|
دلایلی برای یک ماندگاری پنج قرنی؛
آیا روایتهای «روضةالشهدا» مجعول است؟
اگر کتاب «روضةالشهدا» سراسر دروغ است؛ در این صورت رمز دوام و بقای آن در فرهنگ شیعی و طی پانصد سال چیست و چرا عموم مردم و اهل منبر همچنان در روضهخوانیها از آن استفاده میکنند؟
همزمان با دهه اول ماه محرم و عزاداری سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع)، انتشارات علمی و فرهنگی متن کامل کتاب «روضة الشهدا» اثر حسین واعظ کاشفی را با تصحیح دکتر حسن ذوالفقاری روانه بازار کتاب کرد. «روضةالشهدا» که در اواخر عهد تیموریان نوشته شد، بسیار در فرهنگ ایران اثرگذار بود و پایه روایی تعزیه شد. پس از تالیف این کتاب مقتل خوانان از روی آن میخواندند به همین دلیل نیز اصطلاح «روضه خوانی» باب شد. روضه خوان یعنی کسی که از روی «روضةالشهدا» مصائب روز عاشورا را میخواند.
این کتاب علیرغم تاثیرگذاری بسیاری که به همراه داشت، اما مورد انتقاد تعدادی از علمای دین قرار گرفت. دکتر ذوالفقاری طی گزارشی نگاهی داشته است به این انتقادات و پاسخی که میتوان به آنها داد. متن مصحح کتاب «روضةالشهدا» را در ادامه بخوانید:
کتاب «روضهالشهدا» نوشته نویسنده بزرگ قرن نهم حسین واعظ کاشفی، از جمله قدیمترین مقتلهای فارسی است که طی پنج قرن از پرخوانندهترین و موثرترین کتابهای دینی و مذهبی در ایران بوده است. «روضهالشهدا» چنان شهرتی در جهان تشیع پیدا کرد که نسخ آن در تمام کتابخانههای جهان اسلامی یافت میشود. شهرت کتاب چنان فراگیر شد که به زبانهای هندی، دکنی و ترکی هم ترجمه شد.
روضهالشهدا کتاب تاریخ صرف و مستند تاریخی قابل ارجاع مولفان نیست. کتابی ادبی از نوع رمان تاریخی استدهها مقتل نگار به سبک و تقلید از آن اثری را پدید آوردند. نثر ممتاز آن و جایگاه کتاب در تاریخ ادبی ایران نیز غیرقابل انکار است. این کتاب را باید از جمله آثار فرهنگ عامه نیز به شمار آورد؛ زیرا سنت روضهخوانی با این کتاب شکل گرفت و تاثیر شگرفی بر توده مردم گذاشت و منشا روایی تعزیه شد. از طرفی این کتاب چالش برانگیز از یک سو در میان انبوه مشتاقان وقایع عاشورا جایگاهی ممتاز یافته و از دیگر سو اسباب نفی و رد برخی دین پژوهان را فراهم آورده است.
این کتاب همچنان که تاثیر شگرفی میان توده مردم گذاشته، انتقاد خواص و برخی دین پژوهان به خصوص طی سده اخیر را نیز به همراه داشته است. جعفریان با بررسی زمینههای تحریف در روایت عاشورا معتقد است: از قرن ششم به بعد، نوشتههای تاریخی قدری سست و به مقدار زیادی قصهای و داستانی شدهاند. احساسات مذهبی مردم با تاریخ عجین میشود و ادبیات که نشانه بروز احساس مردمی است، در آن به ایفای نقش میپردازد.
وقتی تاریخ با ادبیات و هنر آمیخته شد، دیگر نمیتوان انتظار آن را داشت که تنها پای روایت صحیح تاریخ در میان باشد؛ باید احساسات مذهبی را نیز نشان دهد؛ این جاست که به سوی ساختگی بودن میرود تا ماجرا را غم انگیزتر، پرچاذبهتر و گیراتر نشان دهد. وی انگیزههای مادی برای گرم کردن بازار سخن یا انگیزههای به ظاهر معنوی مثل گریاندن بیشتر مردم، سوزناکتر نشان دادن حادثه عاشورا و جلب توجه مردم به امام حسین (ع) وقایعی را علل جعل میداند. از سویی ارتباط عاطفی استوار و عمیق مردم با این واقعه، نقش مهمی در کار تحریف داشته است.
منتقدان «روضةالشهدا»
برخی از دینپژوهان نقدهایی بر «روضه الشهدا» نوشتهاند. میرزا حسین نوری (۱۲۵۴-۱۳۲۰) کتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب منبر» را به درخواست یکی از علمای هند در شکایت از روضه خوانان هند و ماجرای دیدار وی با شیخ عبدالحسین تهرانی و دیدن کتاب اسرار الشهاده و اخبار کذب آن نوشت.
میرزا عبدالله افندی در ریاضالعلما و حیاضالفضلا، نیز به بخشی از تحریفهای کتاب اشاره دارد.
حاج شیخ عباس قمی (م ۱۳۵۹ ق) از شاگردان میرزای نوری در «نفس المهموم» براساس متون صحیح و قدیم مانند ابومخنف فتوح، مقاتل الطالبین، حادثه کربلا را بازسازی کرد. میرزا محمدباقر آیتی قاینی (۱۲۳۸-۱۳۱۲) در «کبریت الاحمر» و سید محمد امین در کتاب «التنزیه لاعمال الشبیه»درباره عزاداریها و اصلاح روضه خوانی تلاش کردند. سید محمد امین اکثر روایات این کتاب را برگرفته از کتب غیرمشهور و غیرقابل اعتماد و بدون پشتوانه تاریخی میدانند. ترجمه کتاب در سال ۱۳۲۲ شمسی به قلم جلال آل احمد انتشار یافت.
علی بن محمد تقی قزوینی نجفی در «اسرار المصائب و نکات النوائب فی ذکر غرایب ماصئب الاطایب من آل ابیطالب» (تالیف ۱۳۲۴ ق) کتاب خود را در رد کسانی نوشت که در نقل وقایع عاشورا، روایات ساختگی و جعلی نقل میکنند و در عزاداریها کارهای موهن انجام میدهند.
ابوالحسن شعرانی نیز در مقدمه «روضهالشهدا» به برخی نقلهای ضعیف اشاره کرده است: «از نقل ضعیف در روضه الشهدا عجب نباید داشت، چون در ادای مقصود واعظ، قوی است، اگرچه برای مقصود مورّخ کافی نیست.» قاضی طباطبایی نیز مطالب آن را در مقام تعارض با مقاتل معتبر، ساقط و بی ارزش میداند.
نقد شهید مطهری
استاد مرتضی مطهری به تاثیر از کتاب «تاریخ عاشورا» و کتاب «لولو مرجان» نوری در سال ۱۳۴۸، چهار سخنرانی در تحریفات عاشورا در حسینیه ارشاد ایراد کرد که بعدها با افزودهایی در کتاب «حماسه حسینی» در مجموعه آثار وی چاپ شد. استاد مطهری کتاب «روضهالشهدا» را پر از دروغ و تحریف و نشر این کتاب را مانع مراجعه به منابع اصلی و مطالعه تاریخ واقعی امام حسین (ع) دانسته است. وی مینویسد: «ملاحسین کاشفی مردی است که واعظ هم هست، اتفاقاً این بیانصاف مرد باسوادی هم بوده است، کتابهایی هم دارد، صاحب انوار سهیلی [است] که خیلی عبارت پردازی کرده و میگویند کلیله و دمنه را خراب کرده است.
به هر حال مرد باسوادی بوده است. تاریخش را که انسان میخواند، معلوم نیست که او شیعه بوده یا سنی و مثل اینکه اساساً یک مرد بوقلمون صفتی هم بوده است، در میان شیعهها خودش را یک شیعه صد درصد متصلبی نشان میداده و در میان سنیها خودش را حنفی نشان میداده است. اصلاً اهل بیهق و سبزوار است. سبزوار مرکز تشیع بوده است و مردم آن هم فوق العاده متعصب در تشیع. اینجا که در میان سبزواریها بود، یک شیعه صد در صد شیعه بود. بعد میرفت هرات. (میگویند شوهر خواهر عبدالرحمن جامی یا باجناق او بود.) آنجا که میرفت، به روش اهل تسنن بود. من نمیدانم این بیانصاف چه کرده است! من وقتی این کتاب را خواندم، دیدم حتی اسمها جعلی است، یعنی در میان اصحاب امام حسین اسمهایی را میآورد که اصلاً چنین آدمهایی وجود نداشتهاند، در میان دشمنها اسمهایی میبرد که همه جعلی است، داستانها را به شکل افسانه درآورده است. از وقتی که این کتاب در دست و بالها افتاد، دیگر کسی تاریخ واقعی امام حسین را مطالعه نکرد و شد افسانهسازی روضه الشهدا خواندن. ما شدیم روضهخوان؛ یعنی روضه الشهدا خوان؛ یعنی افسانهها را نقل کردن و به تاریخ امام حسین توجه نکردند.»
پاسخی به انتقادات
این نظرات که البته در فضای منبر و هنگام سخنرانی بوده و تمام نیاز به تحقیق و اثبات دارد، به دلیل نشناختن دقیق کتاب و هدف آن است؛ زیرا روضهالشهدا کتاب تاریخ صرف و مستند تاریخی قابل ارجاع مولفان نیست. کتابی ادبی از نوع رمان تاریخی است. دکتر رسول جعفریان سبک کتاب را ترکیبی از قصّه و تاریخ دانسته و مینویسد: «بیشبهه داستانهای دروغینی در روضهالشهدا وجود دارد که سبب شده تا این کتاب بیبهره از اعتبار علمی باشد. لذا تلقی روضهالشهدا نه به عنوان یک کتاب تاریخی، بلکه باید به عنوان یک اثر ادبی و رمان تاریخی مطرح شود.»
هدف کتاب برانگیختن احساسات مذهبی است و نوع کتاب نیز از سنخ مجلسگویی و موعظه است؛ بنابراین نقل دقیق منابع در این گونه کتابها نه رسم بوده و نه هدف مولف تا بتوان آن را ارزیابی کرد اما کاشفی که دانشمندی برجسته است به برخی از مأخذ خود اشاره میکند. این منابع به گواهی افندی غیر مشهور و نامعتبر است. نوع نقل روایات در کتاب سه گونه است:
گروه اول: مواردی که از هیچ منبعی نقل نشده است که اغلب موارد چنین است.
گروه دوم: ارجاعات مبهم مثل «اهل تاریخ بر آنند که «و در بعضی از تواریخ مذکور است که…»؛ در بیشتر تواریخ مذکور است که…»؛ «در بعضی از تفاسیر آمده»؛ «در بعضی کتب معتبره مذکور است که…»؛ «آوردهاند که…»؛ «راوی گوید». تعبیر راوی گوید نسبتاً فراوان است. امروزه نیز در سنت روضه خوانی این تعبیر بسیار به کار میرود.
گروه سوم: مواردی که بین دو نقل مختلف قضاوت میکند؛ مثل «اینجا به نقل اشهر از کتب معتبر ایراد کرده میشود»، «راویان صادق الراویه و مخبران ظاهر الدرایه آوردهاند که…»، «به صحت رسیده»، «و نقل اصح آن است که..»
گروه چهارم: مواردی که به نام کتاب اشاره میشود. دکتر رسول جعفریان به تفصیل این دسته از منابع کتاب را معرفی میکند.
در متن مصحح نیز مآخذ بسیاری از داستانها ذکر شده است. اما از آنجا که راوی برای تأثیر گذاری بر مخاطب با سبک روایی – داستانی، کوشیده رمانی تاریخی بی آفریند. ما هیچگاه رمان نویسان تاریخی را جاعل تاریخی نمیدانیم. اکنون باید از منتقدان پرسید: اگر کتاب سراسر دروغ است؛ در این صورت رمز دوام و بقای آن در فرهنگ شیعی و طی پانصد سال چیست و چرا عموم مردم و اهل منبر همچنان در روضهخوانیها از آن استفاده میکنند؟ شاید دلیل عمده آن نثر شیوا و گیرا و سبک قصّهای – تاریخی این کتاب باشد.
«چهل و یکم»؛ روایتی بازگشتگونه/ قصه عارفان و کاتبان
«چهل و یکم»؛ روایتی بازگشتگونه
پروانه حیدری
«چهل و یکم» قصه عارفان و کاتبان است. قصه ادریس و میرعماد. یکی به قصد توبه چله نشین مسجد گوهرشاد شده و دیگری باید برای ادای قرض پدرش، چهل روایت از تذکره عطار را به خط خوش بنویسد. میرعماد انگار که باید قرض تمام مردمان را ادا کند، اول پدرش حالا هم ادریس. اوجوان خوش آتیه ای ست که از کشاورزی که پیشه پدر و برادرانش بوده گریخته، به تشویق استادش قلم به دست گرفته و جانش را با پیچ و خم واژه ها و حروف صیقل داده و حالا امیدوار است تا در دم ودستگاه حکومت جایگاهی پیدا کند.او واصل جهان ما و جهان عارفان است. دیدن ادریس و نوشتن از او چیز کمی نیست، میرعماد همان کاتبی ست که از سیر و سلوک خالصانه عارفان می نویسد و وجه انسانی خود را تا پایان داستان حفظ می کند. انسان همواره شکاک است و کمی طول می کشد تا میرعماد ادریس را باور کند و از طلیعه توبه اش بنویسد. ادریس برخلاف میرعماد گذشته ای ندارد و از همین روی شاید بتوان به گمنامی عارفان اشاره داشت. او مامور نظمیه است، در یکی از سرکشی هایش به چشمان مشکی گل نسا دل می بندد و تمام رویایش به دست آوردن او می شود. کارها خوب پیش می رود، آن طور که خود ادریس هم فکرش را نمی کند. او از تمام امتحاناتی که گل نسا و خواهرش برای آزمودن راستی و درستی اش ترتیب می دهند، سربلند بیرون می آید. ادریس دل از دست داده، عاشقی را با گل نسا آغاز می کند. عشق زمینی راه به آسمان پیدا می کند و نشانه هایش کم کم هویدا می شود. از چهل گلبرگ گل سرخ بگیر تا چهل مهره ی عقیق، چهل ماهی قرمز. گل نسا بال های پرواز ادریس است. او با ادریس همراه می شود تا برای توبه آماده اش کند. اما توبه از چه؟ از کدام گناه؟ مگر ادریس تفنگ را سمت آسمان نگرفت تا شبیه دیگران دستش به خون کسی آلوده نباشد؟ پس چرا این دست ها که به قصد قنوت بالا رفته اند، هنوز خون آلودند؟ مگر این انگشتان کج و معوج که ناشیانه گچ گرفته شدند قرار نبود او را ازمهلکه فراری دهند؟ پس چه شد؟ ادریس مطمئن است خون نکرده، مطمئن است تیرش سقف آسمان را شکافته و این خون های ریخته شده بر صحن مسجد؛ کار هر که باشد کار او نیست. پس چرا این همه کابوس روزهایش را تیره و تار کرده است؟ شاید سکوت ظلم است و بودن در جای اشتباه ظلمی بیشتر...
ادریس می داند قهرمانی نیست که دیگران از او ساخته اند، خطایی هم نکرده که لایق این همه مجازات باشد. پس باید کار را تمام کند، برود سمت صدایی که می خواندش...
داستان تصاویر شاعرانه و خیال انگیز کم ندارد، مانند صحنه ای که زنی سپیدپوش در تاریک و روشن سحر به دیدار ادریس می آید. یا آنجا که میرعماد ناباورانه به تضرع ادریس در برابر کسی گوش می دهد. توبه واقعی راحت نیست، دیدار هم…انسان ها آرام آرام راه شان را پیدا می کنند، با تصمیمات کوچک و بزرگ. همان جا که ادریس می فهمد برای اینکه به دیگران آسیب نزند، باید به خودش زخم بزند، تا در مقابل فریاد های سرهنگ قادری بهانه ای داشته باشد.
اسامی به کار رفته در داستان، مانند سرهنگ قادری، بهلول، داور و…طبق مستندات تاریخی به کار رفته اند و نقش تاثیرگذاری در فضاسازی و پیشبرد داستان دارند. ایهام تعمدی به کاررفته در انتخاب نام کاتب که هم نام با میرعماد حسنی، پرآوازه ترین خوش نویس ایرانی در روزگار صفویه است، از ابتکارات نویسنده بوده. نثر رمان با اینکه نثری بین قجری و پهلوی اول است، روان و خوش خوان است. نویسنده از زیاده گویی و اطناب پرهیز کرده و به اصل ماجرا پرداخته است. در ابتدای هر باب جملاتی از تذکره آورده شده که فضای ذهنی مخاطب را برای فصلی که در انتظارش هست، آماده می کند. نکته مهم در این اثر عدم استفاده از بازی های زبانی و روایت داستان به روان ترین شکل ممکن است. آنقدر که فشاری از جانب نثر بر خواننده وارد نمی شود. دیالوگ ها نیز کوتاه و شیرین اند و لهجه آشیخ غلامحسین تبریزی به خوبی ساخته شده. اما استفاده نویسنده از روایات تذکره، جهان و شخصیت ها (مانند منصورحلاج، بایزید بسطامی، شبلی و...) اندک است و آن قدر که باید در تاروپود داستان رخنه نمی کند.
«چهل و یکم» بیشتر از بازگشت، روایت پاسخ به آوایی ست که آدمی را می خواند. و چه سری ست در توبه، که ادریس را اینچنین به حضیض می افکند و باز به عرش می بردش؟
بازنشر جلد سوم «تاریخ فلسفه» کاپلستون
چاپ چهارمِ جلد سوم «تاریخ فلسفه» فردریک کاپلستون با ترجمه ابراهیم دادجو منتشر شد. این جلد به روایت اندیشههای اواخر قرون وسطی و دوره رنسانس اختصاص دارد.
انتشارات علمی و فرهنگی چهارمین چاپ جلد سوم از «تاریخ فلسفه» فردریک چارلز کاپلستون را که به «فلسفه اواخر قرون وسطی و دوره رنسانس از اوکام تا سوئارس» اختصاص دارد، با شمارگان هزار نسخه، ۵۷۲ صفحه و بهای ۴۵ هزار تومان منتشر کرد.
چاپ نخست این ترجمه سال ۱۳۸۸ با شمارگان پنج هزار نسخه و بهای ۱۴ هزار تومان، دومین چاپ آن به سال ۱۳۹۳ و بهای ۳۰ هزار تومان منتشر شده بودند. ابراهیم دادجو مترجم این مجلد است و محتوای آن سیر اندیشه اروپا از قرن چهاردهم تا اوایل قرن هفدهم را دربر میگیرد که دوره تجدید حیات علمی و ادبی اروپا (رنسانس) است.
این مجلد سه بخش کلی و ۲۴ فصل دارد. فصل نخست کتاب مقدمه کاپلستون بر این مجلد است و توضیح مختصری پیرامون محتوا. بخش نخست کتاب به نظامهای فلسفی مغرب زمین در قرن چهاردهم اختصاص دارد و شامل یازده فصل به ترتیب با این عناوین است: «دوراندوس و پتروس آورئولی»، «اوکام ۱»، «اوکام ۲»، «اوکام ۳»، «اوکام ۴»، «اوکام ۵»، «اوکام ۶»، «جنبش اوکامی: ژون میرکوری و نیکولاس اوترکوری»، «جنبش علمی»، «مارسیلیوس پادوایی» و «عرفان نظری».
بخش دوم کتاب به فسلفه رنسانس اختصاص دارد و شامل هشت فصل به ترتیب با این عناوین است: «احیای افلاطون گرایی»، «ارسطوگرایی»، «نیکولاس کوسایی»، «فلسفه طبیعت ۱»، «فلسفه طبیعت ۲»، «جنبش علمی عهد رنسانس»، «فرانسیس بیکن» و «فلسفه سیاست».
بخش سوم کتاب نیز «مدرسه گرایی عهد رنسانس» نام دارد و شامل چهار فصل به ترتیب با این عناوین است: «چشم انداز کلی»، «فرانسیس سوئارس ۱»، «فرانسیس سوئارس ۲» و «مرور مختصر بر سه جلد نخستین». «عناوین افتخاری فیلسوفانی که در این جلد مورد بررسی قرار گرفتهاند» و دو واژهنامه «فارسی – انگلیسی / لاتینی» و «انگلیسی / لاتینی – فارسی» نیز پیوستهای این مجلد است.
کاپلستون در جلد دوم «تاریخ فلسفه» سیر تحول فلسفه قرون وسطی از تولد آن در دوره ماقبل قرون وسطی یعنی دوره نخستین نویسندگان مسیحی و آبای کلیسا تا رشد آن در اوایل قرون وسطی، و تا بلوغ آن در قرن سیزدهم را روایت و شرح کرده بود. به باور او بلوغ این دوره تا حد زیادی وامدار آشنایی کاملتر اندیشمندان با فلسفه یونان به ویژه شکل ارسطوگرایی آن بود که در قرن دوازدهم و نیمه نخست قرن سیزدهم رخ داد. دستاورد بزرگ قرن سیزدهم در قلمرو عقلانی تحقق ترکیبی عقل و ایمان یعنی فلسفه و کلام بود. قرن سیزدهم دوره اندیشمندان سازنده و راهگشا و متکلمان و فیلسوفان نظرورزی بود که امکان داشت عقاید یکدیگر را در حوزههای گوناگون فکری نقد کنند اما در پذیرش اصول بنیادین مابعدالطبیعه و توانایی ذهن برای فراروی از ظاهر پدیدهها و دستیابی به حقیقت مابعدالطبیعی با هم توافق داشتند.
به باور کاپلستون مهمترین حادثه فلسفی قرون وسطی کشف آثار کم و بیش کامل ارسطو به دست غرب مسیحی بود. اندیشمندان مسیحی اروپای غربی برای اولین بار با چیزی روبهرو شدند که به نظرشان نظام عقلانی کامل و کلی فلسفهای رسید که به هیچ روی مدیون وحی یهودی یا مسیحی نبود، زیرا این نظام کار فیلسوفی یونانی بود و آنها نمیتوانستند به آسانی از آن چشم پوشی کنند. به همین دلیل هم اندیشمندی چون توماس آکوئینی کوشید ارسطوگرایی و مسیحیت را با یکدیگر پیوند دهد. اما با این اوصاف موضع ارسطوییان آن دوران و یا ابنرشدیها لاتینی جدایی بنیادین بین الهیات و فلسفه بود. همین مساله بر «اوکام گرایی» قرن چهاردهم تاثیرگذاشت هرچند که این جدایی در قرن چهاردهم ناآشکار بود.
کاپلستون به خوبی هرچه تمامتر اندیشههای فلسفی از قرن چهاردهم به بعد را در بستر تاریخی خود بررسی میکند و نقدهای این دوره بر اندیشههای قرن سیزدهمی را مورد واکاوی قرار میدهد. او به درستی بررسی میکند که فلسفههایی که در احیای مجدد اندیشه کلاسیک نقشی بر عهده گرفتند مایل بودند که مردم را به تصوری از خدا عادت دهند که رابطهای بسیار مشخص با مسیحیت نداشته باشد. این روندی طبیعی بود چرا که انتقاد تمام عیار از نظامهای مابعدالطبیعی قبلی آشکارا مستلزم شکاف در ترکیب الهیات و فلسفه بود، ترکیبی که مشخصه نظامهای قبلی به شمار میآمد.
اخبار
اهمیت اِلمان ایرانی در بازیهای رایانهای
یک بازیساز رایانهای معتقد است که هنوز راه زیادی در رقابت با بازار خارجی داریم، ولی اگر بازیهای ایرانی گیم پلی جدیدی داشته باشند میتوانند امید به موفقیت در بازار خارج را داشته باشند.
مجتبی رجبی، بازیساز رایانهای از حدود سال ۸۵ وارد این عرصه شده و در ابتدا به قصد ساخت بازیهای کوچک pc فعالیت داشته است ولی در ادامه به سمت بازیهای موبایلی رفته است. بازی ماشین آنلاین همان طور که از اسمش مشخص است یک بازی سبک رانندگی است که قسمت اصلی آن بخش آنلاین است. کاربرها به صورت دو به دو با هم رقابت میکنند و در دستههای کوچک ۲۵ تایی به نام لیگ به صورت روزانه با هم رقابت میکنند. گلمراد یک بازی جور کردنی است که برای بازار ایران لوکالایز شده است. شخصیتها و دیالوگهای ایرانی، آیتمهای ایرانی چیزهایی است که شما در بازیهای جور کردنی خارجی پیدا نمیکنید. اگرچه بازی از نظر آرت قابل رقابت با بازیهای خارجی است. مجتبی رجبی درباره ساخت بازی و قدرت ساخت بازیهای ایرانی
اظهار کرد: به نظرم تولید بازیهای با کیفیت که قابل رقابت در بازار خارج هستند راه چاره است. برای بازار داخلی که مشکل آنچنانی نداشتیم یعنی ابزارها هستند که نهایتاً با فیلترشکن باز میکنیم و از آن استفاده میکنیم. برای انتشار در بازار خارج مجبور شدیم با کسانی که خارج از ایران هستند که یا به صورت بیزینسی این کار را انجام میدهند یا به صورت فامیلی، خانوادگی و دوستی ارتباط داشتیم کار انتقال پول را انجام دهیم اما همچنان مشکلاتی است. مثلاً کسانی که در کشورهای خاصی هستند ممکن است مالیات به آنها تعلق بگیرد. مدام در حال سوئیچ کردن بین اکانت افراد مختلف هستیم ولی همچنان مشکلات وجود دارد.
این بازیساز ادامه داد: برای مسئولین پیشنهاد خاصی نمیتوانم داشته باشم فقط کاری کنند که ما تحریم نشویم. بعید میدانم کاری بعد از تحریم بتوانند انجام بدهند. چون این کار اگر به صورت سیستماتیک انجام بشود یعنی مثلاً بازیها را به صورت سیستماتیک در خارج منتشر کنند زیرا تعداد زیاد میشود بالطبع کشورهای خارجی متوجه میشوند. وقتی آمار و ارقام تبادل مالی بالا میرود احتمالاً متوجه میشوند و جلوی آن را میگیرند.
او درباره قیاس بازار داخلی و بازار خارجی گفت: هنوز راه زیادی داریم. در قسمت فنی و مخصوصاً آرت خیلی رقابت سخت است. ولی اگر بازیهای ایرانی گیم پلی جدیدی داشته باشند میتوانند امید به موفقیت در بازار خارج داشته باشند.
رجبی افزود: بعضی از شرکتها خیلی خوب دارند کار میکنند. ما هنوز به صورت کلی خیلی راه داریم. خیلی چیزها را شاید به صورت انفرادی خوب باشیم ولی به صورت تیمی خوب نیستیم. بعضی چیزها را علماش را به صورت کامل نداریم. همه به صورت خیلی پلهای رفتهاند و خیلی کم یاد گرفتهاند. آن زمانی که باید صرف شود مثلاً یک شرکتی در خارج ۲۰ سال کار میکند ما اینگونه نیستیم. در عرض یک سال میخواهیم یک شرکت تولید بکنیم. اینکه همه اعضا با هم هماهنگ باشند و بهترین کیفیت و خروجی را داشته باشند این در ایران وجود ندارد. به همین دلیل رقابت خیلی سخت است. حتی از تولید هم که بگذریم از لحاظ شناخت بازار، تبلیغات و از خیلی لحاظها حتی اگر محصول خوبی هم تولید کنیم نحوه تعامل با ناشران خارجی را بلد نیستیم. به نظرم هنوز عقب هستیم. ولی بعضی از شرکتها شروع کردهاند و حرکتهای خوبی هم شده و امیدوارم که ادامه داشته باشد.
این بازیساز درباره استفاده از المانهای ایرانی در بازیهایش گفت: لوکالایز بودن بازی برای ما مهم است و اینکه المانهای ایرانی در بازی باشد. المانهایی که کسانی که داخل ایران هستند در بازیهای خارجی نمیبینند. به تفاوت بین بازی ایرانی و خارجی بسنده میکنیم و سعی میکنیم المانهای ایرانی را بیشتر استفاده کنیم.
ترجمه دیگری از «مردی به نام اُوِه» منتشر شد
رمان «مردی به نام اُوِه» نوشته فردریک بکمن بهتازگی با ترجمه اکبر قاری نیت توسط انتشارات نسل نواندیش منتشر و راهی بازار نشر شده است. این رمان، اثری است اولین کتاب نویسنده سوئدی اش بوده و او را به شهرت رسانده است و اتفاقات داستانش حول شخصیت یک پیرمرد قرار دارد. فردریک بکمن متولد سال ۱۹۸۱ در استکهلم است که تا سال ۲۰۰۷ به عنوان راننده کامیون، پیشخدمت و کارگر رستوران و یا راننده لیفتراک کار کرده است. او تحصیلات دانشگاهی اش را ناتمام گذاشته و بعد از امتحان همه مشاغل مورد اشاره، در یک روزنامه مشغول به کار شد. اما بعد از مدت کوتاهی از این کار هم استعفا داده و پس از آن به کسوت خبرنگار آزاد در آمده است. او با یک زن ایرانی ازدواج کرده و ۲ فرزند دارد.رمان «مردی به نام اوه» ۴۰ بخش دارد و با زبان طنز نوشته شده است. شخصیت اوه که مانند خیلی از مردان سنتی و دهه های میانی قرن بیستم، با مقررات زندگی کرده، گویی در این سال ها به انتهای راه و ناامیدی رسیده است. پیرمرد قصه که اُوِه نام دارد، شخصیتی کم حرف و بسیار سنتی است که عادت به سخت کوشی دارد و به این نکته باور دارد که فقط احمق ها هستند که به رایانه اعتماد می کنند. این کتاب برای اولین بار در سال ۲۰۱۲ به چاپ رسیده و تا امروز به ۲۵ زبان دنیا ترجمه شده است. در سال ۲۰۱۶ نیز فیلمی سینمایی با اقتباس از آن ساخته شده است.
ترجمه علیاکبر قاری نیت از اینکتاب با ۳۵۲ صفحه و قیمت ۴۵ هزار و ۹۰۰ تومان منتشر شده است.
اخبار
ثبات وضعیت فعلی بازار کاغذ به ادامه حیات بازار نشر میانجامد
مدیر انتشارات شباهنگ معتقد است اگر وضعیت بازار کاغذ به همینشکل باقی بماند، میتوان به ادامه حیات چاپ کتاب و بازار نشر امیدوار بود. قاسم احمدزاده گفت: تمام ناشرینی که اینروزها مشغول کار چاپ کتاب هستند، از ارشاد کاغذ میگیرند. و اگر غیر از این باشد، تولید کتاب، بین ۳۰ تا ۴۰ درصد افت خواهد کرد. چون بسیاری از ناشران نمیتوانند با قیمت آزاد کاغذ بخرند.وی افزود: در حال حاضر کتابها با شمارگان عمومی ۵۰۰ تا ۲ هزار نسخه چاپ میشوند که ۱۰۰ نسخهشان وارد شبکه پخشیها میشود و باقیشان در انبار میمانند تا به مرور، تا سال آینده به فروش برسند. البته برخی کتابها هستند که خوب تیراژ میخورند و بهطور مرتب چاپ میشوند که نمیتوان به آنها تکیه کرد. اینکتابها، جدا از موارد استثنا هستند که خرج یکناشر را تامین میکنند. اما همه ناشران به اینشکل نیستند و فقط چند ناشر داریم که عناوین مشهور و بفروش دارند. مدیر انتشارات شباهنگ در ادامه گفت: اگر بخواهیم کاغذ را با قیمت ارز نیمایی بخریم، وضعیت وحشتناکی به وجود میآید چون نقدینگی ما ناشران به آنصورت نیست که از پس چنانشرایطی بربیاییم. در حال حاضر تعاونی ناشران کاغذ دولتی میدهد که بهطور مرتب آن را دریافت و هزینهاش را تسویه میکنیم. چنینوضعی ما را تشویق میکند کار را ادامه بدهیم چون قیمت فعلی اینکاغذ متناسب است و زیاد به نقدینگی ناشران فشار نمیآورد. در حال حاضر کاغذ را بندی ۱۲۰ هزار تومان میخریم و قیمت بیرون آن، ۲۵۰ هزار تومان است اما اگر پای ارز نیمایی به اینماجرا باز شود، قیمت به بندی ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان میرسد. در نتیجه چاپ یک کتاب ۲ هزار تیراژی، برای یکناشر ۱۰۰ میلیون هزینه کاغذ دارد. احمدزاده درباره اینکه آیا قیمت کاغذ به ۸۰۰ هزار تومان خواهد رسید، گفت: راستش اینمساله تا به حال در حد شایعه بوده اما قیمت کاغذ بالا نرفته است. اما کافی است که اینشایعه کمی دامنهدارتر شود و بخواهد رنگ واقعیت به خود بگیرد. وی گفت: در حال حاضر کاغذ دولتی، کمک بزرگی به ناشران است. کمترین فایدهاش این است که باعث میشود پرسنل و نیروهای یکناشر تعدیل و بیکار نشوند. یعنی هرطور که هست چرخ نشر کشور دارد کژدار و مریض میچرخد. بعضی از ناشران قدرت و توانایی زیادی دارند و میتوانند تحت هر شرایطی کار کنند اما همه اینطور نیستند. اما اینکاغذ دولتی برای آن ناشران بزرگ هم کمک است چون بهخاطر تولیدات بیشترشان، کاغذ بیشتری میگیرند و همه کاغذ را هم تبدیل به کتاب میکنند. همینمساله باعث میشود صحاف کار کند، چاپخانهدار کار کند، لیتوگراف کار کند و همه مشغول باشند. همانطور که میدانید خیلی از چاپخانهها تعطیل شدهاند. اینناشر در پایان گفت: بنابراین اگر کاغذ دولتی نباشد، همه گروههای مرتبط با کار کتاب، ناچارند کار را تعطیل کنند. بنابراین خوشحال میشوم اگر وضعیت به همینشکل بماند تا کار ادامه پیدا کند.
تجمع تعدادی از اعضای کتابخانه ملی در اعتراض به تعطیلی این نهاد
تعدادی از اعضای کتابخانه ملی جلوی درب ورودی این سازمان تجمع کرده و خواستار بازگشایی کتابخانه ملی شدند.تجمع کنندگان عمدتاً دانشجویان مقطع دکتری و پژوهشگر هستند و به باور آنها میتوان با رعایت پروتکلهای بهداشتی از امکانات کتابخانه ملی استفاده کرد. اعتراض عمده تجمع کنندگان این است که چرا طی ۶ ماه گذشته کتابخانه ملی عمدتاً تعطیل بوده اما مراکز دولتی دیگر کماکان به فعالیت خود ادامه داده و به خدمت رسانی به ارباب رجوع ادامه میدادند؟ در بخشهایی از نامه اعتراضی این طیف میخوانیم: «در ماههای اخیر کتابخانه ملی متناوباً و بنا بر دستور معاونت کتابخانه ملی به تعطیلی کشانده شده است. متأسفانه در چند ماه گذشته مدیران مجموعه برای بازگشایی این نهاد مهم علمی تلاشی درخور انجام ندادهاند و گویا تعطیلیها با دریافت حقوق کامل از مالیات مردم بدون خدمترسانی به ارباب رجوع مطلوب عدهای بوده است. این اقدامات در حالی صورت گرفته است که تمامی مراکز خرید، پاساژها، مترو و اتوبوس و دیگر مراکز خدمترسانی و ادارات و نهادها و سایر اماکن که ریسکشان خیلی بیشتر از کتابخانه ملی هستند از چندین ماه قبل دایر بوده و به ارباب رجوع خدمترسانی میکنند.»
نمیتوان دالاهو را با قطعیت بهعنوان شهر ملی تنبور معرفی کرد
ویدا توحدی مدیرکل دفتر توسعه و ترویج صنایعدستی وزارت میراثفرهنگی با اشاره به برگزاری جلسات چهارمین شورای راهبردی انتخاب شهرها و روستاهای ملی صنایعدستی گفت: «در این جلسات که در محل عمارت تاریخی کوشک تهران، (دفتر منطقهای غرب آسیای شورای جهانی صنایعدستی) برگزار میشود، تاکنون پرونده بیش از ۳۰ شهر و روستای ملی بررسی شده است که یکی از آنها پرونده شهر دالاهو است.»
وی افزود: «این پرونده مانند سایر پروندههای مطرح شده در جلسات چهارمین شورای راهبردی انتخاب شهرها و روستاهای ملی صنایعدستی در حال بررسی نهایی است و نتایج این جلسات از سوی علیاصغر مونسان وزیر میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی اعلام خواهد شد.»
توحدی با بیان این که انتخاب شهرها و روستاهای ملی صنایعدستی بر اساس یک فرآیند قانونی و بر اساس نظر داوران عضو شورا انجام میشود، اضافه کرد: «آخرین جلسه چهارمین شورای راهبردی انتخاب شهرها و روستاهای ملی صنایعدستی، ۱۷ شهریور در محل عمارت تاریخی کوشک در تهران برگزار خواهد شد و بعد از بررسی نهایی پروندهها از آخرین استانها، نتایج توسط داوران عضو شورا در فرصت مقتضی ارسال و از سوی وزیر میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی اعلام میشود.»
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4348/20165/80297
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4348/20165/80298
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4348/20165/80299
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4348/20165/80300
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4348/20165/80301
|
عناوین این صفحه
- آیا روایتهای «روضةالشهدا» مجعول است؟
- «چهل و یکم»؛ روایتی بازگشتگونه
- بازنشر جلد سوم «تاریخ فلسفه» کاپلستون
- اخبار
- اخبار