خشونت و خطرات آن برای سلامت جسمی و روانی
الهام شیخ*
خشونت رفتاری است که در آن فرد یا گروه با استفاده از اعمال تهاجمی یا غیر تهاجمی می خواهند حرف یا نیت خود را پیش ببرند و دیگران را در شرایطی قرار می دهند که بر خلاف خواست خودشان است و از طریق زور و تحمیل می خواهند به مرادو مقصود خود برسند.»براساس تئوری انتخاب خشم و ابراز پرخاشگری برای فردی که آن را انتخاب می کند، کنش های موثری دارد.
خشم یعنی کنترل خودت را از دست بده تا کنترل دیگران را به دست بگیری». خشونت می تواند از دعوا و زدو خورد بین دو فرد، تا جنگ و نسل کشی بین ملت ها که میتواند نتیجه آن کشته شدن افراد بیشماری باشدگسترده شود.گاهی اوقات خشونت بر اثر خشم و عصبانیت بوجود می آید. عصبانیت واکنشی طبیعی است که در برابر مسائل و اتفاقات روزمره بروز پیدا می کند و در واقع این احساس به طور درست و صحیح در برابر موقعیت هایی که تهدید به حساب می آیند اتفاق می افتد و راهی است برای نجات دادن و یا حفظ کردن فرد از یک نگرانی یا خطری که در حال وقوع است.
آثار بیرونی خشم وعصبانیت را می توان در حالات صورت و بدن و رفتارهای تهاجمی و....در حضور عام مشاهده کرد. اگر این رفتار مدیریت نشود و خشم و هیجانات ناشی از آن کنترل نشود می تواند عواقب و خطرات بسیاری برای فرد و جامعه داشته باشد.
پس خشم و عصبانیت در انسان یک احساس سالم و طبیعی به شمار میرود و زمانی به شکل مشکل به آن نگاه می کنیم که کنترل رفتاری و عقلانی روی آن صورت نگیرد. بنابراین درجامعه افراد نمی توانند نسبت به رفتارهای خشونت آمیز بی خیال باشند چون موضوعی شخصی نیست که به دیگر اعضا ربطی نداشته باشد و گاهی افراد بی گناه و نزدیکان هستند که قربانی اعمال خشونت بار می شوند پس بی تفاوتی به این رفتارها عواقب و آسیب های بسیاری به جامعه وارد می کند.
انواع خشونت
*خشونت مستقیم: خشونتی است که می شود آشکار و مستقیم آن را مشاهده کرد. مثل زد و خورد ، تهدید و ارعاب، جنگ، شکنجه ، قتل و....
*خشونت غیر مستقیم: خشونتی است که نمی توان به صورت آشکار و مستقیم آن را مشاهده نمود ولی آثار آن را می توان دید و احساس کرد مثل ایجاد بی اعتمادی، کینه و کدورت ، پشت سر حرف زدن، بی تفاوتی و همکاری نکردن، شیطنت و..
*خشونت جنسی : این نوع خشونت می تواند در محیط زندگی خصوصی خانودگی و زناشویی اتفاق بیفتد و به هر گونه رفتار غیر اجتماعی گفته می شود که از لمس کردن تا تجاوز را شامل می شود.
خشونت روانی : امروزه خشونت روانی هم از سوی مردان و هم از سوی زنان به کار برده می شودولی از آنجا که خشونت روانی به ویژه بر زنان به صورت انتقاد ناروا ،تحقیر ، تمسخر، توهین و فحاشی، متلک، تهدیدهای مداوم به طلاق یا ازدواج مجدد که شرافت و آبرو و اعتماد به نفس زن را خدشه دار می کند تاثیر می گذارد، در مدت زمان طولانی پیامدهای جبران ناپذیری وارد میکندو گاه به یک آسیب اجتماعی تبدیل می شود.
ریشه یابی خشونت
*خانواده بنیادی ترین نهاد در جامعه است که با آرامش دادن به اعضای خود باعث می شود تا آنها احساس امنیت کنند و مهم ترین پایگاهی است که محیطی را فراهم می آورد تا اعضا در آن بتوانند نیازهای طبیعی و جنسی خود را ارضا کنند. خانواده از دیرباز موثرترین و استوارترین نهاد نگهداری خصوصیات فرهنگی ، و عاملی برای انتقال آنها به نسل های بعدی است.
کارشناسان اجتماعی معتقدند ، زمانی خشونت در بستر جامعه رشد میکند که خشونت در خانواده وجود داشته باشد. خشونت رفتاری اکتسابی است و از این رو توجه به رشد و تربیت کودکان از اهمیت ویژه ای برخوردار می شود زیرا ریشه بسیاری از رفتارهای خشونت آمیز در دوران کودکی است که گاهی با آزار و اذیت و آسیب رساندن به خواهر و برادر کوچک تر ویا شکستن و خراب کردن اسباب بازیها پدیدار می گردد.کودکانی که مدیریت وکنترل خشم و عصبانیت خود را یاد نگرفته اند رفتارهای خشونت آمیز خود را در آزار رساندن به حیوانات نیز نشان می دهند.در این زمینه باید کودکان را یاری کرد تا یاد بگیرند برای حل اختلافات و مشکلات خشونت راه درست و مناسبی نیست.
شناخت منشاء رفتارهای خشونت آمیز در دوران کودکی و نوجوانی
توهین کردن به کودکان ، تحقیر کردن آنها و زیر سوال بردن شخصیتشان ، تقویت خودکم بینی ، تبعیض و مقایسه های بی جا ، کم لطفی و بی مهری نسبت به خواسته های آنها ، تحقیر توانمندی های کودکان در برابر کودکان دیگر ، از بین بردن عزت نفس در آنها به وسیله نسبت دادن القاب زننده و وجود بعضی رویدادها و خاطرات تلخ در کودکی و رفتارهای خشونت آمیز والدین می تواند منشاء رفتارهای خشونت آمیز در دوران جوانی شود. وجود خشونت در خانواده باعث نا امنی و اضطراب در اعضای آن می شود و پیامدهای آن می تواند بیماری های جسمانی، زیاد شدن پدیده قتل های خانوادگی ، همسر کشی و کودک آزاری باشد .کودکان رشد یافته در چنین محیط های خانوادگی زودتر از سن خود به بلوغ می رسند و هیچگاه لذت دوران کودکی را نمی چشند، آنها رفتارهای خشونت آمیز را در خود می پرورانند و گاهی اوقات انتقام سرخوردگی ها و ناکامی ها و نداشته های خود را در قالب این رفتارهای خشونت آمیز می گنجانند. کودکانی که توسط هر دو والد خود و در محیط عاطفی مناسب بزرگ شده اند احتمال کمی دارد که به فرد خشنی تبدیل شوند.
طبق تحقیقات یک کودک در طول سال های اولیه رشد خود نیاز دارد با والدینش رابطه داشته باشد و کودکانی که نیازهای عاطفی خود را از پدر و مادر دریافت نمی کنند به منابع دیگر برای پر کردن این کمبود روی می آورند و در سال های بعد جذب گروه ها و دار و دسته ها می شوند. در نوجوانانی که درصد عصبانیت و ستیزه جویی بالاست می توان شدت بالای اضطراب، استرس ، غمگینی، خستگی را دید.
آنها خیلی بیشتر از نوجوانانی که دارای بهداشت روانی هستند با اختلالات تغذیه ای روبرو هستند و به کشیدن سیگار ،مواد مخدر، مصرف نوشیدنی های الکلی روی می آورند. احساس عدم امنیت اخلاقی در جوانان ناخوآگاه سبب شیوع خشونت در خانواده و جامعه شده است. موضوعی که نوجوانان و جوانان را به طرف خشونت گرایی و سرگردانی سوق می دهد و باعث نا امنی اخلاقی و انتقادی جوانان می شود کمرنگ شدن روابط عاطفی و فکری فرزندان با خانواده است. بیشترین زمان کودکان از زمانی که وارد مدرسه می شوند تا دانشگاه صرف می شود پس این مراکز آموزشی ارتباط حساس و تاثیر گذار بر مسائل اخلاقی آنها دارد.مسئولان باید به گونه ای با جوانان برخورد کنند تا آنها را موظف به رعایت مقررات کنند.
ایجاد کردن مراکز آموزشی راهی است برای پیشبرد فرهنگ اجتماعی جوانان و از این طریق نظم و قانون پذیری را در جامعه افزایش داد. خانواده، مدرسه ، مراکز آموزشی و جامعه همگی در پرورش نوجوانان و جوانان موثر هستند. برای جلوگیری از افزایش خشونت در جامعه برقراری پیوند عاطفی و معنوی است. آموزش و پرورش و مراکز فرهنگی در تربیت صحیح نوجوانان و جوانان سهم به سزایی دارند و مسئولان و متصدیان کشور هم باید در برقراری عدالت اجتماعی بکوشند زیرا که بسیاری از کشمکش ها و اعمال و رفتارهای ستیزه جویانه در جامعه از فقدان عدالت اجتماعی است. مسئولین باید توجه بیشتری به امر جوانان داشته باشند و کارگزاران را آموزش دهند تا برخوردهای درست و منطقی با جوانان داشته باشندو همچنین کانون های حمایت از کودکان را توسعه داده تا اگر کودکی از سوی خانواده اش دچار به مهری یا تعرض قرار گرفت به این مکان ها سپرده شود.
اختلافات خانوادگی
یکی از عواملی که خانواده ها را تهدید می کند فقر فرهنگی است. فرد به خاطر آگاهی نداشتن از قوانین و حقوقی که در جامعه وضع گردیده دست به عملی می زند که فکر می کند می تواند از آن رهایی یابد. یا فرد به دلیل جهالت و فقر فرهنگی در حالیکه از عاقبت کارش آگاه است دست به اعمال خلاف قانون می زند. مثل مشاجرات و ضرب و جرح ها و قتل هایی که در محیط خانواده اتفاق می افتد و یا ارتباط های فرا زناشویی. گذر از سنت به مدرنیته همیشه با عواقب و تبعات خاص خودش همراه است که با نا هنجاری های اجتماعی پدیدار می شود و ممکن است از محیط خانواده شروع وتا آنجا پیش برود که حد و مرزها را زیر پا بگذارد و نهاد خانواده را زیر سوال ببرد. اختلاف فرهنگی که در زوجین منجر به از هم پاشیدن کانون خانواده می شود از این قبیل است.
اختلافات اقتصادی
اگر نگاهی به پرونده های خشونت در خانواده بیندازیم میتوان در بین آنها نقطه مشترکی پیدا کرد به نام عامل اقتصادی ،که در حال حاضر از علل مهم ستیزه جویی و خشونت در خانواده است. همسرانی که برای تامین معاش به سختی کار میکنند و بعضی ها حتی در دو شیفت به کار مشغول هستند وقت این را ندارند که از نظر روحی آرام و خونسرد باشند و نمی توانند ارتباط گرم ، عاطفی و صمیمی با یکدیگر برقرار کنند.تحقیقات نشان داده که بیکاری نیز جزو اولین و مهم ترین آسیب های اجتماعی است و عامل اصلی پرخاشگری نیز به حساب می آید.
اختلافات اجتماعی
خانواده،جامعه و فرد تشکیل مثلثی را می دهند که اختلالات رفتاری در بین هر یک از ضلع های این مثلث باعث بروز مشکلات بسیاری می شود. اعتیاد یکی از عوامل بروز خشونت در محیط خانوادگی است و مواد مخدر می توان جزو شایع ترین نا هنجاری ها دانست. کسی که اعتیاد داشته باشد مشکل بتواند پیوندهای محکم عاطفی، وفاداری وتعهد داشته باشد. ارتکاب به جرم فرد معتاد به علت ضعف در روابط هر روز بیشتر می شود خانواده و جامعه امنیتشان دچار مخاطره می شود. فرد خشن و پرخاشگر هیچ وقت نمی تواند معتمد جامعه باشد زیرا خشونت های خانودگی یک نوع بی اعتمادی نسبت به افراد در انسان به وجود می آورد. اگر کسی در محیط کارش دچار ناکامی شود ویا در کاری شکست بخورد نمی تواند به منبع ناکامی خود پرخاشگری کند پس این عمل را نسبت به اطرافیان خود انجام می دهد.
خشونت در تلویزیون
رسانه ها اغلب تصاویراستفاده ازخشونت را به عنوان یک وسیله توجیه شده برای حل مشکلات و اختلافات نشان می دهند و کودکان به راحتی تحت تاثیر صحنه های تلویزیون و بازی های ویدئویی قرار می گیرند.آمارها نشان می دهد که هر کودک تا سن 18سالگی به طور متوسط شاهد تماشای 200هزار صحنه خشونت آمیز از تنها از طریق تلویزیون است. از آنجا که تلویزیون را میتوان تنها سرگرمی در دسترس خانواده ها برشمرد باید نکاتی را در استفاده از این رسانه رعایت نمود. برنامه هایی از طریق تلویزیون دنبال شوند که عاری از خشونت باشد.والدین برای فعالیت های روزانه برنامه هایی برای بچه ها ترتیب دهند که اوقات آنها پر شود مثل استفاده از بازی های فکری،کتاب خواندن، نقاشی کردن و...
خشونت علیه زنان
یکی از نمایان ترین خشونت ها در جوامع امروزی خشونت علیه زنان است. طبق یافته های تحقیقاتی در ایران نیز مانند سایر جوامع جهان خشونت علیه زنان مشکل آفرین شده است. زنانی که در معرض خشونت هستند انواع مختلف سوء رفتار را در زندگی فردی و اجتماعی خود تحمل می کنند. تحصیلات عالیه، بارداری ، و داشتن استقلال مالی و کسب در آمد زنان را از این قاعده مستثنی نمی کند و در مواردی حتی زنان تحصیلکرده و دارای استقلال مالی بهای بیشتری بابت خشونت می پردازند. در شرح حالی که پزشکی قانونی از زنان قربانی خشونت می گیرد نتیجه می توان گرفت که مردهای همسر آزار اکثرا شخصیتی پرخاشگر دارند و از حسادتی بیمارگونه وافراط در مواد مخدر و نوشیدنی های الکلی رنج می برند. هم چنین این مردان در دوران کودکی تجربه خشونت های خانوادگی را داشته اند. *
خشونت علیه کودکان
خشونت پدر ومادر نسبت به هم گاهی اوقات گریبان فرزندان را هم می گیرد و آنها قربانی محیط خشونت آمیز خانوادگی می شوند. کودکانی که در چنین خانواده ای رشد کنند و شخصیتشان شکل بگیرد خشونت را یاد می گیرند و می آموزند که هرگاه رفتار و گفتار کسی باب میلشان نبود او را مورد آزار و اذیت قرار دهند.
بررسی علل خشونت در ایران
*تاب آوری اجتماعی مفهوم جدیدی است در روانشناسی که از مولفه های سلامت اجتماعی است. جامعه ما به دلایل مختلف ، تاب آوری اجتماعی اش پایین آمده است. یکی از دلایل آن می تواند افزایش مهاجرت به شهرها باشد و این در حالی است که روستانشینان شهری که به شهرها هجوم آورده اند آموزش شهر نشینی ندیده اند.پس مهاجرت عاملی برای کاهش تاب آوری اجتماعی است.
*دلیل دیگر اینکه خانواده نقش خود را در ایجاد آرامش از دست داده است. خانواده قبلا مکان آرامش و تخلیه هیجان بود ولی به دلیل افزایش نیازهای اقتصادی، بالا رفتن استفاده از اینترنت وغیره خانواده کارایی خود را در ایجاد آرامش از دست داده و نمی تواندنقش قبل را داشته باشد. پس افراد در شرایط عصبی، عصبانیت خود را از خانه به جامعه و از جامعه به خانه انتقال نی دهند.
*عامل دیگر ازدحام جمعیت است. مثلا در ساعات شلوغ روز در ایستگاه های وسایل نقلیه عمومی مسافران فرصت ورود و خروج به هم نمی دهند و با پرخاش و عصبانیت با هم برخورد می کنند.پس وقتی فرد زمینه را تهدید آمیز ببیند ذهن دچار اضافه بار می شود و این عامل به دلیل اردحام در شهرهای شلوغ پدیدار می شود.
*عامل دیگر گم نامی و بی خانمان ها هستند. در شهرهای شلوغ مردم یکدیگر را نمی شناسند و شناخته نمی شوندو چون نظارت و کنترلی روی آنها نیست مسائلی مثل فحش دادن به یکدیگر ، متلک گفتن ، پیچیدن ماشین ها جلو یکدیگردر اتوبان ها، خط انداختن روی اتومبیل ها،رفتارهای خشن و آسیب رسان، رفتارهای ناهنجار و مغایر شهروندی و...... از نشانه های این موضوع است.
عوامل روانی وشخصیتی هم در خشونت و پرخاشگری نقش دارند. سبک جدید تربیت فرزند به گونه ای شده که والدین افرادی خودشیفته را تحویل جامعه می دهند.این افرادپس از این که با حقایق جامعه رو در رو میشوند دچار افسردگی میشوند که عاقبت منجر به پرخاشگری در محیط اجتماعی می گردد. میزان و سطح سازگاری در بین مردم به دلایل مختلف اجتماعی و فرهنگی پایین آمده است.
*عامل دیگر الگوهای اجتماعی و عامل سلامت اجتماعی است. مثلا در الگوهای اجتماعی افراد یاد گرفته اند اگر داد بزنند حرفشان پیش می رود و این را از طریق الگو برداری کسب کرده اند. در عوامل سلامت اجتماعی روانشناسان 60 مولفه همچون اعتیاد، بحران اجتماعی ، طلاق عاطفی ، بحران شادی ، آلودگی محیط زیست، بیکاری، دعواها و نزاع های خیابانی را به عنوان متغیرهای سلامت اجتماعی محسوب کرده اند. هر چه استانداردهای اجتماعی در جامعه کاهش پیدا کند میزان خسونت و عصبانیت اجتماعی بالا می رود.
در آخر باید گفت اگر خیلی زود فکری به حال خشونت نکنیم،با معضل وحشتناکی رو به رو خواهیم شد. اگر میخواهیم کاری بکنیم باید سرمایه گذاری و برنامه ریزی کنیم. اگر برنامه ای را استارت بزنیم درچشم اندازی 10ساله نتایج آن را می توان مشاهده کرد.امروز خانواده ها به جای اینکه محل امن باشند محل خشونت گردیده است و این معضل به طور جدی وجود دارد .و ساده ترین راه این است که تک تک اعضای جامعه خود را در مقابل این که کسی تحت خشونت است مسئول بداند.
*روانشناس بالینی