|
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی:
رسانهها نقش ملی خود را در جنگ اقتصادی بیشتر ایفا کنند
به نقل از مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سید عباس صالحی امروز در مراسم رونمایی از سایت جدید خبرگزاری ایرنا با اشاره به سابقه این خبرگزاری از دهههای گذشته تا به امروز اظهار داشت: این خبرگزاری اتفاقات زیادی را در طول قدمت خود رقم زده است و این رونمایی نیز گام رو به جلویی محسوب میشود.
وی ادامه داد: ما باید در فضای رسانهای به طور عام و در ایرنا به طور خاص به دنبال جریانسازی جدیدی باشیم، انتظار نخست ما اطلاعرسانی حرفهای از سوی خبرگزاریها است، این اولین وظیفه ذاتی یک خبرگزاری است که مؤلفه و متغیرهای خود را دارد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکید کرد: یکی از مؤلفههای مهم مولد بودن است، اینکه خبرگزاری چقدر به تولید محتوا میپردازد امری مهم است و درواقع رسانه باید میزان کارایی و تأثیرگذاری خود را در مولد بودنش نشان بدهد.
صالحی یادآور شد: یکی از ملاکهای مهم در اطلاعرسانی این است که به مولد بودن چقدر اهمیت میدهیم، در عین حال باید به حقوق رسانه هم توجه کرد و دید که منبع، مخاطب و اهداف رسانه برچه اساسی است، در اصل باید دید چقدر حقوق رسانه در این ابعاد تعریف شده و آن رسانه چقدر به این موضوع التزام دارد.
وی افزود: فناوریهای امروز رسانه نیز باید به روز باشد زیرا رسانه که عقب ماندگی رسانهای داشته باشد نمیتواند به صورت حرفهای فضای لازم را برای مخاطب خود فراهم کند. ایرنا هم به خاطر قدمت و هم جایگاهش در نظام جمهوری اسلامی نیازمند حرفهای شدن از نظر زیرساختی و نرم افزاری است.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خاطرنشان کرد: رسانه یک نهاد اجتماعی است و با این نگاه رسانه نمیتواند مسئولیت ملی خود را نادیده بگیرد، گاهی در شرایط بحرانی کشور مثل سیل و زلزله وظایف رسانه مشخص میشود و امسال هم در آغاز سال با وجود بحران طبیعی سیل رسانهها شبیه هلال احمر و دیگر نهادها که به کار اجتماعی پرداختند آنها نیز همین نقش را ایفا کردند، پس رسانه نهاد پشت خط نیست بلکه سر خط بحرانهاست.
صالحی بیان کرد: در بحث اعتیاد، طلاق، حاشیهنشینی و دیگر آسیبهای اجتماعی رسانه یک نهاد اجتماعی است که سر خط این اتفاقات باید حرکت کند. در بخش بینالمللی نیز ممکن است گاهی کشور با بحرانهایی مواجه شود، در شرایط ویژهای که یک کشور میتواند در معرض خطرهای فراوان و اتفاقات تلخ باشد در همین زمان رسانه جز نهادهای سر خط است که باید تأثیرگذاری خود را نشان دهد.
وی اضافه کرد: بحران امنیت ملی امروز در حال تهدید ما است و این یک واقعیت است و گزاف هم نیست، جنگ اقتصادی که امروز به راه افتاده همچون جنگ هشت ساله است که ما شرایط آن را نداشتیم. این جنگ اقتصادی امروز قدم به قدم پیش رفته و دشمن در تلاش است که ما را در این بخش زمینگیر کند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تصریح کرد: در این شرایط نباید بگذاریم منابع تحریمی ما را تحت تأثیر خود قرار دهد، مبادلات پولی و بانکی امروز ما تحریم شده و حوزه تولید ما را نیز تحت فشار گذاشتند و سرمایهگذاران خارجی را از ورود به ایران منصرف کردند، درواقع دشمن میخواهد فضای اقتصادی ایران را به سمت زمینگیر شدن ببرد.
صالحی ادامه داد: در این چهارسال مسیر سختی طی شده اما باوجود سختیهای فراوان؛ کشور حفظ و در عین حال زمینگیر نشده اما فراموش نکنید که این تحریمها نسبت به گذشته خیلی متفاوت است، همچنین تیم پیشران تحریم بسیار تندرو هستند و مکانیزیمهای تحریم هم ویژه است که در حال تعقیب کردن آن هستند.
وی ابراز داشت: در مجموع در جنگ تحمیلی اقتصادی اصحاب رسانه باید به عنوان یک واقعیت این موضوع را ببینند که اقتصاد ما در چه وضعیتی است، تورم هم به مثابه این اتفاقات رخ داده و دولت آقای روحانی تلاش کرد این تورم را مهار کند، در حوزه رشد اقتصادی نیز در سال ۹۵ تا ۹۶ در حال طی کردن یک شرایط خوبی بودیم اما در سال ۹۷ این رشد منفی شد، به هر حال در این دوره نظام و دولت کارهای زیادی انجام دادند تا این جنگ اقتصادی را کنترل کنیم.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: دشمن توقع آشوبهای گسترده در ایران داشت اما نظام و دولت تلاش زیادی در این یک سال داشتند اما اصحاب رسانه و به خصوص ایرنا باید در این زمینه نقش آفرینی بیشتری کنند، گاهی اوقات شرایط عادی است اما گاهی نیز شرایط عادی نیست و امروز دقیقاً در شرایط فوق العاده مدیریت کشور هستیم، این یک حوزهای است که به عنوان جنگ اقتصادی باید مورد توجه باشد.
صالحی با بیان اینکه بحث روانی و رسانهای نیز بسیار مهم است، افزود: در ماههای اخیر جنگ روانی علیه ایران بسیار گسترده شده و اگر قرار است دشمن در رویاهای خود به ما لطمه بزند به دنبال تغییر رژیم سیاسی ایران نیست بلکه تمامیت ارضی را مدنظر دارد زیرا ایران بزرگ برای برخی کشورهای عربی اطراف خار چشم است و سعی میکنند ایران چند تکه شود، بنابراین این یک تهدید تمامیت ارضی است نه رژیم سیاسی.
وی یادآور شد: با این نگاه در ماههای اخیر و تلاشهای ترامپ، بولتون و اسرائیل نشان میدهد که دشمن به دنبال هدفگذاری است، سه نشست سران در فاصله زمانی خیلی کم یعنی یک توپخانه پر از آتش به سمت ما هدف گرفته شده است، این یک واقعیت است و این موضوع را بیشتر انباشته میکند تا ایران هراسی و انزوا را برای ما پدید بیاورند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بیان کرد: جنگ روانی رسانهای که به انزوای ما در سطح جهان و ایجاد اختلاف در داخل کمک میکند در اجزا جنگ رسانهای فعلی قرار دارد. پس رسانهها باید سهم ملی خودشان را بیش از پیش ایفا کنند، ایرنا در این قسمت این سابقه را داشته و ستاد اطلاعرسانی جنگ در همین ایرنا صورت میگرفت، اتاق جنگ ما در هشت سال دفاع مقدس در ایرنا بود و چنین جایگاهی در حفاظت از منافع ملی داشت.
صالحی در مورد نقش ایرنا توضیح داد: به نظر میآید ایرنا با این سابقه با اتکا به ظرفیت موجود و جدید و پتانسیل فعلی به این نکته توجه مضاعف داشته باشد، به نظر میآید ما در این نگاه به سرمایه اجتماعی مردم خودمان رجوع کنیم پایداری مستمر در مقابل این هجمهها و توطئهها زمانی ممکن است که سرمایههای اجتماعی تقویت شود، این سرمایه اجتماعی میتواند اعتماد مردم به مردم باشد یعنی مردم نسبت به هم بیشتر کمک کنند.
وی خاطرنشان کرد: در فضای سیل مردم نشان دادند چگونه به کمک هم آمدند پس ما باید لحظههای کمک را صید کنیم و این نقطهها را به هم وصل کنیم. در یک جهاتی علائمی وجود دارد که میتوان آن را گسترش داد. در سرمایه اجتماعی اعتماد مردم به مردم خیلی میتواند کمککننده باشد به شکلی که مردم احساس تنهایی نکنند. این موضوع به پایداری مردمی کمک شایانی خواهد کرد.
گفتگو با مهدی یزدانیخرم: نویسنده بیرحمی هستم
حماسه یعنی چگونه مردن نه زیستن
مهدی یزدانی خرم میگوید در نوشتن بیرحم است و تلاش میکند مخاطبش را با این بیرحمی همراه کند و این اقبال را داشتهاست.
نام مهدی یزدانی خرم در سالهای اخیر همواره نامی پر سر و صدا بوده است. از نقدهای تند و هیجانانگیزش در موافقت و یا مخالفت با یک اثر ادبی و یا در برگزاری جوایز ادبی و یا در مقام یک روزنامهنگار فرهنگی و یا در جایگاه سرویراستار یکی از موسسات بزرگ نشر در ایران. از او به تازگی سومین مجلد از سهگانه داستانیاش با عنوان «خون خورده» منتشر شده است. داستانی عجیب از سرگذشت پنج انسان به تعبیر او گم شده در دل تاریخ. این رمان پس از انتشار با استقبال قابل توجهی از سوی مخاطبا همراه شده است که به تعبیر نویسنده در اظهارنظرهایش در فضای مجازی برای وی نیز هیجانانگیز است. به بهانه انتشار این رمان با وی گفتگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانید
*«خون خرده» سومین جلد از سهگانه داستانی شماست. اما شاید برای مخاطبان این مجموعه که به نظرم در هر جلد بیشتر از قبلی هم شده مهم باشد که جدای از متن بدانند شما به عنوان نویسنده در دل این همه قصه و نماد و آدم و اسطوره در این سه رمان دنبال زدن چه حرفی هستید؟ چه حرفی که باید قالبش چنین میبوده است
- رمان «من منچستر یونایتد را دوست دارم» به عنوان جلد اول این سهگانه را در اواخر سال هشتاد نوشتم و در شرایط خاصی این اتفاق افتاد. جامعه از لحاظ سیاسی و اجتماعی ملتهب بود و من هم از آن بی نصیب نبودم. هم به خاظر شغلم و هم به خاظر دغدغههای خودم. من آن زمان ایدهای داشتم که چند گلوگاه مهم زمانی تاریخی ایران را به کشلی و ریتمی تند روایت کنم و خیلی تصویری و خشن. البته این خشن بودن در ذات این رویدادها بود. رمان «من منچستر…» از دل چنین فضایی بیرون آمد و آدمهای متعددی داشت که شخصیت نبودند و اسم نداشتند و همه در دهه بیست مصرف میشدند، کشته میشدند، گم میشدند و بلایی سرشان میآمد. این آدمهای در دهه بیست تا ۲۵ مرداد ۳۲ در داستان آمدند. کتاب با نظرات مختلفی روبرو شد اما در نهایت زنده ماند و به چاپ نهم رسید که برای خود من هم جالب بود. در رمان «سرخ سفید» قصه در سال اول پس از انقلاب شکل میگرفت. حالا دیگر آدمها شخصیت شده بودند، اسم داشتند. در «خون خورده» به شش شخصیت اصلی رسیدم. این رمان پلات ندارد و در رمان بعدیام که فعلاً اسم آن «سرخِ سرخ» است به اواخر دهه شصت رفتهام که البته هنوز باید نوشته شود و حجم بالایی خواهد داشت.
*خب. هنوز به پاسخ سوال نرسیدیم. در رمانهای شما شخصتها و آدمها به کرات وارد داستان میشوند و حیاتی میبینند و بعد از دل داستان خارج میشوند و به قول شما مصرف میشوند. چرا آدمها در دل رمانهای شما اینقدر مصرفی و زود از بین رو هستند. در تعاریف کلاسیک رمان صحبت از خوانش روند زندگی یک فرد و یک زندگی و یا یک خانواده در رمان است و در کارهای آوانگاردی مانند کار شما آدمها و سرگذشتشان بخشی جزئی از یک حس بلند هستند
- ذهنیت من هم همین است. خوانش من از تاریخ ایران به این شکل بوده که آدمها خیلی زود مصرف شده و گم میشوند و شرایط تاریخی آنها را در خود هضم میکند. این اتفاق در سالهای قبل و بعد از انقلاب خیلی دیده شده است. من نویسنده چنین آدمهایی هستم که البته گاهی عمر طولانی دارد. من در رمانهایم آدمهایی را معرفی میکنم که تاریخ روی آنها تاثیر میگذارد و من میگردم و برای قصه گفتن آنها را پیدا میکنم. من به خواندن خاطرات و اسناد خیلی علاقه دارم. مشتری اصلی بسیاری از کتابهای اینچنینی مرکز اسناد انقلاب و بنیاد حفظ آثار هستم. دنبال آدمهایی هستم که رنج و شوخی تاریخ با آنها بیشتر از بقیه بوده است. از طرف دیگر معتقدم نویسنده در داستان نباید قصههای خودش را روایت کند و این قصهها برای یک جلد کافی است. من سعی میکنم چیزهایی را روایت کنم که رنگ خودم را دارد و از خودم هم دور نیستند.
* البته دو شخصیت ثابت در قالب دو روح در رمانت آمدهاند. این دو شاهدان روایتهایت در هر سه رمان هستند و همیشه حضور داشتهاند.
_بله. تار زمانی که بنویسم احتمالاً اینها در رمانهایم هستند. این دو شاهد و مفصل رمان من هستند. رمان بعدیام هم با خواب دیدن یکی از این دو روح شروع میشود و شکه میشود که این چیست که دارد میبیند. این دو روح شاهد تراژدیهای من هستند و البته نمادی هستند برای پوزخند آمیز بودن تاریخ.
*چرا این آدمها همه بیتاریخ و بیسرنوشت هستند؟ این ضرورت داستان توست و یا در دل تاریخ این را پیدا کردهاید؟
-تاریخ ایران تاریخ جوانمرگی است. ما تمام مرثیههایمان از قاجار تا الان حتی در قالب سرودهای ملی و میهنی و حتی مارشهای نظامی دوران دفاع مقدس با این تم سروده شدهاند. نوحه «ممد نبودی ببینی…» را مرور کنید. من به اینها نمیتوانم بیتفاوت باشم.
*تاریخ ما به همنی میزان که گفتید تاریخ حماسه هم هست. جوانمرگی در واقع مظهر حماسه است اما در رمانی مانند «خون خورده» و حتی «سرخ سفید» خبری از حماسه نیست و تلخ و سرد است
_خیلی از تکههای تاریخی که شما گفتید و گفتم را حماسی نمیبینم اما مرگ بسیاری از شخصیتها در تاریخ ما حماسی است. من در خون خودره شخصیتی دارم به اسم ابوالحسن که خیلی دوستش دارم. او یک سرباز ایرانی است که در راه نجات بخشی از زنان اسیر مانده در منطقه جنوب ایران کشته میشود. این چنین تک مضرابهایی را من حماسه میبینم.. این را هم بگویم که تاریخ برای من تراژدی است و من هم آدم تراژدی هستم نه حماسه.
*یعنی حماسه برایت معنی ندارد یا اینها را حماسه نمیبینید؟
_ببنید ماجرای صلاحالدین ایوبی که در رمان خون خورده به آن اشاره شده است برای من حماسه است. برای من نکشتن حماسه است. کاری که صلاحالدین کرد. این جنسی از حماسه است که من میفهمم و دوست دارم. کشیشی که در این رمان سرش قطع میشود برای من حماسه است. سربازی که در رمان من منچستر یونایتد جلوی سربازهای انگلیسی میایستد و کشته میشود حماسه است. بگزارید این را بگویم که برای من حماسه در چگونه مردن تعریف میشود و نه در چگونه زندگی کردن.
*شما در این سه رمان از روایتها و ساختارها و بیان رسمی از جنگ و انقلاب اسلامی فاصله میگیرد و روایت خاص خودتان را آدمها در بستر آن ارائه میکنید. کسانی که از دل داستانهای شما به دنبال مرور تاریخ باشند در واقع در حال مرور چه هستند؟
_روایت رسمی همانطور که از اسمش مشخص است روایت رسمی است و برای تقویم ساخته شده است. به درد داستاننویس نمیخورد. قصههای من البته از دل روایتهای رسمی میآید اما به آنها ربطی ندارد. برای من در روایت قصهای اهمیت دارد که بتوانم به روایت رسمی اضافه کنم. اگر در این کار موفق شوم موفق شدهام. مثل یک نویسنده بزرگ موفق شدهام. من میتوانستم یک داستان رسمی درباره جنگ و تاریخ بنویسم اما اینکار را نکردهام. برای من چیز دیگری در دل این روایتهای رسمی است که اهمیت دارد.
*سه رمان شما وقتی کنار هم قرار میگیرند و قصه آنها را که مرور میکنیم به مسالهای بر میخوریم که انگار شما به نوعی سعی دارید با کمک گرفتن از تاریخ و حماسه ادبیات را از شکل بیخاصیت و منفعل بودنش خارج کرده و هویت و روحی دیگر ببخشید. البته خیلیها معتقدند که نباید ادبیات را پدیدهای باخاصیت و یا بیخاصیت بدانیم و نویسنده کار خودش را میکند و مخاطب هم طَرف خودش را از آن میچیند. نظر شما درباره این موضوع چیست؟
_ادبیاتی که خون نریزد، رنج و غم نسازد و بافت عاطفی مغز خواننده را تحریک نکند برای من ادبیات بیارزشی است و بود و نبودش اهمیت ندارد. قبول دارم که هفتاد هشتاد درصد ادبیات تولید برای تفریح است ولی من نظرم همین است. این هشتاد درصد جنس نازلی از ادبیات هستند و اگر نویسندگانش هم این تعریف را نپذیرند برایم مهم نیست. این نظر من است. من رمان نویسی را براهنی و مدرس صادقی و گلستان یاد گرفتم و عاشق سلین و زولا و کونترگراس هستم. اینها نویسندههایی هستند که به مخاطب خود زخم میزنند و خارج از هر قضاوتی، احضار کننده ارواح در داستان هستند. من هم در فضایی پر از آشوب بزرگ شده و کار کردهام و مدام در حال تخیل درباره تاریخ ایران و خاورمیانه هستم. برای همین روشن است که در نوشتن بیرحم هستم و تلاش میکنم مخاطبم را با این بیرحمی همراه کنم و خوشبختانه این اقبال را داشتهام. در رمانی که گرمای خون و تصویر مرگ و تراژدی عشق را نبینیم برای من ارزشی ندارد.
چاپ کتابی برای شوخی با کلیشههای سینمای وحشت
کتاب «چگونه در یک فیلم ترسناک زنده بمانیم؟» نوشته ست گراهام اسمیت بهتازگی با ترجمه حسین یعقوبی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب بیست و دومین عنوان از مجموعه «جهان تازهدم» است که این ناشر با محوریت کتابهای طنز منتشر میکند.
نسخه کتاب پیش رو، در سال ۲۰۰۷ توسط انتشارات کوئیرک چاپ شد.ست گراهام اسمیت، نویسنده و فیلمنامهنویس آمریکایی است که کتابهای پرفروشی چون «غرور و تعصب و زامبیها و آبراهام لینکلن» و «شکارچی خونآشام» را در کارنامه دارد. او در کتاب «چگونه در یک فیلم ترسناک زنده بمانیم؟» در جایگاه یک مرشد فرزانه نشسته و خواننده را به سفری هولناک به جهان وحشتآباد میبرد. بهاینترتیب در این سفر با زبان طنز، با قواعد و کلیشههای سینمای وحشت و شاخههایش شوخی میکند.
با شروع کتاب، مخاطب کاراکتر یک فیلم سینمایی است که کارگردان و فیلمنامهنویساش هرکاری از دست میدهند تا او را بکشند؛ بد هم بکشند! با شروع کتاب، نیروهای ماوراءالطبیعه و نفرینها واقعی هستند و اعدادی مثل ۲۳۷ و ۶۶۶ میتوانند به اندازه چاقوی سلاخی برای سلامتی مخاطب کتاب خطرناک باشند. کلبههای دنج و خلوت، کشتارگاه هستند، کشتزارهای ذرت، محل اختفا و کمین شیاطیناند و هیچ موجود بیگانه و فرازمینی نیت خیر و صلحآمیزی ندارد. گراهام اسمیت مقدمهاش بر کتاب را با این جملات به پایان میبرد: «پس نزدیکتر بیایید، خوب دقت کنید و هرگز از تنها فرمان وحشتآباد سرپیچی نکنید: تو نباید احمق باشی! حالا با من همراه شوید اگر میخواهید زنده بمانید…»
این کتاب تعدادی مطلبِ ناداستان طنز را شامل میشود که در کنار «مقدمه مترجم»، «پوزشنامهای به قلم وس کریون» و «مقدمه» به این ترتیباند: به وحشتآباد خوش آمدید، اسلَشرها، اشیای شیطانی: دستسازهای مرگبار، ارواحْ زامبیها و بازگشتگان از جهان مردگان، بیگانگان و هیولاها، نفرینها شیاطین و شخص ابلیس، موخره، ضمیمه: برای مطالعه و مشاهده بیشتر.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
نه گفتن را یاد بگیرید. اگر مثقالی عقل در کلهتان باشد یک نه میگویید و کلاً خیالتان را راحت میکنید. در فیلم ترسناک پرستاری بچه معادل خودکشی توام با اعمال شاقه با دستمزد ساعتی هفت دلار است. بازی بسیاربسیار خطرناکی است. از آنهایی که به قول جاشو! (قهرمان فیلم بازیهای جنگی نه آن قدیس صاحب کتاب)، «تنها راه بردنش بازی نکردنه.» مخاطرهآمیز بودن پیشه پرستاری بچه یک امر واضح و بدیهی است. با اینهمه به نظر میرسد برای بسیاری از نوجوانان میل به چنگ آوردن چند دلار بیشتر قویتر از میل به زندگی است.
اخبار
محاکمه نجفی و رسانههایی که اعتماد مردم را به مسلخ میبرند!
بعضی ماجراها بهاندازه کافی تلخ هستند، ماجرای قتل همسر دوم محمدعلی نجفی، سیاستمدار عضو حزب کارگزاران که مدت زیادی هم از حضور وی در قامت شهردار تهران نمیگذرد از آن دست ماجراهاست. شاید امروز نهتنها اصلاحطلبان که برای تطهیر وجهه او سنگ تمام گذاشتهاند، بلکه چهرههای اصولگرا و کسانی که به لحاظ گرایش سیاسی رقیبش محسوب شوند هم آرزو داشتند که این اتفاق نیفتاده بود و فردی مثل نجفی را در آزادی کامل و احیاناً در پستهای سیاسی دیگری میدیدند و آنها هم در قامت یک سیاستمدار او را نقد میکردند.
اینیک اصل اساسی است که فضای سیاسی زمانی شکوفا و بالنده خواهد شد که دامن آن با لکههای سیاه چرکین نشود، تلخی ماجرای قتل نجفی هم از همین روست. پرونده قضائی شهردار سابق تهران علاوه بر تلخیهای آشکار و پنهانش حساسیتهای زیادی هم دارد، یکی از این حساسیتهای آن بهویژه به لحاظ بعد رسانهای نقش آن در حفظ یا از دست رفتن اعتماد مردمی به کارگزاران دولتی و مسئولان کشور است.
خطاهای ریزودرشت رسانهها در ماجرای نجفی
بهعبارت دیگر موضوع مهمی که این روزها بیش از پرونده قضائی نجفی اهمیت دارد نحوه برخورد رسانهها با اخبار و حواشی این پرونده است، چراکه اخبار این پرونده (مبتنی بر ارزشهای خبری همچون تازگی، شهرت، برخورد و شگفتی) خوراک خوبی برای جذب مخاطب است. آنقدر که حتی بخش خبری سازمان صداوسیما هم که گاهی توسط منتقدانش متهم به پوشش ندادن وقایع مهم دیگر میشود در این ماجرا تلاش کرد سنگ تمام بگذارد و قضیه را با دست برتر خود در پوشش تصویری (تلویزیونی) بهطور کامل به مخاطبانش نشان دهد، درحالیکه همین انعکاس خبری در ابتدا موج سنگینی از نقدها را بهطرف این سازمان روانه کرد و بعد از آن شنیده شد که از سوی دستگاه قضائی هم قرار است برای سازمان صداوسیما پروندهای تشکیل شود که البته برخی منابع فقط به موضوع قصد شکایت محمود علیزاده طباطبایی، وکیل نجفی از این سازمان اشاره کردند.
صداوسیما تنها رسانهای نبود که در پوشش خبری پرونده نجفی دچار حاشیه شد، از همان ساعتهای ابتدایی خبر قتل میترا استاد، رسانههای زیادی دچار خطای عملکردی شدند و با اعتراف نجفی به قتل هم این خطاها به اوج رسید.
برخی رسانهها و چهرههای شاخص رسانهای تهمتهای ناروا به مقتول زدند درحالیکه چنین مسائلی که هنوز اثبات نشده است و فقط از زبان یک فرد متهم به قتل منسوب به فرد مقتول شده است. برخی رسانهها و روزنامهنگاران حامی نجفی حکم صادر کردند که فرد مقتول علاوه بر نقش همسری در زندگی نجفی در ارتباط با فرد یا نهادهایی بوده است که برای او مأموریت کسب اطلاعات از زندگی شهردار سابق را تدارک دیده بودند. موضوعاتی که هرکدام برای اثباتش باید ماهها وکلای پرونده در دادگاه مستندات ارائه کنند.
نجفی تا اطلاع ثانوی فقط «متهم» است
در پرونده نجفی باوجودی که او خودش به قتل اعتراف کرده است و مأموران اداره آگاهی هم از همان لحظات اول بهوسیله شمّ پلیسی، همسر مقتول را بهعنوان مظنون اصلی پرونده میشناختند. اما اصول حرفهای روزنامهنگاری اقتضا میکرد تا قبل از صدور رأی دادگاه صالحه به جرم یک نفر فقط او را متهم به قتل یا هر موضوع دیگری معرفی کنند؛ با این وصف نشان دادن تصاویر نجفی توسط صداوسیما در آن لحظات یک خطای رسانهای محسوب میشد.
درحالیکه این خطا زمانی بزرگتر و تأثیرگذارتر شد که رسانههای مختلف و البته چهرههای رسانهای در صفحات شخصی خود آن تصاویر را بازنشر کردند. درحالیکه از هیچ نرمافزار ویرایشگر ویدئویی هم استفاده نکردند تا حداقل خطای رسانه مرجع بازنشر گسترده پیدا نکند. این موضوع زمانی قابلتأمل میشود که بسیاری از بازنشر کنندههای این چند ویدئو خبرگزاری صداوسیما همواره منتقد رسانه ملی بودهاند و در همان مقطع به تقبیح پخش این تصاویر از تلویزیون هم پرداختند و قضیه را حتی از لحاظ اصول حرفهای روزنامهنگاری موردبررسی قراردادند.
الگوی مناسب در بازنشر ویدئوهای جنایتهای فجیع داعش
بهطور حتم بخشی از حرفهای شدن فضای رسانهای کشور به این موضوع برمیگردد که یک اشتباه رسانهای دستاویز اغراض سیاسی و جناحی نشود آنهم در شرایطی که همان رسانهها در بازنشر آن اشتباه همت کرده باشند. مثال مشابهی از این قضیه را میتوان در ویدئوهای جنایتهای فجیعی دید که گروه تروریستی داعش انجام داد، اما رسانههای بینالمللی و البته بخشی از رسانههای داخلی با استفاده از نرمافزارهای ویرایشگر ویدئویی مانع از این شدند که خشونتهای فجیع و عریان جنایتهای این گروه بازنشر گستردهای پیدا کند.
شتابزدگی هزینه محاکمه را سنگین میکند
در شرایط کنونی هم که پرونده جنایی شهردار سابق تهران در جریان است، به نظر میرسد مهمترین اقدام در مسیر حفظ اعتماد مردم باید از سوی خود رسانهها صورت گیرد البته در گام بعد اگر شخص یا رسانهای اشتباه کرد فعالان رسانهای باید اجازه دهند که نهادهای قانونی به آن رسیدگی کند. چراکه هر نوع شتابزدگی در واکنش نشان دادن نسبت به حواشی این پرونده حاصلی ندارد جز اینکه رسیدگی به این پرونده را سختتر یا هزینه پیش برد آن را سنگینتر کند.
در این پرونده شخصیتهای سیاسی و سلبریتیهایی که حامی نجفی بهعنوان یکی از بزرگان اصلاحطلب هستند هم باید بهاندازه فعالان رسانهای توجه داشته باشند که هر نوع موضعگیریشان میتواند باعث اعتمادآفرینی در مردم یا برعکس سلب آن شود؛ بهعنوانمثال بهتازگی یکی از چهرههای روحانی و از منسوبان به اصلاحطلبان با دیدن اولین تصاویر از حضور نجفی در مقابل دوربینهای عکاسی و دوربینهای تلفن همراه خبرنگاران در صفحه شخصی خود (اینستاگرام) محتوایی منتشر کرد که این حضور خبرنگاران را به کفتارهایی تشبیه کرده بود که در حال کندن تکههایی از گوشت شکار خود هستند.
جای محاکمه دادگاه است نه اینستاگرام!
محتوای یادشده این روحانی جوان بهسرعت در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد و برخی هم بهوسیله مضمون آن تحلیلها ارائه دادند که ماحصل آن اثبات این گزاره بود که خبرنگاران افرادی فرصتطلب هستند. اما خیلی زود مشخص شد که این مصاحبه در وهله اول با هماهنگی مسئولان دادسرای جنایی بوده است و از نجفی هم بهعنوان متهم پرونده در خصوص تمایلش به مصاحبه اجازه گرفتهشده بود. جالب آنکه نجفی هم یکی از دلایل تمایلش به مصاحبه را معطلی چندساعته خبرنگاران پشت درهای بسته اتاق محاکمه خودش عنوان کرده بود و با قبول مصاحبه خواست تا از حضور خبرنگاران قدردانی کند.
اما حتی با این پیشفرض که مصاحبه خبرنگاران با متهم اشتباه به آن شکل اشتباه بود، یک شخصیت سیاسی آنهم ملبس به لباس روحانیت اگر میخواست تذکری هم بدهد میبایست با رعایت شأن حرفهای خبرنگاران این کار را انجام میداد چراکه هر نوع تلاشی برای بیاعتماد شدن جامعه به خبرنگاران و بهتبع رسانههایی که آنها در آن قلم میزنند گامی مؤثر است برای اینکه مردم بی رسانهها بیاعتماد شوند و زمینه برای جذب مخاطب رسانههای بیهویت مهیا شود.
بعد از آنهم باید پذیرفت همانطور که امروز بزرگترین متهمان اقتصادی در دادگاهها این کشور محاکمه میشوند، همانگونه که یکی از بلندمرتبهترین شخصیتهای سیاسی بعد انقلاب اسلامی به اتهام قتل همسرش در حال محاکمه است، اگر خبرنگاری هم مرتکب خطا، تخلف و جرمی شود جای رسیدگی و محاکمه آن در نهادهای قانونی مربوطه است.
تبلیغ «اخذ ویزای تضمینی» ممنوع شد
اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان تهران با هشدار نسبت به سودجویی و برخی سوءاستفادههای مالی، تبلیغ برای اخذ ویزای تضمینی را غیرقانونی اعلام و آژانسهای مسافرتی را از اقدام در اینخصوص منع کرد.
مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان تهران در نامهای خطاب به رؤسای انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرت هوایی و جهانگردی ایران و انجمن صنفی دفاتر سفر و گردشگری استان تهران و سایر دفاتر خدمات مسافرتی و گردشگری اعلام کرد: «با توجه به گزارشهای واصله و همچنین تعدد شکایتهای مطرح شده درباره تبلیغ و ارائه خدمات با عنوان «اخذ ویزای تضمینی»، بدینوسیله اعلام میدارد از آنجا که تعهد ویزای تضمینی کشورها از جمله کانادا، استرالیا و حوزه شنگن، «غیرقانونی» بوده و این امر صرفاً با هدف سوء استفاده مالی توسط برخی افراد سودجو صورت میگیرد، لذا مقتضی است اطلاعرسانی مناسب به دفاتر خدمات مسافرتی و گردشگری تحت پوشش مبنی بر جلوگیری از هر گونه تبلیغ و اقدام به اخذ ویزا با عنوان تضمینی صورت گیرد تا از بروز مشکلات احتمالی اجتناب شود.
بدیهی است در صورت وصول هرگونه گزارش یا شکایت با این موضوع، مراتب جهت اتخاذ تصمصم به کمیسیون فنی ارجاع خواهد شد.»
در آئیننامه مربوط به دفاتر خدمات مسافرتی مصوب هیات دولت در سال ۱۳۸۰، «اخذ ویزا» جزو فعالیت آژانسهای گردشگری قید شده است. بر این اساس و با وجود تخلفات این بخش که سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری گاه به آن اذعان دارد، معاون گردشگری علت ضعف در برخورد با تخلفات این حوزه را خلاء قانونی این مصوبه دانسته و گفته است: «تا زمانی که این آئیننامه اصلاح نشده، گرفتن این حق از آژانسهای گردشگری، اقدامی «غیرحقوقی» است.»
ولی تیموری درباره برخی سودجوییها در موضوع تبلیغ و اقدام برای اخذ آن، اظهار کرده بود: «در جریان نحوه کار آژانسهایی که ویزا را گران میفروشند هستم، آنها چون خودشان نمیتوانند مستقیم از سفارتخانهای ویزا دریافت کنند، ویزا را با واسطه و از طریق آژانس دیگری میخرند. این میان یکسری آژانسها هم با سفارتخانهها مستقیم در ارتباط هستند که بازار را با مشکل روبهرو کردهاند. اتفاقاً یکی از بحثهای ما با وزارت خارجه درباره محدود شدن روابط برخی سفارتخانهها با یکسری آژانس خاص بود. سفارتخانهای داریم که فقط با یک آژانس کار میکند. از وزارت خارجه ایران پرسیدیم آیا از نظر حقوقی میتوانیم جلو این کار را بگیریم که گفتند چون این در حوزه اختیار آن کشور است نمیتوان اقدامی کرد، چون ویزا عملاً در اختیار کشور صادرکننده است. برای همین تنها توصیهای که میتوانیم به مردم بکنیم تا زمانی که آئیننامه اصلاح شود این است که برای گرفتن ویزا فقط به یک آژانس مراجعه نکنند و بیشتر پرسوجو کنند.»
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4053/17681/67138
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4053/17681/67139
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4053/17681/67140
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4053/17681/67141
|
عناوین این صفحه
- رسانهها نقش ملی خود را در جنگ اقتصادی بیشتر ایفا کنند
- حماسه یعنی چگونه مردن نه زیستن
- چاپ کتابی برای شوخی با کلیشههای سینمای وحشت
- اخبار