|
کارشناس گردشگری مطرح کرد:
رفع محرومیت با رونق گردشگری در کنار حفظ فرهنگ و آداب و رسوم امکان پذیر است
قاسم کرمانی، کارشناس گردشگری به بیان مشکلات و معضلات تورهای گردشگری در ایام شیوع ویروس کرونا پرداخت و اظهار کرد: البته در گردشگری از ابتدا مشکلات خاصی در کشور ما وجود داشته که بنا بر شرایط خاص و ایدئولوژیهایی که در کشور حاکم است، محدودیتها زیاد بوده و شما نمیتوانید به عنوان مثال یک گردشگر روس را به سادگی به ایران دعوت کنید در حالی که ترکیه یا کشورهای دیگر بسیار راحت گردشگران را به کشورشان جذب کردهاند.
سیاستهای غلط سبب نابودی گردشگری در کشور میشود
این راهنمای گردشگری ضمن بیان مطلب فوق ادامه داد: برخی قوانین ما در عین حال که برای ما عجیب است، برای گردشگران نیز باورنکردنی است، به عنوان مثال در کشور ما از رفتن گردشگر در آب ممانعت میکنند یا قوانین خاصی برای پوشش دارند و بعد از آن هنگامی که گردشگر وارد کشور میشود و بسیاری از بانوان ایرانی را میبیند، تعجب میکند که چرا این اجبار برای گردشگران وجود داشته و در این کشور تناقض وجود دارد.
وی افزود: گردشگری که وارد کشور میشود در خیابانهای همین شهر تهران بسیاری از بانوان را با آرایش و تیپهایی میبیند که این شرایط حتی در اروپا و آمریکا هم دیده نمیشود و این موضوع برای گردشگر عجیب است که چرا این آرایشی که او در مهمانی شبانه از آن استفاده میکند را یک خانم ایرانی در زندگی روزمره و حتی محل کارش انجام میدهد و واقعا این موارد را درک نمیکند.
کرمانی با بیان این مطلب که این اختلاف عجیب و غریب فرهنگی که ناشی از یک سری از سیاستهای غلط در کشور است سبب شده گردشگری به میزان زیادی نابود شود، ادامه داد: در این شرایط شیوع کرونا نیز در دو سال گذشته مزید بر علت شده و متاسفانه عدم مدیریت صحیح در کشور برای مقابله با این ویروس، وضعیت بسیار نامناسبی برای گردشگری به وجود آورده است.
کارشناس حوزه گردشگری اذعان کرد: متاسفانه مسئولان به جای اینکه کمک کنند و گردشگری را به سمت گردشگری نوین و پایدار سوق دهند و به دفاتر جهانگردی و ایرانگردی و همینطور فروش بلیط یاری رسانده تا به روز شوند، در غفلت هستند در حالی که در حال حاضر دیگر کسی بلیط هواپیما را در دفتر خریداری نمیکند، بلکه به صورت اینترنتی میخرد و این امر سبب شده دفاتر کارشان کم شود و بسیاری از مدیران یا دفتر خدماتیشان را بستهاند و یا برای فروش گذاشتهاند اما نیاز به حمایت و به روز شدن دارند.
سیاستهای گردشگری نیازمند تغییرات اساسی
کرمانی ابراز امیدواری کرد که با روی کار آمدن آقای ضرغامی در وزارت میراث فرهنگی و گردشگری شرایط این نهاد نیز خوب شده و در سیاستهای گردشگری کشور نیز تغییرات اساسی انجام دهد، تشریح کرد: ما متوقعیم که تغییرات عمدهای در سیاست گردشگری اتفاق بیفتد تا حداقل مناطقی برای گردشگران خارجی طبق قوانین خودشان به وجود بیاید، زیرا ما در دیگر کشورها مشاهده کردهایم که هرکس بر اساس قوانین کشور و عقائد خودش پوشش داشته و هیچ کسی هم از این امر ممانعت نکرده است.
وی افزود: اما در ایران اینگونه نیست و به عنوان مثال یک جشن آب بازی در کاشان بهانهای میشود تا بلایی بر سر آن گردشگر بیاورند تا دیگر هوس چنین کاری نکند، در صورتی که همین مراسم در ایروان برگزار میشود و اگر شما بدانید که چه تعداد جمعیتی از ایران کارتن خوابی و بیرون ماندن در شب را به جان میخرند تا فقط یک روز در این جشن آب بازی حاضر شوند، در صورتی که همین ایروان تا چند سال قبل جزوی از کشور بزرگ و پهناور ایران بود، پس چرا در آن منطقه ورود گردشگر آزاد است.
برگزاری جشنهای باستانی هیچ منافاتی با فرهنگ ایرانی اسلامی ندارد
کرمانی با اشاره به این مطلب که میشود حتی با ایدئولوژیهایی که سیستم حاکمیتی دارد هم این جشنها را برگزار کرد، اذعان کرد: ما بیش از سیصد جشن در ایران داریم که به نوعی شامل هر روز میشود و جشنهای ماهانه و فصلی هم جای خود را دارد که شامل جشن مهرگان، آبانگان، آذرگان و سپندارمذگان میشود، اما باید دید چه کسی متولی میشود تا این جشنها برگزار شوند، در صورتی که این جشنها هیچ منافاتی با فرهنگ ایرانی اسلامی ماهم ندارد و در دین اسلام هم به جشن و شادی تاکید شده است.
این کارشناس گردشگری بیان کرد: در هیچ کجای دین اسلام شادی را منع نکردهاند در صورتی که از غم و غصه منع شده ایم، زیرا در روایتی آمده که از امام علی علیه السلام پرسیدند که شما برترید یا حضرت عیسی(س) و ایشان فرمودند: من برترم، زیرا من هم میخندم و هم گریه میکنم، در صورتی که عیسی فقط گریه میکرد و کنج عزلت گزیده بود، پس ما هم باید بخندیم و هم گریه کنیم و فقط به یک جنبه نپردازیم.
رفع محرومیت مناطق کم برخوردار با رونق گردشگری
وی تاکید کرد: امروز ما باید به سمت توسعه گردشگری حرکت کنیم و با قوانین دست و پاگیر جلوی توسعه آن را نگیریم، در صورتی که با تعطیل کردن مراسم و مسابقاتی که سبب جذب گردشگر میشود باعث میشویم این مراسم در کشورهای دیگر برگزار شده و سودش به جیب آنها برود، چرا باید این سود به مردم مناطق محروم کشور همچون چهارمحال بختیاری و کهگیلویه و بویر احمد و سیستان و بلوچستان نرود، مگر شعار مسئولان ما حمایت از این عزیران نیست پس رفع محرومیت با رونق گردشگری و در عین حال با حفظ فرهنگها و آداب و رسوم آن مناطق امکان پذیر است.
این کارشناس گردشگری اشاره کرد: من به عنوان کسی که تورهای زیادی را به صورت داخلی و خارجی برگزار کرده ام معتقدم سود گردشگری به صورت خاص بین مردم محلی تقسیم میشود و شما هیچ صنعتی را نمیتوانید پیدا کنید که مثل گردشگری به جوامع محلی و روستائیان خدمت کند و به گونه ای است که وقتی مکانی گردشگرپذیر میشود، گردشگر با خریدی که از اهالی انجام میدهد باعث میشود سود مستقیم به دستشان برسد و بین همه تقسیم شود.
کرمانی در خاتمه بیان کرد: کشور ما ایران جزو پنج کشور برتر جهان در عرصه منابع طبیعی و همچنین جزو هشت کشور برتر جهان در میراث تاریخی و فرهنگی است اما باید دید در زمینه گردشگری در کجای جهان ایستادهایم و از کشورهایی که هیچ منابعی ندارند مثل دوبی که حتی آب و هوا هم ندارد چرا پائینتر هستیم و اگر بشود حضور گردشگر را در کشور توسعه داد مسلما میتوان این خلاء را پر کرد.
مروری بر روزهای تلخ و شیرین زاینده رود
زایندهرود صدها سال به مردمانش جان داد و با تبسمش زندگیها را طراوات بخشید تا این که از دو دهه اخیر در مواجهه با انبوه مشکلات و اکنون در آرزوی آب نشسته است که در غمش شعرها سروده، کتابها نوشته و اشکها ریختهاند و قصه غمبار این رود حیاتی فلات مرکزی ایران مورد بررسی قرار گرفته است.
لازم به ذکر است که زاینده رود از جنبه فرهنگی نیز بسیار اهمیت داشته و در کنار جذب گردشگر داخلی و خارجی، همواره شاهد بوده که اهالی اصفهان و شهرهای اطراف به دورهمی خانوادگی در این مکان میپرداختند.
وقتی تشکلهای محیط زیستی روز ۱۸ مهرماه در سال ۱۳۸۲ را بهعنوان «روز نکوداشت زایندهرود» نامگذاری کردند، کمتر کسی فکر میکرد که این موضوع به یک روز تاریخی تبدیل شود. در تجمعی که حدود 20 سال قبل صورت گرفت، مهمترین شعار این بود: «زایندهرود را زنده، کامل و همیشه میخواهیم».
باگذشت نزدیک به دو دهه هنوز هم میشود بر همین شعار پای فشرد، چراکه تجربه نشان داده که زایندهرود به مراقبت دائم نیازمند است و خلاصه کردن توجهها تنها در یک روز، کافی نیست. لازم است تمام دستگاهها و افراد حقیقی و حقوقی در تمام سال به تصمیمها، رویکردها و اقدامات خود در قبال این رودخانه پراهمیت دقت کنند و مسئولیت اجتماعی خود را تنها به یک حضور در این مراسم یا صدور پیام و نصب شعارنوشته تقلیل ندهند.
در چند سال گذشته تمرکز بسیار زیاد و البته قابلدرکی روی احیای دریاچه ارومیه انجام شد که خوشبختانه با اقدامات خردمندانه دولت و ستاد احیا، زندگی به این دریاچه بازگشت و بخشی از تهدیدهای محیط زیستی از ساکنان پیرامون آن برداشته شد، زایندهرود هم با افزون بر هفت میلیون نفر بهرهور؛ ازنظر محیط زیستی، گردشگری، اجتماعی و حتی امنیتی همپای دریاچه ارومیه اهمیت دارد و ذینفعان بومی آن باید در هر برنامه مدیریتی مداخله داده شوند، در غیر این صورت تصور اینکه همواره این رگ حیاتی درگذر از قلب اصفهان پرآب و زنده باشد، تنها یک رؤیا باقی خواهد ماند.
تلاش تشکلهای مردمنهاد برای مراقبت از ارزشهای زیستیو ظرفیتهای اجتماعی زایندهرود بسیار ارزشمند و قابلتقدیر است، اما همه ما که این رود چشمنواز را دوست داریم باید به سمتی گام برداریم که برنامه مدیریت زیست بومی تالاب بینالمللی گاوخونی، بهعنوان برنامهای جامع و کارشناسی شده برای ساماندهی و احیای زایندهرود از سراب تا پایاب که مسئولیت سازمانها و دستگاههای دیگر هم در قبال آن تعیینشده است، بهصورت الزامآوری اجرایی شود. تنها در این صورت است که میتوان «زایندهرود را زنده، کامل و همیشه» داشت.
18مهرماه روز نکوداشت زاینده رود
زایندهرود به طول بیش از ۴۰۰ کیلومتر بزرگترین رودخانه منطقه مرکزی ایران است که از کوههای زاگرس مرکزی بویژه زردکوه بختیاری سرچشمه گرفته و در کویر مرکزی ایران به سمت شرق پیش میرود و به تالاب بین المللی گاوخونی در شرق اصفهان میریزد.
این رودخانه که علاوه بر جاذبه تفریحی و فرهنگی، همواره نقشی مؤثر در همه زمینه به ویژه کشاورزی و اقتصاد منطقه مرکزی و هستی تالاب گاوخونی داشته است که در دهههای اخیر به دلایل یادشده به یک رودخانه فصلی تبدیل و در پایین دست در فصول گرم بویژه تابستان با خشکی مواجه شده است.
کمآبی مناطق مرکزی ایران و خشکی زایندهرود بهعنوان شاهرگ حیاتی این مناطق، یکی از اصلیترین مشکلات امروز کشورمان است، زاینده رودی که قرنها سرچشمه حیات و رشد در این مناطق بوده، سالهاست بر اثر بیتوجهی و دخالت بیحساب و کتاب در نظام طبیعت، گرفتار خشکی شده، جریان دورهای، نه دائم این رودخانه مشکلات متعددی برای محیط زیست، پوشش گیاهی و گونههای جانوری، بخش کشاورزی و تامین آب آشامیدنی ایجاد کرده است.
روزها، ماه ها و سال ها می گذرند و هر روز اتفاقاتی تازه را به همراه می آورد. همه ی ما برای آنکه بتوانیم کارهای روزمره خود را مدیریت کنیم، به تقویم احتیاج داریم؛ گاه این تقویم در جیب یا کیفمان جا خوش می کند و یا در گوشی های هوشمند، نمونه های مختلفی از آن را مورد استفاده قرار می دهیم. شاید در یک نگاه، همه ی روزها مانند هم به نظر برسند اما گاهی پیش می آید که در کنار روز و ماه و سالی که در آن هستیم، نامی خاص نیز به چشم می خورد که به همان تاریخ اختصاص یافته و همه ساله بزرگ داشته می شود. در این میان، مناسبت هایی هستند که در تقویم ها هیچ جایگاهی ندارند و شاید هیچ گاه حتی به گوشمان هم نخورده باشند؛ مثل همین امروز که هجدهم مهر ماه است و از سال 1382 عنوان روز نکوداشت زاینده رود را به دوش می کشد اما کمتر کسی به آن اهمیت می دهد!
کمتر کسی است که در ایران زندگی کند و قصه ی پرغصه ی زاینده رود را نداند
کمتر کسی است که در ایران زندگی کند و قصه ی پرغصه ی زاینده رود را نداند. هر کس، حتی برای یک بار هم که شده، تصویری از بستر پر ترک زاینده رود را دیده و درد این خطه از سرزمینمان را لمس کرده است. امروز را به نام این رود خشکیده نامگذاری کرده اند تا به بهانه ی آن، تلاش خود را برای یافتن مرهمی برای این زخم بزرگ بر تن این جلوه ی زیبای کشورمان، بیشتر کنند و توجه بیشتری به آن جلب شود.
این روز در سال ۱۳۸۲ از سوی تشکلهای زیستمحیطی استان اصفهان و استان چهارمحال و بختیاری به عنوان روز نکوداشت زاینده رود نامگذاری شد و نخستین تجمع و راهپیمایی به این مناسبت نیز در همان سال توسط تشکلهای زیستمحیطی استان اصفهان در کنار بستر خشک زاینده رود در شهر اصفهان برگزار گردید. در آن زمان، بیش از ۴ سال از شروع خشکیهای بلند مدت زاینده رود می گذشت و انتقال تمام آب موجود در آن به استان های همجوار زخم عمیقی را به جای گذاشته بود. مهمترین شعار تجمع مذکور این بود: «زاینده رود را زنده، کامل و همیشه میخواهیم»
حالا سال ها از آن روز می گذرد و این رود تنها در زمان هایی کوتاه رنگ آب را به خود دیده است. چهره ی امروز زاینده رود هنوز هم حکایت از دردی دارد که از سال ها پیش به جا مانده و زیبایی های شهر را می بلعد.
تلاش برای تبدیل نوالگوهای وطنی به نمادهایی عکس؛
بیهویتهایی که میخواهند در کنار قهرمان ملی هویت پیدا کنند
در هفته گذشته و پس از قهرمانی حسن یزدانی در جام جهانی کشتی آزاد و کسب مدال طلا با بردن رقیب همیشگی و مطرح آمریکایی «دیوید تیلور» آنهم پس از سه بار شکست از او، واکنشها به این امر بسیار زیاد بوده و فدراسیون بینالمللی کشتی فیلا تا اتحادیه کشتی آمریکا و سایر مقامات وشخصیتهای مطرح ورزشی جهان به این امر مهم، قدرت و جایگاه یزدانی اذعان داشته و تمجید کردهاند.
این رخداد فرای جنبه ورزشی و مقام و جایگاه جهانیاش از یک بعد ویژه برخوردار است و آن کسب این افتخار توسط شخصیتی همچون حسن یزدانی بوده که علاوه بر قدرت ورزشی دارای مرام پهلوانی و اخلاق دینی است، این خصوصیت، یزدانی را از سایر کشتیگیران و ورزشکاران هم نسل او متفاوت کرده. البته که برخی دیگر از ورزشکاران چنین ویژگیهایی دارند اما به این حد نمود ندارد و این وجه تمایز است که موجب یکسری کنش و واکنشهایی در متن و حاشیه رقابتهای او و شاید بعدتر در زندگی شخصیاش شده و خواهد شد. در این بین و در حاشیه رقابتهای حسن یزدانی و کسب مدال طلا! شیطنتهایی از سوی برخی فارسی زبانهای متصل به رسانههای معاند رخ داد که حاشیههایی درست کرد، از تلاش مذبوحانه مجری ایراناینترنشنال «آرمان قبادی پاشا» (مجری تحریم ورزش ایران) برای مصاحبه بعد از رقابت و بهرهبرداری بصری با عکس سلفی گرفتن با او تا در یک قاب قرار گرفتن «مریم فقیه ایمانی» (مجری پروژه نفرت زدایی از اسرائیل) با یزدانی روی تشک کشتی همه و همه نشان دهنده ایجاد یک جو و حاشیه برای این پهلوان-قهرمان ایران زمین است.
جریان رسانهای دشمن با جذب ژورنالیستها و افراد مستعد در ضدیت با نظام جمهوری اسلامی که شناسنامه یا هویتی ایرانی روی کاغذ داشته و دغدغه اقامت اروپایی آمریکایی دارند سعی میکند حریم نزدیکی به برخی از شخصیتهای مهم هنری ورزشی را کمتر کرده و با معاشرت با اینگونه افراد حس نزدیکی و هموطن بودن داشته و در انتهای این نزدیکی و تعامل، بهرهبرداری سیاسی فرهنگی خود را برای رسانه مذکور و هدف مشخص و القای مسموم علیه افکار عمومی در ایران داشته باشند و از جهتی شخصیت مورد هدف را به اسم گفتگو و معاشرت ژورنالیستی به سمت و سوی تعاملات ضد حاکمیتی، دینی و ملیتی کشانده و با ارتباط گیریهای مخفی آتی و در عین حال جوسازیهای رسانهای علنی، وی را از نظر غرور ملی، خوی سلحشوری، وفاق با شرایط موجود در کشور، اعتقادات دینی و عقاید بومی و سنتی به چالش ماهیتی کشانده و به مرور او را برای ضدیت با هویت خودش، کشورش و نظام حاکم بر آن آماده میکنند. تا اینکه فرد در یک دوراهی توهم و واقعیت مذبذب شده و با فشار رسانه و القای فکری انتخاب و موضع اشتباه را برگزیند و مهره سوختهای برای وجاهت جمهوری اسلامی و الگویی عکس برای مردم شود.
ایران اینترنشنال سعودی با حمایت وجاهتی نظام سلطه و پولهای نفتی خود بیشتر از سایر رسانههای فارسی زبان حتی پررنگتر بیبیسی سعی در تحریم گسترده و نشان دادن چهرهای سیاه و ناامید از شرایط ایران دارد و در این مسیر برای عمیق شدن این وجاهت از هیچ اقدامی فروگذار نیست تا حدی که دست به حرکات شاذ و مبتذل همچون جعل و فریب علنی میزند. نکته جالب این ماجرا آنجاست که اینترنشنال نماینده رسانهای سرزمینی است که بزرگترین حسرتها در تعریف مصادیق معرفتی انسانی را دارد، به نحوی که هویت تاریخیاش تهی از تمدن، فرهنگ و ابتداییترین تعابیر صفات انسانیست. و حال این رسانه در رپرتاژهای خود نقاط ضعف و اتفاقات ناچیز ایران را بلد کرده و به تحقیر و توهین میپردازد.
عوامل فارسی زبان آن نیز بخاطر وعده اقامت دائم، شهروند درجه یک شدن! و مزایای موهومی وعده داده شده سعی میکنند علیه هویت شناسنامه و شجرهنامهای خود عمل کنند و از آنجا که هیچ هویت اصل و نابی ندارند تلاش دارند در اتفاقات مثبت ایران که توسط نو الگوهای نسل جدیدش همچون پهلوان حسن یزدانی در حال رقم خوردن است خود را نزدیک کرده و اعتباری کسب کنند. اعتباری که در قامت اپوزیسیون ندارند و بشدت منفور وطن پرستان اصیل ایران زمیناند.
اگر بخواهیم از BBC حرف بزنیم، طبیعتاً باید از یک قدمت ۲۰۰ ساله در عرصه رسانه صحبت کنیم که پشت آن یک ماهیت استعماریست، اما رسانههایی همچون اینترنشنال سعی میکنند با هویت نداشتهای که دارند و ماهیت پوچ و بی ارزشی که القا میکنند برای خود یک وجاهت پوشالی در عرصه بینالملل و اذهان ایرانی دست و پا کنند، اما چون فقط در تزریق پول توفیق دارند و بویی از فن، مهارت و تخصص رسانهای نبردهاند مکرر مرتکب خطای استراتژیک و اشتباهات راهبردی مفهومی شده و دست خود را برای اهل فن و حتی گاهی افکار عمومی رو میکنند.
پیاده نظام اپوزیسیونی بخاطر دیده شدن، تصدیق تاییدات نظام سلطه و ترس از بحران هویتی با حرکاتی عجولانه و دور از منطق رسانه، در تلاشاند ویترینی جعلی از مبانی فکری خود را به رخ بکشند و هر چه بیشتر دشمنی علیه ملت ایران را ثابت کنند، صرفاً به دنبال تخریب و فحاشی هستند تا نقدی منصفانه یا گفت و گویی حول محور یک گفتمان استدلالی و برهانی! نتیجهای که میتوان از این پدیده گرفت این است که در اصل فرقی میان مواجب بگیران لندنی و نوع سعودی آن با نظارت لندنی نیست، همه اینها حتی گردانندگان و مجریان مدل آمریکاییاش صرفاً مزدورانی با دستمزدهای حقیر و وعدههای کاذب و توهمی هستند که هدفشان گرفتن ماهی از آب گِل آلود نقاط ضعف ایران و گِل مالی روی دیوار افتخار و صلابت ایران و ایرانی در جهان در در نهایت پمپاژ ناامیدی است.
توسط نشر مولی؛
«عنقا مغرب» بازنشر شد
نشر مولی کتاب «عنقا مغرب فی ختم الاولیا و شمس المغرب» اثر شیخ اکبر محی الدین ابنعربی و ترجمه و حواشی امیرحسین اللهیاری را در ۱۹۶ صفحه و بهای ۱۰۰ هزار تومان منتشر کرد. چاپ نخست این ترجمه بهار سال گذشته (۱۳۹۹) با شمارگان ۵۲۰ نسخه و بهای ۶۵ هزار تومان منتشر شده بود. کتاب بر اساس نسخه احمد سید شریف بهنساوی، بازرس کل دعوت و تبلیغات دینی الازهر مصر، عضو هیات علمی و انجمن ادبا، ترجمه شده است.
«عنقا مغرب» یکی از دشوارترین متون ابنعربی است که سالها رنگ ترجمه کامل به فارسی و هیچ زبان دیگری را به خود ندیده بود و ترجمه اللهیاری نخستین ترجمه این متن به زبانهای دیگر است. برای درک بهتر متن، مترجم در پیشگفتار دوم کتاب یک دوره حکمت اسلامی از منظر ابنعربی را به زبانی ساده برای مخاطبان شرح داده است تا مخاطب در مواجهه با این متن دچار سرگشتگی نشود. انتهای کتاب نیز متن اصلی نسخه بهنساوی درج شده است.
شیخ اکبر «عنقای مغرب» را در اثبات مهدویت نوشته است. برخی شاخههای اهل سنت به مساله مهدویت معتقد هستند، اما مهدویت در نظر آنها به معنای ادامه حضور جسمانی امام عصر نیست. یعنی خداوند پایان ولایت را تضمین کرده است، اما نه به معنای در قید حیات ماندن امام از چند قرن پیش. ابنعربی اما به عنوان یک سنی مالکی مذهب اعتقاد دارد که مهدویت هم به معنای مورد قبول اهل سنت رخ میدهد و هم به معنای ادامه حضور جسمانی آخرین امام است. بنابراین او هم به اثبات عقاید شیعه در این مقوله میپردازد و هم ایده اهل سنت در این موضوع را طرح میکند. او در شرح مفهوم ولایت آن را به دو گونه ولایت عامه و ولایت خاصه تقسیم میکند. به باور او ولایت خاصه جزئیه در وجود حضرت مهدی (عج) منحصر است و ولایت عامه کلیه در حضرت مسیح (ع) تمام میشود.
اعتقاد و نظر شیخ اما همان نظر اهل تشیع است در باب غیبت و ظهور. وی هم در این کتاب و هم به وضوح در فتوحات، اشاره کرده که معتقد به حضور جسمانی امام است؛ ورای حضور روحانی او… شیخ در این کتاب برای ورود به مبحث اصلی، به توضیح و تبیین اصول اندیشه خویش که شامل وحدت وجود، تشبیه و تنزیه و گرد آمدن اسماً ذیل کلمه الله و خلقت حقیقت محمدیه و بحث انسان کامل میپردازد و بعد وارد مبحث ولایت میشود. به باور شیخ نخستین چیزی که خداوند میآفریند «حقیقت محمدیه» است. حقیقتی که از ازل تا ابد جریان دارد و به اقتضای تاریخ، شصت و سه سال با کالبد محمد بن عبدالله تقارن یافته و درجهای از نبوت و ولایت در او ختم شده است.
این کتاب در سیاق مرجان و به ترتیب مروارید، تنظیم شده است. مطالب مرجان اول که در ۱۱ مروارید تشکیل شده، عبارتاند از: ۱. وقتی خدای متعال حقیقت محمدیه را براساس حقیقت مثلیه خود خلق نمود، برای او «نشاه کلیه» را قرار داد، سپس به وی خطاب کرد: «انا الملک و انت الملک و انا المدبر و انت الفلک». ۲. بیان انبجاس عیون ارواح از حقیقت محمدیه و ظهور ملاء اعلی. ۳. پیدایش عرش. ۴. پیدایش «نشاه کرسی». ۵. پیدایش افلاک. ۶. پیدایش عناصر اولیه. ۷. ایجاد دخان در اثر تماس طبقههای زمین. ۸. جریان رؤیت حق در عالم خلق. ۹. التحام یواقیت و انتظام مواقیت. ۱۰. اعتراض به سؤال «مستشکل» است که میگوید: چگونه وجود ملک از وجود مملکت متأخر است، در حالی که آن در میدان هلاکت و عدم است؟ ۱۱. رقائق از حقیقت محمدیه تا جمیع حقائق امتداد دارد. مطالب مرجان دوم که شامل ۱۰ مروارید است، بدین قرار است: انسان وقتی از حقیقت مجرده خود منسخ شده، برای او حظی پیدا شده و به علوم کلی تقریری احاطه پیدا میکند. صاحب این مقام دیگر وجود و عدم، عابد و معبود، را مشاهده نمیکند و در این مقام غیر از علم مجرد و تحقیق قدیم و مجرد چیز دیگری وجود ندارد. در این مقام بعضی از خواطر اولیه که ملحق به ازل بودند، هیچگونه اتصافی به وجود و عدم پیدا نمیکنند. ابن عربی در بخش بعدی کتاب امامت را به طور مطلق اثبات میکند؛ به طوری که هیچگونه اختلافی در آن وجود نداشته باشد. سپس در قالب «النکته الموخره» فصولی را ارائه میدهد که هر کدام از آنها در مسئله امامت نقش بسزایی را ایفا میکند. محیالدین، ملاک تمامی انبیا در تعیین ختم اولیا را بیان کرده و در پایان رسالهای تحت عنوان «افصاح الکتاب» به احوال و مشخصات حضرت مهدی (عج) اشاره کرده و به بیان آیات الهی درباره وی میپردازد. وی همچنین مرواریدی را به آخر کتاب ملحق کرده و در آن به علائم ظهور میپردازد که حائز اهمیت است.
در بخشی از فصل «اثبات امامت علی الاطلاق سوای اختلافات» این کتاب میخوانیم: «رفیقا بدان که امامت، مقامی است که صاحب آن متبوع آید و کلامش مسموع و عهدش فرونهاده نگردد و تیغه شمشیرش کند نشود. اگر اراده کند، عمل کند کس را یارای مقابله با دستورش نیست و تیغ تیز و سخنان دندان شکن دارد. اعتراض را به او راه نیست و هرکه کند، مجازات گردد و خداوند در او مقامات کوچک و بزرگ استوار فرموده و پیروی هر مقام او، چه کوچک و چه بزرگ، چه والا چه دون، بر پیروانش فرض است و مخالفت با آن مفسده، زیرا طریقت و اشتراک در حدود حقیقت، برابرند.»
اخبار
متن کامل «مهمانسرای بیوههای جوان» منتشر شد؛
سرنوشت زنان بیوه داعشی
نشر تاریخ ایران، متن کامل کتاب «مهمانسرای بیوههای جوان: در میان زنهای داعشی» نوشته آزاده معاونی را با ترجمه محبوبه حسین زاده، در شمارگان هزار نسخه، ۴۲۳ صفحه و بهای ۹۵ هزار تومان منتشر کرد.
آزاده معاونی، نویسنده و روزنامهنگار ایرانی است که در رسانههای مختلفی چون لسآنجلس تایمز، نیویورک تایمز و… کار کرده است. او تحلیلگر مسائل خاورمیانه است و با توجه به تسلط کاملش به زبان عربی ضمن پوشش خبری رخدادهایی چون جنگ عراق و… مستمرا مقالاتی را درباره تحولات خاورمیانه نوشته و منتشر کرده است.
کتاب «مهمانسرای بیوههای جوان» حاصل گفتوگوهای معاونی با ۱۳ زن بازداشت شده داعشی است. او برای دیدار و گفتوگو با این زنان به کشورهای مختلف سفر کرد و همچنین مواجههای مستقیم با شرایط زیست این زنان داشت. این زنان پس از آنکه همسران داعشیشان در جنگ کشته میشدند، به بیوه خانه منتقل و منتظر ازدواج مجدد میشدند.
کتاب پنج بخش و یک موخره دارد. عناوین سرفصلهای بخشهای پنجگانه کتاب از این قرار است: «میراث خارها»، «دختران ناپدید شده»، «ختم کلام»، «شهروندان خانه اسلام» و «عشق، عزا، تکرار».
نهال تنها زن ایرانی داعشی بود که آزاده معاونی با او دیدار و گفتوگو کرد. معاونی با نهال به صورتی کاملاً اتفاقی در زندان اربیل عراق به سال ۲۰۱۷ دیدار کرد. او در سفرش به اربیل از مقامات آنا درخواست کرد تا که با هرکدام از زنان داعشی که در بازداشتشان بودند، دیدار و گفتوگو کند. ابتدا قرار بود که ام سیاف، همسر ابوسیاف (یکی از سرکردگان اصلی داعش) را برای گفتوگو با معاونی بیاورند، اما آمریکاییها اجازه این گفتوگو را ندادند، اما چون معاونی اصلیتی ایرانی داشت، نهال را برای این دیدار آوردند. نهال دختر کرد ایرانی بود که به دلیل فقر به شخصی به نام اکبری ازدواج کرد و اکبری بعدها به داعش پیوست و نهال را به اجبار با خود به عراق برد. بعدها اکبری در جنگ کشته شد و نهال به بیوه خانه رفت و بعد از چند ماه به او گفتند که باید دوباره ازدواج کند و نهال نیز برای فرار از این سرنوشت توانست از دست داعش بگریزد.
معاونی مقدمهای اختصاصی بر این ترجمه نوشته که بخشی از آن چنین است: «در اوایل سال ۲۰۲۰ همچنان سیزده هزار پانصد زن خارجی وابسته به داعش و کودکانشان در دو کمپ در شمال شرقی سوریه در بازداشت به سر میبرند. کمپ بزرگتر با نام الهول فاجعهای انسانی است، لبریز از بیماری، محروم از کمکهای شدیداً ضروری و عرصهای برای رویاروییهای همیشگی خشن بین زنان وفادار مانده به داعش و نگهبانان کمپ. این زنان وفادار به داعش در چادرها دادگاههای شریعت را برگزار میکنند، زنانی که کافر مینامند به قتل میرسانند و از برادرانشان در داعش میخواهند که برای آزادیشان اقدام کنند. غرب تا به امروز تا حدود زیادی نپذیرفته است که شهروندانش را که در این کمپها هستند، هم زنان و هم کودکانشان به کشور بازگرداند. برخی کشورها مانند روسیه، قرقیزستان و تعدادی از جمهوریهای آسیای مرکزی عملکرد بهتری داشتهاند...
عراق که همچنان با بحران جابجایی و آوارگی افراد در داخل کشور دست و پنجه نرم میکند، شاهد است که هزاران زن مظنون به وابستگی به داعش در شبکه ناهمگونی از کمپها در سراسر کشور زندگی میکنند. آنها اغلب توسط جوامعشان طرد شدهاند و قادر نیستند که برای خود و کودکانشان اوراق هویتی ملی بگیرند، در برابر استثمار جنسی آسیب پذیرند و قادر نیستند که به هیچیک از خدمات دولتی، از خدمات بهداشتی درمانی تا آموزش برای کودکانشان دسترسی داشته باشند...
آیا یک زن به خاطر داشتن برادر یا عموی داعشی باید مقصد شناخته شود؟ چگونه یک دولت میتواند بر صفوف گستردهای از زنان با درجات متفاوتی از مشارکت در داعش مسئولیت جمعی تحمیل کند ولی در عین حال نپذیرد که وضعیت قضاییشان را پیگیری کند؟ این یکی از شدیدترین چالشهایی است که دولت جدید نخست وزیر مصطفی خادمی با آن مواجه است، علاوه بر اینکه او در حال مبارزه با بدتر شدن اوضاع اقتصادی کشور و خیزش مجدد فعالیت داعش است که با سواستفاده از وضعیت امنیتی دوران کرونا در حال بازآرایی نیروهایش در اطراف کشور است تا حملات خشنتری را به مرحله اجرا بگذارد.
کتابستان معرفت، کهنه سرباز را وارد بازار نشر کرد
اولین جلد از مجموعه داستان های عزرائیل با عنوان «کهنه سرباز» نوشته نیما اکبرخانی توسط کتابستان معرفت منتشر شد.کتابستان معرفت که پیش از این در حوزههای ژانری علمیتخیلی و فانتزی آثار درخوری را خلق کرده بود، اینک با چاپ اولین جلد از مجموعه «عزرائیل» به وادی چاپ و نشر آثار تریلر در فضای داستانی ایران وارد شده است.عنوان جلد اول «کهنه سرباز» است و روایت حمیدرضا هدایتی که سرگرد سازمان حفاظت اطلاعات ارتش جمهوری اسلامی ایران است از یک سو و علی علیزاده، قاتلی مرموز که رد پایش همه جا دیده میشود اما هیچ راهی برای اثبات آن و یافتنش نیست. این دو بیآنکه بخواهند درگیر مبارزهای بزرگ میشوند که جغرافیایش تهران در شرق تا نیکوزیای قبرس در غرب است. داستان عزرائیل از ماجرای قتل یک گروه مواد مخدر در تهران و چند سرباز نیروی قدس سپاه در دوحه شروع میشود و با یک ماجرای هیجانی به ترکیه و شمال سوریه میرود.
کتابستان معرفت، رمان عزرائیل؛ کهنه سرباز را در ۲۹۶صفحه و با قیمت ۶۵هزار تومان روی پیشخان کتابفروشیها آورده است.
|
|
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9606/29251/100556
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9606/29251/100557
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9606/29251/100558
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9606/29251/100559
آدرس مطلب: http://emtiazdaily.ir/newspaper/page/9606/29251/100560
|
عناوین این صفحه
- رفع محرومیت با رونق گردشگری در کنار حفظ فرهنگ و آداب و رسوم امکان پذیر است
- مروری بر روزهای تلخ و شیرین زاینده رود
- بیهویتهایی که میخواهند در کنار قهرمان ملی هویت پیدا کنند
- «عنقا مغرب» بازنشر شد
- اخبار