|
ایام گالری دبی ۲۰۲۱ را با افشین پیرهاشمی آغاز می کند
گالری ایام دبی اعلام کرد سال نوی میلادی را با نمایش مجموعه آثار افشین پیرهاشمی آغاز خواهد کرد.
به گزارش امتیاز؛ ایام که یکی از معتبرترین و جریان سازترین گالری های خاورمیانه محسوب می شود به تازگی در صفحه اینستاگرام خود اعلام کرد سال ۲۰۲۱ را با نمایش اختصاصی آثار یک هنرمند ایرانی، افشین پیرهاشمی شروع می کند.
افشین پیرهاشمی، نقاش صاحب نام و در عین حال جوان ایرانی ست که سال ۲۰۰۳ با برنده شدن در ششمین بینال نقاشی تهران و سپس برگزیده شدن در دوسالانه بین المللی پکن نامش بر سر زبان ها افتاد؛ نام او در سالیان گذشته بارها به عنوان یکی از ۵۰۰ هنرمند پرفروش دنیا توسط آرت پرایس مورد ستایش قرار گرفت؛ پیرهاشمی که به جهت ارائه نگاه خاص و انتقادی به موضوعات اجتماعی در آثارش و شکلدهی مفاهیمی معاصر در هنر مورد توجه است و توسط نشریه هافینگتونپست آمریکا در زمره شش هنرمندی انتخاب شد که در خاورمیانه الهام بخش هستند، به تازگی در فهرست مشترک «آرتپرایس» و «فیاک»، در زمره هزار هنرمند برتر قرن ۲۱ گزیده شد؛ به این فهرست هیجان انگیز فقط هشت هنرمند ایرانی راه یافتند که بنا به رتبه بندی این دو مرجع معتبر بین المللی، افشین پیرهاشمی در جایگاه ۶۰۵ قرار گرفت.
این فهرست در توضیح انتخاب پیرهاشمی نوشته است ۴۲ اثر از این هنرمند بین المللی ایران در حراجها فروخته شده و مجموع قیمت آثارش ۱/۳ میلیون دلار بوده است. بالاترین قیمت چکشخورده برای تابلوهای افشین ۵۵۴ هزار دلار است.
اهمیت این رتبه زمانی بیشتر نمود می یابد که بدانیم «آرتپرایس»، نقشی راهبردی در ارایه بانک اطلاعات هنرمندان دنیا دارد و از سال ۱۷۰۰ میلادی با رصد بیش از صد میلیون کار هنری تحلیل هایی به مارکت جهانی هنر ارائه می کند که نقشه راه خوانده می شود؛ لیست ماندگار ۱۰۰۰ هنرمند برتر قرن بیست و یکم از میان بیش از ٥٠٠ هزار هنرمند فعال در بازار هنر سراسر جهان منتخب شده است.
نمایشگاه تازه افشین پیرهاشمی با نمایش مجموعه ای که در سال ۲۰۱۹ نقاشی شده اند در گالری ایام دبی برپا می شود؛ ایام گالری که این روزها به مرکز ثقلی برای نمایش هنر پیشرو خاورمیانه بدل شده، در سال ۲۰۰۶ در دمشق افتتاح شد و اکنون شعبههایی را در بیروت، دبی، لندن و جده تاسیس کرده است. خالد و حشام سماوی، موسسان این گالری، در ابتدا به دنبال پیشبرد هنر معاصر در سوریه بودند، اما افزودن شعب جدید سبب گسترش فعالیت هنری آنها در سراسر خاورمیانه، اروپا و آمریکا شد. گالری ایام علیرغم وجود جنگ همچنان شعبه خود در دمشق را باز نگه داشته و سکویی بلند برای معرفی چهره های مهم و تثبیت شده هنر خاورمیانه در سراسر دنیا است. گالری ایام دبی در DIFC در مرکز تجارت جهانی، یکی از ارکان قدرت در بازار هنر خاورمیانه است و با تاسیس حراج خانه و برپایی نمایشگاههای موفق در لندن و نیویورک ، ویترین باشکوه از پیشرفت هنر معاصر خاورمیانه است که توسط مهم ترین موزه ها ، دیلرها و مجموعه داران هنری رصد و بررسی می شود.
آثار افشین پیرهاشمی بارها در لندن ، میلان، مرکز مریدین واشنگتن، گالری الون هالند لندن، موزهٔ هنرهای معاصر تهران ... به نمایش درآمده است؛ گالری ایام هم در سال ۲۰۱۳ نمایشگاهی از آثار پیرهاشمی در شعبه دبی و آوریل ۲۰۱۴ نمایشگاه متفاوتی از او در شعبه لندن خود بر پا کرده است.
کاوری: «شرم» قرار نیست حال مخاطب را عوض کند
احمد کاوری خودش را با «نفوذی» بهعنوان یک کارگردان جدی در سینما معرفی کرد و در تلویزیون هم با ساختن «وارش» فعالیت جدیاش را آغاز کرد و حالا با «شرم» و در ماههای آینده با «بچه مهندس4» خودش را در تلویزیون اثبات خواهد کرد.
چیزی که از ابتدا در سریال شرم دیدیم و برای بینندگان هم جالب بود، سوژه جسورانه آن در شرایط فعلی است. قربان صدقههای مخاطب و تعارفهای معمول همانند برخی سریالهای دیگر اینجا وجود ندارد و عریان درباره یکسری حقیقتها و واقعیتهای جامعه صحبت میشود. وقتی فیلمنامه را خواندید این واقعیتها را در آن دیده بودید؟
این واقعیتها در قصه مستتر بود و وجود داشت یعنی ما در شالوده فیلمنامه، تغییر اساسی از نظر محتوایی و درونمایهای ایجاد نکردیم. بیشتر به شکل آن پرداختیم.
وقتی فیلمنامه را خواندید کدام بخش برایتان جذاب بود که برای ساختنش ترغیب شدید؟
تضادی که یک مادر درگیر آن است و عمل قهرمانانهای که این مادر انجام میدهد، گرچه از منظر اجتماع کار ناپسندی ممکن است باشد ولی در این شرایط قرار گرفتن این افراد، به نظر من امری بود که جذابیت اولیه را برای کارگردان و کسی که قرار بود این را برای تماشاچی روایت کند، ایجاد میکرد. این که تمام آدمها در جایگاههای خود در موقعیتهای خاصی قرار میگیرند که البته خیلی از ماها در این موقعیتها قرار گرفتیم ولی هنوز در دنیای فیلم و سریال بدان پرداخته نشده و اگر پرداخته شده با این عمق شرایط آدمها تثبیت و بررسی نشده بود.
نکته دیگر این است که سریال را 2 تکه کردید. یعنی 8-7 قسمت اول قرار بود مردم مسائلی را به صورت مقدماتی بدانند و بعد قصه اصلی شروع شود. این ریسک بالایی بود. روی چه چیزی حساب کردید که گفتید مردم ادامه میدهند؟ این ریسکپذیری بر پایه چه چیزی بود؟
من فکر میکنم با شناختی که از مخاطب دارم، مطمئن بودم این اتفاق رخ نمیدهد. میدانستم مخاطب با شرایط آدمها از قسمت سوم به بعد که میدانستیم شخصیت مادر میخواهد چه کاری را انجام دهد و مانع از رسیدن بیمار به بیمارستان شود، همراه میشود. هم در شکل کار و هم در انتخاب هنرپیشهها سعی کردیم این اهمیت را بیشتر منتقل کنیم. یعنی هنرپیشههایی را برای فاز اول انتخاب کردیم که علاوهبر خاطرهانگیز بودنشان در ذهن مخاطب، حضور آنها در اتمسفری که ایجاد میکردند کمک میکرد مخاطب بیشتر پای گیرنده تلویزیون بنشیند و ببیند سرنوشت این شخصیت چه میشود. چون دورنمایی که ذهن مخاطب از این آدمها دارد حس کنجکاوی در آن ایجاد کرده که بعد از سالها شخصیت صابر با بازی آقای پورعرب میخواهد چه عملی را انجام دهد یا آقای سیروس گرجستانی که در فضای متفاوتی حضور یافته میخواهد چه کاری را از پیش ببرد. دکوری که ساخته بودیم هم موثر بود چون فضای مسافرخانه را از پایه دکور زدیم تا دست ما باز باشد و بتوانیم لحظات آدمها را به شکل مطلوبی تصویر کنیم و دوربین راحتتر بتواند این افراد را دنبال کند.
یک اتفاقی در این سریال افتاد که در اختیار شما نبود و آن هم جابهجایی مرحوم گرجستانی و آقای طهمورث بود. قبلا سر سریال «یک مشت پر عقاب» و با درگذشت مرحوم احمد آقالو این اتفاق افتاده بود. این تغییر خودش را بیشتر در فلشبکها نشان میدهد. میدانم چارهای وجود نداشت اما فکر نمیکنید برای مخاطب فاصله یا دافعه ایجاد میکند؟
قصد اول ما این بود مرحوم گرجستانی را در فیلم بیاوریم. با مخاطب هم خیلی صادقانه صحبت کردیم و گفتیم قرار است ذهن شما بهگونهای عمل کند که این دو نفر را بپذیرید. هیچ گونه بازخورد منفی نسبت به این امر نداشتم هرچند محدود بود و نمیتوان گفت مطلقا بازخورد منفی نبود، اما همه با این امر ارتباط برقرار میکردند و متوجه شدند این دو فرد یکی هستند و ممکن است توضیح این برای کسانی که دیرتر با سریال همراه شدند توسط آدمهای دیگر داده شود که هر دو یک شخصیت را بازی میکنند. فلشبکها در فیلمنامه اصلی بسیار بیشتر بود یعنی ابتدا از زمان حال شروع میکردیم و بعد فلشبکها میرفت و برمیگشت. برای اینکه مخاطب را بیشتر با فضا همراه کنیم بخشی که میشد از فلشبکها را سرجمع کنیم و ابتدای قصه بیاوریم در ابتدا آوردیم و الان برای گرهگشایی روابط، ناگزیر باید ارجاعاتی به گذشته داشته باشیم. به همین خاطر این امر قطعا خلل در ذهن مخاطب ایجاد میکند ولی چون مخاطب با این شخصیت مرحوم گرجستانی و آقای طهمورث همراه شده، این را میپذیرد و بازخوردی که لطمه اساسی به ماجرا زده را دریافت نکردم.
در کنار تعریفهایی که از سریال شرم دیده میشود یک نقدی هم مطرح میشود و آن هم این است که با وجود اینکه سریال خوب و قوی است ولی با توجه به تلخی و عریانی واقعیتی که دارد شاید الان و در دوران کرونایی زمان مناسبی برای پخش آن نبود. پاسخ شما برای این نقد چیست؟
من معتقد هستم تلویزیون بهعنوان یک رسانه این وظیفه را دارد فضای اجتماعی را بهگونهای فراهم کند تا آدمها بتوانند از زندگی خود بیشتر لذت ببرند و ناراحتیهایی که در ذهن آنها وجود دارد با همراه شدن با سریالها و شخصیتها یا با برنامههای تلویزیون کاهش یابد. به شخصه هیچوقت اگر یک فضای غمناکی که در زندگی من حاکم است یا مشکل حادی برای من ایجاد شده، خنداندن یا جوک گفتن برای من نهتنها روحیه من را درست نمیکند بلکه خرابتر هم میکند. شاید یکی از دلایل همراهی مخاطب با اتمسفر این قصه، در این است که بر جامعهمان این جو حاکم است. چرا زمان جنگ فیلمهای جنگی بیشتر مردم را جذب میکرد و مردم بیشتر از این فیلمها لذت میبردند؟ مگر آن زمان شهادت، کشته شدن مردم بیگناه نبود؟ ولی با این حال مردم با این تصاویر همراهی میکردند. من احساس میکنم از نظر روانی درست است که تلطیف کردن روحیه آدمها میتواند خوب باشد ولی همراهیهای آدمها در فضای غمناک با غم بیشتر است و در فضای شادی با شادی همراهی بیشتری دارند. در این فضا مدیر شبکه بر چه مبنا یا بر چه سیاستی این کار را کرده را جوابگو نیستم و خود ایشان باید نظرات را بیان کنند ولی احساس میکنم بازخوردی که از پخش سریال دارم نشان میدهد زمان مناسبی پخش شده است. این ناراحتی برای مردم وجود دارد. این فضایی است که الان من نیز بدان نیاز دارم و دوست دارم غمگین باشم. این سریال به غمگین بودن من کمک میکند و من نیز از آن استقبال میکنم. الان حوصله شنیدن جوک در این شرایط و خندیدن ندارم و احساس میکنم این سریال کار خود را انجام میدهد.
یعنی قرار نیست سریال فضا را عوض کند بلکه قرار است صرفا با مخاطب همراهی کند؟
روز اولی که کار ساخته شد فضای ذهنی مخاطب جامعه مانند الان نبود ولی قصهای بود که کار کردیم، اگر غمناک بوده توانستیم این غم را بهگونهای تقویت کنیم. اگر احساساتی برمیانگیزد این احساس را تقویت کنیم و بقیه عوامل هم همراه من بودند و اگر قرار بود فضای مفرحی داشته باشد من موظف هستم این فضا را به شکل سالم برای مخاطب تصویر کنم تا بتواند لذت ببرد. قصه فضای غمباری دارد و اینکه میخواهیم در چه زمانی آن را پخش کنیم سیاستهایی است که وجود دارد و من از آن بیاطلاع هستم.
اگر سریال شرم را بخواهیم در یک جمله توصیف کنیم داستان عذاب وجدان آدمهاست یا داستان موقعیتهای اجباری است که ممکن است هر یک در آن موقعیت قرار بگیریم همان کارها را انجام دهیم؟ درضمن یک ویژگی مثبت این سریال این است که روایت میکند و هیچ جانبداری یا قضاوتی نمیکند.
سایه شوم گناه در زندگی آدمها میتواند محتوای اساسی ماجرا را روشن کند. آدمها کارهایی کردند که نهتنها خودشان که تمام اطرافیان آنها هم در عذاب قرار گرفتند. این محتوای اصلی این ماجراست.
و اینکه گناه ممکن است اطرافیان فرد را نیز گرفتار کند.
بله، دقیقا همین است. یک مادر با تمام توجیههایی که برای خود بهعنوان یک مادر میتواند داشته باشد تا کاری را انجام دهد، سایه شوم این امر اما گریبان آن را گرفته و تا آخر آن را رها نمیکند. نهتنها او بلکه بچهها، همسر، کارمند و خانواده کارمند و خانواده کسی که بدان ظلم شده را درگیر کرده است. آدمهای اطرافی که وجود دارند و حتی ساختمانی که ساخته میشود به تدریج این تاثیر را میگیرند.
و این ساختمان را میتوانیم نماد بگیریم؟ اینکه درست ساخته نشده و هر لحظه بیم ریزش آن وجود دارد.
بله. درست است. همه چیز درحال فروپاشی است و این با شرایط شخصیتهای سریال قابل انطباق است. تنها چیزی که احساس میکنم میتواند این اتفاق را بهگونهای درست کند، بخشش است. یعنی چیزی که جزء صفات خداوند است. بارها در قصه مطرح میشود که ببخش! اگر آدمها به یک جایگاهی برسند که نقطه بخشش را درک کنند، فکر میکنم خداوند به آدمها لطف میکند و همه چیز از هم نمیپاشد. امیدوارم یک نگاه اینچنینی به ذهن مخاطب منتقل شده باشد ولی قصه است و در دنیای قصه ما هم به خاطر ناتوانی خود و الکن بودن ابزاری که داریم نمیتوانیم آنطور که باید پیغامها را برسانیم گرچه ایجاد فضا میکنیم و ما نصیحتگر نیستیم. پیام را به شکل مستقیم در هیچ جای قصه نداشتیم که بخواهیم نصیحت و ارشاد کنیم. لابهلای این ماجراها و اتفاقات قطعا مخاطب دریافتهایی میکند که ارزنده است.
روایت «ناگهانی» از بحران مدیریت
علی نیکبخت کارگردان مستند «ناگهانگی» که در چهاردهمین جشنواره «سینماحقیقت» حضور دارد درباره این اثر گفت: مفهوم کلی مستند «ناگهانگی» توریست بحران است. ما در سال ۹۸ بحرانهای زیادی در ایران داشتیم که بخش زیادی از آن طبیعی بود. وقتی در چهار استان لرستان، خوزستان، گلستان و سیستان و بلوچستان سیل آمد مردم زیادی برای کمک از شهرهای خود به سمت این موقعیتهای بحرانزده حرکت کردند من در لرستان این مسأله را متوجه شدم که بخش زیادی از خیرینی که در منطقه حضور پیدا کردهاند بر اساس داشتههای خود به منطقه رجوع کردهاند نه بر اساس نیازهای منطقه. لذا وقتی این عدم تعادل شکل میگیرد، در دل بحران، بذرهایی از بحرانهای بعدی که به شدت هم لایهای است کاشته میشود.
این مستندساز ادامه داد: البته بخش زیادی از این بحرانها به حوزههای فرهنگ، ارادههای اجتماعی و… برمیگردد. بنابراین این موضوع را برای خودم مسجل کردم و بالاخره در سیستان و بلوچستان توانستم این روایت را ثبت کنم.
وی افزود: برای اینکه بتوانم این قصه و روایت را تثبیت کنم باید انواع و اقسام گروهها را پیدا و با آنها زیست میکردم بعد که با آنها همدم میشدم تمام نیتهای خیر آنها و فعالیتهایشان را ثبت میکردم از همین رو گروههای بازار، بچههای آفرودسوار، گروههای مردمی و… از جمله افرادی بودند که من با آنها مصاحبه کردم ولی قبل از مصاحبه، سعی میکردم با آنها زیست کنم.
نیکبخت با بیان اینکه ساخت این مستند دو هفته کاری طول کشید، اظهار کرد: این مستند ۳۱ دقیقهای در دل کرونا تولید شد البته این بلوغی که حالا نسبت به کرونا وجود دارد آن موقع اصلاً نبود. سیل اواخر بهمن رخ داد در حالی که ۲ اسفند شیوع کرونا به طور رسمی اعلام شد.
این کارگردان با اشاره به نمایش اینترنتی مستندها در این دوره از جشنواره توضیح داد: من جزو آن کسانی هستم که اتفاقات نوین را دوست دارم و قدرت ریسک آن را میپذیرم ولی در حال حاضر منِ فیلمساز نمیدانم فیلمم چقدر دیده میشود ما به شدت به تواناییهای فضای مجازی باور داریم ولی متوجه نمیشویم این محصول ما را چه کسانی تماشا میکنند ضمن اینکه اطلاعرسانی چندانی درباره این امر وجود ندارد و اصطلاحاً «جبههسازی رسانهای» نشده است. هرچند این روزها برنامههایی از صدا و سیما برای معرفی فیلمها پخش میشود اما اگر این اتفاق هفته قبل رخ میداد حتماً این فضای آنلاین ریتم بهتری پیدا میکرد ولی الان من فیلمساز نسبتاً به آن جهل دارم در حالی که میشد این جهل را برطرف کرد.
وی با اشاره به اینکه «ناگهانگی» در گروه مستند روایت فتح ساخته شده است، مطرح کرد: تجربه زیستم در بحرانهای سال ۹۸ و حضور در مناطق سیلزده به من ثابت کرد ریشه بحرانها به لحاظ کالبدی در حوزه راه و شهرسازی است یعنی آن دوستانی که اهل طراحی راه شهری و کالبد شهرسازی هستند آن گونه که تخصص دارند، متعهدانه رفتار نکردهاند به همین دلیل در پلدختر دچار مشکل میشویم، در سیستان و بلوچستان هزار و صد میلیارد تومان به زیرساختها، پلها و جادهها آسیب وارد میشود، اولین جاهایی که در حوزههای سیلزده آسیب میبیند مراکزی است که بر اساس طرحهای پایلوتی در کشور شکل گرفتهاند در صورتی که حکمت سرزمینی آنها رعایت نمیشود یعنی در سیستان و بلوچستان نمیبینید در خانههایی که به صورت بومی ساخته شده است، آب برود ولی مدرسهها، درمانگاهها و ساختمانهای نیروی انتظامی را آب فرا میگیرد.
طهموری: تغییرات زیادی نسبت به فیلمنامه نداشتیم
«نفس گرم»، «پدر»، «وارش» و حالا «شرم»؛ سریالهایی که الهام طهموری در آنها حضور داشته است. نقش لعیا در شرم اما با نقشهای قبلیاش متفاوت و حتی سختتر هم شده است. حضورش در کنار بازیگران مطرحی مانند پورعرب، گودرزی و سیروس گرجستانی همانقدر که استرسزا بوده، برایش فایده هم داشته است.
نقش لعیا ازجمله نقشهایی است که هر بازیگری میخواهد به او پیشنهاد شود، هم قبل و بعد دارد و هم اوج و فرود. از نقش لعیا و آنچه آقای کاوری از این نقش میخواست، بگویید.
یک نکته جالبی که وقتی فیلمنامه را میخواندم، وجود داشت، این بود که میتوانستم با یک کاراکتر درواقع دو کاراکتر را تجربه کنم. لعیای 21 ساله و لعیای 29 ساله را تجربه میکردم. چه از لحاظ موقعیتی این آدم کاملا در دو شرایط متفاوت است و چه از لحاظ کاراکتری بهخاطر آن بیماری و فضا طور دیگری زندگی میکند که شاید خیلی چیزها را تجربه نکند و وقتی خوب میشود دنیای متفاوتی برایش شکل گرفته است. آدمی که تقریبا از مرگ برگشته و شاید شوق و ولع به زندگی دارد. این برای من جذاب بود. علاقه من به بازیگری برای این بود که فضاهای متفاوتی را میتوانم تجربه کنم و جالب بود که در یک سریال و یک کاراکتر میتوانستم دو فضا را تجربه کنم چون فضای کاراکتر زیاد تغییر میکند. استرس این را هم داشتم که تفاوت این دو فضا دربیاید. هم از لحاظ سنی و هم از لحاظ تغییری که در پختگی و روزگاری که ایجاد میشود، درست دربیاید.
یک شانس خوب هم این بود که بازیگران محبوب مردم هم کنار شما بودند. اینکه آقای پورعرب بعد از سالها بازگشتند، نکته مهمی است.
دقیقا همینطور است. هیچوقت در زندگی خود باور نمیکردم سوپراستاری را که این همه بهخاطر او سینما میرفتم و او را دوست داشتم، ببینم چه برسد که با او همبازی شوم. به نظرم یکی از بزرگترین شانسهایی که در کل زندگی خود آوردم، همبازی شدن با آقای پورعرب، خانم گودرزی، آقای گرجستانی بود که هم بسیار جذاب بود و هم واقعا دید من نسبت به بازیگری از وقتی با آقای پورعرب بازی کردم، عوض شد. احساس میکنم همه آن چیزهایی که فکر میکردم بلد هستم، اشتباه بود و کلاس آموزشی برای من بود. شناختی که من دارم این است که این سه نفر جزء افرادی هستند که به بازیگران جوان کمک میکنند. یکسری بازیگران معروف هستند که کمکی به چهرههای جوان نمیکنند. بله، هم آقای پورعرب و هم خانم گودرزی در این زمینه فوقالعاده هستند. خانم گودرزی برای من یک مادر شده است. در همه شرایط زندگی به من مشورت میدهد و کمک میکند. چقدر کاراکترها خوب درآمده و واقعا بهخاطر حضور این افراد کار دیده میشود و سروشکل خوبی گرفته است.
درباره نقش لعیا نکته مهم وجود ارتباطاتش با آدمهای مختلف است. با هرکدام یک جنس و یک نوع رابطه دارد. حتی قصه او با بهزاد و حسام و رابطه با پوران و یا حتی رابطه با عزیزآقا اینچنین است. اینها را چطور تفکیک کردید؟
وقتی فیلمنامه را میخواندم یکی از مواردی که توجه من را جلب کرد، روابط آدمها با همدیگر بود. به غیر از لعیا همه کاراکترها روابط خیلی جذابی با هم دارند و خیلی واقعی است. این را دیدهاید و لمس کردید. در اطراف شما چنین چیزهایی بوده و شاید برای هر دختری یک بهزادی بوده، یک حسامی بوده است. دقیقا کاراکترها وجود دارند. روابط اینها با مادر خیلی شبیه روابطی است که یک دختر امروزی با مادر خود دارد. ما نمیبینیم دختران امروزی «چشم»گوی مادر و پدر باشند، آدمهایی هستند که میگویند برای خود کاراکتر دارم. روابط این برای من ملموس بود و بهدلیل خوب نوشتن داستان بود. آقای کاوری خیلی خوب این روابط را درآورد. انگار برای همه من مابهازا داشتم.
فیلمنامهای که دست شما رسید با آنچه ساخته شد، متفاوت بود؟
در کلیت تفاوتی نبود.
پس مبنای اعتراض آقای فرهادی چه بود؟
اطلاعی ندارم. من ایشان را ندیدم ولی برای ایشان احترام زیادی قائل هستم. فیلمنامه خوبی بود و این را دوست داشتم. در کلیات واقعا تغییراتی نداشتیم ولی در جزئیات بهخاطر لوکیشن چون شبیه لوکیشنی نبود که در فیلمنامه نوشته شد، تغییراتی داشتیم. تغییرات در اصل داستان نبود. شاید آقای فرهادی چیز دیگری در ساخت مدنظر داشتند.
مثلا دیالوگ عوض شده است؟
خیلی جزئی بود و فکر نمیکنم در حدی بود که بخواهد این واکنش را بههمراه داشته باشد.
ما مادرها را در سریالها مهربان و فداکار دیدهایم ولی در این سریال جنس و نوع دیگری از فداکاری را میبینیم که با گناه و عذاب وجدان همراه است یعنی یک مادر همچنان فداکار است اما جنس متفاوتی است. گناهی میکند که جمعی را گرفتار میکند یا انتخابی را میکند که شاید سالها بعد درگیر آن است. آن خانه نیز نماد این رابطهای است که بد شکل گرفته است. برخی ادعا دارند که این نگاه توهین به جایگاه مادر و زن است.
من فکر نمیکنم توهین باشد. هر کسی باید از دید خود ببیند. اتفاقی که برای من افتاد، این بود که سعی کردم با آدمهایی که سریال را دیدهاند و مادر هستند، صحبت کنم. ابتدا از همه سوال میپرسیدم که به نظر شما پوران کار درستی کرده است؟ برخی میگفتند بله، برخی میگفتند خیر. از آنها میپرسیدم که بچه شما باشد و بدانید اینطور است، چه کار میکنید؟ پوران نمیخواست با نیت قتل این کار را بکند. اگر شما بودید چه کار میکردید؟ همه در اینباره تامل میکردند. یعنی اینطور بود که واقعا انتخاب سختی برای پوران بود. او در لحظه عجیبی قرار گرفت که از یکسو مرگ بچه است و برای یک مادر قابلقبول نیست و از سوی دیگر تصمیمی که باید میگرفت که درست و غلط آن، همه را به فکر فرو میبرد. واقعا پوران باید چه کار میکرد؟ این تصمیمی نیست که بتوان بهراحتی از آن گذشت و بگوییم نباید این کار را میکرد. شاید تصمیم اشتباهی است ولی اگر هر مادری در آن موقعیت قرار بگیرد با خود بگوید من نیمساعت در را روی او میبندم و حل میشود. نمیتوان راحت تصمیم گرفت.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4427/20808/84100
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4427/20808/84101
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4427/20808/84102
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4427/20808/84103
|
عناوین این صفحه
- ایام گالری دبی ۲۰۲۱ را با افشین پیرهاشمی آغاز می کند
- کاوری: «شرم» قرار نیست حال مخاطب را عوض کند
- روایت «ناگهانی» از بحران مدیریت
- طهموری: تغییرات زیادی نسبت به فیلمنامه نداشتیم