|
فصل جدید «چراغ مطالعه» آغاز شد؛
ماجرای فیلسوفی در تعمیرگاه و فرهنگستان زبان در عصر پهلوی
اولینقسمت از فصل جدید برنامه چراغ مطالعه سهشنبهشب ۲۳ شهریور از آنتن شبکه چهار سیما پخش شد.
در ابتدای اینبرنامه آیتم اخبار با محوریت آخرین اتفاقات حوزه کتاب پخش شد و در آن به درگذشت علامه حکیمی و آثار وی اشاره و بعد از آن در مورد تاریخچه نشریه کتاب امروز سخن گفته شد.
در ادامه برنامه محمد خندان در آیتم «چی را چطور بخوانیم؟!» در مورد کتابهای حوزه علوم انسانی و اساسا اینکه علوم انسانی چیست، صحبت کرد. وی در ابتدا از معرفی کتاب «علوم انسانی: گستره شناختها» آغاز کرد و در ادامه توضیحاتی در مورد کتابهای «بنیادهای ناروشن»، «نظریههای علوم انسانی»، «روش تحقیق معاصر در علوم انسانی»، «الفاظ و اشیا» داد. در انتها هم درباره آثار و آرای ویلهلم دیلتای سخن گفت.
در بخش بعدی برنامه محمد سجاد نجفی مجری فصل جدید چراغ مطالعه، میزبان غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان ادب و زبان فارسی، بود و با او در مورد ریشه و تاریخچه این فرهنگستان گفتوگو کرد.
حداد عادل در اینگفتگو درباره ریشه واژه فرهنگستان گفت: فرهنگستان را معادل آکادمی ساختند. آکادمی هم یک لفظ یونانی هست که در آن افلاطون به تدریس میپرداخته است.
وی در ادامه به تاریخچه فرهنگستان ادب در ایران پرداخت و آغاز آن را به صورت رسمی در سال ۱۳۱۳ دانست. رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: اینفرهنگستان تا سال ۱۳۲۲ فعال بوده اما بعد از آن به مدت ۱۰ سال فقط نامش مطرح بوده و فعالیت خاصی را انجام نمیداده است.
غلامعلی حداد عادل در بخش دیگری از سخنان خود به ریشههای واژهگزینی در عصر قاجار اشاره کرد و به تاسیس دارالفنون در زمان امیرکبیر و فعالیت واژه گزینی بعد از آن پرداخت. در ادامه اینگفتگو به دو دوره فعالیت فرهنگستان در زمان پهلوی اول و دوم بررسی و سیر تکامل آن تا پس از انقلاب اشاره شد.
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: ما در فرهنگستان برای معادل ساختن برای واژهها ضوابطی داریم؛ اینکه در چه مواردی نباید معادل وضع کنیم. مثل کلمه استاندارد که فرهنگستان زبان فارسی دنبال معادل برای آن نیست چرا که این واژه و امثال آن از سالها پیش بوده اند و اولویت با واژههایی است که به تازگی وارد فرهنگ واژگانی ما میشوند.
نجفی به عنوان سوال آخر این بخش از رئیس فرهنگستان زبان فارسی پرسید: آیا طنزهایی که درمورد معادلهای واژگان هست به گوش شما هم میرسد؟ که حدادعادل در پاسخ گفت: بله. فراوان این موارد را میشنوم. اینها نوعی از طنز هست. علت آن هم این است که نه به سیاست برمیخورد نه به مقدسات! البته دلایل دیگری هم دارد و نکته دیگر هم این است که از همانابتدا برخی افراد مخالف معادلسازی واژه بودهاند مثل صادق هدایت که میگفت: پایاننامه هم واژه شد! آیا کسی به تز دکتری میگوید پایاننامه؟! اما الان میبینیم که خیلی مصطلح است. واژه نو مثل کفش نو میماند. چند روزی پا را میزند اما بعد از آن جا باز میکند.
در بخش بعدی و انتهایی اینقسمت از برنامه چراغمطالعه، علی ملاقلیپور از تجربه خواندن رمان جنایی «کودک ۴۴» نوشته تام راب اسمیت سخن گفت؛ رمانی درباره قتل تعداد زیادی کودک در دوران حکومت کمونیستی ژوزف استالین که مأمور سابق امنیتی شوروی، «لئو دمیدوف» دربارهی این قتلها تحقیق میکند.
در دومین شب فصل جدید این برنامه کتاب «فیلسوفی در تعمیرگاه» نوشته متیو بی. کرافورد با حضور مترجم اثر کمیل سوهانی نقد و بررسی شد. در اینبخش، مجری برنامه در ابتدا با اشاره به اینکه امروزه نسبت انسان با ابزار بیگانه شده، با سوهانی گفتگویش را آغاز کرد و سپس از سوهانی پرسید که چه شد سراغ ترجمه این اثر رفتید؟
سوهانی در پاسخ گفت: یکی از اقسام فرهیختگی، هوش و استعداد در استفاده انسان ها از دست هایشان است ولی به دلالیل مختلف این قسمت از استعداد و فرهیختگی از بعد از انقلاب صنعتی و خصوصا در زمان ما تحقیر شده است. من زمانی با این مسئله عمیقا درگیر شدم که در کلاسهای کارآفرینی میدیدم چیزی که روی آن تاکید می شود هیچ نسبتی با تولید عینی یک کالا دارد یعنی کارآفرین موفق در امروز ایران کارآفرینی است که چند جوان موفق بنشینند اپلیکیشنی طراحی کنند و یک مرسوله ای را ازیکجا به جای دیگر بفرستند و به این شکل پولدار میشوند. به بیان دیگر امروزه مقوله کار هرروز از کارآفرینی فاصله میگیرد. من چون دانشجوی رشته کارآفرینی بودم برایم این سوال پیش آمد که تولید کالای عینی در آینده جهان چه جایگاهی دارد؟ در حال حاضر اینگونه وانمود میشود که ما چون وارد عصر دانش شدیم در آینده جهان انسان دیگر چیزی را تولید نمیکند و خلق تولید و ثروت از طریق معادلات ذهنی انجام میشود.
وی افزود: در دانشگاه استادی داشتیم که هرجلسه میگفت بچه ها حواستان باشد که شرکتهای آینده شرکتهایی هستند که یک نفر ونصفی به تمام جهان خدمات میدهند. یعنی یک نفر با سگش و لپ تاپش صبح مینشیند کار میکند و پول در میآورد پس شما هم باید ذهنتان را به اینسمت ببرید. در صورتیکه این اشتباه است چون اولا اینجور زندگی با واقعیت جهان جور در نمیآید در ثانی اگر هم جور دربیاید در چنین جهانی انسانیت هم رشد میکند یا نه؟ کار کردن با ابزار وسیلهای است برای ارتباط با محیط، ارتباط با محیط وسیلهای است برای ارتباط با واقعیت. انچه که نویسنده کتاب تاکید میکند آن است که به دلایل مختلف انسان هر روز ارتباطش با محیط اطرافش کم میشود و این کمشدن ارتباط با محیط به انسانیت انسان صدمه میزند و در راستای تکامل انسان نیست. چون در لاک فردیت خودش فرو میرود و نمیتواند آنچنان که باید حرکت کند.
سوهانی ادامه داد: در دوران اخیر تکنولوژی ما را وادار می کند که خیلی از کارهایی که می توانیم خودمان انجام دهیم را انجام ندهیم و به آن بسپاریم. مثلا یکسری از تعمیرات ماشین را بجای اینکه خودمان انجام دهیم خود ماشین پیغام می دهد که احتیاج به تعویض دارد و دروغ بزرگی که این نظام به ما می گوید این است که در وقت شما که مثل طلاست صرفه جویی شده است.
سپس مجری برنامه پرسید چرا فکر میکنید ما در نسبت با تکنولوژی از خود بیگانه میشویم و نسبتمان با جهان را از دست میدهیم بشر سالها وقت صرف کرده تا توانسته تکنیک و تکنولوژی را فراهم آورد؟
اینمستند ساز و مترجم در پاسخ گفت: اولا که منظور ما از تکنولوژی، تکنولوژی در معنای مطلق آن نیست. داستان ما جایی شروع می شود که تکنولوژی جایگاه مقدسی پیدا کرده و حد و حصر ندارد. یعنی کسی از خودش نمیپرسد که حرکت در اینمسیر تکنولوژیک حرکت خوبیست یا نه؟ مسئله نویسنده این است که از خودمان بپرسیم که هرچیزی که زندگی ما را سادهتر میکند ما را کاملتر هم میکند یا نه. یکی از تاکیدات نویسنده این است که در کمشدن ارتباط با محیط اطرافمان عاملیت کمتری پیدا میکنیم چون عاملیت خودمان را به نیروهای دیگری میسپاریم. در نتیجه اعتماد به نفسمان نسبت به تغییر در محیط را از دست میدهیم و این پایینآمدن اعتماد به نفس منجر به این میشود که به عنوان یکشهروند امر سیاسی برایمان به محاق برود و نهایتا هم نسبت به تغییرات دور و برمان هم حساس نمیشویم و یا اگر هم حساس شویم دیگر اعتماد بنفس تغییر نداریم.
سوهانی گفت: یکی از نتایج اینگونه زندگیکردن این است که دیگر کسی مستقیما از کار لذت نمیبرد چون در جهان سرمایهداری کار مساوی با پول شده است و فرد به جای لذت از کار از از اینکه میتواند با پول آن کار به تعطیلات و سفر برود لذت میبرد. نویسنده میگوید اگر کاری را انجام دهی که نتیجهاش را نتوانی ببینی، دیگر آن کار برایت معنا ندارد و از خود بیگانه میشوی. به عقیده متیو بی. کرافورد کاری لذتبخش است که بعدش بتوانی مورد قضاوت قرار بگیری چون وقتی قضاوت میشوی میتوانی خودت را احساس کنی و جایگاه خودت را در دنیا پیدا کنی.
این مترجم ادامه داد: چیزی که در این کتاب مطرح میشود بحث هنر، مهارت و کار است. در ادبیات فارسی هم در بیشتر مواقع هنر و مهارت به جای دیگر به کار میروند و وقتی فردوسی میگوید که هنر نزد ایرانیان است و بس خیلیها میگویند منظور فردوسی مهارت جنگ است. در واقع حرف نویسنده این است که برای اینکه بتوانی صاحب هنر شوی باید صاحب مهارت شوی و برای اینکه صاحب مهارت شوی باید نسبت به واقعیت چیزی که میخواهی با آن صاحب هنر شوی تسلیم شوی. یکی از راههای شناخت جهان استفاده از دست است درحالیکه این راه شناخت جهان در حال حذفشدن است و این به انسان آسیب میزند. امروز اگر به یک پدر و مادری بگویی که فرزندت را بفرست که یک مهارت یاد بگیرد ناراحت میشود چون کلا استفاده از دست برای کار در دوران مدرن تحقیر شده و حالا کتاب «فیلسوفی در تعمیرگاه» درباره این تحقیرشدن است. اینکه در دوران مدرن «ذهن» اصالت پیدا میکند و «دست» از دور خارج میشود. تحقیرشدن استفاده از دست یعنی وابستهشدن انسان و وابستهشدن انسان یعنی از بین رفتن روحیه مطالبهگری و طغیانگری انسان.
مترجم کتاب «فیلسوفی در تعمیرگاه» گفت: امروز ما در ایرانی زندگی میکنیم که به واسطه انقلاب اسلامی داعیه طرحی نو در اقتصاد، سیاست، اجتماع ... دارد و قرار است انقلاب اسلامی یکتمدن نوینی برپا کند. ما امروز بشدت درگیر مصرف گرایی هستیم وقتی یک ملتی تا حدی مصرفگراست که از چادر زنان تا کفن مردگان را خودش نمیتواند تولید کند، چگونه میتواند ادعای ایجاد تمدن نوین را داشته باشد؟ این ملت مواجهه با مسئله را تمرین و تغییر نکرده است. ما هر روز داریم بیشتر مصرفکننده میشویم و ملت مصرفکننده نمیتواند تغییر کند.
سوهانی در بخش معرفی یک کتاب، اثری از مرتضی فرهادی معرفی کرد و گفت: کتابی که میخواهم معرفی کنم کتاب انسانشناسی یاریگری مرتضی فرهادی است. که در این کتاب اقای فرهادی اینگزاره که گفته میشود انسان اگر بخواهد پیشرفت کند، باید رقابت کند چون براساس وضع طبیعی، انسانها همواره در حال نزاع برای بقا هستند را رد میکند و میگوید اتفاقا اصالت و بقای انسان در یاریگری است و نه رقابت.
وی در پایان گفت: انتخاب کار خیلی موضوع مهمی در زندگی ماست چون بیشترین زمان زندگی ما را به خودش اختصاص میدهد. متاسفانه امروز ما در انتخاب کارمان دچار اعوجاجهای فکری هستیم. کسی که کتاب «فیلسوفی در تعمیرگاه» را بخواند برایش معنای کار و ارزش آن روشنتر میشود.
در ادامه این برنامه محمد ملاعباسی درباره مهارتها و تجربههایی سخن گفت که در کتاب خواندن کمکمان میکند و گفت: در کتاب خواندن تله ای با عنوان «تله جملات قصار» وجود دارد که براساس این تله وقتی به یک جمله خیلی جالب می رسیم همه حواس ما پرت آن جمله میشود و دیگر به قبل و بعد آن جمله توجه نمیکنیم. در واقع به یکجمله قصار میرسیم بیشتر درگیر حال و احوال خودمان میشویم. برای رهای از اینتله باید نسبت به تله این جملات قصار آگاه باشیم و هرکاری که لازم است برای این است یادمان بماند برایش انجام دهیم مثل خط کشیدن زیر آن یا با اشتراک گذاشتن با فرد دیگر تا بعد که برگشتیم سراغ کتاب حواسمان باشد میزان قدرت جمله قصار را کم کنیم و بتوانیم روند استدلالی کتاب را ادامه دهیم.
تحلیلی از محمدجواد استادی به بهانه نماهنگ دهه هشتادیها
آشوب عرفیسازی
عقل که در نگاه اسلامی جایگاهی والا داشته و از آن به رسول باطنی یاد میشود، همواره چون قطبنمایی راهنمای حرکت انسان و جوامع انسانی بوده و میباشد. آموزههای اسلامی همواره بر اتخاذ رویکردهای عقلانی و حرکت در پرگاره خرد و خردورزی تأکید داشتهاند. بر این بنیاد روشن است که هماهنگی زیست با دگرگونیهای جهان، امری منطقی است. مروری بر تاریخ اسلام و سرزمینهای اسلامی نشان میدهد که هرگاه جامعه بر مدار عقل دینی حرکت کرده از مواهب و دستاوردهای حاصل زمانه خویش بهره بایسته را برده است. اساسا تمدن اسلامی بر همین بنیاد حرکت کرده و روزآمدی و زمانشناسی، اصلی خدشهناپذیر بوده است. هرچند بسیاری کوشش کرده و میکنند تا اسلام را به طور مبنایی با دگرگونیهای روبهجلو و استفاده از فناوری و ابزارهای برآمده از زمانه ناسازگار نشان دهند. متهم کردن بخشهای بزرگی از جریانهای دینی به بنیادگرایی بر همین اساس صورت گرفته است.
متأسفانه برخی از جریانهای اسلامی برای گریز از این برچسبها به گردابهای خطرناکی چون عرفیسازی سقوط میکنند که آسیبهایی جبرانناپذیر برای جامعه اسلامی به همراه خواهد داشت. پنداره «عرفیسازی» به دلیل بسامد معنایی گسترده و برداشتهای گوناگون، زمینهای فراهم برای بروز خوانشهای خودخوانده و بهاصطلاح امروزین و هماهنگ با نیازهای انسان اینجهانی است و آسیب از همین روزنه آغاز میگردد.
عرفی شدن که برگردان «سکولاریزاسیون» برداشت میگردد، حاصل دگرگونی در گرایش انسان برای رسیدن به غایت است. انسان الهی همواره در گذرگاه زیست زمینی خویش، میل اتصال به مبدأ خویش داشته و مسیر او بر پایه این رویکرد الهی تنظیم میگردد. ولی پس از استوار شدن نگاه پررنگ مادیگرایانه پس از رنسانس و صنعتی شدن، این رویکرد در تناقض با اهداف مادی جهان تازه قرار گرفت. انسانِ اینجهانی با بهرهگیری از فرایند عرفیسازی و با دگرگونی «میل به غایت» به سطح نازل و تقلیل یافته وجود زمینی و مادی، کوشید تا مشکل خویش را بر طرف سازد. پس عرفیسازی تقلیل زیست الهی به زیست مادی و نازل مادی است.
آنچه باید بدان توجه کرد این نکته ضروری است که عرفیسازی با پنداره «لائیسم» برابر نبوده و یکی دانستن آنها نادرست است. موضوعی که زمینه برجسته شدن عرفیسازی را فراهم میآورد همین نقطه تفاوت است. چه آنکه لاییسم بهطور بنیادین به ضدیت با دین میپردازد ولی عرفیسازی ادعای دشمنی با دین را ندارد بلکه دو روش را برای حذف دین در پیش میگیرد و به همین خاطر بسیار خطرناک است. عرفیسازی، یا کوشش میکند تا دین را از پهنههای جاری زیست حذف کند و فاصله میان این دو دامنه را مشخصاً حفظ کند و یا اینکه در فرهنگهایی که بنیادی دینی دارد و حضور دین پررنگ و قدرتمند است، به نام خوانشهای متناسب با جهان معاصر، دین را بهگونهای که فاقد کارآمدی بنیادین خود شود ترسیم کنند.
ایده عرفیسازی بر این توهم شکل میگیرد که زمینه و سویه عقلانی دین کمرنگ است و نمیتواند برای پهنههای واقعی زندگی پیشنهادی ارائه کند. بهمرور زمان و با پررنگ شدن سویههای ابزاری زندگی، کوششها بهسوی ارائه جلوه دیگری از عقلانیت یا همان خردورزی معاصر جهت میگیرد. راسیونالیزم طرح شده و مسئله اصالت عقل در برابر اصالت ایمان و مؤلفههای برآمده از آن همچون عقل دینی نمود و بروز مییابد. این خردگرایی در ایران بهویژه با تقویت برخی مشربهای فلسفی وارداتی در برابر ومخالفت با رویکردی قرار میگیرد که به آیات و روایات دینی اصالت داده و مبنا و الگوی جامعه اسلامی را تعالیم برآمده از آموزههای والاگوهر الهی میداند. راسیونالیزم در ایران ریشه و زمینهای برای کنار زدن رویکردهای اصیل دینی و در نهایت عرفی شدن میگردد. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، نظام حاکم و روشنفکران تمرکز خویش را بر تفکیک دین و عرصههای زیستی قرار دادند. ایشان میکوشیدند که بهمرور زمان و در روندی که برای جامعه چندان آشکار نباشد و واکنش احتمالی ایشان را به همراه نداشته باشد، چهره دین در جامعه را به زمینهای فردی و تنها مناسکی بدل سازند. ولی پس از پیروزی انقلاب و با حاکم شدن نگره اسلامی، رویکرد مستقیم جداسازی دین و زندگی دیگر امکانپذیر نبود. به همین خاطر جریان عرفیسازی نسخهای بومی از خود را نمایان ساخت. در این نسخه جدید بهجای جداسازی دین و زندگی جاری، کوشش گردید تا اهداف و آرمانهای فنسالارانه با فرآوری و گسترش تفسیرهای خودساخته از مبانی دینی مشروعیت یابند. آشکار است که این روند، هدفمند و با برنامهریزی بخشی از جریانهای مشخص که میتوان از ایشان به نواندیشان دینی یاد کرد آغاز شد. هرچند در ادامه نظریهسازی این نواندیشان و نمود چهره نوسازه از دین، برخی از دینمداران سست بنیاد و فاقد بنیادهای ژرف اعتقادی، شیفته تلألوء این تفسیر نوین گشته و بهخودیخود زمینه توسعه و پیادهسازی آن در جامعه را فراهم آوردند.
خوانش مادی از دین توسط مادیگرایان در الهیات مسیحی (به دلیل دگرگونیهای الهیات مسیحی معاصر و دور شدن از اصول بنیادین و راستین آن) در جهان غرب شکل گرفت، ولی الهیات اسلامی که از پایه با توجه به جوهره ویژهاش با رویکردهای مادیگریانه و غیر وحیانی در تضاد است اجازه اینگونه دگرگونیها را نمیدهد. ازاینروی نواندیشان دینی کوشیدند تا با دگرگونی در نوع پردازش دین (سست ساختن فقه و رویکردهای اصیل اجتهادی) خوانشهای مورد نظر خویش و هماهنگ با روند جهانیسازی و جهان مدرن را ارائه نمایند. این رویکرد پس از انقلاب با توجیه نواندیشان دینی نظری گردید و بلافاصله از سوی جریانهای توسعهخواه و با شعار سازندگی نهادینه گردید. دیدگاههایی چون نظریات «دانیل لرنر» بر پایه لزوم شهری شدن و جامعه مشارکتی برای تحقق توسعه، همچون آرمانی مبنای حرکت این جریان قرار گرفت. درک کممایه نواندیشان دینی از دین موجب گردید تا سنتهای دینی از سوی این جریان، مانعی برای تحقق توسعه فرض شود و در نتیجه عرفیسازی با سرعت بیشتری پیگیری گردد.
بسیاری از آیینها و کنشهای اجتماعی برآمده از دین، بهویژه در سالهای اخیر تحت تأثیر این رویکرد در شرف تغییراتی بنیادین قرارگرفت. حقیقت آن است که کنشها و آیینها، فرمهایی برآمده از معنی هستند. در فرایند زمان، دین و معارف دینی به قالبهای محسوسی بدل میشوند که در واقع برونداد بیرونی همان معانی انگاشته میشوند. در جریان عرفیسازی یکی از بزرگترین تحولات در دامنه فرمهای آیینی و دینی رخ میدهد. با توجه به اهمیت این فرمها و ریشهداری آنها در میان مردم، به جای رویکرد حذفی، استحاله شدن در فرایند عرفیسازی مد نظر قرار میگیرد. بر این اساس بسیاری از آیینهایی چون عزاداری بدون در نظر گرفتن رابطه معنایی و فرمی، دستخوش دگرگونی میگردند.
در روزهای اخیر نمایش ویدئو کلیپی با نام «دهه هشتادیها» با موضوعیت مسئله امام حسین (ع) در قالب و شیوهای متفاوت واکنشهای گوناگونی را برانگیخته است. شاید این نمونه خوبی برای ترسیم نفوذ جریان عرفیسازی باشد. سازندگان این اثر فراموش میکنند که فرم برآمده از محتوا است و نمیتوان به استناد روزآمدی و بر پایه فرمهای برآمده از جهان مادی و حتی مورد خوشایند مخاطب هر معنایی را منتقل ساخت. اینان با دگرگونی و دخالت در این رابطه فرم-معنا، اساساً روند را وارونه کرده و کارآمدی را به ناکارآمدی بدل ساختهاند. هنر آن است که محتوا، مضمون و درونمایه متناسب با نیاز و ذائقه مخاطب و ویژگیهای او به فرمهای محسوس بدل شود. کارآزمودگان جهان رسانه و ارتباطات به خوبی میدانند که رابطه میان ظرف و مظروف تعیین کننده خواهد بود و هر نوع بر هم خوردن توازن میان این دو، معنا را دچار بحران میسازد. به عنوان مثال برای طرح یک مضمون محتوایی در قالب رسانه، در میان انواع قالبهای تصویری کدام را برای طرح مضمون انتخاب میکنیم. آیا تناسب میان این دو لازم نیست؟نماهنگ دهه هشتادیها، نشانهای از نفوذ فرمگرایی و اصالت ابزار و قالب و چیرگی آنها بر معناگرایی است. عرفیسازی مفاهیم و مضامین دینی و مناسکی، خطری بسیار جبرانناپذیر خواهد بود. این گرایشها بهمرور زمان باعث خواهد شد تا عناصر دینی با رویکرد امروزیسازی به گونهای بازتولید شوند که هسته و عصاره دین را کمرنگ سازند. مسلمانان باید به دقت نسبت به این خطر هوشیار باشند و در دام توطئهای که بهویژه در صدسال اخیر در حال جدیتر شدن است قرار نگیرند. دشمنان تفکر اسلامی به خوبی دریافتهاند که به جای برخورد مستقیم و دین باید با عرفیسازی مقولات دینی به مبارزه با دین بپردازند.
در پایان تأکید میگردد که اسلام در مقابله با مسئله روزآمدی و بهره وری از فناوری نیست، بلکه چنانچه اشاره شد تهی کردن مقولات زندگی از معنا به بهانه مدرنسازی و روزآمدی خطر پیش رو است، که با درایت و آیندهنگری و تقویت سنتهای دینی بر طرف خواهد شد.
توسط نشر نو؛
کتاب «ماجراجویی در فلسفه برای دختران و پسران بلندپرواز» چاپ شد
کتاب «ماجراجویی در فلسفه برای دختران و پسران بلندپرواز» نوشته بِرندن اودانوهو بهتازگی با ترجمه شهابالدین عباسی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است.
نسخه اصلی اینکتاب مصور سال ۲۰۱۸ توسط انتشارات گیل در شهر دوبلین منتشر شده و تصویرگری آن به عهده پائولا مگلوین انجام شده است. نشر نو پیش از اینکتاب، «داستانهای خوب برای دختران بلندپرواز»، «داستانهای خوب برای دختران بلندپرواز ۲»، «داستانهای خوب برای پسران بلندپرواز»، «داستانهای خوب برای کودکان بلندپرواز (قصههای واقعی دختران و پسرانی که با ایستادگی به اوج رسیدند)» و «ایدههای بزرگ برای دختران و پسران بلندپرواز» را منتشر کرده است.
برندن اودانوهو نویسنده اینکتاب، فارغالتحصیل رشته فلسفه و اقتصاد در دانشگاه ملی ایرلند است. او مدرک کارشناسی ارشد و دکترای خود را هم از کالج دانشگاهی دوبلین گرفت. سپس به تدریس فلسفه در کالج دانشگاهی دوبلین و کالج دانشگاهی کورک ایرلند پرداخت. او کتاب «بوطیقای بازگشت به خانه» و ویراستاری آثار ماریارتی: آمادهشدن برای آغاز بهار را نیز در کارنامه دارد. پائولا مگلوین نیز بهعنوان تصویرگر کتاب، یکایرلندی و هموطن نویسنده است.
اودانوهو پیش از شروع متن اصلی کتاب، در یکصفحه تحت عنوان «فلسفه چیست؟» مقدمه کوتاهی برای کتابش نوشته در آن، گفته ماجراجویی در قلب فلسفه نهفته است. چون اگر انسان آماده حرکت شود و سفر اکتشافی برای رسیدن به خردمندی را شروع کند، نمیشود سر از کجا درمیآورد و هرگز نمیشود مطمئن بود به مقصد دلخواهش برسد. او به مخاطبان کتابش میگوید باید همانطور که بر نقشههایی که متفکران بزرگ تهیه کردهاند تکیه میکنند، نقشه راه خودشان را هم خلق کنند. به اینترتیب کتاب پیشرو در ترسیم ایننقشه به مخاطبش کمک میکند؛ با اینرویکرد که مخاطب را ترغیب کند ماجراجویی بزرگ خودش را در فلسفه شروع کند. برای اینکار هم از داستان، پرسش و اندیشه بهره گرفته شده است.
کتاب پیشرو، ۳ بخش اصلی دارد که عبارتاند از «قدمگذاشتن در دل ناشناختهها»، «کشف ردپاهای جدید اندیشه» و «بازگشت به خانه برای شروع دوباره» و هرکدام از اینبخشها، ۹ فصل یا شماره را شامل میشوند. در بخش اول، مخاطب با ۹ فصل روبرو میشود که عبارتاند از: «شماره یک/ شگفتی»، «شماره دو/ پرسش»، «شماره سه/ شجاعت»، «شماره چهار/ رویابینی»، «شماره پنج/ بیداری از خواب»، «شماره شش/ واقعیت»، «شماره هفت/ من کجا هستم؟»، «شماره هشت/ جدایی از حیوانات» و «شماره نه/یادآوری».
یک قهرمان متفاوت، انسان چیست؟، ثروت، سیاست، علم به خوب و بد، هوش مصنوعی (AI)، معرفت، غذای فکر، موسیقی هم عنوان ۹ فصل دومینبخش کتاب هستند. در بخش سوم هم مخاطب با این ۹ فصل روبرو میشود: نشستن (ذاذِن)، مردمی همنوا با طبیعت، هنر نقاشی، عدم، فراسوی تفکر، غلبه بر خویشتن، دیدن، بازگشت حیوانات، ماجراجویی از خانه تا زمین.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
وقتی که فهم دینی از چیستی وجود انسان را مد نظر قرار میدهیم، این پرسش فلسفی که «انسان چیست؟» همچنان سر جای خود باقی میماند، چون خیلی از فیلسوفان پیرو فهم دینی از ماهیت انسان نیستند.
براساس برخی دیدگاههای فلسفی، مثل [برداشتی از] دیدگاه ارسطو، چیزی به نام نفس نامیرا وجود ندارد. ارسطو میگوید بهترین توصیف انسان این است که انسان حیوانی خردمند است. در نظر بعضی از فلاسفه اینکه خودمان را حیوانی خردمند بدانیم به ما امکان میدهد که ویژگیهای خاص انسان را توضیح بدهیم؛ ویژگیهایی که موجودات دیگر از آنها بیبهرهاند. فیلسوفان همچنین گفتهاند که انسانها علاوه بر داشتن بدن جسمانی و توانایی تعقل، بنابر طبیعتشان عاشق، حسود، خشن، اجتماعی، آزاد، سیاسی، مبتکر و دنبالکننده نفع شخصیاند؛ انسانها میتوانند سخن بگویند و بخندند.
اما چگونه میشود فهمید که انسان چیست؟ برای فیلسوفی که رد پای افلاطون را دنبال میکند، پاسخ در این است که باید از دنیایی که میبینید فراتر بروید و بینش جهان حقیقی مُثُل را به دست بیاورید. از این راه است که سر در میآورید سرشت انسانی شما چیست و چه ویژگیهایی دارد (صفحه ۶۴ را ببینید). در نظر فیلسوفان دیگری مثل ارسطو چیزی به نام عالم مُثُل وجود ندارد _ به جای آن باید خود و دنیای روزمرهتان را بررسی کنید و از این راه حقیقتِ وجود خود را کشف کنید.
همچنین ممکن است که هیچوقت ذات انسانیتان را کشف نکنید، چون هر جستوجویی بینتیجه است. نیچه در جایی وجود انسان را اینطور توصیف میکند: «حیوان نامُتعیّن». معنی این حرف این است که سرشت شما نامشخصتر و تغییرپذیرتر از هر حیوان دیگری است. بنابراین فایده زیادی ندارد که ادعا کنیم سرشت انسان ذاتی ثابت دارد.
نویسنده انگلیسی سِر تامس براون، مطابق با نگرش باز نیچه درباره انسان میگوید: «ما آن پاره جسور و پرماجرای طبیعت هستیم.»
اینکتاب با ۳۳۵ صفحه مصور رنگی، شمارگان ۲ هزار و ۲۰۰ نسخه و قیمت ۱۵۰ هزار تومان منتشر شده است.
یدالله کابلی – استاد خوشنویسی:
آثار جوانان خوشنویس به موزههای خارج از کشور می رود
یدالله کابلی، استاد خوشنویسی گفت: زیربنای هنر خوشنویسی همواره شعر و ادب و فضیلت و عرفان بوده است. خوشنویسی به عنوان هنر ملی و دیرینه نقش مهمی در زندگی ما ایرانی ها دارد. از نوشتن روزمره گرفته تا نوشتن هنری همواره با آن سر و کار داریم. خانواده هایی که در خارج از کشور هستند متوجه هستند که خوشنویسی هنر زیبا، معنوی و ریشه ای نیاکان ما است این توجه را دارند که وقت با بچه های خود فارسی حرف می زنند چیزی به عنوان خط فارسی را هم باید به آن ها یاد بدهند. آن ها در دوران بزرگسالی این نیاز را حس می کنند و حسرت می خورند که چرا در سنین کوچک تر خط فارسی را پی نگرفتند.
او درباره قدمت خوشنویسی در کشور تصریح کرد: هنر خوشنویسی را باید به عنوان هنری دیرینه که بیش از ۱۴۰۰ سال قدمت دارد دانست؛ این هنر رسالتی دارد که باعث شده در حفظ مفاهیم سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نقش موثری ایفا کند. آثار هنرمندان ایرانی در موزه های معتبر دنیا به عنوان هنر معتبر ایرانی وجود دارد و جایی نیست که اسم ایرانی باشد ولی هنر خوشنویسی نباشد.
کابلی که مهمان برنامه «شب نشینی» بود، افزود: این آثار در موزه های خارج از کشور به شکل کتاب آرایههای معجز گونه و کتیبههای موجود در ابنیه های تاریخی و اسلامی دارد ریشه در جان و سرشت مردم ایران دارد و هرجا رفته اند آن را با خود برده اند و بسیاری از خانواده ها با دقت و توجه به این هنر نگاه می کنند. در همه ایالت های فرهنگی امریکا اروپا و آسیا نمایشگاه داشتم و می دیدم که چقدر خانه های ایرانی به این تابلوهای خوشنویسی مزین شده است و این ارتباط خانواده های ایرانی روی فرزندان هم تاثیر می گذارد.
وی بیان کرد: هنر خوشنویسی در کشورهای اسلامی با عنوان خوشنویسی و در کشورهای اروپایی به عنوان کالیگرافی شناخته می شود و در همه کشورها از اعتبار یکسانی برخوردار است اما ایران به عنوان سرزمینی که محل پیدایش ۷ قلم خوشنویسی متعبر و ارزشمند بوده مظهر خوشنویسی جهان محسوب می شود. در موزه های خوشنویسی جهان که سفر کنیم می بینیم که حتی در کشورهای امریکایی آثار بسیاری از خط های دوره صفویه وجود دارد. در مصر مجموعه آثار ایران ۷۶۰ صفحه است اگر در هر صفحه ۳ اثر معرفی شده باشد ۲۰۰۰ اثر ایرانی در این مجموعه معرفی شده است در شبه جزیره هند ۱۷ هزار جلد کتاب خوشنویسی وجود دارد این عظمت و گستره را در هیچ کشوری شاهد نیستیم دلیل آن این است که خوشنویسی ایرانی همواره با شعر و ادب و فضیلت آمیخته بوده و با معنا همراه بوده است خوشنویسان هم اهل معنا بوده اند و خودشان گاهی شعر می ساخته اند و می نوشته اند.
این هنرمند خوشنویس ایرانی اظهار کرد: هنرمندان خوشنویسی در ایران مثل خورشیدهایی در قله های درخشان طلوع کردند و غروبی نداشتند و باعث شدند این خط همواره تاریخ مانا باشد. کار عملی خوشنویسان بزرگ تبدیل به گنجینه های بسیار گرانقدر شده است که در موزه های سراسر دنیا یافت می شود. در یک نمایشگاه بین المللی که حضور یافتم از ۵۶ کشور آمده بودند و جایگاه خوشنویسی ایران را به وضوح می دیدم که قابل قیاس است. همین امروز هم در انجمن خوشنویسان ایران که میراث دار این هنر دیرینه هستیم علاوه بر اساتید مجرب، جوانانی را داریم که به قدری رشد کرده اند که جایگاهشان در این هنر معادل دوره های بزرگ و آثار فاخر است. یک جوان ۲۵ ساله آثارش از سن خودش بیشتر رشد کرده و می تواند در جشنواره های جهانی بدرخشد. در سال ۹۸ که جشنواره بزرگ خوشنویسی بود ۲۵ درصد جوایز را ایرانیان بردند.
کابلی گفت: در داخل کشور کم توجهی ها به نسل جوان وجود داشته است که باعث شده جوانان آثارشان را برای بیرون از مرزهای کشور تولید کنند؛ درست است که به این وسیله در بازارهای جهانی جایگاه خوبی پیدا کرده ایم اما از این نظر که آثار جوانان این مرز و بوم به موزه های خارج از کشور می رود جای تاسف است.
وی تصریح کرد: به طور کلی فضای فرهنگی هنری با کسادی و کم عنایتی به نسل جوان رو به رو است؛ از سیاست های کلان باید گله کرد البته جوانان بدون منت کار می کنند و به ذات پاک و هوش و غرور خود نگاه می کنند اما اگر تشویق ها و توجه ها بیشتر باشد هنرمند هم انگیزه بیشتری می گیرد. در دنیای هنر چیزی که موجب استمرار هنر می شود اثری است که نبوغ در آن باشد نه کپی کردن. جوانان در عرصه هنر خوشنویسی صاحب نبوغ هستند و میانگین سن نبوغ جوانان ما در ۳۰ سالگی است.
استاد خوشنویس کشور درباره شیوه تمییز دادن آثار استادان خوشنویسی مختلف از همدیگر بیان کرد: حرف نون چون دو دور در قسمت آغاز و پایان دارد و نقطه در وسط دور قرار می گیرد همان دور را برخی از اساتید کم و زیاد می کنند و این تفاوت خط اساتید را مشخص می کند. وقتی کسی برای خودش سبک ایجاد کرد و از اساتیدش تقلید نکرد می توان آن را از دیگر خط ها تشخیص داد.
برنامه «شب نشینی» از دوشنبه تا جمعه هر هفته ساعت ۲۳:۳۰ به وقت تهران و ۲۱ به وقت وین بر روی آنتن شبکه جهانی جام جم می رود.
محمد سلوکی و عبدالرضا امیراحمدی مجریانی هستند که هر کدام در شبهای مختلف برای مخاطبان فارسی زبان سراسر دنیا «شب نشینی» را اجرا می کنند و تهیه کنندگان این برنامه نیز کاوه امیری جاوید و یوسف بچاری هستند. اطلاعات بیشتر درباره «شب نشینی» و مهمان های برنامه هر روز در صفحه اینستاگرامی @shabneshini.irani بارگذاری می شود.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9591/29118/100054
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9591/29118/100055
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9591/29118/100056
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9591/29118/100057
|
عناوین این صفحه
- ماجرای فیلسوفی در تعمیرگاه و فرهنگستان زبان در عصر پهلوی
- تحلیلی از محمدجواد استادی به بهانه نماهنگ دهه هشتادیها
- کتاب «ماجراجویی در فلسفه برای دختران و پسران بلندپرواز» چاپ شد
- آثار جوانان خوشنویس به موزههای خارج از کشور می رود