|
رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری:
فرهنگسراها میزبان مراسم عزاداری محرم میشوند
حجت الاسلام امرودی از آمادگی فرهنگسراها برای عزاداری محرم خبر داد و گفت: برای محرم امسال، فضاهای منطبق با پروتکلهای بهداشتی برای هیئتهای تهران توسط سازمان فرهنگی هنری شهرداری مهیا شده است.
به گزارش امتیاز، حجت الاسلام و المسلمین امرودی، رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران گفت: در محرم امسال برای حمایت و پشتیبانی از هیئت های مردمی شهر تهران، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، فضاهای در اختیار خود را که با شرایط پروتکل های بهداشتی وزارت بهداشت منطبق بوده است، در اختیار هیئت های عزاداری شهر تهران قرار میدهد .
وی تصریح کرد: این فضاها که بیشتر آنها در محل فضاهای روباز فرهنگسراها و خانه های فرهنگ است شامل 59 مورد بوده و با مساحت 50255 متر مربع، ظرفیت برگزاری مراسم برای بیش از ۲۰ هزار نفر را خواهد داشت.
امرودی افزود: طبق پیش بینی هایی انجام شده یکی از معضلات پیش روی هیئت های مذهبی در محرم امسال که به واسطه شیوع ویروس کرونا به وجود آمده است، تامین فضای مورد نیاز برای برگزاری مراسم عزاداری با رعایت پروتکل های بهداشتی است و همانطور که رهبر معظم انقلاب نیز به آن اشاره فرمودند، در عزاداری های محرم، معیار آن چیزی است که ستاد ملی کرونا اعلام می کند و برگزاری مراسم ها در فضای باز و با امکان رعایت فاصله مناسب از مهمترین پروتکل های مورد نظر ستاد کرونا بوده است .
وی اظهار داشت: بر همین اساس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران ظرفیت های خود را برای برگزاری مراسم های عزاداری در سطح محلات شهر تهران شناسایی کرده و در اختیار هیئت های مذهبی قرار می دهد .
به گفته عضو ستاد ملی محرم ۹۹ ، برای تسهیل و دسترسی آسان هیئت ها به اماکن پیش بینی شده، ان شاء الله به زودی سامانهای به نشانی jelveyesoog.farhangsara.ir آماده شده است که متقاضیان می توانند از روز شنبه ۲۵ مرداد ماه، از طریق آن اقدام به مشاهده و رزرو اماکن مورد نظر کنند.
ویژه برنامه جلوه سوگ که عنوان بسته برنامه های سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران به مناسبت محرم و صفر است برای هفتمین سال پیاپی با برنامه های متنوع فرهنگی و هنری در سطح شهر تهران و با شعار «حسینیه ای به وسعت یک شهر» امسال نیز برگزار می شود و مخاطبان می توانند برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص این برنامه ها و ثبت نام اماکن مورد نظر برنامه تکیه ُ به سامانه تلفن گویای ۱۸۳۷ مراجعه کنند.
فیزیک اینکتاب درست است اما شیمیاش نه
تمامشدن جنگ درون و بیرون
مراسم رونمایی و نقد و بررسی رمان «جنگ کی تمام میشود؟» نوشته صادق وفایی، عصر دیروز یکشنبه ۱۹ مرداد با حضور میثم رشیدی مهرآبادی، محسن باقری اصل و نویسنده اثر در فرهنگسرای رسانه برگزار شد.
میثم رشیدی مهرآبادی در ابتدای این نشست به بیان مقدماتی درباره روز خبرنگار و نوشتهشدن کتاب «جنگ کی تمام میشود؟» توسط یکخبرنگار حوزه کتاب پرداخت و سپس وفایی در پاسخ به سوال رشیدی درباره چرایی علاقهاش به مقطع تاریخی جنگ جهانی دوم گفت: راستش از سالیان دور و دوران نوجوانی، علاقه زیادی به مقطع تاریخی جنگ جهانی دوم داشتم که در نتیجه مطالعات و پژوهشهایی در این زمینه داشتم. تئاترهایی هم که تاکنون کردهام، یا در مورد جنگ جهانی دوم بوده و یا استیلای کمونیسم در اروپا. در رمان «جنگ کی تمام میشود؟» هم سعی کردم گوشهای از فجایع بشری در قرن بیستم را به تصویر بکشم که در غرب رخ دادهاند.
«جنگ کی تمام میشود؟» از دل یک نمایشنامه متولد شد
در بخشی از این نشست وفایی در پاسخ به رشیدی مهرآبادی، با اشاره به سابقه نگارش کتاب «جنگ کی تمام میشود؟» گفت: طی همینروزها، کتاب دیگری از من چاپ شده که درباره تاریخ شفاهی دوبله ایران است. در آن کتاب گفتوگوهایی با بسیاری از دوبلورهای کشور داشتم و ذات آن کتاب کاملاً خبری است. یعنی موفق شدم در آن کتاب بهعنوان یک خبرنگار و مستندنویس، زندگی تعدادی از هنرمندان دوبله را در قالبی فشرده _ هرکدام حدود ۳۰ صفحه _ ثبت میکنم. اما درباره کتاب «جنگ کی تمام میشود؟» باید بگویم قلم خبرنگاری را خودآگاهانه در آن دخیل نکردم.
این داستاننویس ادامه داد: سال ۹۳ نمایشنامه «جنگ کی تمام میشود؟» را با رویکردی ضدجنگ و مفاهیم انسانی، درباره جنگ جهانی دوم نوشتم. برای اجرایش هم عجلهای نداشتم و منتظر زمان مناسب بودم. سال ۹۷ میخواستم این متن را اجرا کنم و آن را به ۳ سالن دولتی ارائه کردم که هر سه آن را رد کردند. کارمان دانشجویی و خوب بود اما چون چهره نداشتیم آن را رد کردند. از این اتفاق خیلی ناراحت شدم و چون میخواستم حرفم درباره جنگ را به گوش مخاطب برسانم سراغ نوشتن کتاب رفتم. در حقیقت هسته مرکزی این کتاب همان نمایشنامه است. راستش به من گفته میشد که کتاب یا داستان بنویس ولی من منتظر زمانی بودم که این خواسته از درون خودم بجوشد. شبهایی که این کتاب را مینوشتم، ندای درونیام این بود که من یک کارگردان و نمایشنامهنویس تئاتر هستم و چون اجازه ندادند که در آن قالب کار کنم، حرفم را در قاب دیگری آوردم تا به سمع و نظر مخاطب برسد.
کتابنوشتن جوششی است نهکوششی
این خبرنگار گفت: من معتقدم کتابنوشتن جوششی است نه کوششی. و در حقیقت نمیتوانم ادای کتابنوشتن را درآورد. اکنون هم که مشغول نوشتن رمان دیگری درباره جنگ جهانی دوم هستم، کارم گاهی متوقف شده و گاهی هم قصه چنان من را به سمت خودش کشیده که نتوانستم ننویسمش. بسیاری از کسانی که جنگ کی تمام میشود؟» را خواندند به من میگویند که این کتاب تصویری است؛ و میگویند وقتی آن را میخوانیم انگار داریم تئاتر میبینیم. حدس خودم این است که علت این موضوع احتمالاً این دلیل است که متن از دل یک نمایشنامه بیرون آمده است. در این زمینه حس میکنم قلم خبرنگاری من با ناخودآگاهم در نثر کتاب تاثیرگذار بوده است. این معنی را میتوان در کوتاهی جملات یا عدم اطناب داستان دید.
نویسنده ایرانی باید داستان ایرانی بنویسد
در ادامه این نشست باقریاصل در بخش دوم سخنان خود، با اشاره به تصویریبودن کتاب گفت: دوست داشتم تئاتر این کار را میدیدم اما باید بگویم که از خواندن این رمان خیلی لذت نبردم. طی چند وقت اخیر خیلیها میآیند و میگویند داستان ایرانی بخوانیم! به نظرم این موضوع مانیفست نویسندههای شکستخورده ایران است که مردم کتابهایشان را نمیخوانند و از مخاطب توقع دارند که همینگوی، کافکا و … را نخوانند تا کتابهای آنها را بخواند. حال در نقطه مقابل، اینکه نویسنده ایرانی داستان خارجی مینویسد کمی برایم عجیب است. اولاً ترجیح میدهم که داستان خارجی را از نویسنده خارجی بخوانم که زیستش را دارد. علاوه بر این، به نظرم لحنهای سه شخصیت اصلی کتاب که از کشورهای متفاوتی هستند، هیچ فرقی با هم ندارد. من معتقدم نویسنده ایرانی باید داستان ایرانی بنویسد چرا که زیستش را دارد و مفاهیم برایش پرمعناتر است.
وفایی در پاسخ به این نکته باقری اصل گفت: من با شما مخالفم چون نویسندههای زیادی در دنیا هستند که شخصیتهای داستانشان و اقلیم قصه را از کشورهای دیگر انتخاب میکنند. جنگ جهانی دوم حوزه علاقهمندی من در مطالعاتم است و خیلی دوست دارم گوشههایی از آن را به تصویر بکشم و پیش چشم مخاطب بیاورم. هدف زیرپوستی من از طرح قصه، نشان دادن بخشی از فجایعی است که تمدن غرب و کشورهایش به مردم دنیا و مردم خودشان تحمیل کردهاند. چون قائل به دو گونه تمدن هستم؛ تمدن غربی و شرقی. شرقیها هم در طول تاریخ کشت و کشتار داشتهاند اما جریان غالب در تمدن غرب، کشتار، تجاوز، انسانیت معطوف به حیوانیت و غرایض و سوءاستفاده بوده است. از این حیث، تمدن شرق را تمدنی بیآزارتر میدانم. بههرحال جنگهای اول و دوم جهانی فجایع بشری بزرگی به بار آوردند و گوشهای از خرابیهای ناشی از برپایی تمدن غرب بودند. من در نوشتن نمایشنامه و قصه «جنگ کی تمام میشود؟» این موضوعات را بهعنوان ایدئولوژی خودم در نظر داشتم. قصهام هم از دل آدمهای هماناقلیم غرب جوشیده است.
محسن باقری اصل
وی در ادامه گفت: البته این را بگویم که مطالعات زیادی هم در زمینه جنگ خودمان یعنی دفاع مقدس داشتهام و معتقدم گوشههای زیادی از این واقعه تاریخی ظرفیت فوقالعاده عجیبی برای رمانشدن یا نمایشنامهشدن دارند. اما آن جوشش درباره دفاع مقدس هنوز در زمینه رماننویسی در من رخ نداده است. یکبار یکرمان در اینباره نوشتم که پارهاش کردم. ولی در زمینه مستندپژوهشی مطالعات زیادی درباره جنگ خودمان داشتهام و به علاقهمندان مطالعه کتابهایی که پژوهشگرانی چون گلعلی بابایی و حسین بهزاد منتشر کردهاند، توصیه میکنم. چون در این کتابهای مستند، لحظههای عجیبی وجود دارد که هرکدام ظرفیت تبدیلشدن به یک رمان قطور را دارند.
پنجکشور دنیا ۲۲۴ ساعته علیه ایران فعالیت خبری میکنند
در بخش دیگری از این برنامه، مهدی محمدی رئیس فرهنگسرای رسانه، به بیان سخنانی درباره روز خبرنگار و چرایی برگزاری این نشست پرداخت و گفت: همهساله در روز خبرنگار سعی میکنیم علاوه بر برنامههایی که طرحریزی میشود، پیوستی به حوزه کتاب داشته باشیم و از خبرنگارانی که در این حوزه فعالیت دارند تقدیر کنیم. در حوزه خبری باید بگویم که وضعیت عجیبی داریم و شاید هیچ کشوری به جز ایران نباشد که ۵ کشور دنیا اتاق خبر ۲۴ ساعتهای برای پوشش اخبار و رویدادهایش داشته باشند. شاید این حرف در جلسههای عمومی اینگونه تفسیر شود که بگویند شما همه را دشمن میدانید و دنبال توطئهاید، اما در چنین جمعهای تخصصی و از زاویه مخاطب تخصصی، راحت میتوان گفت که ۵ کشور دنیا شبانهروزی علیه ما فعالیت میکنند و در این فعالیت تابع هیچ قانون و ضابطهای هم نیستند.
وی افزود: مجموعه خبرنگاران ایرانی که سالی یکبار بهمناسبت روز خبرنگار مورد توجه قرار میگیرند، نقطه مقابل تلاشهای همان ۵ کشورند که ۲۴ ساعته علیه ما فعالیت میکنند و شبکههای متعددی هم دارند. جامعهای که یکه و تنها برابر این حجم از خبرهای سوء قرار دارد، جامعه خبرنگاری است و باید از این زاویه، این روز را به آنها خسته نباشید و تبریک بگوییم. من معتقدم که خلاهای ما، ناشی از اشکال ابزاری نیست. شاید از نظر امکانات و تجهیزات و تعداد رسانه خیلی مشکلی نداشته باشیم. اما فضای داخلی رسانهای ما و آن چیزی که بین رسانههای ما در جریان است، اگر ناظر بر تمام ظرفیتهای بچههای خبرنگار و روزنامهنگار باشد، اوضاعمان خیلی بهتر میشود. به نظرم با همین استعداد و انرژی که داریم قابلیت تقابل با رسانههای دنیا را داریم و خیلی وقتها هم این موضوع را نشان داده و ثابت کردهایم.
فیزیک این کتاب درست است اما شیمیاش نه
در ادامه مراسم و بازگشت به موضوع نقد، محسن باقریاصل گفت: جملهبندیهای کتاب «جنگ کی تمام میشود؟» بسیار خوب است و این در حالی است که بعضی از نویسندههای بزرگ را داریم که حتی فیزیک جملاتشان غلط است. ویرایش فنی کتاب هم بسیار خوب بود. نویسنده اثر در بخشی از سخنانش اشاره کرد این کتاب از یک نمایشنامه گرفته شده اما باید بگویم که ادبیات و رمان بسیار بزرگتر از سینما و تئاتر است. در این زمینه ما با کتابی مواجهیم که فیزیکش درست است اما شیمی آن درست نیست. در حقیقت فعل و انفعالات بین شخصیتها در آن به خوبی انجام نشده است.
در بخش پایانی سخنرانی این برنامه هم وفایی در پاسخ گفت: مهمترین چیز برای من قصهگویی با توجه به اهدافم بود. من مسائل مستند تاریخی و فلسفه را به خدمت قصهام درآوردم. نخواستم رمانی مثل «دنیای سوفی» بنویسم. فلسفه در این کار وجود دارد اما در خدمت قصه است. زمان نوشتن نمایشنامه هم که یکاثر تکپردهای بود، قصه و اتفاق برایم خیلی مهم بود چون میخواهم مخاطب را پای حرفی که میخواهم بزنم، نگه دارم. باید حرفهای مهم و اهداف داستان را بهصورت غیرمستقیم بیان کرد اما خب در مواقعی راه چارهای جز صراحت و حرف مستقیم نمیماند. من میخواستم درباره غربی بنویسم که مهد آتشافروزی بوده و هنوز هم هست. این آتش یکزمان دامن خود غربیها را گرفت و زمانی دیگر دامن مردم دیگر نقاط جهان را.
این خبرنگار گفت: هدف من گفتن یکقصه ضدجنگ در بستر جنگافروزی یعنی اروپای قرن بیستم و جنگ جهانی دوم بود. اما درباره عنوان کتاب که آقای باقری به آن اشاره داشتند باید بگویم این عنوان، دو معنی دارد؛ یکی ناظر به جنگ بیرونی آدمها با یکدیگر و طرح این سوال که بالاخره این جنگها کی قرار است تمام شوند؟ و دوم، جنگ درونی شخصیت سرگرد آلمانی است. نمیخواهم بگویم او شخصیت اصلی قصه است اما بالاخره اگر نباشد، شالوده قصه از بین میرود. معنی دوم «جنگ کی تمام میشود؟» وقتی است که این سرگرد فیلسوف و درگیر با خود، کشته میشود و جنگهای درونیاش به پایان میرسند.
در پایان این مراسم از صادق وفایی، میثم رشیدی مهرآبادی، محسن باقری اصل و محمد خضریان بهعنوان فعالان عرصه فرهنگ و رسانه تقدیر شد.
اخبار
جزئیاتی جدید از آسانسور پرماجرای کاخ مرمر
کاخ مرمر پس از ۶ ماه باز هم خبرساز شد بهمن ماه از این جهت که درهای آن به روی مردم پس از سالها باز خواهد شد و این بار درباره وجود جکوزی و امکانات هتل ۵ ستاره در کاخ تاریخی و ملی! این موضوع باز هم توسط پرویز فتاح رئیس بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی در مصاحبه تلویزیونی مطرح شد او گفته است: «در ۴ ماه اینجا را بازسازی کردیم برای موزه هنر ایران و اگر کرونا اجازه بدهد درهای آن را به روی مردم از خیابان ولیعصر باز میکنیم نباید در این کاخها مسئولان مستقر میشدند اینجا را میکروسکوپی بازسازی کردیم تا به حالت اول برگردد ولی چنین چیزی نمیشود چون کاخ آسیب دیده است در این کاخ که هنر کشور به نمایش گذاشته شده است آسانسور وجود دارد آنجا را کنده اند و پتک زده اند و در طبقه دوم آن حمام و جکوزی و سونا درست کرده اند. این میراث که به همه جا ایراد میگیرد کجا بوده و چرا نگفته اند این کاخ آسیب دیده است. الان اصلاح کردیم این کاخ مردمی شده است تا مردم ببینند که رضاشاه و پسر ناخلفش چه کرده اند و تاریخ این مردم آنجا به نمایش گذاشته شده است.»در مدتی که کاخ مرمر در اختیار مجمع تشخیص مصلحت نظام بود بارها و بارها کارشناسان میراث فرهنگی برای مرمتهای نقاشی و یا دیوارههای آن به این کاخ رفته اند بنابراین در این مدت سازمان میراث فرهنگی وقت در جریان اتفاقات افتاده در این کاخ بوده است اما سوال اینجاست که چرا واکنشی به آنها نداشته است و همانطور که فتاح گفته چرا سکوت کرده اند این سکوت مشابه همان اتفاقی است که درباره آلبوم خانه کاخ گلستان رخ داده و حالا مدیریت آن بعد از ۶ ماه اعلام کرده که یکی از اموال این آلبوم خانه مفقود شده است!از طرف دیگر فتاح درباره الحاق جکوزی و حمام به این کاخ که زیبایی آن را به مسجد شیخ لطف الله تشبیه میکنند خبر داده است موضوعی که از دید خبرنگاران میراث فرهنگی در بهمن ماه سال گذشته که برای اولین بار از آن بازدید کردند مخفی نگه داشته شد! حالا اما از وجود چنین سازههایی خبر داده اند و اینکه قرار است اصلاحاتی در آن انجام شود. البته همان زمان گفتند که درهای این کاخ را به روی مردم باز میکنند اما تا کنون این اتفاق نیفتاده است فتاح یک بار گفته بود که در پساکرونا این اتفاق میافتد پساکرونایی که معلوم نیست چه وقت است. با این حال دیوارهای ورودی کاخ مرمر از سمت خیابان ولیعصر نقاشی دیواری شده تا نشان دهنده وجود یک موزه هنر در این مکان باشد.این بار فتاح از وجود آسانسور هم در کاخ مرمر خبر داد آسانسوری که اتفاقی خبرنگاران آن را هنگام بازدید از کاخ پیدا کردند همان زمان مسئولان مرمت کاخ گفتند که این آسانسور اگر چه برای یک طبقه ایجاد شده اما طوری قرار داده اند که آسیبی به بنا نمیزند و قابل حذف است. هر چند که نباید ایجاد میشد اما برای سهولت در رفت و آمد ایجاد شده بود آنطور که فتاح گفته است طبقه اول سالن اجتماعات و طبقه دوم نیز امکاناتی مانند سونا و جکوزی کار شده است و حتماً نیازی نبوده که افراد ناتوان به آن رفت و آمد داشته باشند! مشابه آسانسور تعبیه شده در این کاخ را میتوان در موزه آیت الله رفسنجانی نیز مشاهده کرد که برای بنای دو طبقه کار گذاشته شده است البته این موزه تاریخی نیست.
فروش بیش از ۶۷ هزار جلد کتاب در دو روز تابستانه کتاب
معاون کتاب و فرهنگ موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران گفت:طی دو روز اول اجرای طرح تابستانه کتاب، بیش از ۶۷ هزار جلد کتاب به فروش رفت.نظربلند در ابتدای اینبرنامه با اشاره به طرح تابستانه کتاب گفت: اینطرح، در واقع چهاردهمین دوره از طرحهای فروش کتاب است. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یارانهای را به بخش خرید کتاب اختصاص میدهد و از طریق کتاب فروشیها این یارانه به خریداران کتاب تخصیص داده میشود.وی از اجرای این طرح در تمام کتابفروشیهای کشور خبر داد و افزود: در کل کشور ۷۶۵ کتاب فروشی داریم که عضو طرح تابستانه هستند. ۵۹۶ کتاب فروشی در مراکز استان ها و ۱۶۹ کتاب فروشی نیز در سایر شهرستانهای استانها داریم.معاون کتاب و فرهنگ موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران گفت: پس از دو روز از اجرای طرح تابستانه کتاب، تعداد ۶۷ هزار و ۶۲۲ نسخه کتاب فروش رفتند که رقم قابل توجهی است و نزدیک به ۲۶ میلیارد ریال مبلغ کل فروش بوده است.
هنر و ادبیات ایران دریایی گرم و فریبنده است
کتاب «پس از کمونیسم» مجموعهای از داستانهای نویسندگان امروز بلغارستان است که بهتازگی توسط نشر هیرمند و با انتخاب و ترجمه فرید قدمی منتشر شده است. این کتاب دربرگیرنده داستانهایی از الک پوپوف، زدراوکا اوتیموا، ولینا مینکوف و نویسندگان دیگر است. خبرگزاری مهر با یکی از نویسندگان این کتاب، ولینا مینکوف، گفتوگویی اختصاصی داشته است. ولینا مینکوف از چهرههای شاخص ادبیات داستانی بلغارستان است که در پاریس زندگی میکند و تازهترین اثرش به زبان فرانسه در پاریس منتشر شده است: «رهبر بزرگ باید به دیدارمان بیاید» که درباره تجربیات او از زندگی در کره شمالی نوشته شده است. او در دانشگاه یوسیالایِ امریکا ادبیات انگلیسی خوانده است و در دانشگاه آمستردام نیز در رشته مطالعات اروپایی تحصیل کرده است.
کتاب «پس از کمونیسم»، مجموعه داستانهایی از نویسندگان بلغار، بهتازگی در ایران منتشر شده است که با استقبال خوب مخاطبان ایرانی روبهرو شد. شما از جمله نویسندگانی هستید که آثارشان در این کتاب ترجمه شده. درباره این کتاب چه فکر میکنید؟ آیا این کتاب میتواند روح ادبیات معاصر بلغارستان را نشان دهد؟
برای من و مطمئناً برای دیگر نویسندگان بلغاری که آثارشان در این کتاب آمده باعث افتخار است که با ترجمه فرید قدمی به مخاطبان ایرانی معرفی شدهایم. گزیدهای که او انتخاب کرده درخشان است و من خیلی خوشحالم که نام و داستانهایم همراه نویسندگانی خوب به کلمات زیبای فارسی درآمده است. اغلب نویسندگان این کتاب را از نزدیک میشناسم و خیلیهاشان از دوستان نزدیک من هستند. فرید در دوران اقامت ادبیاش در بلغارستان همه ما را کنار هم جمع کرد و تقریباً این کتاب بهشکلی زنده شکل گرفت.
بله کتاب «پس از کمونیسم» یک بازنمایی عالی از ادبیات معاصر بلغارستان است، که چند نسل از نویسندگان زنده را گردهم آورده، که بعضیهایشان مثل من خارج از بلغارستان زندگی میکنند اما همهمان در یک چیز مشترکیم و آن اینکه همهمان بخشی از فضای پساکمونیسمِ بلغارستان هستیم، همانطور که عنوان کتاب به این مسأله اشاره دارد: «پس از کمونیسم»، که این نام از داستانی از بیسترا ولیچکوا گرفته شده، که دوست خوب من و نویسندهای عالی است، ما نماینده نسلی هستیم که در دوران پس از کمونیسم رشد کرد. شما یکی از شخصیتهای رمانی نیز هستید که بهتازگی در ایران منتشر شده، رمانی از «فرید قدمی» بهنام «کمون مردگان یا مرثیهای برای پیراهن خونی سوفیا». این رمان را خواندهاید؟ نظرتان درباره آن و تصویر بلغارستان در این رمان چیست؟
من فقط بخشهایی از این رمان را خواندهام، اما من و فرید ماهها درباره این رمان و جزئیاتش بحث کردهایم. این رمان نمونهای عالی از حاصل تخیل او است. درک او از بلغارستان حیرتآور است. عشق او به این کشور و تاریخاش، همچنان که عشقاش به ما نویسندگان بلغاری، انگار که در این رمان یک شبکه جادویی محض آفریده. بیصبرانه منتظرم که متن کامل رمان را بخوانم. برای نویسندهای همچون فرید قدمی که تمام ذرات وجودش با ادبیات میتپد زمان و فضا محدودیت نیستند. بلکه عرصههاییاند که میتوانیم در آنها آزادانه با هم پرسه بزنیم.
بهعنوان نویسندهای بلغاری که در پاریس زندگی میکند و در کشورهای مختلفی از جمله امریکا نیز تحصیل و زندگی کرده است، درباره تأثیر این خارجی بودن و همچنین زبان، فرهنگ و ادبیات خارجی بر نوشتار یک نویسنده چیست؟
خارجیبودن همیشه مرا مفتون کرده است. چه به کشوری خارجی سفر کنم چه در آن زندگی کنم، این در خارج از زادگاهت بودن همیشه روی نوشتار من تأثیر داشته است؛ و مساله زبان هم هست. دریایی از فرهنگ پشت حجاب یک زبان خارجی نهفته است؛ و باز همین زبان است که اگر به اشتراک گذاشته شود ساختن فرهنگ را ممکن میکند. اگر ما بتوانیم زبانی مشترک پیدا کنیم، به قویترین فرمِ باهمبودن میرسیم. شاید به همین خاطر است که من ایمانی اینچنین به نوشتار و ترجمه ادبی دارم. زبان و فرهنگ با خودشان زبانها و فرهنگهای دیگر را حمل میکنند، در نقطهای همهچیز طوری درهمتنیده میشود که همه جهان میتواند احساس کند خانهاش در فرهنگ است و همه جهان را میتوان در ادبیات پیدا کرد. تجربه زندگیام در کشورهای مختلف خارجی چیزهای زیادی به من داده است، که امیدوارم بتوانم دستکم بخشی از آن را در کارهایم بیاورم و به اشتراک بگذارم.
تجربهتان بهعنوان یک نویسنده در دوران کرونا چگونه بوده است؟
من در پاریس زندانی بودم و تجربه بسیار پیچیدهای را از سر گذراندم. موقعیتی بیمانند، بسیار مشکل، اما همچنان الهامبخش. در فضایی محصور، خیلی نوشتم و از پنجره به بیرون نگاه میکردم. پشتبامها تغییر نکرده بود، هنوز همان دریای فلزی متلاطم و ساکت بود، با دودکشهای سفالی که مثل گروهی از دریانوردان شناور بودند روی دکلها. اما در طول قرنطینه آنها در سکوتی گوشخراش شناور بودند. قبل از آنکه قرنطینه اعلام شود، غوغای خیابانها تا بالا میآمد، صدای ترافیک، وزوز اسکوترها و صدای اتوبوسها، صدای جمعیت درتکاپویی که میآمیخت با خشخش مدامی که از ساختمانها میخزید تو. پنجره بیرونی خانه من پناهگاهی بود، وقتی به این پنجره میرسیدم انگار میتوانستم «جشن بیکران» را ترک کنم وقتی این پنجره را حس میکردم و هنوز این پنجره آنجا بود، چراکه همیشه میتوانستم بهش بپیوندم. از پناهگاهم، میتوانستم شهر را بو بکشم، عطرش را که میپیچید و از تراس کافهها در پیادهرو میآمد بالا تا بامها و ساعت را دقیقتر از ساعت مچی من نشان میداد. بوی قهوه، باگت تازه، و کروسان که از نانوایی ها و بوی استیک، سالاد و پنیر که از رستورانها و بوی سیگار و همه شب عطر فرانسوی می آمد. سروصداها و بوها حالا رفتهاند. فقط سکوت از خیابان میآید، پوشیده در چشماندازهایی که تا دوردستها دیده میشوند. دریای فلزی در حالتی نیمهقرنطینه معلق بود، ساعت مچیام زیر بههمریختگی قفسه کتابها ناپدید شد، درحالیکه انگار زمان خودش خاموش شده بود. عصرها وقتی خورشید غروب میکند برای مدت کوتاهی میبینم که آسمان سبز میشود. نگاهم را از بامها پایین میآورم. از دور پنجرهها انگار چهلتکهدوزیِ متحرک زنده و رنگارنگی از دستگاههای تلویزیون است که هر کدامشان کانال متفاوتی را پخش میکند. پاریسیها همه اوقات را در خانه میماندند، در کار آشپزی و نواختن موسیقی و حرفزدن با تلفن. حضور آنها سکوت را گرم میکرد و من آرام میگرفتم. نفس عمیقی میکشیدم و جمله ویکتور هوگو را به یاد میآوردم: «تنفس هوای پاریس روح را آرام میکند.» و واقعاً همینطور بود. ما دوباره به خیابان برگشتیم و سکوت را فراری دادیم. پاریس از سنگ ساخته شده، هر اتفاقی که بیفتد همیشه همانجا خواهد بود، مثل همیشه زیبا در انتظار ما. ما همه خوشحالیم که دوباره پیدایش کردهایم.
دلنوشتهای در خلوتگاه ارکیندیک
یادداشتهای پرویز قاسمی از آغاز دوره فعالیتاش به عنوان رایزن فرهنگی ایران در قرقیزستان، به چهارمین شماره رسید. این یادداشتها که توسط خبرگزاری مهر منتشر میشود، از سختیهای کار فرهنگی به جهت معرفی ایران اسلامی در سایر نقاط جهان حکایت دارند. قاسمی در دوران ماموریت خود توانسته با بسیاری از نهادهای فرهنگی و همچنین بزرگان فرهنگ، ادبیات و هنر قرقیزستان ارتباط بگیرد و برنامههای مشترکی را طراحی کند. با قسمت چهارم این یادداشتها در ادامه همراه شوید:
یکشنبه شب است ۸ اردیبهشت ۹۸، ۲۸ آوریل ۲۰۱۹. تک و تنها در آپارتمانی در منطقه ارکیندیک بیشکک (معروفترین و خوش آب و هواترین پارک و منطقه در بیشکک) جایی نزدیک سفارت کشورمان. دور و برش خلوت است و ظاهراً این منطقه از مناطق خوب و اعیانی شهر است. خیلی از دوستان دیپلمات ایرانیمان هم این اطراف منزل گزیدهاند.
گفتم دقایقی از میز و کامپیوتر و گوشی فاصله بگیرم تا بلکه خلوتی کنم با داشتههای دلم و دلنوشتهای بر روی صفحات کاغذ جاری کنم. بنویسم از مشاهدات و از خاطرات ۴۰ روز اخیرم در بیشکک، از همکارانم در رایزنی، از دوستان همکارم در سفارت، از ایرانیان مقیم، از مدرسه ایرانیان و از قرقیزها. از رستم خوشمراد و از تالاس خوش مشرب قرقیزها بگویم؛ از صبیره پرجنب و جوش و از جیلیدیز دیپلماتی که توانسته همه را در کتابخانهاش جمع کند؛ از زلیخای ایرانیمان و از آسیه قزاق تبار در این دیار.
هر چند مدت خیلی کمی است که در اینجا هستم ولی انگار سالهاست که اینجاییام. روزهای اول همه چیز برام تازگی داشت یعنی عجیب و غریب بود. بخصوص دو هفته اول که نمیتوانستم با برخی مسایل اینجا کنار بیایم. سرمای بیش از حد ساختمان نمایندگی هم مزید برعلت شده بود تا روزهای اول برایم بسیار سخت بگذرد. همان روزهای اول در عین حال مصادف شده بود با انبوهی از کارها و دید و بازدیدها و گزارش نوشتنها و دراین جا دو نفر بیش از بقیه در کنارم بودند ولی جان راننده رایزنی و آسیهای که در موردش خیلی میتوان نوشت. این دومی را خیلی قبولش دارم، یعنی کارش را و دلسوزیاش را. وصفش را مدتها قبل از آمدنم به بیشکک از دوستهای سازمانیام شنیده بودم. ولی نمیدانم چرا این اواخر بیشتر وقتها مغموم به نظر میرسد شاید هم من اینگونه برداشت میکنم. دختریست محجوب، کاری و قابل اعتماد. در دیدارها و ملاقاتها به جا و به موقع نکات لازم را یادآوری میکند، در گزارشهایی که مینویسد کمتر دست میبرم. البته کمی تا قسمتی رک است در نوشتهها و در گفتارش؛ ولی کینهای به دل ندارد. او را نه به عنوان صرفاً یک مترجم بلکه کارشناس مترجم میدانم.
هنوز حضورمان به ده روز نرسیده بود که وارد یک کار جدی فرهنگی شدیم. عنوانش راه ابریشم نام داشت. بله نمایشگاه بین المللی تعاملی راه ابریشم. برگزارکننده اصلی این برنامه هم کسی نبود جز رزا اتونبایوا، هموکه پیشتر از زمان انقلابهای رنگی با نامش آشنا بودم. نمایشگاه تقریباً ۲۵ روز طول کشید و بخش عمدهای از فکر و انرژیمان در همان ماه اول حضور در قرقیزستان صرف این نمایشگاه شد ولی خوشبختانه در همین یک ماه عملکردی را رقم زدیم که شاید برای خیلیهای دیگر حصول این نتیجه به این راحتی و به این زودی میسر و میسور نباشد. آنچه رزا آتونبایوا رییس جمهورسابق قرقیزستان در افتتاحیه رسمی برنامه روز ایران و در حضور جمعیت حاضر در مراسم بر زبان آورد برایم خیلی ارزش داشت و خستگی را از تن من غریب تازه وارد شده به این منطقه درآورد و خوشحال هستم که در روزهای اول حضور در محل ماموریت کارم و عملکردم در حدی بوده که به چشم بیاید و مقام قرقیزی که از شخصیتهای شناخته شده اجتماعی- سیاسی این دیار است حتی به معاون سفیر کشورمان اعلام کند که من امروز بخاطر این شخص و در خصوص ایشان در سخنرانیام مطالبی را خواهم گفت.
اگر اتفاق مثبتی بوده و دستاوردی، بخش اعظم آن مرهون تلاش و همراهی همکاران خوبم است. در طول این مدت دید و بازدیدهای بسبارخوب و ثمربخشی صورت گرفت. از جمله مهمترین و پرخاطرهترین آنها میتوانم بازدید از دو مدرسه زبان فارسی و بخصوص مدرسه شماره ۳۱ و اجراهای بسیارعالی دانش اموزان زبان فارسیاش، دیدار با آداش تکتوسون اوا و پیشنهاد انتشار نشریه گفتوگوهای فرهنگیاش، دیدار با جیلدیز باقاش اوا رئیس کتابخانه ملی و درخواست برای فعالتر شدن مرکز ایرانشناسی فردوسیاش و دیدار و گفتوگو و تبادل نظر با مشرب رئیس دانشکده شرق شناسی دانشگاه دولتی بیشکک و انتقاد از اجرایی نشدن تفاهم نامههای امضاشدهاش را ذکر کنم. البته درکنار اینها نمیتوانم از اولین بازدیدهایم در بیشکک یادی نکنم. دیدار با صبیره سیتیک؛ هموکه همه جا میتوان پیدایش کرد، حضور و سخنرانی و مصاحبه در برنامه نوروزی کالج سیتیک و ایضا مشارکت در برنامه عمومی نوروزی ۲۱ مارس و دانشگاه بین المللی بیشکک. این مواردی که ذکر کردم هر کدام یادآور خاطرات و لحظات خوب و جدید در بیشکک است. درطول این مدت گزارشهای زیادی تهیه و به مرکز ارسال شد گزارشهایی که بعضاً روایی، بعضاً انتقادی و بعضاً نیز خبری بودند. خبرنامهای را شکل دادیم که تاکنون سه شماره آن درآمده و بار اصلی آن بر دوش آسیه است. فضای مجازی را خودم مدیریت میکنم در سه حوزه پرتال فارسی، پرتال روسی و گروه جدیداً ایجاد شده در فیسبوک با عنوان همکاریهای فرهنگی ایران و آسیای مرکزی در کنار صفحه شخصی خودم که از سالها پیش دارم.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4334/20052/79856
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4334/20052/79857
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4334/20052/79858
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4334/20052/79859
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4334/20052/79860
|
عناوین این صفحه
- فرهنگسراها میزبان مراسم عزاداری محرم میشوند
- تمامشدن جنگ درون و بیرون
- اخبار
- هنر و ادبیات ایران دریایی گرم و فریبنده است
- دلنوشتهای در خلوتگاه ارکیندیک