|
از لاشایی و درخشانی تا شباهنگی، درهاکوپیان و سلیمی؛
نگاهی به هفت اثر پاییزی در گنجینه موزه بانک پاسارگاد
فصل ها یکی از سوژه های مورد علاقه هنرمندان و دستمایه آفرینش آثار هنری در طول تاریخ هنر است و این میان پاییز هزار رنگ بهانه خلق زیباترین تابلوهای نقاشی شده است.
به گزارش امتیاز؛ گنجینه موزه هنرهای تجسمی معاصر بانک پاسارگاد در میان بیش از ۶۰۰ قطعه اثر هنری شاخص مدرن و معاصر، شاهکارهایی از نخبگان هنر ایران را نیز نگاهداری می کند که ممکن است به جهت پالت رنگی و برخی المان های تصویری تماشای آنها یادآور پاییز دل انگیز باشد.
کارهایی که با لکه رنگ های نارنجی و اشاره مستقیم یا انتزاعی به طبیعت، انسان محصور در آجر و ماشین را به دوباره دیدن پیرامون خود و دوباره لذت بردن از زندگی دعوت می کند؛ به نظر می رسد هنرمندان آگاهانه روی چنین آثاری نام و عنوان نمی گذارند، زیرا نمی خواهند خیال مخاطب را در یک چارچوب تنگ زندانی کنند، شاید بیننده ای بر اثر تجربه زیسته خویش از تماشای یک اثر به ساحت هایی چون زیبایی، انتظار، روزمرگی و یا هر معنای دیگری رهنمون شود و نباید این فرصت همذات پنداری را از او گرفت.
در گنجینه موزه بانک پاسارگاد از میان دهها اثر که ممکن است مخاطب را به حال و هوای پاییز نزدیک کند، آثاری از فریده لاشایی، جلال شباهنگی، رضا درخشانی، گارنیک درهاکوپیان و همایون سلیمی روی دیوار گالری موزه به تماشاست که ممکن است برخی را به فصل برگ ریزان ارجاع دهد.
سه اثر زنده یاد لاشایی در فضای آبستره مفهومی و خاص او در کشاکش طبیعت گرایی و بازتاب احساسات درونی هنرمند است؛ هر سه این کارها شمایی از انتزاع و اشکال معناداری از طبیعت اند و رنگ گذاری های نارنجی فضایی پاییزی را به ذهن متبادر می کند؛ رد شاعرانگی ،شیرینی و امید در کارها می دود که اتفاقن فصل مشترک چهار اثر دیگر گنجینه پاسارگاد نیز هست؛ مانند کویر سراسر نارنجی و خیال انگیز جلال شباهنگی نقاش ۸۶ ساله که بنا به شیوه دیرینه اش، سطوح و رنگ های تخت، بکری و سادگی را در نقاشی های گرافیک گونه اش جلوهگری می کند؛ اثر درخشان رضا درخشانی ۷۰ ساله از مجموعه انار است؛ نمایش تجریدی درخت انار، نماد شاخص میوه بهشتی، سمبل زایش و آیکون پاییزی در مرز میان پیکرنمایی و اکسپرسیونیسم انتزاعی است. ریشه های تصویری اثر به وضوح به خاستگاه های تصویری سنتی ایران زمین ارجاع دارد. گفته می شود مجموعه انارهای درخشانی حاصل سالها مولویخوانی اوست. تصویر جهان در حال تغییر در اشعار مولانا و مضامین عمیق پنهان در سادهنویسی، توجه او را به خود معطوف میسازد.
گارنیک درهاکوپیان، از پایه گذاران تالار جریان ساز قندریز با یک اثر سورئالیستی طبیعت گرایانه در این مجموعه حاضر است؛ شاید برای توصیف حال و هوای آثارش که کلاژ تصویری دلپذیری ست این جملات
رویین پاکباز، منتقد هنری راهگشا باشد: «گارنیک در جستوجوهایش از منابع مختلفی چون هنر مدرن غربی، هنرهای سنتی ایران و میراث فرهنگی ارمنی مایه میگیرد. بهویژه از روشهای فضاسازی هندسی کوبیستی و اغراق اکسپرسیونیستی شکل و رنگ و نیز از پیکرنگاری قدیم ایرانی و نقوش تزیینی ارمنی بسیار استفاده میکند.»
همایون سلیمی نقاش ۷۳ ساله هم با اثر بدون عنوان از مجموعه بیا تا گل برافشانیم در گنجینه موزه پاسارگاد حضور دارد؛ توالی و نظم شرقی گل های پنج پر فضای ایرانی و آرامش بخشی را انعکاس می دهد که روایتی عارفانه از طبیعت است.
گفتنی ست موزه هنرهای تجسمی معاصر بانک پاسارگاد همزمان با اخذ مجوز رسمی از وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، دوره جدید فعالیت خود را با اجاره دو سالن مجهز در «مجموعه تاریخی و فرهنگی باغ موزه نگارستان» از تیرماه ۱۳۹۹ آغاز و پس از آماده سازی سالن های نمایش به نحوی که شایسته ارائه استاندارد آثار، و در شأن هنرمندان و هنر دوستان باشد، فعالیت خود را از اواخر سال گذشته آغاز کرده است.
تئاتریها نیمه اول سال را چگونه گذراندند؟
سال ۱۴۰۰ تا بدین جا برای خانواده تئاتر سال پر حادثهای نبوده است. حالا دیگر آنان به تعطیلیها و بازگشاییهای مکرر سالنهای نمایش عادت کردهاند. این را هم میدانند که تا احقاق حقوق عقبافتادهشان راهی طولانی در پیش است. بسیاری از آنان چشمانداز روشنی برای برنامهها و ایدههای اجرایی خود ندارند. هیچ یک از اینها اتفاقات تازهای نیست و حتی دیگر کسی خیلی هم حواسش به آغاز قرن جدید نیست چراکه اهالی تئاتر مانند بسیاری از اقشار دیگر آنچنان درگیر تامین اولیهترین نیازهای خود هستند که دیگر مجالی برای اندیشیدن به بسیاری از امور باقی نمیماند.
با این همه در ادامه نگاهی گذرا به بعضی از مهمترین اتفاقات شش ماهه اول سال جاری در حوزه تئاتر داریم.
یک اظهار نظر و چندین پیامد
خانواده تئاتر سال جاری را با سخن گفتن درباره «سیاه» و «حاجی فیروز» آغاز کردند. اظهار نظر یکی از مدیران شهرداری که اتفاقا در هیات استاد دانشگاه هم مشغول به فعالیت است، مبنی بر نژادپرست بودن کارکتر «سیاه» و «حاجی فیروز» در نمایشهای ایرانی آن هم در آستانه سال نو که حضور این شخصیت نمایشی پر رنگتر از هر زمان دیگری است، واکنشهای گوناگونی به همراه داشت.
بسیاری از هنرمندان تئاتر و چهرههای دانشگاهی در صفحات شخصی خود دست به قلم شدند یا با رسانههای گوناگون گفتگو کردند و درباره ویژگیهای منحصر به فرد سیاه سخن گفتند و او را مبرا از هر گونه تفکر نژادپرستانه دانستند. بعضی از انجمنهای علمی بیانیه منتشر کردند و از بابت این اظهار نظر افسوس خوردند و تاکید کردند افرادی که در جایگاه حقوقی خاصی قرار دارند، مانند استادان دانشگاه یا مسئولان فرهنگی باید در اظهار نظرهایشان دقت نظر و ادله کافی داشته باشند. این اظهار نظر حتی سبب شد تا چهرههای فرهنگی هم دوش به دوش هنرمندان تئاتر به دفاع از حاجی فیروز بپردازند. بنابراین میتوان گفت هفته اول سال نو، هفته سیاه و حاجی فیروز بود.
یک ارتقای دیرهنگام
روز هفتم فروردین هم مطابق معمول پیامهای روز جهانی تئاتر رد و بدل شد و هنوز خانواده هنرهای نمایشی دست به کار تبریکها و آرزوهای خود برای تئاتر بودند که خبر رسید تهران در وضعیت نارنجی قرار گرفته و مشاغل گروه سوم که سینما و تئاتر را هم در بر میگرفت، بار دیگر مُهر تعطیلی خوردند. به دنبال این تعطیلی بار دیگر تاکید شد که سینما و تئاتر در قیاس با بسیاری از مکانها بسیار امنتر هستند و پروتکلهای بهداشتی در این مکانها بیش از بسیاری مراکز دیگر رعایت میشود.
این تعطیلی، پیگیری چندین باره مدیران سینمایی و تئاتری را در پی داشت و بعد از یک سال و اندی از ورود کرونا این بار چانه زنیها به نتیجه رسید و سینما و تئاتر به گروه دوم مشاغل منتقل شدند که تنها در وضعیت قرمز به شکل خودکار تعطیل میشوند. با این انتقال، سالنهای نمایش بار دیگر به فعالیت خود ادامه دادند. هرچند این فعالیت همچون کل دوران کرونا با فراز و نشیب و دشواریهای بسیار همراه بود.
سرانجام انجمنهای صنفی تشکیل شدند
مساله امنیت شغلی در تئاتر ما نه موضوع تازهای است و نه قرار است به این زودی به نتیجه برسد. سالهای طولانی است که جامعه تئاتری در کنار همکاران خود در سینما خواستار تامین امنیت شغلی و برخورداری از امتیازاتی مانند حقوق ایام بیکاری است؛ ضرورتی که در دوران کرونا بیش از هر زمان دیگری مشخص شد.
و سرانجام بعد از مدتها پیگیری و خون دل خوردن، در چند ماه گذشته بسیاری از انجمنهای زیر پوشش خانه تئاتر با برگزاری مجمع عمومی و طی کردن مراحل قانونی لازم، به عنوان انجمنهای صنفی زیر پوشش وزارت کار و با حضور نماینده این وزارتخانه تعریف شدند. حالا بسیاری از این انجمنها هیات مدیرههای خود را تشکیل دادهاند و مسئولیتها هم تقسیم شده است تا از این پس هر اندک نسیمی، تن رنجور خانواده تئاتر را نلرزاند و آنان برای فعالیتهای خود پشتوانه محکمتری داشته باشند. هرچند که رسیدن به این نقطه هم چندان سریع نخواهد بود و هنوز راهی طولانی در پیش است.
قصه پرغصه هنرستان سوره دختران
از جمله رویدادهای مهم امسال تعطیلی رشته نمایش در هنرستان سوره دختران است. اتفاقی که بازتابهای گستردهای به همراه داشت و البته مسئولان هم درباره آن اظهار نظرهای ضد و نقیضی کردند و برای هزارمین بار ثابت شد در بحث مدیریت فرهنگی چقدر ضعف داریم. ماجرا از انتشار خبری در فضای مجازی آغاز شد با این مضمون که رشته نمایش در هنرستان سوره دختران تعطیل شد.
از آنجا که پیش از این هم رشته بازیگری در دانشگاه سوره تعطیل شده بود، این ذهنیت قوت گرفت که مسئولان حوزه هنری که دانشگاه و هنرستان سوره زیر نظر آنان اداره میشود، خوش ندارند نمایش و بویژه بازیگری در مراکز تحت نظارتشان قوت بگیرد. آنان البته اذعان داشتند که این اتفاق به سبب ارتقای سطح کیفی تدریس رشته نمایش رخ داده چون مباحث درسی راضیکننده نبوده است.
هنرمندان تئاتر تاسف و انتقادهای خود را از این وضعیت اعلام کردند. بعضی قول دادند که در صورت بازگشایی رشته نمایش به صورت رایگان تدریس کنند. دامنه واکنشها تا آنجا گسترده شد که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بهتر دید پای خود را از این قضیه بیرون بکشد و با انتشار اطلاعیهای تاکید کرد که این تصمیمگیری ارتباطی به این وزارتخانه نداشته بلکه از جانب حوزه هنری اتخاذ شده است.
چند روز بعدتر مهرداد عجم مدیرکل آموزش حوزه هنری نیز در گفتگو با یکی از خبرگزاریها گفت: در سال تحصیلی جدید رشته نمایش در دیگر هنرستانهای دخترانه سوره هنرجو پذیرفته است و سخن از تعطیلی رشته نمایش در هنرستانهای دخترانه سوره از اساس بیمبناست.
او یادآوری کرد که نمایش، رشته اختصاصی هنرستان سوره نبوده است، ضمن اینکه اسناد تفاهمنامه حوزه هنری و آموزش و پرورش متعلق به ۲۵ سال قبل بوده و محتوا و سرفصلهای دروس آموزشی هم که در توافقنامه ذکر شده در سال ۱۳۷۵ تدوین شده است ، برای امروز کارامد نیست و سرفصلهای جدیدی نیاز است.
عجم تاکید کرد که این تعطیلی فقط یک سال ادامه دارد تا سرفصلهای آموزشی بروز شود و به جای آن برنامهسازی تلویزیونی ارائه شود اما طبق گفته همین مسئول، آموزش و پرورش هرچند از تغییر محتوای آموزشی استقبال کرده ولی با تعطیلی یک ساله موافق نبوده است. بنابراین از نظر این مدیر کل اساساً اینکه گفته شد رشته نمایش از هنرستان سوره حذف شده بدون مبنا بوده و از اساس واقعیت نداشته است.
این سخنان تا حدودی خیال جامعه تئاتری را آسوده کرد ولی این خیال خوش تنها چند روز دوام داشت چون به فاصله اندکی، حجت الاسلام قمی، رییس سازمان تبلیغات اسلامی در نشست خبری خود که ۲۲ شهریور ماه برگزار شد، تعطیلی موقت رشته نمایش را در هنرستان سوره دختران تایید کرد. او در پاسخ به پرسشی درباره تعطیلی رشته نمایش در هنرستان سوره دختران توضیح داد که «اول باید بگویم که در حوزه هنر، خانمها حذف شدنی نیستند اما موضوع آموزش نیروی انسانی مقاصدی دارد و ممکن است یک مجموعه در مدت زمان کوتاه برای اصلاح موضوعات و رفع نقاط ضعف، کار را متوقف کند تا ساختار اصلاح شود. در هنرستان سوره هم همین اتفاق رخ داده و موقتاً کار متوقف شده تا ضعفها پوشش داده شود.»
واکسینه کردن گروههای نمایشی؛ یک پیگیری بینتیجه دیگر
ماجرای واکسینه کردن گروههای نمایشی هم از جمله اتفاقات پر بحث نیمه اول امسال بود. پس از ابتلای چندین هنرمند به کرونا که بعضی از آنان را به واسطه همین ویروس از دست دادیم، بار دیگر لزوم واکسینه کردن گروههای نمایشی مطرح شد. این موضوع زمانی بیشتر مورد توجه قرار گرفت که واکسیناسیون عمومی با توجه به گروههای سنی آغاز شد ولی از آنجاکه اغلب گروههای فعال تئاتر در دوران کرونا گروههایی جوان بودند که هنوز نوبت واکسنشان نرسیده بود، مدیر کل هنرهای نمایشی تاکید کرد که اولویت واکسیناسیون باید با گروههایی باشد که مشغول اجرای یا تمرین نمایشی هستند و همینطور کارکنان سالنها هم باید در اولویت قرار بگیرند. هنرمندان گوناگونی هم واکسیناسیون را به عنوان مطالبهای مهم برای گروههای هنری بویژه بازیگران که امکان استفاده از ماسک یا فاصلهگذاری اجتماعی را ندارند، مطرح کردند. نامهنگاریها و مصاحبههای متعددی انجام شد و این پیگیریها البته بینتیجه ماند تا اینکه در تغییر و تحولات اخیر سیاسی و با سرازیر شدن واکسن به کشور، گروههای نمایشی هم هچون دیگر افراد جامعه میتوانند بدون محدودیت سنی واکسن خود را دریافت کنند.
یکه تازی مونا فرجاد در فضای مجازی
در نخستین روزهای ورود کرونا، تعداد نسبتا زیادی از هنرمندان تئاتر هم دست به کار شدند و برای جبران تعطیلی سالنهای نمایشی و پر کردن جای خالی تئاتر تصمیم گرفتند از امکانات فضای مجازی بهره ببرند. آنان کوشیدند تا با اجراهای آنلاین تا حدودی این خلاء را جبران کنند. در این میان البته نظرات گوناگونی رد و بدل شد که اجرای آنلاین اساسا تئاتر نیست و باید عنوان دیگری برایش یافت. با این همه این اقدامات بیشتر واکنشهای هیجانی و عاطفی در نخستین ماههای تعطیلی تئاتر بود و بتدریج تنور آن سرد شد. اما در چند ماه گذشته مونا فرجاد توانست خیل عظیمی از تماشاگران را همراه خود کند.
او در صفحه شخصی خود اجراهای کوتاهی را با عنوان تکگوییهای زنانه بر اساس حروف الفبا تدارک دیده است. البته ترجیح داده فعلا نام نویسنده را فاش نکند تا این پروژه از «الف» به «یا» برسد. فرجاد این اجراها را با دکور و لباس پیش میبرد و بازی تاثیرگذار ، متنهای قابل دفاع که گاهی هم به روز هم هستند و اتفاقات اجتماعی را مورد توجه قرار میدهند و پیوستگی این اجراها موجب شده مونا فرجاد به تنهایی پرتماشاگرترین اجراهای نمایشی را در اینستاگرام رقم زده باشد. فراموش نکنیم که فرجاد مناسبات اینستاگرام و مخاطبان آن را در نظر داشته و تلاش کرده نمایشهایی برای همین مخاطبان تدارک ببیند.
کرونای دلتا و تعطیلی دوگانه تئاتر
اوج گیری کرونای دلتا و قرمز شدن شهر تهران ، تعطیلی چند باره سالنهای تئاتر را در پی داشت اما این تعطیلی از این حیث متفاوت بود که این بار برخلاف همیشه تنها سالنهای دولتی تعطیل شدند و سالنهای خصوصی به فعالیت خود ادامه دادند. اداره کل هنرهای نمایشی نیز با وجود نارضایتیاش از فعالیت مجموعههای خصوصی، بهتر دید مسئولیت را به گردن خودشان بیندازد و کاری به این ماجرا نداشته باشد. در این میان گروههای نمایشی که در مجموعههای خصوصی مشغول اجرا بودند، وضعیتی غریب پیدا کردند و چارهای جز ادامه اجرا نداشتند به جز چند گروهی که بازیگرانشان درگیر کرونا شدند و به ناچار اجرای خود را به زمانی دیگر موکول کردند اما اغلب گروهها به دلیل پرداخت اجاره سالن، چارهای جز اجرای نمایش نداشتند.
اخبار
پیام علیرضا تابش در پی درگذشت نوجوان فداکار ایذهای؛
پاسداشت غیرت و ایثار قهرمان نوجوان ملی در جشنواره فیلم کودک و المپیاد فیلمسازی نوجوانان
دبیر سی و چهارمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان در پیامی به مناسبت درگذشت علی لندی نوجوان فداکار ایذهای عنوان کرد: جشنواره فیلم کودک و نوجوان و پنجمین المپیاد فیلمسازی نوجوانان غیرت و ایثار این قهرمان ملی را پاس خواهد داشت.
به گزارش امتیاز، در متن پیام علیرضا تابش چنین آمده است: نوجوانانِ پُر شورِ این مرز و بوم، در عرصه علم و عمل، همواره، نگاهِ منتظرِ تاریخ را خیره یِ خود ساخته اند.
در ایامی که مردمِ ایران زمین، از یکسو، در اربعینِ سالار شهیدان به سوگ نشستهاند و از دیگرسو، یاد و خاطره سلحشورانِ هشت سال دفاع مقدس را احیا میکنند، شاهدِ خلقِ حماسه دیگری از سوی نوجوانِ آسمانی شده هستیم، علی لندی، متولد دهه ۸۰ فرزندِ برومندِ ایذهای که ایثارگرانه، دلِ، به آتش زد و در قامتی پهلوانانه، خود را به کاروانِ مردان و زنانِ زلالِ این سرزمین رساند.
امسال هنرمندان در سی و چهارمین جشنواره بین المللی فیلمهای کودکان و نوجوانان و پنجمین المپیاد فیلمسازی نوجوانان ، غیرت و ایثار این قهرمان ملی را پاس خواهند داشت.
«قصه شهرزاد به روایت سنمار»تمدید شد
نمایش «قصه شهرزاد به روایت سنمار» به نویسندگی و کارگردانی حامد شیخی که اجراهای خود را از 17 شهریورماه در پردیس تئاتر شهرزاد آغاز کرد تا 9مهرماه تمدید شد.
به گزارش امتیاز، تازهترین نمایش حامد شیخی با عنوان «قصه شهرزاد به روایت سنمار» با استقبال تماشاگران مواجه شد و تا 11مهرماه سال جاری تمدید شد و هرشب ساعت 18:30 در سالن ارکیده پردیس تئاتر شهرزاد به صحنه خواهد رفت.
این نمایش که شاهکار هدایت تهیه کنندگی آن را به عهده دارد حکایتِ سنمار معمار است که قصه شهرزاد را برای نعمان میخواند.شرکت زعفران سان اسمایل حامی مالی این نمایش است که قصه ای ایرانی را روایت می کند.
معرفی داوران ایرانی «بخش بینالملل»
سیوچهارمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان
داوران ایرانی بخش بینالملل سی و چهارمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان معرفی شدند.
به گزارش امتیاز، غزل شاکری (بازیگر)، علیرضا شجاعنوری (بازیگر و تهیهکننده) و مهرداد اسکویی (کارگردان و مستندساز) داوران ایرانی بخش بینالملل این دوره جشنواره هستند.
صبح پنجشنبه اول مهر ماه، علیرضاتابش در نشست خبری جشنواره، اعلام کرد که امسال فریال بهزاد داور ایرانی بخش «سیفژ» جشنواره خواهد بود.
همچنین در این نشست مهین جواهریان، رضا درستکار، حامد جعفری، بهرام دهقانیار، بهروز شعیبی، گلاره عباسی و سهیل موفق به عنوان داوران بخش ملی جشنواره، معرفی شدند.
سی و چهارمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان ، همزمان با روز جهانی کودک و با مشارکت سازمان سینمایی، بنیاد سینمایی فارابی و شهرداری اصفهان، از ۱۶ تا ۲۱ مهر ۱۴۰۰ (۸ تا ۱۳ اکتبر ۲۰۲۱) در دو بخش مسابقه ایران و مسابقه بینالملل، برگزار خواهد شد.
شعار امسال جشنواره «سینما سرزمین خیال» است.
یک روایت متفاوت از هما روستا
چهارم مهر ماه، سالروز تولد و درگذشت هما روستاست. در چنین روزی یادداشتی از محمد صالح علا را که درباره این هنرمند نوشته شده، بازنشر میکنیم.
این یادداشت پاییز سال ۹۵ در مجله پاراگراف ، ویژه نامه هما روستا منتشر شده است.
صالح علا در این نوشتار خاطراتی را که در دوره نوجوانی و جوانی خود از هما روستا و همسرش زندهیاد حمید سمندریان دارد، روایت میکند.
این یادداشت به شرح زیر است:
«هنگامی که خانم هما روستا میمردند، ما هر سه نفر بیصدا بیصدا، ایشان را تحسین میکردیم. خانم روستا زیبا میمردند، مانند آن قوی سفید، قویی که همه عمر بیصداست، تنها لحظه مرگ، او از یک عاشقانه میخواند، او میخواند تا بمیرد. خانم روستا میمردند و ما با چشمهای گریان ایشان را تماشا میکردیم که چه زیبا، چه هنرمندانه میمردند، من به «مرغ دریایی» فکر میکردم به آن شبی که پس از سالها دوری، «نینا» و «ترپلف» همدیگر را میبینند، «ترپلف» بغض بزرگی دارد، «نینا» گریه میکند.
ترپلف: «نینا باز که گریه میکنی؟»
نینا: «برایم خوب است. دو سالی است که گریه نکردهام ، من یک مرغ دریاییام.»
یاد مرگ خانم روستا در نقش خانم عمویام و نقش «نینا» در «مرغ دریایی»، برایم مثل گره زدن عطر گندم به شاخه به بود. این یادها از زنگزدگی دل آدمی جلوگیری میکند، یادهایی دنبالهدار، یادهایی قابل حمل، من شاگرد دبیرستانی بودم، موسیقی کار میکردم، با نوازنده جوانی دوست شدم که برادر خانم روستا بود، خود ایشان را از دورها میشناختم که همیشه همه چیزهای خوب در دورهایند، آسمان، ستارهها، ماه، گندمزارها، از دورها آمدهاند مثل نسیمها، بارانها و برفها، طوفانها و پاییزها، پیش پیش داستان پدرشان را شنیده بودم.آن هم از کسی که نمیخواهم اسماش را بگویم، شاید از خودم شنیده بودم،
میدانستم خانم روستا هم از دورها آمدهاند، از دانشکده دراماتیک بخارست رومانی. اول رفتند به سمت ترجمه، یکی دو تا از ترجمههایشان را دیده بودم ، بعدا که دانشجوی دانشکده دراماتیک بودم، اغلب با استاد سمندریان میآمدند سر کلاس کارگردانی. هر دوی ایشان از سبزان کشمیر بودند، منشی دانشی داشتند، معاشرت با آنها یکی از پروژههای بزرگ زندگیام بود و حالا هر سال پاییز که پوشالهای حافظهام را عوض میکنم، کسانی را که دوست دارم، روشنتر به یاد میآورم.
اما ای کاش دو دهان داشتم تا با یک دهان از استاد سمندریان و با دهان دیگر از خانم روستا میگفتم.
از آن سال میگفتم که من سال آخر دانشکده بودم و آنها «مرغ دریایی» چخوف را به صحنه بردند. دم غروب از دانشکده درآمدم، استاد سمندریان روی پل ترمز کردند ، گفتند:«بیا بالا»گفتم: «ممنونم، مسیرم به شما نمیخورد.»، دروغ گفتم. در آن سالها هنوز دروغ میگفتم ، حالا سالهاست دیگر دروغ نمیگویم. تاکسی سوار شدم ، رفتم تئاتر سنگلج، تک و تنها روی بالکن نشسته بودم. محو تماشای «مرغ دریایی» و بازی خانم روستا، خانم شیخی، کشاورز، منوچهر فرید، قاسم سیف .
آنجا که «ترپلف» میگوید:«نینا بیا دیگر گریه نکنیم.» گریهام گرفت، که «مرغ دریایی» نمایش کسانی است که زندگی را همان طور میبینند که هست ، استاد سمندریان از پنجره اتاقک نور مرا دیدند، خندیدند، آمدند در تاریکی کنارم نشستند . آهسته گفتند: «پس چرا با من نیامدی ؟ تو هم که آمدی اینجا.» من حرف تو حرف آوردم، گفتم: «استاد، من هم ترپلفام.» که آنها با نگاهشان حقارت ناچیزیام را اندازه میگیرند. سالهای دانشکده و دیدارها تمام شد و من یک باره تئاتر و تلویزیون را رها کردم ، رفتم به سمت سینما، شب و روز فیلم بازی میکردم. خانم روستا از بازیگران فیلم «تیغ آفتاب» مجید جوانمرد بودند، محل فیلمبرداری در اصفهان بود و در آنجا گروه بازیگران فیلم متناسب با نقششان یارکشی کردند. من رفتم در تیم آقای داریوش ارجمند، خانم روستا و خانم قاضی بیات.
داستان فیلم با کشته شدن پدر من، برادر داریوش ارجمند، برادر شوهر خانم روستا به دست ایادی خان ناقلا (شادروان جهانگیر فروهر) آغاز میشد. پس از آن من در خانه عمو و خانم عمویم بزرگ شده بودم، آنها دختر زیبایی داشتند که خواستگاران بسیار داشت از جمله پسر خان ناقلا، آقای چنگیز وثوقی، اما دختر عمویم مرا میخواست و من داماد عمویم شدم و همین نسبت خانوادگی در قصه، ما چهار نفر را پشت و روی صحنه فیلم به هم نزدیکتر کرد ، آن وقت من پس از سالها آشنایی ، تازه فهمیدیم گوهر وجود خانم روستا از موادی مثل آسمان، ماه و ستارهها درست شده.
در آن فیلم دوستی ما به چنان غلظتی رسید که وقتی در سکانس پایانی، خانم روستا کشته میشدند، ما سه نفر ، عمویم، داریوش ارجمند، دختر عمومیام خانم قاضی بیات و من چنان متاثر شده بودیم که آشکارا میگریستیم ، چنان که ایشان بعد از مرگشان آمدند کنار ما و وقتی دیدند ما برای مرگشان چقدر گریه کردهایم، خندیدند و با لهجه فراموشناشدنیشان گفتند: «از شما ممنونم که برای مردن من گریه کردید، بالاخره شما هر سه خانواده من در این نقشاید.» و ما باز هم گریه کردیم و باز هم خندیدیم نه برای مرگشان در آن فیلم که گریههای سینمایی هیچ دلی را تسکین نمیدهد، ما برای معنی دادن خانم روستا به مرگ گریه میکردیم که اصلا شغل ماست، بارها بمیریم و بارها برای مردن هم گریه کنیم.
اغلب من به خودم میگویم خوشا به حال مردمی که در شهرشان رودخانهای دارند، هنگام دلتنگی روی نیمکتی مینشینند و به گذشتن آبها خیره میشوند ، چنان که آن روزها ما به اتفاق میرفتیم و به غروب زایندهرود خیره میشدیم.»
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9597/29172/100275
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9597/29172/100276
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9597/29172/100277
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9597/29172/100278
|
عناوین این صفحه
- نگاهی به هفت اثر پاییزی در گنجینه موزه بانک پاسارگاد
- تئاتریها نیمه اول سال را چگونه گذراندند؟
- اخبار
- یک روایت متفاوت از هما روستا