|
معاون فرهنگی سازمان فرهنگی هنری تشریح کرد:
«همیشه امیر»؛ برنامههای متنوع سازمان فرهنگی هنری در دهه ولایت
معاون فرهنگی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران برنامههای این سازمان به مناسبت دهه ولایت با عنوان «همیشه امیر» را تشریح کرد.
به گزارش امتیاز، سید علیرضا فاطمیان پور معاون فرهنگی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران برنامههای این سازمان به مناسبت دهه ولایت با عنوان «همیشه امیر» را تشریح کرد و گفت: این برنامهها از عید سعید قربان تا عید غدیر خم به دلیل شرایط شیوع ویروس کرونا عمدتاً به صورت مجازی برگزار میشود.
وی اظهار کرد: دو پویش مجازی «عید عهد» با موضوع عهد اخوت و «فقط به عشق علی(ع)» با هدف جمعآوری کمکهای نیکوکاران برگزار میشود. همچنین مسابقه عکاسی «پلاک ۱۱۰» با موضوع سردرهایی که مزین به اسامی، القاب، اشعار و... منتسب به امیرالمؤمنین(ع) هستند، نشست تخصصی با موضوع امام شناسی با عنوان «زندگی با غدیر»، برنامه «بیت الشهدا بیت محبان علی(ع) است» با هدف تکریم خانواده شهدای سادات و برنامه «مائده غدیر» با برپایی ۲۲ جایگاه پخت طعام با رعایت پروتکلهای بهداشتی با حضور نمایندگان وزارت بهداشت در میدان امام حسین(ع) و اطعام ۱۰ هزار نفر از مستمندان تعدادی از برنامههای «همیشه امیر» خواهد بود.
معاون فرهنگی سازمان فرهنگی هنری ادامه داد: همچنین برنامههای «تا همیشه غدیر» با راهاندازی سه دستگاه تریلر با گلآرایی و اجرای برنامههای فرهنگی در سطح شهر، «بیعت بیتها» شب شعر مجازی با بهرهگیری از ظرفیت کانونهای ادبی سازمان فرهنگی هنری و «برکه و رود» با نقالی و پردهخوانی درباره عید غدیر در ایستگاههای مترو برای شهروندان پیشبینی شده است.
وی با اشاره به تولید و انتشار گسترده محصولات فرهنگی هنری به مناسبت دهه ولایت در فضای مجازی افزود: کلیپهای «جانشین» با پرداختن به سیر جانشینی انبیاء الهی تا رسیدن به پیامبر اکرم(ص)، «وقتی مهتاب گم شد» با موضوع عقد اخوت شهید علی خوش لفظ با ۹۰ شهید دفاع مقدس، «اینجا چراغی روشن است» با بیان نکات مهم زندگی مشترک با استفاده از داستانهای کوتاهی از زندگی حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع)، «حاضران به غایبان برسانند» که به تولید کلیپ از خطبهخوانی مجازی غدیر توسط شهروندان اختصاص دارد و «مولای غدیر» تعدادی از این محصولات مجازی خواهد بود.
فاطمیان پور ادامه داد: همچنین کلیپهای «با ولایت تا شهادت» با موضوع ولایتپذیری در نگاه و کلام شهید حاج قاسم سلیمانی، «یونا» روایت داستان حضرت ابراهیم و اسماعیل در قالب تئاتر کودک و «نمایش عروسکی سایه» با موضوع ولایت ویژه کودکان منتشر خواهد شد. دو برنامه مجازی «پردهخوانی غدیر» و «نقالی علوی» نیز با استفاده از هنر سنتی نقالی به موضوع غدیر میپردازند.
وی در پایان گفت: قطعه موسیقی «با ولایت» به زودی تولید و منتشر میشود و در حوزه تجسمی نیز نمایشگاه مجازی «انعکاس مولا» با نمایش آثار هنرمندان معاصر در موزه هنرهای دینی امام علی(ع) برپا خواهد شد و شهروندان میتوانند به صورت مجازی از نمایشگاه بازدید کنند. همچنین برنامه «پوستر غدیر» به انتشار پوسترهای متنوع با موضوع عید سعید غدیر خم در فضای مجازی اختصاص دارد.
تفاوت سلبریتی،سوپراستار و اینفلوئنسر
لایک به جای مشارکت اجتماعی
نظام بهرامی کمیل دکترای جامعه شناسی و نویسنده کتابهای «نظریه رسانه ها»؛ «روابط عمومی در ایران»، «گونه شناسی روشنفکران ایرانی»، در گفتگو با خبرنگار مهر، حول مسئله «تمنای شهرت و نسبت سلبریتی ها با شهرت میگوید: پیش از شروع بحث اشاره کوتاهی به تفاوت «سلبریتی» با «سوپراستار» داشته باشم. سوپراستار یا همان تک ستاره به فردی گفته میشود که در حوزه و رشته تخصصی خود سرآمد دیگران است. هرچند این واژه بیشتر در حوزه هنر و ورزش مصداق دارد اما میتوان آن را در سایر حوزهها هم بکار بست. برای مثال شجریان، الهی قمشهای، نیکی کریمی و یا حتی ریاضیدانی مانند مریم مرادخانی سوپر استارهای حوزه خود هستند. سلبریتی؛ فردی است که مشهور و در نزد عموم مردم شناخته است. به همین دلیل در گذشته سلبریتی با صفت «مردمی» بودن شناخته میشد و امروز کاربردش بیشتر به افراد شناخته شده در فضای مجازی اشاره دارد. البته من در ادامه بحث به ویژگیهای جامعه میپردازم و اینکه سلبریتی یا سوپراستارها چه ویژگی و شرایطی دارند باید در بحث جداگانهای مطرح شود.
در ادامه گفتگو با او را میخوانید
* مستندات میل به پرستش یا تقلید از دوران یونان باستان و وجود ربالنوعها در تاریخ دیده میشه، از نظر شما سلبریتیهای امروز ربالنوعهای دیروز هستند ؟
شاید برخی کارکردهای رب النوع های قدیم با سلبریتی ها مشابهتهایی داشتند؛ برای مثال هواداران یک سلبریتی برای مدتی با دنبال کردن یک سلبریتی برای خود نوعی هویت و معنای زندگی دست و پا کنند اما در کل سلبریتی ها را نباید با خدایان قدیم مقایسه کرد؛ زیرا جنس این دو با هم کاملا متفاوت است و در دو دنیای مجزا عمل میکنند. انسانها رابطه ایمانی با خدایانشان دارند و آنها را آفریننده خود و دنیای پیرامونشان میدانند و مهمتر از همه اینکه هیچگاه خود را از جنس خدایان نمیدانند. اما سلبریتی و سوپراستارها هر اندازه هم معروف و دور از دسترس باشند از جنس شما هستند و اتفاقا همین انسان بودن و از جنس ما بودن باعث میشود که در دنیای امروز برای ما جذاب باشند. به سخن دیگر؛ ممکن است برخی کارکردهای خدایان در قدیم با سلبریتیها در جهان امروز مشابه باشند اما این را نباید تعمیم داد و نباید هر دو را از یک جنس دانست.
* چه عاملی مردم را سلبریتیخواه میکند؟
در این زمینه میتوان به عوامل متعددی اشاره کرد از عوامل عینی و زیرساختی مانند گسترش تکنولوژیهای نوین ارتباطی و فضای مجازی گرفته تا وجود پدیدههای ذهنی و فرهنگی مانند تغییر سبک زندگی و روابط خانوادگی، مدگرایی، نیاز به کنکاش و کنجکاوی، تفریح و سرگرمی، ایجاد هیجان، سرعت گرفتن و سطحی نگری در امور و غیره. البته خیلی راحت هم هست که این پدیده را به نظام سرمایهداری و نئولیبرالیسم نسبت دهیم که هیچ ارزش تحلیلی ندارد و چیزی به دانش ما اضافه نمیکند زیرا گروه گواهی نیست که ببینیم اگر امروز نظامی سرمایهدار یا نئولیبرال نباشد چه وضعیتی در آن حاکم است و یا چه مشکلاتی دیگری در آنجا ممکن است وجود داشته باشد که ما امروز نداریم.
من میخواهم بر روی یک عامل خاص تاکید کنم و آن هم ایجاد نوعی حس مشارکت و همراهی جمعی است. فردی که هیچگونه مشارکتی در جامعه ندارد و فضای اجتماع به گونهای نیست که افراد نمیتوانند دور هم جمع شوند و کار گروهی انجام دهند؛ نیاز به باهم بودن با دنبال کردن یک سلبریتی در فضای مجازی برطرف میشود. شما نگاه میکنید این آقای آشپز یا این خانم هنرپیشه چند هزار فالور دارد و احساس میکنید به نوعی با آنها نزدیک و همراه هستید و حس میکنید که با یک کلیک و لایک کاری کرده اید. البته نباید از آن حس کنکاش و فضولی هم که ما ایرانیها بطور تاریخی داریم و برای مدتی میدان کافی نداشت غافل شد. چند سال پیش که وبلاگ نویسی وبلاگ گردی رایج شده بود این را گفته بودم؛ قبلا زنها سرکوچه و روی پله خانهها مینشستند و و حرفهای روزمره را رد و بدل میکردند و در کار دیگران فضولی میکردند حالا بعضیهایشان که لیسانس گرفته اند و آپارتمان نشین شدهاند و امکان چنین کاری را ندارند رفته اند و یک وبلاگ زدهاند و برای مثال از زمان و مکان و رنگ پی پی فرزند دل بندشان مینویسند و دوستانشان هم به به و چه چه میکنند!
* به عنوان یک جامعه شناس سلبریتی ها چه آسیب هایی برای جامعه دارند؟
قبل از هر چیز باید بگوییم در آسیبهای سلبریتیگرایی نباید اغراق کرد و آن را بهانهای برای محدودیت و ممیزی بیشتر کرد. برخی افراد خیلی علاقه دارند با اشاره به آسیبهای این حوزه نتیجه بگیرند که سلبریتیها باید رصد، بازخواست و هدایت شوند. بنظر من این نوع نگاه به انسانهای دیگر یعنی آنها را کودک و نابالغ فرض کردن آسیبش به مراتب بیشتر گسترش سلبریتی گرایی است. سلبریتی ها در همه جوامع هستند و اگر فکر میکنیم خیلی از دیگران عقل و پاک و صالحتریم حداکثر مسئولیت داریم به گسترش آگاهی و نقد و گفتگو کمک کنیم. تا شاکی خصوصی وجرم مشخصی در کار نباشد نمیتوان افراد را به دلیل اینکه نظرشان را میگویند و عدهای آن نظرات را قبول میکنند محدود کرد. ممکن است یک سلبریتی بگوید: «خوردن نوشابه هیچ ضرری ندارد و پدر بزرگ من هشتاد و پنج ساله که سه وعده نوشابه میخورد و مرض قند هم نگرفته است.» خوب حالا باید این فرد را بازداشت کنیم در حالی که مخاطبانشان صدها مطلب و پیام عملی از پزشکان دریافت کردهاند که مصرف نوشابه برای بدن مضر است.
اما در مورد آسیبهای سلبریتیگرایی معتقدم این آسیبها در اکثر موارد ریشه در جاهای دیگری دارد که کمتر به آنها اشاره میشود. برای مثال شما در مورد انتخابات به ویژه انتخابات شورای شهر دیدید که یک سلبریتی یا یک سوپر استار شانس بسیار بیشتری برای رای آوردن و منتخب شدن دارد. بنظر من حتی اگر یک سوپر استار ورزشی یا یک بازیگر مطرح سینما مثل علی دایی یا هدیه تهرانی کاندید انتخابات ریاست جمهوری شوند شانس پیروزی بسیار زیادی دارند. خوب این وضعیت نه تقصیر آن سوپر استار است نه تقصیر آن مردمی که به او رای دادهاند نیست. وقتی توسعه سیاسی را فراموش کرده باشید و برای مثال نظام حزبی قوی و واقعی که در آن احزاب ریشه اجتماعی دارند شکل نگرفته باشد و به جای آن با نوعی باندبازی روبرو باشید طبیعی است که یک سلبریتی میتوان پیروز انتخابات باشد. وقتی هزارتا استاد دانشگاه به هر دلیلی (مغلقگویی، عافیتطلبی یا فشار بیرونی) نمیتوانند تحلیل خود از یک پدیده را بگویند، و افراد جامعه هم از کودکی به تنپروری و فرهنگ شفاهی اکتفا کرده اند و آموزش ما هم کمیتگرا و سطحی بوده است و...چرا باید همه کاسه کوزه ها را سر یک سلبریتی شکست؟ وقتی صفحه و کانال یک آهنگ ساز برجسته دو هزارتا عضو دارد و صفحه و کانال یک خواننده فحاش دو میلیون عضو دارد با باز داشت یا مسدود کردن دومی کسی سراغ اولی نمیرود.
* به نظر شما در ایران سلبریتی ها کنش گر اجتماعی هستند؟
صدردصد برخی از آنها به ویژه سوپر استارهای سلبریتی(یعنی کسانی که در کار خود نخبه و در فضای مجازی هم فعال و مشهور هستند)؛ مانند پرویز پرستویی، گوهر خیراندیش، علی کریمی، صادق زیبا کلام یا کنشگر اجتماعی هستند. ما به اینگونه افراد «اینفلوئنسر» میگوییم یعنی سلبریتیهایی که علاوه بر شناخته شدن، از نظر اجتماعی تاثیرگذار هم هستند. ممکن است بگویید مگر میشود کسی شناخته شده باشد اما تاثیرگذار نباشد؛ پاسخ مثبت است تقریبا همه ایرانیها خوانندههای معروف پاپ را میشناسند اما اکثر آنها کنشگر اجتماعی نیستند. یا در حوزه اندیشه؛ علامه جعفری را صدا و سیما به همه مردم معرفی کرده بود اما من تاثیر اجتماعی خاصی از او ندیدم. البته به هیچ وجه نباید کنشگری را خیلی انقلابی یا آرمانی تصور کرد؛ خانمی را میشناسم که از تجربه بزرگ کردن فرزندش که دچار بیماری اوتیسم بوده مینویسد. حدود چهارده هزار فالوور دارد که برروی آنها تاثیرگذار است. به آنها که با چنین مشکلی روبرو بودهاند آموزش میدهد و تجربیات خودش را میگوید از نحوه غذا دادن تا برخورد با واکنش بچه های دیگر؛ و به آنها هم که چنین مشکلی ندارند درس زندگی میدهد. سلبریتی دیگری هم که در حوزه آشپزی یا محیط زیست یا نحوه خرید گیاهان فعال است کنشگری خاص خود را دارد.
* جامعهای که توسط سوپر استارهایش مدیریت شود چه سرانجامی دارد؟
عامل اصلی هدایت هیچ جامعهای سلبریتی و سوپر استارهایش نیستند؛ بلکه جوامع ویژگیهای دیگری دارند که آنها را در مقابل سوپر استارها ضعیف یا قوی میکند. برای مثال هر چه در جوامع «فردیت» ضعیفتر و نحیفتر باشد و فضا برای «خلاقیت» کمتر باشد جایگاه سلبریتی ها برجستهتر میشود. هرچه افراد استقلال کمتری داشته باشد و تقلیدگراتر باشند؛ سلبریتیها پر رنگتر میشود. اکثر ما فکر میکنیم سلبریتیها در آمریکا و اروپا جولان میدهند درحالی که در کشورهای آسیایی مانند هند و چین و کره جنوبی سلبریتی پرستی بسیار پررنگ تر هستند. من فکر میکنم اگر خردگرایی و فردیت به معنای استقلال رای گسترش یابد سوپراستار و سلبریتیگرایی در حد یک تفریح و سرگرمی کم خطر و کم آسیب باقی میماند و جای نگرانی نیست. اما اگر بر طبل احساسات و هیجانات کوبیده شود و بخواهیم با انواع سرکوبها و محدودیتها جلوی این پدیده بایستم آن را بدتر خواهیم کرد.
هنر در هند به خشونت و آزار حمله میکند
کتاب «هنر در هند به خشونت و آزار حمله میکند» نوشته Malvika Maheshwari در ۳۸۶ صفحه و بهای ۱۱۹۵ روپیه توسط انتشارات Oxford University Press منتشر شده است.
به باور منتقدان متعدد این کتاب قابلیت اثرگذاری بر شرایط امروز هند را دارد. مطالعه این کتاب در مدت تبلیغات انتخابات سراسری ۲۰۱۹ در هند و نیز در زمان اعلام نتایج انتخابات، (۲۳ ماه می سال ۲۰۱۹) بیش از هر زمان دیگری میتوانست اهمیت و ارزش آن را برملا سازد. نویسنده در مقدمه این کتاب خطاب به Niraj Jain، کسی که حمله به هنرمندان بخش هنرهای زیبای دانشگاه مهاراجرا سایانجارو گجرات، را در سال ۲۰۰۷ رهبری میکرد، چنین نوشته است: «ما غیراجتماعی و بزدل شدهایم.» نویسنده برملا میکند که Jain خودش را یک «حامی ستیزه جوی مذهب هندو» معرفی میکند در صورتی که میتوانست در نقش «نماینده تمامی هندوها» در برخورد با کارهای هنری که از نظرشان بی احترامی به درامای هندوها (نظام گیتی) است رفتار بهتری از خود نشان دهد. اغلب ما مخالف رفتارهای این چنینی در جامعه هستیم و حمله کنندگان را به عنوان افرادی آشوبگر، انسانهای وحشی، رهروانی بی فکر و پادو قلمداد میکنیم (درست همانطور که در ابعادی وسیع از مناظرههای رسانهای، وبلاگها و گزارشات به این موضوع پرداخته شد) و به سادگی افزایش و تشدید حملههایی اینچنین به هنر را با افراط گراییهای مذهبی و اعتقادی در جنبشهای میهن پرستانه هندوگرایی و قد علم کردن جناحهای سیاسی متعلق به آنها را _ برای مثال حزب بی جی پی، از اوایل دهه ی ۱۹۹۰_ مرتبط میدانیم. مسلماً این شرایط بهترین موقعیت را برای شروع مناقشه فراهم میکند. بدین صورت که بعد از انتخابات اخیر، شدت و میزان لفاظیهای تفرقه انداز _ آنها علیه ما هستند_ به میزان چشم گیری افزایش یافته است. تضاد و دوگانگی حاصل از اینگونه سوء رفتارها، به حد کمال خود رسیده است. اما کتاب خانم مهاشواری، تاملی برای تجدید نظر، درک مجدد و از همه مهمتر تجسمی دوباره فراهم میکند.این کتاب اثری است که در پی مطالعاتی هشت ساله و مصاحبههای گسترده با اعضای احزاب مختلف، فعالان سیاسی، هنرمندان و استادان عرصه هنر شکل گرفته و «ماهیت خشونت برخاسته از رنجش» را در راس کندوکاوش قرار میدهد. در همین راستا، فصول این کتاب، در موضوعاتی همچون احکام صادره، سیاستمداران و مردم مرتب شدهاند که مناظرههای آزادی بیان مجمع موسسان هند را که مربوط به هند بعد از استقلال میشوند و به دنبال توسعه ماده ۱۹ قانون اساسی (آزادی بیان) آمدهاند، مرور و نقد میکنند و در پی رسیدن به اصل رفتارهای مجرمانه دیپلماسی هندی بوده و ملی گرایی هندوها را در کنار مناقشههای ملی بررسی میکنند. (آنچه که فصل چهارم این کتاب را به نوعی پیش گویی قوی تبدیل کرده است.)نویسنده در این کتاب بطور خاص در بخشی با عنوان «تنها کمپین بسیط و تند خشونت علیه یک هنرمند» به معرفی آقای Maqbool Fida Husain میپردازد. اما برای خانم مهاورایی ابتداً، کنار گذاشتن مباحثهها و در ثانی حمایت از ایدههای موجود در کارهای هنریای که منجر به مباحثههایی اینچنینی میشوند در اولویت هستند. وی با نگاهی عمیقتر به موضوع، به این نتیجه میرسد که تمیز دادن و جداسازی مفاهیم «سکولار و بی دین» و «جبرهای همگانی» و یا «قربانیان» و «متخلفان» امکان پذیر نیست. ( برای مثال، نویسنده در بخشی از این کتاب به سخنانی ازSri Ram Sene president, Pramod Muthalik, _ که روی نوار کاستی ضبط شده است_ اشاره میکند که : افراد وی به تخریب نمایشگاه یک هنرمند خواهند پرداخت تا توجه عمومی را به سوی هنرمند جلب کنند و در عوض این کار دستمزد دریافت خواهند کرد.)
نویسنده همچنین سخن از تاثیر مشابه حزب بی جی پی و کنگره بر آزادی و حقوق هنرمندان طی دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ می گوید و اینکه کی و کجا از این شیوه رهایی خواهیم یافت و اضافه میکند که اینجا همان جایی است که حقانیت کامل نادیده گرفته شده و حتی زیر پا گذاشته میشود. مباحثههای نویسنده بر این موضع استوار است که دموکراسی هندی همانند یک شمشیر دو لبه است و منشا تمام تهدیدات، به ظاهر خارج از محدوده دموکراسی در اصل زاده تمایلات خشونت بار خود دموکراسی هستند و به قول خودش: «فوران خشونت نشانگر انحراف در دموکراسی نیست چرا که این دموکراسی بر مبنای همین امر بنا شده و دستورالعملهایی این چنین را در دستور کار دارد» و برای رهایی از تمام اینها نیازمند حرکت و نهضتی اضطراری هستیم تا بتوانیم به سوالاتی از این قبیل که به چه علت این حملات «ضد کمونیستی» بودند یا اینکه چرا حمله کنندگان «فاشیست» هستند و تحمل پذیرش دیدگاههای مخالف را ندارند و یا اینکه چرا دولت تضعیف شد و شکست خورد، پاسخ دهیم و ظرفیت دولت دموکراتیک در «پیدایش و پاسبانی خشونت به عنوان یک قاعده و نه به عنوان یک ناهنجاری» را بررسی و درک کنیم.»این کتاب به ما میآموزد که درک روحیه دموکراتیک یک کشور بسیار سهل است و با نگاهی به رفتار آن دولت نسبت به هنرمندان، میتوان درباره دموکراتیک بودن و نبودن آن کشور قضاوت کرد. نکته جالب روشی است که خانم مهاشورای به دقت زبان (وسیله تبادل اندیشه) را از نقطه نظر تمامیت و ماهیت بررسی کرده است تا شاید جوابی برای کسانی که بخواهند بدانند که دموکراسی هندی از کجا سرچشمه میگیرد، بدهد.
چطور آرمان سیاسی، اگر در قانون اساسی هند به عنوان «حقوق برابر» تعریف شده به جای در ارتباط بودن با «حداکثر آزادی» برای هر فرد به جای کاستن پتانسیل مناقشه میان آزادی بیان و تحمل، به تشویق و ترغیب آن میپردازد. میتوان گفت که اصل پیدایش حق «رنجش و برخورد با دیدگاههای مخالف» در اینجا، دروغ است. این کتاب، در فراخوانش برای زیر سوال بردن دوگانگی و دو وجهی گری، در التزامش به شفافیت موضوعی و در تحقیق وزین و تمام و کمالش، هنر را بسان آینهای رو در روی مخاطبانش میگیرد. هنری که بازتابهایی از خود انسانها در آن نمایان است.
اخبار
نهاد کتابخانهها خود را با شرایط کرونا سازگار کرده است
احمد شعبانی عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان در گفتگو با خبرنگار مهر، درباره فعالیتهای کتابخانه های عمومی در ایام شیوع کرونا در کشور گفت: پیشامدی که بهصورت ناگهانی رخ میدهد و بهوضعیتی خطرناک و ناپایدار برای فرد یا جامعه تبدیل میشود، بحران نام دارد. در واقع، بحران به وضعیتی گفته میشود که برای رفع آن به اقداماتی اساسی نیاز است. در منابع آکادمیک بحران به انواع مختلفی همچون بحران های شخصی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، بین المللی و زیست محیطی تقسیم میشود. وی افزود: با اینحال بحران بهداشتی ناشی از کووید ۱۹، در یک قرن اخیر بحرانی جدید محسوب میشود؛ شاید واپسین نوع از بحران به اینصورت گسترده، بحرانهای مسری بهداشتی در جنوب اروپا از جمله اسپانیا بوده است. اینبحران نیاز به مدیریت داشت. مدیریت بحران شامل فرایند پیشبینی و پیشگیری از وقوع بحران، مداخله در بحران و سالمسازی برای مباحث بعد از وقوع بحران است. ایناستاد دانشگاه ادامه داد: اواخر سال ۱۳۹۸ با وقوع اینبحران بهداشتی برای جامعه ما، نهاد کتابخانههای عمومی کشور از سهطریق خود را با شرایط کنونی سازگار کرد؛ نخستین مرحله، بهرهجویی از فناوری بود تا ارتباط بین کتابداران حفظ شود؛ دومین مرحله، موضوع دورکاری بود که نهاد کتابخانههای عمومی کشور تلاش کرد با استفاده از اینسازوکار، موجودیت و ماهیت خدماتی خود را در ابعاد فرهنگی و اجتماعی حفظ کند. در مرحله بعد با تداوم بحران، مبحث مراقبتهای بهداشتی و استفاده از لوازم بهداشتی در کتابخانهها مورد توجه قرار گرفت که در نتیجه ایناقدام، خوشبختانه از تسری بیماری به کتابداران جلوگیری شد و در اینباره گزارشهای وسیعی نرسید. پیگیری این سه مسأله به گمان من توفیقآمیز بوده است. شعبانی گفت: عملکرد نهاد در این دوران برای حفظ ارتباط با مخاطب، از دو منظر حائز اهمیت بود. نخست اینکه با توجه به جدید بودن بیماری برای جامعه، موضوع آموزش کتابداران از طریق پروتکلها، نشستها و دورههای آموزشی مدنظر قرار گرفت. علاوه بر این، با توجه به کاربران، برای رفع خلأهای موجود در جامعه تلاش شد؛ در اینایام که همه ما به حفظ قرنطینه خانگی و عدم تماس با دوستان و بستگان سفارش شدهایم، برنامههایی تدارک دیده شد تا دشواری خانهنشینی برایمان سهل شود. نکته حائز اهمیت این است که در تدوین اینبرنامهها به ویژگیهای جمعیتشناختی توجه و برنامههایی متنوع با در نظر گرفتن گروههای مختلف سنی و علائق متفاوت ویژه هر قشر، پیشبینی شد. وی ادامه داد: اینمیان برخی از برنامهها جنبه کاربردی دارد که راهاندازی پویشهای نقاشی و برنامههای ساخت کاردستی در ایندسته از فعالیتها قرار دارد. دستهای دیگر از برنامهها جنبه نظری دارد که پویشهای کتابخوانی و داستاننویسی در اینگروه قرار میگیرد؛ همچنین برنامههای تعاملی نیز مورد توجه قرار گرفت و نهاد سعی کرد با تشکیل محافل ادبی و نشستهای مجازی خدمات شایستهای به کاربران ارائه دهد. علاوه بر این، برگزاری دهمین جشنواره کتابخوانی رضوی و توجه به زمینههای رقابتی که توانست کاربران بیشتری را به بحث مطالعه در اوقات فراغت جلب کند، بسیار هوشمندانه بود. نهاد همچنین با راهاندازی پویش اقتراح ماسک به سلیقه و قریحه کاربران و استفاده از هنر آنها برای بهبود شرایط جامعه نیز توجه کرد.
از آلپ سوئیس تا آلپ ایران؛
جاذبه عشایر برای سوئیسیها
حبیب محمدحسینی اولین راهنمای گردشگری استان چهارمحال و بختیاری به خبرنگار مهر گفت: گردشگران خارجی این استان معمولاً با مراجعه به سایتها با جاذبههای گردشگری اینجا آشنا میشوند. این گروههای توریستی از اروپا و کشور سوئیس برای دیدن جاذبههای طبیعی میآیند و از طبیعت چهارمحال و بختیاری به عنوان آلپ ایران اد میکنند. اگرچه که خودشان جاذبه طبیعی کوههای آلپ را دارند اما جاذبهای به نام عشایر را ندارند در واقع عشایر برای استان پتانسیل مهمی هستند. گردشگران خارجی دوست دارند در کنار آنها چند روزی زندگی کنند حتی نان بپزند و یا شیر بدوشند. آنها وقتی از اینجا میروند گروه دیگری را معرفی میکنند تا در ایران سفر کنند.
وی گفت: اروپاییها با این جاذبه ناآشنا هستند اینکه عدهای با خانواده کوچ کنند و عدهای با ماشین و یا اینکه زن و بچههایشان را از راه ساده عبور دهند و خودشان از مسیرهای سخت کوچ کنند. قطعاً عشایر ما هم از تکنولوژی روز تأثیر گرفته اما هنوز جاذبه مهمی برای استان است. او با اشاره به ساخت مستند رؤیای ممنوعه گفت: سه نوع کوچ در استان انجام میشود یکی افرادی که با خانواده خود کوچ میکنند دیگری کوچ با ماشین و نوع دیگری از کوچ که ایل زن و کودکشان را از راههای سادهتر میفرستند و خودشان پیاده مسیرهای سخت را میروند. در یکی از این مسیرها که مستند رؤیای ممنوعه نیز ساخته شد من آنها را همراهی کردم.
این راهنمای گردشگری با بیان اینکه این استان را با طبیعتگردی، رفتینگ در آبهای خروشان و کوهنوردی و طبیعت بکر و عشایرش میتوان معرفی کرد گفت: متأسفانه برای طبیعتگردی استان و اینکه در استان چه ثروتی وجود دارد تبلیغی نمیشود در واقع جاذبههای این استان در کفنی از طبیعت و برف مدفون شده است. ما در مثلث شهرهای گردشگری حضور نداریم در حالی که اصفهان با شهرکرد یک ساعت فاصله دارد. همه گردشگران تنها برای دیدن فرهنگ به ایران نمیآیند کسی که بخواهد طبیعت را ببیند میتواند با فاصله کوتاهی به چهارمحال و بختیاری بیاید. اکنون استان همدان از استان چهارمحال و بختیاری در تبلیغات و جذب گردشگر جلوتر رفته است.
جهاد سازندگی شغل نیست تفکر است
جهاد سازندگی طی فعالیت خود در دهه شصت، به یک نهاد مردمی و به تعبیری یک دولت روستایی و مردمی تبدیل شده بود. بخش عمدهای از عمران و آبادانی روستاها، حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی روستائیان در آندوران، بهدست نیروهای جهاد سازندگی صورت میگرفت. از این حیث پرداختن به جهاد سازندگی اهمیت دارد و سردار محمدرضا شمسآبادی، یکی از شهدایی است که در این محیط رشد کرده و در همین محیط هم به شهادت رسیده است.
زندگینامه اینجهادگر شهید در کتاب «دلهرههای آخرین خاکریز» نوشته محمد اصغرزاده توسط انتشارات راه یار روانه بازار نشر شده و شامل خاطراتی است که به دلیل تنوع فعالیتهای شهید مورد اشاره، غالب کمیتههای جهاد و فعالیتهای مختلف جهاد را در برمیگیرد.
یادداشتی که در ادامه میآید، بررسی کوتاه اینکتاب را به قلم معصومه خوانساری در بر میگیرد که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده شده است.
مشروح متن اینیادداشت را در ادامه میخوانیم:
خیلی از ما با نام جهاد سازندگی آشنا بودیم و نام این نهاد را بارها شنیده بودیم و مأنوس بودیم با این واژه. «همه با هم جهاد سازندگی» این شعار را با آرمی که داشت از تلویزیون سالها پیش دیده بودیم و در کتابهای درسی و در بخش آشنایی با آرم و نشان و کارکرد نهادهای دولتی آن را شناخته بودیم. هرهفته از تلویزیون، تحت همین عنوان، برنامهای را میدیدیم که با عملکرد این نهاد آشنا میشدیم و شاهد ساخت و پیشرفت پروژهای جهاد سازندگی بودیم.
عمدهترین اهدافی که باعث تاسیس نهاد جهاد سازندگی شد عبارتاند از: رفع محرومیت روستاها و حرکت به طرف استقلال و خودکفایی کشور و ایجاد زمینه لازم جهت رشد والای انسانی روستائیان از طریق مشارکت و دادن خودباوری به روستائیانِ محروم از سادهترین امکانات رفاهی و در آخر، بسیج قشرهای مختلف مردم جهت سازندگی روستاهای دورافتاده و محروم. شالوده اصلی بنیاد جهاد سازندگی بر پایه محرومیتزدایی بود. خاطرم هست اینبرنامه تلویزیون هفتگی را پیگیری میکردم و از پیشرفت و سازندگی و سختکوشی مسببانش لذت میبردم. بعد از ادغام این نهاد با وزارت کشاورزی، هنوز هم اردوهای جهادی هر ساله در ایام تابستان و در مواقع بحران و نیاز کشور، با همت دانشجویان، طلاب و داوطلبان علاقمند به سازندگی تشکیل و در مناطق دورافتاده روستایی و محروم و نیازمند به کمک برگزار میشود
جهاد سازندگی تنها چهار ماه بعد از پیروزی انقلاب و به پیشنهاد سیدمحمد بهشتی و تأیید امام خمینی، ۲۷ خرداد ۱۳۵۸ تشکیل شد. همین اطلاعات کافی است تا ما را با هدف تشکیل و اجراییشدن ایننهاد آشنا کند. کاری بزرگ با اهدافی متعالی که میتوانیم تکّههایی از آن را با خواندن زندگینامه شهید محمدرضا شمسآبادی در کتاب «دلهرههای آخرین خاکریز» به تحقیق و تألیف محمد اصغرزاده از نشر «راه یار» بخوانیم و درک کنیم.
«دلهرههای آخرین خاکریز» با روایت زندگی و فعالیتهای جهادی سردار شهید محمدرضا شمسآبادی شروع و گامبهگام پیش میرود. با ازدواج و به دنیا آمدن دو فرزند شهید با سبک زندگی و منش محمدرضا انس میگیریم و بیشتر میشناسیمش. در کنار شناخت شخصیت شهید و در همین راستا با روایت موازی از شغل و هدف محمدرضا شمسآبادی با اهداف و رویکرد جهاد سازندگی هم آشنا میشویم.
کتاب «دلهرههای آخرین خاکریز» در بخش اول ما را با خانواده مذهبی، شخصیت و زندگی ساده و روستایی شهید انس میدهد. در ادامه، در جریان خدمت به روستائیان مستضعف، همراه میشویم که زبان محرومیت آنها را محمدرضا میداند، چون خودش از دل همین مردم است. شمسآبادی سدّ سختیها را شکسته و با راهاندازی کمیتههای شورایی روستا، سعی در مشارکت خود روستاییها در پایان دادن به یادگارهای به جا مانده از رژیم شاهنشاهی با عنوان خانورعیت، دست به اقدام میزند. نکته قابلتوجه در مکتب شمسآبادی که از نقل قولها برمیآید این است که شهید، توجه ویژهای به تأسیس و ساخت کتابخانه در دورافتادهترین روستاها داشته است؛ این یعنی برنامه بلند سازندگی. در بخش دوم، زندگی شهید شمسآبادی با سختکوشی و فعالیت در پشتیبانی جنگ و حضور در جبهه و فعالیتهای جهادی و برنامهریزیهای دقیقش آشنا میشویم و محمدرضا با روح بلند به دیگر همرزمان خود ثابت کرد که میتوان با برنامه، صبر و توکل پیش رفت و موفق شد. شهید شمسآبادی با محرومیت خو گرفته بود و جنس محرومیت را میشناخت و از دل مردم روستایی بود. پای حرفهایشان مینشسته و با حوصله به دردِ دل و ترسشان گوش میداده و سپس از خود مردم برای تشکیل شوراهای اسلامی استفاده میکرده تا ایننهاد را هر چه بیشتر مردمی و ملموس نماید، عمران و آبادی روستاها، حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به دست توانای جهاد سازندگی بوده است. محمد اصغرزاده با هوشمندی در دو خط موازی هم به زندگی شهید میپردازد و در فاز بعدی و موازی، ما را در سایه روایتهای اجرایی محمدرضا شمسآبادی با اهداف و رویکردها و نقش نهاد جهاد سازندگی در زندگی روستائیان آشنا میکند. جهاد سازندگی، نهاد انقلابی که در پیشرفت روستاهای محروم تأثیرگذار بود در سال ۱۳۷۹ با وزارت کشاورزی ادغام شد و پروندهاش بسته شد و امروزه در قالب وزارت جهاد کشاورزی به کار خود ادامه میدهد. خوشبختانه اصل جهاد از بین مردم رخت نبسته و در روزهای سخت کشور، مردم بسیجی، دانشجویان و طلاب، خودجوش و نظامیافته به کمک نیروهای سازندگی آمده و کارها را پیش میبرند. میشود در زلزله، سیلابها، ساخت مدرسه و بهداری و امروز در بحران کرونا، در همه جا و روستاهای بسیار محروم رد پای تفکر جهادگران سازندگی را دید. کار بزرگ و بدون منّتی که با تفکر شهدایی مثل شهید محمدرضا شمسآبادی و درس از زندگی سراسر جهادیاش میتوان به آن تأسی کرد. کتاب «دلهرههای آخرین خاکریز» نشانمان میدهد جهادگران بیادعا، با چه توان و عقیدهای به تعهداتشان عمل کرده و دغدغه سازندگی داشتند. اینکه جهاد شغل نیست بلکه تفکری است که در نهاد انسانها رشد میکند و به بار مینشیند.انتهای وصیتنامه شهید شمسآبادی آمده است: «دوست ندارم که از نام من سوءاستفاده شود، بلکه هدف رضای خداست. ... و همچنین از برادران جهادگرم حلالیت میطلبم و انشاالله که جهاد را با حفظ ارزشها به پیش ببرند تا این بازوی انقلاب دچار نقص نشود که راه درازی در پیش است.»
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4328/19997/79618
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4328/19997/79619
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4328/19997/79620
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4328/19997/79621
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4328/19997/79622
|
عناوین این صفحه
- «همیشه امیر»؛ برنامههای متنوع سازمان فرهنگی هنری در دهه ولایت
- لایک به جای مشارکت اجتماعی
- هنر در هند به خشونت و آزار حمله میکند
- اخبار
- جهاد سازندگی شغل نیست تفکر است