|
کرونا و ضرورت بازنگری فرهنگی در رابطه پزشک و بیمار
طوفانی که از اثر پروانهای خوردن خفاش در چین، کل جهان را درنوردید، اکنون زندگی تمام انسانها در جهان را به نحسی عجیبی دچار کرده است. اقتصاد، سیاست و فرهنگ در سطح جهان به ناچار صورتبندیهای جدیدی را به خود گرفتهاند، صورتبندیهایی که شاید بسیاری از مولفههایش باب طبع کارگزاران نباشد، اما گریزی از آن نیست. کرونا چون توانست علم را شکست دهد، انسان مغرور از تکنولوژی را به ترس دائمی از مرگ دچار کرد. همچنین کرونا انسان مدرن را که داعیه زندگی در دهکده جهانی را داشت، نه تنها از نزدیکانش ترساند و دور کرد بلکه غم از دست دادن آنها را نیز به جانش انداخت. پس کرونا فارغ از تمام ضربههایی که به بشریت وارد آورد، فرهنگ جهان پس از خود را نیز دچار تغییر و تحولات اساسی خواهد کرد.
کرونا در بدو ورود به ایران نیز مسائل و معضلاتی را آفرید. پیشتر از این رخداد گزارشهایی مبنی بر فرهنگ ناصحیح مراجعه به پزشک و استفاده ناصحیح از دارو و… توسط ایرانیان، منتشر شده بود. هراس از کرونا و مرگ ناشی از آنکه اجازه سوگ را هم از بازماندگان سلب میکند، باعث شد تا مؤلفههای ضدفرهنگی رابطه پزشک و بیمار بیش از پیش خود را نشان دهد. همین مساله باعث شده تا کادر پزشکی کشور که قهرمانان خط مقدم مبارزه با کرونا هستند، بجز فرسودگی ناشی از رسیدگی به بیماران، معضل مواجهه با خانوادههای بیماران را نیز داشته باشند.
در مساله چند و چون فرهنگ ارتباط با پزشک در ایران با افشین حیدری، پزشک و روزنامهنگار به گفتوگو نشستیم. حیدری یکی از اعضای جامعه پزشکی کشور و کادر درمان کروناست که ماههاست بدون مرخصی به مبارزه با این ویروس مشغولند.
گفتوگو با این پزشک را در ادامه بخوانید:
از نظر شما هراس و ترس از مرگ ناشی از کرونا، چه مشکلاتی را باعث شده است؟
انسانها در برخورد با تعارضات (conflicts)، از مکانیسمهای دفاعی مختلفی استفاده میکنند که بعضی از آنها بالغانه است و بعضی هم ناپخته. هراس از مرگ در دوران پاندمی کرونا، یکی از تعارضاتی است که انسان ایرانی اخیراً با آن مواجه شده و جنس این ترس برای هر ملت با توجه به پیشزمینههای ذهنی و نوع مواجهه آنها متفاوت است. به نظر من انسان ایرانی آشنایی ترسناکی با کرونا داشت، ما تنها کشوری بودیم که مواجههمان ابتدا نه با خود بیماری، بلکه با مرگ ناشی از کووید ۱۹ بود.
انتهای بهمن ماه سال گذشته (۱۳۹۸) فیلمی از بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانی در قم منتشر شد که فردی به خود از تنگی نفس میپیچید و بلافاصله گفته شد این فرد کرونا گرفته و فوت کرده است. وزارت بهداشت هم اعلام کرد که بله! کرونا وارد ایران شده و متأسفانه دو مبتلا شناسایی شدند که هر دوی آنها نیز فوت کردند. ایرانیها دیدند که یک بیماری عجیب آمده که دو نفر را درگیر کرده و هر دو مردهاند. آن ویدئو و این مواجهه ترسناک بود. گذشت زمان هم کمکی نکرد، بهخصوص وقتی فیلمی از سردخانهای بیرون آمد که جنازههای بسیاری کنار هم قرار داشت و ادعا میشد اینها همه مبتلا به کرونا بودهاند.
بعد فیلمهای بسیاری آمد که پرسنل اورژانس، با لباسی که برای ما ناآشنا بود و یادآور فیلمهای فضایی، وارد خانهها میشدند و با ترس، «کروناییها» را به آمبولانس منتقل میکردند. حتی چند فیلم منتشر شد که افرادی روی زمین افتاده بودند، مثلاً یک فیلم از فروشگاهی زنجیرهای در شیراز، و ادعا شد که اینها کرونا داشتند و حالشان خوب بوده و ناگهان به زمین افتاده و مردهاند. این مواجهه اولیه بسیار ترسناک بود.
هراس از مرگ در دوران پاندمی کرونا، یکی از تعارضاتی است که انسان ایرانی اخیراً با آن مواجه شده و جنس این ترس برای هر ملت با توجه به پیشزمینههای ذهنی و نوع مواجهه آنها متفاوت استو رسانههای رسمی که سعی داشتند این فضا را کنترل کنند، مجبور به گفتن چیزهایی شدند که الآن میدانیم غیرعلمی است. مثلاً اینکه درصد کشندگی آنفولانزا به مراتب بیشتر از کروناست، در حالی که اینطور نیست. بعضی از بینندگان که از قبل هم به این رسانهها اعتماد چندانی نداشتند، ویدئوهای تلگرام و اینستاگرام را با اخبار رسمی مقایسه کردند و گفتند حتماً اتفاق بزرگی افتاده و اینها دارند دروغ میگویند. هرچند واقعاً اینگونه نبود و آن موقع خیلی از شخصیتهای علمی نیز همانطور فکر میکردند.
همه آنچه که از رسانههای رسمی پخش شد، به نیت گمراه کردن نبود. حقیقت این است که مسئولان تصور میکردند که لااقل بخش بزرگی از اینهایی که در رسانههای رسمی پخش میکنند، درست است. الان همه میدانیم که چین، جامعه جهانی و سازمان جهانی بهداشت را گمراه کرده بود و توصیههای اولیه بر اساس دیتاهایی بیان میشد که چین آنها را تهیه کرده بود. مثلاً تا مدتها سیاستگذاران سلامت سراسر دنیا واقعاً نمیدانستد که آیا واقعاً لازم است به صورت همگانی همه مردم ماسک بزنند؟ همه اینها باعث شد که مردم از کرونا بترسند و در همان حال، به منابع رسمی و حتی پزشکان بیاعتماد شوند، و این دلیلی شد که مردم در ذهن خود دچار تعارضات بسیاری شوند.
مردم برای حل این تعارضات چه کردند؟
حالا انسان ایرانی با این دو تعارض (conflict) بزرگ برخورد کرده بود و باید راهی میجست. چطور پاسخ داد؟ بسیاری یک راهحل نادرست داشتند که از زمان فروید در روانشناسی به آن راه حل انکار (denial) میگویند. ناگهانی آمدند زدند زیر میز و گفتند اصلاً چنین چیزی وجود ندارد! حتی در توئیتر میبینیم که بعضیها هشتگ میزنند که ماسک نمیزنیم. یا هشتگ دروغ کرونا! بعضی مدعیان طبهای دروغین، که مخالف علم پزشکی مدرن هستند، هم بر این آتش دمیدند. این روزها اگر از هر پزشکی سوال کنید، به شما میگویند که روزانه افرادی را میبینند که به آنها میگویند که اصلاً کرونا وجود ندارد. این دسته از مردم دلایل متفاوتی میآورند. بعضی میگویند بازی سیاسی است، بعضی آنها را به توطئه کشورهای غربی و شرقی و یا شرکتهای داروسازی مرتبطش میکنند، یا بعضی که آشنایی قبلی با مسائل علمی دارند، به صورت ملایمتری این مساله را انکار میکنند و میگویند: کرونا وجود دارد، قبول، ولی بیخود بزرگش کردهاند.
بعضی از این سطح عبور کردند و به سطح بعدی رسیدند که راههایی پیشرفتهتر است، ولی همچنان صحیح نیست و به آن غیربالغانه (یا ناپخته) میگویند. مثلاً یکعده آنچنان وحشت زده شدند که دچار خودبیمارانگاری (hypochondriasis) شدند و با اینکه سالم بودند، اصرار میکردند که دچار بیماری شدهاند. بعضی از این افراد هر روز در آزمایشگاهها و مطبها بودند و با کوچکترین علامت غیراختصاصی، فکر میکردند کرونا گرفته و زندگیشان رو به اتمام است! البته به خاطر حضور مداوم در مراکز درمانی، بعضیها واقعاً مبتلا شدند.
این روزها اگر از هر پزشکی سوال کنید، به شما میگویند که روزانه افرادی را میبینند که به آنها میگویند که اصلاً کرونا وجود ندارددر اسفند ۹۸ و فرودینماه سال نو، بیشتر مردم این مسائل را رعایت کردند و دولت هم انصافاً خیلی تلاش کرد و آمار ابتلاء و بعد بستری و در نهایت مرگ و میر پایین آمد. بعد عدهای از مردم با دیدن کم شدن آمارها و بازگشایی ادارات فکر کردند که دیگر لازم نیست مثل قبل رعایت کنند و به اصطلاحِ خودشان «کرونا را تقریباً شکست دادند.» همین باعث شد که جامعه گارد را پایین بیاورد و ناگهان دوباره آمار بالا رفت و موج دوم شکل گرفت. باز دوباره مردم و دولت در کنار هم موضوع را جدی گرفتند و آمار کاهشی شد. به چند تعطیلی رسیدیم و خیلی تبلیغ شد که مردم به سفر نروند و برای عزاداریها هم دستورالعملی تهیه شد. اکثریت مقید بودند اما عدهای رعایت نکردند و متأسفانه موج سوم شکل گرفت که بسیار نگران کننده است، چون در ابتدای فصل سرد هستیم که همزمان با اپیدمی بسیاری از بیماریهای تنفسی دیگر است. به نظر میرسد مدتی است که مردم بیشتر از قبل رعایت میکنند و بدون شک تعداد کسانی که ماسک میزنند به مراتب بیشتر از ماههای قبل شده، بهداشت دستها هم رعایت میشود، ولی متأسفانه به مهمترین قسمت این مثلث ایمنی، یعنی فاصلهگذاری اجتماعی، کمتر توجه میشود. علیرغم اینکه اکثر مردم درباره دوره نهفتگی میدانند و علائم متنوع کرونا را بارها در رسانهها مرور کردهاند، این دانستههای باارزش را در عمل و به خصوص در بحث فاصلهگذاری رعایت نمیکنند. شبیه دانشجویی شدهایم که درس تئوری را با نمره بالا قبول شده، ولی در پاس کردن واحد عملی همان درس میلنگد!
فرهنگ انتظار از پزشک در ایران آیا نیاز به تغییر دارد؟
تصور میکنم که رابطه پزشک و بیمار در این سالها دچار مشکلات اساسی شده است و باید حتماً در این باره فکری کرد. بسیاری از مردم از پزشکان گلایههای زیادی دارند، گلایههایی که بیشتر اوقات فینفسه درست هستند ولی پزشک نمیتواند برای آن کاری انجام دهد. بیماران اگر با پزشکان صحبت کنند میبینند که شکایتهای آنها بسیاری از اوقات شبیه هم است و هم پزشکان و هم بیماران از مسائلی مشابه ناراحت هستند. در اصل هر دو، قربانی سیستماند، ولی از آنجا که بیمار فقط با پزشک سر و کار دارد و سیستم پشت او را نمیبیند، اینطور فرض میکند که مقصر تمام این مشکلات، پزشکان هستند.
مثلاً به بیمارستان مراجعه میکنند و میبینند برای مشکلی ساده چند ساعت باید در اورژانس معطل بمانند و پزشکان هم از این شاکی هستند که بیشتر مراجعات به اورژانس، بیدلیل است و این بیماران باید به جای اورژانس، به درمانگاه یا مطب مراجعه کنند. این یعنی سیستم مشکل دارد، که قسمتی از آن، سیستمِ فرهنگی است. برای آن بیمار توضیح داده نشده که بیماری اورژانسی یعنی چه و چه وقت باید به اورژانس و چه موقع به درمانگاه مراجعه کند. سعی میکنم بیشتر از اورژانس مثال بزنم، چون قسمت عمدهای از شکایات مردم مربوط به اورژانسهاست. از طرف دیگر گاهی به نسبت مراجعه، امکانات کافی وجود ندارد. در بیمارستانی که ۲۰ تخت اورژانس وجود دارد و همه پر شده، بیماران جدید ناراحت میشوند که چرا بستری نمیشوند و به اصطلاح بین بیمارستانها پاسکاری میشوند و این را از چشم پزشکان میبینند. بعضی به اشتباه میگویند راه حل این است که تعداد پزشکان را زیاد کنیم، در حالی که به نظر میرسد در بیشتر اوقات، لااقل در بخش اورژانس، مشکل کمبود پرسنل درمانی نیست، بلکه مسأله اساسی کمبود امکانات، بهخصوص در بخش بستری است.
برای بیماران توضیح داده شود اگر شکایت شما این است که مدت زیادی در اورژانس معطل میشوید، مقصر این مساله پزشک نیست، بلکه علل دیگری دارد. فرهنگ مراجعه به مطبهای خصوصی هم باید تغییر کند. ما گاهی میبینیم که بیماران ساعتها باید در مطب یک پزشک معطل شوند تا نوبت ویزیت آنها برسد. در حالی که میتوانند به پزشک جوان دیگری مراجعه کنند که سطح سواد آنها گاهی از آن صاحبان مطبهای شلوغ هم بیشتر است.
یک راه حل خیلی خوب برای حل مشکلات بیماران سرپایی، شکلدهی نظام ارجاع و پیگیری سیستم پزشک خانواده است، همانطور که در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا هم همینطور است. به این صورت که هر پزشک عمومی مسئول چند خانواده میشود، و تبدیل میشود به پزشک خانوادگی آنها. و برای هر کدام پرونده درست میکند. این پزشک دیگر تمام اعضای آن خانوادهها را میشناسد و با شناخت کاملی که پیدا میکند، بهتر میتواند در تشخیص و درمان، و حتی پیگیری و پیشگیری به آنها کمک کند.
هر چند پزشک عمومی نیز به چند پزشک متخصص وصل میشوند و یک رابطه طولی شکل میگیرد، به این شکل که ویزیت متخصص، صرفاً پس از ارجاع پزشک خانواده امکان پذیر میشود. اگر کسی هم علاقه داشت این سیستم را دور بزند، میتواند همان اول به هر متخصصی که دلش خواست مراجعه کند، ولی بیمه دیگر در قبال ویزیت و داروهای او تعهدی نخواهد داشت و باید آنها را به تعرفه آزاد پرداخت کند. از خوبیهای این سیستم، که در دنیا رایج است، این است که بار بیماران را بین پزشکان تقسیم میکند، زمان انتظار برای ویزیت پزشکان را کاهش میدهد، مراجعات بیمورد به متخصصین را کاهش میدهد و در کل باعث افزایش دسترسی عادلانه به خدمات پزشکی در بخش سرپایی میشود. در کشورهای مختلف، راهحلهای متفاوت خوبی وجود دارد و ما میتوانیم از این راهحلها استفاده کنیم.
در دوران پاندمی کووید ۱۹ مردم فداکاری پزشکان و پرستاران را دیدند و حالا که این اعتماد بیشتر از قبل شده، زمان خوبی برای انجام این اصلاحات ساختاری در نظام درمان و بهداشت کشور است.
«آیشمن در اورشلیم» به چاپ هفتم رسید
کتاب «آیشمن در اورشلیم: گزارشی در باب ابتذال شر» نوشته هانا آرنت با ترجمه زهرا شمس توسط نشر برج بهتازگی به چاپ هفتم رسیده است.
هانا آرنت فیلسوف آلمانی-آمریکایی در سال ۱۹۶۱ در مقام گزارشگر نشریه نیویورکر در دادگاه آدولف آیشمن افسر مسئول مساله یهودیان در آلمان نازی حاضر شد. دادگاهی که سالها پس از پایان جنگ، با دزدیدن آیشمن طی یکعملیات غیرقانونی از آرژانتین توسط موساد و انتقال او به فلسطین اشغالی برگزار شد. هانا آرنت گزارشی تحلیلی از دادگاه ارائه داد که ابتدا در هفتهنامه نیویورکر و سپس بهصورت مفصل و مشروح در قالب کتاب مورد نظر چاپ شد. گزارش آرنت، شامل مشاهدات او از فضای دادگاه، فضای فلسطین اشغالی در حین برگزاری دادگاه، سخنان قضات، دادستان، وکیلمدافع، برخی شهود و از همه مهمتر و محوریتر، سخنان متهم، یعنی آدولف آیشمن بود.
آرنت ۵۷ سال پیش با نوشتن ایناثر دست روی نکتهای که گذاشت که جدای از نشاندادن ابتذال شر در درون حاکمیت آلمان نازی، افشاگری دیگری هم داشت. او برای اولینبار در ایناثر با صراحت پرده از نقش «شوراهای یهود» در مساله یهودیان در جنگ جهانی دوم برداشت. هرچند دولت فلسطین اشغالی و شوراهای مذهبی یهودیان و خاخامهای اعظم اروپایی بعدها منکر این شدند که در جریان ماجراهایی که در اردوگاههای کار اجباری بر یهودیان میگذشت بودهاند اما شواهد نشان میداد در تسریع روند خروج یهودیان از اروپا و انتقالشان نیز دست در دست آدولف آیشمن و همکارانش گذاشته بودند و با آنها همکاری و دیدارهای نزدیک داشتهاند.
شاید همینمساله بود که سبب شد بیش از دو دهه انتشار ایناثر در فلسطین اشغالی ممنوع باشد و علاوه بر این، شوراهای مذهبی یهود هانا آرنت را ضدصهیونیستیترین نویسنده یهودی بنامند و او را تکفیر کنند. آرنت پس از انتشار اینکتاب برای سالهای سال طرد شد و حتی همکاران نزدیکش در دانشگاه از او را روی برگرداندند. آنها آرنت را متهم به بیانصافی کردند و از او خواستند از دانشگاه استعفا بدهد.
آرنت در کتاب گزارشگونه «آیشمن در اورشلیم» بیمحابا میگوید یهودیان دوست داشتند بگویند از هیتلر که یک شر مسلم بوده، شکست خوردهاند؛ در حالیکه آیشمن در دادگاه به نظر هانا آرنت بسیار حقیرتر از آن مینمود که یهودیان دوست داشتند ببینند. او در کتاب خود میگوید ما ترجیح میدهیم از هیولایی برخاسته از ظلمت شکست بخوریم تا از یک انسان معمولی، چون به اینترتیب خودمان را کمتر مقصر میدانیم و این، همان نکتهای است که شوراهای یهود و حکومت حاکم یهودی در فلسطین اشغالی دوست نداشت بپذیرد. اما آرنت فقط گزارشگر این صحنه نمایش نبود و با بررسی اسناد و شواهد و مدارک، نقشی را که آیشمن در مهاجرت اجباری و تصفیه یهودیان ایفا کرده، تحلیل کرد و پرده از شری برداشت که نسبت به آیشمن ظهور و بروز پیدا کرده بود. آرنت در سخنگفتن از این شر، تعبیری را به کار میگیرد که پس از انتشار این گزارشها بحثهای زیادی پدید آورد: ابتذال شر. (جالب است که آرنت در کل کتاب تنها دوبار از این تعبیر و یک بار از وصف مبتذل استفاده کرده است.)
آدولف آیشمن، از دید آرنت یک هیولا نبود؛ شیطان نبود، مکبث نبود، ریچارد سوم هم نبود که بر سر آن باشد که نابهکار شود. مشکل او دقیقاً همین بود: افراد بسیاری شبیه به او بودند، آدمهایی نه منحرف و نه سادیست، بلکه بهشکلی اسفبار و هولناک معمولیِ معمولی. آرنت در کتاب خود، به حاکمان اسرائیل، دادستان پرونده آیشمن و نمایشی که برایش راه انداختند دارد. او تأکید میکند موضوع محاکمه آیشمن «اعمال شخصِ» آیشمن است، نه مصائب یهودیان، نه مردم آلمان یا کل بشریت، نه حتی نژادپرستی.
آرنت در فصل اول کتابش، دادستان دادگاه را عملاً عروسکی در دستان داوید بن گوریون، نخستوزیر فلسطین اشغالی، میبیند که تمام تلاش خود را میکند تا دادگاه را چنین ترتیب دهد که به رنجهای یهودیان بپردازد و از آن استفادهای سیاسی ببرد؛ گویی باز هم در ایندادگاه پرهیاهو قربانیان دوباره قربانی میشوند، قربانی جاهطلبی بن گوریون و نمایش پرسروصدایشان.
بنگوریون در ایندادگاه از دید آرنت، نقش آیشمن را در راهحل مسئله یهود بسیار پررنگ میکند و به قول آرنت، دست به اغراق فراوان میزند؛ گویی آیشمن مقامی بالاتر از هیملر (که اساس و پلیس آلمان تحت رهبریاش بود) و هایدریش (که اداره اصلی امنیت رایش در اختیارش بود) داشته است.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
ملاحظات حقوقی به کنار، حاضرشدن مبارزان یهودیِ سابق جریانهای مقاومت در جایگاه شهود به قدر کافی خوشایند بود. آن شبحِ آزاردهنده همکاری سراسری، آن جوّ خفقانآور و مسمومی که راهحل نهایی را احاطه کرده بود، تا حدی از میان برد. اینواقعیتِ کاملا واضح که خود عمل قتل را در مراکز کشتار معمولا به دست کماندوهای یهودی انجام میشد، از سوی شهود دادستانی بهصورتی کامل و منصفانه اثبات شده بود _ اینکه در اتاقهای گاز و کورههای مردهسوزی کار میکردند، دندان طلای جسدها را میکشیدند و مویشان را میچیدند، قبر حفر میکردند و بعد دوباره آنها را پر میکردند تا رد پای کشتار جمعی را محو کنند؛ اینکه تکنیسنهای یهودی اتاقهای گاز را در ترزیناشتاد ساخته بودند، و «خودمختاری» یهودیان آنجا چنان بسط یافته بود که حتی جلاد هم یهودی بود. اما این فقط هولناک بود؛ مساله اخلاقی نبود. انتخاب و دستهبندی کارگران در اردوگاهها را ماموران اس.اس انجام میدادند که میل آشکاری به عناصر جنایتکارانه داشتند؛ و بههرحال، فقط بدترینها را انتخاب میکردند. (ایننکته خصوصا در لهستان صادق بود. نازیها در این کشور بخش عظیمی از روشنفکران یهودی را درست همان موقعی سربهنیست کردند که روشنفکران لهستانی و اعضای حرفههای مختلف را کشتند، که از قضا، با سیاستشان در اروپای غربی تعارضی آشکار داشت، چون آنجا میل داشتند یهودیان برجسته را نجات بدهند و آنها را با بازداشتیهای غیرنظامی یا اسرای جنگی آلمانی تاخت بزنند؛ برگنبلزن، در اصل اردوگاهی برای «یهودیان مبادلهای» بود.) مساله اخلاقی اینجا بود که توصیف آیشمن از همکاری یهودیان تا چه حد واقعیت داشت، حتی تحت شرایط راهحل نهایی: «تشکیل شورای یهود [در ترزیناشتاد] و تخصیصِ کسبوکار به تشخیص شورا واگذار شده بود، جز انتصاب رئیس شورا، اینکه رئیس چه کسی باشد، البته بستگی به ما داشت، اما به شکل یک تصمیم زورگویانه نبود.
چاپ هفتم اینکتاب با ۳۷۶ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۵۰ هزار تومان عرضه شده است.
اخبار
فراخوان مسابقه نامه نگاری «برسد به دست خودم» منتشر شد
فراخوان مسابقه نامهنویسی «برسد به دست خودم» به بهانه روز جهانی پست (۹ اکتبر) با محوریت گفتوگویی مکتوب با آنکه در آینده هستید، در فضای مجازی منتشر شد.
عبدالجبار کاکایی، عبدالجواد موسوی و مهسا ملک مرزبان، از نویسندگان صاحب قلم و مطرح ایران، داوران این مسابقه هستند که ضمن انتخاب آثار ممتاز، برگزیدهای از نامههای مردمی را برای انتشار در کتابی با همین عنوان گزینش میکنند.
«برسد به دست خودم» موضوعِ هدف گذاری و آینده نگری جامعه ایرانی را در شرایط بحرانی شیوع ویروس کرونا و مشکلات اقتصادی مد نظر قرار داده تا در تلفیق با نامه هایی خطاب به خود، برآیندی از نگاه مردم و اهدافشان داشته باشد.
مهرداد فاخر متولی برگزاری اینمسابقه درباره شکلگیری اینایده گفت: هرسال به مناسبت روز جهانی پست در سراسر دنیا رویدادهای مختلفی برگزار میشود که از جمله آنها میتوان به نمایشگاههای بینالمللی و… اشاره کرد اما امسال بهدلیل شیوع ویروس کرونا برگزاری اینرویدادها میسر نبود. به همین دلیل به فکر ایدهای برای گرامیداشت سنتیترین شکل ارتباطات مردمی افتادم. ضمن اینکه مدتی است به دلیل یک پروژه پژوهشی درباره «تیپاکس» که امسال وارد شصتمینسال خدمت رسانیاش شده، اسناد و خاطرات گذشتهام را مرور میکردم که به مجموعه نامههایی برخوردم که پدرم در اوایل دهه ۷۰ برای من که در خارج از ایران مشغول تحصیل بودم، مینوشت.
وی افزود: این نامهها و انتظار دلچسبی که از پس دریافت هرکدام وجود داشت در دوران کودکی و نوجوانی به شدت بر من تأثیرگذار بود اما متأسفانه با گسترش اینترنت و بالتبع آن نامههای الکترونیکی از یک طرف و رشد رسانههای دیجیتال از طرف دیگر، موضوع نامه نگاری به فراموشی سپرده شد و امروزه مردم ترجیح میدهند بجای انتظار برای انتقال پیام به یکدیگر، از سریعترین شیوهها استفاده کنند. فاخر در ادامه با اشاره به شرایط نامعلوم جامعه جهانی در سال جاری گفت: واضح است که بعد از پاندمی کرونا، جهان دیگر به شکل سابق نخواهد بود و سرعت دنیای دیجیتال به مراتب بیشتر هم خواهد شد اما برایم جالب و مهم است که بدانم مردم در این میان چقدر میتوانند به آینده خود فکر و برای آن برنامهریزی کنند؟ و اینکه اساساً دورترین آیندهای که میتوانند متصور شوند، مربوط به چند سال آتی است؟ به همیندلیل تصمیم گرفتم مسابقهای با محوریت گفتوگویی مکتوب با آنکه در آینده هستیم با عنوان «برسد به دست خودم» طراحی کنم اما دست بر قضا در شرایط کنونی همین پلتفرمهای دیجیتال هستند که میتوانند به سادهترین روش نامههای مردم را با ما و دیگران به اشتراک بگذارند.علاقهمندان به شرکت در اینمسابقه میتوانند نامههای خود را بیهیچ محدودیت کاراکتری تا تاریخ ۵ آبان ۱۳۹۹ در فضای مجازی با #برسد_به_دست_خودم و منشن @mehrdadfakher منتشر و یا به نشانی پست الکترونیک mehrdadfakher@yahoo.com ارسال کنند تا توسط سهداور این مسابقه بررسی شوند. آندسته از علاقهمندان به شرکت در اینمسابقه که از آوردن اسم خود در نامهها معذورند، میتوانند نامهها را به اسم مستعار در اختیار این جشنواره قرار دهند.
رمان جدید مکیوان با محتوای عشق و هوش مصنوعی وارد ایران شد
رمان «ماشینهایی مثل من، آدمهایی مثل تو»؛ پانزدهمین رمان ایان مک یوان که سال ۲۰۱۹ در انگلستان منتشر شد با ترجمه فارسی اشکان دانشمند که پیشتر بهعنوان مترجم آثار جاناتان کو در ایران شناخته میشد، روی پیشخان کتابفروشیها قرار گرفت.
این اثر دورهای از بریتانیا در دهه هشتاد میلادی را به تصویر میکشد که در آن، بریتانیا جنگ فالکلند را باخته است، اینترنت اینترنت و ماشینهای خودکار پا به دنیای مدرن گذاشتهاند و از همه مهمتر آلن تورینگ که دانشمند برجسته در زمینه علوم کامپیوتر و ریاضیات محسوب میشود، هنوز زنده است. داستان حول محور رابطه روباتی هوشمند و صاحبش، چارلی فِرِند، میگذرد و رفتهرفته به مثلثی عشقی تبدیل میشود. مهمترین چالش سر راه چارلی، میراندا و روبات هوشمندی که «آدم» نام دارد، روابط پیچیده عاطفی و گرفتن تصمیمات مهم اخلاقی است. کتاب «ماشینهایی مثل من، آدمهایی مثل تو» یک رمان علمیتخیلی از زیرگونه هوش مصنوعی (Artificial Intelligence) محسوب میشود اگرچه موضوع اصلی داستان ارتباط میان خود انسانهاست و بر عکس دیگر رمانهای این ژانر، زمان داستان در آینده نیست و کاملاً به مسائل مبتلابه امروز میپردازد. ایان راسل مکیوان؛ رماننویسی بریتانیایی است که تاکنون چند کتاب از او به فارسی برگردانده شده است. او بهعنوان یکی از تاثیرگذارترین شخصیتها در فرهنگ و ادبیات امروز بریتانیا شناخته شده است. مکیوان تاکنون برنده بیش از ۲۵ جایزهی معتبر بینالمللی ادبیات از جمله جوایز سامرست موام و… شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«…نسلکشی، شکنجه، بردهداری، قتلهای خانگی، کودکآزاری، تیراندازی در مدارس، تجاوز و حجم بالای خوشنتهای روزمره؛ ما در کنار این مشقت و رنج زندگی می کنیم و شگفتزده نمیشیم و باز هم چیزهایی برای شاد بودن پیدا میکنیم، حتی برای عاشق شدن. هوشهای مصنوعی مقاومت ما رو ندارن.»
کتاب «ماشینهایی مثل من، آدمهایی مثل تو» ۳۴۲ صفحه است و با جلد شومیز، کاغذ سبک و قیمت پشت جلد ۴۹۰۰۰ تومان، روانه بازار کتاب شده است.
اخبار
«پس از باران» در آیفیلم
شبکه آیفیلم بازپخش سریال «پس از باران» را از شنبه ۲۶ مهر برای هموطنان آغاز میکند.
بهگزارش امتیاز، مجموعه بهیادماندنی «پس از باران» بهکارگردانی سعید سلطانی، با پایان سریال «ریحانه» از شنبه هفته بعد روی آنتن میرود.
«پس از باران» سال ۱۳۷۹ روی آنتن رفت؛ سریالی خوشساخت و استاندارد که تا سالها ماندگار شد و بازپخشش هم مورد استقبال قرار گرفت.
این سریال در کلام اول داستان سادهای دارد که در سالهای پایانی حکومت قاجار و ابتدایی حکومت رضاخانی و نظام اربابرعیتی آن زمان میگذرد. اشاره مستقیمی به بعد سیاسی ماجرا نشده؛ اما حکمرانی اربابان منطقه بر رعایایشان و رنجی که طبقه کارگر تحمل میکردند و حتی اختیاری بر تصمیمات شخصی زندگیشان نداشتند، در لحظهلحظه دقایق داستان محسوس است.
پس از باران بیش از هر چیز روایت رنج زنان است؛ زنانی که هر یک به نوبهای مورد ظلم نظام مردسالار قرار گرفتند. شهربانو، شخصیت اصلی و محوری داستان (با بازی مرجان محتشم) دختری روستایی است که به دلیل فرزنددار نشدن همسر اول ارباب (کتایون ریاحی) بهاجبار به عقد ارباب(محمود پاکنیت) درمیآید، اما...
بهزاد فراهانی، ثریا قاسمی، نیکو خردمند، جمیله شیخی، مهوش صبرکن، جهانگیر الماسی، کیومرث ملکمطیعی و... دیگر بازیگران این سریال بودهاند.
«پس از باران» هر شب، بهجز پنجشنبهها، ساعت ۲۲ پخش میشود. علاقهمندان میتوانند تکرار این سریال را در دو نوبت در ساعتهای ۶ صبح و ۲ بعدازظهر دنبال کنند.
نگاهی به تلاش های دولت در آخرین سال فعالیتش در شبکه پرس تی وی
برنامه این هفته «ایران امروز» (Iran Today) در شبکه پرس تی وی به بررسی وضعیت دولت حسن روحانی در سال پایانی فعالیت آن و تلاش های صورت گرفته در مسیر حل مشکلات متعدد اجتماعی و اقتصادی کشور می پردازد.
به گزارش امتیاز، این برنامه به تهیه کنندگی ساتراپ شجاعی با اشاره به نظر برخی کارشناسان مبنی بر ناتوانی دولت در حل مشکلات گسترده به ویژه مشکلات اقتصادی، وضعیت دولت روحانی در آخرین سال فعالیتش و اشاره به معرفی تحریم ها به عنوان مقصر اصلی در مشکلات ایجاد شده از سوی دولت مورد بحث و بررسی قرار می دهد.در این برنامه با مروری بر تاریخچه تحریم های شدید آمریکا علیه ایران از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی ایران، نگاهی خواهد داشت به کاهش درآمدهای دولت در سال های گذشته به دلیل تحریم ها، تلاش های دولت برای هدایت سرمایه ها به سمت تولید، میزان انتفاع کسب و کارهای غیرمولد از تصمیم های وزراتخانه ها، اقدامات دولت برای کاهش اتکای بودجه سالانه به صادرات نفتی و میزان ضررهای دولت های یازدهم و دوازدهم از اعتماد به آمریکایی ها و راه حل خروج از آن را مورد بحث و گفت و گو قرار خواهد داد. تاکید اقتصاددانان بر توجه ویژه به توان داخلی صنایع، کارآفرینان و شرکت های دانش بنیان برای کاهش اتکا به خارج از کشور و راهکارهای احتمالی برای مهار تورم و مشکلات موجود برای اجرای آنها از دیگر محورهای مورد بررسی در این برنامه است. «ایران امروز» با اجرای لیلا فرامرزی ساعت 01:00 بامداد چهارشنبه 23 مهر از شبکه پرس تی وی پخش می شود. تکرار این برنامه چهارشنبه در سه نوبت در ساعات 06:00، 13:00 و 18:00 و پنجشنبه در دو نوبت در ساعات 08:00 و 21:00 و جمعه ساعت 17:00 روی آنتن خواهد رفت.
مستند « بهبود از بیماری» از قاب هیسپان تی وی
شبکه اسپانیایی زبان هیسپان تی وی مستند «بهبود از بیماری» (Enfermarse Para Curarse) را که درباره زندگی در ثروتمندترین کشور دنیا یعنی سوئیس و عدم توانایی و امکان دریافت خدمات درمانی پزشکی در این کشور است، روی آنتن می برد.
به گزارش امتیاز، این مستند به هزینه های بالای دارویی در کشور سوئیس می پردازد.
دارو و درمان در سویئس با وجود اینکه این کشور از ثروتمند ترین کشورهای دنیا است هزینه های زیادی دارد که معمولا بیماران قادر به تقبل هزینه های دارویی برای درمان خود نیستند. هپاتیتC بیماری شایع در این کشور است که بیش از 700 هزار نفر در این کشور مبتلا به آن هستند ولی با وجود تشخیص بیماری، داروهای مربوطه برای درمان در اختیار بیماران قرار نمی گیرد و سازمان مربوطه تنها در صورتی که بیمار مرز شرایط حاد را رد کند داروهای درمانی را در اختیار انها قرار می دهد.
در این برنامه همچنین بیان می شود بیمارانی که افسرده و ناامید هستند و توانایی کار ندارند.دائم مورد تست و آزمایش قرار می گیرند تا روند بیماری انها تحت نظر باشد اما حال خوبی ندارند و بهبودی حاصل نمی شود چرا که نمی توانند داروهای مربوطه برای درمان را تهیه کنند. این جدا از هزینه ها ی ثانویه انها برای زندگی ست که شرایط را برای این بیماران سخت می کند. در این کشور سالانه حدود 400 نفر به خاطر این بیماری می میرند که امار کشته ها حتی از امار قربانیان ایدز هم بیشتر است.مستند « بهبود از بیماری » برای مخاطبان اسپانیایی زبان، روز سه شنبه ساعت 4:30 به وقت تهران روی آنتن هیسپان تی وی میرود وتکرار آن همان روز ساعات 9 و 15،21:30 و روز چهارشنبه ساعت 1:30 دقیقه بامداد روی آنتن خواهد رفت.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4377/20396/81424
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4377/20396/81425
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4377/20396/81426
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4377/20396/81427
|
عناوین این صفحه
- کرونا و ضرورت بازنگری فرهنگی در رابطه پزشک و بیمار
- «آیشمن در اورشلیم» به چاپ هفتم رسید
- اخبار
- اخبار