|
دعاى روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان
اَللّـهُمَّ افْتَحْ لى فیهِ اَبْوابَ فَضْلِکَ، وَاَنْزِلْ عَلَىَّ فیهِ بَرَکاتِکَ، وَوَفِّقْنى فیهِ لِمُوجِباتِ مَرْضاتِکَ، وَاَسْکِنّى فیهِ بُحْبُوحاتِ جَنّاتِکَ، یا مُجیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّینَ
خدایا باز کن برویم در این ماه درهاى فضلت را و برکاتت را در آن بر من نازل فرما و موفقم دار در آن به موجبات خشنودیت و مسکنم ده در آن وسطهاى بهشتت اى اجابت کننده دعاى درماندگان
7 فیلم سرگرمکننده ناب از تاریخ سینمای ایران
پویان عسگری
نگاهی خواهیم داشت به ۷ فیلم سرگرمکننده تاریخ سینمای ایران:
۱. طوقی (علی حاتمی)
در فیلمهای علی حاتمی فقید، تجربه عشق و مواجهه با آن بهمثابه تألم روحی و آزار جسمانی عمل میکند. در حقیقت «عشق» بهانه و مدخلی است برای ورود به مغاک «نیستی و نابودی». شخصیتهای عشقبازِ حاتمی از «طوقی» تا «دلشدگان»، همه با عشق و امید آغاز میکنند، اما نصیبشان از حیات، درد و رنج و مرگ میشود. سیدمرتضی (بهروز وثوقی) در جهان تقدیری و بدشُگونِ «طوقی» علی حاتمی، نه راه پس دارد و نه راه پیش. از همان ابتدای فیلم، سبکسر و بیخیال در حال خرابکاری است و گند بالاآوردن. اول طوقی نحس را بیاعتنا به حرفهای مادرش (ژاله علو) وارد خانه کرد.
بعد کفترباز، طوقی را پیش گوهر (شهرزاد) رفیق سابقش گذاشت. دیدهشدن آندو با هم بهانه خوبی برای عباس (سرکوب)، شوهر گوهر بود که از دیرباز کینه سیدمرتضی را به دل داشت و در پی فرصتی برای ناکارکردنش بود. این دو اتفاق شوم اولیه در حکم پیشآگاهیای بود که خبر از مصیبتی بزرگتر میداد. مرتضی که از طرف داییاش، سیدمصطفی (ناصر ملکمطیعی) به شیراز فرستاده شده بود تا طوبی (آفرین عبیسی) را به عقد داییاش درآورد، یکدل نه صددل عاشق دخترک شد و او را عقد خودش کرد؛ و این تمرد زمینهساز تمام اتفاقات نحس بعدی شد. طوبی توسط عباس به قتل رسید و طوقی -پرنده استعارهای از دخترک است و هردو شوم و برهمزننده آرامش و بحرانساز- افتاد دست قاتل.
در پایان «طوقی» سیدمرتضی که در طول داستان عزادار میشود و واجد فهم، به خونخواهی محبوب ازدسترفته، سرگرمی ازدسترفتهاش (طوقی) را بهانه انتقام میکند. از بالای بام خانهها خودش را به پشهبند عباس میرساند و با تیزی خونش را حلال میکند. طوقی اش -عشق فناشدهاش- که بال بال میزند را توی مشتش میگیرد و از پشهبند میزند بیرون. نمیتواند خودش را از دست آژان مخفی کند و تیر میخورد و زخمی میشود. کشانکشان خودش را روی زمین میکشاند و به طوقی توی دستش نگاه میکند که هنوز دارد بالبال میزند.
اینجا آخرِ خط است. در یکی از بهیادماندنیترین تصاویر «مرگ» در تاریخ سینمای ایران، بالاتنه سیدمرتضی را از پشت میبینیم که به سمت پایین آویزان شده. روحی که مثل «کفتر» پَر میکشد و جسمی که معلق میان زمین و آسمان قرار میگیرد. سیدمرتضی باید جانب آن حرف خردمندانهاش که در مستی و از سر عذابوجدان به دایی غایب زد را بیشتر میگرفت؛ «کی گفته یه جوجهدل باس بشه اختیاردار آدمیزاد؟»
۲ و ۳. پنجره و فرار از تله (جلال مقدم)
۷ فیلم سرگرمکننده ناب از تاریخ سینمای ایرانجلال مقدم مهمترین استعداد برآمده از سینمای فارسی در کنار فریدون گله در دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی بود. فیلمسازی که ورای رویکردهای ادبی حاکم بر سینمای ایران و تلقی قراردادی از فیلم تجاری/هنری و نگاه چپ به اجتماع، به ابعاد حرفهای فیلمسازی توجه داشت. او برخلاف اکثر همنسلانش که خاستگاهی غیرسینمایی داشتند به فرم فیلم همچون یک بنای نیازمند معماری سینمایی مینگریست و با اهتمام جدی به داستانگویی کلاسیک، فراز و فرود دراماتیک را متناسب با کارگردانی هدفمند و قابهای استیلیزه برای رسیدن به سرگرمی و غافلگیری تماشاگر طراحی میکرد.
بهعبارت بهتر مقدم نخستین فیلمساز ایرانی بود که مسلط به «بینش آمریکایی» در امر فیلمسازی شد و این تسلط را در ۲ فیلم منحصربهفردش، همچون میراثی لایزال برای فیلمسازان بعدی بهجا گذاشت؛ «پنجره» و «فرار از تله». مواجهه با این دو فیلم بعد از چندیندهه تماشاگر را شگفتزده میکند. ترکیبی متعادل از عناصر بومی و فضای ژانری با مودی سرد و روحیهای خوددار در بروز عواطف انسانی که با اجتناب از قرارگیری در جایگاه سیاه و سفید درام، بهدنبال نمایش آدمهای خاکستری با خوی بدوی و نیازهای غریزی است. جلال مقدم شخصیتهای این دو فیلم را نه قهرمان و خبیث که درگیر محدودیتهای شخصی خویش نمایش میدهد و با دوری از دلسوزی برای آنها با پوچانگاری به تماشای سقوط و نابودیشان مینشیند.
هر دو فیلم تحتتأثیر سینمای کلاسیک آمریکا، زیباییشناسی «فیلم نوآر» و لحن سرد فیلمهای جنایی فرانسوی هستند. «فرار از تله» فیلمهایی همچون «جنگل آسفالت» جان هیوستون و «دایره سرخ» ژان پیر ملویل را به خاطر میآورد و «پنجره» هم اقتباسی از داستان معروف «یک تراژدی آمریکایی» نوشته تئودور درایزر است و طبیعتا یادآور «مکانی در آفتاب» جورج استیونس. در هر دو فیلم، حاشیه صوتی (موسیقی جوکباکسی)، شیوه حضور بازیگران و بهخصوص بازیهای متفاوت بهروز وثوقی، دقت و وسواس در قاببندی و منش کمینهگرا در صحنهپردازی (هم در متن و هم در اجرا)، مصالح متمایزی در نسبت با زیرمتن سینمای فارسی هستند و خاصبودن آنها حاصل ذوق و سلیقه تربیتشده فیلمساز بوده.
بهخاطر همین تمایزات، چه در زمان نمایش فیلمها و چه در سالیانِ بعد، این استتیک ویژه نادیده گرفته شد و جریان انتقادی بهسادگی از کنار او و این دو فیلم گذر کرد. اما مقدم نه فقط کارگردانی یکه و ممتاز که بر مبنای شعور و شور موجود در دو مووی ماندگارش؛ دان سیگل سینمای فارسی بود. کسی که در اوج تواضع و هوشمندی، از طریق «پنجره» و «فرار از تله» به تشخص داستانگویی/فیلمسازی در تاریخ سینمای ایران رسید.
۴. تاراج (ایرج قادری)
مهمترین فیلم کالت در دهه ۶۰ خورشیدی و دیدهشدهترین فیلم این دهه در کنار «اجارهنشینها» و «هامون» داریوش مهرجویی. «تاراج» ایرج قادری، اما برخلاف دو فیلم مهرجویی که برآمده از سنت ادبی روشنفکرانه ایرانی و اسلوب فیلم هنری اروپایی بودند، از سینمای فارسی و مناسبات عامهپسند آن میآمد. فیلمی که در چرخه فیلمهای انقلابی اوایل دهه ۶۰ و در زمینه انتقاد از حکومت پهلوی دوم امکان ساخت پیدا کرد و جلوتر از تمام فیلمهای این چرخه و آثار پرفروش دهه ۶۰ («سناتور» مهدی صباغزاده، «عقابها» ساموئل خاچیکیان، و «ترن» امیر قویدل) گذر زمان را تاب آورد و بدل به فیلم محبوب فیلمبینهای خوشسلیقه ایرانی در تمام اعصار شد. مواجهه با فیلم قادری بعد از سیوخردهای سال شگفتانگیز است.
نهتنها در این چنددهه از انرژی افسارگسیخته موجود در جهان فیلم کاسته نشده که در قیاس با روحیه حقیر حاکم بر فیلمسازی در سینمای معاصر جریان اصلی ایران، باشکوه و مهیب بهنظر میرسد. «تاراج» در حقیقت ۴ مولف دارد که هرکدام تأثیر شخصی خود را بر جهان فیلم بهجا گذاشتهاند. ایرج قادری در مقام کارگردان در هماهنگیای غبطهبرانگیز با تمام عوامل فیلم و از همه مهمتر فرج حیدری فیلمبردار، دینامیکترین دکوپاژ در فیلمهایش را ارائه میدهد و در اوج تواضع و دقت و تمرکز بهترین فیلمش را میسازد.
همسو با کارگردانی نظرگیر قادری، این فیلمنامه علیرضا داوودنژاد است که ویژه و ریزبافت بهنظر میآید؛ او شناختش از سینمای فارسی و مصالح مورد علاقه تماشاگر ایرانی را بهواسطه منحنی عاطفیای که برای شخصیتها در طول داستان و در مواجهه با بزنگاههای مختلف ترسیم میکند، بروز میدهد و گیراترین فیلمنامهاش را برای یک فیلم جریان اصلی ایرانی را مینویسد. از سوی دیگر حضور سعید مطلبی، دوست همیشگی قادری، در قالب «کارگردان دوم، تدوینگر و دیالوگنویس» سبب غنیترشدن نظام بصری و روایی فیلم شده.
استعداد ویژه مطلبی در دیالوگنویسی ادبی/سینمایی، «تاراج» را از منظر نوع حرفزدن شخصیتها، بدل به نمونهای خاص در سینمای فارسی کرده؛ و بالاخره جمشید هاشمپور در نقش یکی از مهمترین شمایلهای سینمای ایران طی ۰۴ سال اخیر؛ زینال بندری؛ از کله طاس و ابروهای پُرپشت و صدای گیرای منوچهر اسماعیلی که به زینال جاذبهای فرامردانه داده تا اندام ورزیده و دستان قدرتمندی که با پیچ خوردن در هوا، کاریزمای او را بیشتر جلوه میدهند. همچون صاعقهای درخشان که از ناخودآگاه سینمای فارسی سر برآورد و پردههای سینما را با صلابت و صراحت، در همراهی با پلیس وظیفهشناس (بهزاد جوانبخش) به آتش کشید.
۵. اجارهنشینها (داریوش مهرجویی)
«اجارهنشینها» نه فقط دیدهشدهترین فیلم در کارنامه داریوش مهرجویی (در کنار «هامون») که یکی از پُرتماشاگرترین فیلمها در مقیاس تاریخ سینمای ایران است. فیلمی بهشدت بامزه و سرگرمکننده که بهراحتی عنوان بهترین «فیلم کمدی» در تاریخ سینمای ایران را از آن خود کرده و بنا به نسبت نزدیک نسلهای مختلف تماشاگر ایرانی با آن، در گذر زمان در جایگاه «فیلم محبوب» یک ملت قرار گرفته و جزو معدود آثارِ تاریخ سینمای ایران است که به فرمول جادویی دست یافته؛ فرمولی که هم تماشاگر عادی را غرق در سرگرمی و قهقهه میکند و هم تماشاگر جدی را متناسب با جهان نمادینش به تامل و درنگ وامیدارد.
از یکسو مهرجویی به تأسی از کمدیهای آمریکایی و رویکرد هاوارد هاکس در ساخت کمدی، در اوج جدیت و گستاخی، آدمهای فیلمش را در ازدحامی بیپایان به جان هم میاندازد و از سوی دیگر با تأثیر از غلامحسین ساعدی و رویکرد نمادین روشنفکری ایرانی در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی، مناسبات شهری جامعه ایران را بر مبنای دیدگاهی استعاری نقد میکند. اینگونه «اجارهنشینها» با برجستهکردن تناقضات/تقابلهای ایدئولوژیک در یک جامعه توسعهنیافته و تصادم سنتگرایی با ایدههای مدرن، به فیلم نمونه جامعه ایران در نیمقرن اخیر در راستای نمایش «روحیه ایرانی» بدل میشود.
فیلمی که همچون بهترین آثار مهرجویی درباره ذات متناقض انسان ایرانی است و افزون بر نمایش خصایل پارادوکسیکال انسان ایرانی، اخلاقیات متلون و کاسبکار ایرانیان را بازتاب میدهد. از نام فیلم که موید نظرگاه استعاری فیلم است تا خانه بهمثابه مملکت و ساکنین بهمنزله شهروندان یک جامعه، با فیلمی طرف هستیم که در اوج هوشمندی، سیاسیترین تمها را به شیوهای غیرمستقیم و رندانه و آمیخته به هزل مطرح میکند؛ از نسبت سیستم با شهروندان که همیشه آنها را مستأجر و خانهبهدوش میپندارد تا رابطه کاراکترها با یکدیگر که بنا به ماهیت طماع مدرنیسم، براساس حرص و خصم تعریف شده است.
مهرجویی در «اجارهنشینها» با واقعبینی، ریا/دورویی مرسوم در «جامعه ایرانی» را میشکافد و با استهزای همه چیز (اعم از چپ و راست و بالا و پایین!) جهانی ابزورد بنا میسازد که آدمها برای دستیابی به منافعشان، با طیب خاطر بقیه را نابود و لجنمال میکنند. چندان خبری از محبت و مهربانی و صمیمیت نیست. همه تاوان اعمال پلشت خود را پس میدهند و پایان پوچ فیلم تأییدی مجدد بر این موضوع است که در شهر جایی برای شهروندان نیست! فیلم، کستینگ شگفتانگیزی دارد و در این میان عزتانتظامی در قالب عباسآقا سوپر گوشت و اکبر عبدی در نقش قندی میدرخشند.
۶ . بازمانده (سیفالله داد)
مرحوم سیفالله داد بهعنوان انسانی صاحب فضل و فیلمسازی خوشقریحه، منظری باز در نگاه به سینما داشت؛ هم در زمان مدیریتش بر سینمای ایران که دورانی طلایی را سبب شد و هم در شیوه فیلمسازیاش و نگاه به انسان که حساسیتهای طبیعی زیستی را برجسته میکرد. فیلمهای اندکی ساخت و این بدون شک از نگاه ایدهآلیستی و جاهطلبانهاش به مدیوم سینما میآمد.
مرد وارستهای که عاشق منش فیلمسازی دیوید لین بود و در بهترین فیلمش «بازمانده» از تمهیدها و استعارههای جهان فیلمسازی لین در راستای رسیدن به جهانی بزرگ (هم به جهت مناسبات تولید و هم از نظر ابعاد استتیک)، اما شخصی بهره برد؛ یکی از بهترین فیلمهای کلاسیک در تاریخ سینمای ایران (در کنار «ناخدا خورشید» تقوایی) که شبیه به یک رمان قطور، ماجرای یک مملکت (فلسطین) را در خطیرترین بزنگاهش روایت میکند.
یک ملودرام اپیک تاریخی همچون «بربادرفته» سلزنیک و «دکتر ژیواگو» دیوید لین که داستانِ واقعی یک ملت را به مناسبات عاطفی شخصیتهای غیرواقعی پیوند میزند و از خلال موقعیتها و بزنگاههای داستانی، داستان خانوادگی خود را به استعارهای بزرگتر از زیست ملتهبِ مردمان یک کشور بدل میکند؛ آکنده از احساس و بغض و تعلق خاطر به خاک. به گذشته ازدسترفته و عزتنفسِ باشکوهِ غصبشده؛ و در این فیلم ماندگار، سکانس نهایی همچون الماس میدرخشد؛ جایی که بعد از گذر از آتش و خون و تمام فراز و فرودهای دراماتیک، با مادربزرگ و طفل به سکوت موقت در قطار میرسیم و بدرقه عاشقانه مادربزرگ با کودک.
وداع گذشته با آینده یا بهعبارت بهتر شرافت و اصالتی که با ستاندهشدن جان مادربزرگ به طفل نهاده میشود تا نگهدار و پشتیبان آن در آینده باشد. بهعبارت سادهتر پیرزن باید بمیرد تا آخرین بازمانده زنده بماند؛ زیبا، رمانتیک، توأم با مسئولیتپذیری سیاسی/تاریخی در مواجهه با استعمار برآمده از غرب و البته آگاهیبخش در برخورد با هر شکل از استبداد. با همراهی نجوای آیتالکرسی از سوی مادربزرگ (مادران) تا اینگونه کودک (کودکان فردا) را از گزند حوادث و خطرات پیشِرو مصون بدارد.
۷. مصایب شیرین (علیرضا داوودنژاد)
یک فیلم سبکپرداز از تنها فیلمساز معاصر ایرانی که بر مبنای تجربهگری به فرمالیسم شخصی خود دست یافته و در هر فیلم آن را در معرض قواعد بیانگری تازه و مسیرهای دراماتیک متفاوت قرار میدهد. «مصایب شیرین» آغاز دوره فیلمهای خانگی علیرضا داوودنژاد بود. تلفیق نوعی از «هوممید/ مامبلکور» تاریخ سینمایی با ملودرام گرم بومی/ایرانی. اینکه چگونه میتوان درام سینمایی را با آماتوریسم سبکپردازیشده تلفیق کرد و اتفاقا به شور سینمایی و سرگرمکردن تماشاگر رسید.
اوج امتزاج تالیفی داوودنژاد خود را در قالب صحنه دعوای پدر و پسر نمایش میدهد. جایی که بیحوصلگی پدر و بیمایگی پسر در کسب تحصیل، فاصله میان آنها را افزون میکند و همچون تمام لحظات ناب و ویژه برآمده از سینمای شخصی داوودنژاد، در طرفهالعینی دعوا و مرافعه با شوخی و خنده میآمیزد و چیزی را سبب میشود که باید نامش را گذاشت «لحن داوودنژادی». یک لحن منحصربهفرد که مشابهتهایی با لحن مالوف داریوش مهرجویی دارد، اما تفاوت اصلی در مقصد و هدفی است که دو فیلمساز بهواسطه این لحن شوخی/جدی پیگیری میکنند؛ مهرجویی بر اساس ابزوردیسم و جدیت روشنفکرانه در پی دستیابی به پوچانگاری تحت لوای مشنگیسم یا یأس فلسفی بوده، اما داوودنژاد همانند قصههای پریان و فیلمهای خیالپرداز سینمای فارسی، در جستوجوی قطعیتهای تیپیکال فانتزی است.
در مواردی مثل «مصایب شیرین» و «مرهم» و «کلاس هنرپیشگی»، هانسل و گرتلاش را از چنگ جادوگر بدجنس نجات میدهد و در جاهایی دیگر مانند «بچههای بد» و «فِراری» مقهور شرایط اجتماعی و فضای سیاه درام، سفیدبرفیهای معصوم و بیگناهش را اسیر چنگال ملکه بدطینت و تقدیر شوم میکند. بهعبارت بهتر مهرجویی بیانگری سرد برآمده از سینمای هنری اروپا را با چاشنی غلیظ بومیگرایی گرم شرقی به مخاطب عرضه کرده، اما داوودنژاد با ایمان به قراردادهای سینمای فارسی و البته گسست از آن در نیل به زیباییشناسی شخصی، فیلمفارسی را وارد ساحتی جدید با ظاهری فرمال میکند. او تیپهای آشنای سینمای فارسی را وامیدارد تا در زمین تازه بازی کنند و اینگونه آنها از طریق توجه به جزئیات واجد رنگآمیزی شخصیتپردازانه میشوند.
سریال «نیوجرسی» بهزودی کلید میخورد
مهدی فرجی تهیهکننده سریالهای تلویزیونی درباره شروع به کار پروژههای تلویزیونی و سریالهایی که به دلیل کرونا متوقف شده بودند، به خبرنگار مهر بیان کرد: سیاستهای بهداشتی، سازمان صداوسیما با پیش بینی لوازم ضدعفونی و استریل کردن لوکیشنها اجازه داده است که تولید پروژهها از سر گرفته شود.
شروع تولید سریالها به تدریج
وی اضافه کرد: ابزارآلات لازم برای ضدعفونی محیط و لوکیشن در اختیار گروهها قرار گرفته و تقریباً همه موارد لازم پیشبینی و توصیه شده است تا با رعایت این موارد پروژهها یک به یک کلید بخورد.
فرجی با اشاره به رعایت این تدابیر بهداشتی توسط پروژهها تصریح کرد: تصورم این است که با رعایت این موارد مشکل خاصی برای عوامل پروژهها به وجود نمیآید چون قبل از سال نو، از ابتدای اسفند که ماجرای کرونا در کشور اوج گرفت فیلمبرداری پروژهها و سریالها ادامه داشت و حتی برخی به واسطه تعطیلی نوروز متوقف شده بودند. آن زمان هم این مسائل رعایت میشد و سعی میشد مسایل تغذیهای به شکل بهداشتی در ظروف یک بار مصرف انجام شود که خوشبختانه مشکلی هم بوجود نیامد. خیلی محدود خبرهایی رسید که یکی دو تن مبتلا شدهاند که بهبودی حاصل شد و مشکل جدی برای تولیدات وجود نداشت.
«نیوجرسی» به زودی کلید میخورد
وی درباره تولید «نیوجرسی» به کارگردانی مشترک جواد رضویان و سیامک انصاری که قرار بود پیش از اینها کلید بخورد نیز توضیح داد: ساخت و ساز دکورهای این سریال انجام شده و پیش تولید در مرحله آخر است تا سریال به زودی کلید بخورد. فرجی افزود: اکنون و در شرایط فعلی که کسب و کارها راه افتاده است با بالا بردن ضریب ایمنی و بهداشت و شرایط تصویربرداری ایمن، میتوان کار را جلو برد و با حداقل نگرانیها میتوان کارها را به جریان انداخت. این تهیه کننده با اشاره به شرایط عوامل پشت صحنه یادآور شد: عوامل خیلی از پروژهها شرایط حقوقی باثباتی ندارند و نگران زندگیشان هستند بنابراین همانطور که در دنیا گفتهاند باید با کرونا کنار آمد و شاید حالاحالاها همراه زندگی ما باشد، ما هم باید با رعایت شرایط بهداشتی کارها را جلو ببریم.
فصل سوم «نون.خ» در حال نگارش
فرجی درباره تولید «نون.خ» به کارگردانی سعید آقاخانی که در فصل دوم قصه آن به یک باره پایان یافت نیز گفت: فصل سوم «نون.خ» در حال نگارش است، قصه تا حدودی در ادامه فصل دوم است و تنها مدت زمانی از ماجراهای فصل دوم میگذرد.
وی در پایان درباره دیگر جزئیات فصل سوم «نون.خ» و زمان کلید خوردن آن بیان کرد: فیلمنامه فصل سوم ۱۵ تا ۱۷ قسمت خواهد بود. هنوز زود است درباره زمان کلید خوردن چیزی بگوییم ولی امیدواریم در همین تابستان کلید بزنیم.
اخبار
انیمیشن گییرمو دل تورو بازی رایانهای میشود
یک بازی جدید بر پایه فرنچایز سینمایی «ترول هانترز» محصول نتفلیکس به زودی و در پاییز ۲۰۲۰ روی پلتفرمهای کنسول و پیسی منتشر میشود.
این بازی اکشن ماجراجویی بر پایه مجموعه انیمیشنهای فانتزی «ترول هانترز: داستانهای آرکیدیا» ساخته گییرمو دلتورو ساخته شده است. بازیگران سریال اصلی یعنی امیل هرش، چارلی سکستون، لکسی مدرانو و دیوید بردلی همچنین مسئولیت صداپیشگی شخصیتهای خود را در بازی بر عهده دارند.
بازی «ترول هانترز» قرار است روز بیستوپنجم سپتامبر روی نینتندو سوییچ، پلی استیشن ۴، اکس باکس وان و پیسی منتشر شود. این بازی توسط شرکت ویفوروارد درست شده و توسط شرکت آوترایت گیمز در همکاری با یونیورسال گیمز و دیجیتال پلتفرمز و باندای نامکو انترتینمنت منتشر میشود.
سهگانه «داستانهای آرکیدیا» شامل «ترول هانترز»، «۳ بلو» و «جادوگر» که در راه است، اواخر امسال از نتفلیکس پخش می شوند. این سهگانه حول محور شهر ظاهراً معمولی آرکیدیا اوکس میگردد که درست در مرکز خطوط جادویی و مرموزی قرار دارد که باعث میشود این شهر تبدیل به محل نبردهایی میان مخلوقات دگردنیایی از جمله ترولها، آدم فضاییها و جادوگرها بشود
بازی جدید داستانی اوریجینال خواهد داشت که در دنیای ترول هانترز و بین دنیاهای شناختهشده سهگانه انیمیشن به وقوع میپیوندد. بازیکنان باید به شخصیت جیم لیک جونیور کمک کنند جلوی آخرالزمان را بگیرد. این بازی همچنین شامل دنیاها و شخصیتهایی بر پایه سریال نتفلیکس میشود.
جیم مولینتس رییس تهیه یونیورسال گیمز و دیجیتال پلتفمرز در بیانیهای گفت: این بازی داستان شجاعانه و خلاقانه انیمیشنی را که سالها هواداران را سرگرم کرده میگیرد و آن را گسترش میدهد که باعث میشود دنیای ظریف آرکیدیا اوکس به شیوههای جدید سرگرمکننده و سورپرایزکنندهای زنده شود.
بازی شامل محتوای کاملاً جدیدی میشود که برای آن خلق شده و ستارههای سریال نتفلیکس نقش خود را بازی میکنند. به این ترتیب امیل هرش در نقش جیم لیک جونیور، دیوید بردلی در نقش مرلین، چارلی سکستون در نقش توبی و مدرانو در نقش کلر صداپیشگی می کنند.
مارک والبرگ پا جای پای جیمز باند میگذارد
مذاکره با مارک والبرگ شروع شده تا او بهعنوان تهیهکننده و بازیگر به فیلم «آدم ما در نیوجرسی» بپیوندد.
اگر این مذاکرات به نتیجه برسد والبرگ در نقش شخصیتی مانند جیمز باند بازی خواهد کرد.
دیوید گوگنهایم نویسنده «خانه امن» اکنون در حال مذاکره است تا فیلمنامه را گسترش دهد و به نتیجه برساند. استیون لوینسون که ایده داستان را ارایه کرده نیز در کنار والبرگ از تهیهکنندگان پروژه خواهد بود.
والبرگ و لوینسون با نتفلیکس در کمدی اکشن «محرمانه اسپنسر» همکاری کرده بودند. نمایش این فیلم از ۶ مارس بهصورت آنلاین شروع شد. والبرگ در آن فیلم هم بازیگر نقش اصلی و هم تهیهکننده بود. کارگردانی فیلم را پیتر برگ برعهده داشت«تبدیل شوندگان: آخرین شوالیه»، «۲۲ مایل»، «خانه بابا ۲» و «خانواده فوری» از جدیدترین فیلمهای والبرگ هستند. او به تازگی بازی در درام مستقل «جو بل خوب» به کارگردانی رینالدو مارکوس گرین با بازی رید میلر، کانی برایتون و مکسول جنکینس را به اتمام برد.
والبرگ نامزدی اسکار را برای نقش مکمل در فیلم «مرحوم» ساخته اسکورسیزی کسب کرده بود.
اخبار
گلایه از بیدرایتی مدیران در بحران کرونا
احمد مایل نویسنده و کارگردان تئاتر در یادداشتی از بیتوجهی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران به اجرای تئاتر در فرهنگسراها و حمایت نکردن مدیران از هنر نمایش گلایه کرده است.
در یادداشت مایل آمده است:
«چرا در فرهنگسراهای تحت پوشش سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران اجرای نمایش به صفر رسیده است؟ پاسخ خیلی ساده است چون هیچ بودجهای به فرهنگسراها از این بابت پرداخت نمیشود و در صورت پرداخت هم برای هزینه های عمرانی صرف می شود. اکنون وضعیت به گونه ای شده است که قبل از بحران کرونا و اجرای نمایش ها حتی با قرارداد ۷۰ به ۳۰ درصد هم به جز برخی از فرهنگسراها که مرگشان نزدیک است، همه تعطیل شده اند و حتی پردیس تئاتر تهران هم هیچگونه قراردادی برای اجرای نمایش در آن مکان با گروه ها نمی بندد و هزینه ای پرداخت نمیکند
زمانی من در فرهنگسرای اشراق کار میکردم و به یاد دارم که تا سال ۱۳۸۷ هر ۱۵ روز یکبار گروه های نمایشی اجرا داشتند و از نمایش های فاخر حمایت مادی و معنوی می شد. در همین سال ها نیز نمایش های خیابانی در فرهنگسراها و پارک های ۲۲ منطقه تهران اجرا میشد.
اما در حال حاضر ۲ سال از تمرین و آمادگی نمایش های «عصاره مهربانی» و «ماجراهای پاکت» به کارگردانی اینجانب که بازنشسته سازمان فرهنگی هنری شهرداری هم هستم، می گذرد و قرار بود این نمایش ها در پردیس تئاتر تهران اجرا شوند ولی هنوز بودجه ای برای این آثار در نظر گرفته نشده است. نمی فهمم چگونه است که اگر حقوق مدیری دیرتر از موعد مقرر پرداخت بشود فریاد وانفسا سر میدهند اما به هنر که می رسد توقع دارند، رایگان اجرا بشود و به تئاتر به چشم کالایی نگاه می کنند که برنامه هایشان را تکمیل می کند و جزو آمار سالانه قرار می گیرد.
روزهای طلایی تئاتر در فرهنگسراها به علت عدم نگاه درست هنری به این مقوله از طرف مدیران رو به نابودی است و اجراهای نمایش های کودک و نوجوان که گیشه ای قرارداد می بندند آنقدر ضعیف و تکراری است که در رده نمایش قرار نمیگیرند. شاید بتوان گفت کرونا محملی شد برای برخی از مدیران که اجرای نمایش را کلا کنسل کنند و بازیگران و عواملی که از این راه هر چند ناچیز نان میخورند، بی کار شوند. با توجه به بحران پیش آمده اجرای نمایش کودک برای مدارس هم لغو شده اما هیچ مدیریتی برای این روزهای کرونایی شکل نگرفته است.
خدایا به مدیران ما درایت و به دروغگوهای حرفهای ما، راست گویی عنایت بفرما.»
فیلم بعدی راسل کرو معلوم شد
تریلر «پسر آمریکایی» با اقتباس از فیلم تحسین شده فرانسوی «یک پیامبر» ساخته میشود.
راسل کرو در این فیلم نقش یک گانگستر ظالم را برعهده خواهد داشت.
برای کارگردانی این فیلم اندرو رپمن اونوبلو انتخاب شده است تا فیلم را بر مبنای فیلمنامه دنیس لهان بسازد.
رپمن اونوبلو پیش از این فیلم «داستان آبی» را ساخته بود.
«پسر آمریکایی» درباره مردی است که پس از اینکه در کنترل یک گنگستر ظالم (با بازی راسل کرو) میافتد در حالی که در زندان است یک اتحادیه از جرم و جنایت میسازد، مرشد خود را پایین میکشد و با مافیای ایتالیایی و روسی کنار میآید.
پارامونت اکنون به فکر انتخاب بازیگر نقش اصلی فیلم است و به زودی کار تکمیل بازیگران را نهایی میکند.
فیلم اصلی را ژاک اودیار کارگردانی کرده بود و داستان آن درباره مردی عرب با بازی طاهر رحیم بود که در زندانی فرانسوی به سردسته مافیا بدل میشود. «یک پیامبر» در جشنواره فیلم کن ۲۰۰۹ جایزه بزرگ را از آن خود کرد و به عنوان نماینده فرانسه به اسکار بخش فیلم خارجی زبان ۲۰۱۰ معرفی شده بود.
کرو به تازگی در «داستان واقعی دار و دسته کلی» بازی کرده و در سریال کوتاه «بلندترین صدا» برای شوتایم جلوی دوربین رفته است. فیلم «قاطی کرده» او دیروز به عنوان فیلم افتتاحیه سینماهای آمریکا پس از تعطیلی سینما برای کرونا انتخاب شد.
«یک پیامبر» در میان منتقدان بسیار محبوب شد. راجر ایبرت منتقد شیکاگو سان تایمز به این فیلم از چهار ستاره، چهار ستاره داد و آن را قابل احترامترین فیلم فرانسوی معرفی کرد. همچنین این فیلم در وبسایت بانک اطلاعاتی فیلم ها از ۱۰ نمره ۸.۱ کسب کرد، در وبسایت متاکریکیت منتقدان به فیلم ۸۹ درصد دادند و در وبسایت راتن تومیتوز از ۱۰۱ کاربر ۹۷ درصد از ۱۰۰ درصد را کسب کرده است. «یک پیامبر» در نظرسنجی معتبر سالانه نشریه سایت اند ساوند به عنوان بهترین فیلم سال ۲۰۰۹ سینمای جهان برگزیده شد.
واکنش انتظامی به اعتراض «خانه سینما»
در پی انتشار نامه اعتراضی خانه سینما، خطاب به حسین انتظامی رئیس سازمان سینمایی و هشدار این نهاد صنفی درباره احتمال تشدید کشمکشها بر سر حواشی بهوجود آمده پس از برگزاری اولین نشست شورای صنفی اکران، انتظامی در توئیتی بر اهمیت «نهادهای مدنی» از نگاه دولت و سازمان سینمایی تأکید کرد.
رئیس سازمان سینمایی در توئیتی که ساعتی پس از انتشار نامه خانه سینما منتشر کرد، بر این نکته هم تأکید کرد که شورای صنفی نمایش تنها در خانه سینما تشکیل جلسه خواهد داد.
در توئیت انتظامی آمده است: «شورای صنفی نمایش قرار نیست در جایی غیر از خانه سینما تشکیل شود. با یک خبر نادرست به دنبال ایجاد نگرانی صنفی و دوقطبیسازیاند. دولت متوجه اعتبار نهادهای مدنی هست. من هم که خاستگاه صنفی دارم، در پاسداری از این سیاست دولت جدیترم چرا که قدر و قدرت نهادهای مدنی را میدانم.»
اولین جلسه شورای صنفی نمایش در سال جدید ۲۲ اردیبهشتماه در سازمان سینمایی برگزار و براساس آن مرتضی شایسته بهعنوان دبیر این شورا جانشین محسن امیریوسفی شد. این انتخاب که با اعتراض و قهر امیریوسفی همراه شد، تا به امروز مجادلات و نگرانیهایی را درباره دخالت سازمان سینمایی در فعالیتهای یک شورای «صنفی» در میان فعالان سینما بهوجود آورده است.
سوفیا کاپولا سریال اقتباسی میسازد
کارگردان سرشناس سینما برای نخستین بار ساخت مجموعه اپیزودیکی را برای تلویزیون تجربه میکند.
کاپولا کارگردان برنده اسکار قصد دارد تا با اقتباس از رمان «عرف کشور» نوشته ادیت وارتون یک سریال بسازد. خود وی نویسنده و کارگردان این سریال کوتاه خواهد بود که داستان آندین اسپراگ دختری از غرب میانه را روایت میکند که تلاش دارد تا خودش را به جامعه نیویورکی برساند. این رمان نخستین بار سال ۱۹۱۳ منتشر شد.کاپولا گفته است: آندین اسپراگ یکی از ضدقهرمانهای محبوب من در دنیای ادبی است و بسیار خوشحالم که میتوانم برای نخستینبار او را جلوی دوربین بیاورم.این کارگردان قبلاً هم با اپل همکاری کرده و فیلم بلند «رو به زوال» را با بازی بیل موری و رشیدا جونز ساخته است. در زمینه تلویزیون سوفیا کاپولا کار زیادی انجام نداده و قبلاً نویسندگی و کارگردانی یک برنامه ویژه تعطیلات را برای نتفلیکس انجام داده بود که با عنوان «یک کریسمس خیلی موریوار» روی آنتن رفت. ساخت چند برنامه تبلیغاتی برای کریستین دیور و گپ نیز از دیگر کارهای تلویزیونی وی بوده است.کاپولا سال ۲۰۰۴ با فیلم «گمشده در ترجمه» جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اوریجینال را کسب کرد. فیلم با بازی موری ساخته شد و نامزدی بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را هم کسب کرد و جایزه بهترین فیلمنامه را از گلدن گلوب همان سال هم برد.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4276/19558/76649
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4276/19558/76650
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4276/19558/76651
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4276/19558/76652
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4276/19558/76653
|
عناوین این صفحه
- دعاى روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان
- 7 فیلم سرگرمکننده ناب از تاریخ سینمای ایران
- سریال «نیوجرسی» بهزودی کلید میخورد
- اخبار
- اخبار