|
فوتبال نیازمند تصمیم شجاعانه است
پژمان راهبر
از صحبت های علی کفاشیان رئیس اسبق فدراسیون فوتبال ایران و عضو بازگشته فدراسیون پس از جدایی تاج، بعد از گفتگوی امروز با خبرنگاران میشود به سر نخ های تازهای از وضعیت ادارهای فوتبال ایران و اوضاع فعلی رسید.
علی کفاشیان که حضورش در فوتبال، مولود تعلیق فدراسیون فوتبال در سال ۱۳۸۶ و شروع به کار کمیته عادی سازی و سپس برگزاری انتخابات با حداقل نامزد بوده است، امروز در صحبتهایی موضوع مورد بحث اسناسنامه فدراسیون فوتبال ایران و فیفا را طوری با خبرنگاران مطرح کرد که حق را به سمت ایرانی ندهد؛ به عقیده کفاشیان، با توجه به سازوکار اداره فدراسیونها در ایران و قانون کلی حاکم بر فدراسیونهای ورزشی، فدراسیون فوتبال نیز باید به عنوان یک نهاد عمومی غیر دولتی به کار ادامه دهد اما این بندی است که فیفا، روی آن ایست کرده و به هیچ وجه آز آن کوتاه نمیآید. فیفا بدون قید و شرط از فدراسیون فوتبال ایران درخواست کرده در تعریف اساسنامه ابتدا سمت و سوی خود را معرفی کند؛ یک نهاد غیر دولتی بدون پیشوند، پسوند و میانوند.
* در ایران، جریان دولتی به هیچ وجه علاقه ندارد که کنترل بر فدراسیون فوتبال را با پذیرفتن این بند از دست ندهد؛ جالب اینکه قبلا این مسیر یک بار طی شده و به بن بست رسیده و قرار است تاریخ تکرار شود: موضوع استفاده یا حذف کلمه کلمه «عمومی» در اساسنامه فدراسیون به همان کمیته انتقالی معروف با ریاست محسن صفایی فراهانی باز میگردد که فدراسیون فوتبال ایران در اساسنامه اصلاح شده، یک نهاد غیردولتی خوانده شد اما با وجود ارسال اساسنامه به فیفا و اعلام این خبر که این اساسنامه در هیات دولت مورد تصویب قرار گرفته است، هیچ مدرکی دال بر تصویب اساسنامه در هیات دولت در مجلس شورای اسلامی وجود دارد. در واقع بخش دولتی هرگز زیربار اینکه فوتبال ماهیتا خصوص باشد نرفت.
- موضوع در اینباره کاملا روشن است، بخش حاکمیتی (شامل دولت، مجلس و ...) با توجه به سطح در برگیری فوتبال دوست ندارد فوتبال به عنوان یک نهاد خصوصی و به دست اشخاص مستقل اداره شود و علاقهمند است سررشتههای فوتبال را در دست خود داشته باشد.
کفاشیان در مصاحبه مطبوعاتی خود، جملاتی را که قبلا از افراد وزارت ورزش شنیده بودیم تکرار کرد؛ او گفت: باید با فیفا مذاکره شود و قانع شان کنیم که قانون کلی در ایران این است. اما آقای کفاشیان! قبلا و سالیان سال، در این زمینه تلاش های زیادی انجام پذیرفته است اما فیفا حاضر نشده از اساسی که برای خود در نظر گرفته، کوتاه بیاید. کما اینکه در سفر نمایندگان فیفا برای اصلاح اساسنامه به ایران نیز این مسئله مورد تذکر قرار گرفته که فدراسیون فوتبال ایران باید یک نهاد غیر دولتی تلقی شود.
در حال حاضر مهدی محمد نبی که به عنوان دبیرکل فدراسیون از وزارت ورزش، قدرت اداری فدراسیون را برعهده دارد به دنبال یک راه میانبر کم هزینه برای رفع و رجوع این مشکل است؛ اما تا به حال مذاکرات در این زمینه پیش نرفته است و از گوشه و کنار خبر میرسد که ممکن است فیفا ناگهان چوب تعلیق را بلند کند و بر سر فوتبال ایران فراهم بیاورد.
آن چیزی که مشخص است، عدم تمایل وزارتخانه ورزش (و البته بخش های بالاتر) به پذیرفتن قانون کلی فیفاست؛ تا جایی که یکی از مشاورین وزیر ورزش در توئیتی خطاب به سردبیر ورزش سه اعلام کرد حتی رئیس جمهور نیز نمیتواند قانون مربوط به اداره فدراسیون فوتبال را تغییر بدهد! بیتوجه به اینکه فیفا مکررا به فوتبال ایران اعلام کرده مشی خصوصی باید در دستور کار اداره فوتبال ایران قرار گیرد.
* جالب است اساسا برای فیفا، تصویب و یا عدم تصویب اساسنامه نهایی فدراسیون فوتبال ایران(در مجلس یا دولت) ارزشی خاصی ندارد چرا که تنها مرجع تصویب این اساسنامه، خود فیفاست نه نهادهای قانون گذاری و حاکمیتی ایران که با توجه به ساختار دولتی ورزش در ایران، حضوری دائمی در تصمیمسازیهای مربوط به ورزش دارند.اما تنها بحث قابل توجه پذیرفتن قواعد فیفا به عنوان نهاد بالادستی فدراسیون فوتبال ایران به جای نهادهای قانون گذاری سیاسی است که طبق ساختار طراحی شده از سوی فیفا نباید ارتباط خاصی با فوتبال ایران داشته باشند مگر در جهت توسعه، پیشرفت و کمک هایی که در سراسر دنیا به فوتبال انجام میشود چرا که این سرگرم کنندهترین و استراتژیکترین ورزش دنیاست.
در اینباره گفته میشود که فدراسیون فوتبال ایران از فیفا مهلت مجددی را درخواست کرده است تا در اینباره تصمیم بگیرد و شاید با برگزاری یک انتخابات زودهنگام (آنطور که کفاشیان گفت) کار را تا حدی هم پیش ببرند اما فیفا به نامه ایران پاسخ نداده و شاید ناگهان تصمیم بر آن شود که کمیته عادی سازی رشته امور فدراسیون را در دست بگیرد که در آن صورت، قدرت چانه زنی به حداقل رسیده و فدراسیون فوتبال ایران بی کم و کاست آنچه فیفا میخواهد را به عنوان اساسنامه بپذیرد.
در هفته گذشته در یکی از اعضای فدراسیون فوتبال در گفتگو با سردبیر ورزش سه تاکید کرد که موضوع اساسنامه فدراسیون فوتبال در اوج پیچیدگی قرار گرفته است و باید هر چه سریعتر در این زمینه اقدام عاجلی به عمل بیاید؛ اقدامی که وزارت ورزش (جناب وزیر و معاونانش) علاقهای به انجام آن ندارد (تلقی وزارت همانطور که کفاشیان هم میگفت برخی تحرکات منفی از سوی مدیران پیشین فدراسیون فوتبال ایران در این رابطه است) . ضمن آنکه آنها بدنبال تغییر کامل در بدنه فدراسیون هستند و فکر میکنند با پذیرش این بند بازهم ممکن است فردی که مدنظر آنها نیست رییس بشود.
*اما به نظر نمیرسد بیشتر از یک انتخاب در انتظار مسئولین ورزش و البته دولت محترم ایران باشد؛ یک انتخاب که البته از دو مسیر میتوانیم به آن برسیم:
یک - مسیر سخت، پر هزینه و اعصابخردکنی که از طریق کمیته عادی سازی(و در واقع مستقیما با اراده فیفا) انجام میشود و حتی ممکن است به تعلیق فوتبال نیز بیانجامد.
دو-گردن نهادن به تصمیم فیفا و گرفتن تصمیم شجاعانه نحوه اداره فدراسیون تحت لوای یک عنوان دو کلمهای: «نهاد غیردولتی».
کریم باقری؛ خط قرمز هواداران قرمز
محمد همتی
آخرین روزهای فوتبال کریم باقری، همچنان کسی در توانایی فنیاش هیچ شکی نداشت. فصل قبل از خداحافظی اجباری، با ۱۰ گل، بهترین آمار لیگ برتری اش را از نظر گلزنی ثبت کرده و آماده بود که در فصل جدید نیز برای تیم علی دایی بدرخشد اما ترجیح سرمربی این بود که کاپیتان تیمش را آنقدر روی نیمکت قرار بدهد که بالاخره از فوتبال خداحافظی کند.
البته پایان فوتبال کریم باقری انقدر هم ساده نبود اما آنچه که به جا مانده همین جمله آخری است که نوشته شده؛ نیمکت نشین شد اما ترجیح داد که به جای ترک پرسپولیس، کفش هایش را بیاویزد و برای همیشه از مستطیل سبز برود؛ آن هم در شرایطی که چند باشگاه لیگ برتری به شدت خواهان جذب او بودند که در صدر آن ها باشگاه تراکتورسازی قرار داشت. تیمی که او را به فوتبال معرفی کرده بود و شاید هرکسی علاقه داشته یاشد که برای تلطیف فضای هواداری در شهر خود و جمع آوری اعتبار بیشتر برای آینده، به این مدل پیشنهادها بله بگوید، اما آقاکریم نه.
شاید بسیاری گمان کنند که این ماجرای نسبتا قدیمی به وضعیت حال حاضر فوتبال ایران ارتباطی ندارد اما همین ماجراست که باعث شده هواداران سرخپوش به این باور برسند که آقاکریم هیچ پیشنهادی را به پرسپولیس ترجیح نمیدهد و اگر لازم باشد، هزینه این خواست خود را هم با خداحافظی از فوتبال میدهد. اگرچه تیم ملی با تیم های باشگاهی متفاوت است اما در روزهای نخست دهه ۸۰ او حتی عطای تیم ملی را هم به لقایش بخشید تا ثابت کند بازی در جام جهانی و جام ملت ها و... چیزی نیست که برایش خیلی هم اهمیت داشته باشد؛ هرچند که همین حالا نیز با ۵۰ گل گلزن ترین هافبک ملی جهان است.
حالا بخش بزرگی از طرفداران پرسپولیس ناراضی، نگران، معترض و سرخورده هستند و از خود سوال میکنند که چرا در پس هر پیروزی و موفقیت باید یک مسئلهای باشد که خاطر آنها را آزرده کند؟ البته اختلاف نظر در میانشان کم نیست؛ عدهای انصاریفرد را عامل جدایی میدانند، دیگرانی رسول پناه را مقصر نشان میدهند و برخی هم به فدراسیون فوتبال ایراد میگیرند اما نقطهای که تمام این جریانات هواداری را به یکدیگر متصل کرده، اتفاق نظر روی تداوم همکاری پرسپولیس با کریم باقری است؛ اما چرا؟
وقتی که احتمال جدایی برانکو ایوانکوویچ از پرسپولیس مطرح بود، طرفداران سرخپوش در شبکههای اجتماعی خود را سازماندهی کردند و چهار روز متوالی در مقابل ساختمان باشگاه تجمع داشتند. نام هر مربی که میآمد، با آن مخالفت میکردند اما جدایی که قطعی شد، تنها یک خواسته داشتند، هرکسی که قرار است بیاید باید کریم باقری را روی نیمکت حفظ کند و حتی از پیشنهاد ایرج عرب برای سرمربیگری او نیز استقبال کردند؛ هرچند که به وضوح میدانستند وی نه سابقه سرمربیگری دارد و نه به صورت آکادمیک مربیگری را تا سطح بالا دنبال کرده. در این بین پاسخ کریم باقری به پیشنهاد عرب بر محبوبیت او اضافه کرد. آقاکریم گفته بود که خود را در حد سرمربیگری پرسپولیس نمیداند.
مسئله اصلی در محبوبیت کریم باقری (به عنوان مربی) این است که پرسپولیس گمان میکنند او عامل وحدت، حاشیه زدایی و همدلی در بین بازیکنان پرسپولیس است و نگاهی به اتفاقات پنج سال اخیر نیز همین موضوع را نشان میدهد. در دومین بازی برانکو روی نیمکت پرسپولیس، کریم باقری روی شیطنت پیام صادقیان سخت گیری حداکثری انجام داد و نتیجهاش هم کنارگذاشته شدن او توسط برانکو بود. این آغاز ریاضت اخلاقی در تیم پرسپولیس بود که به مرور زمان تبدیل به رویه شد و بازیکنانی نظیر سوشا مکانی هم که حواشی و درگیری هایی داشتند هم خود با این سیستم تطبیق داده و دستکم در درون تیم، هیچ تنش و التهابی به وجود نیاوردند.
این که یک نفر نظم را به مجموعه تیمی چون پرسپولیس بیاورد، کار بسیار بزرگی است و این را بیش از همه هوادارانی میدانند که سال های سال با حاشیه سازی بازیکنان خود دست و پنجه نرم کردند و حتی در برخی مقاطع به عنوان پرحاشیه ترین تیم ایران مطرح شدند. اما در دوره برانکو با محوریت کریم باقری، این تنش ها تا میزانی که بتوان آن را نزدیک به صفر خواند، کاهش یافت.
بالاتر در پرانتز به محبوبیت کریم باقری به عنوان مربی اشاره شد. این نکته بسیار مهمی است چرا که خیلی از کسانی که در دوره بازیکنی از سرمایه اجتماعی گسترده برخوردار بودند، در دوره مربیگری نتوانستند این سرمایه را در دفترچه خود حفظ کنند اما کریم باقری نه در اینستاگرام و تلویزیون بلکه با رفتار و منش خود آن را حفظ و البته به آن اضافه هم کرد و حالا حتی هواداران نوجوان نیز او را به عنوان کاپیتانی مقتدر در گذشته و رهبری منضبط در فضای فعلی میشناسند
پس طبیعی است که پرسپولیسی ها جدایی او را تاب نیاورند و به حق با آن مخالف باشند. آن ها از دستمزد بالای او حمایت میکنند چون تصور دارند که سزاوار آن است، آن ها از تصمیمات قاطع و مشاوره های سخت گیرانه اش به سرمربی استقبال میکنند چون میدانند منافع تیم و باشگاه را در نظر میگیرند، آنها با جدایی او مخالف هستند چون بیم این را دارند که دوباره حواشی بر فضای تیم محبوبشان سایه بیافکند؛ بنابراین مسئولان فدراسیون و دراگان اسکوچیچ باید حق بدهند که این طرفداران حتی دوست نداشته باشند که آقاکریم را در لباس مربی تیم ملی هم ببینند، چه برسد به باشگاهی دیگر.
البته نکته مهم این است که شاید بسیاری ادعا کنند که کریم باقری به حضور در تیم ملی و ترک پرسپولیس علاقه دارد اما او در گفتگوی اخیر خود هم تاکید کرده که همه چیز به نظر باشگاه پرسپولیس بستکی دارد و این یعنی مدیریت سرخپوشان است که باید تصمیم بگیرد.
چرا استقلال قدر داشتههایش را نمیداند؟
سعید سرفرازیان
باشگاه استقلال در زمینه پرورش مربیان خوب فوتبال یکی از باشگاههای موفق کشور است، حتی اگر بگوییم موفقترین باشگاه هم حرفی به گزاف نگفتهایم. خیلی از اهالی فوتبال به این موضوع اذعان دارند و بابتش به استقلال غبطه میخورند، اما چه فایده که مدیران باشگاه قدر این توفیق اجباری را نمیدانند و برنامهای برای استفاده از این شرایط بینظیر نداشته و ندارند.
به عنوان مثال موفقترین، باثباتترین و رکورددار قهرمانی در لیگ برتر فوتبال ایران با تمام محدودیتها، کارشکنیها و دشمنیها با استقلالی جماعت یک استقلالی است و او کسی نیست جز امیر قلعهنویی ژنرال بی بدیل آبیپوشان که ثابت کرده اگر بخواهید میتوانید موفق باشید، البته علاوه بر امیر قلعهنویی مربیان استقلالی دیگری هم هستند که در کادرهای فنی تیمهای مختلف تحت عنوان سرمربی و مربی در حال کار و فعالیت هستند و اتفاقا جزو مربیان موفق لیگ برتر و لیگ های مختلف فوتبال ایران میباشند. اینجا این سوال مطرح است که آیا مدیران باشگاه در این همه سال برنامهای برای سازمان دهی این افراد داشتهاند؟ آیا به فکر طراحی و تدوین یک برنامهی مدون و اصولی بودهاند تا حداقل از این ظرفیت بینظیر به سود باشگاه استقلال و برنامههای فنی آن بهره برداری شود؟ آیا اصلا ارادهای وجود داشته و دارد تا این افراد به هم نزدیک شوند و از اندیشه و تفکرات آنان برای کمک به رشد و ترقی آبیپوشان در تیمهای مختلف استقلال استفاده شود؟
و پاسخ این پرسشها غیر از خیر چه میتواند باشد! متأسفانه مدیران باشگاه نه تنها از توانایی و مهارت مربیان استقلالی استفاده نکردهاند حتی به نوعی با رفتارهای غلط و عملکردی نسنجیده موجبات تفرقه و اختلاف بین مربیان استقلالی را هم به وجود آوردهاند که این موضوع باعث شده تا بین این افراد گاردی تهاجمی و خصمانه وجود داشته باشد.
این جدال و رقابت منفی به گونهای است وقتی یکی از استقلالیها به عنوان سرمربی، مربی و عضوی از کادر فنی استقلال به خدمت گرفته میشود برای او مشکلات زیادی به وجود میآید، تخریب، انتقادات شدید و هر چیزی دیگر که منجر به پایین آمدن ضریب موفقیت آن فرد شود به راه انداخته میشود حتی طعنه و متلکهای آبداری که باعث شود فرد مورد نظر عطای کار کردن در استقلال را به لقای آن ببخشد.
بهرهبرداری های آنی از محبوبیت بازیکنان قدیمی استقلال برای عبور از بحران ها دم دستیترین و تنها هنری است که ما از مدیران و مسئولان باشگاه در به کارگیری مربیان جوان دیدهایم. هدف مدیریت استقلال در انتخاب مربیان جوان برای ساختن و به وجود آوردن قهرمانی و موفقیت استقلال نیست، بلکه پنهان شدن پشت محبوبیت و شهرتی است که فرد مورد نظر دارد تا با ایجاد آرامشی نسبی و خلاص شدن از اعتراض هواداران پایههای مدیریت و صندلی لرزان ریاست به قوام برسد تا بعد هم خدا بزرگ است.
به همین دلیل، مربی مورد نظر با سلام و صلوات به کار گرفته میشود و به محض پدیدار شدن اولین نشانههای شکست و عدم موفقیت، جناب مدیر پشتیبانی و حمایت کردن را فراموش میکند تا علی بماند و حوضش، اوضاع چنان قمر در عقرب میشود که هیچکسی جرأت ندارد بگوید این فرد همان کسی است که مدیران برای آوردنش قصهها گفتند و وعدهها دادند. این موضوع حکایتی است که تقریباً در سالهای اخیر در استقلال جاری و ساری بوده، البته پیشتر هم از این نوع برخوردها در استقلال کم ندیدهایم.
حجازی، قلعهنویی، مظلومی، مرفاوی، منصوریان، زرینچه را به این ترتیب از دور خارج کردیم تا اینکه نوبت به فرهاد مجیدی رسید، محبوبترین استقلالی دو دههی اخیر هم تا حدود زیادی به آخر خط نزدیک شده است.
مقصر اصلی در این اتفاقات ابتدا مدیرانی هستند که به هوای کارهای احساساتی و زود گذر و جذب حمایت هواداران افراد محبوب را در رأس کادر فنی استقلال قرار میدهند حتی اگر آن فرد تجربه و دانش کافی نداشته باشد، سپس خود مربیان جوان، آنها هم بدون اینکه متوجه باشند که در چه تلهای افتادهاند با مدیران همراه میشوند، دیدن طعمهی درشت در چشم بودن و قبضه کردن عنان اختیار نیمکت پرطمطراق استقلال باعث میشود که از سنگینی مسئولیتی که روی شانههای نحیفشان گذاشته شده غافل شوند. شانهای که هنوز آمادگی این بار سنگین را ندارد و باید در کشاکش فوتبال آن هم تیمی غیر از استقلال آماده و قوی شود.
نه کریم نه وحید؛ خبری از ایرانیها نیست
با شروع دوباره فوتبال در ایران، دراگان اسکوچیچ که مجال مربیگری در قامت مربی تیم ملی را پیدا نکرده بود، به ایران بازگشت و به نظاره دور جدید مسابقات فوتبال نشست. او در بازگشت به ایران تنها بود و حتی هفته نخست لیگ برتر را هم به تنهایی از ورزشگاه و دفتر کارش در محل کمپ تیمهای ملی آنالیز کرد و هیچ از چهار دستیاری که پیش از این فدراسیون فوتبال از آنها نام برده بود، کنارش نبودند. با این حال، طی روزهای گذشته، آنتوان یوسنیک از اسلوونی و املادن زانجر از کرواسی به تهران آمدند و به سرمربی تیم ملی ملحق شدند.
غیبت ایرانیها در تیم ملی
دراگان اسکوچیچ پس از قبول هدایت تیم ملی، کریم باقری و وحید هاشمیان را به عنوان گزینههای مد نظر خود برای مربیگری در تیم ملی برگزید. البته هاشمیان از دوره مارک ویلموتس تحت قرارداد فدراسیون بود. با این حال هیچ یک از این دو نفر فعلا در تیم ملی حضور ندارند و اسکوچیچ از مشاوره مربیان وطنی و آشنا به فوتبال ایران محروم است.درباره کریم باقری در روزهای گذشته مذاکراتی صورت گرفت و فعلا طرفین به توافق نرسیدهاند. باقری فعلا دستیار یحیی گل محمدی است و با پرسپولیس قرارداد دارد و اگر قصد حضور در تیم ملی را داشته باشد، باید قید همکاری با تیم محبوب خود را بزند. در نتیجه فعلا همه چیز به پایان فصل جاری موکول شده و باید دید در جلسه ای که آن موقع برگزار می شود، فدراسیون با پرسپولیس و باقری به توافق می رسد یا نه. درباره هاشمیان وضعیت پیچیدهتر است. همانطور که گفته شد او از گذشته با فدراسیون قرارداد دارد ولی هیچ گاه از دیدار او و اسکوچیچ عکسی منتشر نشده و معلوم نیست طرفین دیداری با هم داشتهاند یا خیر.
هاشمیان فعلا در خارج از کشور به سر می برد و هنوز به کادر فنی ملحق نشده است.
اخبار
میزبانی؟ نه استادیوم داریم نه حتی آب خوردن!
احسان خراسانی
چند روز پیش اسم ایران در کنار کشورهایی که نامزد میزبانی جام ملتهای آسیا ۲۰۲۷ شدند آورده شد تا دوباره یک سوال بزرگ در ذهن اهالی فوتبال در ایران نقش ببندد. اینکه واقعا با وضعیت کنونی فوتبال ایران قصد میزبانی تورنمنتی به بزرگی جام ملتهای آسیا را داریم؟ شاید این سوال از نگاه بعضی مسئولان سوالی کاملا بدبینانه باشد. در واقع از نگاه کسانی که پیشنهاد میزبانی جام ملتها را میدهند ایران شرایط انجام چنین کاری را دارد و هیچ مشکلی وجود ندارد. اما آیا با نگاه منطقی و اصولی به این موضوع مهم نیز باز هم به این نتیجه میرسیم. ایران و امارات برای گرفتن میزبانی جام ملتهای ۲۰۱۹ با هم رقابت داشتند و در نهایت امارات توانست با زیر ساخت های بهتر، ورزشگاههای مناسب تر، حمل و نقل عمومی قویتر و.... میزبانی را برای خود کند. شاید این تازهترین تلنگر به فوتبال ایران باشد. اینکه با یک مقایسه ساده به چنین نتیجهای برسیم که داشتن میزبانی از بازیها برای ما کار راحتی نیست.
یکی از اصلیترین مشکلاتی که فوتبال ایران گریبانگیرش خواهد شد موضوع داشتن استادیومهای مناسب برای برگزاری بازیهاست. تا این لحظه به صورت رسمی به کشورهای نامزد کسب عنوان میزبانی اعلام شده که باید ۸ تا ۱۰ ورزشگاه با استانداردهای بین المللی برای این مسابقات تجهیز کنند. حالا همین وضعیت را در کشور خودمان بررسی کنیم.
استادیوم آزادی، استادیوم نقش جهان اصفهان، استادیوم امام رضا(ع) مشهد، استادیوم فولاد آرهنا اهواز و استادیوم یادگار امام(ره) تبریز؛ اینها پنج استادیومی هستند که تا حد زیادی شرایط خوبی دارند اما داشتن پنج استادیوم برای میزبانی تورنمنتی به بزرگی جام ملتها که اتفاقا قرار است با 24 تیم برگزار شود اصلا کافی نیست. ضمن اینکه حتی استادیوم آزادی که بین این پنج استادیوم بهترین امکانات را دارد و مهمترین ورزشگاه ایران است، برای دیدار فینال آسیا بین پرسپولیس و کاشیما کلی مشکل داشت و با هزار ترفند به شرایط بازی رسید!
در واقع باید اینطور گفت که هر کدام از این پنج ورزشگاه خود نیاز به تجهیز مجدد دارند. بگذریم از اینکه طبق گفته کنفدراسیون فوتبال آسیا حداقل سه استادیوم با این امکانات در ایران باید ساخته شود. تازه این در شرایطی است که پنج استادیوم بالا تاییدیه میزبانی را داشته باشند.
اگر از این مشکل کلی عبور کنیم به مشکلات جزئی عجیبی میرسیم که طی سالهای اخیر در استادیومهای فوتبال ایران وجود داشته. از اینکه خیلیها برای پیدا کردن مقداری آب خوردن در استادیومهای ایران چه سختی میکشند تا اینکه خیلی وقتها خیلیها بیشتر از زمانی که از محل سکونت به استادیوم برسند در پارکینگهای ورزشگاههای ایران میمانند! موضوع حمل و نقل بین شهرهای مختلف، امکان اسکان تیمهای مختلف در هتلهای کشور، به عهده گرفتن هزینههای نه چندان کم تیمها و ... دیگر موضوعاتی هستند که مسئولان فوتبال ایران باید به آنها توجه کنند. شاید امارات 2019 که خیلی هم دور نیست به عنوان یک الگو بهترین مورد برای بررسی باشد. بررسی که البته مسئولان فوتبال ایران برای گرفتن میزبانی جام ملتها را به پشیمانی نرساند. چراکه دانستن چیزهای زیادی از میزبانی امارات شاید همه را به این نتیجه برساند که ایران نه حالا بلکه در چند سال آینده هم بعید است یک میزبانی در چنین سطحی بگیرد.
افت تراکتور در نیمفصل دوم؛ ساکت میرود؟
ساکت الهامی مربی جوان فوتبال کشورمان که پس از برکناری مصطفی دنیزلی و البته حضور موقت احد شیخلاری، سرمربی تراکتور شد، در هفتههای ابتدایی توانست عملکرد جالبی داشته باشد به خصوص در ۴ هفته اول با ۴ پیروزی و کسب ۱۲ امتیاز خودی نشان داد. او، اما در شروع نیمفصل دوم عملکرد چندان جالبی نداشت و به نظر نمیرسد در جلب نظر هواداران موفق شده باشد. هفت بازی از نیم فصل گذشته و تراکتور تنها سه پیروزی به دست آورده در حالی که یک بار مقابل گل گهر متوقف شده و سه شکست در کارنامه این تیم به ثبت رسیده است.سرخپوشان غرب کشورمان با اینکه تیمی بسیار پرمهره و امیدوار به کسب قهرمانی بودند، اما حالا مدتی است وارد سراشیبی از دست دادن امتیاز شدهاند. این تیم در نیم فصل دوم به شکل زیر نتیجه گرفته است:
هفته شانزدهم: تراکتور یک - نفت مسجد سلیمان صفر
هفته هفدهم: پرسپولیس ۲ - تراکتور صفر
هفته هجدهم: تراکتور ۲ - ذوبآهن اصفهان یک
هفته نوزدهم: گلگهر سیرجان یک - تراکتور یک
هفته بیستم: تراکتور سه - سایپا یک
هفته بیستویکم: پارس جنوبی جم یک - تراکتور صفر
هفته بیستودوم: تراکتور صفر - نساجی مازندران یک
با توجه به روند امتیازگیری و نتایجی که به وجود آمده، شانس تراکتور برای کسب عنوان قهرمانی و کسب سهمیه آسیایی کاهش پیدا کرده است. مگر اینکه ساکت الهامی و شاگردانش به خودشان بیایند و در ادامه این روند را تغییر دهند. آنها در چهار بازی گذشته و از ۱۲ امتیاز ممکن، فقط ۴ امتیاز را به دست آوردهاند که برای یک مدعی قهرمانی، اصلا خوب به نظر نمیرسد آن هم در شرایطی که هواداران انتظار قهرمانی دارند. جالب اینکه تراکتور در ادامه راه باید مقابل تیمهایی چون صنعت نفت آبادان، استقلال، سپاهان اصفهان، شهرخودرو مشهد، فولاد خوزستان و... هم صفآرایی کند و اگر منجر به کسب نتیجه لازم نشود، شاید تغییراتی در قرارداد فصل آینده کادرفنی سرخهای غرب کشور شاهد باشیم.
اخبار
برای فغانی دوم؛ دو ماه دیگر میبینیمت!
رسول بهروش
باز امیر قلعهنویی برنده شد، باز دنیا سراسر گلستان شد، مربی حریف «استاد» از آب درآمد و داور مسابقه یک پارچه نبوغ و استعداد محض لقب گرفت. به تجربه ثابت شده ما در فوتبال ایران2 تا قلعهنویی داریم؛ یکی برنده میشود و پس از پیروزی به جهان هستی عشق میورزد، یکی هم میبازد و پس از باخت، انواع توطئههای کثیف و دستهای پشت پرده را کشف و برملا میکند.
دوشنبهشب خوشبختانه سپاهان گلگهر سیرجان را برد تا بار دیگر از «قلعهنویی پروانهای» رونمایی شود. بعد از بازی از او در مورد مشاجرهاش با مجید جلالی پرسیدند و سرمربی سپاهان جواب داد: «من هرگز چنین جسارتی نمیکنم. ایشان استاد ما هستند. با مجیدخان فقط گپ زدیم.» البته این آقای جلالی همانی است که بعد از بردن ذوبآهن با فولاد و کمک به قهرمانی استقلال در لیگ هشتم از سوی قلعهنویی «مرد» لقب گرفت، اما ۱۸ ماه بعد در پایان یک بازی رودررو با نتیجه بد، «یارو» خوانده شد. حالا جلالی باز هم استاد شده؛ هرچند معلوم نیست اگر دوشنبهشب سپاهان را شکست میداد، در همین منصب شامخ باقی میماند یا نه؟
شاهکار قلعهنویی بعد از بازی اخیر اما جایی بود که از داور مسابقه تمجید کرد: «من آقای عرببراقی را کامل میشناسم. ایشان از بستگان آقای فغانی است و فکر میکنم یک فغانی دیگر دارد ظهور میکند. امیدوارم روند پیشرفتش ادامه داشته باشد.» این از آن حرفهایی است که آتش به جان آدم میاندازد. سرمربی سپاهان در حالی به زعم خودش فغانی دوم فوتبال ایران لقب گرفته که فغانی اول، از دست او خون دلها خورد و رفت. هنوز یادمان نرفته قلعهنویی چطور چپ و راست به علیرضا فغانی یورش میبرد، قلدر و خودشیفته خطابش میکرد و عقیده داشت او از عمد به ضرر تیمهایش سوت میزند. این قاضی مهاجر ایرانی، حتی در لیست 4 نفره داورانی قرار دارد که قلعهنویی گفته تا آخر عمرش آنها را نخواهد بخشید. ممبینی، محسن ترکی و اشکان خورشیدی ۳نفر دیگر از فهرست مغضوبان ابدی ژنرال هستند. شما چه گلی به سر فغانی اورجینال زدی که حالا دنبال بدلش میگردی عزیز جان؟
به عرببراقی عزیز هم توصیه میکنیم مطلقا گوش به این ستایشها ندهد. این قبیل حرفهای قلعهنویی فقط ناشی از سرخوشی بعد از پیروزی است و زیاد نباید آن را جدی گرفت. مثال میخواهید؟ او روز ۲۳ فروردین ۹۸ در مورد محمدحسین زاهدیفر گفته بود: «یکی از بهترین داوران ۴۰ سال اخیر فوتبال ایران است»، اما ۸خرداد همان سال بعد از بازی سپاهان و پرسپولیس در نیمهنهایی جام حذفی، قضاوت زاهدیفر در این مسابقه را مشکوک و مهندسیشده خواند. البته بهترین داور ۴۰ سال گذشته در همان مسابقه هم یک پنالتی بحثبرانگیز برای سپاهان گرفت، اما چون مهدی کیانی آن را به اوت زد و تیم قلعهنویی باخت، چارهای جز مصاحبه علیه داور باقی نماند. فاصله بین ۲ اظهارنظر امیر در مورد زاهدیفر فقط 47روز بود؛ یعنی حتی ۲ماه هم نمیشد. پس ۲ ماه بعد خدمت شما هم سلامی دیگر عرض خواهیم کرد جناب عرببراقی یا موقتا فغانی دوم!
دانیال- پرسپولیس؛ چراغ سبز برای فصل بعد
پرسپولیس برای فصل آینده به دنبال تقویت خود در برخی پستهای موردنظر است و در این میان گفته میشود یکی از بازیکنانی که حضورش در فصل بیستم در ترکیب شاگردان یحیی گل محمدی قطعی شده، دانیال اسماعیلی فر است.
بازیکن راست پای مازندرانی حال حاضر ذوب آهن که فصل گذشته برای پشت سر گذاشتن دوران سربازی در تراکتور حضور یافته بود، مشتریان زیادی را در نقل و انتقالات زمستانی نیز پیش روی خود میدید که در نهایت با مخالفت باشگاه ذوب همراه شد. سپاهان، تراکتور، استقلال و پرسپولیس از جمله تیمهایی بودند که تمایل خود را به صورت کتبی و رسمی به ذوب آهن اعلام کردند که موضوع مبلغ رضایتنامه و در ادامه مخالفت باشگاه ذوب آهن مانع از این انتقال شد. این در حالی بود که حتی گفته میشد باشگاه سپاهان تمامی اقدامات لازم برای در اختیار گرفتن این ستاره تکنیکی و راست پا را در مذاکره با ذوب آهن و دانیل اسماعیلی فر نیز صورت داده و در یکقدمی جذب وی قرار دارد.
اکنون اما شایعات نزدیک به واقعیت از جدی شدن مذاکره و حتی قول و قرارهای بین این بازیکن و یحیی گل محمدی برای فصل آینده و حضورش در پرسپولیس خبر میدهد. بازیکن ساروی حال حاضر ذوب آهن که سابقه همکاری با یحیی گل محمدی را در دو مقطع در تیمهای ذوب آهن و تراکتور در کارنامه دارد، با توجه به شناختی که از سرمربی کنونی پرسپولیس دارد، گفته میشود چراغ سبز خود را برای این انتقال نشان داده و به دنبال این خواهد بود تا در لیگ بیستم کارش را در تهران و با پیراهن این تیم دنبال کند.
اسماعیلی فر که فوتبال خود را از تیم پیام صنعت آمل آغاز کرده و با پست تخصصی مدافع راست شناخته میشود، طی فصول اخیر با نمایش تکنیکی و هجومی خود توانسته توجه لیگ را جلب کند و گلهای حساسی را نیز به ثمر رسانده و این موضوع باعث شده تا در پست وینگر نیز برای تراکتور و ذوب آهن به میدان برود. اکنون یحیی که برای تقویت سمت راست خود در فصل آینده به دنبال حضور در نقل و انتقالات است، دانیال اسماعیلی فر را برای این پست در نظر گرفته و باید دید در تابستان قادر خواهد بود او را از گزند مذاکره با دیگر تیمها دور کرده و به جمع شاگردانش اضافه کند یا خیر.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4307/19821/78808
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4307/19821/78809
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4307/19821/78810
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4307/19821/78811
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4307/19821/78812
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4307/19821/78813
|
عناوین این صفحه
- فوتبال نیازمند تصمیم شجاعانه است
- کریم باقری؛ خط قرمز هواداران قرمز
- چرا استقلال قدر داشتههایش را نمیداند؟
- نه کریم نه وحید؛ خبری از ایرانیها نیست
- اخبار
- اخبار