیگرانی که از سریال حذف شدند
شیدا یوسفی، صبا ایزدپناه، فریده سپاه منصور، هومن حاجی عبداللهی و نعیمه نظام دوست از جمله بازیگرانی بودند که تنها در فصل ابتدایی این سریال حضور داشتند. یوسفی و ایزدپناه از دختران نوری بودند، سپاه منصور مادر همسر نوری، حاجی عبداللهی نیز که داور فوتبال و حاج آقا میرزایی بود و نظام دوست که نقش همسر پسرعموی نوری را ایفا می کرد. این بازیگران در فصل دو و سه حضور نداشتند و بازیگران دیگری جایگزین آنها شدند.
حاجی عبداللهی و ایفای نقش روحانی
حاجی عبداللهی که با ایفای نقش در سریال پایتخت به خوبی دیده شد و قبل از آن صداپیشگی عروسک پنگول را به عهده داشت،در این سریال نوروزی برای اولین بار در کارنامه کاری خود در قالب نقش یک روحانی قرار می گرفت.
سپاه منصور و استفاده از حتی جای خالی وی!
فریده سپاه منصور یکی از بازیگران قدیمی تلویزیون و سینما است که در آثار مختلفی هم بازی کرده است. او در فصل ابتدایی «نون خ» یکی از نقش های اصلی را ایفا می کرد. مادر بزرگی که به نوعی مهره اصلی یک خانواده بود و همه به حرفش گوش می دادند. اما با شروع فصل دو با قصه ای که نویسنده در نظر گرفته بود، مخاطبان متوجه شدند که مه لقا خانم از دنیا رفته است!
اما آقاخانی حتی از نام مه لقا خانم به عنوان عنصری تاثیرگذار در ادامه سریال استفاده کرد و در فضاهایی که نیاز به حضورش بود همه اهالی روستا یک صدا با هم می گفتند: چه کسی اگر بود چنین کاری را به انجام می رساند؟ و همه یک صدا پاسخ می دادند: مه لقا خانم!
این تکه کلام تا جایی پررنگ شده بود که در میان مردم عادی و حتی در کوچه و بازار از آن استفاده می شد و جای خود را میان مردمی که مخاطب سریال بودند باز کرده بود.
خلیل یا همان بنیامین؟
حمیدرضا آذرنگ با اینکه بیشتر در حوزه تئاتر فعالیت داشته است اما به موازات آن در فیلم و سریال هایی نیز بازی کرده است. خلیل خانزاده پسرعموی نورالدین و یکی از شخصیت های نزدیک به او است. بخشی از این سریال به کل کل های این دو پسرعمو ارتباط دارد. در فصل یک خلیل ازدواج می کند و در فصل دو پسربچه ای ۲ ساله دارد که مادرش او را رها کرده است. چالش های زندگی شخصی خلیل که حالا بنا به خواسته همسر سابقش برخی او را بنیامین صدا می زنند، رگه های کمدی سریال را بیشتر کرده است.
نوع بیان، چهره و بازی خاص آذرنگ در قالب نقش خلیل او را به یکی از بازیگران شاخص سال ۹۹ تبدیل کرد.
در مسیر زاینده رود، جاده قدیم، قرعه، آرماندو از سریال های آذرنگ در این سال ها هستند.
قصه فصل سه پیرامون چیست؟
اما داستان فصل سه سریال «نون خ» در ادامه فصل های قبلی است. ماجراهایی بین نوری و اهالی روستا که هر کدامشان برای خود داستانی مجزا دارند. از کیوان پدر مهیار گرفته و ماجرای اعتیادش و در ادامه ازدواج و دیگر اتفاق های روستای «نون خ». از سویی سلمان خواستگار یکی از دخترهای نورالدین است که مجدانه تصمیم دارد با دختر نوری ازدواج کند و ماجراهایی پیرامونش شکل می گیرد.
اخبار
با حکم معاون امور هنری؛
مسافرآستانه دبیر چهلمین جشنواره تئاتر فجر شد
با حکم معاون امور هنری وزارت ارشاد، حسین مسافرآستانه دبیری دوره چهلم جشنواره بینالمللی تئاتر فجر را نیز عهده دار خواهد شد.
سیدمجتبی حسینی معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی طی حکمی حسین مسافرآستانه را به عنوان دبیر چهلمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر و عضو شواری سیاستگذاری این رویداد معرفی کرد.
در متن این حکم آمده است:
«رویداد معظم تئاتر فجر اینک در آستانه چهل سالگی و پس از گذار از فراز و نشیبهای فراوان شخصیتی قابل احترام و جایگاهی معتبر و وجیه یافته است.
در فصلی تازه از حیات مبارک این رویداد ارزشمند برماست تا با تکیه بر سرمایه گرانسنگ تجربیات پیشین و سنجش عالمانه این مسیر پر برکت، چشم انداز وسیعتر، روشنتر و روزآمدتر برای این رخداد هنری فاخر ترسیم نماییم.
ایران عزیز در گوشه گوشه خاک پر گهرش هنرمندان بزرگی را در دامن پرورانده و اکنون گوشهای از رسالت این جشنواره بزرگ، نمایش شایسته توان و تکاپوی شریف این مردمان ارجمند است.
بر اساس آیین نامه جشنواره بین المللی تئاتر فجر و باعنایت به تایید شورای محترم سیاستگذاری چهلمین دوره این جشنواره، نظر به تخصص، تجربه و توان ارزنده جنابعالی، به موجب این حکم به عنوان «دبیر چهلمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر» منصوب میشوید.
امید که با یاری پروردگار و بهرهگیری از مشاوره و همراهی اهالی محترم تئاتر کشور و با برنامه ریزی مبتنی بر پژوهش کارشناسانه و مد نظر قرار دادن شرایط اجتماعی ایران و جهان و تبعات همهگیری ویروس کرونا در برگزاری هرچه موفق تر و اثرگذارتر این رویداد هنری پیروز و سربلند باشید.»
حسین مسافرآستانه به عنوان یکی از مدیران با سابقه عرصه فرهنگ و هنر علاوه بر فعالیتهای هنری در مقام نویسنده، کارگردان و بازیگر در ادوار گذشته جشنواره بینالمللی تئاتر فجر نیز چندین بار مسئولیت دبیری این رویداد بینالمللی را بر عهده داشته است.
به آهنگسازی محمدرضا اژدری؛
آلبوم «معجزه عشق» منتشر شد
آلبوم «معجزه عشق» با آهنگسازی و نوازندگی محمدرضا اژدری در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
محمدرضا اژدری آهنگساز، رهبر ارکستر و نوازنده پیانو به تازگی آلبوم «معجزه عشق» را منتشر کرده است. این آلبوم هشت آهنگ دارد که جملگی در فضایی آرام و در سبک «نیو ایج» ساخته و اجرا شدهاند.
«معجزه عشق»، «رقص باران»، «دنیای من»، «ناقوس»، «صدای تو»، «غروب رویاهای من»، «سکوت و تقدیر» آهنگهای آلبوم «معجزه عشق» هستند.
محمدرضا اژدری دانشآموخته دانشگاه هنر تهران در رشته نوازندگی جهانی است. از سال ۱۳۹۳ ارکستر پادراماد را تاسیس کرد. تا سال ۱۳۹۶ کنسرتهای بسیاری با ارکستر «پادراماد» و با رهبریِ خودش به صحنه برد. از سال ۱۳۹۶ تصمیم گرفت تا روی آثار خودش تمرکز کند. نوروزِ ۱۳۹۷ نخستین ساخته خودش یعنی «معجزه عشق» را منتشر کرد. در سالهای گذشته هم آهنگهای بسیاری را به صورت تک آهنگ منتشر کرده است. ساختههای اژدری فضایی آرام بخش دارند و مخاطبانِ این آثار با شنیدنِ ساختههای این آهنگساز، فضایی آرام را تجربه میکنند.در آلبوم «معجزه عشق» نوازندگانی مانند میثم مروستی، کریم قربانی، بابک ریاحیپور، علی جعفریپویان و همایون رحیمیان نوازندگی کردهاند.
تماشای یک جریان تکراری
آرش امینی مدرس و رهبر ارکستر سمفونیک سازمان صدا و سیما درباره عملکرد ارکسترهای دولتی در سالهای گذشته بیان کرد: بررسی عملکرد ارکسترهای دولتی موضوع بسیار پیچیدهای است که بنده و بسیاری از کارشناسان حوزه موسیقی بارها و بارها درباره آن صحبت کردهایم اما متاسفانه نتیجه مناسبی به همراه نداشته است. ما باید به این موضوع واقف باشیم که اداره ارکسترها با آزمون و خطا امکان پذیر نیست.
امینی ادامه داد: بگذارید مثالی بزنم شما یک کارخانه تولید خودرو را در نظر بگیرید، در این کارخانه یک فرآیند صفر تا صدی وجود دارد که شاید نتوان در حوزه کیفیت انتظار ۱۰۰ درصدی داشت. اما دربرگیرنده قواعد و نظمی است که همه عناصر کارخانه از نیروی انسانی گرفته تا مکانیزم تولید بر پایه آن به فعالیت مشغول هستند و اگر کوتاهی در این زمینه صورت پذیرد قطعاً فرآیند تولید خودرو نیز با مشکل مواجه میشود.
وی افزود: قاعده مدیریت ارکسترهای دولتی نیز شرایطی مشابه یک کارخانه صنعتی را دارد که هم دربرگیرنده مولفههای مرتبط با کیفیت و هم مولفههای اقتصادی است. موضوعی که در این چند سال بارها از آن صحبت کردیم ولی هیچ وقت گوش شنوایی در کار نبوده است. من معتقدم مدیریت ارکسترها مانند پزشکی یک دانش است که نمیتوان بدون تخصص مدیریتی در آن با آزمون و خطا ماجرا را پیش برد. من این موضوع را بارها و بارها در جلسات مختلفی که با دوستان وزارت ارشاد داشتم متذکر شدم و تاکید کردم این شیوه مدیریت ارکسترها که به اعتقاد من یک شیوه من درآوردی است، راه به جایی نمیبرد و این تفکر مدیریتی یک شیوه اشتباه است که در هیچ دنیا به این صورت نیست.
اداره شورایی ارکسترها چه دردی را دوا میکند؟
رهبر ارکستر سمفونیک سازمان صدا و سیما با انتقاد از سیستم شورایی مدیریت ارکسترهای دولتی که طی ماههای گذشته با تصمیم مدیریت بنیاد فرهنگی هنری رودکی اجرایی شده توضیح داد: برای چندمین باراست که دوستان تصمیم گرفتهاند تا مدیریت ارکسترهای دولتی به شیوه شورایی صورت گیرد اما من معتقدم با وجود اینکه تمامی اعضای شورای ارکسترها اساتید و موسیقیدانان تراز اولی هستند اما واقعاً چه کمکی میتوانند به نحوه مدیریت ارکسترها بکنند؟ مگر اداره کردن ارکسترها فقط انتخاب مدیر هنری یا رهبر ارکستر است؟ که باید در جواب گفت خیر. چرا که به اعتقاد بنده انتخاب رهبر ارکستر و مدیر هنری آخرین نقطهای است که میتواند در حوزه مدیریت ارکسترها مورد توجه قرار گیرد. شرایطی که متاسفانه در مدیریت ارکسترهای دولتی ما در فضای خوبی قرار نداشت و دوستان همچنان در مرحله آزمون و خطا هستند. گویی همه فکر میکنند با تعویض رهبر ارکستر همه مشکلات حل میشود درحالیکه من بر این باورم اینها در مرحله آخر هستند.
وی ادامه داد: اولویت با برنامهریزی منسجم، ایجاد بخش بازرگانی، تبلیغات، روابط عمومی، ایجاد سیستمهای آبونمان، آموزش هنرمندان ارکستر در سطوح مختلف و بسیاری مسایل دیگر است. آیا یکی از مدیران تصمیم ساز این سالها تاکنون یک بار به سایت سایر ارکسترهای دنیا مراجعه کرده که متوجه شود شورا اصلاً در ارکستر به چه معناست و مشاهده کند که اعضای شورای یک ارکستر از صاحبان صنایع و بانکها و بنگاههای اقتصادی تشکیل شده و آنها متضمن بقای ارکستر هستند.
امینی در بخش دیگری از صحبتهای خود با اشاره به عملکرد سیستم مدیریتی برخی از ارکسترهای اروپایی گفت: یکی از مهمترین نکاتی در مدیریت ارکسترها میتواند مورد بررسی قرار گیرد، انتخاب رپرتوار است که دربرگیرنده مولفهها و برنامهریزیهایی است که به شدت دارای اهمیت است. اصلاً آقایان توجه دارند که ارکستر تشکیل میشود تا رپرتوارش را اجرا کند ولی درست در همین نقطه مهم و اساسی نامشخصترین و بی هدفترین تصمیمات گرفته میشود. اینکه از ابتدای فصل هنری تا انتهای آن مخاطب موسیقی را از چه مبدأیی به چه مقصدی خواهیم رساند بسیار واجد اهمیت است. متاسفانه رپرتوار اجرایی ارکستر بر اساس سلیقه شخصی رهبران به علاوه یکی دو قطعه مناسبتی بدون توجه به برنامههای قبلی و بدون در نظر گرفتن شرایط آتی مخاطب تعیین میشود. موضوع انتخاب رپرتوار بسیار نکته مهمی است و میتواند در حوزه مخاطبسنجی مورد توجه مدیریت ارکسترها قرار بگیرد. شرایطی که بازهم در ارکسترهای دولتی ما یا به هیچ وجه دیده نمیشود و یا اگر هم وجود داشته و دارد به قدری غیر منسجم و نامنظم بوده که نمیتوان از آن به عنوان یک اتفاق مدیریتی یاد کرد.
ارکسترها فاقد اساسنامهای مدون و منجسم است
این رهبر ارکستر تصریح کرد: مسائل اقتصادی قطعاً یکی از مهمترین اولویتهای یک ارکستر محسوب میشود که از ابتدای تشکیل ارکسترها در تاریخ موسیقی جهان شکل حیاتی پیدا کرد و فضای کار را به سمتی برد که ارکسترها را با در نظر گرفتن مولفهها و استانداردهای موسیقی به یک بنگاه اقتصادی تبدیل کرد. رویکردی که متاسفانه در ارکسترهای دولتی ما دیده نمیشود و دوستان به واسطه بودجهای که از دولت به این مجموعهها تزریق میشود، فقط به مثابه یک مجموعه هنری صرف به ارکسترها نگاه میکنند. بنابراین بنده همچنان اعتقاد دارم این بزرگوارانی که اکنون در شورای ارکسترها حضور دارند نمیتوانند کمکی به ارکسترهای دولتی بکنند. چرا که وقتی توجه به مسائل اقتصادی در این چارچوب اصلاً دارای طرح موضوع نباشد حضور شورا نیز ماجرا را به سمت و سوی دیگری میبرد.
وی با انتقاد از عملکرد ارکسترهای دولتی گفت: متاسفانه جریان فعلی ارکسترها به غیر از مواردی معدود جریانی تکراری است که پشت مدیریت آن هیچ سیاستی وجود ندارد و جالب است بدانیم اصلاً این ارکسترها فاقد اساسنامهای مدون و منسجم هستند. اگر ارکستر اساسنامه داشته باشد اصولاً با آمد و رفت مدیران تغییری در عملکرد ارکستر ایجاد نشده و ارکستر در مسیر معین خود طی طریق کرده و قربانی ابتکارات و تصمیمات من درآوردی از این مدیر به مدیر بعدی نمیشود. در حالی که در تمام دنیا سیاستهای مهمی در مدیریت ارکسترهای بزرگ وجود دارد که مسیر محتوای یک مجموعه بزرگ متناسب با سیاستهای هر کشوری را مشخص میکند. فضایی که همچنان در بدنه ارکسترهای دولتی ما در بدترین شرایط ممکن قرار دارد و معلوم هم نیست قرار است چه اتفاقات مثبتی در آن بیفتد. اینکه یک مجموعه دولتی چون ارکستر ملی ایران و ارکستر سمفونیک تهران بتواند در فرصتهای مناسب برنامه و رپرتوار مناسبی را انتخاب کند یک جریان حیاتی و مدیریتی است که متاسفانه در مدیریت ارکسترهای ما وجود ندارد و دوستان در این شرایط اشتباه، رپرتوارهای اشتباهی هم انتخاب میکنند که جایگاه و معنای خود در میان مخاطبان واقعی ارکسترها را نیز از دست میدهد. البته همان گونه که گفتم تمامی اعضای محترم شورای ارکسترها موزیسینهای درجه یکی هستند که در این شیوه مدیریتی هیچ تقصیری هم ندارند چرا که وارد سیستم معیوب و غلطی شدهاند که شورایی شدنش دردی را دوا نمیکند.
مدعی مدیریت ممتاز نیستم اما...
امینی با بیان اینکه تلاشش در ارکستر سمفونیک صدا و سیما پایهریزی یک مبنای درست مدیریت ارکسترها است، توضیح داد: من مدعی مدیریت ممتاز نیستم اما نهایت تلاش خودم را انجام دادهام تا در ارکسترهایی که حضور دارم بتوانم شرایط بهتری را برای آن مجموعه فراهم کنم و امیدوارم روزی به معیارها و استاندارهایی که آموختهام و در ارکسترها به آن باور دارم به طور کامل برسم. بارها نیز در برخوردهایم با مدیران پافشاری کردم که امروزه در جهان دانشی با عنوان «مدیریت هنری» با گرایش ارکستر سمفونیک و اپرا پایهگذاری شده و تا عالیترین درجات تحصیلی میتوان در آن پیش رفت و آموخت اما حتی یک نفر از آقایان محض کنجکاوی هم نپرسید که حداقل طرح درس و نقشه راه در این رشته چیست و مبانی آن بر چه اصولی استوار است!
معتقدم در این راستا سیستمهای من درآوری مدیریت ارکسترها بدترین لطمه را به یک ارکستر آن هم ارکسترهای زیر مجموعه دولت میزند که نشات گرفته از عدم آگاهی و شناخت است. بله امروزی که من با شما صحبت میکنم از انتشار برنامه اجرایی یکی از ارکسترهای دولتی در سال ۱۴۰۰ چند روزی میگذرد و این بسیار خوشحال کننده است اما آیا چنین رویکردی کافی است و آیا دائمی خواهد بود؟ آیا این برنامهها بر اساس سیاستهای فرهنگی و یک چشمانداز مناسب صورت گرفته است؟ آیا ارکسترهای دولتی ما برای فعالیتهای آینده خود برنامهریزی بلندمدت و کوتاه مدتی داشته که بتواند در این شرایط اقتصادی و حتی کرونایی فکری به حال ارتقای فعالیتهای هنری خود بر پایه داشتههای اقتصادی خود داشته باشد؟ اینها سئوالاتی است که امیدوارم روزی به صورت عملی شاهد پاسخهای مناسبی برای آنها باشیم.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/5483/22264/88166
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/5483/22264/88167
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/5483/22264/88168
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/5483/22264/88169
|
عناوین این صفحه
- پاسخ به شش سال شایعه سازی
- از ازدواج تا اعتیاد در فصل سوم «نون خ»
- اخبار
- تماشای یک جریان تکراری