|
بازگشت رانیری: مکدونالدز به جای پیتزا
کریون کاتیج در ماههای اخیر روزهای خوبی را پشت سر نگذاشته، اما ورود کلودیو رانیری، با همان شیرینی کلام و ارداه فولادینش، پرتویی امید برای فولام و هوادارانش پدید آورده: «وقتی من این شغل را قبول کردم باور داشتم که میتوانم فولام را از سقوط نجات دهم. من دیوانه هستم، ولی ابله نیستم!»
رانیری در لستر به بازیکنانش قول داد بعد از اولین کلین شیت فصلشان آنها را به پیتزا دعوت کند، اما برای تیمی که در 12 بازی اول لیگ 31 گل خورده، شاید وعده پیتزا کافی نباشد: «باید قولی بزرگتر بدهم، مثلا مکدونالدز! امیدوارم به زودی برای بازیکنانم نفری یک همبرگر بزرگ از مکدونالدز بخرم!»
بعد از این شوخیها، نوبت به حرفهای جدی رسید. فولام شش بازی اخیرش در لیگ را باخته و در رده بیستم، با سه امتیاز فاصله با منطقه امن جدول قرار گرفته. دلیل اخراج اسلاویسا یوکانوویچ هم همین نتایج ضعیف بود. اما رانیری حالا به بازیکنان جدیدش هشدار داده که باید از همین روز اول همه چیز را تغییر دهند: «فولام گلهای زیادی میخورد. من یک مربی ایتالیایی هستم و برای ما ایتالیاییها کلینشیت اهمیت زیادی دارد. این تیم کیفیت لازم برای بقا در لیگ برتر را دارد، اما من باید در بازیکنانم روحیه جنگندگی ببینم. فوتبال زیبا بازی کردن خیلی هم خوب است، اما وقتی توپ را از دست میدهیم باید لنگرمان را سفت بیندازیم، مثل دزدان دریایی. من یک جنگجو هستم و برای همه چیز در زندگیام جنگیدهام و همین روحیه را از بازیکنانم میخواهم. به همین سادگی». رانیری از همین قدم اول اعلام کرده که بهبود شرایط دفاعی تیمش صرفا مربوط به مدافعین و هافبکهای دفاعیاش نمیشود، بلکه مدافع اول باید مهاجمشان، الکساندر میتروویچ باشد، بازیکنی که در دوران حضورش در نیوکاسل، تحت رهبری رافا بنیتز، علاقه چندانی به شرکت در کارهای دفاعی نشان نمیداد: «به نظر من میتروویچ مهاجم بسیار خوبی است و اگر توپهای مناسبی بهش برسانیم گلهای زیادی برایمان خواهد زد. ولی من باید تیمم را جوری انتخاب کنم که به نفع کل 11 نفر در زمین باشد، نه فقط یک بازیکنم».
یوکانوویچ فصل پیش از فولام تیمی جذاب و هجومی ساخت و با همین سبک نهایتا موفق شد در پلیآف چمپیونشیپ استون ویلا را مغلوب کند و به لیگ برتر برسد. اما با توجه به مشکلات دفاعی بسیار فولام در این فصل میتوان انتظار داشت تیم رانیری فوتبالی به مراتب محافظهکارانهتر بازی خواهد کرد: «من دوست دارم تیمم فوتبالی زیبا بازی کند، اما اگر زیبا بازی کنیم و ببازیم مشکل بزرگی برایمان خواهد بود. فولام مقابل لیورپول و منچستر سیتی خوب بازی کرد و باخت. من ترجیح میدهم بد بازی کنیم و ببریم».
این اولین باری نیست که رانیری هدایت تیمی در بحران و خطر سقوط را به عهده گرفته. او سال 2007 مربیگری پارما را قبول کرد، در شرایطی که به اعتراف خودش همه دوستانش بهش میگفتند نجات این تیم ممکن نیست و تصمیم او در قبول این شغل دیوانگی بوده. اما پارمایِ رانیری از 10 بازی آخرش در سری آ 17 امتیاز گرفت و از خطر سقوط نجات پیدا کرد. همین جادوی رانیری در پارما بود که باعث شد او فصل بعد راهی یوونتوس شود.
امکان ندارد از رانیری حرف بزنیم و یادی از لستر سیتی شگفتیساز سال 2016 نکنیم. اما خود مربی 67 ساله ایتالیایی علاقهای به فکر کردن به گذشته ندارد: «یکی از کیفیات من این است که فقط به آینده فکر میکنم. من مردی جاهطلب هستم و به بازیکنانی که در تیم جدیدم دارم باور دارم و میدانم میتوانیم به هدفمان برسیم. کاری که در حال حاضر باید بکنم انتخاب بازیکنانی برای ترکیب اصلی است که روحیه جنگندگی و اتحاد دارند». خود رانیری هم میداند کاری که با لستر کرد بیشتر شبیه یک معجزه بود، و بنابراین هدف اصلی او در این فصل رسیدن به مرز 40 امتیاز و فرار از سقوط است: «اتفاقی که در لستر افتاد معجزهای بود که من فراموشش کردهام. ما حالا نبردهای زیادی پیش رو داریم و باید برای تک تک آنها آماده باشیم، باشگاه، بازیکنان و تماشاگران، همه کنار هم باید بجنگیم. وقتی مربی یک تیم عوض میشود زندگی از نو شروع میشود. برای من مهم است که بازیکنانم خیلی زود من و فلسفه فوتبالیام را درک کنند». فرای هر نتیجهای که رانیری با فولام بگیرد، بازگشت او لیگ برتر را قطعا جذابتر از قبل برای همه خواهد کرد.
آنالیز امباپه: سه سال گذشته، سه سال آینده
کیلین امباپه هنوز به سن قانونی برای آبجو خوردن در بارهای آمریکا نرسیده، با این وجود او همین حالا در ویترین افتخاراتش یک قهرمانی جام جهانی، گل زدن در فینال این تورنمنت و دو قهرمانی در لیگ یک فرانسه با دو تیم مختلف را میبیند. امباپه که هنوز بیست سالش نشده بدون شک یکی از پنج بازیکن برتر جهان فوتبال به حساب میآید.
شاید خیلی بیشتر از این به نظر برسد، اما دوم دسامبر 2018 سالگرد سهسالگی اولین بازی او به عنوان یک فوتبالیست حرفهای در لیگ یک فرانسه خواهد بود. امباپه با 16 سال و 347 روز در دقیقه 88 بازی مقابل کان جانشین فابیو کونترائو شد تا رکورد جوانترین بازیکن تاریخ باشگاه موناکو را که پیش از این در اختیار تیری آنری، مربی کنونی این تیم، بود را بشکند.
در سه سالی که از این بازی به بعد برای امباپه گذشت پر از اتفاقات جذاب بود، اما مقطع حیاتی در زندگی حرفهای او سه سالی است که در پیش خواهد بود. شکی نیست که امباپه به پیشرفتش ادامه خواهد داد. او همچنان پتانسیل بسیاری برای بهتر شدن دارد و باید روی ضربات پایانیاش، ضربات سر، تصمیمگیری و تلاشی که برای تیم میکند کار کند. در ضمن امباپه باید یاد بگیرد چطور با فشاری که روی دوشش است و انتظاراتی که ازش میرود بسازد، کاری که البته تا امروز به خوبی انجام داده.
در سه سال آینده امباپه بدل به یک مهاجم شماره 9 خواهد شد. او در حال حاضر در اکثر بازیهایش برای پاریس سن ژرمن و فرانسه به عنوان یک بال هجومی به زمین میرود، اما قرار گرفتن او در مرکز خط حمله میتواند تواناییهایش را حتی بیشتر از آنچه که دیدهایم به رخ بکشد. امباپه در این راه گلهای بیشتری خواهد زد و شهرت بیشتری پیدا خواهد کرد. تماشاگران خودی بیش از پیش عاشقش خواهند شد و تماشاگران حریف بیش از گذشته ازش تنفر پیدا خواهند کرد. آیا او آماده این زندگی جدید است؟ «مشهور بودن زندگیای متفاوت است، زندگیای که من همیشه آرزویش را داشتم. از این جهت خوشحالم، اما من هم مثل هر آدم دیگری طبیعی زندگی میکنم و خانواده و دوستان خودم را دارم. تلاش من در اینطور زندگی کردن است، که البته مشهور بودن گاهی کار را برایم سخت میکند».
امباپه در طول این فصل و فصل گذشته نشانههایی از غرور بیش از حد و اخلاق غیر حرفهای از خودش نشان داد، رفتاری که برای بدل شدنش به یک ابرستاره جهان فوتبال نباید تکرار شود. امباپه دیگر نباید مثل قبل از بازی لو کلاسیک به جلسه تیم دیر برسد و نباید مثل قبل از بازی با ناپولی نسبت به تمرینات بیتفاوت باشد. او باید پاهایش را روی زمین نگاه دارد و در این راه خانوادهاش نقش مهمی را بازی خواهد کرد: «تربیت خانوادگی بهم یاد میدهد که من قبل از اینکه یک فوتبالیست باشم که قهرمان جهان شده و گلهای زیادی میزند، یک انسان هستم و برای همین خیلی مهم است که فروتن باشم و به دیگران احترام بگذارم».
در دنیای فوتبال مدرن در سه سال اتفاقات زیادی ممکن است رخ دهد. پاریسیها فعلا از اینکه پدیده اول فوتبال جهان را در اختیار دارند بسیار خوشحال و راضی هستند، پسری که متولد و رشد کرده در خود پایتخت فرانسه است. امباپه مهمترین قطعه پازل برای اهداف بلندپروازانه پیاسجی است، بازیکنی که قرار است قهرمانی چمپیونز لیگ را بهشان هدیه دهد. اما آیا امباپه سه سال بعد هم در پاریس خواهد بود؟ شاید. ولی بعید است بیشتر از آن.
سه سالی که در پیش است، غیر از فتح چمپیونز لیگ، میتواند برای امباپه توپ طلا و قهرمانی یورو 2020 را به همراه داشته باشد و جایگاه او به عنوان یکی از بزرگترین ستارههای جهان فوتبال را به اثبات برساند. در حال حاضر اما از نظر خود امباپه فوتبالیست رویایی ترکیبی است از پای چپ مسی، پای راست نیمار، ذهنیت رونالدو و شخصیت بوفون. اگر او به روند پیشرفتش همینطور ادامه دهد، سرعت امباپه هم به این ترکیبی رویایی اضافه خواهد شد.
نمایش رونی برای انگلیس در سه پرده
تورنمنت لیگ ملتهای اروپا به صورت منطقی قرار بود نه تنها تعداد بازیهای دوستانه بیمعنای انگلیس را کم کند، بلکه از بیمعنایی آنها هم بکاهد. اما منطق و فوتبال همیشه دست به دست هم نمیدهند. انگلیس در آستانه بازیای حیاتی مقابل کرواسی که میتواند باعث صعود این تیم به دور نهایی لیگ ملتها، یا سقوط آنها به دسته دوم این تورنمنت شود، قرار است در دیداری دوستانه و گویا خیره، دقایقی به وین رونی بازی بدهد تا او در استادیوم ومبلی برای همیشه با تیم ملی خداحافظ کند.
جدا از منطق این تصمیم و تاثیری که روی آمادهسازی تیم گرت ساوتگیت برای بازی مقابل کرواسی میگذارد، حالا فرصت مناسبی است که نگاهی بیندازیم به میراث رونی در تیم ملی.
رکورد بیشترین گل برای انگلیس سالها در اختیار سر بابی چارلتون بود، با 49 گل. در دهه هشتاد به نظر میرسید گری لینکر موفق خواهد داشت این رکورد را بشکند، اما او فوتبال ملیاش را با 48 گل به پایان برد. در دهه نود نوبت به مایکل اوون رسید که خودش را مدعی اول پشت سر گذاشتن رکورد چارلتون افسانهای جلوه دهد. اما فوتبال ملی اوون هم با 40 گل به اتمام رسید. پس بدون شک زدن 53 گل با پیراهن تیم ملی انگلیس و شکستن رکورد سر بابی دستاوردی غیر قابل انکار برای مهاجمی است که بهترین گلزن تاریخ باشگاه منچستر یونایتد هم به شمار میآید. تداوم او در تمام این سالها برگ برنده رونی در رسیدن به این جایگاه بوده.
اما جدا از این رکورد، نمایش رونی برای انگلیس را میتوانیم در سه پرده روایت کنیم. پرده اول که متاسفانه خیلی زود به پایان رسید مربوط به یورو 2004 میشود، وقتی رونی به عنوان پدیده اول فوتبال اروپا با سرعت و قدرت خودش مدافعین حریف را نابود میکرد. مهاجم آن زمان اورتون در بازیهای مقدماتی این تورنمنت یک گل روی پا و سر ضرب از 35 متری به ایسلند زد، شاید بهترین گلش برای انگلیس، و بعد بی سر و صدا برگشت و لبخندی زد که انگار این کاری عادی برایش بوده. بدون شک فوتبالی که رونی در این دوران بازی میکرد، در پست مهاجم دوم پشت اوون، یکی از درخشانترین نمایشهای دهههای اخیر فوتبال ملی انگلیس بود. اما پرده دوم با سه تورنمنتی شروع شد که عملا رونی نقشی در آنها نداشت. رونی ابتدای جام جهانی 2006 را به خاطر مصدومیت از دست داد و انتهایش را به خاطر کارت قرمزی که بابت لگد کردن پای ریکاردو کاروالیو و درگیریاش با کریستیانو رونالدو گرفت. انگلیس 10 نفره که دیوید بکام را هم به خاطر مصدومیت در جریان این بازی از دست داد، در نهایت در ضربات پنالتی مغلوب پرتغال شد. رونی در یورو 2008 هم نقشی نداشت، چراکه انگلیس موفق به صعود به این تورنمنت نشده بود. بعد جام جهانی 2010 از راه رسید، جایی که رونی بعد از بازی مقابل الجزایر از هواداران خودی انتقاد کرد و در نهایت با شکست سنگین 1-4 مقابل آلمان جام را ترک کرد. در این تورنمنت رونی و تقریبا تمام بازیکنان انگلیس پایینتر از سطحی که ازشان میشناختیم بازی کردند، به خصوص خود رونی که بهترین فصلش را برای منچستر یونایتد پشت سر گذاشته بود و البته در مقطع پایانی فصل مصدوم شده بود. به همین خاطر بود که هواداران انگلیس همچنان امید و باورشان به رونی را حفظ کردند، باوری که البته خیلی زود در پرده سوم، به پایان رسید.
رونی دو بازی اول یورو 2012 را به خاطر محرومیت از دست داد و در بازی سوم گل برتری تیمش مقابل اوکراین را زد. اما در دور حذفی مقابل ایتالیا بیانضباطی تاکتیکی او باعث شد تا آندرهآ پیرلو یک تنه جریان بازی را در دست بگیرد. درست است که انگلیس در ضربات پنالتی مقابل ایتالیا شکست خورد، اما خیلی خوششانس بود که 120 دقیقه برابر این تیم دوام آورد.
در جام جهانی 2014 انگلیس یک بار دیگر برابر ایتالیا قرار گرفت. روی هاجسون این بار با تجربهای که از جدال قبلی دو تیم داشت، رونی را به بال چپ منتقل کرد و رحیم استرلینگ را در پست شماره 10 به زمین فرستاد تا با پیرلو یارگیری نفر به نفر کند. استرلینگ وظیفه خودش را به شکلی قابل قبول انجام داد، اما مسئله اینجا بود که حضور رونی در بال چپ باعث شد تا آنتونیو کاندروا و متئو دارمیان مدام از سمت راست خودشان به انگلیس حمله کنند و از همین راه موجبات پیروزی تیمشان را فراهم سازند.
پس اگر رونی تا این حد از نظر تاکتیکی برای تیم ملی مشکل ایجاد میکرد، چرا نیمکتنشین نمیشد؟ برای اینکه او همچنان در بعد هجومی تاثیرگذارترین مهره انگلیس بود. تیم هاجسون در جام جهانی 2014 با دو گل زده در سه بازی در همان دور گروهی کنار رفت. دو گل انگلیس در این تورنمنت را یکی دنیل استوریج روی پاس رونی به ایتالیا زد و یکی دیگر را خود رونی مقابل اروگوئه (تنها گل او در جامهای جهانی).
رونی در نهایت در سال 2015 با پنالتیای که به سوئیس زد به مرز 50 گل ملی رسید و رکورد سر بابی را شکست. اما فرم او همچنان به انگلیس ضربه میزد، با این وجود گلهایی که روی ضربات ایستگاهی و پنالتیها میزد منجی تیمی میشد که به خاطر سرعت پایین خودش موفق به اجرای فوتبالی روان نمیشد.
آخرین تورنمنت رونی برای انگلیس در شرایطی به پایان رسید که هاجسون او را به پست هافبک میانی منتقل کرد و تیمش در نمایشی باورنکردنی و غیر قابل قبول مقابل ایسلند شکست خورد و حذف شد. بعد از این تورنمنت رونی در تک بازیای که سم آلردایس مربی انگلیس بود هرجایی که دوست داشت در زمین حرکت میکرد، تا جایی که مربی آلردایس بعد از بازی گفت وظیفه او نیست که به رونی بگوید در چه پستی بازی کند و او خودش با تجربهای که دارد میداند باید کجا باشد. آلردایس بابت همین حرف باید همان شب اخراج میشد، نه چند هفته بعدش به خاطر توصیههایی که به شرطبندها کرده بود.
رونی فصل پیش، در حالیکه روزهای خوبی را هم در بازگشت به اورتون پشت سر میگذاشت، از فوتبال ملی خداحافظی کرد و حالا فرصت یک بدرود دیگر با ومبلی را پیدا کرده. این بازی آخر نمادی از کل دوران فوتبال ملی رونی است، دورانی که در قضاوتش هواداران سهشیرها را به دو دسته متضاد تقسیم میکند.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/3921/15636/58796
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/3921/15636/58797
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/3921/15636/58798
|
عناوین این صفحه
- بازگشت رانیری: مکدونالدز به جای پیتزا
- آنالیز امباپه: سه سال گذشته، سه سال آینده
- نمایش رونی برای انگلیس در سه پرده