|
گزارش ویژه؛ چرا رئال مادرید در بحران قرار ندارد؟
شرایط به نظر خوب نیست. رئال مادرید در سه مسابقه اخیرش دو شکست و یک تساوی داشته است. آن ها ۳۲۹ دقیقه است که گلی به ثمر نرسانده اند. اگر بخواهیم در چارچوبی بزرگتر طلسم پنج ساعت ناکامی در گلزنی را بسنجیم، باید گفت که آخرین باری که آن ها به این میزان در گلزنی ناکام بودند، سال ۲۰۰۷ و تحت هدایت کاپلو بود، پیش از آن که حتی بکام راهی فوتبال آمریکا شود.
در عین حال، رئال مادرید با ناکامی در گلزنی مقابل زسکامسکو، برای اولین بار در طی دو سال اخیر در این تورنمنت اروپایی، نتوانست در یک بازی گلزنی کند. یعنی بعد از ۲۹ بازی. جالب اینجا بود که دروازه بان حریف، آکنفیف در طی ۱۲ سال اخیر در لیگ قهرمانان، تنها دو کلین شیت داشته است.
اوضاع بازیکنان نیز در هفتههای اخیر خوب نبوده است. کریم بنزما بعد از شروع خوبش در فصل جاری، دوباره به همان مهاجم گل نزن سابق بدل شده است. لوکا مودریچ بعد از پشت سر گذاشتن فصلی فوق العاده و درو کردن انواع و اقسام عناوین و بعد از یک تابستان سخت همراه تیم ملی کرواسی، در ۳۳ سالگی به نظر خسته می آید. با این شرایط کار سخت لوپتگی برای پر کردن جای زیدان سخت تر از قبل هم جلوه می دهد.
رئال مادرید هفته قبل مقابل سویا واقعاً عملکرد بدی داشت. آن ها شنبه نیز در دربی مادرید در مقابل اتلتیکو نمایش درخشانی ارائه نکردند، هر چند که تقابل با تیم سیمئونه در مسابقات بزرگ، همچون رفتن به دندانپزشکی، کار سخت و طاقت فرسایی است. در نهایت هم روز سه شنبه و جدال با زسکامسکو فرا رسید. رئال مادرید در روسیه، خیلی زود و در همان ۹۰ ثانیه ابتدایی گل خورد. گلی که به مدد مجموعه ای از اشتباهات رقم خورد که از کروس آغاز و به ناکامی ناواس در دفع توپ ختم شد.
اما اشتباهات فردی رقم می خورند، و خیلی نمی توان تقصیر را متوجه سرمربی تیم دانست. ضمن این که رئال مادرید در دیدار مقابل زسکامسکو، از لحاظ خلق موقعیت خیلی هم بد عمل نکرد و چندین بار تا مرز رسیدن به گل تساوی پیش رفت. که این اتفاق در مقابل تیمی که از همان دقیقه نخست مسابقه و بعد از رسیدن به گل، اتوبوس پارک کرد، بد به نظر نمی رسد. در عین حال نباید فراموش کرد که رئال مادرید سه شنبه شب، گرت بیل، ایسکو، سرخیو راموس و مارسلو را در ترکیب اصلی نداشت، مودریچ از اواسط نیمه دوم به زمین آمد و کارواخال نیز به دلیل مصدومیت در نیمه اول زمین مسابقه را ترک کرد.
اگر بخواهیم نمای کلی را هم در نظر بگیریم، شرایط رئال مادرید آنقدرها هم بد نیست. آن ها هم امتیاز با بارسلونا صدرنشین لیگ اسپانیا به حساب می آیند و تا این هفته در مقابل دو تیم از سه تیم دیگر بالای جدول، بازی کرده اند. در لیگ قهرمانان نیز اگرچه صدرنشین نیستند ولی یک امتیاز با صدر فاصله دارند و در هفته اول هم موفق شدند رم را که به نظر جدی ترین رقیب آن ها در صدرنشینی است، شکست دهند. از این لحاظ نمی توان شرایط کنونی رئال مادرید را بحرانی درنظر گرفت. اما در عین حال می توان مواردی را به عنوان اشکال مطرح کرد.
فلورنتینو پرز از جدایی زیدان و رونالدو می توانست به عنوان فرصتی برای بازسازی تیم استفاده کند. می توانست منجر به اتخاذ تصمیماتی سخت در مورد امثال مودریچ و دیگران شود. پرز می توانست به جای جذب ماریانو دیاز (که فقط یک فصل خوب در لیون داشت و در هر صورت خیلی نمی توان او را ستاره به حساب آورد) یا اصرار روی این باور که ویسینیوس می تواند به تیم اصلی کمک کند، به فکر خرید یک مهاجم گلزن باشد. اما او تصمیم گرفت بار دیگر از سیاست قدیمی اش فاصله بگیرد و ستاره ای را به کهکشان سابقش اضافه نکند. تصور پرز این بود و است که لوپتگی می تواند از بازیکنان حال حاضر تیم، مبارزانی بهتر بسازد و به پیشرفت آن ها کمک کند.
رئال مادرید بدون بزرگانی همچون رونالدو، بیل و راموس و همینطور مارسلو، در بازی های خود فقدان رهبری را حس می کند. در زمان فقدان این رهبری در مستطیل سبز، تیم باید به سیستم بازی خود متکی شود. اما مشکل اینجاست که سیستم لوپتگی در مقابل تیم هایی که بسته بازی می کنند و به دنبال دفاع محض هستند، به شدت ایسکو محور است. جای تعجب ندارد که نتایج ضعیف اخیر در زمان غیبت این بازیکن رقم خورده است. بدون مودریچ و ایسکو، بار سنگینی در میانه میدان روی دوش کروس قرار دارد. و اگر در این بین، آسنسیو هم روز بدی را سپری کند، آن چه را خواهید دید که در هفته گذشته دیدید.
رئال مادرید در سه فصل اخیر با ستارگان و به مدد روحیه تیمی خود نتایجی فوق العاده را کسب کرد، اما سبک کاری لوپتگی متفاوت است. او بیشتر فوتبال محور است، بیشتر به ساختار تیم اهمیت می دهد و تیم هایش سازماندهی منظمی هم دارند. بنابراین لوپتگی به زمان نیاز دارد.
تفاوتهای ناپولیِ کارلتو با تیم ساری
ناپولی فصل پیش تحت رهبری مائوریتزیو ساری 91 امتیاز در سری آ گرفت، بالاترین رکورد آنها در تاریخ این لیگ. با این وجود دست پارتنوپی همچنان از اسکودتو کوتاه ماند تا یوونتوس برای هفتمین بار پیاپی فاتح لیگ شود. بعد از جدایی ساری در این تابستان هواداران ناپولی نگرانیهای زیادی درباره آینده تیمشان بدون این تاکتیسین بزرگ سیگاری داشتند. اما آمدن کارلو آنچلوتی، قهرمان سه دوره چمپیونز لیگ با میلان و رئال مادرید ناپولی را در مسیری جدید به راه انداخته و تا حد زیادی این نگرانیها را کاهش داده است.
تیمی که ساری از ناپولی ساخته بود فوتبالی خاص بازی میکرد، فوتبالی که گاهی شبیه تیکی تاکای بارسلونای پپ گواردیولا میشد. کارلتو اما از همان ابتدای ورودش به ناپل پروسه تغییر سبک بازی تیم جدیدش را شروع کرد. مهمترین تغییر در سیستم تیم بود. تیم ساری همیشه 3-3-4 بازی میکرد، اما تیم آنچلوتی با اینکه فصل را با همین چینش شروع کرد، سیستم خودش را بر مبنای رقبا تغییر میدهد و بیشتر به 2-4-4 گرایش پیدا کرده است.
در ناپولیِ کارلتو نقش آراکادیوژ میلیک بسیار پررنگتر از قبل شده. او میلیک را به دریس مرتنز ترجیح میدهد چون از مهاجم مرکزیاش بازی فیزیکیتری میخواهد. میلیک در ترکیب اصلی ناپولی کنار لورنزو اینسینیه به زمین میرود و مرتنز بدل به ذخیره و جانشین اینسینیه شده، چراکه در نظر آنچلوتی این دو بازیکن خیلی شبیه به هم هستند.
خود اینسینیه یکی دیگر از نمادهای تغییر دوران در ناپولی است، بازیکن ریزنقش و تکنیکیای که در رژیم ساری نقش یک وینگر را بازی میکرد و حالا بدل به یک مهاجم دوم شده. حضور بیشتر او در مرکز زمین و کم شدن بار مسئولیتهای دفاعیاش باعث شده آمار گلزنی اینسینیه هم بالاتر رود. او در هفت هفته اول سری آ پنج گل برای تیمش زده.
تفاوت دیگر بین ناپولی ساری و ناپولی آنچلوتی تغییر پست و نقش مارک همسیک است. کهنهسوار اهل اسلواکی پارتنوپی در دوران ساری معمولا روی دست چپ جورجینیو به عنوان یکی از سه هافبک میانی بازی میکرد. اما بعد از همراه شدن جورجینیو با ساری به سوی استمفورد بریج، همسیک حالا نقش بازیساز اصلی تیمش را به عهده گرفته و در پستی مرکزیتر بازی میکند. این تغییر البته هنوز نتیجه موفقیتآمیز زیادی به بار نیاورده، اما با توجه به اعتقاد آنچلوتی به ایدههایش و تجربه ساختن یکی از بهترین هافبکهای بازیساز تاریخ فوتبال ایتالیا از آندرهآ پیرلو در دوران همکاریشان در میلان، انتظار میرود همسیک به بازی در این نقش ادامه دهد.
فرم ناپولی در این فصل، با توجه به مشکلاتی که همیشه تغییر مربی برای یک تیم پدید میآورد، قابل قبول بوده. شاگردان کارلتو مقابل سمپدوریا شکستی سنگین خوردند و در تورین در حالیکه در همان ابتدای بازی از یوونتوس پیش افتادند در نهایت با درخشش کریستیانو رونالدو 1-3 مغلوب شدند. اما پیروزی مقابل لاتزیو و بازگشت بزرگ برابر میلان باعث شده که ناپولی در رده دوم جدول قرار بگیرد و مثل دو فصل اخیر جدیترین رقیب بیانکونری برای فتح اسکودتو به شمار بیاید.
دیگر چهرهای که با آمدن آنچلوتی نقشی پررنگتر برای پارتنوپی پیدا کرده پیوتر زیلینسکی است. یورگن کلوپ دو سال پیش تلاش کرد این هافبک لهستانی را به آنفیلد ببرد، اما او در ناپل باقی ماند تا در این فصل بدل به یکی از مهرههای کلیدی تیمش شود.
با وجود تمام این تغییرات اما نقطه قوت ناپولی همچنان خط حمله این تیم است. آمار گلزنی تیم کارلتو دست کمی از تیم ساری ندارد. آنچلوتی البته نظام دفاعی ناپولی را هم مستحکمتر کرده و از آنها تیمی ساخته که برعکس تیم ساری قادر به اجرای فوتبال واکنشگرا و تطبیق خودشان با شرایط حریفان هم هستند.
شباهتهای لیورپول و ناپل: فوتبال یعنی همه چیز
استادیومهای کمی در اروپا پیدا میشوند که جو سن پائولو را در شبهای اروپایی پدید بیاورند. از آتشبازیها گرفته، تا اعلانکننده ورزشگاه که نام بازیکنان را فریاد میکشد و با تماشاگران سوال و جواب میکند، سن پائولو برای تیمهای مهمان جهنمی میسازد. این جهنم امشب در انتظار لیورپول است، تیمی که استادیوم خانگی خودش دست کمی از سن پائولو ندارد. اما شباهتهای دو تیم به همینجا ختم نمیشود.
مردم شهرهای لیورپول و ناپل خوره فوتبال هستند و تیمهایشان مهمترین نماد شهرشان به حساب میآیند. لیورپول البته شهری دو تیمه است و اورتون هم بخش بزرگی از فرهنگ آن. ناپولی اما در ناپل بیرقیب است و در گوشه کنار شهر نشانههای فراوانی از عشق مردمش به تیمشان دیده میشود. در واقع در ناپل هیچ جایی پیدا نمیکنید که خبری از ناپولی در آن نباشد. چهره دیگو مارادونا که شمایلی قدیسوار برای ناپلیها دارد روی دیوارهای شهر دیده میشود و نمادهای مذهبی کنار مجسمههای کوچکی از مارک همسیک به چشم میآیند. برای ناپلیها هم مثل لیورپولیها فوتبال همه چیز است.اینکه هم لیورپول و هم ناپل شهرهایی بندری با طبقه کارگر هستند عاملی دیگر در رابطه عاشقانه مردمشان با تیمهایشان میسازد. این ارتباط نزدیک البته فقط محدود به نسل حاضرشان نمیشود، بلکه تاریخی طولانی و بسیار غنی دارد. بسیاری از هواداران امروز لیورپول پدران و پدربزرگانی داشتهاند که مثل آنها در جایگاه «کاپ» در آنفیلد سرود «هرگز در این راه تنها نخواهی بود» را سر دادهاند. هواداران ناپولی نسلهایی پشت سر خودشان میبینند که هنوز بهترین خاطرات زندگیشان را مدیون مارادونا و ویلیام گاربات هستند. البته بسیاری از تیمهای اروپایی هستند که چنین تاریخ عظیم و ارتباط نزدیکی با هوادارانشان دارند، اما اندک شهری پیدا میشود تیم فوتبالش نماد اصلی شهر باشد. این جایگاه در دوران فوتبال مدرن و جهانی شدن این پدیده، در روزهایی که هواداران برای تماشای تیمهای محبوبشان مدام در حال سفرند ارزش بیشتری هم پیدا میکند. حفظ این سنت و اصالت برای لیورپول به واسطه برند جهانی لیگ برتر شاید سختتر باشد. اما کافیست جو امیریتس را با آنفیلد مقایسه کنید، یا سن پائولو با استادیوم یوونتوس، به خصوص در هفتههای اخیر بدون اولتراهایشان، تا به این تفاوت پی ببرید. در چنین جوی است که قهرمانان محلی جایگاهی دستنیافتنی پیدا میکنند. برای ناپلیها لورنزو اینسینیه پسر طلاییشان است و نماد تمام ارزشهای مردم این شهر. اینسینیهی تکنیکی و ریزنقش فوتبالیستی خیابانی است که به جدال غولها متمول شمال ایتالیا میرود و تا قطره آخر خونش به این نبرد ادامه میدهد. مهمتر از همه اینکه او به باشگاهی که از کودکی هوادارش بوده وفادار مانده.
چهارده ماه موناکو: از قهرمانی تا آستانه سقوط
در فوتبال همه چیز خیلی زود تغییر میکند، شاید با سرعتی بیشتر از باقی ورزشها. رسیدن به قله در فوتبال کاری بسیار دشوار است، اما باقی ماندن در آن حتی دشوارتر. جمعه شب موناکو در زمین سنتاتین ششمین شکست فصلش را در رقابتهای مختلف تجربه کرد. این چهارمین شکست آنها در هشت بازی اول لیگ یک بود. تنها اندکی بیش از یک سال پیش موناکو برای اولین بار بعد از 17 سال قهرمان فرانسه شد، تیمی که حالا به رده هجدهم جدول این لیگ سقوط کرده و تنها دو امتیاز بیشتر از گنگان ته جدولی دارد.
موناکو در فاصله 14 ماه از قهرمان لیگ به تیمی که برای بقا در آن میجنگد بدل شده و این حقیقت این باشگاه است. از 18 بازیکن اسکوادی که لئوناردو ژاردیم جمعه با خودش به سنتاتین برد تنها چهارتای آنها در جشن قهرمانی موناکو در می 2017 حاضر بودند: رادامل فالکائو، جبرئیل سیدیبه، کامیل گیلیک و آندرهآ راجی. دانیل سوباسیچ، آلمامی ترائوره و جمرسون هم هنوز در باشگاه حضور دارند، اما باقی همه تیم را ترک کردهاند.
موناکو بین می 2017 تا آگوست 2018، 11 بازیکن از تیم اولش را فروخت و 530 میلیون یورو درآمدزایی کرد. نتیجه این ترنسفرها اما به زمین رفتن ضعیفترین ترکیب اصلیای به زمین بود که ژاردیم تا به حال در اختیار داشته. محدودیت طرح اقتصادی و باشگاهداری موناکو اینجا مشخص میشود. اگر قرار باشد در هر پنجره نقل و انتقالات بهترین بازیکنان تیم فروخته شوند و جایشان به بازیکنانی مستعد، اما جوان و بیتجربه برسد، بالاخره روزی میرسد که تیم دیگر قدرت لازم برای رقابت در بالاترین سطح را ندارد، روزی که حالا فرا رسیده است. موناکو چهار سال طلایی را تحت رهبری ژاردیم پشت سر گذاشت. آنها در لیگ به ترتیب سوم، سوم، اول و دوم شدند و یک بار به نیمه نهایی چمپیونز لیگ رسیدند. موفقیتهای موناکو در این دوران فرای انتظار و توقع بود. آنها سال 2017 تیمی متشکل از ستارههای جوان فوتبال اروپا را ساختند، تیمی به شدت با روحیه و متحد. اینکه تکرار نسل 17 کاری بسیار سخت بود را همه میدانستند، اما حالا به نظر میرسد این دیگر کاری غیرممکن است.خود ژاردیم حتی پیش از شروع فصل هم اعلام کرده بود دوران سختی برای تیمش پیش رو خواهد بود. او بعد از شکست برابر سنتاتین یک بار دیگر از این حقیقت حرف زد: «بله، خیلی سخت است. ما اعتماد به نفسمان را از دست دادهایم و همه چیز به ضرر ما پیش میرود.»ژاردیم مربیای شجاع است. با اینکه موناکو برای او شهرت و ثروت به همراه آورده، اما در عین حال در موقعیتی قرارش داده که کمترین مربیانی در سطح اول فوتبال اروپا تحملش میکنند. با این حال ژاردیم همچنان برای ساختن تیمی که به نظر ترمیمناپذیر میرسد میجنگد.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/3891/15393/56697
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/3891/15393/56698
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/3891/15393/56699
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/3891/15393/56700
|
عناوین این صفحه
- گزارش ویژه؛ چرا رئال مادرید در بحران قرار ندارد؟
- تفاوتهای ناپولیِ کارلتو با تیم ساری
- شباهتهای لیورپول و ناپل: فوتبال یعنی همه چیز
- چهارده ماه موناکو: از قهرمانی تا آستانه سقوط