|
گزارشی از یک مسئله
مدیریت بحران در کتابخانهها؛ ضرورتی که با پاندمی کرونا شدت گرفت
فائزه فرهودی، دکترای علم اطلات و دانش شناسی؛ مدرس دانشگاه و مدیرعامل موسسه مدیریت دانش فارابی و نویسنده کتاب «مدیریت بحران در کتابخانهها» طی گزارشی به ضرورت مدیریت بحران در کتابخانهها پس از شیوع کرونا پرداخته است. این گزارش را در ادامه بخوانید:
همیشه میگفتیم «علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد» و «پیشگیری بهتر از درمان است» ولی دقایقی بعد با عبارتِ «سری که درد نمی کنه دستمال نمیبندن» خودمان را قانع میکردیم که نیازی به مدیریت بحران در کتابخانهها نداریم!
ما کتابدارها هم مثل بقیه افراد جامعه از عبارت «مدیریت بحران» جسته گریخته مطالبی شنیده بودیم؛ اما هیچ گاه تصور نمیکردیم که کتابخانه هم نیاز به الگوی مدیریت بحران داشته باشد؛ چرا که تصور ما از بحران، همیشه سیل و زلزله بوده که درباره مدیریت آن هیچ ارتباطی بین خودمان و آن بحرانهای کلیشهای که در ذهنمان جای گرفته بود، نمییافتیم.
عمدتاً سازمان مدیریت بحران کشور را متولی و مسئول مقابله و برخورد با تمام بحرانها میدانستیم و شاید هنوز هم میدانیم. اما الان که بیش از یک سال از عمر کرونا میگذرد، با تمام وجود این نکته را لمس کردیم که اگر از قبل در کتابخانهای که مشغول فعالیت هستیم، اصول و الگوی مدیریت بحران را داشتیم و حداقل به آن فکر میکردیم کمتر غافلگیر میشدیم و برنامه مشخصی برای فعالیتهای خود در کتابخانه داشتیم.
واقعیت این است که پرداختن به مساله مدیریت بحران در تمام حوزههای دانش خیلی پیش از شیوع کرونا مطرح شده و این باور در میان مدیران سازمانها شکل گرفته بود که پیشگیری قبل از وقوع بحران بسیار به صرفهتر و آسانتر است.
اما علیرغم این باور محکم، هنوز به صورت جدی، علمی و عملی، موضوع «مدیریت بحران» در سازمانها از جمله کتابخانهها مطرح و اجرا نشده و متاسفانه در حد یک تئوری باقی مانده است.
در حال حاضر هیچ نشان مشخص و منسجمی از مدیریت بحران در هیچیک از سازمانها از جمله کتابخانهها دیده نمیشود و هر روز شاهد تبعات زیانبار این عدم مدیریت بحران هستیم و به شکل ملموس، خلأ نبود «الگوی مدیریت بومی بحران» را در کشور احساس میکنیم که کتابخانهها نیز از این امر مستثنی نیستند. همین امر باعث سرگردان شدن کاربران کتابخانهها و بلاتکلیفی آنها در نحوه خدمات گرفتن از کتابخانهها شده است. مدیران کتابخانهها و کتابداران نیز برنامه و مشی دقیق و منظمی در ارائه خدمات به کاربران ندارند.
کاربران و کتابداران همواره بین این دو شیوه سرگردان و بلاتکلیف هستند؛ خدمات حضوری یا خدمات مجازی؟! البته ناگفته نماند پیش از شیوع کرونا نیز بعضی کتابخانهها بعضی از فعالیتهایشان را در بستر فضای مجازی ارائه میکردند اما به این امور به شکل یک رویکرد ضروری نگاه نمیکردند و اقدامات مجازی خود را گزینه متمایز کننده خود از سایر کتابخانهها میدانستند که بعضاً آن را بسیار افتخارآفرین تلقی میکردند؛ نه امری ضروری و لازم که جزء فعالیتهای اصلی کتابخانه است.
ناگفته نماند که مدیریت بحران در کتابخانهها فقط شامل تغییر بستر ارائه خدمات از فیزیکی به مجازی نیست؛ بلکه بسیاری از فرآیندهای کتابداری را نیز شامل میشود که در ذیل به آن میپردازیم.
پیش از هر چیز باید گفت که مراکز میراث فرهنگی، موزهها، مراکز آرشیوی و کتابخانهها همواره در معرض خطر هستند؛ از خطرات طبیعی گرفته تا خطراتی که بشر بهوجود میآورد؛ و خطراتی که باعث ایجاد آسیبهایی به منابع اطلاعاتی و ساختمانها میشود. به طور کلی هر حادثهای که امنیت بشر را تهدید و یا به آن خللی وارد کند یا هرگونه تهدیدی که به تخریب و یا از بین رفتن ساختمان، منابع و محتوا، امکانات و تجهیزات یا خدمات کتابخانه منجر شود، «بحران با نگرش خاص به کتابخانه» محسوب میشود. بیتردید امکان پیشگیری از تمام بحرانها وجود ندارد، اما کتابخانهها بایستی تدابیری را در رابطه با مدیریت موثر بحران بیندیشند، بهطوری که امکان آمادگی در مقابل بحران و توانایی عکسالعمل هنگام وقوع آن را داشته باشند.
در واقع بحران در کتابخانه یعنی اغتشاش عمده در کتابخانه که در امور مربوط به کارکرد و فعالیتهای کتابخانه، امور اداری، مالی، موقعیتی و شهرت کتابخانه، اثرگذاری زیادی دارد که این بحران میتواند برونسازمانی باشد مانند سیل، آتشسوزی و زلزله باشد و یا درونسازمانی مانند بحرانهای مالی، کمبود بودجه و یا بیرغبتی کارکنان باشد و یا این بحران میتواند در محیط عملیات برونسازمانی (بحرانهایی که داخل سازمان ایجاد و بازتاب آن در خارج از سازمان مشخص میشود) باشد مانند شکست در رقابت با سایر کتابخانهها، از دست رفتن جهتدهی مراجعان و اختلال در رفع نیازهای اطلاعاتی آنان. به طور کلی بحران در کتابخانهها امری ویرانگر قلمداد شده است؛ اما امروزه در ادبیات مدیریت، بحران لزوماً امر مذمومی نیست؛ بلکه مدیر میتواند از بحران به عنوان یک ابزار و امکان رشد و ارتقای سازمان بهره بگیرد؛ آنچه مهم است بحران نیست بلکه مدیریت اثربخش آن است که در مذموم یا ممدوح بودن بحران اثر میگذارد.
مدیریت بحران، علمی کاربردی است که به وسیله مشاهده نظام یافته بحرانها و تجزیه و تحلیل آنها در جستوجوی ابزاری است که به وسیله آن بتوان از بروز بحرانها پیشگیری و در صورت کاهش آثار آنها، آمادگی امداد رسانی سریع و بهبود اوضاع اقدام کرد (نمودار ۱). در نمودار ذیل، مراحل مختلف چرخه مدیریت بحران نمایش داده شده است.
پیشگیری: شامل فعالیتهای سخت افزاری: بازسازی و بهسازی ساختمانها، زیرساختهای حیاتی و مهم، بافتهای فرسوده، روشهای اتکایی و جبرانی خسارت.
آمادگی: شامل فعالیتهای نرم افزاری: برنامه ریزی، فرهنگسازی، جمع آوری اطلاعات.
مقابله: شامل فعالیتهای عملیاتی: صدور فرامین، ابلاغ ماموریتها، انجام اقدامات و ارائه خدمات اضطراری پس از وقوع بحران.
بازسازی: شامل فعالیتهای احیاء و عادی سازی: کلیه اقدامات ضروری پس از وقوع بحران برای بازگرداندن وضعیت عادی به منطقه آسیب دیده با رعایت مقررات و در نظرگرفتن معیارهای توسعه پایدار.
اما شاید این سوال از جانب مدیران کتابخانهها و کتابداران مطرح شود که با توجه به گستردگی مفهوم بحران در کتابخانهها و پنهانی بودن بعضی علائم بحرانها، از کجا و چگونه متوجه شویم که کتابخانه به واسطه بحرانی در حال تهدید شدن است؟
سوال بسیار شایستهای است در واقع تا در کتابخانهها بروز و ظهور بحران تشخیص داده نشود طبعاً برای مقابله با آن هم اقدامی انجام نمیشود؛ اما این مهم را باید همواره مدنظر داشت کارکرد اصلی و اساسی مدیریت بحران و بنیاد و اساس مدیریت بحران بر پیشگیری است یعنی زمانی که همه چیز خوب است و همه امور در کتابخانه به خوبی در جریان است و هیچ بحرانی هم از هیچ ناحیهای کتابخانه را تهدید نمیکند. در واقع تا اتفاقی رخ نداده و چالشی ایجاد نشده باید اقدامات پیشگیری کننده را لحاظ و حتی الامکان آنها را اجرا کرد.
اما ظهور بحرانهای سه گانه در کتابخانهها با علائمی همراه است که به اختصار به آنها اشاره میشود:
علائم بحرانهای درونسازمانی
۱ -افزایش چشمگیر خطا، بینظمی و ضابطهشکنی در میان کارکنان.
۲ –بیرغبتی و بیانگیزگی کارکنان کلیدی.
۳ -خارج شدن تمام یا بخشی از فعالیتهای کتابخانه از مسیر و چارچوبهای علمی از پیش تعیین شده.
۴ -عدم انطباق منابع (بودجه، امکانات و نیرو) با برنامهها ومسائل مربوط به بودجه بندی در سازمان.
۵ -ضعف و ناتوانی مدیران و کارکنان کلیدی در اجرای برنامه. (عدم تخصص و تجربه)
۶ -کاهش کیفیت خدمات از جهات مختلف.
۷- از دست دادن و یا تغییر یک یا چند نیروی کلیدی.
۸ -ایجاد خرابکاری، سرقت، افشای اطلاعات محرمانه، بروز وقایع غیراخلاقی و یا اعتصاب کارکنان.
علایم بحران در محیط عملیات برون سازمانی
۱- افزایش اعتراضات و بروز بدبینی نسبت به عملکرد سازمان در همه زمینهها.
۲- جایگزینی و یا موفقیت رقبا در محیط عملیاتی سازمان.
۳- بروکراسی و قوانین سازمان مادر
علایم وقایع بحران ساز برون سازمانی (خارج از دسترس)
۱ – استاندارد نبودن ساختمان (در مقابل زمین لرزه، سیل، آتش سوزی وعدم تناسب با فعالیتهای سازمان)
۲– به وجود آمدن شرایط جدید در سازمان.
۳- احتمال تهاجم و یا خرابکاری دشمن (در داخل و خارج) به صورت آشکار و پنهان
۴- مسائل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه.
طی مصاحبهای که در راستای انجام یک پژوهش با متخصصان مدیریت بحران در سطح کشور و نیز تصمیم گیرندگان حوزه مدیریت در پژوهشگاهها و مدیران کتابخانههای آنها انجام شد، فاکتورها و مقولههایی جهت مدیریت بحران در کتابخانهها بیان کردند. این فاکتورها را میتوان در سه دسته شرایط علی، زمینهها و مداخلهگرها دسته بندی کرد. بر اساس مشاهدات، مصاحبهها و اسناد کتابخانهای، میتوان راهکارهایی را نیز برای تکمیل فرآیند مدیریت بحران اضافه کرد. در نهایت نمودار حاصل به شکل ذیل خواهد بود.
با توجه به آنچه در نمودار بالا به عنوان الگوی مدیریت بحران در کتابخانهها ملاحظه میشود، یک سری شرایط و عوامل (درونی و بیرونی) باعث ایجاد بحرانهای مختلف در کتابخانهها میشود (شرایط علی) و کتابداران را ملزم و مجاب به طراحی الگوی مدیریت بحران میکند، از جمله خسارتهای مالی و جانی که به دلایل مختلف رخ میدهد، افزایش نارضایتی کاربران از خدمات به دلایل مختلف، بودجه ناکافی کتابخانه، نامناسب بودن ساختمان و تجهیزات، مسائل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه که به نوعی بر عملکرد کلی کتابخانهها اثرگذار است و تغییر مکرر مدیران و بالطبع تغییر خط مشیها و سیاستهای کلی کتابخانهها.
مجموع این عوامل باعث میشود که تبیین و تدوین الگوی مدیریت بحران در کتابخانهها ضروری و مسجل شود. زمینههایی که اجرای مدیریت بحران در کتابخانه را تسهیل و تسریع میکند عبارت است از: ارزشها، نیروی انسانی و تمهیدات و روشها. اما یک سری سازوکارهایی نیز در کتابخانهها وجود دارند که به عنوان مداخلهگرها روند اجرای مدیریت بحران را کندتر میکنند مثل سازوکارهای مدیریتی، اقتصادی، اداری و سازمانی و فناوری اطلاعات.
در نهایت برای اینکه بتوان الگوی کامل و جامعی برای مدیریت بحران در کتابخانهها ارائه داد لازم است که راهکارهایی جهت پیشگیری و مقابله با بحرانها در نظر گرفت که البته طی پژوهشی که صورت گرفته این راهکارها بررسی و ارائه شده است که عبارتند از: نهادینه ساختن ارزشهای مذهبی و اخلاقی، توجه به ویژگیهای شخصیتی مدیران و کارمندان، بهبود روشهای ارزشیابی، ساماندهی امور مربوط به فناوری اطلاعات، اجرای مدیریت دانش، شناسایی نیازهای بالقوه و بالفعل کاربران، پیشبینیهای ایمنی (سخت افزاری و نرم افزاری)، بهبود راهکارهای بودجهبندی، توجه به ارتباطات سازمانی (ملی و فراملی)، بهبود کمی و کیفی فعالیتهای تخصصی کتابخانه و استفاده از تجربیات گذشته کتابخانه در مواجهه با بحرانهای مختلف.
با توجه به تمام مطالبی که اشاره شد به نظر می رسد همه انواع کتابخانهها با هر تعداد منبع اطلاعاتی و با هر فرمت و تجهیزاتی که باشند نیاز دارند اقدامات و فعالیتهای پیشگیرانه قبل از وقوع بحرانها را انجام دهند و بودجه مجزایی برای این امر اختصاص دهند چرا که در غیر این صورت و در صورت وقوع بحرانهای دردسرساز مجبور خواهند شد چندین برابر بودجه صرف کنند تا به مقابله و مواجهه با بحرانهای پیش آمده بپردازند.
لذا الگوی ارائه شده در این مطلب که «الگوی بومی مدیریت بحران در کتابخانههای ایران» محسوب میشود که از کتاب «مدیریت بحران در کتابخانهها» منتشر شده اخذ شده است، بهترین مرجع جهت تبیین و تدوین خط مشی مدیریت بحران در کتابخانههاست. فراموش نکنیم که همواره پیشگیری بهتر از درمان است. این مطلب را قبلاً میدانستیم اما کرونا در این مدت حضورش در کشور این مطلب را برای ما باورپذیرتر کرده که همواره علاج واقعه قبل از وقوع کنیم.
نگهداری بیش از 150 نسخه ترجمه شده شاهنامه در کتابخانه ملی
ایرج عنایتی زاده گفت: بالغ بر ۱۵۰ نسخه ترجمه شده به زبان های روسی، انگلیسی، آلمانی و ایتالیایی و تعدادی تفاسیر و نقدهایی از شاهنامه فردوسی در کتابخانه ملی ایران نگهداری می شود. یکی از قدیمی ترین نسخ چاپ شده شاهنامه، «شاهنامه هوتن» نام دارد. اصل این کتاب در دوران صفویه در زمان شاه اسماعیل صفویه نوشته شده است و به شاهنامه شاه طهماسب نیز معروف است.
وی ادامه داد: عده ای از کاتبان دوره صفویه نگارش این شاهنامه را به انجام رساندند. اما پس از چندی این کتاب ناپدید شد تا اینکه این شاهنامه در سال ۱۹۰۳ در نمایشگاهی در پاریس به نمایش گذاشته شد، هوتن یک فرانسوی علاقمند به فرهنگ ایران در سال ۱۹۵۹ میلادی این نسخه را از فردی به نام بارون روچلید خریداری می کند و از آن پس شاهنامه به «شاهنامه هوتن» معروف می شود.
رییس گروه ایرانشناسی و اسلام شناسی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران اضافه کرد: نسخه موجود در تالار ایرانشناسی و اسلام شناسی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در سال ۱۹۸۱ میلادی توسط شخصی به نام برنارد دیکسون استاد مطالعات خاورشناسی عصر صفویه ترجمه شده است که با کمک دانشگاه هاروارد نسخه ای را از روی اصل کتاب به زبان انگلیسی در دو جلد به چاپ رسانده است.
وی گفت: پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نسخه اصلی شاهنامه شاه طهماسب با تعداد صفحات کمتر به ایران بازگشته است و تاکنون مراجعین بسیاری شامل پژوهشگران، ایرانشناسان و سایر اهالی علم و دانش متقاضی استفاده از این اثر هستند. چندین نسخه خطی معروف از شاهنامه فردوسی در کنار نسخ چاپی و ترجمه شده وجود دارد؛ اولین ترجمه ها از شاهنامه به زبان های عربی و ترکی صورت گرفته و سپس به زبان های دیگر از جمله اروپایی ترجمه شده است.
عنایتی زاده ادامه داد: نسخه شاهنامه مسکو، لندن و فلورانس از دیگر نسخه های دست نویس از این اثر نفیس است. تاریخ کتابت نسخه فلورانس به گذشته های دور باز می گردد و به روایتی کتابت این اثر نفیس و قدیمی به سال های ۱۲۱۷ میلادی باز می گردد. شاهنامه به عنوان اثری حماسی، تاثیرگذاری ویژه ای بر ادبیات حماسی غرب گذاشته است و مطالعات تطبیقی زیادی را در غرب برای افرادی که در حوزه زبان و ادبیات فارسی مطالعه می کردند ایجاد کرد.
رییس گروه ایرانشناسی و اسلام شناسی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران گفت: در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران نسخه های متعددی از شاهنامه فردوسی وجود دارد که عمدتا شامل زبان های انگلیسی، آلمانی، روسی و ایتالیایی می شود، اما در این بین آلمانی ها در حوزه زبان و ادبیات فارسی در زمینه ترجمه آثار در مقایسه با سایر کشورها پیشگام بوده اند.
عنایتی زاده اضافه کرد: در تالار ایرانشناسی و اسلام شناسی کتابخانه ملی ایران چندین نسخه نفیس و خاص وجود دارد که می توان به ترجمه دوجلدی از شاهنامه مربوط به سال های ۱۸۲۰ میلادی می شود، این اثر را شخصی به نام یوزف فون گورس در دو نسخه در برلین به چاپ رسانده است؛ همچنین دیگر اثر ترجمه شده از شاهنامه فردوسی مربوط به سال ۱۸۵۵ را فردی به نام آدولف فریدریش فون شاک ترجمه کرده است.
رییس گروه ایرانشناسی و اسلام شناسی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران ادامه داد: همچنین در سال ۱۸۹۰ ترجمه ای از شاهنامه فردوسی توسط فردریش روکرت صورت گرفت که این منبع نیز در تالار ایرانشناسی و اسلام شناسی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران وجود دارد.
وی یادآور شد: در سال های متاخر از کتاب های آلمانی در این زمینه، فرهنگ واژگان فریتز ولف آلمانی نیز به چاپ رسیده است که در سال ۱۹۳۵ میلادی به چاپ رسیده است و جزو منابع خاص در حوزه فرهنگ لغات شاهنامه است.
عنایی زاده گفت: اما در حوزه ترجمه شاهنامه فردوسی به زبان انگلیسی می توان به اثر جیمز اتکینسون پزشک و خاورشناس متعلق به سال ۱۸۳۲ میلادی اشاره کرد. او در ابتدا بخشی از داستان رستم وسهراب را به طور مجزا ترجمه و به چاپ می رساند اما در ادامه گزیده ای از ابیات شاهنامه را ترجمه و به چاپ می رساند. این کتاب مورد اعتنای بسیاری از محققان و ادبا است چراکه در این اثر یک سری مطالعات زبان شناسی تطبیقی نیز صورت گرفته است. همچین اثر دیگری در این باره متعلق به ویلیام جونز در سال ۱۸۳۴ به چاپ رسیده است.
وی گفت: یکی از ترجمه های بسیار جامع و اثر بخش که از شاهنامه فردوسی وجود دارد مربوط به زبان فرانسه می شود؛ فرانسوی ها از دوران صفویه با زبان وادبیات فارسی آشنا شدند که سفرنامه «شاردن» نقش حائز اهمیتی در آشنایی فرانسویان با شاهنامه داشت، بر همین اساس یکی از ترجمه های جامع از این شاهکار ادبی ایران توسط ژول مول صورت گرفته است؛ این خاورشناس همه ابیات شاهنامه را در هفت جلد ترجمه کرده است که این اثر در تالار ایرانشناسی و اسلام شناسی کتابخانه ملی ایران وجود دارد. ترجمه این کتاب حدود ۴۰ سال به طول انجامید و جلد هفتم این اثر پس از مرگ ژول مول توسط شاگردان او به چاپ رسید. این خاورشناس ترجمه آثار خود را از سال ۱۸۳۸ آغاز شده است.
رییس گروه ایرانشناسی و اسلام شناسی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران اظهار داشت: در حوزه زبان روسی نیز آثار دیگری از ترجمه شاهنامه فردوسی وجود دارد، دو مجموعه شاخص در این زمینه وجود دارد، یک مجموعه ۶جلدی توسط شاعر و مترجم اکراینی معروف به سیسیلیا باکالیشیک مشهور به بانو لاهوتی در بازه زمانی ۱۹۵۷ تا ۱۹۸۹ میلادی ترجمه شده است، این اثری شاخص به جهت بیان مفاهیم و مطالعات تطبیقی برای سبک شاهنامه مطرح است؛ همچنین مجموعه ای ۹ جلدی توسط شاعری تاجیکی به نام میرزا ترسون زاده وجود دارد که شاهنامه را از روی نسخه روسی ترجمه کرده است.
عنایتی زاده گفت: از دیگر آثار متاخر ترجمه از شاهنامه فردوسی مربوط به سال ۲۰۱۸ میلادی می شود، شخصی به نام دکتر گابریل واندن برگ در کنار ترجمه، ابیات شاهنامه را نقد و تفسیر نیز کرده است. همچنین پرفسور یاکوهامین آنتیلا در سال ۲۰۱۶ اثری ترجمه شده از شاهنامه فردوسی را ارائه داده است.
رییس گروه ایرانشناسی و اسلام شناسی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران خاطرنشان کرد: مراجعه برای مطالعه آثار شاهنامه فردوسی به دو دسته تقسیم می شود بخشی از مراجعین برای انجام مطالعات تطبیقی به تالار ایرنشناسی و اسلام شناسی کتابخانه ملی ایران مراجعه می کنند و بخشی نیز برای بهره مندی از تصاویر به منظور انجام مطالعات مربوط به اسطوره شناسی به این بخش مراجعه می کنند.
پشت پرده اعطای یک جایزه نوبل
بر اساس اسنادی که اخیرا آکادمی سوئد، اعطاکننده جایزه نوبل منتشر کرده و در روزنامه معروف سوئدی «سونسکا داگبلادت» منتشر شده، هیات داوران این نهاد ادبی از عواقب اعطای جایزه به «الکساندر سولژنیتسین» نویسنده روس بیم داشتهاند و بر سر انتخاب او نیز اختلاف نظر فاحشی میان اعضای آکادمی سوئد مطرح بوده است.
نویسنده «یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ» که در نوشتههایش به فساد، وحشت و جنایات «استالین» پرداخته در نهایت از سوی حکوت شوروی تبعید شد. این نویسنده روس در سال ۱۹۷۰ میلادی به عنوان برنده جایزه نوبل ادبیات انتخاب شد اما به تازگی فاش شده در پشت پرده انتخاب او به عنوان برنده، بحثهای زیادی میان هیات داوران درباره چرایی و تبعات اعطای این جایزه مطرح بوده است.
«آرتور لوندکویست» یکی از اعضای آکادمی سوئد در آن زمان نگرانی خود را از عواقبی که پس از دریافت نوبل در انتظار «سولژنیتسین» است و اینکه آیا این جایزه به نفع او تمام خواهد شد و یا به زیانش مطرح کرده و معتقد بوده اعطای این جایزه در وقع اعلام مخالفت با شوروی خواهد بود و جایزه نوبل نباید به آوردگاه سیاسی میان منافع سیاسی مختلف تبدیل شود.
آکادمی نوبل پیش از آن در سال ۱۹۵۸ جایزه نوبل ادبیات را به «بوریس پاسترناک» دیگر نویسنده روس پس از نگارش رمان معروف «دکتر ژیواگو» اعطا کرده بود. «پاسترناک» در ابتدا جایزه را پذیرفت اما پس از آن به اجبار مقامات شوروی آن را رد کرد و حتی انتشار رمان «دکتر ژیواگو» نیز ممنوع شد. در سال ۱۹۶۵ نیز جایزه نوبل ادبیات به «میخائیل شولوخف» دیگر نویسنده اهل اتحادیه جماهیر شوروی رسید که البته او چهرهای پذیرفتهشده از سوی مقامات سیاسی حکومت شوروی بود.
«لوندکویست» در ادامه کیفیت آثار «سولژنیتسین» را نیز زیر سوال میبرد و این پرسش را مطرح میکند که آیا نوشته های او واقعا خوب هستند؟ او معتقد بوده ارزش هنری آثار او بزرگنمایی شده و نوشتههایش در مقایسه با دیگر رمانهای قرن بیستم، ابتدایی و کسلکننده هستند.
«الکساندر سولژنیتسین» در آن زمان کتاب «یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ» و آثار مهمی چون «نخستین دایره» و «بخش سرطان» را منتشر کرده بود اما رمان «مجمعالجزایر گولاگ» که او به صورت مخفیانه در شوروی نوشت در سال ۱۹۷۳ منتشر و سال بعد از آن نیز موجب تبعید او شد.
اما «هنری اولسون» دیگر عضو اکادمی سوئد در نظری مخالف با «آرتور لوندکویست» اعلام کرده بود: «درست به همان دلیل که در سال ۱۹۶۵ جایزه نوبل را به «شولوخف» طرفدار استالین دادیم حالا انصاف حکم میکند که بتوانیم جایزه را به نویسنده منتقد سیستم مثل «الکساندر سولژنیتسین» بدهیم».
در نهایت در سال ۱۹۷۰، «الکساندر سولژنیتسین» در رقابت با چهرههایی چون «پابلو نرودا» شاعر معروف شیلیایی و «پاتریک وایت» نویسنده اهل استرالیا به عنوان برنده نهایی نوبل ادبیات معرفی میشود اما مسیر دریافت جایزه برای او به هیچ عنوان هموار نبود. او که در آن زمان مورد آزاد و اذیت حزب کومونیست و نیروهای «KGB» قرار میگرفت، بیم آن داشت که در صورت خروج از شوروی برای دریافت جایزه نوبل ادبیات با سلب تابعیت و ناتوانی در بازگشت به خانه روبهرو شود.
در ابتدا قرار بود جایزه نوبل در سفارتخانه سوئد در مسکو به او اعطا شود اما «سولژنیتسین» این پیشنهاد را نپذیرفت و معتقد بود: «چرا این جایزه باید به صورت مخفیانه و در مراسم خصوصی اعطا شود؟ مگر این جایزه مایه خجالت است که بخواهم دور از چشم مردم و پنهانی آن را دریافت کنم؟»
در ادامه «کارل راگنر» دبیر دائمی آکادمی سوئد مامور اعطای جایزه به «سولژنیتسین» در آپارتمانش در روسیه شد اما با درخواست ویزای او موافقت نشد و «سولژنیتسین» که از این موضوع بسیار نارحت شده بود در نامهای سرگشاده از آکادمی سوئد درخواست کرد در صورتی که به اندازه کافی برای دریافت جایزه زنده نبود پسرش به نمایندگی از او این جایزه را دریافت کند.
با این وجود او همچنان به ارائه سخنرانی نوبل خود اصرار داشت و یک روزنامهنگار سوئدی به نام «استیگ فردریکسون» در ملاقاتی با «سولژنیتسین» دستنوشتهای از متن سخنرانی او را به صورت مخفیانه به هلسینکی فنلاند رساند. متن قدرتمند «سولژنیتسین» در اوت ۱۹۷۲ منتشر و در سراسر جهان نقل شد.
«الکساندر سولژنیتسین» در سال ۱۹۷۴ و پس از تبعید، مدال نوبل ادبیات خود را طی مراسمی در استکهلم دریافت کرد. او به همراه خانوادهاش به آمریکا نقل مکان و برای ۲۰ سال در آنجا زندگی کردند.
این نویسنده روس در سال ۲۰۰۸ و در سن ۸۹ سالگی در مسکو درگذشت.
اخبار
آغاز طرح پویش ملی ایران دیار نفس
هم زمان با فرا رسیدن روز ملی اهدای عضو، کشور همگام با طرح پویش ملی “ایران، دیار نفس” به استقبال تقدیر از خانوادههای بخشنده و نوعدوستی میرود که با اخذ تصمیم به اهدای اعضای عزیزان مرگ مغزیشان در آن لحظات بحرانی، تا کنون موجب نجات جان بیش از 70.000 بیمار نیازمند به پیوند شدهاند.
به گزارش امتیاز؛ این طرح از تاریخ ۲۵ لغایت ۳۱ اردیبهشت در سراسر کشور و با همکاری انجمن اهدای عضو ایرانیان، مرکز مدیریت پیوند وزارت بهداشت، صدا و سیما، فرهنگسرای سرو، معاونت مطبوعات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمانهای مرتبط شهرداری تهران و کلانشهرهای ایران برگزار میشود.
“یکی بود، هنوزم هست” کلیدیترین شعار پویش کشوری “ایران، دیار نفس” میباشد و قرار است به مدت یک هفته در کشور حال و هوای معنویت فرایند اهدای عضو با محوریت فرهنگ ایثار و نوعدوستی ایجاد شود.
این پروژه ملی در راستای نهادینهسازی هرچه بیشتر فرهنگ اهدای عضو در جامعه و با اهداف یادبود فرشتگان ماندگار اهداکننده عضو، تقدیر از نوعدوستی و بخشندگی خانوادههای آنها، ارتقای آگاهی جامعه در مورد چرخهی اهدای عضو در ایران و غیرقابل برگشت بودن پدیدهی مرگ مغزی، تشکر از تیمهای تخصصی اهدا، پیوند اعضا و مسئولین ذیربط کشور و همچنین قدردانی از سفیران و نامآوران و حامیان همیشگی این فرایند انساندوستانه برگزار میشود.
پویش کشوری “ایران، دیار نفس” تلاش می کند با فرهنگسازی مناسب به هموطنان نیازمند پیوند، کیفیت زندگی بالاتری را هدیه کند. نباید فراموش کرد، زمان رضایت به اهدای عضو نیز از معیارهای بسیار مهم این فرایند است؛ چرا که روز به روز و ساعت به ساعت، از تعداد و کیفیت اعضا و نسوج قابل پیوند، کاسته می شود.
لازم به ذکر است که سالانه به دلیل عدم رضایت خانوادههای افراد مرگ مغزی به اهدای عضو، بیش از ۷۰۰۰ عضو پیوندی رهسپار خاک میشوند و این در حالی است که از 25000 بیمار نیازمند پیوند عضو در لیستهای انتظار کشور، روزانه 7 تا 10 نفر (هر 2 تا 3 ساعت یک نفر) و یا به عبارتی سالانه ۳۰۰۰ نفر جان خود را از دست میدهند و اصلیترین عامل در خاکسپاری این اعضای با ارزش و عدم رضایت خانوادهها، عدم آگاهی کامل جامعه از مرگ قطعی بودن مرگ مغزی است.
شما نیز می توانید با دریافت کارت اهدای عضو از طریق ارسال کد ملی خود به سامانهی پیامکی 3432 و یا مراجعه به سامانهی ملی دریافت کارت اهدای عضو به آدرس www.ehdacenter.ir و همچنین با پیوستن به طرح سفیران اهدای عضو با مراجعه به آدرس سامانهی فوق، در این پویش ملی میهنی شرکت نمایید.
یکی بود ... هنوزم هست
#ایران_دیارنفس
تاریخچه تاسیس پژوهشگاه رویان
در یک اثر
چاپ سوم کتاب «داستان رویان»؛ روایت تاریخ شفاهی اقدامات سعید کاظمی آشتیانی در پژوهشگاه رویان از تأسیس تا تثبیت و پیشرفت، توسط انتشارات «راه یار» منتشر و روانه بازار نشر شد.
این اثر خاطرات ناب و منتشر نشده از روند شکل گیری پژوهشگاهی را روایت میکند که برای اولین بار در ایران، موفق به درمان ناباروری و سلول درمانی و شبیهسازی شد.
در بخشی از مقدمه این کتاب میخوانیم: «پس از جنگ تحمیلی، عدهای جوانِ ازجنگبرگشته دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند مجموعهای را راهاندازی کنند که برای اولین بار مشکل «نازایی» را در کشور حل میکرد. انگیزه آنها برای حرکت، امید به توشۀ آخرتی بود که از ثمرۀ تلاششان فراهم میآمد. سالها بعد از آنهمه تصمیمات و اقدامات و رنجها، نتیجه کارشان نماد پیشرفت ایران شد و به بازکردن گره زندگی خانوادههای گرفتار انجامید. «رویان»، نوزاد همان تلاشها و مجاهدتهای جمعیِ سعید کاظمی آشتیانی و دوستانش بود.
رویان هم مثل هر نوزاد دیگری داستان زندگی دارد... در داستان زندگی رویان، داستان هزاران نوزاد دیگر نهفته است؛ داستان صدقه جاریهای که کاظمی آشتیانی و دوستانش از خود به یادگار گذاشتند و چه وظیفهای برای «تاریخ شفاهی» مهمتر از اینکه چنین اسناد باارزشی را جمعآوری و منتشر کند.کتاب حاضر روایتی از تأسیس، تولد، تثبیت و شکوفایی رویان است که با محوریت شخصیت اصلی داستان، دکتر سعید کاظمی آشتیانی پیش میرود.»در برشی از این کتاب درباره اولین موفقیتهای پژوهشگاه رویان چنین میخوانیم: «بهمن سال ۶۹ بود. زمستان آن سال، فعالیت مؤسسه رویان به صورت غیررسمی آغاز شده بود. در یکی از روزهای بهمن که قرار بود با حضور دکترالحسنی اولین پانکچر(عمل تخمکگیری) در مؤسسه رویان انجام شود، به خاطر برف زیادی که در منطقه زعفرانیه بر زمین نشسته بود، ماشینهای حمل گازوئیل نمیتوانستند تا ساختمان رویان بیایند و به خاطر نبودن گازوئیل برای موتورخانه، ساختمان سرد شده بود.
با تولد سیمین، دومین شرط بنیاد مستضعفان هم محقق شد و بچههای رویان در زعفرانیه ماندگار شدند.»
کتاب «داستان رویان» که تحقیق و تدوین آن توسط محمدعلی زمانیان صورت گرفته، در ۲۰۰صفحه و با قیمت ۳۰هزار تومان توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده است.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/6513/25503/93293
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/6513/25503/93294
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/6513/25503/93295
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/6513/25503/93296
|
عناوین این صفحه
- مدیریت بحران در کتابخانهها؛ ضرورتی که با پاندمی کرونا شدت گرفت
- نگهداری بیش از 150 نسخه ترجمه شده شاهنامه در کتابخانه ملی
- پشت پرده اعطای یک جایزه نوبل
- اخبار