|
چیزهایی که درباره پرونده ویلموتس نمیدانید
سعید اکبری
دوشنبه 27 مرداد سال 1399 در تاریخ فدراسیون فوتبال ثبت شد. روزی که مسئولان از همه جا بیخبر! وسایل خود را جمع و جور میکردند تا به خانه بروند ولی در چشم به هم زدنی دچار شوکی شدید شدند. کمیته تعیین وضعیت فیفا رای اولیه پرونده مارک ویلموتس را اعلام کرد و طبق آن، فدراسیون فوتبال محکوم به پرداخت 6 میلیون و 137 هزار و 500 یورو به این مربی شد. اما بد نیست چند نکته مهم را در گیرو دار آواری که بر سر فدراسیون خراب شده، برایتان بازگو کنیم.
اول؛ رای قبل از آنکه به دست فدراسیون فوتبال برسد، به دست خبرنگاران رسید. این یک ضعف بزرگ است. شاید بتوان تعبیر دیگری هم برایش داشت؛ قدرت و نفوذ خبرنگاران. تصور میکنیم بیش از اینکه فدراسیون باید در این باره به رسانهها پاسخگو باشد، «لودیک دلشات» وکیل سوئیسی پرونده باید به فدراسیون توضیح دهد چون او اولین کسی بوده که رای را گرفته است.
دوم؛ فدراسیون از روز اول در این پرونده گیج و گنگ بود. درست مثل تمام لحظات حساس که توپ را بیرون میزنیم، این بار هم به جای تمرکز، بیشتر به فکر یارکشی و شاد کردن دل این و آن بودیم. چرا؟ به دلایلی که عرض میکنیم. ابتدا تصمیم گیری میشود سه وکیل زبده ایرانی که هر کدام برای خود رزومه درخشانی دارند، وکلای پرونده باشند. تصمیم گیری صورت میگیرد و تیم سه نفره برای استارت آماده میشوند. چند روز بعد اما روسا در فدراسیون تصمیم خود را وتو میکنند و با چند جلسه و چند تماس، دو وکیل را حذف و یک وکیل جوان را جایگزین میکنند. این مسئله جنجالی داخلی به راه میاندازد. در ادامه اما اتفاقات عجیب تر میافتد. در ماجرای تنظیم لایحه دفاعی ابتدا یک تصمیم می گیرند و سپس بدون مشورت جمعی، یک تصمیم دیگر. دو سه روز بعد هم انگار که انشاء نوشته اند، دو خط به اول و دو خط به آخر لایحه اضافه میکنند و این میشود دفاعیه ایران!
سوم؛ تاج که عامل انتخاب ویلموتس بوده و ناگفته پیداست همین حالا پشیمان است، به عنوان کسی که تصور میکرده مرد اول ماجراست، طرد میشود. به این شکل که وکیلی خارجی معرفی میکند و می گوید او بهترین است. فدراسیون اما سر وقت «لودویک دلشات» میرود که زنوزی آن اتهامات سنگین را علیهاش زده بود. حتما یادتان هستن. اینکه با خارجیها علیه ایرانیها مراوده میکند. بماند که مدرک مستندی رو نکرد و ما هم تنها به آن اشاره میکنیم. تاج حتی مخالف انتخاب حداقل یکی از دو وکلای ایرانی پرونده بوده اما بهاروند به او ثابت میکند حالا «لیوان» دست چه کسی است.
چهارم؛ فدراسیون تصمیم گرفته تا پرونده را به دادگاه عالی ورزش ببرد. با این دست فرمانی که آنها داشتهاند خوب میدانیم در آنجا هم چه سرنوشتی رقم میخورد. با این وجود، هنوز دیر نیست. فدراسیون نیاز به یک خرد جمعی دارد. شوخی نیست. پولی که محکوم به پرداختش شدهایم، بودجه چند سال فدراسیون است. میتواند ساختمان پرزرق و برق فوتبال را ویران کند. بنابراین، مسئولان فدراسیون یک بار کار را به کاردان بسپارند و با یک تماس و یک چاکرم، با سرنوشت فوتبال بازی نکنند.
در انتظار مجازات مقصران فاجعه ویلموتس
روز گذشته حکم فیفا در خصوص پرونده شکایت مارک ویلموتس سرمربی پیشین تیم ملی از فدراسیون ایران صادر شد، حکمی عجیب و البته سنگین که میتواند تا سالهای طولانی در یاد همه اهالی ورزش و طرفداران فوتبال باقی بماند. محکومیت ۶ میلیون و ۴۴۹ هزار یورویی که با مبلغ روز ارز به چیزی حدود ۱۷۰ میلیارد تومان میرسد.
وقتی رقم محکومیت ایران را در کنار مدت زمان حضور این مربی بلژیکی در ایران و نتایج تاسف بارش با تیم ملی قرار میدهیم، طبیعی که مغزمان برای پرداخت این همه پول بیزبان سوت بکشد، مخصوصا وقتی که به این مسئله فکر کنیم که با شکست تیم ملی مقابل بحرین و عراق کارمان برای صعود به جام جهانی چقدر سخت شده و به اما و اگر رسیده است.
در اینکه افرادی که مسئول آوردن این مربی به ایران بودند باید معرفی و بازخواست شوند شکی نیست اما بحث اصلی در این محکومیت، بندی در قرارداد ویلموتس است که فیفا را متقاعد کرده تا فدراسیون ایران را به پرداخت کل مبلغ قرارداد و جریمه محکوم کند. در یکی از بندهای قرارداد آمده در صورت فسخ قرارداد باید دستمزد سه ماه «و یا یک مبلغ مشخص» به ویلموتس پرداخت شود. اضافه شدن همین چند کلمه نصفه و نیمه داخل پرانتز باعث شده تا حالا این محکومیت سنگین به فوتبال و کشور ایران تحمیل شود.
حال گزینه شکایت ایران به دادگاه عالی ورزش (CAS) باقی میماند که شاید تیم حقوقی این پرونده بتوانند با دفاعیات بهتر این محکومیت را بازگردانند، البته این فقط یک فرض و احتمال است و با توجه به سابقه شکایتهای ایران در CAS نباید حساب زیادی روی آن باز کرد و فقط میتوان کورسوی امیدی به آن داشت تا حداقل چند ده میلیارد از کل مبلغ جریمه کاسته شود.
طبیعتاً و همانطور که انتظار میرفت بعد از صدور این حکم «کی بود کی بود، من نبودم»ها آغاز شده است. در ادامه پاسکاری مداوم بین نهادها و مسئولان تا جایی که در آخر یکی توپ را لو بدهد و مقصر اصلی شناخته شود. مسئله طبیعی این است که حتی اگر ما امید زیادی به برگرداندن این حکم در CAS داشته باشیم، باز هم دلیل بر آن نمیشود که مقصران اصلی و البته واقعی این جریان شناسایی و معرفی نشوند.
نهادهای نظارتی و بازرسی مدتی است که روی این قرارداد کارشان را آغاز کردهاند تا با روشن شدن موضوع با مقصران و متخلفان برخورد کنند. مسئله مشخص این است که حق فوتبال ایران خواهد بود که عوامل جریمه ۱۷۰ میلیارد تومانی را بشناسد. افرادی احتمالا طبق یک برنامه مشخص «یک مبلغ مشخص» را در قرارداد ویلموتس آوردهاند و یا اینکه از روی ناآگاهی و بیسوادی مرتکب این اشتباه بزرگ شدهاند. تفاوت این دو خیلی مهم است و باید حتما مشخص شود. مسئله مهم دیگر این است که انتظار میرود در روند رسیدگی به این پرونده با مقصران به صورت علنی و با اشد مجازات برخورد شود تا ویلموتس و پروندهاش درس عبرتی برای دیگران باشد.
فوتبال ایران مدتی است با سرپرست اداره میشود و این امید میرود که در انتخابات پیش رو افرادی بر مسند اداره فدراسیون و تشکیلات فوتبال ایران بنشیند که از سطح بالاتری در مدیریت برخوردار باشند و حداقل سواد بالاتری در حوزه فوتبال و مسائل حقوقی داشته باشند و البته اینکه برای امضای قراردادهای میلیون یورویی سرخود عمل نکنند و با افراد صاحبنظر مشورت کامل و جامع کنند، مدیرانی که به کوچکترین مسائل هم اهمیت میدهند، مثل واژههای ریز داخل یک پرانتز!
لیگ یک؛ محلی برای جستجوی آرزوها
امیر کریمی
با یک نگاه خیلی اجمالی به جدول لیگ یک فوتبال کشورمان می توان دریافت چه تیم هایی با چه نام هایی و چه پتانسیل هایی از چه شهرهای نام آشنایی در این زیرگروه لیگ برتر در حال رقابت هستند و هر سال پا به این مسابقات به امید راهیابی به لیگ برتر می گذارند.
توجه به نام هایی همچون شهرداری تبریز،استقلال خوزستان، ملوان بندر انزلی، سپیدرود رشت،مس کرمان، فجر سپاسی شیراز ، نیروی زمینی تهران و داماش تهران نشان دهنده شکل کار و سختی این مسابقات و همچنین شخصیت بالای این سطح از مسابقات هست با خود این اسامی شاید بتوان لیگ برتری راه انداخت پر از جذابیت و هیجان.
حالا شما اضافه کنید نام تیم هایی مانند بادران، آرمان گهر سیرجان، گل ریحان البرز،قشقایی را که هرچند هیچ گاه تجربه لیگ برتری شدن را مانند تیم های یاد شده در بالا نداشته اند اما بدلیل حضور مکرر و پیاپی در لیگ یک خود را همیشه در حد مدعی صعود معرفی می کنند ضمن اینکه از نام تیم هایی چون خوشه طلایی ساوه، هوادار تهران و علم ادب تبریز و رایکای بابل هم نمی توان بی تفاوت گذشت بخصوص که خوشه طلایی ساوه تقریبا تا یکی دو هفته پایانی جزو مدعیان بود و رایکای بابل جزو کاندیدا های سقوط به لیگ دو، همین مساله نشان از دشواری فوتبال و فراز و نشیب های آن در این لیگ دارد.
در مورد لیگ یک انصافا این نکته حائز اهمیت هست که نسبت سطح لیگ برتر مظلوم تر واقع میشود چه از نظر پوشش رسانه ای مسابقات و حواشی آن و چه از بعد فنی و فوتبالی داخل زمین.
مسابقات با حضور چنین تیم هایی شاید چیزی نزدیک به لیگ برتر یا حتی در پاره ای از موارد هم سطح آن برگزار می شود که کمتر مورد استقبال عموم قرار می گیرد و بیشتر خواص فوتبالی از آن استقبال می کنند ، هرچند اصولا در شهرهای مختلف تیم های مختلف هم بر اساس همان حس ناسیونالیستی طرفداران زیادی برای خود دست و پا کرده اند.
پشتیبان لیگ برتر
لیگ یک در یک نگاه می تواند پشتیبان لیگ برتر و حتی تیم ملی باشد چه بسا بسیاری از بازیکنان نسل جدید فوتبال ما که در حال حاضر ستاره شده اند روزگاری در این سطح فوتبال آرزوهای خود را جستجو می کردند. برای نمونه در همین تیم پرسپولیس که حالا چهارمین قهرمانی خود را جشن گرفته از مهدی طارمی که حالا در حال آقایی در فوتبال پرتغال می باشد تا احمد نورالهی که در حال حاضر یکی از کاپیتان های تیم هست و وحید امیری که او نیز جزو موثرترین بازیکنان هست و تا جام جهانی و لیگ های اروپایی هم پیش رفته، حداقل نام برد که از همین لیگ یک راه خود را به لیگ برتر هموار کردند. این اسامی مشتی از خروار بازیکن سازی لیگ یک برای فوتبال ما هست و بوده چه بسا در تیم های مختلف هم چنین بازیکنانی به ایم سبک حضور داشته و دارند .
در مورد مربیان حاضر در این مسابقات هم نام های بسیار مطرحی دیده می شود امثال فرهادکاظمی، اکبرمیثاقیان، مجتبی حسینی،محسن عاشوری، رسول خطیبی، علی نظر محمدی ،امید روانخواه، رضا عنایتی و دیگر نام هایی که خود روزگاری دراین فوتبال یا در کسوت بازیکن بوده اند و حالا به جرگه مربیان پیوسته اند و در آغاز را هستند و یا در مربیگری در سطح بالاتر فوتبال برو بیایی داشتند و هم اکنون هم در حال فعالیت در این مسابقات هستند .
هرچند در انتخاب مربیان و نحوه آن حرف و حدیث زیاد هست و اینکه در فوتبال هیچوقت نام و اسامی و عقبه فوتبالی در زمین حرف اول را نمی زده و نمی زند اما با دیدن این اسامی می توان به بالا بودن حداقل تجربه در سطح نیمکت ها و کادر فنی اشاره داشت به خصوص که اسامی بعضی از این مربیان را روزگاری تریلی یدک نمی کشید.
آلمینیوم اراک غریبه ای نام آشنا؛ جای عادل خالی
شاید هیچوقت شب مناظره روی خط او با نماینده مجلس آن روز اراک در برنامه نود از خاطره ها پاک نشود. از جناب نماینده اصرار که باید نفت تهران را به اراک انتقال داده از عادل انکار که اینکار اصلا فوتبالی نیست وکلا سیاسی و انتخاباتی هست و عاقبت پاس قهرمان آسیا و امثال آن باید عبرتی باشد برای این فوتبال که خود شهرها و تیم های مشغول در آن باید به سبک فوتبالی صاحب امتیاز لیگ برتر شوند .
حالا پس از هجده سال اراک که از قطب های صنعتی و پتانسیل دار از لحاظ ریالی برای فوتبال ما هست با تلاش و کوشش خود تیم و هواداران و مردم این دیار به لیگ برتر راه یافته که اتفاقا شیرینی این صعود به کام همه اهالی فوتبال نشسته و نه تنها مردم و هواداران اراکی.
در هر حال آلمینیوم با رسول خطیبی که اتفاقا تجربه زیادی در صعود به لیگ برتر با تیم های دیگر را دارد به لیگ برتر راه یافته و سال بعد در قامت تیم های سطح اول فوتبال کشور حاضر خواهد شد. باید دید که برای سال بعد چه تدارکی این باشگاه برای حضور در لیگ برتر خواهد دید.
مس رفسنجان؛ نماینده دیگر کرمان
استان کرمان ظاهرا انقدر کارخانه و معادن دارد که هر کدام توانایی مالی پشتیبانی یک تیم لیگ برتر را داشته باشند. مس سرچشمه، مس کرمان، مس رفسنجان، آرمان گهر سیرجان جزو تیم های لیگ یکی حاضر در فوتبال ما هستند و شما اضافه کنید تیم اصلی گل گهر سیرجان را که همین هفته پیش در سیرجان در دقایق پایانی برد را از چنگ پرسپولیس درآورد.
مس کرمان هم با مجتبی حسینی مربی جوان خود به اندازه یک گل تا لیگ برتری شدن در روز آخر کم آورد و همچنان لیگ یکی ماند تا هنوز با لیگ برتر و حتی باشگاهای اسیا هوادارانشان فعلا خاطره بازی کنند. در هر صورت سال بعد دو نماینده از این استان در لیگ برتر حاضر خواهند بود علاوه بر احتمالا سیرجانی ها که عملا در جدول ماندنی شده اند ، رفسنجانی ها هم گرمای این مسابقات را به آن خطه از کشور خواهند برد.
حسرت برای ملوان و فجر
حسرت ملوان و فجرسپاسی که سوابق طلایی در فوتبال ما دارند چند ساله شد و حیف از عدم صعود این تیم های دوست داشتنی به لیگ برتر فوتبال. حیف و دریغ از تیم هایی که یکی از آنها همیشه در قامت مدعی قهرمانی و حذفی حاضر می شد و دیگری زمانی همیشه گربه سیاه بزرگان فوتبال ما بودند اما حالا این روزها به لطف مدیریت دوست داشتنی، ملوان که کاندیدای سقوط به لیگ دو بوده و در روز آخر به لطف یه مساوی سرد و بی روح و بدون گل ماندگار شده و فجر سپاسی هم در کشاکش اواسط جدول بی تفاوت روزگار می گذراند.
سقوط؛ افتادن نامهای آشنا
سپیدرود،نیروی زمینی و شهرداری تبریز تیم های سقوط کننده امسال به لیگ دو بودند. سپیدرود که خیلی شیک از لیگ دو شروع کرده بود و به لیگ یک و بعد لیگ برتر رسیده بود کاملا همان دور وسیر را در پیش گرفت و حالا به لیگ دو سقوط کرده و فقط دست مریزاد برای مدیران گیلانی که بعد از ملوان حالا سپیدرود ریشه دار را تقریبا نابود کردند.
در مورد نیروی زمینی و امید روانخواه هم با آن فوتبال با کیفیت و تیکی تاکایی و دوست داشتنی که بازی می کردند هم فقط می توان کلمه تاسف را بکار برد چراکه به نظر می رسد در تصمیم گیری های کلان این باشگاه نظامی اختلاف نظرهایی وجود داشته و دارد و کلا روانخواه از بعد مربیگری از امنیت بالایی برخوردار نبوده و اگر لقب آسانسور لیگ دو به یک را به آنها اطلاق کنیم پر بیراه نباشد.
شهرداری تبریز اما روزگاری ضلع سوم فوتبال تبریز بود ، شهری که با تراکتور و ماشین سازی و شهرداری در فوتبال ایران فعالیت می کرد و اتفاقا با شهرداری یقه تیم های بزرگ را می گرفت حالا به فراموشی مفرط سپرده شده و اصلا کسی پیگیر آن هم نمی باشد.
به نظر می رسد در حال حاضر بیشتر نگاه و همه غم فوتبال تبریز و مدیران آن معطوف تراکتور و نهایتا ماشین سازی شده و کلا تیم های دیگر و باسابقه تبریز اولویتی برای مسئولین این شهر فوتبال خیز ندارند به آن پرداخته نمی شود.
یادداشت
کمال علیه پیروزی؛ رادو دشمن کامبک!
محمد قراگزلو
پرسپولیس روی چمن هموار ورزشگاه سیرجان و در مسابقهای که آسوده خاطر به نظر میرسید با همان ترکیب اصلی به میدان رفت اما برای اولین بار از یک سیستم تازه استفاده برد. یحیی تیمش را با سه مدافع مرکزی، دو مدافع کناری که بالا بازی میکردند، دو هافبک میانی، دو هافبک تهاجمی و یک مهاجم نوک به زمین فرستاد.
در واقع میتوان گفت 1-2-4-3 شروع کرد با این توضیح که سیدجلال روی دستش شجاع و کنعانی را داشت البته قرار نبود به این زنجیره سه نفره عمق بدهد، شیری و نادری در راست و چپ بالاتر بازی میکردند و باید از خط نیمه به جلو میرفتند و در امتداد نوراللهی و کمال یک زنجیره تشکیل میدادند.
مقابل این زوج ترابی و نعمتی بازی کردند که آزاد بودند به کنارهها و مرکز بیایند و حتی تو بزنند و موقعیت ایجاد کنند. نوک پیکان تیم هم علی عیلپور بود که این بار نه همشهریاش عبدی را کنار خود میدید نه یکی از هافبکها کنارش قرار گرفتند. این سیستم برای بازی دربی تست شد اما با دو گلی که دریافت شد بخصوص گل دوم این سیستم رد شده و به نظر میرسد یحیی برای بازی با استقلال به همان 2-4-4 همیشگی برگردد.
مسئولیت نشناسی کمال ریتم را خراب کرد
بعد از 7-6 دقیقه پرسپولیس در زمین حریفی که خوب پرس میکرد و با انگیزه نشان میداد موفق شد ریتم را پیدا کند و کم کم داشت سوار بازی میشد. در پی همین اتفاق پرسپولیس اولین موقعیت جدی بازی را هم با سانتر خوب شیری و ضربه سر خطرناک علیپور خلق کرد اما اخراج کمال همه چیز را به هم ریخت.
هر چند کادر فنی و بازیکنان پرسپولیس معتقدند سیدعلی سختگیری کرده اما یک طرف قضیه هم کمال کامیابینیاست. بازیکنی که در پنجمین فصل حضورش در پرسپولیس و با این همه تجربه همچنان با رفتارهای غیرمسئولانه باعث میشود تا تیمش لطمه بخورد. تکل مهار نشده کمال جلوی چشم داور و اخراج او اتفاقی تکراری و تلخ برای کادر فنی و دوستداران پرسپولیس است که بار دیگر نشان داد کامیابینیا بازیکن وظیفه شناسی نیست و باید در رفتارش تجدید نظر کند.
رادو خروج بلد نیست
رادوشویچ در بازی با ذوبآهن نشان داد همچنان یک مشکل اساسی دارد و با اینکه شوتگیر خوبی است و در واکنشهای آنی خوب عل میکند اما در بحث مهم خروج مشکل اساسی دارد. رادو با همین اشتباه و خروج ناموفقش دوباره زمینه ساز گل خورده دیگری شد. مرور گل اول گل گهر نشان میدهد رادو ترسیده خروج کند و اشتباه محاسباتی نوراللهی و یارگیری نادرست کنعانی زادگان کاری کرده تا مدافع گلزن حریف خیلی راحت از زاویهای ناآشنا دروازه پرسپولیس را باز کند.
رادو در صحنه گل دوم میزبان هم کم تقصیر نداشت. هر چند همه نادری را میبینند که جا مانده و در کورس با گلزن حریف کم آورده اما در این صحنه اشتباه سیدجلال در عمق دادن به دفاع تیمش و عقب بازی کردن کاری کرد تا بازیکن سیرجان از خط آفساید فرار کند.
اما رادو هم اشتباه داشت چرا که باید در آن صحنه حداقل روی خط شش قدم میایستاد اما خروج نکرد و عقب ماند تا مقهور ضربه نهایی بازیکن گل گهر شود. ترس از خروج یا ایرادی که دروازهبان کروات پرسپولیس دارد در صحنه دیگری نیز به ضرر تیمش شد و کاری کرد تا کامبک رویایی شاگردان یحیی به باد برود. تنها چند ثانیه مانده بود تا داور سوت پایان بازی را بزند و پرسپولیس یک برد فوقالعاده را جشن بگیرد که میزبان برای فرار از شکست خیمه سنگینی روی دروازه پرسپولیس زد.
توپ سه چهار بار روی آسمان دروازه سرخها رفت و برگشت اما رادو هرگز خروج نکرد و سرانجام دروازهاش باز شد. شاید اگر او یک بار با خروج خود توپ را جمع یا به نقطه دورتری دفع میکرد الان پرسپولیس داشت یک برد بزرگ را جشن میگرفت. موضوعی که شاید در این بازی فرمالیته چندان مهم تلقی نشود اما در بازیهای آینده میتواند سرنوشت تیم را در یک جام تغییر دهد.
یادداشت
استقلال، قلعه نفوذپذیر
حمیدرضا عرب
استقلال در هیچ دوره لیگ برتر بدون داشتن خط دفاعی منسجم قهرمان نشده است؛ نه استقلال و نه دیگر تیمهایی که قهرمانیهایی را به نام خود ثبت کردهاند. در واقع رسیدن به جام قهرمانی همواره مستلزم داشتن دفاعی منسجم است و عناصر مدافع و دروازهبان باید در بهترین فرم فنی خود قرار داشته باشند تا یک تیم به شکوه و عظمت دست یابد.
باید واقعبین بود که قهرمانیهای اخیر سرخها در لیگ برتر هرگز به دست نیامد مگر با داشتن دفاعی هماهنگ. سپاهان نیز در سالهایی که در فوتبال ایران آقایی میکرد، از خط دفاعی منسجم و کماشتباه برخوردار بود. چنانچه بخواهیم دلایل قهرمانی استقلال خوزستان در فصل سیزدهم را ارزیابی کنیم باز هم به خط دفاع کمنقص این تیم برمیخوریم که اسباب قهرمانی تیم منحلشده اهواز را فراهم کرد.
اسباب قهرمانیها در لیگ برتر در واقع ارتباط مستقیم داشته با وضعیت دفاعی تیمها و در کنار آن داشتن خط آتشی پرکار که استقلال در فصل جاری از آن بهرهمند بود، اما آنچه آبیها را از دستیابی به جام محروم کرد ضعفهای دفاعی بود.
استقلال در فصلی که یک بازی به پایانش باقی مانده با اینکه عناصر هجومیاش در صدر بهترینهای لیگ قرار دارند اما در بخش دفاعی بسیار متزلزل عمل کرده و عوامل متعددی سبب شده این تیم تا همین هفته بیستونهم آمار عجیب ۳۰ گل خورده را از خود بر جا بگذارد که اگر خوشبینانه بنگریم و این تیم در بازی آخر هم دروازه خود را بسته نگه دارد، باز هم میانگین یک گل خورده در هر بازی برای این تیم قطعی است.
عملکرد دفاعی استقلال از همان هفتههای آغازین که استراماچونی روی نیمکت آبیها بود نشان از ضعفهای آشکار و پنهان داشت که هرچه به میانههای لیگ رسیدیم این وضعیت مخاطرهآمیز در شکل بازی استقلال بیشتر نمود پیدا کرد.
در همین بازی با پیکان شاهد رقم خوردن گلی به سود میهمان بودیم که اوج ناهماهنگی در خط دفاع دیده شد و در حالی که مغانلو و امامعلی در میان ۳ مدافع استقلال بودند کاری از دست آنها برنیامد و آبیها این جنگ ۳ به ۲ را بهرغم داشتن نفرات بیشتر باختند تا مهاجم میانهقد پیکان از خلع بهوجودآمده بهره گیرد و دروازه استقلال را باز کند.
در خلق این گل، شگفتآور بود که روزبه چشمی اقدام به مهار یار خودی (یزدانی) کرد و دانشگر نیز در اوج بیمسئولیتی تنها نظارهگر پرش نهچندان بلند امامعلی بود.
علاوه بر ضعفهای فردی که نمونهاش را مقابل پیکان دیدیم، تغییرات پیدرپی تاکتیکی و جابهجایی نفرات موجب کاهش اثرگذاری دفاع استقلال شده و در کنارش نوسانات گاهوبیگاه حسینی نیز مزید بر علت بوده تا استقلال یکی از سالهای پرانتقاد دفاعی خود را تجربه کند.
استقلال گاهی در لیگ با چهار دفاع ظاهر شد و گاهی با سه دفاع که بازی با سه دفاع متمرکز بیشتر در زمان استراماچونی انجام شد.
این تغییرات در شکل بهکارگیری بازیکنان یقیناً سهمی در به وجود آمدن ناهماهنگیها داشته چراکه منجر به برهم خوردن نظم فکری بازیکنان هم میشود اما در این میان نیز باید توجه ویژهای به غیبتهای سریالی بازیکنان داشت که خود در چینش مربیان اثرگذار بود و شاید اگر پیدرپی شاهد مصدومیتها و محرومیتهای چهار عنصر اصلی دفاعی (دانشگر، چشمی، یزدانی و غلامی) نبودیم تعداد گلهای خورده استقلال به طرز قابل توجهی کاهش مییافت.
سیاوش یزدانی بارها بهدلیل مصدومیت خط دفاع استقلال را تنها گذاشت. عارف غلامی نیز بارها به همین دلیل از ترکیب دور ماند هرچند این بازیکن اصولاً بهلحاظ فنی در قد و قواره تیم بزرگی همچون استقلال هم نیست و از همان ابتدا بر سر جذبش حرف و حدیثهای بسیاری بود. چشمی هم بیشتر یک هافبک دفاعی محسوب میشود تا مدافعی بینقص و در همین بازی با پیکان او به دفعات دچار اشتباه شد و شاید بازی گرفتن از او در خط دفاع بیشتر به جهت رهایی از ترافیک هافبک دفاعیها بود.
محمد دانشگر نیز با انبوهی از حواشی در استقلال روزگار گذرانده که نتیجه رفتارش شده اخراج! یقیناً با این طیف از مدافعان همواره مصدوم و گاهاً پرحاشیه اساساً نمیشد دفاع آنچنان بینقصی ساخت.
مربیان استقلال نیز در این ایام نتوانستند رویه مدافعان خود را متحول کنند تا کار به نقطهای برسد که استقلال در سالهای اخیر یکی از ضعیفترین بیلانهای کاری خود در بخش دفاعی را ثبت کند و ۳۰ گل خورده را مقابل نامش ببیند. همچنین استقلال در 29 بازی تنها 7 بار توانسته دروازهاش را بسته نگه دارد (کلین شیت کند).
بدون شک مربیان استقلال برای فصل بعد باید تمام نیروی خود را معطوف به ترمیم این نقطه کنند.لازم است استقلال از جذب مدافعانی با عملکرد متوسط خود را رها کرده و برود سراغ مدافعانی که در سطح عالی قرار دارند چراکه با این طیف در آینده نیز همین آش است و همین کاسه و استقلال بعید است به نقطه روشنی دست یابد. البته در افت نسبی حسینی فقدان یک آلترناتیو جدی هم موثر است که باشگاه استقلال باید در راستای دروازه بانی مدعی نیز قدم هایی بردارد تا شاید رقابت در چاچوب دروازه منجر به کاهش تعداد گل های خورده شود.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4340/20097/79980
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4340/20097/79981
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4340/20097/79982
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/4340/20097/79983
|
عناوین این صفحه
- چیزهایی که درباره پرونده ویلموتس نمیدانید
- لیگ یک؛ محلی برای جستجوی آرزوها
- یادداشت
- یادداشت