|
تابستانی طولانی در انتظار سولشر
منچستر یونایتد یکی از بدترین فصولش در دهههای اخیر را پشست سر گذاشت. یونایتدیها در رقابت برای فتح هیچ جامی قرار نگرفتند و لیگ برتر را در رده ششم، با پنج امتیاز اختلاف نسبت به رده چهارم به پایان بردند و سهمیه چمپیونز لیگ را از دست دادند.
یونایتد فصلی که گذشت را با ۳۲ امتیاز کمتر از منچستر سیتیِ قهرمان به پایان برد، فاصلهای دقیقا مشابه با کاردیف رده ۱۸اُمی و سقوط کرده. این جایگاه آنها را ناکجاآبادی قرار داد که به لطف بدترین آمار دفاعیشان در تاریخ لیگ برتر، با 54 گل خورده، به دست آمد. نمک روی زخم برای قرمزپوشان اولدترافورد و هوادارانشان فتح سهگانه داخلی توسط سیتی و کسب ششمین قهرمانی اروپا برای لیورپول بود. یونایتد همچنان پرافتخارترین تیم داخلی محسوب میشود، اما تعداد قهرمانیهای اروپایی سنتیترین رقیب آنها حالا دو برابرشان شده و همشهریشان لقب اولین تیمی را گرفته که هر سه جام داخلی را فتح کرده است.
برای پشت سر گذاشتن این دوران و فراموشی چنین فصلی قطعا نیاز به بازسازیای اساسی در اولدترافورد احساس میشود، به خصوص وقتی به یاد بیاوریم خریدهای تابستانی قبلی یونایتد دیوگو دالو، لی گرنت و فرد بودند، بازیکنانی ۷۵ میلیون پوند برای باشگاه هزینه برداشتند و تاثیر خاصی روی تیم جدیدشان نداشتند.
اما اگر بر اساس گزارشهای منتشر شده بودجه اوله گونار سولشر در این تابستان تنها ۱۰۰ میلیون پوند باشد، اصلا شروع چنین پروسه بازسازیای امکان دارد؟ کمی بیش از یک هفته به شروع اردوی پیشفصل یونایتد مانده و تنها بازیکن جدید این اسکواد دنیل جیمزِ ۲۱ ساله است، وینگری که با مبلغ ۱۵ میلیون پوند راهی اولدترافورد شده. یونایتد برای فصل جدید بازیکنان باتجربهای از جمله ماروان فلینی، آندر هررا و آنتونیو والنسیا را از دست داده و نیازی جدی برای پر کردن جای خالی آنها دارد. با اینکه قراردادهایی در این میان تمدید شدهاند، از جمله خوان ماتا، اشلی یانگ، فیل جونز و کریس اسمالینگ، اما آینده بازیکنانی بسیار کلیدیتر مثل مارکوس رشفورد، داوید دخئا، روملو لوکاکو و پل پوگبا هنوز مشخص نیست.
رئال مادرید، دیگر نام بزرگ اروپایی که فصلی فاجعهبار را پشت سر گذاشت، از همین حالا خودش را برای فصل جدید آماده کرده و پنج بازیکن جدید خریده که قیمتشان روی هم مرز ۳۰۰ میلیون یورو را رد کرده، بازیکنانی از جمله ادن ازارد و لوکا یوویچ. یونایتد اما همچنان در تلاش برای خرید شان لانگاستف، ارون ون-بیساکا و هری مگوایر است، آن هم با استراتژیای غلط.
در دوران پسا-سر الکس فرگوسن، یونایتد به باشگاهی تبدیل شده که بیشتر از آنچه باید برای ترنسفرهایش پرداخت میکند. این بدنامی اد وودوارد را در تابستان جاری به این نتیجه رسانده که راهی کاملا برعکس را طی کند، راهی که البته مسلما نتیجهای جز شکست در پیش نخواهد داشت. پیشنهاد یونایتد برای خرید مگوایر از لستر سیتی ۴۰ میلیون پوند بود، در حالیکه آنها به چیزی پایینتر از ۸۰ میلیون فکر نمیکنند. داستان خرید ون-بیساکا هم دقیقا وارد همین وادی شده و بعید است نتیجه دلخواه وودوارد را به همراه بیاورد.
ژوزه مورینیو فصل پیش نیاز خودش به خرید حداقل یک مدافع مرکزی درجه یک را بیان کرد، خواستهای که بهش نرسید و مشکلاتشان با باشگاه در نهایت باعث اخراج او در ماه دسامبر ۲۰۱۸ شد. سولشر هم مشخصا دنبال تقویت تیمش در این پست است و در ضمن نیاز حیاتی به خرید یک مدافع راست قابل اطمینان را هم احساس میکند.اما مسئله اینجاست که مگوایر و ون-بیساکا با قیمتی که کریستال پالاس و لستر رویشان گذاشتهاند نزدیک ۱۳۵ میلیون پوند برای یونایتد هزینه خواهند داشت، بودجهای که گویا در اختیار سولشر نیست.
حتی اگر فرض کنیم مگوایر و ون-بیساکا هم راهی یونایتد شوند، شیاطین سرخ اولدترافورد هنوز در مرکز زمین نیاز به تقویت قوا دارند. دکلن رایس جزو گزینههای است که نامش در هفتههای اخیر زیاد به گوش رسیده، اما بعید است پدیده اول وستهم هم قیمتی پایینتر از ۴۰ میلیون پوند داشته باشد. تازه در این میان سولشر و دستیار اولش، مایک فیلن، خیلی زود جیدون سانچو و متایاس دلیخت را هم به دست فراموشی سپردهاند.
وقتی تمام این معادلات را کنار هم قرار میدهیم نگرانیهای هواداران یونایتد برای فصل آینده، در حالیکه هنوز پیشفصل هم شروع نشده، را درک میکنیم. پرافتخارترین تیم تاریخ لیگ برتر برای اینکه حتی نزدیک روزهای اوجش شود، راهی دور و دراز پیش رو خواهد داشت، راهی که در یکی دو پنجره نقل و انتقالات به هیچ وجه قابل طی کردن نیست.
ساری و یوونتوس: انقلابی در قصر پادشاهی
انتخاب مائوریتزیو ساری به عنوان مربی یوونتوس و اعلام رسمیاش بیشتر از آنچه انتظار میرفت به طول انجامید. تقریبا یک ماه بعد از قطع همکاری با مکس الگری، یوونتوس همچنان بدون مربی بود و برای همین بود که برخیها در ایتالیا به شوخی میگفتند این باشگاه دیگر نیازی به این پست ندارد؛ آندرهآ آنیلی نقل و انتقالات را به دست میگرفت و بازیکنان ترکیب و سیستم را انتخاب میکردند و تماشاگران با فشار دادن دکمهای در استادیوم تعویضها را انجام میدادند.
در واقعیت اما یوونتوس با دیدی منطقی صبر پیشه کرده بود. چلسی در فینالی اروپایی حاضر بود و بعد درگیر مذاکره برای فروش ادن ازارد به رئال مادرید شده بود. اما بعد از روشن شدن تکلیف این ترنسفر بزرگ یوونتوس به هدفش رسید و در این راه رابطه حسنهاش با باشگاه چلسی را هم حفظ کرد، رابطهای بنا شده بر احترام متقابل.
انتخاب ساری از منظر یوونتوس شباهتهای زیادی به انتخاب الگری، پنج سال پیش، برای جانشینی آنتونیو کونته دارد. میلان الگری سال ۲۰۱۲ پا به پای یوونتوس برای فتح اسکودتو جنگیده بود. ناپولی ساری هم دو فصل پیش با کسب ۹۱ امتیاز حکم لیورپول این فصل برای منچستر سیتی را داشت. نمایش ناپولی در این دوران مشخصا مورد توجه مدیران یوونتوس قرار گرفته بوده. پس انتخاب مربیای ایتالیایی که کاملا سری آ را میشناسد و شاید بعد از آریگو ساکی مدرنترین و پیشروترین ذهن فوتبالی این سرزمین را در اختیار داشته باشد، کاملا منطقی به نظر میرسد، نه؟ پس چرا نشستن ساری روی نیمکت بیانکونری چنین ریسک بزرگی احساس میشود؟
شعار یوونتوس همیشه این بوده: «بردن مهترین عامل نیست، بلکه تنها عامل مهم است». شیوه بردن هیچوقت برای این غولهای تورینی اهمیتی نداشته، رویکردی که الگری کاملا با آن همسو بود، رویکردی که برای ساری اما قابل قبول نیست. در فصولی که این دو مربی برای اسکودتو علیه هم میجنگیدند هم بارها الگری به ساری طعنه زده بود که سبک و زیبایی فوتبال را باید در افتخارات کسب شده دید. پس عجیب نیست اگر تصور کنیم الگری چندان از انتخاب ساری برای جانشینیاش دل خوشی نداشته باشد. در نقطه مقابل به نظر میرسد باشگاه برای مرحله بعدی پیشرفتش، بعد از تغییر استادیوم، لوگو و پیراهن، حالا دنبال تغییر دیانایاش است و آماده استقبال از ایدههای رمانتیک ساری و این باور که برای جاودانه شدن فقط بردن کافی نیست، بلکه شیوه آن هم به همان اندازه اهمیت دارد.
اما حرف از این ایده بسیار سختتر از عملش است. آخرین باری که بیانکونری چنین رویکرد انقلابیای پیش گرفت به سال ۱۹۹۰ برمیگردد. در آن دوران تحت تاثیر جوی که ساکی در سری آ پدید آورده بود، اینکه «برای سوارکار بودن لازم نیست قبلش اسب باشی»، یوونتوس از دینو زوف، مرد فوتبالی کلاسیک و سنتی گذشت، و رو به جیجی مایفردی آورد. اما مایفردی که پیش از آن شراب و شامپاینفروش بود، به هیچ وجه موفق نشد افتخاراتی که ساکی با میلان به دست آورد را روی نیمکت یووه تکرار کند و خیلی زود در این ماجراجویی جدید شکست خورد تا بیانکونری نزدیک سه دهه دیگر حتی فکر چنین انتخابهایی را هم از سر دور کند.
البته شرایط سال ۱۹۹۰ با شرایط امسال به هیچ وجه یکسان نیست. یوونتوسی که با مایفردی لیگ را در رده هفتم به پایان رساند، با اینکه مدافع عنوان قهرمانی جام یوفا و کوپا ایتالیا بود، سالها برای فتح سری آ در تلاشی ناموفق به سر میبرد. تیمی که به ساری رسیده اما فاتح هشت اسکودتوی پیاپی است، تیمی که فصل پیش برای اولین بار در پنج سال اخیر دستش از دوگانه داخلی کوتاه ماند. البته اولین تابستان نقل و انتقالات بدون بپه ماروتا در این دوران هم عاملی است که باعث نگرانی هواداران بیانکونری شده. بدون معمار و مغز متفکر احیای یوونتوس در یک دهه اخیر، حالا پاول ندود، نایب رئیس باشگاه و فابیو پاراتیچی، مدیر ورزشی آن باید لیاقت خودشان در جانشینی ماروتا را به اثبات برسانند.
ساری تمام امکانات برای رسیدن به موفقیت در یوونتوس را در اختیار دارد، اما نباید از این تغییر فرهنگی و سبکی هم به سادگی گذشت. چندتا مربی در تاریخ فوتبال بودهاند که چون یوهان کرویف در بارسلونا و آرسن ونگر در آرسنال، دیانای باشگاه جدیدشان را برای همیشه تغییر دادند؟ آیا ساری موفق خواهد شد تصویر و باور خودش از فوتبال را از ناپولی به یوونتوس منتقل کند؟ با اینکه ساری با چلسی قهرمان یوروپا لیگ شد و بعد از سیتی و لیورپول دستنیافتنی به رده سوم جدول لیگ برتر رسید، اما «ساریسمو» یا «ساریبال» که تعریفی از فوتبال تمام تهاجمی و زیبا دارد، خیلی کم در استمفورد بریج به نمایش درآمد.
نکته کلیدی دیگر برخورد ساری با ستارههای مغرور و منیتخواه اسکوادش است. آیا ساری میتواند برخوردی که الگری با لئوناردو بونوچی داشت را با کریستیانو رونالدو داشته باشد. آیا ساری با باور کمش به سیستم چرخشی میتواند تمام بازیکنانش را راضی نگه دارد؟
الگری مربیای بود که کارش را آسان جلوه میداد و بدون سر و صدا جام پشت جام میبرد. ساری مربیایست که تهسیگار روی نیمکت میمکد و انگشت میانیاش را حواله هواداران حریف میکند و حرفهایی میزند که دیگر جایی در سال ۲۰۱۹ یا اصولا در سال دیگری ندارد. الگری و یووه برای هم ساخته شده بودند. ساری اما انقلابیای بود که علیه سلطنت مطلقه بیانکونری طغیان کرد و حالا خودش را روی سریر فرمانروایی، در قصر پادشاهی میبیند.
تغییر خط و خطوط روی پیراهن خیلی سادهتر از تغییر ذات و سنت باشگاه است. جذابیت انتخاب ساری هم، حداقل برای تماشاگران بیطرف همینجاست. ساری و یوونتوس ماجراجویی بسیار تماشاییای پیش رو خواهند داشت، راهی که شاید به فتح چمپیونز لیگ منجر شود و شاید به اخراج زودهنگام مربی سابق ناپولی.
افت و خیز استعدادی نادر
خیلیها «آنخل دیماریا» را به عنوان یکی از معدود بازیکنان خوششانسی میشناسند که هم در کنار «کریستیانو رونالدو» بازی کرده و هم «لیونل مسی»؛ برخی به ناکامیاش در «منچستریونایتد» اشاره میکنند و برخی دیگر خاطرات درخشش بینظیرش در فینال لیگ قهرمانان اروپا ۲۰۱۴ را به یاد میآورند. در این بین گل صعود او با پیراهن آرژانتین در مرحله یکهشتم جام جهانی ۲۰۱۴ و روزهایی که در راه رسیدن به قله قدم برمیداشت گویی از ذهن مردم پاک شده و اکنون فقط حضورش در کنار CR7 و LM10 در خاطرات باقی مانده اما حقیقت امر اینست که بدون او شاید سرنوشت این دو فوقستاره جور دیگری رقم میخورد.
در سال ۱۹۹۲ بود که تیم «روزاریو سنترال» برای جذب کودکی چهار ساله به نام «آنخل دیماریا» به باشگاه «توریتو» رقم حق فسخ قرارداد پرداخت کرد تا استعداد آرژانتینی را جذب کند. استعدادی که بعدها با لباس تیم ملی کشورش در رقابتهای جامجهانی زیر ۲۰ سال حاضر شد اما بین وینگر تکنیکی اما لاغر اندام آلبیسلسته در «کانادا ۲۰۰۷» و امروز تفاوت بسیاری وجود دارد. در سال ۲۰۰۷. وینگر ۱۹ ساله تواناییهای خود را در «روزاریو» به اثبات رسانده بود و جامجهانی برای دیماریا و بازیکنان همانند او تک فرصتی مناسب محسوب میشد تا توجه استعدادیابهای تیمهای بزرگ را به خود معطوف کنند.
همانطور هم شد و استعدادیابها جوان لاغر اندامی را دیدند که در مرحله یکهشتم نهایی برابر لهستان و در نیمهنهایی برابر شیلی گلزنی کرد و در پایان تورنمنت مدال طلا را بر گردنش آویخت. برخی از آنها با دیدن چنین استعداد نایابی به سرعت اطلاعاتش را به باشگاههای خود ارسال کردند و خواستار عقد قرارداد با او شدند؛ باشگاههایی از جمله «بوکاجونیورز» و «آرسنال» ولی این «بنفیکا» بود که بیشتر از همه به جذب آنخل اصرار ورزید و در نهایت نیز با ۷میلیون پوند او را به پرتغال کشاند.
البته جوان آرژانتینی تنها صید بنفیکا از آن تورنمنت نبود و سرخپوشان پرتغالی «داوید لوئیز» و «فردی آدو» را نیز جذب کردند. ضمن اینکه «اسکار کاردوزو» هم بعد از درخشش با پاراگوئه در کوپا آمهریکا از «نیو ولز اولد بویز» راهی بنفیکا شد. در این بین «فرناندو سانتوس» تلاش کرد تمامی این نیروهای جوان را به ترکیب تیمش تزریق کند - تیمی که در فصل قبل جامی را کسب نکرده بود - اما او پس از گذشت چند هفته از تور پیش فصل، از سمت خود برکنار شد!
دیماریا در سال ۲۰۱۸ در مصاحبهای گفت: «وقتی به بنفیکا رفتم ۱۹ سال داشتم و برای دو فصل به ندرت بازی کردم. پدرم از کارش استعفا داد تا با من به پرتغال بیاید و کیلومترها دورتر از از مادرم کنار من باشد. شبهای بسیاری صدای گریههای او پشت تلفن را میشنیدم که با مادرم صحبت میکرد و از دلتنگی بسیارش برای او سخن میگفت. خیلی مواقع رفتنم به بنفیکا یک اشتباه بزرگ به نظر میآمد چرا که من از ابتدا بازی نمیکردم اما المپیک ۲۰۰۸ زندگی من را به طور کل تغییر داد.»
او در حالی که یک سال تمام سعی کرد جایی برای خود در ترکیب بنفیکا دست و پا کند، در تصمیمی دور از انتظار برای المپیک ۲۰۰۸ پکن به تیم ملی کشورش دعوت شد و آرژانتین با شکست دادن برزیلی که «رونالدینیو» را در ترکیبش میدید به فینال رسید، جایی که تیم ملی «نیجریه» در ورزشگاه «آشیانه پرنده» برای جدال سر مدال طلا انتظارش را میکشید.
بازی در اواسط نیمه دوم بدون گل در جریان بود تا اینکه آنخا با سرعت بالایش ناگهان ظاهر شد و از پاس دقیق «لیونل مسی» بهترین بهره ممکن را برد. او خود را به پاس عمقی مسی رساند و توپ را به تور دروازه نیجریه چسباند تا آلبیسلسته با مدال طلا به خانه بازگردد. ستاره آرژانتینی درباره آن بازی میگوید: «هرگز آن را فراموش نخواهم کرد. در آن تورنمنت من فرصت پیدا کردم تا کنار لئو بازی کنم، او یک نابغه و فرازمینی است. لذتبخشترین فوتبالی بود که بازی کردم. تمام کاری که باید انجام میدادم فرار به سمت فضاها بود. من میدویدم و توپ به پای من میرسید؛ همانند یک جادو.»
با این حال دیماریا همچنان در سطح باشگاهی یک بازیکن فیکس نبود؛ نه «خوزه آنتونیو کاماچو» و نه «کیکه سانچز فلورس» به او برای حضور در ترکیب اصلی اعتماد نمیکردند اما با آمدن «خورخه خسوس» امیدواری در چشمهای ستاره آرژانتینی دیده شد. ترکیب بنفیکا با هدایت خسوس متشکل از «ژولیو سزار»، «رامیرس» و «ساویولا» - سه خرید جدید تیم - و البته برخی بازیکنان تیم در پستهایی متفاوت نسبت به قبل بود و به این ترتیب دیماریا از بازیکنی جانشین به بازیکنی کلیدی تغییر ماهیت داد.
با بازی در جناح راست، وینگر آرژانتینی توانست تکنیکش را بهتر از گذشته به نمایش بگذارد، از پای چپ قدرتمندش رونمایی کند و نشان دهد توانایی رسیدن به قلههای فوتبال را دارد؛ او ضربات چیپ، رابونا و کاتدار را به راحتی هر چه تمامتر میزد و به تنهایی به قلب دفاعی حریف یورش میبرد. او آموخت که با سری بالا بازی کند و در کارهای تیمی بیشتر و بیشتر به مشارکت بیاندیشد و سرانجام بعد از 2 فصل دوری از ترکیب اصلی، به یکی از بازیکنان کلیدی بنفیکا یا شاید کلیدیترین آنها تبدیل شد.
قهرمانی در لیگ و جام حذفی پرتغال و پیشروی تا مرحله یکچهارم نهایی در رقابتهای «لیگ اروپا»، ثمره کار بنفیکا در آن فصل بود تا اینکه تابستان و جامجهانی آفریقای جنوبی از راه رسید، جامی که هم «دیگو مارادونا» را داشت و هم «گابریل هاینتزه»، «کارلوس توز»، «میروسلاو کلوزه» و «آرنه فردریچ». اولین جامجهانیِ دیماریا با شکست تلخ چهار گله برابر آلمان پایان خوشی نداشت اما در زمان برگزاری جامجهانی ۲۰۱۰ کمتر کسی پیدا میشد که او را نشناسد. مارادونا در آستانه شروع رقابتها به نشریه «مارکا» گفته بود: «آنخل بازیکنی تماشایی است، او روز به روز پیشرفت میکند، همواره با مدافعان درگیر میشود و این مسئلهای است که امروز مردم برای تماشایش پول میپردازند. امیدوارم بنفیکا او را با ۲۰۰ میلیون یورو بفروشد و مدالهای زیادی کسب کند.»
حتی «ژوزه مورینیو» نیز یکی از تحسینکنندگان او به حساب میآمد؛ کسی که سرمست از کسب «سهگانه» همراه «اینترمیلان» و با ماموریت پایان دادن به دوران «بارسلونا» و «پپ گواردیولا» به عنوان سرمربی رئالمادرید پا به «سانتیاگو برنابئو» گذاشت و در همان بدو ورود نیازهای خود را به باشگاه اعلام کرد؛ «سامی خدیرا» و «مسئوت اوزیل» که در آفریقای جنوبی در ترکیب آلمان درخشیده بودند راهی مادرید شدند، «ریکاردو کاروالیو» هم لباس سفید را بر تن کرد و در نهایت «دیماریا» هم با مبلغ ۴۰ میلیون یورو از بنفیکا راهی پایتخت کشور همسایه شد.
آنخل در سومین تجربه لالیگایی خود، از سمت چپ به داخل زد و با پای راست توپ را به گوشه دروازه «رئال سوسیداد» فرستاد و تک گل پیروزیبخش تیمش را در زمین حریف به ثمر رساند. گلی که گر چه با واکنشی از سوی «آقای خاص» مواجه نشد اما چشمهای «روی فاریا» و «آیتور کارانکا» - دو دستیار مرد پرتغالی – را از تعجب گرد کرد. ماه عسل مادریدیها ادامه داشت و آنها ۱۰ دیدار از دوازده مسابقه ابتدایی خود را با پیروزی پشت سر گذاشتند تا اینکه نوبت به دیدار حساس «الکلاسیکو» رسید؛ جایی که رئال با حضور 90 دقیقهای دیماریا در نیوکمپ با ۵ گل تحقیر شد! البته در فینال جام حذفی همان سال، مادریدیها انتقام این شکست سنگین را گرفتند، آنهم در شرایطی که پاسِ تک گل بازی را دیماریا برای رونالدو ارسال کرد و در ادامه با بالا گرفتن درگیریها از زمین بازی اخراج شد!
یک هفته بعد، ستاره آرژانتینی شاهد هنرنمایی هموطن فرازمینیاش بود، ستارهای که «مارسلو»، «سرخیو راموس» و «ایکر کاسیاس» را در دیدار رفت مرحله نیمهنهایی لیگ قهرمانان اروپا مقهور قدرت و جادوی خود کرد و به این ترتیب تیم تحت رهبری مورینیو توسط لئو از دور رقابتها کنار رفت و به فینال نرسید. خوب یا بد، دوران حضور آقای خاص روی نیمکت قوهای سپید سرانجام به پایان رسید و «کارلو آنچلوتی» با ماموریت ترمیم رختکنی آشفته که میراث ژوزه بود به مادرید آمد و با بودجهای خوب وارد بازار شد. جدا از خرید «گرت بیل» - گرانترین بازیکن جهان در آن زمان - مادریدیها «ایسکو»، «دنی کارواخال» و «ایارامندی» را جذب کردند تا جای خالی «کاکا»، «گونسالو ایگواین»، «کاروالیو» و «اوزیل» را پر کنند.
«بیل»، «رونالدو» و «بنزما» مثلث خط حمله رئال را تشکیل میدادند و به نظر میرسید که دیماریا جایی در برنامههای کارلتو ندارد و باز هم به نیمکت دوخته خواهد شد اما ۳سال کار کردن زیر نظر مورینیو از وینگر سابقاً نحیف، بازیکنی مبارز ساخته بود. هر چه فصل پیش رفت، او در جناح چپِ خط میانی بیشتر جا افتاد و به مرور در کنار «ژابی آلونسو» و «لوکا مودریچ» به عضو ثابت خط هافبک مادریدیها تبدیل شد و خدمتی به تیم ارائه داد که در توان سایرین نبود. ضمن اینکه با توجه به میل هجومی و خلاقیت بالایش، یک هافبک کامل قلمداد میشد، هافبکی که با ارسال دو پاس گل برای «آلوارو موراتا» در هفته پایانی لالیگا، عنوان «بهترین پاسور فصل» را از آنِ خود کرد.
«آنخل دیماریا» بدون شک از بزرگترین و سریعترین استعدادهای نسل خود بود اما اغلب نام او در تاریخ فوتبال با «کج خلقی» و «ناکامی» عجین شده است. ستارهای که شاید رئال مادرید بدون او لادسیما را فتح نمیکرد، رونالدو به عنوان مختلف نمیرسید و شاید مسی اکنون جام طلایی جهان را در کلکسیون افتخاراتش میدید.
اخبار
آینده سانچو: دورتموند، بهترین گزینه
پپ گواردیولا علاقه چندانی به حرف زدن از جیدون سانچو و اتفاقاتی که منجر به خروج او از منچستر سیتی و پیوستنش به بوروسیا دورتموند شد ندارد. مربی سابق بارسلونا و بایرن مونیخ در کنفرانس مطبوعاتیاش در آگوست ۲۰۱۷ گفت: «وقتی بازیکن بگوید نه، نه، نه، دیگر هیچکاری از دست هیچکس برنمیآید. هر تصمیمی در فوتبال دوطرفه است».
حقیقت ماجرا هم همین است و هر داستانی دو روی مختلف و گاهی متفاوت دارد. سانچو در ۱۷ سالگی تصمیم گرفت محیط امنش در انگلیس و لیگ برتر را ترک کند و برای پیشرفت راهی دورتموند شود. نتیجه این تصمیم در فصلی که گذشت ۱۲ گل و ۱۸ پاس گل در بوندسلیگا و قرار گرفتنش در تیم منتخب سال بود. دیگر محصول مهم چند سال اخیر آکادمی سیتی فیل فودن است. فودن با اینکه فصل پیش همراه با تیمش سهگانه داخلی را برد، اما تنها هشت بار ۹۰ دقیقه کامل بازی کرد، در حالیکه سانچو حالا مهرهای ثابت برای باشگاه و تیم ملیاش به حساب میآید.
سانچو فوتبالیستی است بسیار بالغتر از سنش. روی دست چپ او خالکوبیای دیده میشود، که اتفاقی تازه برای بازیکنان امروزی نیست. اما در مورد سانچو این داستان فرق میکند. خالکوبی او شعری است که خودش نوشته، برای برادر کوچکش که وقتی پنج ساله بوده درگذشته: «من و تو همیشه با هم خواهیم بود. ما میخواستیم کنار هم جام ببریم و تو حالا رفتهای و چه کاری از دست من برمیآید؟» سانچو تمام انگیزه خودش را برادرش میداند: «میخواهم باعث افتخارش بشوم».
وینگر ۱۹ ساله انگلیس احساس دین زیادی نسبت دورتموند دارد، برای همین است که تمام شایعاتی که درباره انتقال او در این تابستان به باشگاهی دیگر به گوش میرسد، دور از واقعیت به نظر میرسد.
گواردیولا شاید بهترین گزینه برای مربیگری پدیدههای جوان باشد، استعدادهای نابی که نسلی یک بار در فوتبال انگلیس متولد میشوند. اما سانچو به هیچ وجه قصد بازگشت به سیتی را ندارد. او میداند گواردیولا مربیایست که فقط و فقط یک فرصت به شاگردانش میدهد و اگر از این فرصت جوری که مدنظرش است استفاده نشود آیندهای بینشان در کار نخواهد بود. این اتفاقی بود که در بایرن مونیخ برای تیاگو آلکانترا و مهمتر از آن در بارسلونا برای زلاتان ایبراهیموویچ رخ داد.
منچستر یونایتد باشگاهی است که بیش از بقیه تمایل به خرید سانچو دارد، اما وضعیت آشفته آنها و جستجوی نافرجامشان برای پیدا کردن یک مدیر ورزشی و سر و سامانی به نقل و انتقالاتشان دادن، امکان این ترنسفر را بیش از پیش کم میکند. لیورپول نیازی به سانچو ندارد. چلسی با محرومیت از ورود به بازار نقل و انتقالات روبروست. تاتنهام باید تمام ساختار ملی باشگاه را به هم بریزد تا وارد این بازی شود و آرسنال هم حالا از نظر سانچو یک قدم رو به عقب است، نه جلو.
خارج از انگلیس، رئال مادرید بخش اصلی خریدهایش را انجام داده و ستاره بعدی مورد نظرشان هم کیلین امباپه یا نیمار است. باشگاههای ایتالیایی هم هیچکدام توانایی مالی پرداخت چیزی نزدیک ۱۰۰ میلیون یورو را ندارند. حتی یوونتوس، متمولترین باشگاه لیگ، هم بعد از خرید کریستیانو رونالدو، با احتیاط زیادی دست به خرج کردن میزند. بایرن مونیخ در این میان هم پولش را دارد و هم تجربه ربودن ستارههای دورتموند یکی بعد از دیگری را. اما به نظر میرسد هدف بایرنیها در این تابستان گرت بیل باشد.
در این شرایط بهترین گزینه برای پیشرفت سانچو و یک قدم جلوتر گذاشتنش همان باقی ماندن در دورتموند است. لوسین فاور، مربیای که تخصص در رشد دادن استعدادهای جوان دارد، قراردادش را با باشگاه تمدید کرده. جولین برنت و تورگن ازارد به جمع ستارههای جوان دورتموند اضافه شدهاند. حتی متس هوملز هم به تیم سابقش بازگشته تا دورتموند برای فصل آینده یک بار دیگر آماده به چالش کشیدن بایرن شود.
سانچو در ۱۹ سالگی هنوز فرصت زیادی برای پیشرفت دارد و آینده بسیار درخشانی در انتظارش است، آیندهای که فعلا به نظر میرسد در وستفالن رقم بخورد.
دخیا-یونایتد؛ ماندگار میشود
روزنامه انگلیسی سان میگوید داوید دخیا قصد دارد با قبول پیشنهاد منچستریونایتد آینده بلندمدت خود را با این باشگاه مرتبط کند. از سوی دیگر یونایتد هم حاضر شده با تقاضاهای دستمزد دخیا موافقت کند و به او دستمزد هفتگی ۳۵۰. هزار پوندی پرداخت کند. این در حالی است که PSG اخیراً تلاش زیادی برای جذب دروازهبان اسپانیایی یونایتد انجام داده بود.
اما این گزارشها در حالی است که در اوایل سال جاری میلادی وقتی دخیا و یونایتد نتوانستند بر سر تمدید قرارداد او به توافق برسند، به نظر میرسید جدایی او از یونایتد قطعی باشد و از پاری سن ژرمن به عنوان محتملترین مقصد سنگربان اسپانیایی یاد میشد.
اما حالا سان مینویسد که باشگاه منچستریونایتد مذاکرات خود با دخیا را دوباره آغاز کرده و آماده است با درخواست دستمزد او یعنی دستمزد هفتگی ۳۵۰ هزار پوندی موافقت کند تا دخیا را برای پنج سال دیگر در اختیار داشته باشد و خیالش از آینده سنگربان اصلیاش راحت شود. دخیا که قرارداد فعلیاش با یونایتد تابستان سال آینده به پایان میرسد در ماههای گذشته حاضر نشده بود قرارداد جدیدی با دستمزد ۳۰۰هزار پوندی امضا کند. این در حالی است که دخیا در حال حاضر ۲۰۰هزار پوند در هفته از یونایتد دستمزد میگیرد.
اخبار
مسی Vs رونالدو؛ اگر نخواهید هم دیده میشوید!
دو ستاره برتر یک دهه گذشته فوتبال دنیا به عنوان برترینها و پروفروشترین داستانهای زندگی عصر ما، مورد تحسین همگان هستند اما شواهد از پایان دوران دوئل تاریخی مسی و رونالدو حکایت دارد.
شاید نه به شکل مساوی اما با تقدم و تاخر در برخی مولفهها، بزرگترین ستارگان عصر لایق بالاترین تمجیدها هستند چون دستاوری کمنظیر نه فقط برای فوتبال بلکه برای عالم ورزش رقم زدهاند، با این حال این رقابت جذاب، نیمه تاریک و شرورانهای هم دارد. مسی و رونالدو در یک رقابت دو نفره، فراتر از بقیه فوتبالیستها دل تمام دوربینها را بردهاند، تمام حواشی را به خودشان اختصاص دادهاند و استعاره«من برتر از تو هستم» جایگزین «من بهترین بازیکن جهان هستم» شده؛ آنچه بازتابی ازیک رقابت دو نفره و نه جهان شمول تلقی میشود. با مسی و رونالدو شاهد شکسته شدن همه رکوردهای تاریخی بودیم اما سایه آنها آنقدر بر سر فوتبال سنگینی کرده که دیگران دیده نشدند یا اگر هم استعداد بالایی داشتند، زیر سایه این دو غول به چشم نیامدهاند. البته باید توجه داشت این دو بدون اینکه تقصیری داشته باشند، رقبای خوبی نداشتند؛ البته اگر زلاتان را فاکتور بگیریم! نه نیمار و نه هیچ بازیکنی حتی نزدیک استانداردهای مسی و رونالدو نرسیدند.
ماجرای تاثیرگذاری
مسی و رونالدو به اندازه امثال کرایف، پله، بکنباوئر و مارادونا در چند جنبه تاثیرگذار نیستند. پله در سانتوس و تیم ملی برزیل توامان میدرخشید و وقتی به کاسموس نیویورک رفت، آن سوی آتلانتیک را هم گرفتار ویروس خودش است. بکنباوئر برای تیم ملی آلمان هم به اندازه بایرن تاثیر و قدرت داشت. مارادونا تنها بازیکن تاریخ فوتبال است که یک تنه یک جام جهانی را برای تیمش به ارمغان آورد و از بوکاجونیورز و بارسلونا گرفته تا ناپولی و سویا یک ستاره بدون بحث بود. کرایف هر چند در رده ملی و میادین بزرگ به اندازه نامش بزرگ نبود اما در بارسلونا تاریخ را به قبل و بعد از خودش تقسیم کرد؛ درست مثل کاری که مسی در بارسلونا انجام داد. با این حال هنوز این سوال وجود دارد؛ آیا مسی اگر در تیمی غیر از بارسلونا حضور داشت هم چنین درخششی را بروز میداد؟ اگر ملاک قضاوت، عملکرد تقریبا همیشه نامطلوب او در رده ملی باشد، پاسخ این سوال منفی است. شاید در این زمینه رونالدو یک گام جلوتر باشد چون در فصل سپری شده لیگ ایتالیا با وجود ناتوانی در تصاحب کفش طلای اروپا، بهترین بازیکن این لیگ و اولین بازیکن برنده عنوان بهترین بازیکن فصل در ۳ لیگ اسپانیا، انگلیس و ایتالیا شد.
لطف شبکههای اجتماعی
جامعهشناسان اعتقاد دارند در اوج عصر تکنولوژی و شبکههای اجتماعی قرار داریم و اگر واقعا اینگونه باشد، مسی و رونالدو خیلی خوشبخت هستند. این روزها شما در دورترین نقطه یک کشور فقیر در گوشه پرتی از دنیا با تقلید شادی پس از گل یک ستاره میتوانید پیراهن امضا شده او را دریافت کنید. فقط کافی است گوشی شما دوربین و شارژ داشته باشد. در این صورت فیلمتان با هشتگی خاص دست به دست شده و به شخص مورد نظر میرسد. در اوج این گونه اقدامات، هر اقدام مسی و رونالدو زیرذرهبین قرار میگیرد. اگر در ثانیهای از یک بازی بیاهمیت به رقیب چشمک بزنند، سریع ترند میشوند و این وضعیت کاسبکارانه، کیفیات البته بالای آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. چه کسی دوست ندارد جای آنها باشد؟ در دهه ۹۰ و زمانی که فوتبال حداقل ده بزرگ داشت، شبکه اجتماعی وجود نداشت و تنها بازی ستارگان، میتوانست ما را عاشق آنها کند. گناه توقف زایش استعداد و محبوب شدن شبکههای اجتماعی گردن مسی و رونالدو نیست اما اینکه تا حدود زیادی فقط ماشین گلزنی و ثبت رکوردها هستند، ابهامی است که پاسخش به خیلی از مسائل از جمله خودشان ربط دارد!
بارسلونا در راه تبدیل شدن
به یک تیم کهکشانی
تابستانی داغ و شلوغ انتظار باشگاه بارسلونا را می کشد. نیمار هم مثل همیشه سوژه شماره یک تابستانی خواهد بود. در مادرید بر این اعتقادند که نیمار اگر قصد بازگشت به لالیگا را دارد، رئال را انتخاب خواهد کرد و در کاتالونیا نیز نشریه اسپورت روی بازگشت نیمار به بارسا پافشاری می کند. دیگر نشریه ورزشی معتبر کاتالونیا یعنی موندودپورتیوو نیز امروز گزارش داده است که بیشتر اعضای باشگاه بارسلونا با بازگشت نیمار مخالف هستند. آلبرت ماسنو، خبرنگار معروف دیاریو اسپورت که تحولات مربوط به نیمار را به دقت تحت تعقیب دارد، گزارش داد که جوزپ ماریا بارتومئو، رئیس باشگاه بارسلونا نه تنها خواهان نیمار است که قصد دارد آنتوان گریزمان را نیز به خدمت بگیرد. اتفاقی که می تواند بارسا را به یک تیم کهکشانی بدل کرده و خط حمله این تیم را مخوف تر از همیشه کند. جذب نیمار و گریزمان به صورت همزمان، دشواری های بسیاری دارد اما تا همین دو هفته پیش، جذب نیمار غیرممکن به نظر می رسید و حالا دیگر اینگونه نیست. با گریزمان هم، زمستان گذشته پیش قرارداد به امضا رسیده و دو طرف منتظر ۱۰ تیر هستند تا انتقال را نهایی کنند.بارسا طبق ادعای اسپورت، برای نیمار سه شرط گذاشته و در صورت عمل به آنها، برای جذب او به صورت جدی اقدام خواهد کرد. ابتدا اینکه او از دستمزد ۳۰ میلیون یورویی خود بکاهد. دوم او باید شکایت خود از بارسا بابت عدم پرداخت پاداش تمدید قرارداد سال ۲۰۱۶ را پس بگیرد و سوم اینکه رسما از هواداران و باشگاه برای ترک بارسا در سال ۲۰۱۷ عذرخواهی کند.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4064/17772/67585
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4064/17772/67586
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4064/17772/67587
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4064/17772/67588
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4064/17772/67589
|
عناوین این صفحه
- تابستانی طولانی در انتظار سولشر
- ساری و یوونتوس: انقلابی در قصر پادشاهی
- افت و خیز استعدادی نادر
- اخبار
- اخبار