|
به مناسبت روز شعر و ادب فارسی
شهریار حلقه وصل محکم بین آذربایجان و ایران
سجاد تنها در یادداشتی به دیدگاه رهبر معظم انقلاب نسبت به شاعر امروز شهریار پرداخته است که در ادامه با هم میخوانیم:
سرزمینها و تمدنهای معدودی در طول تاریخ و در پهنه جغرافیا این نعمت را داشتهاند که نامشان به نام یک هنر گره بخورد. نام آلمان، با موسیقی پیوندی جاودان دارد؛ مشاهیری چون باخ، بتهوون، شوبرت، شوپن و دیگر موسیقیدانان اسطورهای آلمانی نام این خطه را باهنر موسیقی پیوند زدهاند. فرانسه و روسیه، با تمام قرابتهایی که این دو فرهنگ باهم دارند، هر دو بیشترین سهم از تاریخ رماننویسی را به نام خود زدهاند.
سینما در غرب رشد کرد اما در شعر، در تمام جهان شاعری یارای آن ندارد که به گردپای ایرانیان برسد. از این جمله نباید چندان برداشت ملیگرایانه داشت، یک سری زمینههای تاریخی و جغرافیایی لاجرم امکاناتی برای یک فرهنگ فراهم میآورد؛ چنانکه برای آلمان و روسیه و فرانسه و آمریکا فراهم آورد و برای ایران بهنوعی دیگر. اما مهم آن است که بدانیم شعر برای ایران همچون هالیوود برای ایالاتمتحده یا موسیقی کلاسیک برای آلمان یا رمان برای روسیه و فرانسه است.
چندان هم نباید غصه این را خورد که از دوران اوج شعرای ما قرنها میگذرد. هر هنری یک دوران اوج و افول دارد. مگر مثل هوگو یا داستایوسکی دوباره آمده و یا دوباره میآید؟ خیلی مسائل باید دستبهدست هم دهد تا هنرمندی نابغه سر برآورد. تا قلهای به آسمان سر برکشد؛ دامنههای فراوان باید در طول سالها گرد بیایند.
به هر رو شعر در خون مردم این سرزمین است. زندگی هر ایرانی با شعر آغاز خواهد شد و کودک در گهواره انواع لالاییهای شعرگونه میشنود تا با شعر انس بگیرد و پس از مرگ آرایه مزارش شعری نوشته میشود. شعر زبان آئینی مردم است و پل ارتباطی آنان با مقدسات که همین یک فقره، گویای اهمیت پاسداری از حریم این عنصر اعجازانگیز را روشن خواهد کرد و به همین مبنا بیست و هفتم شهریورماه مصادف با سالروز درگذشت محمدحسین بهجت تبریزی، متخلص به شهریار بهعنوان روز ملی شعر و ادب فارسی معرفیشده است.
شهریار یکی از شاعران متعدد و فراوانی است که دل از سیدعلی خامنه ای رهبر انقلاب برده و رهبر اهلدل و ادبدوست ما از او با عنوان «حکیم» یادکردهاند. نگاه خامنهای حکیم به شعر را میتوان از همین لقبی که ایشان به شهریار داده دریافت: او شعر را جلوهای از حکمت میداند همچون امام روحالله که «لسان شعر» را «بالاترین لسان» میدانست. گفتیم رهبر انقلاب به طیف گستردهای از شعرای معاصر علاقه دارند، از ملکالشعرای بهار گرفته تا پروین اعتصامی، از امیری فیروزکوهی گرفته تا اخوان و شفیعی کدکنی. اما در اردیبهشت سال ۱۳۷۷ حضرت آیتالله خامنهای دیداری با جوانان داشتند که در آن جلسه یکی از جوانان از ایشان میپرسد: از بین شعرای معاصر، آثار کدامیک را بیشتر مطالعه کردهاید و به او علاقه دارید؟ معظم له در پاسخ میفرمایند که در هر قالب شعری به چند نفر علاقه دارند و در غزل از سه نفر نام میبرند که یکی از آنها، «شهریار» است.
ایشان میفرمایند: از شعر شهریار خیلی خوشم میآمد و با ایشان هم آشنا بودم. البته منبعد از انقلاب با ایشان آشنا شدم، قبل از انقلاب هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشتیم.»
شهریار شعر معاصر
اگر بنا باشد در جریان شعر معاصر تنها دو سه نفر را بهعنوان شعرای شاخص نام ببریم؛ یکی از آنها مرحوم شهریار خواهد بود. شهریار شاعر غزل است و این در دورانی که دوران سیطره شعر نو بود، موجب زنده ماندن قالب غزل که قالب غالب شعری فارسی است میشد. بهطوریکه مهدی اخوان ثالث که جاهطلبی خاصی در حیطه شعر دارد، در غزل به شهریار ادای دین میکند. او در پایان غزلی میآورد:
امید بنده ترکی غزلسرا است که گوید:
«نوشتم این غزل نغز باسواد دو دیده»
مصرع دوم این بیت مطلع غزلی است زیبا و جاندار از شهریار:
نوشتم این غزل نغز باسواد دو دیده
که بلکه رام غزل گردیای غزال رمیده
باید گفت غزلسرا بودن در این دوره نشان میدهد که یک نفر بهراستی شاعر است. قرنها است غزل پرطرفدارترین قالب شعری بوده و غزلسرایی از پس تمامی دورانهایی که بر غزل گذشته آنهم به شیوهای که شعرت بوی کهنگی ندهد، نشان از احساس حقیقی و خلاقیت شاعرانه بالا دارد. اما شهریار ویژگی خاص دیگری نیز دارد. او با حفظ سمت یکی از برترین غزلسرایان معاصر، یک شاعر آبینی بهتماممعنا است. شهریار شاعری نیست که در گوشهای از دیوانش بتوان یک عرض ارادت به ساحت معصومین یافت و به آن دلخوش بود؛ بلکه «علیای همای رحمت» شهریار در مدح امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه، در ذهن ایرانیان همتای «باز این چه شورش است» محتشم در رثای سیدالشهدا علیهالسلام است. همین یک غزل کافی است تا بدانیم چرا رهبر انقلاب شهریار را حکیم خوانده. شهریار در این غزل میگوید:
بهجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را…؟
این چه معرفتی است که نگاهی اینچنین بلند را به واقعه کربلا میسازد؟ جدا از لطف لفظی این بیت که «علم» را چقدر دلچسب با «عالم» همنشین کرده؛ این بیت به لحاظ معنایی نیز حیرتانگیز است. شهریار کربلا را معجزهای میداند که از بستر آن انسانهایی چنان اوجی گرفتند که بر طاق این عالم نصب شدند. پشت این بیت حرفها خوابیده که معلوم نیست شهریار آنها را در کدام حوزه علمیه فراگرفته؛ هرچند شعرا محصل حوزه عشقاند. کیفیت و کمیت اشعار آئینی در آثار شهریار بهاندازهای است که میتوان او را بدون تردید شاعر آئینی خواند. اشعاری نوآیین و بدیع که هنوز ورد زبان عاشقان اهلبیت است:
یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی
بابی انت و امّی
گویا هیچ نه همّی به دلم بوده، نه غمّی
بابی انت و امّی
تو که از مرگ و حیات، اینهمه فخری و مباهات
علیای قبله حاجات
گویی آن دزد شقی تیغ نیالوده به سمّی
بابی انت و امّی
گویی آن فاجعهی دشت بلا هیچ نبوده است
درِ این غم نگشوده است
شهریار آذریزبان است و این ویژگی نیز به اهمیت او میافزاید. زمانی که دشمن آرزو دارد شعله بیجان پانترکیسم و نژادپرستی و جداییطلبی جانی بگیرد، شهریار حلقه وصل محکمی است بین آذربایجان و ایران.
او با شاعران بزرگ معاصر نیز رفاقتی تنگاتنگ دارد چنانکه استاد هوشنگ ابتهاج در وصف رابطه خود با شهریار در کتاب پیر پرنیاناندیش که درواقع مصاحبههای اوست، میگوید: «دوستی من با شهریار در حد دوستی نبود، عشق هم اگر بگیم، کمه… واقعاً هم اون نسبت به من و هم من نسبت به او چنین احساسی داشتیم، ولی حالا که نگاه میکنم میبینم که من خیلی صادقانهتر و بیغل و غشتر اونو دوست داشتم، بیهیچ توقعی اونو دوست داشتم.»
شهریار در نگاه رهبر شعریار
اصغر فردی یکی از شاگردان استاد شهریار که از شعردوستان تبریز بود و آثاری همچون «دیوان صافی تبریزی»، «شهریار و انقلاب» و «تبریزیات» از خود به یادگار گذاشت، در باب مراودات رهبر انقلاب با شهریار آورده: «حضرت آیتالله خامنهای طبق اظهارات خود و با توجه به ذوق ادبیشان، از اوایل جوانی و دوران تحصیل در مشهد مقدس با آثار مرحوم استاد حکیم شهریار آشنایی داشتهاند. نخست اینکه شهریار در سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ که دوران تبعید خود را در خراسان سپری میکردند، با أجلّه شاعران خراسان مانند مرحوم نوید، محمود فرخ، گلشن آزادی و غیره معاشر بودند. از همین جهت است که مراودات آیتالله خامنهای بااعاظم شعرای مشهد که خود از مداومان انجمنهای شاخص ادبی مشهد بودند، مزید بر آشنایی ایشان با احوال و آثار شهریار میشد. یکبار معظمله در دوران ریاستجمهوری فرمودند که حین فراغت از دراسات و مباحثات، گاه کنار حوض مدرسه علمیه مشهد اشعاری از شهریار مخصوصاً «علی ای همای رحمت» را، با خود زمزمه میکردهاند.»
در کتاب «شهریار در نگاه حضرت آیتالله خامنهای» آمده است که اولین باری که استاد شهریار با آیتالله خامنهای آشنا میشود، زمانی است که ایشان بهعنوان امامجمعه تهران منصوب میشوند. شهریار به اطرافیانش توصیهای رندانه دارد که اگر خطیب آقای خامنهای باشد، نماز جمعه واجب میشود. او فقط به دیدن و شنیدن خطبهها کفایت نمیکند و عاشق دیدن نمازهای ایشان است. به یکی از دوستانش دراینباره میگوید: «همه زیباییها و شرایط کمال در ایشان مجتمع است و نماز ایشان، جشنوارهای از شیواییها است. امامجمعهای که صدایی با این گرمی و بمی و گیرایی دارد، فصاحت و بلاغتی چندین، جزالت و سلاست بیانی چندان، لهجه و رعایت قواعد تجویدی در قرائت خطبه عربی هم مزید بر اینها، و شگفتتر اینکه نماز را به آوازی دلاویز در مقامات میخوانند. این میشود مجموعه زیباییها و مجمعه گلها. نماز با این شرایط میشود احلی من العسل.»
استاد شهریار که از ورود آیتالله خامنهای در شعر و شاعری و تبحر ادبی ایشان مطلع میشود، شعرهای خود را برای معظم له میفرستد و ارادت خود را به نحوی به ایشان ابراز میکند. این ارتباطات، به تماسهای تلفنی هم میکشد و در سال ۱۳۶۶ دیدار حضوری در تبریز حاصل میشود. اواخر تیرماه سال ۶۶ حضرت آیتالله خامنهای بهعنوان رئیسجمهور به استان آذربایجان شرقی سفر میکنند. ایشان در دیدار خود با شعرا در محل استانداری زمانی که خبر از ورود استاد شهریار را میدهند با ورود استاد شهریار از جا برمیخیزند و بعد از سلام و علیک، یکدیگر را عاشقانه در آغوش میکشند. در این دیدار معظم له به استاد شهریار میگویند از علاقههای زندگیام زیارت حضرتعالی بود و الحمد لله امشب موفق شدم. شهریار نیز با سیمایی مبتهج و بشاش درحالیکه چشم در چشم ایشان دوخته، کمکم حلقه اشک دور چشمانش را فرامیگیرد و وقتی توجه خود را معطوف به دست راست ایشان میکنند، بغض به اشکی سرازیر تبدیل میشود. استاد شهریار در این شبشعر غزل معروف «کشتی نجات» را قرائت میکنند که با تحسین آیتالله خامنهای و حضار همراه بود.
گل و شمعم به مزار دل خونین آمد
گفت پاشو که مسیحات به بالین آمد
ناخدا نوح نبی بود که کشتی نجات
راه طوفان زد و با بار دل و دین آمد
قاصد کوی خدا را چه بنامیم ای دوست
چه به از آنکه به سر سوره یاسین آمد
یارب این شاخه گل از ششجهتش دار نگاه
این دعا کردم و از ششجهت آمین آمد
نگاهی به خاطرات محمدعلی نورانی
روایت مجاهدت خانوادگی «پسرهای ننه عبدالله»
متنی که در دامه میخوانید نگاهی به کتاب «پسرهای ننه عبدالله: خاطرات محمد علی نورانی» نوشته سعید علامیان است. این کتاب حاصل حدود ۴۰ ساعت مصاحبه علامیان با محمد نورانی است که توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
در طول تاریخ این کشور افراد زیادی جان و مال خودشان را برای حفظ این مرز و بوم و آرمانهایشان به خطر انداختند و مجاهدانه همه چیز خود را فدا کردند تا لطمهای به وطن و اهل آن وارد نشود. «پسرهای ننه عبدالله» سرگذشتی از زندگی محمد نورانی و خانواده او در جنگ است، شرح بیقراری مادری از اهل جنوب که برای دفاع از وطنش با خدا معامله کرد.
خواننده در این کتاب با نگاه تازه و متفاوتی، مقاومت مردم و آزادی خرمشهر را میبیند و زوایای تازهاز دفاع مقدس را که تا کنون کمتر به آن پرداخته شده است، درک میکند. کتاب به وقایعی از روزهای اول جنگ و مقاومت مردم و جوانان شهر زیبا و بندری خرمشهر پرداخته که خیلی از مردم کشورمان و حتی خیلی از فرماندهان جنگ از جزئیات آن اطلاع دقیقی ندارند زیرا آن صحنهها و لحظات ناب را ندیدهاند و روایت و خاطره چندانی هم از آن دوران نقل نشدهاست.
در این کتاب از جوانانی گفته شده است که قبل از جنگ تفریحشان پوشیدن لباسهای شیک و قدم زدن در کنار ساحل کارون بود ولی هنگامی که دشمن ناجوانمردانه تمام نقاط شهر را با آتش توپخانه برسر مردم ویران کرد و زنان و کودکان بیگناه راهدف قرار داد سلاح به دست گرفتند و با یک جنگ پارتیزانی تمامعیار درکوچه و پسکوچههای خرمشهر این شهر را قبرستان متجاوزین کردند.
راوی و برادرانش هرچند با وجود جراحات متعدد و جانبازی تا پایان جنگ تحمیلی، حضوری افتخارآمیز داشته و در همه عملیاتهای جنوب ایران شرکت کردند اما چون نبرد خرمشهر و آزادسازی آن درعملیات بیت المقدس را شاهبیت همه نبردهای هشت سال دفاع مقدس میدانند، کتاب را با آزادسازی خرمشهر به پایان میبرد هرچند که در فصل پایانی به صورت مختصر برخی وقایع را تا پایان جنگ ذکر میکند.
ارتش عراق سی ویک شهریور پنجاه ونه، از مرز شلمچه به طرف خرمشهر حرکت کرد و به دروازه های خرمشهر رسید، اما همانجا زمینگیر شد. دشمن که امتیازش انجام حمله برق آسا بود به دام جنگ فرسایشی افتاد. مردم و جوانان خرمشهری به همراه نیروهای داوطلب نظامی محلی و تعدادی از پاسدارهای جوان شهرهای دیگر، با سیوپنج روز ایستادگی توانستند امتیاز غافلگیری را از دشمن بگیرند. همین مدت کافی بود که نیروهای ارتش، سپاه و بسیج خود را بیابند و موازنه جنگ را عوض کنند. آنها پس از نوزده ماه موفق شدند متجاوزین را به مرزها برانند، شهرهای اشغال شده را یکی پس از دیگری آزاد کنند و گل سرسبد این شهرها یعنی خرمشهر را به دامن وطن بازگردانند.
نویسنده در این کتاب ضمن پرداختن به خاطرات راوی اطلاعات بسیار خوبی برای آشنایی با گوشه هایی از فرهنگ بومی خوزستان، به خصوص آبادان و خرمشهر، تاریخچه ای از وقایع دوران انقلاب و پس از پیروزی انقلاب پیش روی مخاطب میگذارد و روایتهای دقیق و خوب از شورش خلق عرب که به منظور تجزیه خوزستان، خرمشهر را دچار تنش کرد و با ایستادگی جوان های مؤمن و انقلابی سرکوب شد، مطرح میکند.
راوی به خوبی در این اثر تشریح میکند که عوامل این غائله که از عراق تأمین میشدند، در فعالیتهای زیرزمینی اقدام به بمبگذاری و خرابکاری در اماکن و مراکز مختلف کردند. نیروهای انقلابی خوزستان از آن پس مشغول مقابله با این نوع تحرکات پنهان بود که حمله آشکار و رسمی عراق به شهرهای سرزمینمان آغاز شد. رزمندگان خرمشهر، مقاومت خرمشهر را چهل وپنج روز میدانند، چراکه ارتش عراق ده روز پیش از آغاز حمله رسمی، تعرض به پاسگاه های مرزی را شروع کرده بود. در این مدت، حتی چند نفر از نیروهای مدافع برای جلوگیری از نفوذ نیروهای بعثی در مرز شهید شدند. محمد نورانی در خاطرات خود جزئیاتی از حوادث این ده روز، سپس مقاومت سی وپنج روز پس از حمله گسترده ارتش عراق را بیان میکند؛ روایتی که زوایای تازهای را از آن حماسه تاریخی روشن میکند.
خواننده ضمن مطالعه کتاب متوجه میشود که مدافعین خرمشهر پس از سقوط شهر با اینکه یک گام عقب نشستند، ولی به همراه دیگر نیروهای ارتش و سپاه اجازه پیشروی به متجاوزین را ندادند و همیشه یک سوم خرمشهر در آنسوی رودخانه کارون دست نیروهای مدافع بود و برخلاف تصور اکثریت ما خرمشهر هیچوقت به طور کامل به اشغال ارتش عراق درنیامد.
نیروهای خرمشهری در اردیبهشت سال شصت و یک با تشکیل تیپ مستقل ۲۲ بدر در عملیات بزرگ بیتالمقدس شرکت کردند. سید عبدالرضا موسوی و بسیاری از یاران او شهدای همین عملیات هستند راوی چگونگی شهادت آنان را روایت کرده است. او این پیروزی را مرهون همه مردم ایران میداند و میگوید: «بچه های خرمشهر سی وپنج روز به نیابت از مردم ایران در خرمشهر مقاومت کردند و مردم ایران به نیابت از مردم خرمشهر در بیست وسه روز خرمشهر را به مردم خرمشهر برگرداندند.»
در ماجراهای مقاومت و آزادی خرمشهر، علاوه بر محمد نورانی، چهار برادر ایشان: عبدالله، غلامرضا، محمود و عبدالرسول چهارده ساله هم بودند. مادرشان (ننه عبدالله) که بسیاری از داستانها بر محور او روایت میشود، به جز مدت کوتاه مهاجرت به شیراز به آبادان برمیگردد و دیگر از صحنه جنگ دور نشده است. او میخواسته نزدیک پسرهایش باشد. پسرانی که هرکدام سرنوشتی در جنگ داشتند؛ عبدالرسول و غلامرضا شهید شدند و سه برادر دیگر جانباز جنگ هستند و همین دلیل انتخاب عنوان «پسرهای ننه عبدالله» برای کتاب میشود. کوچکترین آنها ۱۳ ساله و بزرگترین آنها عبدالله فرمانده تیپ بیتالمقدس بود. هر ۴ برادر در جنگ بودند و مادر این پسرها با نام پسر بزرگ خانواده (بر اساس رسم جنوبیها) شناخته میشد.
در طول روایت کتاب، مادر این ۴ پسر نقش عجیبی در قصه ایفا میکند. مدتی به دلیل ویرانی خرمشهر به آبادان میرود و بعد از مدتی کوتاه به شیراز سفر میکند، اما مادر دوری فرزندان را تاب نمیآورد. به همین دلیل با هر ترفند و روشی که بود باز میگردد و به خرمشهر میرسد و در کنار فرزندانش میماند. به گونهای که در کل ماجرای آزادی خرمشهر «ننه عبدالله» را پررنگ میبینیم.
علامیان در بیشتر آثارش نگاه و قلم ویژه خودش را دارد و به هیچ وجه پدیدههای اجتماعی و تاریخی را گرفتار نگرش ایدئولوژیک نمیکند. در این اثر هم این نکته را به خوبی رعایت کرده و توانسته کتاب متفاوتی نسبت به سایر نویسندگان دفاع مقدس خلق کند. حواشی و مطالب مهم را آورده بیآنکه دچار زیادهگویی شود یا از کیفیت روایت اصلی بکاهد. در بیان داستانش موفق عمل میکند و خواننده را با خود به مسیری میبرد که بازگشت ندارد تا به انتهای مسیر برسد و ذهنش مشغول تصویر آفرینی متنی مستند و خاطرهها شود و تا مدتها با این تصاویر زندگی کند.
وجه انسانی کتاب بسیار پررنگ است و روایتها به دور از شعار زندگی واقعی و ملموس انسانهای زمینی در این تاریخ و جغرافیای خاص را نشان میدهد؛ چرا که مادر نمیخواهد از فرزندانش دور باشد. مانند دوران کودکی در کنار آنها میماند و آنها را تر و خشک میکند.
محمد زارع شیرین کندی نوشت؛
وحدت شعر و شخصیت شهریار
محمد زارع شیرین کندی در تازهترین یادداشت ارسالی خود به به مناسبت روز ملی شعر و ادب فارسی و بزرگداشت زنده یاد محمدحسین شهریار، درباره این شاعر شهیر ایرانی نوشته است. زارع دکترای فلسفه از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران دارد. به قلم او کتابهایی چون «تفسیر هایدگر از فلسفه هگل»، «هایدگر و مکتب فرانکفورت» و «پدیدارشناسی نخستین مراحل خودآگاهی فلسفی ما: مقالاتی درباره برخی اندیشمندان و روشنفکران کنونی ایران» منتشر شدهاند. زارع همچنین مترجم کتابهایی چون «لوکاچ و هایدگر: به سوی فلسفهای جدید» اثر لوسین گلدمن و «نظریه اجتماعی و عمل سیاسی: بررسی رویکردهای پوزیتیویستی، تفسیری و انتقادی» نوشته برایان فی است. یادداشت او را در ادامه بخوانید:
در معروفیت بیش از اندازه و مقبولیت نسبی شهریار و شعر او، شاید، پارهای از گرایشها و مناسبات عاطفی و انگیزههای اعتقادی مدخلیت داشته باشد اما به جرئت میتوان گفت که وجه امتیاز شهریار از بسیاری از معاصرانش عبارت است از اتحاد شعر او با شخصیتاش. شعر و شخصیت شهریار حقیقتاً و دقیقاً عجیناند. شعر او، گذشته از قوت یا ضعفاش و بساطت یا غموضاش و ماندگاری یا گذراییاش، کاملاً گویای وضع و حال زندگیاش است.
مهمترین حادثه زندگی او، یعنی عشقاش، پاکی و پارساییاش در مسیر دشوار این عشق و راستی و درستیاش در مراحل بعدی این سلوک، او را به شخصیتی پخته و سوخته و گداخته و در یک کلمه پاکباخته بدل کرد. شهریار در مقام یک آذربایجانی، شاید، صادقترین و صمیمیترین شاعر معاصر در بیان حقایق روحی و روانی، هم با خویش و هم با جامعه باشد. پر واضح است که شهریار به دقت مواظب زبان و واژهها و تعابیر و عبارات و مثلها و… بود و عشق را به اموری منحط تخفیف و تنزل نداد. برخلاف بعض شاعران معاصر، او در فکر انتقام از تاریخ و جامعه و سیاست نبود و نمیخواست شعر و شاعری را بهانهای برای گشودن عقدههای پیدا و پنهان قرار دهد.
شهریار ناخواسته و به ناگزیر به دام عشق افتاد و همین عشق جبری به شکست انجامید و از آن پس همین عشق شکست خورده روح و رواناش را روز به روز تجلی و تعالی بخشید. او هر شعری سرود، به اقتضای طبع چون آب و احساس چون باران و عاطفه چون آتش و حافظه ادبی چون دریایش بوده است. شهریار، برخلاف بسیاری از همروزگارانش، بدون آتش عشق در دل، هرگز از اشتیاق و عشق نمیسوزد و نمیگدازد؛ بدون درد هجران در وجود، از فراق نمینالد؛ بدون شوق وصل و دیدار، از غم دوری و دیدار نمیسراید. شعر او از روی و ریا و تظاهر و دروغ و فریب مبراست. به تعبیر مولوی:
عاشقی پیداست از زاری دل * نیست بیماری چو بیماری دل
اگر شهریار از ناملایمات و بداقبالیها و نامردمیها میگوید، اگر از مرارتها و مشقتها میسراید و اگر از جور و جفا و ظلم و بیداد ناله سر میدهد همگی منطبق با واقعیتاند زیرا با آشنایی اجمالی میتوان فهمید که زندگی او یک تراژدی تمام است. در تاریخ هنر و فلسفه بودهاند مشاهیری که شخصیت انسانی چندان سالم و نیکو و موجه و مقبولی نداشتهاند، اما آثاری درخور و ممتاز و ستودنی از خود به جای گذاشتهاند و به عکس، اما در شهریار، شخصیت و شعر کاملاً متحدند و در آیینه یکی به روشنی میتوان دیگری را دید. به گمان من که پارهای از اشعار فارسی و ترکی شهریار را خواندهام، پرسش اساسی آن است که اگر شهریار معاصر ما نمیبود و اگر ما گریههای همیشگی او را ندیده و نشنیده بودیم، آیا باز میتوانستیم آن گریهها و نالهها را در کلام او حس کنیم؟
اگر شهریار همروزگار ما نمیبود آیا باز میتوانستیم سوز نهان او را در شعرش دریابیم؟ به دیگر سخن، آیا نشانههای ماندگاری در شعر او دیده میشود یا نه؟ حافظ که شهریار ارادتی زایدالوصف به او داشت و هیچ شاعری را به اندازه او بزرگ نمیداشت، میگوید که: «بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل * توان شناخت ز سوزی که در سخن باش». اگر این معنا درست باشد بی تردید آیندگان نیز خواهند توانست در شعر شهریار دردها و رنجها و آرزوها و آرمانها و در عین حال وسعت و عظمت روح او را درک و فهم کنند. علی الخصوص که خود شهریار در زمان حیاتاش شاهد استقبال کم نظیر از اشعار فارسی و ترکیاش بود. تا آنجا که گفته است: «شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق* به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی».
از جمله اشعار شهریار که احتمال ماندگاریشان بسیار قوی است منظومه «هذیان دل» و شعر آزادِ «ای وای مادرم» و منظومه «حیدربابایه سلام» به ترکی و پارهای از نابترین و نغزترین غزلهایش را میتوان نام برد. «حیدر بابا» را همگان میشناسند. «هذیان دل» منظومهای است نیرومند و استوار و پایدار و در عین حال تازه و پرطراوات و درخشان. این شعر گاه گویی «حیدربابایه سلام» است به فارسی شیوا و پیراسته و سنجیده، و گاه گویی «افسانه» نیماست با صورت و مادهای دیگر. «ای وای مادرم» تصویری پررنگ و اثرگذار از جزئیات وقایع ختم مادر است که هر خواننده شعرخوان و شعردوست را به قطع و یقین محزون و متاثر خواهد کرد.
نمیدانم شهریار چه اندازه شاعرِ شاعران است اما مسلماً شاعرِ مردمان است از هر سن و صنف و گروه و طبقهای. در هر صورت، شهریار با شعر و غزلاش یکی است و کمترین فاصلهای را میانشان نمیتوان متصور بود. او خود رفته است و اینک همان شعر و جوهره و تک تک ابیات آن است که با مخاطبان سخن میگوید؛ شعری که بعینه خود شهریار است چه بماند و بپاید، چه نماند و نپاید.
اخبار
درآستانه ی گرامیداشت هفته دفاع مقدس برگزار می شود:
آیین تجلیل و رونمایی از کتاب «حاج صادق آهنگران»
فرهنگسرای خاوران در آستانه ی گرامیداشت هفته دفاع مقدس؛ آیین تجلیل و رونمایی از «کتاب آهنگران» را با حضور حاج صادق آهنگران؛ سردار فدوی جانشین فرمانده کل سپاه؛ حجت الاسلام والمسلمین میثم امرودی رئیس سازمان فرهنگی هنری؛ گلعلی بابایی نویسنده و جمعی از مسئولین لشکری و کشوری روز دوشنبه بیست و نهم شهریورماه ساعت 17 برگزار می کند.
به گزارش امتیاز؛ اسماعیل قضات لو مدیر فرهنگی هنری منطقه پانزده و رئیس فرهنگسرای خاوران با اعلام این خبر گفت: خاطرات سالهای جنگ تحمیلی با صدای حاج صادق آهنگران عجین شده و شرح دلاوری های رزمندگان دلیر اسلام با نوای دلنشین حاج صادق بر لوح جان مان نقش بسته است. از همین رو فرهنگسرای خاوران در نظر دارد تا همزمان با آغاز هفته دفاع مقدس و به رسم تقدیر از سالها مجاهدت و نوحه خوانی حاج صادق در جبهه های حق علیه باطل؛ از خدمات ارزنده ی ایشان تجلیل به عمل آورده و از «کتاب آهنگران» رونمایی کند.
قضاتلو افزود: «کتاب آهنگران» مجموعه خاطرات و نوحه های حاج صادق آهنگران است که در طی سالهای دفاع مقدس توسط انتشارات یازهرا جمع آوری گردیده و در قالب دو کتاب و سه لوح فشرده به چاپ رسیده است.
رئیس فرهنگسرای خاوران در پایان گفت: این برنامه روز دوشنبه بیست و نهم شهریورماه ساعت 17 با رعایت کامل پروتکل های بهداشتی در فرهنگسرای ارسباران به نشانی خیابان شریعتی، بالاتر از پل سید خندان، خیابان جلفا برگزار خواهد شد و علاقه مندان برای کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص می توانند با شماره تلفن33000033 تماس بگیرند.
کتاب گفتوگو با «سم پکینپا» با ترجمه «شاهین کربلایی طاهر» به چاپ دوم رسید
کتاب گفتوگو با «سم پکینپا» یکی از مشهورترین فیلمسازان آمریکایی، اثر «کوین جی. هیز» با ترجمه «شاهین کربلایی طاهر» توسط انتشارات ققنوس برای بار دوم تجدید چاپ شد.
به گزارش امتیاز؛ «شاهین کربلایی طاهر» فیلمساز، نویسنده و مترجم، عضو آکادمی سینما و تلویزیون کانادا است که سینمای آمریکا را در کلاسهای «رابین وود» Robin Wood منتقد سرشناس و فقید سینما در دانشگاه «یورک» York در کشور کانادا آموزش دیده است و سابقه تدریس در دانشکده فیلم دانشگاه «یورک» و دانشگاههای ایران را در کارنامه آکادمیک خود دارد. وی مؤسس کمپانی سینمایی «شاهینفیلمز» SHAHINFILMS در تورنتو که در تولید و تولید مشترک آثار سینمایی مشارکت داشته است. «برهنه تا شب» Naked Till Night عنوان آخرین فیلم بلند این کارگردان است که کاندید بهترین فیلم بلند داستانی از جشنوارۀ بینالمللی «فلستاف» انگلستان و منتخب در بخش بینالمللی بیست و نهمین جشنوارۀ فیلم فجر است. در حال حاضر، بر روی پروژۀ تحقیقی «ارتباط بین سینما و فلسفه» در دانشگاه هنرهای زیبای هامبورگ کار میکند.
این نویسنده آثار ادبی و سینمایی؛ تألیفاتی را به انگلیسی به رشته تحریر درآورده است، از جمله؛ رمان Aquarium چاپ شده در آمازون، داستان کوتاه It Will Never Ring چاپ شده در آمازون و فیلمنامه Damn With Faint Praise را نوشته که برندۀ یک چهارم نهایی جشنوارههای بینالمللی فیلمنامهنویسیScreenCraft 2021 و Big Break 2020 بوده است.
وی فیلمنامه The Canadian Job را نیز نوشته که برنده نیمه نهایی جشنواره بینالمللی فیلمنامهنویسی Wiki Screenplay Contest 2021 بوده و همچنین فیلمنامه Being Nobody آپشن برای تولید است.
کربلایی طاهر که در حوزه تألیف آثار ادبی و سینمایی نیز فعال است، همچنین آثاری را به زبان فارسی نوشته است که شامل؛ کتابهای «سینمای آخرالزمانی» (نشر شورآفرین)، «سینمای اعتراض» (نشر اختران)، «تارچُفسکی» (رمان، نشر مروارید)، «ستاره رفتنی است، آسمان را دریاب» (رمان، نشر نگاه)، «زندگی سگی یک مرد دقیق» (مجموعه داستان کوتاه، نشر شورآفرین) و همچنین «اسپیکتولاماسوسها» (رمان کوتاه، نشر روانشناسی و هنر) میباشند.
«شاهین کربلایی طاهر» کتابهایی را نیز از زبان انگلیسی به زبان فارسی برای علاقمندان به آثار سینمایی و ادبی ترجمه کرده است که شامل؛ «گفتوگو با سم پکینپا» (نشر ققنوس)، «هیچکاک به روایت هیچکاک» (نشر ققنوس)، «گفتوگو با آرتور پن» (نشر شورآفرین)، «سینمای ملودرام» (نشر شورآفرین)، «ارنست همینگوی: آخرین مصاحبه» (نشر آفتابکاران)، «ژاک دریدا: آخرین مصاحبه» (نشر آفتابکاران) و همچنین «کورت وانِگات: آخرین مصاحبه» (نشر آفتابکاران) میباشند.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9592/29124/100114
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9592/29124/100115
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9592/29124/100116
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9592/29124/100117
|
عناوین این صفحه
- شهریار حلقه وصل محکم بین آذربایجان و ایران
- روایت مجاهدت خانوادگی «پسرهای ننه عبدالله»
- وحدت شعر و شخصیت شهریار
- اخبار