|
قصه سفرهای خطرناک ایوان کلیما در قرن دیوانه
زندگی با ترس و امید (1)
پرونده بررسی آثار ایوان کلیما نویسنده اهل جمهوری چک که از سال ۹۶ باز شده، در نهمینقسمت به نقد و بررسی یکی از مجموعهداستانهای ایننویسنده رسیده است. تا به حال چند رمان، مجموعهداستان و کتاب نظری را از ایننویسنده بررسی کردهایم که در آنها به موضوعاتی مانند خفقان کمونیستی، پدیدههای اجتماعی مثل احتکار، جستجوی خدا و اعتقاد، خاطرات کلیما از اسارت، اقلیم اجتماعی و تاریخی شهر پراگ، مفهوم آزادی و اسارت، بررسی قلم فرانتس کافکا و … پرداختهایم.
در ادامه قصد داریم مجموعهداستان «سفرهای خطرناک من» را از ایننویسنده بهعنوان نهمینمطلب پرونده بررسی کنیم. اینکتاب سال ۲۰۰۴ منتشر شده و ۱۲ داستان کوتاه را از کلیما در بر میگیرد که بیشترشان درباره سالهای کودکی و دوران اسارت او و خانوادهاش توسط نازیها و سپس دوران استیلای کمونیستها هستند.
«سفرهای خطرناک من» با ترجمه رضا میرچی توسط انتشارات روزنه منتشر شده و بیشتر داستانهایش هم به اسم افراد و آدمها هستند. بهعبارت سادهتر نام شخصیت اصلی داستان بر پیشانی آن یعنی نامش قرار دارد. همه داستانها هم راوی اولشخص دارند که همان کلیمای کوچک است و دارد جهان را از دریچه نگاه خود میبیند. داستانهای کوتاه ایننویسنده بهطور عمومی، حالت از مستندگونگی را در خود دارند و اینویژگی در کتاب موردنظر هم خود را بهطور صریح نشان میدهد. کلیما ابایی از این ندارد که خود را در داستانها حضور بدهد و در «سفرهای خطرناک من» هم مثل کتاب «کار گل» که مربوط به برهه بزرگسالی او است، مشغول روایت زندگی خود و مشاهداتش از حیات یک کودک در اروپای جنگزده قرن بیستم است.
یکی از ویژگیهای مهم داستانهای نسبتاً کودکانه اینکتاب که البته در آثار دیگر کلیما هم قابل مشاهده است، عشق کودکانه، پاک و بیآلایش اوست. بهعبارت دیگر، در گفتگویی که نگارنده مطلب با رضا میرچی مترجم آثار کلیما داشته، ایننویسنده همیشه یککودک بیغرض است و مانند برخی دیگر از نویسندگان چک، در پی القای مفاهیم اروتیک و جنسی نیست.
با وجود اینکه کلیمای حاضر در داستانهای کتاب «سفرهای خطرناک من» یک کودک است، اما کودکی است که گاهی سخنانی حکیمانه دارد و زندگی را مانند یک مرد پخته میبیند. بههرحال او اسارت را در سالهای کودکی تجربه کرده و پس از آن هم شاهد استیلای چنددههای کمونیستها بر کشورش چکسلواکی (و سپس جمهوری چک) بوده است. بنابراین قدمزدن در خیابانهای نازیشده، اسارت در اردوگاه ترزین اشتات و سپس قدمزدن در خیابانهای کمونیستزده هرکدام، اتفاقاتی هستند که میتوانند یککودک خام را ظرف مدت کوتاهی به دنیای بزرگسالی پرتاب کنند.
در ادامه داستانهای کتاب «سفرهای خطرناک من» را بهترتیب و بهطور مستقل و البته بهعنوان یکی از عناصر پیکره واحد اینکتاب و قلم کلیما بررسی میکنیم.
«لویزا» _ یک پسربچه خجالتی
اینداستان که در سال ۲۰۰۳ نوشته شده، مانند خیلی از داستانهای کتاب، مربوط به روایت گذشته است و با عبارت «آنروزها، …» شروع میشود. برهه روایتش هم جنگ جهانی دوم است که به تعبیر کلیما زمانی بوده که «صلح در حال مرگ بود.» یکی از وجوه تشابه اینداستان با بسیاری از داستانهای کتاب، بازه زمانی آن است. کلیما در اینداستان و نمونههای مشابه درباره پیش و پس از جنگ صحبت میکند. وجه تشابه دیگر، داشتن همسایهای آلمانی در عالم کودکی است. و عامل دیگر تشابه اینقصه با دیگر قصههای کلیما در دید کودکانهاش نسبت به جهان بیرون است. در اینداستان هم وقتی کلیما عکس هیتلر را در قاب در خانه همسایه آلمانی دیده، با چنین لحنی، شخصیت او را خلاصه میکند: «پدرم میگفت که او نقاشِ در و پنجره، مبلساز و آدمکش است.»
پسربچهای که در اینداستان حضور دارد، ویژگی خجالتیبودنش را بیشتر از داستانهای دیگر نشان میدهد. کلیما همچنین در اینداستان، فاصله زمانی زیاد را با جملات کوتاه و بهسرعت پر میکند. بهعنوان نمونه میتوان به اینعبارات توجه کرد: «مدت سهسال و نیم از تمام جریانات خیابانمان دور ماندم. زمانی که برگشتیم، جنگ تمام شده و آلمانیها شکست خورده بودند، هیتلر آدمکش مرده بود…» به اینترتیب، با روایت نسبتاً کوتاهی از گذشته، کلیما یکپرش زمانی دارد و به مقطع پس از جنگ میرسد و مخاطب را با اینشرایط روبرو میکند که از ۳ خانواده یهودی ساکن در ساختمانشان، فقط اعضای خانواده کلیما زنده ماندهاند.
از نظر فنی و اصول قصهپردازی، کلیما از عامل تعلیق هم در اینقصه استفاده کرده است. چون تا زمان بازگشت خانواده از اردوگاه اسارت، اینسوال وجود دارد که پدر چه شده و چه سرنوشتی داشته است؟
اما با برگشت به بحث اصلی و همان عالم بچگی و معصومیت کودکی که در داستانهای کلیما حضوری جدی دارد، باید بگوییم کلیما ایدئولوژیهای سخت و غیرقابلانعطاف بزرگترها را هم هدف گرفته است. ایدئولوژیهای سختی مثل نازیسم که باعث میشود دختری آلمانی مثل لویزا، بعد از اینکه کلیما ناچار است ستاره زرد یهودیت را به لباسش بدوزد، از بازی با او خودداری کند. اینانتقاد از ایدئولوژی نازی و خودداری از بروز احساسات انسانی را میتوان در داستانهای دیگر کلیما ازجمله داستانهای همینکتاب هم مشاهده کرد.
با وجود شباهت ساختاری و محتوایی اینداستان با نمونههای دیگر در همینکتاب و داستانهای دیگری که درباره جنگ جهانی نوشته شدهاند، کلیما در «لویزا» در پی نشاندادن بدی مردم آلمان نیست. بلکه آنها را هم در ساحت آدمهایی نشان میدهد که مدتی از قدرت سوءاستفاده کردند اما در نهایت دوباره مثل آدمهای بدبخت و فرودست شدند. در اینزمینه، همسایه آلمانی داستان، یعنی لویزا، همراه پدر و مادرش خانم توپلوا زندگی میکند که پدر خانواده در خلال جنگ توسط انگلیسیها کشته میشود و سههفته پس از برگشتن خانواده کلیما به ساختمان قدیمیشان، لویزا و مادرش یکشب در حالیکه هر دو لباس سیاه به تن دارند، زنگ در خانه را میزنند.
دغدغه اصلی نگارش اینداستان، یک مساله انسانی است. مادر لویزا، زنی مهربان بوده که پیش از جنگ، به کلیما سیب و گلابی داده است. اما افسوس و اندوه کلیما این است که پس از جنگ، وقتی لویزا و مادرش خسته و خراب به ساختمان قبلی و همسایه پیشین خود پناه آوردهاند، وقتی مادر کلیما در نهایت خود را راضی میکند تا پسرش را برای کمک نزد آنها بفرستد تا برایشان کنسرو و غذا ببرد، کلیما بهدلیل خجالت نمیتواند کمکی کند و کار را به سرانجام برساند. جمله پایانی اینداستان که موید امتداد اینحس افسوس است، از اینقرار است: «بعد از مدتها به فکرم رسید که میتوانستم فقط پشت درشان بگذارم. زنگ بزنم و غیب شوم.» در واقع خانم توپلوا و دخترش به ایندلیل به در خانه کلیما آمدهاند تا بگویند دارند بهزور آنها را از خانه بیرون میکنند و درخواست کمک کنند.
حس انساندوستانه کلیما را هم میتوان در اینجمله از داستان مشاهده کرد؛ وقتی که مادرش خطاب به مادر لویزا میگوید اینجنگ را شما (آلمانیها) شروع کردید؛ «احساس کردم که بوی تلخی در فضا پیچیده است.» که طبیعتاً با توجه به جملهای که مادر کلیما گفته، مشخص است منظور، تلخی بوی جنگی است که شاید بهطور ظاهری تمام شده باشد اما در باطن جریان دارد و آدمها هنوز هم حتی پس از پایان جنگ رسمی دولتها، بهیکدیگر زخم میزنند.
«دوشیزه ولاستا» _ خدای مسیحیها و خدای یهودیها
اینداستان درباره یکسال پس از شروع جنگ جهانی دوم (۱۹۴۰) است که رفتن به مدرسه، سینما، تئاتر، پارک و استخر برای یکپسر یهودی مثل کلیما ممنوع میشود. خانواده کلیما در آنبرهه، (مثل داستان اول) همسایهای پشت دیوار آشپزخانه خود داشتهاند که خبرچین و همکار نازیها بوده است. در واقع پدر و مادر خانواده با نازیها همدست بودهاند اما دخترشان دوشیزه ولاستا که نامش روی داستان است، چنینمرامی نداشته است. در اینداستان، کلیما یکی از ویژگیهای معمول و همیشگی داستانهایش را که به آن اشاره کردیم، نشان میدهد؛ عشق بیپیرایه به دختر یا زنی بزرگتر از خود. در «دوشیزه ولاستا» هم با اینکه دختر، از کلیما چندسالی بزرگتر است، در نظر او دوستداشتنی میآید.
بهعبارتی دیگر، در اینداستان میتوان جذابیتداشتن را دید نه عشق را. خود کلیما هم بنا ندارد در اینداستان به عشق برسد. اما بههرحال نسبت به دوشیزهای که چندسال از خودش بزرگتر بوده، متمایل بوده و خنده او را دوست داشته است: «خندهاش را گاهی اوقات از پشت دیوار میشنیدم، مثل این بود که دستهای پرنده آواز میخوانند، اینخنده را همیشه دوست داشتم.»
دوشیزه ولاستای اینداستان، دختر جوان مهربانی است که کلیما را برای قدمزدن به گورستان میبرد و همین قدمزدن در گورستان باعث شکلگرفتن صحنه مناسبی برای بحث دوشیزه ولاستای مسیحی و ایوان کلیمای یهودی درباره خداهایشان میشود. جالب است که خدای کلیما در اینداستان، یکخدای وحدتطلب است و مانند «تاجر ونیزی» شکسپیر، عامل جدایی مسیحیان و یهودیان نیست. در بخشی از اینداستان ولاستا به کلیما میگوید: «خدای شما هم این کار را میکند؟» که در ادامه داستان آمده است: «شگفتزده از سوالِ او گفتم: در واقع فقط یک خدا وجود دارد. او گفت: گمان میکردم یهودیها خدای دیگری دارند.»
اینداستان هم، مانند برخی دیگر از داستانهای اینکتاب و همچنین دیگر داستانهای کلیما، مقایسهای بین مقاطع قبل و بعدِ جنگ جهانی دوم و البته جستجو برای یافتن خداست. دوشیزه ولاستای مسیحی، رفتار خوبی با کلیمای یهودی داشته و با او مهربان بوده است. اما پس از جنگ وقتی کلیما به خانه برمیگردد، پدر ولاستا کشته شده و خود دختر هم با مادرش سر رفتن یا ماندن در آنمحله جروبحث دارد. و در اینجروبحث هم، خدا حضور دارد: «پشت دیوار، خانم بوریانووا با صدای بلند هقهق میکرد و خدا را صدا میزد، که چگونه میتواند ناظر اینوضع باشد…» جالب است که خدای آثار ادبی مربوط به جنگ جهانی دوم و نسلکشی یهودیان، عموماً خدایی ناظر و گوشهگیر است و بهطور فعالانه اقدامی برای تاراندن ظلم و ستم نازیها نمیکند. بههرحال نالههایی که مادر دوشیزه ولاستای مسیحی پس از پایان جنگ جهانی دوم دارد، شبیه نالههای مادر کلیمای یهودی است که هنگام جنگ داشته و از ظلم و ستم نازیها گلایه میکرده است.
یکی از نقاط تعلیق در اینداستان، شائبه خبرچینبودن ولاستا است که البته در پایان داستان، مانند داستان پیشین، حالت دیگری هم برایش در ذهن کلیما شکل میگیرد. اینباور ذهنی، درباره ایناصل است که واقعیت با امر ظاهری متفاوت است: «شاید هیچکس را لو نداده بود، بلکه یکنفر همین کار را نسبت به خود او کرده بود. شاید هم همین سرایدار. این موضوع مدتها بعد به فکرم رسید، یک روز یافتم که واقعیت هرچیزی ممکن است غیر از آنچه در ظاهر مینماید باشد.»
چگونه فمتورها به بیراهه میروند؟
پاشنهآشیل تولید محتوا
«Familiarization Trip» که به اختصار FAM Trip خوانده میشود گونهای از سفر است که در آن فعالان حوزه گردشگری به مقصدی سفر میکنند تا جاذبههای گردشگری آن مقصد را معرفی کنند این سفر میتواند با هزینه بسیار کم توسط مجریان برگزاری آن اجرا شود و یا اینکه کلاً رایگان باشد. اما هر دو طرف یعنی هم برگزار کننده و هم شرکت کننده بدون اینکه اجباری و یا درخواستی به صورت جدی مطرح باشد از یکدیگر توقعاتی دارند. اجرا کننده میبایست بتواند بهترین کیفیت را در اجرا داشته باشد و شرکت کننده نیز میبایست بتواند بهترین محتوا را تولید کرده و یا اثرگذاری باشد.
در این تورها معمولاً از بلاگرها، مدیران آژانس، تورلیدرها، خبرنگاران و عکاسان و … دعوت میشود. در ایران نیز از چند سال پیش همیشه موضوع فمتورها مطرح بوده است و عدهای از خبرنگاران تخصصی میراث فرهنگی و یا گردشگری به همراه خبرنگاران برای تولید محتوا درباره آن مقصد به دعوت مجری برگزار کننده این تور دعوت میشدند از سالها قبل تر هم این تورها برای آشنایی مدیران آژانس و تورلیدرها با زیرساختهای گردشگری و یا معرفی مناطق جدید و مسیرهای تازه برگزار میشد. در واقع زمانی که مقصد و یا مسیری به آژانسی معرفی میشود آن آژانس در زمان برنامه ریزی برای تورهای گردشگری خود فکر این را میکند که ممکن است بتواند برای آن مقصد نیز تور تعریف کند و یا اینکه راهنمای گردشگری با تمام شرایط حضور مسافر در آن منطقه آشنا شود.
در حقیقت برگزاری چنین برنامهای یک نوع تبلیغ و بازاریابی برای آن مقصد و یا هدف گردشگری است. فعالان گردشگری در بخش خصوصی هم هر از گاهی چنین توری را برای فعالان و تاثیرگذاران گردشگری داخلی و خارجی برگزار میکنند زمانی این موضوع رنگ بیشتری به خود گرفت که یکی از بلاگرها سال گذشته چنین فمتوری را برای عدهای بلاگر خارجی برگزار کرد و آنها توانستند در صفحات مجازی خود تصاویری زیبا از ایران منتشر کنند. هر چند که این پروژه بیشتر برای ایرانیها جالب توجه بود و بازخورد آن در ایران بیشتر از خارج از کشور بود اما بار دیگر در سطحی گسترده موضوع برگزاری فم تور را برای همه بازگو کرد. چون سوال اساسی این بود که این افراد اصلاً چطور و برای چه منظوری به ایران آمده اند. اما آن فم تور تنها اختصاص به اینفلوئنسرهای اینستاگرام داشت و تصاویر تولیدشده توسط آنها تنها در اینستاگرام پخش میشد و نه سطحی گستردهتر.
اما حالا اینطور تصور میشود که باید در فمتورها حتماً اینفلوئنسرها نیز حضور داشته باشند و یا اصلاً هر کسی که فالوئر بیشتری داشته باشد حتماً فرد تاثیرگذارتری است!
چند وقت پیش در ایران موضوع برگزاری فم تور توسط وزارت میراث فرهنگی به همه ادارههای کل میراث فرهنگی استانها در کشور ابلاغ شد تا هر استانی بتواند بار دیگر جاذبههای گردشگری کشورش را به گردشگران ایرانی با تولید محتوای جدید معرفی کند.
این ابلاغیه به همراه یک بخشنامه درباره چگونگی برگزاری این فم تور بود و دلیل اصلی برگزاری آن هم وقفهای چند ماهه برای انجام سفرها به دلیل شیوع ویروس کرونا بود. در واقع اکنون زمان آن رسیده که بار دیگر برای جاذبههای گردشگری تبلیغ شود تا مردم پس از فروکش کردن ویروس به سفر بروند.
پس از اینکه اجازه سفر با رعایت تمام پروتکلهای بهداشتی برای برخی از استانهای کشور داده شد؛ ادارههای میراث فرهنگی نیز شروع به برگزاری این فم تورها کردند.
استانهای کرمانشاه، مازندران، چهارمحال و بختیاری و آذربایجان غربی پیشگامان برگزاری این تورها در سال جدید بودند. اما برگزاری برخی از این برنامهها چه در سال جدید و یا حتی قبل از آن نشان میدهد که هنوز در برگزاری این تورها با وجود ابلاغ بخشنامه و دستورالعمل به استانها ضعف اساسی دیده میشود.
مشکل اول از مجری قراردادن ادارههای میراث فرهنگی در استانهاست. این تورها باید توسط متخصصان برگزاری تور به بهترین شکل برگزار شود نه آنکه یک ادارهای برحسب وظیفه بودجه حدود ۲۰ میلیون تومانی که در اختیارش قرار گرفته را خرج کند. اگر اجرای این برنامه به دست بخش خصوصی و یا انجمنهای راهنمایان و یا دفاتر مسافرتی گذاشته شود، با کیفیت بهتری اجرا خواهد شد نمونه آن هم اجرای فمتور توسط کانون راهنمایان استان کرمانشاه است.
ولی مشکل اساسی در انتخاب افراد برای حضور در این فمتورهاست. برای این منظور هر استانی اعلام میکند که متقاضیان در یک سایت ثبت نام کرده و مشخصات خود را وارد کنند.
زمانی که مجری برگزار کننده تصمیم به اجرای یک تور میکند فرم ثبت نامی را در اختیار متقاضیان قرارداده و نسبت به فراخوان عمومی اقدام میکند. متقاضیان نیز رزومه خود را در آن فرم نوشته تا مجری از میان تعداد زیاد ثبت نام کنندگان انتخاب کند.
اما این انتخابها چگونه انجام میگیرد؟ برخی از استانها اصرار دارند تا از هر استانی حداقل یک نفر حضور داشته باشد تا به مرکز وزارتخانه اعلام کنند که تنوع از گردشگران شهرهای مختلف چه استانهای هدف و چه دورتر وجود دارد.
از طرفی اعلام کنند که تنوع در انتخاب افراد نیز وجود دارد از جمله عکاس، تورلیدر، اینفلوئنسر، بلاگر و …. اما تجربه برگزاری چندین تور آشناسازی نشان داده که استانها در انتخاب افراد چندان هم موفق نبوده اند بعضاً دیده شده افرادی در این تورها شرکت میکنند که یا تنها میخواهند سفر کنند و در صفحات مجازی تصویری از خود به جای بگذارند و یا اینکه سفری رفته باشند.
اما اگر مجریان برگزاری این برنامهها از شرکت کنندگان تولید محتوای ارائه شده و یا فعالیتهای دیگرشان را طلب کنند و یا به بررسی آن بپردازند به طور حتم در تورهای آشناسازی بعدی روند بهتری در انتخاب افراد اصلحتر پیش خواهند گرفت. این افراد میتوانند تاثیرگذارترین افراد در گردشگری آن استان و شهر باشند. به عنوان مثال گاهی یک عکس از یک عکاس میتواند نظرات را درباره گردشگری یک شهر تغییر دهد و یا حتی یک پست مجازی.
در تورهای آشناسازی قرار نیست شرکت کنندگان را اجبار به تولید محتوا و یا فعالیت در زمینه جذب گردشگر کرد اما نمیتوان گفت که از آنها هیچ توقعی برای فعالیت هم وجود ندارد به هر حال حتی اگر وزارت میراث فرهنگی کمک هزینهای برای اجرای این برنامهها کند اما هتلها و یا مراکز دیگر نیز برای پشتیبانی از این تور بالاخره متحمل هزینه میشوند بنابراین باید این هزینهکردها فایدهای داشته باشد. نه آنکه هر بار از افرادی برای تورها دعوت شود که هیچ خروجی ندارند.
میتوان برای اینکه افراد انگیزه بیشتری برای تولید محتوا داشته باشند و یا اینکه خروجی بیشتری از آنها دریافت کردٰ مسابقهای و یا رقابتی میان شرکت کنندگان ایجاد کرد.
همچنین اجرای این تورها را به نهادها و یا انجمنهایی سپرد که در این زمینه تخصص دارند مانند راهنمایان گردشگری و یا دفاتر مسافرتی. نه آنکه ادارههای میراث فرهنگی تنها بر حسب انجام وظیفه یک تور را برگزار کنند.
یکی از نکاتی که میبایست هنگام انتخاب افراد مورد توجه قرار گیرد میزان اثرگذاری و عمر طولانی تولید محتوای آنهاست. این اتفاق بهتری نسبت به یک فضاسازی برای صفحات مجازی تنها برای چند روز است.
از سویی اکنون که گویا تنها هدف از برگزاری تورهای آشناسازی، تبلیغ و تولید محتواست چه بهتر که بخش خصوصی و یا دولتی اجرا کننده، تولیدات شرکت کنندگان را جمع آوری و حداقل در سایتهای اداره کل میراث فرهنگی آن استان بارگذاری کنند تا دیگران نیز از نتیجه سفر این افراد و تولید محتوای انجام شده آگاهی پیدا کرده و در اختیارشان قرار گیرد آن هم با رعایت حق کپی رایت و تمام مسائل مربوط به این حوزه. نپرداختن به غذاهای محلی یکی از مشکلات تورهای گردشگری از جمله تورهای آشناسازی است اگر قرار است افراد حاضر در این تورها با ظرفیتها و جاذبهها آشنا شوند بنابراین برای پذیرایی از آنها نیز باید از غذاهای محلی استفاده کرد اما متأسفانه برخی از مجریان تصور میکنند که غذای محلی شاید به مذاق گردشگران خوش نیاید به همین دلیل از همان جوجه کباب و کوبیده معمولی که در همه شهرها یافت میشود از مهمانان خود پذیرایی میکنند.
کم اهمیت جلوه دادن صنایع دستی نیز از اقدامات دیگر است در برخی از تورها آشنایی با جاذبههای تاریخی و فرهنگی بیشتر مد نظر است و به همین دلیل معرفی کارگاهها و صنایع دستی و هنرهای سنتی در درجه بی اهمیت ترین موضوعات قرار داده میشود.
جایزه جمالزاده روایت تازه ایران است
بدون لابیگری داوری کردیم
دومین دوره جایزه جمالزاده شامگاه گذشته ۱۴ تیر ۱۳۹۹ با معرفی برگزیدگان خود در چهاربخش جایزه، به ایستگاه پایانی رسید. در مراسم اختتامیه این دوره از جایزه قدرت اله نوروزی، شهردار اصفهان، محمد عیدی، معاون فرهنگی و رئیس سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری اصفهان و مجید قیصری، دبیر ادبی این دوره از جایزه سخن گفتند. مجری آئین اختتامیه احسان رضایی بود.
جشنواره جمالزاده اثرات ملی و جهانی دارد
شهردار اصفهان در مراسم اختتامیه جایزه جمالزاده با اشاره به نقش مهم محمدعلی جمالزاده در جریان ادبیات داستانی ایران گفت: هرچقدر ما بتوانیم چنین اشخاصی را با رویدادها پیوند دهیم گامهای موثرتری در جهت فرهنگسازی برداشتهایم. ما معتقدیم اثر برگزاری چنین جشنوارههایی تنها منحصر به اصفهان نیست و اثرات ملی و جهانی دارد.
وی افزود: در شرایط کرونا ما مجبور شدیم بسیاری از ایدههایمان را تغییر دهیم البته خوشبختانه توانستیم از طریق فضای مجازی شرایطی را ایجاد کنیم که برخی از کارها بدرستی جلو برود که یکی از مهمترین نمونههایش برگزاری همین جایزه جمالزاده است. البته آرزوی ما این است که بتوانیم چنین جشنوارهای را به شکل حقیقی با حضور داوران، برگزیدگان و شرکت کنندگان برگزار کنیم تا اثرگذاری بیشتری داشته باشد.
جایزه جمالزاده، راویت تازه ایران
معاون فرهنگی شهردار اصفهان نیز در آئین اختتامیه دومین جایزه جمالزاده با بیان اینکه امروزه مزیت شهرها به شاخصههای فرهنگی آنهاست؛ گفت: شاید قبل از این گمان بر این بود که شهرداری متکفل امر کالبد شهر است ولی امروزه سه وجه هویت شهری انسان، کالبد و انسان ساخت است.
به باورعیدی در حوزه اقتصاد فرهنگ نیز انگشت تاکید بر چنین شخصیتهایی گذاشته میشود تا این سرمایهها به سرمایههای جهانی تبدیل شوند و شهرها روایتهای خود را در جهان پرازدحام امروزی براحتی بیان کنند.
عیدی در پایان برآوردخود را از دستیابی به اهداف جایزه را اینگونه بیان کرد: فکر میکنم به نسبت اولین سال برگزاری جایزه جمالزاده گام موثرتری در هر دو حوزه برداشته شد و ما این آمادگی را داریم که این حرکت در ادامه کاملاً در بستر تخصصی و مدنی برگزار شود. امیدوارم جایزه جمالزاده بتواند داستان و روایتی جدید را نه فقط برای اصفهان و ایران بلکه ایران صورت بندی کرده وآغاز فرایندی نوین برای همگان باشد.
بدون لابی گری داوری کردیم
دبیر ادبی دومین دوره جایزه جمالزاده نیز در آئین پایانی این جشنواره گفت: زمانی که به جایزه دعوت شدم فکر نمیکردم کار جایزه جمالزاده به این گستردگی باشد؛ من در جشنواره خاتم هم تجربه دبیری دارم ولی تعداد آثار رسیده و گستردگی کار در جایزه جمالزاده با آن قابل قیاس نبود. در این دوره ۱۴۳۸ اثر در ۴ بخش به دست ما رسید که از این تعداد ۸۶۹ اثر در بخش داستان آزاد، ۱۸۸ اثر در بخش داستان اصفهان، ۲۹۴ اثر در بخش زندگی نگارههای کرونا و ۸۷ اثر در بخش زندگی نگارههای اصفهان دریافت شد. این آثار در سه تیم جداگانه هیأت انتخاب و هیأت داوری غربالگری و خوانده شد و داوران هر دو مرحله با کمال دقت آثار را انتخاب کردند.
وی افزود: نقطه نظرهایی برای تغییر در این سیر وجود داشت تا به قول برخی دوستان تعداد بیشتری از شرکت کنندگان خوشحال شوند ولی جرأت نکردیم در انتخاب داوران دست ببریم و این موضوع برایمان مهم بود که خود اثر نمره را کسب کرده باشد چون داوران ما صرفاً با اثر بدون اسم نویسنده مواجه میشدند و مبنای جشنواره انتخاب داستان خوب بود. با این اوصاف فکر میکنم این نحوه انتخاب نشان دهنده صداقت جشنواره بوده و این اتفاق نادر برای ما ارزشمند بود. اتفاق خوب دیگر در این دوره، این بود که ما از نفرات اول بخشهای مختلف سال قبل در تجربه داوری امسال استفاده کردیم تا بدون هیچ لابی گری و زد و بندی داوران را انتخاب کنیم و امیدواریم این حرکت، رویهای معمول در جوایز ادبی ما بشود. علاوه بر اینکه من باید همین جا از شورای سیاست گذاری جایزه جمالزاده هم تشکر کنم که با وسواس و دقت نظر خاصی داوران این جایزه را برگزیدند.
مجید قیصری در ادامه یکی از موارد قابل توجه شورای سیاست گذاری جشنواره را توجه به بعد آموزشی آن دانست و گفت: امسال هم برنامه ریزیهایی برای برگزاری کارگاههای آموزشی شده بود ولی متأسفانه با شیوع کرونا نتوانستیم اجراییشان کنیم البته امیدواریم بتوانیم در طول سال جاری دورهها و کارگاههایی برای آموزش داشته باشیم تا نویسندهها و شرکت کنندگان به افقهای روشنتری دست یابند.
اخبار
بهای ۲۰۰ هزار تومانی یازدهمین چاپ «تاریخ هنر» گامبریچ
«تاریخ هنر» نوشته ارنست هانس گامبریچ، تاریخنگار اتریشی بریتانیایی و ترجمه علی رامین معتبرترین مرجع مطالعاتی تاریخ هنر در سطح جهان است. در نظام آکادمیک ایران نیز در همه رشتههای هنری معمولاً مدرسان هنر این کتاب را به عنوان منبع مطالعاتی به دانشجویان معرفی میکنند.
«تاریخ هنر» برای نخستین بار سال ۱۹۵۰ به چاپ رسید و تا زمان مرگ نویسنده به سال ۲۰۰۱ بارها تجدید ویرایش و تجدید چاپ شد. پییر روزنبرگ رییس سابق موزه لوور پاریس درباره اهمیت این کتاب در یکی از سخنرانیهای خود اشاره کرد: «تاریخ هنر گامبریچ از چنان شهرتی برخوردار است که میتوان آن را با تابلوی مونالیزای لئوناردو داوینچی مقایسه کرد.» نخست چاپ ترجمه فارسی این کتاب سال ۷۹ در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
نشر نی در اواخر سال گذشته یازدهمین چاپ این کتاب را با شمارگان دو هزار نسخه، ۶۷۸ صفحه و بهای ۲۰۰ هزار تومان منتشر کرد. هرچند که کتاب در فرمتی نفیس چاپ شده و تمامی تصاویر کتاب (برای درک بهتر نکات) رنگی است، اما بهای آن برای دانشجویان سنگین است. چاپ دهم این کتاب سال ۹۷ با شمارگان دو هزار نسخه و بهای ۱۸۰ هزار تومان منتشر شده بود. البته از آن سال تاکنون هزینههای چاپ بسیار افزایش داشته اما نشر نی درصد زیادی به قیمت این کتاب اضافه نکرده است. میتوان گفت که افزایش هزینههای چاپ و پخش کتاب در ایران هم برای ناشر و هم برای مخاطبان کتابها (اینجا دانشجویان هنر) ضرر است.
مقدمه گامبریچ بر این کتاب نیز از شهرت بسیاری برخوردار است. در بخشی از این مقدمه با عنوان «درباره هنر و هنرمندان» میخوانیم: «در واقع چیزی به نام هنر مطلق وجود ندارد، فقط هنرمندان وجود دارند. هنرمندان [یا به مفهوم اخص نقاشان] زمانی کسانی بودند که کلوخهای رنگین از زمین بر میگرفتند و شکل گاومیش و شکل دیگر حیوانات را بر دیوار غارها رسم میکردند. در روزگار ما نقاشان رنگهایشان را حاضر و آماده میخرند و پوسترهای تبلیغاتی طراحی میکنند و در این فاصله بلند تاریخی، چه اتفاقهای بزرگ و کوچکی که نیفتاده است. ایرادی ندارد که همه این فعالیتها را هنر بنامیم، مشروط به آنکه در نظر داشته باشیم که واژه هنر در زمانها و مکانهای مختلف با معانی و مصادیق بسیار متفاوتی به کار رفته است.»
«تاریخ جهان» با ترجمه علی رامین، «سایهها: نمایش سایههای افتان در هنر غرب» با ترجمه سهند سلطاندوست و «هنر و وهم: پژوهشی در روانشناسی بازنمایی تصویری» با ترجمه امیرحسن ندایی دیگر کتابهای منتشر شده گامبریچ در ایران است.
نمایشگاه اسناد تاریخی ملیشدن صنعت نفت در کرمانشاه افتتاح شد
نخستین نمایشگاه اسناد تاریخی نهضت ملی شدن صنعت نفت در کرمانشاه به همت انجمن ایرانی تاریخ و پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی غرب کشور و با حمایت معاونت پژوهشی دانشگاه رازی در کرمانشاه در مورخ ۱۲ خرداد ماه سال ۱۳۹۹ با حضور ریاست دانشگاه، معاونت پژوهشی و اعضاء هیئت رئیسه دانشگاه، با رعایت پروتکلهای بهداشتی افتتاح شد.
فرشته ازره کارشناس مسائل تاریخی نفت در غرب کرمانشاه و مدیر ایننمایشگاه در گفتوگو با مهر گفت: در این نمایشگاه حدود یکصد برگ سند تاریخی در قالب پوستر، استند و عکس در ابعاد و زوایای مختلف، رویداد نهضت ملی شدن صنعت نفت در کرمانشاه در بخشهای: نفت و مسائل کارگری در کرمانشاه، احزاب، مطبوعات، نیروهای سیاسی و نظامی کرمانشاه در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، اصناف، بازاریان و عامه مردم کرمانشاه در نهضت ملی شدن صنعت نفت، خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران در کرمانشاه، قیام سی تیر ۱۳۳۱ در کرمانشاه، جهت بازدید عموم به خصوص دانشگاهیان به نمایش گذاشته شده است.
وی افزود: با توجه به اینکه منطقه کرمانشاه سرآغاز نخستین اکتشافات نفت در ایران بوده است و در تاریخ تحولات غرب ایران نیز نقش مهمی ایفا کرده، در منابع درباره این منطقه سکوت شده است. از همین رو اسناد تاریخی به عنوان مهم ترین منبع در بررسی تاریخ تحولات و اکتشافات نفت در کرمانشاه از جایگاه ویژهای برخوردار هستند. به همین علت یکی از اهداف و اهمیتهای این نمایشگاه در این است که برای نخستین بار به مدد اسناد و مدارک آرشیوی، گوشهای از تاریخ تحولات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کرمانشاه را در طی سالهای ۱۳۲۷ ش. تا ۱۳۳۱ ش. به تصویر میکشد.
در حاشیه این نمایشگاه که با بازدید مسئولان استانی و دانشگاهی، دانشجویان، راهنمایان گردشگری و غیره همراه بود، نشستهای علمی و جلساتی ضمن رعایت اصول پیشگیری از کرونا، برگزار شد که نشست: جایگاه اسناد در مطالعات تاریخی نفت در غرب کشور، از جمله آنهاست.
ایننمایشگاه که نخستین نمایشگاه اسناد تاریخی نفت در غرب کشور است، قرار بود در ۲۹ اسفند ۱۳۹۸ برگزار شود که به علت شروع بیماری کرونا با تاخیر برگزار شد، در طبقه فوقانی کتابخانه مرکزی دانشگاه رازی کرمانشاه دایر است و تا پایان تیرماه ۱۳۹۹، روزهای شنبه تا چهارشنبه از ساعت ۹ صبح لغایت ۱۳ ظهر با رعایت پروتکلهای بهداشتی ستاد مبارزه با کرونا، پذیرای بازدیدکنندگان محترم خواهد بود.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4309/19844/78897
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4309/19844/78898
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4309/19844/78899
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4309/19844/78900
|
عناوین این صفحه
- زندگی با ترس و امید (1)
- پاشنهآشیل تولید محتوا
- بدون لابیگری داوری کردیم
- اخبار