|
وقتی آمریکا و انگلیس قوانین بینالمللی را زیرپا میگذارند؛
بیتوجهی غربیها به حقوق پناهجویان افغانستانی
محمد مهدی سیدناصری، مدرس و پژوهشگر حوزه حقوق و روابط بینالملل و نویسنده کتابهایی چون «مقررات حاکم بر معاملات اوراق بهادار در ایران و امارات»، «سازمان ملل متحد را بهتر بشناسیم: ۹۳ پرسش و پاسخ دربارهی سازمان ملل متحد به انضمام متن منشور سازمان ملل متحد»، «قتل ناشی از اشتباه در حقوق کیفری: ماهیت و ضمانت اجرای قتل ناشی از اشتباه در حقوق کیفری ایران»، «گروه ویژه اقدام مالی (FATF)را بهتر بشناسیم: ۴۸ پرسش و پاسخ درباره گروه ویژه اقدام مالی به زبان ساده» و «دیوان بینالمللی دادگستری را بهتر بشناسیم: ۴۸ پرسش و پاسخ درباره دیوان بینالمللی دادگستری به انضمام متن اساسنامه دیوان بینالمللی دادگستری» در تازهترین یادداشت خود به مسئله موج جدید مهاجرت افغانستانیها پس از تسلط دوباره طالبان و بیتوجهی غرب به حقوق این پناهجویان پرداخته است. این یادداشت را در ادامه بخوانید:
نوع دوستی و همکاری با هم نوعان از زمانی که زندگی اجتماعی در جامعه بشری شکل گرفته، وجود داشته و مسأله پناهنده، از گذشته در جوامع انسانی مطرح بوده است. در عصر حاضر که زندگی اجتماعی و ارتباط بین افراد جوامع مختلف توسعه چشمگیری پیدا کرده، اندیشه حمایت و همکاری با همنوعان در نظام حقوق جهانی اهمیت بسیاری یافته است. تجلی و ظهور این اندیشه در قالب وضع مقررات حقوقی در دفاع و همکاری از پناهندگان و مهاجران کشورهای مختلف نمایان است، سازمان ملل متحد و مجامع کشورهای مختلف قطعنامهها، میثاقها و اعلامیههای متعددی را در دفاع از حقوق پناهندگان تصویب کردهاند که مورد پذیرش بسیاری از کشورهای جهان قرار گرفته است.
افرادی که به دلایلی از سرزمین خود رانده یا مجبور به ترک آن میشوند، در نظام حقوق بین الملل از مزایا و حقوقی برخوردارند. بنابراین، از جهت نظری و حقوقی مشکل آوارگان مورد توجه جامعه بین الملل قرار گرفته است، اما حقوق و مقررات پناهندگی به دلیل نداشتن پشتوانه اجرایی، از جهت عملی و اجرایی با مشکلات جدی روبهرو است، به گونهای که کشورها با توجه به مصالح و منافع ملی خود با پناهندگان برخورد کرده و گاهی مسائل حقوقی تحت الشعاع مسائل سیاسی قرار میگیرد.
پناهنده از دیدگاه اسناد بین المللی، به بیگانهای گفته میشود که در کشور پذیرنده که به دلیل ترس از تعقیب و نیز نجات جان، مال و آزادی خود، به کشوردیگری پناهنده میشود. یکی از موضوعات مهم و جدید در حقوق بین الملل، موضوع حقوق پناهندگان است که در عصر کنونی، علی رغم پیشرفتهای صنعتی، رعایت اخلاق و حقوق انسانی نسبت به یکدیگر ضعیف، و ستم و تجاوز به حقوق انسانها، به ویژه نسبت به زیردستان و ضعیفان، بیشتر شده است، به طوری که گاهی موجب فرار و کوچ دسته جمعی عدهای از افراد یک کشور به کشور دیگر میشود. از این رو، حقوق پناهندگان در کنار سایر بحثهای حقوقی، در حقوق بینالملل مطرح شده است.
حمایت از پناهندگان از منظر حقوق بین الملل
کنوانسیون مصوب سال 1951 میلادی ژنو راجع به حقوق پناهندگان که شامل 46 ماده است، بدون شک از مهمترین منابع حقوق پناهندگان در چهارچوب حقوق بین الملل است. اصول و مهمترین تعهدات این کنوانسیون در خصوص پناهندگان عبارتند از تساوی بین افراد و عدم تبعیض، آزادی در امور دینی و مذهبی، اشتغال با دستمزد، آزادی رفت و آمد و تحصیلات.
براساس تعریف این کنوانسیون شرایط پناهندگان مصوب سال 1951 میلادی و پروتکل الحاقی 1967 میلادی آن «پناهنده فردی است که به دلایل نژاد، مذهب، ملیت و یا عضویت در گروه اجتماعی خاص یا عقیده سیاسی، ترس موجهی از آزار دارد و در خارج از کشور و وطن اصلی خود به سر میبرد؛ چنانچه فرد داری این شرایط باشد پناهنده محسوب میشود و دولت پذیرنده ملزم به رعایت حقوق پناهنده براساس مواد کنوانسیون 1951 و پروتکل الحاقی 1967 است.» فردی را که دارای شرایط پناهندگی است، نمیتوان براساس اصل منع اعاده یا بازگشت قهری به کشوری که حیات یا آزادی آنها در آن کشور در معرض تهدید است، بازگرداند. دولتها با الحاق به کنوانسیون 1951 میلادی و پروتکل الحاقی 1967 متعهد میشوند کمیساریای پناهندگان ملل متحد را در اجرای وظایف آن کمک کرده و بر اجرای مفاد کنوانسیونهای مربوط به پناهندگان، با نظارت کمیساریای پناهندگان همکاری کنند و مواد کنوانسیون را در خصوص پناهندگان و پناهجویان و افراد مشمول کنوانسیون و پروتکل الحاقی اعمال کنند.
همچنین در بند 1 ماده 14 اعلامیه جهانی حقوق بشر به عنوان یکی از اسناد بسیار مهم و بنیادین در موضوع حقوق بشرتوسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ میلادی در پاریس به تصویب رسیده است، بیان میدارد که: «هر انسانی سزاوار و محق به پناهجویی و برخورداری از پناهندگی در کشورهای پناه دهنده در برابر پیگرد قضایی است.»
به دنبال افزایش مشکلات مرتبط با پناهندگان، سازمان ملل متحد به عنوان یکی از مهمترین و بزرگترین سازمانهای بین المللی در جهان در سال ۲۰۱۶ میلادی در قالب قطعنامهای به شماره ۱/۷۱ مجمع عمومی اعلامیه نیویورک، را به تصویب رساند. در این قطعنامه با اذعان به اجتناب ناپذیر بودن مهاجرت و جابجایی انسانها در طول تاریخ به دلایل مختلفی نظیر جنگ، فقر، درگیریهای داخلی، بی تابعیتی و حتی تلاش برای یافتن چشم اندازی بهتر برای زندگی، بر لزوم حمایت از پناهندگان و مهاجران به ویژه زنان و کودکان به عنوان اقشار آسیب پذیر تاکید کرده و آنها را افراد بیپناهی توصیف کرد که در معرض انواع مخاطرات و مشکلات روحی، افتادن در دام تبهکاران و... قرار دارند که حتی در صورت موفق شدن در رسیدن به مقصد، پناهگاه موقت و غیرقابل امنی در انتظار آنهاست.
چهارچوب اقدام جامع برای پناهندگان که ضمیمه اعلامیه نیویورک است، به دلیل گستردگی ابعاد مشکلات مربوط به پدیده جابجایی گسترده و مهاجرت انبوه وظیفه تدوین آن بر عهده کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان قرار داده شده و خواسته شده تا در این زمینه همکاری تنگاتنگی با کشورهای مربوط به ویژه کشور مقصد و سایر نهادهای ذی صلاح به عمل آید. اما این را نباید فراموش کرد که حقوق و مقررات پناهندگی به دلیل نداشتن ضمانتهای اجرایی لازم، از جهت عملی و اجرایی با مسائل جدی روبهرو است. به گونهای که کشورها با توجه به مصالح و منافع ملی خود با پناهندگان برخورد کرده؛ گاهی مسائل حقوقی تحت الشعاع مسائل سیاسی قرار میگیرد و از آوارگان به عنوان ابزار کسب امتیاز از کشور مبداء یا جامعه بین المللی بهره برداری میکنند. از این رو، پناهندگان در بیشتر کشورها با چالشها و مسائل متعددی روبهرو هستند.
چرا غرب مرزهای خود را به روی پناهجویان افغانستانی باز نمیکند؟
این روزها نهادهای بین المللی از جمله دفتر کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان (UNHCR)با اشاره به پایان یافتن عملیات تخلیه از سوی کشورهای غربی، از کشورهای همسایه افغانستان خواستهاند تا مرزهای خود را برای پناهجویان افغان بگشایند و همچنین کمیته دائمی بین سازمانی ملل متحد (IASC)که وظیفه هماهنگی ماموریتهای بشردوستانه را بر عهده دارد، به تازگی از کشورهای همسایه افغانستان خواست تا مرزهای خود را برای کسانی که پس از تصرف طالبان به منظور پناهندگی از کشور خود آواره میشوند، باز نگه دارند، این در حالی است که کشورهای ایران و پاکستان با حسن نیت و حسن همسایگی با افغانستان، دهها سال است میزبان میلیون نفر از خواهران و برادران افغان خود هستند، اما جامعه بین المللی به ویژه کشورهای غربی حس مسئولیت چندانی از خود در قبال شهروندان رنج دیده افغان نشان نمیدهند. حال این سوال پیش میآید که سهم کشورهای دیگر بخصوص کشورهای غربی و اتحادیه اروپا چیست؟
بسیاری از کشورهای اروپایی از جمله انگلیس، فرانسه و آلمان از پذیرش مترجمان و کارکنان افغان همکار با ارتشهای این کشور خودداری کردند و علت آن را جلوگیری از افشای اطلاعات و حفظ اسرار و منافع خود گفتند؛ اما حقیقت آن است که رهبران اروپایی در تلاش هستند تا از موج گسترده پناهجویان به قاره سبز جلوگیری کنند. جامعه جهانی به خصوص کشورهای اتحادیه اروپا، انگلستان و ایالات متحده باید در اسرع وقت و بدون فوت وقت ضمن تاکید بر لزوم رعایت قوانین و مقررات مربوط به پناهندگی و مهاجرت منجمله اعلامیه نیویورک مصوب سال ۲۰۱۶ میلادی،با پذیرش «مسئولیت مشترک» که اعلامیه مذکور هم بدان اشاره داشته با همکاریهای بین المللی به رعایت این حقوق اقدام کنند زیرا پناهندگان رنج دیده افغانی با سختیها و دشواریهای متعددی مواجه هستند.
توسط دبیرخانه رویداد؛
برگزیدگان هشتمین مسابقه کتابخوانی پویا معرفی شدند
به نقل از روابط عمومی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، هشتمین دوره مسابقات کتابخوانی «پویا» با همکاری انتشارات مهرستان، مرکز رسانهای شیرازه و شبکه پویا با محوریت کتاب «بچهای که نمیخواست آدم باشد» نوشته زهرا موسوی برگزار شد. برای ایندوره از اینپویش ۳۰۰میلیون ریال وجه نقد به عنوان جایزه در نظر گرفته شده بود که با قرعهکشی به برگزیدگان اهدا شد.
امین زینلی دبیر پویش «پویا»، درباره معیارهای انتخاب این کتاب گفت: اینکتاب از زبان یک بچه شتر روایت شده و بزرگداشت یک اتفاق دینی در قالب و فرم جدید برای مخاطب کودک بود و در واقع، محتوای غدیر در قالب جدیدی معرفی شد. ادبیات ایناثر بسیار متفاوت بود. نوع جملهبندی و دیالوگهایی که ارائه میشد، باعث میشد تا بچه به اتفاقاتی که از زبان بچه شتر در واقعۀ غدیر اتفاق میافتد، بیشتر توجه کند. یکی دیگر از ویژگیهای این کتاب تصویرگری متفاوتش بود. سعی شده بود جذابیت متن داستانی با تصاویرش دوچندان شود که بچهها برای مطالعه بیشتر ترغیب شوند.»
وی درباره همکاری شبکه پویا در تبلیغ کتاب گفت: ما اینپویشها را با همکاری شبکه کودک برگزار میکنیم. در واقع کتابهایی که در ردههای مختلف سنی کودک قرار دارند، این قابلیت را دارند تا در شبکه کودک معرفی شوند. این کتاب با همکاری خوب شبکۀ کودک در کانال نهال روزانه معرفی میشد و از تاریخ بیستم تیر تا تاریخ بیستم مردادماه نیز ادامه داشت که چند روزی هم تمدید شد.»
دبیر مسابقات کتابخوانی «پویا» ادامه داد: کتاب به میزان زیادی به فروش رفته است. نزدیک به ششهزار نفر در مسابقه شرکت کردند و پیام دادند و پاسخ سوالات را ارسال کردند. از نکات قابل توجه کتاب این بوده که تا مرزهای جنوبی و شرقی و غربی، یعنی در سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی و کردستان و.. رفته است؛ یعنی لبمرزنشینان هم این کتاب را دریافت کردند. با توجه به اینکه لبمرزنشینان از بزرگواران اهل تسنن هستند، بهخاطر اینکه احساس بدی نداشته باشند، این کتابها بعضاً با هدایا به این مناطق مرزی اهدا شد. یا مثلاً در منطقه بشاگرد، کمیته امداد این کتاب را تهیه کرده و با هدایا به مردم تقدیم کرد. ۴۷هزار نسخه از این کتاب فروخته شده است و با توجه به اینکه برای این کتاب نذر فرهنگی برگزار شد، ۱۸هزار کتاب را هم خیرین برای شرکت در این کار فرهنگی خریدند و بین مردم توزیع شد. در مجموع، ۶۵هزار نسخه در این پویش به فروش رفته است.
سیداحمد حسینی مدیر تولید کودک انتشارات مهرستان نیز درباره بازخوردهایی که از پویش این کتاب گرفتند، گفت: اصل اینکه پویش در ایام غدیر و با جوایز خوب برگزار شد، باعث علاقهمندی بچهها به کتابخوانی گردید که این برای ما احساس رضایت را به همراه داشت. تولید کتاب و چاپ اول آن همزمان با پویش بود؛ یعنی قبل از آن چاپ نشده بود و ۶۵هزار جلد از کتاب در پویش به فروش رسید. اصل این کار بدیع بود و با توجه به فضای غدیر، هم پارسال و هم امسال نظرهای مثبت زیادی داشتیم؛ چراکه مستقیم به موضوع داستان غدیر نپرداخته بودیم. داستان به صورت فرعی و طنز، بچه شتری را درگیر میکند. این بچه شتر دنبال خاطراتش است و در نهایت به این میرسد که بهترین خاطرهاش فضای غدیر و آشنایی با مرد مهربان است که آنمرد، امیرالمومنین(ع) است. چون اصل ایده نو بود، تقریباً همه رضایت داشتند و اعلام کردند که بچهها فضای طنز کتاب را دوست داشتند و قصه برایشان جذاب و لذتبخش بود؛ چون کتاب زبان خاصی داشت. به تعبیری، شتر سبک حرف زدن خاصی داشت و در حرف زدنش حالت غلط داشت. بعضی از بحثهای خانوادهها این بود که بچههای اول و دوم که تازه خواندن و نوشتن را یاد گرفتهاند، ارتباط با این زبان مقداری برایشان سخت است که با همراهی پدر و مادر این مسئله حل میشود و خانوادهها میگفتند که نیاز بود ما در کنارشان باشیم؛ ولی در سنین دیگر، این زبان شتری را امتیاز مثبت میدانستند. رضایتها نسبی بود و پدر و مادرها اظهار تأسف میکردند که ای کاش در دوران کودکی آنها هم چنین کتابهایی وجود داشت و زمانی که کتاب را برای بچهها میخواندند، لذتبخش بوده و دوست داشتند و از خواندن آن کیف کردند. معمولاً بازخوردها مثبت بوده است.
وی درباره ملاک انتخاب این کتاب برای پویش گفت: در فضای تولید، ما قبل از پویش، برای تولید این کتاب بهصورت جدی پیش رفتیم و آن را برای پویش گذاشتیم. سال گذشته کتاب «سفری که پرماجرا شد» را برای بچههای کلاس چهارم تا ششم تولید کردیم. بازخوردهای بسیار مثبتی گرفتیم و بچهها دوست داشتند. امسال تصمیم گرفتیم محدوده سن را مقداری برای بچههای پیشدبستانی و اول و دوم پایینتر بیاوریم.
مدیر تولید کودک انتشارات مهرستان در ادامه گفت: من خیلی رصد کردم که آیا کتابی در بازار هست که برای بچهها جذابیت داشته باشد. چندین کتاب بود؛ اما با استانداردهایی که ما مدنظر داشتیم، اعم از خلاقیت، داشتن فضای طنز، گیرایی و غیرمستقیم بیان کردن مطلب، حقیقتاً پیدا نکردیم. البته چندین کتاب هم چاپ شده بود و زحمت کشیده بودند. چون زمان ما کم بود، در نظر داشتیم که اگر کاری هست، همان کار را برای پویش انتخاب کنیم؛ اما کاری که مطلوب ما بود، در بازار موجود نبود. ایده اولیهای را نوشتیم و با خانم موسوی، نویسنده این کتاب، صحبت کردیم و ایشان پذیرفت که کار را انجام دهد. منتها ایده ما این بود که قصه را اشیاء و زوایای مختلف روایت کنند؛ اما خودشان ایدهای دادند مبتنی بر شخصیت محوری بچه شتر که به دنبال خاطره جمع کردن است. ما ایده را جذاب دیدیم و ایشان هم همت بالایی به خرج دادند و در عرض دوماه قصه دوسه بار بازنویسی و ارزیابی شد. خود ایشان به دهدوازده نفر از دوستانشان که از نویسندههای بنام هستند، داستان را دادند و مطالعه کردند. حتی قصه یک بار نوشته شد و ما گفتیم که قصه آماده است و شروع به تصویرگری کردیم؛ اما ایشان گفتند که چند مسئله پیش آمده و من میخواهم دوباره داستان را به هم بریزم. کار عقب افتاد؛ اما مقداری بهتر شد. الحمدالله حدود یک ماه و نیم قبل از عید غدیر، کتاب رسید و در عرض دو هفته کار چاپش انجام شد و چون کار به مقطع خودش و نزدیک عید غدیر رسید، همین را انتخاب کردیم و برای پویش قرار دادیم. به تعبیری ما کتاب را برای پویش تولید کردیم.
حسینی در پایان، درباره پویش غدیر نشر مهرستان بهصورت مستمر گفت: اتفاقاً در نشر سر همین مسئله بحث داشتیم که آیا کتابی با موضوع غدیر را هرساله با کار و عنوان جدید در سنهای مختلف داشته باشیم یا نه؟ بنا شد سیاستی را برای کتابهای با محوریت اهل بیت(ع) داشته باشیم که با چه هدف و موضوعی و برای چه سنی میخواهیم کار کنیم. وقتی سیاست کلی روشن شد، پس از مشخص شدن حوزههای هدفگذاری و قرارگرفتن پویشها در هدفگذاری ما و مشخص شدن هدف از برگزاری این پویشها، بنا شد سیاستی دقیق و شفاف برای کتابهای اهلبیت(ع) نوشته شود که در حال تدوین است. مبتنی بر آن سیاستگذاری ما باید ببینیم پویشهایمان چگونه است. ممکن است برای غدیر یا موضوعات دیگر باشد.
بر اساس اعلام دبیرخانه پویش کتابخوانی پویا، پس از اتمام پویش کتابخوانی «بچهای که نمیخواست آدم باشد» بر اساس قرعهکشی از بین ششهزار شرکتکننده در این مسابقه، ریحانه مانیان سودانی برنده جایزه ۱۰۰میلیون ریالی شد و طاهارضا حسنپور، محمدحسین مشکینفام فرد، علی حاجیصادقی، امیرعلی حمیدیا، سینا زرگر، حلما غلامی مقدم، ثنا استادان، حسنا هاشمی، هلیا عیسایی، نیکان مزروعی، اسما موتاب صحیح آذر، هانا خیلایی، محمدحسین اسلامیان، سیده نازنینزهرا شورشینی، محمدحسین ابراهیمی، عرفان عبدلی دهنوی، عاطفه ملانوری، آوا احمدی، ستاره نصراصفهانی و امیرمحمد جعفری برندگان جایزه ۱۰میلیون ریالی شدند.
«تاریخ ایران از نگاهی دیگر»؛ از تختجمشید تا بیستون
«از شواهد چنین برمیآید که کوروش در این سال به تخت سلطنت اَنشان جلوس کرده است. پیرنیا او لوحه نَبونید شاه بابِل آورده که: کوروش قبل از فتح اکباتان مدت هشت سال، سلطنت انشان را داشته است» و کتاب تاریخ ایران از نگاهی دیگر به خامه محمد نیکبخت، اینگونه آغاز میشود.
آنطور که در پیشگفتار آمده این اثر، نخستین مجلد از مجموعه ۱۳ جلدی است که به سراسرِ تاریخ ایران پیش از اسلام میپردازد. این کتاب به نوشته مؤلف؛ «۱۲۱۰ سال تاریخ باستان را در بر گرفته و پس از آن به تاریخ طبری و تاریخ کامل ابناثیر متصل شده و اینگونه قریب ۶۰۰ سال از تاریخ اسلام و بعد از اسلام نیز در آن گنجانده شده و بدینترتیب ۱۸۰۰ سال از تاریخ ایران در ۱۳ جلد بهطور سالیانه ثبت گردیده است».
و برگ برنده کتاب همین ثبت سالیانه وقایع است؛ هر فصل کتاب، یک سال از تاریخ شاهنشاهی ایران است و برای نمونه آنچه در آغاز این نوشتار آمد، مربوط به فصل نخست با عنوان «سال یکم شاهنشاهی» است و تا آخر، با «سال صدم شاهنشاهی» به پایان میرسد.
نویسنده نهفقط سال شاهنشاهی، سه گاهشماریِ «مسیحی»، «اُلمپیاد»، «کهن [سُلوکی]» و «اشکانی» را هم لحاظ کرده و برای مثال، سال یکم شاهنشاهی را برابر با «سال ۵۵۹ و ۵۵۸ قبل از میلاد مسیح، سال دوم المپیاد ۵۵ و سال ۱۹۵ احداث رُم» دانسته است. هرچند این ابهام هم وجود دارد که چرا نخستین سال شاهنشاهی، سلطنت کوروش بر انشان در نظر گرفته شده است. زیرا پیشتر در منابع تاریخی حاکمیت مادها، آغاز تاریخ ایران باستان بوده و اگر هم قرار بود سلطنت کوروش و زمانه هخامنشیان باشد، چرا تاجگذاری کوروش پس از فتح بابِل مبدأ لحاظ نشده است.
معیار این مجموعه و مشخصا این مجلد، تاریخ ایران باستان به قلمِ حسن پیرنیا (مشیرالدوله) است و البته به ۶۰ اثر دیگر چون نوشتههای «[آرتور] کریستنسن، تورج دریایی،[میخائیل میخائیلویچ] دیاکونوف، عبدالحسین زرینکوب، کلمان هوار، [تئودور] نلدکه، [محمد عبدالقدیرویچ] داندامیف، ریچارد فرای و غیره» رجوع شده است. اگرچه تأکید بسیار نگارنده بر تاریخ پیرنیا کمی عجیب است زیرا علیالقاعده تاریخنگار باید همه تواریخ را به یک چشم و بهاصطلاح بیطرفانه بنگرد و ببیند و بخواند.
این مجموعه ۱۳ جلدی که ۲۴ سال برای پژوهش و نگارش آن وقت صرف شده است، از «سلطنت کوروش براَنشان» آغاز میشود و در ششمین سال سلطنت اردشیر یکم به انتها میرسد.
از ویژگیهای کتاب آن است که نگارنده کوشیده تا تحلیلهای شخصی را در تألیف اثر دخالت ندهد و هرجا چنین خواسته، ذیل عنوان «تحلیل نگارنده» چنین کرده است. البته صحت و صدق این مدعا را باید که تاریخنگاران تأیید کنند، و ضمن آنکه بگویند این اثر چه تازگیهایی دارد و وجه ممیزه آن نسبت به تواریخِ پیشتر نوشتهشده چیست.
برای مثال، نویسنده در صفحه ۱۲۴ و ذیل عنوان «۷ آبان ورود کوروش به بابل» در «سال بیستویکم شاهنشاهی»، نوشته که «هرودوت شرح این شهر را داده و من برمبنای آن ورود کوروش را حدس میزنم» و این درحالی است که تاریخنگاری، بر مستندات پیش میرود، نه حدسیات و نه حتی توصیفات اغراقآمیز: «کوروش در تاریخ ۷ آبان این سال با یک دنیا افتخار، سوار بر اسب خویش، جلودار، با افکاری که در وجودش موج میزد درحالیکه هیچکس از آن افکار خبر نداشت، به بابل قدم گذاشت.» اگرچه تاریخ، داستان زندگی انسان است، اما باید داستان بر صدق وقایع باشد. دیگر آنکه روز ورود کوروش را هفتم آبان نوشته است. با توجه به آنکه در آن زمان گاهشماریِ هجری خورشیدی در میان نبود، این تاریخ از کجا آمده است. اگر هم تاریخ دقیق این – به دقتِ روز و ماه – بهتر بود نگارنده ادله خود را یادآور میشد که این زمان از چه منبعی اخذ شده است. و یا در صفحه ۱۲۶، نگارنده از کجا میداند که «پس از قرائت اعلامیه، شاه برخواست و از پلکان پایین رفت... کوروش به این محوطه وارد شد و دست بل مردوک را لمس کرد و در مقابل آن سر تعظیم فرود آورد.» اما از آنجا که عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو، در همین فصل، کمی جلوتر، برای زیرفصلِ «استوانه کوروش»، محکم و متقن، همهچیز بر پایه نوشتههای پیرنیا و جان مانوئل کوک در «شاهنشاهی هخامنشی» قید شده است.
کتاب خالی از فهرست اعلام است و این جستوجوی کلیدواژهها را دشوار و یا حتی نشدنی میکند که امید است در چاپ دوم اضافه شود.
با وجود این، کتاب، در روزگاری که شاید کمتر کسی پیدا شود که مانند گذشتگان فکر و فرهنگ ایران، یکتنه به تحریر یک اثر چندینجلدی همت بگمارد، مآخذ گوناگون را تورق کند، چندین سال عمر بر سر راه آن بگذارد و به پایان برساند، ستودنی است. نخستین جلد مجموعه تاریخ ایران از نگاهی دیگر با تحقیقِ محمد نیکبخت، متعلق به سالهای ۵۵۹ تا ۴۶۰ پیش از میلاد مسیح، یعنی قرن یکم، با ۵۶۰ صفحه، در شمارگان یکصد نسخه، ازسوی انشارات آذینه گلمهر، در ماههای اخیر به طبع رسیده است.
محسن کیایی:
عدم پرداخت دستمزد عوامل در طول دوره ابتلا به کرونا درست نیست
محسن کیایی بازیگر سینما بیان کرد اینکه به عوامل بگویند در طول کار در یک فیلم سینمایی، درصورت ابتلا به کرونا دستمزد دوره بیماری پرداخت نمیشود، درست نیست.
محسن کیایی بازیگر و نویسنده سینما و تلویزیون، درباره تغییر قراردادهای سینمایی گفت: از اواخر سال گذشته تا امروز تنها در یکی از پروژههای سینمایی حضور داشتم که هنگام عقد قرارداد، هیچ بندی مبنی بر اینکه در صورت ابتلا به کرونا، دستمزد دوره بیماری پرداخت نمیشود، وجود نداشت.
وی ادامه داد: تا امروز هم اگر پروژهای را جلوی دوربین برده باشیم نیز تمام تلاش خود را کردهایم که شرایط مناسب را برای عوامل فراهم کنیم، اگر هم فردی به کرونا مبتلا شود، دستمزد آن کاملاً پرداخت میشود.
این بازیگر بیان کرد: من به عنوان یک بازیگر و به دلیل شرایط خاص کاری خود، نمیتوانم جلوی دوربین ماسک بزنم، حتی با توجه به گریمی که روی صورت دارم پشت دوربین نیز نمیتوانم از ماسک استفاده کنم، حال تصور کنید در چنین شرایطی به دلیل حضور در یک پروژه به کرونا مبتلا شوم و بعد به من بگویند دستمزد شما را در آن مدت که بیمار بودید پرداخت نمیکنیم، مگر چنین چیزی میشود؟
وی توضیح داد: البته این را هم باید بگویم این مساله نیز وجود دارد که برخی از دوستان پشت دوربین پروتکلهای بهداشتی را رعایت نمیکنند، اگر در طول پروژه همه عوامل رعایت کرده و تنها زمان خود را در خانه یا کار سپری کنند میتوان شرایط را کنترل کرد.
کیایی گفت: معتقدم اگر هم قرار است چنین بندی در قراردادها ذکر شود، باید تبصرهای برای آن در نظر گرفته شود. البته نمیتوان یک طرفه قضاوت کرد، در واقع این درست نیست که بگویند چون کرونا گرفتید، پس دستمزد شما در این مدت پرداخت نمیشود. از طرف دیگر هم نمیشود افراد پروتکلهای بهداشتی را چه سر فیلمبرداری و چه خارج از آن رعایت نکنند.
این بازیگر در پایان گفت: تاکید میکنم در صورتی که چنین بندی در قرارداد ذکر شود باید این مساله نیز در قرارداد آورده شود که در صورتی که فرد به دلیل حضور در پروژه کرونا گرفته باشد، دستمزدش پرداخت میشود.
نگاه نویسنده نیویورک تایمز به کتاب «حکومت وحشت»
همدستی اعتدال گرایان چپ و راست در تداوم جنگهای بیپایان آمریکا
«حکومت وحشت»، اثر جدید، پرحاشیه و دراماتیکِ اسپنسر اکرمن، مرا به یاد سال ۲۰۱۵ میاندازد (یادتان میآید؟). هنگامی که دونالد جی ترامپ از پله برقیِ زرینِ برجش پایین آمد تا نامزدیِ خود برای کسب نامحتملِ بالاترین مقام کشور اعلام کند. او بجای استفاده از کلیشههای دلگرم کننده درباره فرشتگان محافظِ آمریکا، کاملاً جدی اعلام کرد که ایالات متحده در خطر است: «آخرین باری که ایالات متحده چیزی را برنده شد، کِی بود؟»
مطمئناً اخرین پیروزی متعلق به هیچکدام از جنگهای یک دهه گذشته نبوده است. اکرمن استدلال میکند که واکنش آمریکا به حملات ۱۱ سپتامبر امکان حضور فردی مانند ترامپ در جایگاه ریاست جمهوری را فراهم کرد. شواهد و برهانهای این نظریه تکاندهنده در کتاب «حکومت وحشت» با ترکیب بی نظیرِ پشتکار و پویایی که در اکرمن به عنوان یک روزنامهنگار امنیت ملی موجود است، به بهترین شکل ارائه شدهاند. نتیجه آن، روایتی ناراحتکنند و تمیزدهنده، همراه با استدلالهایی هوشمندانه از بیست سال گذشته است.
اکرمن که خبرنگار میدانی خبرگزاریهای وایرد و گاردین نیز بوده است، نشان میدهد که چگونه ترامپ به وضوح چیزی را از دوران پس از ۱۱ سپتامبر فهمید که سیاستمداران حرفهای متوجه آن نشدند. به راه انداختن جنگهای بیپایان — در افغانستان، در عراق، و علیه تروریسم — هیچ دستاورد قطعی همچون صلح و پیروزی نداشت و در عوض صرفاً موجب دمیدن در آتش «زیرمتنی بدترکیب» شد که ترامپ بطور قابل توجهی نسبت به آن آگاهی داشت. او شاید مواضعش را در این رابطه بسته به ذائقه مخاطب تغییر داده باشد، اما اکرمن مینویسد که ترامپ درباره یک نکته کلیدی هرگز دچار تزلزل نشد: تصویر غیرسفیدپوستها از تمدنهای متخاصم خارجی بهعنوان غارتگر و حتی فاتح.
کتاب «حکومت وحشت» با پیشگفتاری با عنوان «بدترین حمله تروریستی تاریخ آمریکا» شروع میشود — عنوانی که برای سالیان متمادی، نه به حادثه ۱۱ سپتامبر، بلکه به بمبگذاریهای شهر اوکلاهما در سال ۱۹۹۵ اشاره داشت. پس از آن حادثه، بلافاصله مسلمانان مورد اتهام قرار گرفتند. ستوننویسها شروع به سرزنش خارجیها و مهاجران کردند. مقصر اصلی حادثه، تیموتی مکوِی، اعتراف کرد که معتقد به برتری نژادی سفیدپوستها است. اگرچه شما این را از رسانههایی که در آن زمان عمل مکوی را «بقاگرایی» میخواندند، نمیشنیدید.
مکوی در جلسه دادگاه در مقابل هیئت منصفه قرار گرفت و در نهایت به مرگ محکوم شد. اکرمن از ما دعوت میکند تا واکنش به این دو حادثه را مقایسه کنیم؛ در یکی از آنها شاهد به جریان افتادن روند قضائی هستیم و در دیگری دگرگونی کل دستگاههای حکومتی برای واکنش به حملات یازده سپتامبر، در قالب شروع جنگهای مرگبار، شیوع محدودیتهای مهاجرتی و سازوکارهایی دقیق و پرجزئیات برای تجسس در امور زندگی مردم.
اکرمن مینویسد: «هنگامی که تروریستها سفیدپوست بودند، آمریکا با اعتراضات قاعدهمند علیه آزادسازی قدرتهای قهری، تنبیهی و خشونتآمیز دولت همدردی میکرد. وقتی تروریسم از نژاد سفید بود، مجرمانگاری جمعیت کثیری از آمریکاییها در مخیله کسی نمیگنجید.»
«حکومت وحشت» روشن میسازد که آنچه در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ رخ داد را فقط میتوان جنایت نامید. نویسنده نمیخواهد ضربه روحی این حادثه را تقلیل دهد. اما اکرمن بیان میکند که دولت جورج دبلیو بوش به جای آنکه دشمن را شبکه تروریستی معینی که مسئول حملات بودند تعریف کند، به «بلاتکلیفی عامدانه» دستاویز قرار داد. وکلای کاخ سفید بر اعطای حداکثر قدرت اجرایی تأکید داشتند، و بوش نیز از یک طرف اصرار داشت که مسلمانان دشمن نیستند و از طرف دیگر جنگ علیه تروریسم را «جنگ صلیبی» توصیف میکرد. اکرمن مینویسد: «در نتیجه تعریفی مبهم از دشمن ساخته شد، شامل هزاران یا شاید میلیونها مسلمان، البته نه همه مسلمانان — اما بدون شک دشمن منحصراً مسلمانان بودند.»
اکرمن ما را در مسیر دو دهه بعد از حادثه راهنمایی میکند و نشان میدهد که چطور هرگونه تلاش برای رسیدن به وحدت ملی در واکنش به حادثه ۱۱ سپتامبر تحت شعاع عدم انسجام استدلالی برای جنگهای بعد از آن قرار گرفت؛ جنگهایی که به گفته وی از ابتدا «به لحاظ مفهومی محکوم به فنا» بودند. بیپایان بودن آن جنگها منبعی عمیق از بیثباتی بود، همچنانکه یک درگیری (با عراق) زمینهساز درگیری دیگر (با داعش) شد. اکرمن نشان میدهد حُسنِ تعبیرها آنقدر از واقعیت دور شدند، که دیگر ارزش لفاظانهشان را از دست دادند — «جنگ هدفمند» (یعنی جنگ)، «بازجویی پیشرفته» (یعنی شکنجه)، «کشتن هدفمند» (یعنی حملات پهپادی)، «روزه طولانی مدت غیر مذهبی» (یعنی اعتصاب غذا). بااینحال، این کتاب روشنگرانه نشان میدهد که رویکرد اعتدالی اوباما با تمام «کشتار هدفمند» و وکیلبازیهایش نمیتوانست پابرجا بماند. تحت ریاست ترامپ، حملات پهپادی بیشتر از قبل شد و شفافیت در پاسخگویی نیز کاهش یافت. بر اساس یک مطالعه، کمپین بمباران پرشتاب ترامپ در افغانستان تلفات غیرنظامیان را تا ۳۳۰ درصد افزایش داد.ناگفته نماند که حس دشمنی و بیرحمی که برای یک دهه و نیم در مردم برانگیخته شده بود میتوانست به راحتی بر مهاجران داخل کشور [آمریکا] تأثیر بگذارد. اکرمن مینویسد: «ترامپ مهمترین درس ۱۱ سپتامبر را آموخته بود: تروریستها هر کس که شما بگویید، هستند.»
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/8583/28052/98780
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/8583/28052/98781
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/8583/28052/98782
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/8583/28052/98783
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/8583/28052/98784
|
عناوین این صفحه
- بیتوجهی غربیها به حقوق پناهجویان افغانستانی
- برگزیدگان هشتمین مسابقه کتابخوانی پویا معرفی شدند
- «تاریخ ایران از نگاهی دیگر»؛ از تختجمشید تا بیستون
- عدم پرداخت دستمزد عوامل در طول دوره ابتلا به کرونا درست نیست
- همدستی اعتدال گرایان چپ و راست در تداوم جنگهای بیپایان آمریکا